اعتراف نجات بخش

اعتراف نجات بخش

نویسنده: محمد غفارنیا

 

 

طبق فرمایش قرآن مجید هر خیر و نعمتی به انسان برسد از سوی خداوند است. هر بدی و گرفتاری هم که به او برسد، از ناحیه نفس خود اوست. پس اگر انسان به تقصیر و گناه خود اعتراف کند، خدا عذر و توبه‌اش را پذیرفته؛ نجاتش می‌دهد و گرنه در محرومیت و گرفتاری برای همیشه خواهد ماند. بهترین نمونه برای این مطلب جریان حضرت یونس است:
خداوند حضرت یونس را به سوی مردمی فرستاد که از صد هزار نفر نیز بیشتر بودند، ولی قوم او، نه تنها دعوت وی را اجابت نکردند، بلکه او را تکذیب کردند.
یونس هم از خداوند درخواست عذاب کرد. موعد عذاب که فرا رسید، حضرت یونس خود از میان قوم بیرون رفت. همین که عذاب به نزدیکی مردم رسید، آتش بالای سرشان قرار گرفت، و آنها با چشم خود عذاب را دیدند، همگی به خدا ایمان آوردند و توبه کردند. خداوند هم توبه آنها را پذیرفت و عذاب را از ایشان برداشت.
اما یونس (علیه السلام) وقتی فهمید عذاب الهی از ایشان برداشته شده است، بدون توجه به ایمان و توبه قوم خود، دیگر به سوی ایشان برنگشت، لذا خشمناک از قوم خویش و ناراحت راه می‌رفت؛ همچون کسی که از خدا می‌گریزد، به حالت قهر که چرا خداوند او را نزد مردم خوار کرده است، به مقصدی نامعلوم حرکت کرد.
(وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ… )
یاد آور یونس را هنگامی که از میان قوم خود غضبناک بیرون رفت؛ در حالی که گمان می‌کرد او را در مضیقه و سختی قرار نمی‌دهیم… (1)
پس از قدری طی مسافت، یونس سوار کشتی شد. در میان دریا، نهنگی به کشتی حمله ور شده، مسافران چاره‌ای جز این ندیدند که یک نفر را به دریا بیفکنند تا سرگرم خوردن او شود و بقیه ازآنجا بگریزند.
سه مرتبه قرعه انداختند و هر سه بار قرعه به نام یونس در آمد. سرانجام او را در دریا انداختند. نهنگ یونس را بلعید و کشتی نجات یافت.
خدای سبحان یونس را در شکم ماهی زنده نگهداشت. یونس چندین شبانه روز در آنجا زندانی بود، تا این که فهمید این یک مواخذه‌ای الهی است و خداوند او را در برابر رفتاری که با قوم خود کرده است، مردم را به عذاب سپرده وخودبیرون آمده است، عذاب نموده؛ لذا از همان تاریکی در شکم ماهی بلند می‌گریست:
(فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ) (2)
معبودی جز تو نیست. منزهی تو. من از ظالمان و ستمکاران بودم.
خدای سبحان نیز به ناله یونس پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا او را در کنار دریا بیندازد. نهنگ هم یونس را در بیرون آب انداخت.
خداوندی که می‌تواند آتش را در دل آب و شیشه را از پیکر سنگ بپروراند، فرمان داده بود تا نهنگ کوچکترین آزاری به او نرساند. با این حال وقتی یونس به زمین افتاد، مریض و بی‌طاقت بود. خداوند کریم نیز درختی را بالای سر او رویانید تا با سایه خود یونس را بنوازد.
وقتی حال یونس به جا آمد خداوند او را به سوی قوم خود باز فرستاد؛ این بار قوم دعوت او را پذیرفتند و ایمان آوردند. در نتیجه همان ایمان با این که اجلشان فرا رسیده بود، خداوند تا مدت معینی به آنها مهلت داد و آنان به زندگی خود ادامه دادند. (3)
در این ماجرا باید به این نکته توجه داشت و آن این که اعتراف یونس به تقصیر خود و تسبیح خالصانه توام با ندامت او، سبب نجات او گردید. قرآن کریم ما را به همین نکته راهنمایی می‌کند:
(فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ) (4): ما دعای او را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه نجات دادیم و این گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم.
باز خداوند هشدار می‌دهد که اگر او گناه را بر گردن نمی‌گرفت و خدا را از ظلم و ستم منزه نمی‌دانست، تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می‌ماند:
(فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنه إِلَى یَوْم یُبْعَثُونَ) (5)
و اگر او به ستایش و تسبیح و تنزیه نمی‌پرداخت، تا قیامت در شکم ماهی می‌ماند.

پی‌نوشت‌ها:

1-انبیاء/87.
2-انبیاء/87.
3-ترجمه المیزان: ج33. ص266.
4-انبیاء/88.
5-صافات/143و144.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید