امام صادق علیه السلام و منصور دوانیقی

امام صادق علیه السلام و منصور دوانیقی

عبدالله منصور، دومین خلیفه عباسی است که در سال136 هجری به حکومت رسید. از ویژگی های منصور کینه او نسبت به خاندان پیامبر اسلام و حساسیتش در مورد امام صادق علیه السلام بود. سیاه ترین صفحه پرونده قطور جنایات منصور صفحه به شهادت رساندن امام صادق علیه السلام است.

امام در تنگنایی تأسف‌بار

تاریخ روایات فراوانی از برخورد منصور و امام صادق علیه السلام نقل کرده است. برخی برخوردهای امام و منصور نشان دهنده موقعیت مستحکم منصور و شرایط سخت امام و شیعیان است. برخی موضعگیریهای منصور نشان دهنده میزان تاثیر گذاری امام در جامعه است. برخی جوابهای امام نیز بیانگر عمق مبارزه سیاسی آن حضرت است.

از جمله مواردی که نشان دهنده شرایط سختی است که امام و شیعیان در آن قرار دارند ماجرای گشت زدن منصور با گروه اسکورت خود در شهر است. امام ماجرا را چینن ترسیم کرده است:(1)

«من با منصور در کاروان حکومتی او در مسیری می رفتیم در حالی که از جلو و پشت سر منصور سربازانش حرکت می کردند. منصور بر اسبی سوار بود اما من بر الاغی، کنار او حرکت می کردم، منصور به من گفت: “ای اباعبد الله شایسته است که به خاطر این قدرتی که خدا به ما داده است و این عزتی که نصیبمان نموده، شاد باشی!”»

روشن است که همراهی امام با منصور در شهر و در کاروان حکومتی، از روی میل نبوده، شرایط، امام را مجبور به پذیرش خواسته منصور کرده است.(2) هدف منصور از نشاندن حضرت بر الاغ در حالی که خود سوار بر اسب است نیز چیزی جز تحقیر امام نیست. این صحنه آنچنان است که امام می فرماید:

«وقتی به خانه برگشتم یکی از محبان نزدم آمد و گفت: جانم فدایتان باد، شما را در کاروان منصور دیدم در حالی که شما بر الاغی سوار و او بر اسبش نشسته، مشرف بر شما بود و آنچنان با شما سخن می گفت که گویا شما از زیردستان او هستید!»(3)

نکته دیگر این نقل، جوابی است که امام به اعتراض منصور می دهد. منصور در ادامه جملات خود به امام می گوید: «شایسته نیست به مردم بگویی که تو و اهل بیتت به حکومت شایسته تر از ما هستید و ما را بر ضد خودت و آنها تحریک کنی» جواب امام بیانگر شرایط سخت دوران منصور است:

«هر کس این خبر را برای تو آورده است قطعا دروغ گفته است… نیاز ما به تو بیشتر از نیاز تو به ماست!»(4)

سخنان منصور به خوبی ترس او از پایگاه اجتماعی امام را نشان می دهد. اینکه گروهی از مردم، امام را به صفاتی مانند عالِم غیب و چراغ هدایت الهی بشناسند، برخی مالیات خود را به حکومت نداده، برای امام ببرند و از نقاط گوناگون جهان اسلام برای مناظره علمی، حل مشکلات دینی و یا دادن مالیات نزد امام بیایند، اموری است که منصور را نگران کرده، وادارش می کند تا در برابر این تحرکات موضعگیری کند

این درحالی است که امام به یار خود که به خانه ایشان آمده، از آن منظره ابراز ناراحتی کرده بود، یادآور می شود که:

«شیطان تو را فریب ندهد؛ آنچه دیدی ظاهر امر است اما واقعیت این است که عزت تنها برای خدا و رسولش و مۆمنان است».(5)

ترس از پایگاه اجتماعی امام

مطلب دیگری که از برخوردهای منصور با امام صادق علیه السلام فهمیده می شود، تاثیر فراوان امام در جامعه است. به علت انتساب مستقیم امام به رسول گرامی اسلام، علم و تقوای بی نظیر ایشان و تلاش های امامان در بازسازی عقاید مردم بعد از واقعه کربلا، امام صادق علیه السلام در جامعه جایگاه والای دارد. هر حکومتی برای حفظ پایگاه اجتماعی خود تلاش می کند تا از برخورد تند با چنین شخصیتهایی خودداری کند.(6) با این حال در روایات فراوانی نقل شده است که منصور دستور می داد امام را احضار کنند تا ایشان را به قتل برساند.(7)

ربیع می گوید: «به امام صادق علیه السلام خبر دادم که منصور گفته است حتما او و خاندانش را می کشد تا جایی که هیچ کسی از آنها باقی نماند و آنچنان مدینه را خراب می کند که هیچ دیوار سالمی در آن نماند!» (8)

از روایات به روشنی بر می آید که علت این برخوردها، ترسی است که منصور از امام و جایگاه ایشان دارد. در روایتی آمده است که منصور به امام صادق علیه السلام می گوید: «آیا تو همان کسی هستی که غیب را می دانی؟ تو آن فردی هستی که مالیاتها را برایت می آورند؟(9)».(10) او در ادامه و بعد از جوابهای امام(11) می گوید: «خانه هاتان را خراب می کنم و شما را به کوهها می کوچانم تا دیگر هیچ کس از شام و حجاز نزد شما نیاید زیرا آمدن اینان برای شما مفسده(12) دارد».

در روایت دیگر منصور به باورهایی که در مورد امام در بین مردم رواج یافته اشاره کرده، می گوید:

«عیسی نبی، رسول خدا و علی، در برابر خرافات ساکت نبودند و مردم را از انحرافها دور می کردند، تو هم شایسته است چنین کنی.(13)

او می گوید: «عده ای احمق و پست گمان می کنند تو رازدار روزگار، حجت پروردگار، ترجمان او، جایگاه علمش، ترازوی عدالتش و چراغ هدایت الهی که مسافر از تاریکیها با کمک آن به نور راه می یابد و… هستی».

این سخنان منصور به خوبی ترس او از پایگاه اجتماعی امام را نشان می دهد. اینکه گروهی از مردم، امام را به صفاتی مانند عالِم غیب و چراغ هدایت الهی بشناسند، برخی مالیات خود را به حکومت نداده، برای امام ببرند و از نقاط گوناگون جهان اسلام برای مناظره علمی، حل مشکلات دینی(14) و یا دادن مالیات نزد امام بیایند، اموری است که منصور را نگران کرده، وادارش می کند تا در برابر این تحرکات موضعگیری کند.

نکته دیگر این نقل، جوابی است که امام به اعتراض منصور می دهد. منصور در ادامه جملات خود به امام می گوید: «شایسته نیست به مردم بگویی که تو و اهل بیتت به حکومت شایسته تر از ما هستید و ما را بر ضد خودت و آنها تحریک کنی» جواب امام بیانگر شرایط سخت دوران منصور است: «هر کس این خبر را برای تو آورده است قطعا دروغ گفته است… نیاز ما به تو بیشتر از نیاز تو به ماست!»
مبارزه آشکار

هرچند منصور با اقتداری که داشت شرایط دشواری را برای امام ایجاد کرده بود، اما امام از هر فرصتی برای تبیین جایگاه خاندان اهل بیت علیهم السلام و ناحق بودن حکومت بنی عباس استفاده می کرد؛ حتی اگر این فرصت در حضور خود منصور باشد.

در علل الشرایع آمده است: منصور روزی از آزار مگسی کلافه شده،(15) رو به امام صادق علیه السلام کرد و گفت: «خدا چرا مگس را آفرید؟»

امام جواب دادند: «تا به وسیله آن جباران ستمگر را خوار کند»(16)

این جواب در موقعیتی که منصور با آن همه ادعا، از دفع یک مگس، ناتوان و کلافه شده است طعنه نمکینی است که در دل خود پیام بلندی دارد.

گذشت که در مجلسی، منصور به امام صادق علیه السلام اعتراض کرد که مردم عقاید باطلی در مورد شما دارند و شما باید آنها را از این انحراف باز داری.(17) امام در جواب منصور عقایدی را که او مطرح کرد رد نفرمود، بلکه چند صفت دیگر از صفات خود و اهل بیت علیهم السلام را بیان کرد:

«من شاخه ای از شاخه های زیتون(18)، چلچراغی از چلچراغهای خاندان نبوت، هم شیر با کریمانِ نیک رفتار و چراغی از چراغهای مشکات(19) و …هستم».

این کار که درست نقطه مقابل خواسته منصور است در حضور درباریان او صورت گرفته، منصور را وامی دارد به عجز از درک این معانی اعتراف کند. از این دست برخوردهای امام با منصور نیز روایات زیادی نقل شده است.

شرایط سختی که امام در دوران منصور داشته است، موقعیت اجتماعی امام و مبارزات سیاسی ایشان حتی در دربار منصور، از جمله مواردی است که می توان ازلابلای نقلهای تاریخ در مورد برخوردهای منصور و امام آنها را فهمید.

پی نوشت:

1) الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏8 ؛ ص36، حدیث7.

2) ائمه علیهم السلام، بنی عباس را نیز مانند بنی امیه غاصبان خلافت رسول الله صلی الله علیه وآله می دانستد.

3) همان.

4) اینکه امام خود را شایسته خلافت نبی اسلام می دانست و این مطلب را به برخی از یاران خود می گفت، مسلّم است؛ بلکه قبل از ایشان امام باقر علیه السلام نیز این عقاید را آنچنان گسترانده بود که همه می دانستند این خاندان در برابر حکومت، موضع حادّ سیاسی دارد. برای نمونه مراجعه کنید به جلد 1 کتاب شریف کافی، باب الحجه، ص 180: باب مَعْرِفَه الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَیْه‏ و ص 185: بابُ فَرْضِ طَاعَهِ الْأَئِمَّهِ. همچنین به احادیثی مانند ج‏1 ؛ ص180، حدیث1 و حدیث 3 و ص 183، حدیث8 و ص 191، حدیث3 و ص 192، حدیث1.

5) در فرازی دیگر حضرت به محب خود می فرماید که اگر ملائکه ای که در آن کاروان در اطراف من بودند را می دیدی، یقینا منصور و تمام شوکتش را حقیر می شمردی.

6) خصوصا حکومتی مانند بنی عباس که خود را از خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و محب ایشان معرفی کرده، در بین مردم چنین وانمود می کردند که تلاش در برقراری عدل دارند.

7) برای نمونه ر.ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 305 و بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏47 ؛ ص169 و بصائر الدرجات ج‏1، ص: 494.

8) بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏47 ؛ ص178.

9) منظور همان خمس و زکاتی است که مردم برای امام می بردند. سازمان تشیع بعد از واقعه کربلا و در طی تلاشهای فراوان امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام تا حدودی شکل گرفته بود و در زمان حضرت صادق علیه السلام مقداری به استقلال مالی نزدیک شده بود.

10) عوالی اللئالی، ج‏1، ص: 362 و بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏47 ؛ ص187.

11) این جوابها نیز تا حدودی شبیه به جوابی است که در ابتدای مقاله از امام در پاسخ اعتراض منصور نقل شد و بیان گر شرایط دشوار امام است. برای دیدن پاسخهای امام می توانید به اصل روایت مراجعه کنید. ر.ک: پاورقی10.

12) منظور منصور از «مفسده» روشن است: «اگر مردم زیاد به شما رجوع کنند شما احساس خواهید کرد که دارای پایگاه اجتماعی خوبی هستید درنتیجه در برابر من قیام می کنید».

13) بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏47 ؛ ص167، حدیث9.

14) در این زمینه نیز روایات فراوانی نقل شده است. شهرت علمی امام به حدی است که برخی علمای شام برای مناظره با امام و حتی شاگردان امام به مدینه می آمدند. به عنوان نمونه ر.ک: الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏1 ؛ ص171.

15) هر قدر که منصور مگس را از خود دور می کرد مگس دوباره باز می گشت.

16) علل الشرائع، ج‏2، ص: 496.

17) ر.ک: پاورقی13.

18و 19) گویا حضرت اشاره به درخت مبارک زیتون و مشکاتی دارند که در قرآن آمده است: سوره نور، آیه35: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیتُونَهٍ لَا شَرْقِیهٍ وَلَا غَرْبِیهٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» برای اطلاع بیشتر می توانید به احادیث ذیل این آیه شریفه مراجعه کنید.

محمّد بخشی

تبیان

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید