امام دوازدهم(عج) و مهدویت

امام دوازدهم(عج) و مهدویت

ـ اعتقاد به مهدی موعود(عج)
اعتقاد به مهدی موعود از عقاید مسلم نزد همه مسلمانان است. همه مسلمانان بر آن‎اند که شخصی که «مهدی» لقب دارد و با حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ همنام است، در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، و دین اسلام را رواج داده، و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ زیرا احادیث متواتری در این باره از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده است، به گونه‎ای که کمتر مسئله‎ای را می‎توان یافت که احادیث مربوط به آن در این حد از تواتر باشد. و اعتبار حدیث متواتر مورد قبول همه علمای اسلام و حجیت و اعتبار حدیث متواتر خدشه ناپذیر است، و هیچ‎گونه شک و تردید را بر نمی‎تابد.
برخی از محققان اهل سنت، در نقد کلام ابن خلدون که در احادیث مربوط به مهدی موعود شک و تردید نموده، گفته است: مسئله، مسئله یک حدیث و دو حدیث نیست، بلکه احادیث مربوط به مهدی موعود مجموعه‎ای از احادیث و آثار، و حدود هشتاد روایت می‎باشد که صدها راوی یا بیشتر آن‎ها را نقل کرده‎اند. با این حال، چگونه می‎توان این مجموعه بزرگ از احادیث را رد کرد؟! اگر چنین کار جایز باشد، اساس شریعت هم قابل تردید خواهد بود.[1] گذشته از کتاب‎های معتبر حدیث و تاریخ و علمای اهل سنت که احادیث مربوط به مهدی موعود را نقل کرده‎اند، عده‎ای دیگر از علمای اهل سنت، کتابهای مستقلی در این موضوع تألیف کرده‎اند که فهرست نام برخی از آنان را به همراه کتاب یا کتابهایی که در این زمینه نگاشته‎اند، یادآور می‎شویم:
الف. ابونعیم اصفهانی (م 430هـ.ق) کتابهای «مناقب المهدی»، «نعت المهدی» و «الاربعین حدیثاً فی المهدی».
ب. جلال الدین سیوطی، دو کتاب «العرف الوردی فی اخبار المهدی» و «علامات المهدی».
ج. ابن حجر عسقلانی، کتاب «القول المختصر فی علامات مهدی».
د. ملاعلی متقی هندی،‌ مؤلف کتاب «کنز العمال»،‌ «تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخرالزمان».
هـ. ملاعلی قاری هندی، کتاب «المشرب الوردی فی اخبار المهدی».
و. حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی، کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان».
ز. شیخ یوسف بن یحیی بن علی مقدسی شافعی، کتاب «عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر».
ح. شیخ مرعی بن یوسف مقدسی، کتابهای «فوائد الفکر فی الامام المنتظر» و «مرآه الفکر فی المهدی المنتظر».
ط. حماد بن یعقوب رواحبی، کتاب «اخبار المهدی».
ی. شیخ جمال‎الدین دمشقی،‌کتاب «عقد الورد فی اخبار الامام المنتظر».
کتابهای دیگر که این کتاب گنجایش ذکر آن‎ها را ندارد.
اعتقاد اهل سنت به وجود امام زمان(عج)
وجود امام زمان(عج) مورد اتفاق همه شیعیان است، ولی اهل سنت در این مورد دو دسته‎اند:
1. گروهی از آنان که اکثریت را تشکیل می‎دهند، بر آنند که امام زمان فعلاً موجود نیست و قبل از قیامت به دنیا خواهد آمد.
2. جمعی دیگر در این مسئله با شیعه هم عقیده‎اند.[2] اختلاف نظر دیگری که در مورد امام زمان(عج) وجود دارد، این است که از نظر شیعه و عده‎ای از علمای اهل سنت، ‌آن حضرت از فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ است، ولی عده‎ای دیگر از علمای اهل سنت او را از فرزندان امام حسن ـ علیه السلام ـ دانسته‎اند.
منشأ این اختلاف آن است که در منابع حدیث اهل سنت در این‎باره دو حدیث نقل شده است، ولی حدیثی که او را از اولاد امام حسین ـ علیه السلام ـ می‎داند، مشهورتر است. با این حال، برخی از علمای شیعه و اهل سنت، وجوهی را برای توجیه حدیث دیگر نقل کرده‎اند.[3] دلایل وجود امام زمان(عج)
به طور کلی از دو طریق می‎توان وجود امام زمان(عج) را اثبات کرد:
1. طریق عقلی:
دلیل عقلی بر لزوم وجود امام معصوم، بر وجود امام زمان(عج) دلالت می‎کند؛ زیرا دلیل عقلی مزبور اختصاص به زمان ویژه‎ای ندارد، بلکه از زمان رحلت پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ تا قیامت را شامل می‎شود، چرا که مفاد آن بیانگر این است که تا وقتی تکلیف هست و مکلفانی هستند که از خطا و اشتباه مصون نیستند، باید امام و پیشوایی معصوم وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر: آفرینش بدون وجود انسان کامل، تفسیر صحیح و خردپسندی ندارد، و به منزله کالبد بدون روح است. و انسان کامل به مثابه قلب و روح آدمیان و گهواره حیات انسان، یعنی زمین است. از این‎رو، در روایات آمده است: اگر حجت خدا وجود نداشته باشد، زمین، اهل خود را در کام خود فرو می‎کشد.[4] امام علی ـ علیه السلام ـ نیز فرمودند: «زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند. و حجت الهی یا ظاهر است و مشهور، و یا خائف است و مستور، تا حجتها و بینات الهی باطل نگردد.»[5] 2. طریق نقلی: سه راه قابل تقریر است:
الف. روایای نبوی
این طریق خود از چنان‎که در گذشته یادآور شدیم، ‌در روایات نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ امامان دوازده‎گانه به روشنی و به نام معرفی شده‎اند، که آخرین آنان هم‎نام با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ملقب به مهدی و حجت و قائم و فرزند بلاواسطه امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ است، پیش از این، دو نمونه از این‎روایات را نقل کردیم.
روشن است که این‎روایات بر وجود حضرت مهدی(عج) دلالت می‎کنند.
ب. شواهد تاریخی
گزارشهایی که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده، و از کسانی یاد کرده‎اند که در منزل امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ فرزندش مهدی(عج) را ملاقات نموده‎اند، در کتابهای شیعه، امری مسلم و بدیهی است. به نقل پاره‎ای از اقوال علمای اهل سنت در این زمینه بسنده می‎کنیم:
1. ابن صباغ مالکی می‎گوید: «ابو محمد الحسن (امام عسکری ـ علیه السلام ـ) فرزندی به نام حجت و قائم منتظر را بر جای گذاشت. او ولادت فرزندش را پوشیده و امر او را مستور می‎داشت، چرا که شرایط زمان او بسیار سخت بود و از جانب سلطان بر او بیمناک بود».[6] 2. خواجه محمد پارسا در کتاب «فصل الخطاب» نگاشته است: «یکی از ائمه اهل بیت، ابومحمدحسن عسکری است که در روز جمعه ششم ربیع الاول سال 231 هجری به دنیا آمد، و شش سال پس از پدرش زنده ماند، و فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب‎الزمان نامیده می‎شود، باقی نگذاشت، تولد او نیمه ماه شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد و مادرش ام‎ولدی بود که «نرجس» نامیده می‎شد. او به هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت و تاکنون مخفی است». سپس حکایت حکیمه، عمه امام حسن عسکری را در شرح ولادت امام زمان(عج) نقل کرده است.[7] 3. ابن حجر هیثمی شافعی، در کتاب «الصواعق المحرقه» نوشته است: «از ابومحمدحسن عسکری، ‌غیر از ابوالقاسم الحجه فرزندی باقی نماند. او در وقت وفات پدرش پنج ساله بود، لکن خدا حکمت را به او آموخت. دلیل این‎که او «القائم المنتظر» نامیده می‎شود، این است که مستور و غایب است.»[8] 4. حافظ سلیمان حنفی می‎گوید: «خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم ـ علیه السلام ـ در شب پانزدهم ماه شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است».[9] ج. حکایت‎های ملاقات با امام زمان(عج) در ایام غیبت:
اولاً: در زمان غیبت صغری، نمایندگان چهارگانه امام(عج) به محضر آن حضرت شرفیاب می‎شدند.
ثانیاً: در طول غیبت آن حضرت شمار زیادی از خواص شیعه به درک محضر شریف او توفیق یافته‎‎اند، هر چند بسیاری از آنان در لحظه ملاقات از این حقیقت غفلت داشته و پس از آن، از طریق شواهد روشن به آن واقع گردیده‎اند. شرح این ملاقات‎ها در کتابهای تاریخ و عقاید بیان شده است.[10] غیبت صغری و کبری
زمان غیبت امام عصر(عج) از بدو ولادت او آغاز شد، و زمانی که پدر بزرگوارش امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در قید حیات بود، عده‎ای از شیعیان در مواقع مختلف به دیدار او نائل آمدند تا مبادا در وجود او دچار شک و تردید شوند، ولی پس از وفات امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ، امام عصر(عج) همان‎گونه که از چشم دشمنانش غایب بود، از چشم شیعیان ـ به جز نواب اربعه و بعضی از خواص شیعه ـ از چشم عموم شیعیان غایب گردید. این مدت را که حدود هفتاد سال به طول انجامید (260ـ329) غیبت صغری می‎نامند.
از آن پس، غیبت کبری آغاز شده و تاکنون ادامه یافته و پایان آن معلوم نیست. در این زمان، نیابت خاصه پایان یافته و دوران نیابت عامه است، یعنی فقهای عادل و پرهیزگار نواب عام امام زمان(عج) در امر رهبری جامعه و بیان احکام الهی می‎باشند.
نواب خاصه کیانند؟
نایبان خاص امام زمان(عج) در دوره غیبت صغری عبارتند از:
1. عثمان بن سعید
او قبل از این سمت، وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری ـ علیهما السلام ـ را نیز برعهده داشت و بسیار مورد احترام و اعتماد آن بزرگواران بود، تا آن‎جا که در حق او فرموده‎اند: «هرچه او بگوید مورد قبول ماست».[11] 2. محمدبن عثمان، فرزند نایب نخست
وی نیز وکالت و نیابت امام عسکری ـ علیه السلام ـ را برعهده داشت، و توسط آن حضرت به وکالت و نیابت خاص امام عصر(عج) برگزیده شد. و در سال 304 هـ.ق وفات نمود.[12] 3. حسن‎بن روح نوبختی
وی فردی جلیل‎القدر بود و به فرمان امام عصر(عج) و توسط محمدبن عثمان به نیابت خاصه از جانب ولی‎عصر(عج) برگزیده شد، و در سال 326هـ.ق از دنیا رفت: مدت سفارت و نیابت او 23 سال بود.

[1] . تلخیص الالهیات، ص 567، به نقل از کتاب بین یدی الساعه، ص 123 و 125، تألیف دکتر عبدالباقی.
[2] . در این‎باره کتاب نجم الثاقب، باب چهارم رجوع شود.
[3] . همان مدرک.
[4] . لَوْ بقیت الارض بغیر امام، لَساخَتْ، (امام صادق ـ علیه السلام ـ ).
[5] . لو ان الامام رفع من الارض ساعهً لَماجَتْ باهلها کما یموج البحر باهله (امام باقر ـ علیه السلام ـ)، اصول کافی، ج 1، باب ان الارض لا تخلو.
[6] . الفصول المهمه، ص 290.
[7] . ینابع الموده، ص 451.
[8] . همان مدرک، 452.
[9] . همان مدرک.
[10] . به کتابهای، کمال‎الدین و تمام النعمه شیخ صدوق، کتاب الغیبه شیخ طوسی، بحارالانوار علامه مجلسی، ج 52، النجم الثاقب میرزا حسین نوری طبرسی، منتهی الآمال شیخ عباس قمی و کتب دیگر رجوع شود.
[11] . بحار الانوار، ج 51، ص 344.
[12] . همان، ص 347.
@#@ ابوسهل نوبختی که از متکلمان برجسته شیعه است، درباره صلابت و استواری او گفته است: «اگر دشمنان بدن او را با مقراض قطعه قطعه می‎کردند، هرگز آنان را از مکان امام زمان(عج) آگاه نمی‎ساخت».[1] 4. علی‎بن محمد سمری
او از برجستگان و خواص شیعه بود و به امر حضرت ولی‎عصر(عج) و توسط حسین‎بن روح به نیابت خاصه منصوب گردید. مدت نیابت او سه سال بود و در سال 329 هـ.ق به سرای باقی شتافت.
چند روز قبل از مرگ وی، از ناحیه مقدس ولی‎عصر(عج) توقیعی صادر شد که در آن، از وفات علی‎بن محمد سمری پس از شش روز خبر داده شده و یادآوری شده بود که پس از مرگ وی دوره نیابت فاصله پایان می‎پذیرد، و غیبت کبری شروع خواهد شد و تا روزی که خدا بخواهد ادامه خواهد یافت. روایات درباره غیبت کبری و طول غیبت امام عصر(عج) بسیار است.[2] شیخ صدوق در روایتی از امام علی ـ علیه السلام ـ نقل کرده است که فرمود: «برای قائم ما غیبت طولانی است، در آن ایام شیعه سراسیمه او را می‎جویند، ولی وی را نمی‎یابند. هر کس در آن زمان بر ایمان خود استوار بماند و از طولانی شدن غیبت دلگیر و بی‎تاب نگردد، روز قیامت با من خواهد بود».
چرا دو غیبت؟
از آن‎جا که چنین غیبت طولانی بدون مقدمه و آمادگی قبلی چه بسا شیعه را دچار شک و تردید در وجود امام عصر(عج) می‎ساخت، ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ اولاً: پیش از آن، را خاطر نشان کرده‎اند تا شیعیان قبل از وقوع چنین حادثه عظیمی از آن آگاه باشند.
ثانیاً: از زمان امام هادی و عسکری ـ علیهما السلام ـ عملاً مسئله غیبت امام معصوم به آزمایش گذاشته شد. چنان‎که مسعودی در کتاب «اثبات الوصیه» می‎نویسد: «روایت شده است که امام ابوالحسن هادی ـ علیه السلام ـ از شیعیان خود، به جز خواص شیعه ـ پنهان می‎شد، و امام عسکری ـ علیه السلام ـ حتی با خواص شیعه نیز از پشت پرده سخن می‎گفت مگر در اوقاتی که ملاقات‎های عمومی بود. فلسفه این کار آن بود که شیعه را با غیبت امام زمان(عج) آشنا سازد».
از این‎جا می‎توان به فلسفه غیبت صغری نیز پی برد. که همانا آماده ساختن شیعه برای غیبت طولانی امام عصر(عج) بوده است.[3] کیفیت غیبت
درباره چگونگی غیبت امام عصر(عج) دو نظریه مطرح است:
1. امام عصر(عج) در میان مردم حضور دارد، ولی آنان جسم او را نمی‎بینند، این نظریه از برخی احادیث نیز استفاده می‎شود. چنان که ریان‎بن صلت روایت می‎کند که امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لَا یُری جِسْمُهُ وَ لَا یُسمّی بِاسْمِهِ»
جسم او دیده نمی‎شود، و نام او برده نمی‎شود.
هم چنین از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود:
«یَغیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلٌ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»
جسم او از شما پنهان می‎شود و ذکر نام او برای شما جایز نیست.
و در حدیث دیگر فرموده است:
«یَفْقَدُ النّاسُ اِمَامَهُمْ فَیَشْهَدُ المَوْسِمِ فَیراهُمُ وَ لَا یَرَوْنَهُ»
مردم امام خود را نمی‎یابند. با این حال، او در مراسم حج شرکت می‎کند و مردم را می‎بیند، ولی آنان او را نمی‎بینند.
بنابراین نظریه، در مواردی که امام مصلحت می‎بیند، به اذن خداوند افرادی می‎تواند وجود امام ـ علیه السلام ـ را مشاهده کنند.
2. امام عصر(عج) در میان مردم حضور دارد و به صورت عادی زندگی می‎کند، ولی آنان او را نمی‎شناسند، اگر چه وجود او را می‎بینند، این نظریه نیز از برخی روایات استفاده می‎شود.
شیخ طوسی(ره) از محمدبن عثمان دومین نایب خاص امام عصر(عج) روایت کرده که او گفته است: به خدا سوگند صاحب این امر (ولی‎عصر(عج)) در موسن (ایام حج) در هر سال حاضر می‎شود و مردم را می‎بیند و آنان را می‎شناسد، و مردم نیز او را می‎بینند، ولی نمی‎شناسند.[4] این وجه در توقیعی از امام عصر(عج) نیز بیان شده است.[5] از محمدبن‎عثمان درباره علت تحریم بردن نام امام عصر(عج) سؤال شد، در پاسخ گفت: هرگاه نام او برده شود، دشمنان به جستجوی او برمی‎آیند.[6] اگر مردم وجود امام را نبینند، بردن نام او دشمنان را بر وجود او آگاه نمی‎سازد، ولی اگر او را ببینند، در این صورت ذکر نام او سبب شناسایی او خواهد شد.[7] به نظر می‎رسد میان این دو نظریه چندان منافاتی وجود ندارد، و نیز ممکن است با توجه به شرایط و مصالح مختلف، غیبت امام زمان(عج) به هر دو صورت تحقق پذیرفته باشد و نیز تحقق پذیرد.[1] . بحار الانوار، ج 51، ص 359.
[2] . متنخب الاثر، باب 27.
[3] . المهدی، تألیف سید صدرالدین صدر، ص 183ـ181.
[4] . کتاب الغیبه، ص 221.
[5] . همان، ص 222.
[6] . همان، ص 219.
[7] . ر.ک: تاریخ الغیبه، تألیف سید محمد صدر، ص 36ـ31.
علی ربانی گلپایگانی – عقاید استدلالی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید