هستی شناسی(4)

هستی شناسی(4)

 

زشتی دنیا

تمثیل: اگر به چشم ظاهر در وی نگری، خوب می نماید. (1) و چون به چشم عقل در وی نگاه کنی به غایت زشت می نماید. مانند زنی پیر که تازگی جوانی از وی رفته است و جز پوستی بر استخوان کشیده ندارد، خود را به جامه های رنگین آراسته بود، و رسوایی خود در چادری پنهان داشته باشد، و با جوانان، کرشمه و ناز آغاز کرده باشد. اگر جوان بیچاره به ظاهر او فریفته شود، و عمر عزیز را در جستن وصل او ضایع کند؛ چون او را به چنگ آرد و با وی خلوت سازد؛ و چادر جادوی دلربای جوفروش گندم نمای را با هزاران لطف و ناز از سر وی باز کند، آنگاه داند که با خود چه ظلم کرده است، و بر عمر گرانمایه چه سود؛ و سرمایه در جستن او به زیان آورده، می پیچد و می زارد، و هیچ سود ندارد.

خیالی بودن دنیا

پرسش و پاسخ: ما چگونه در خیالیم که بعضی از ما خوش و بعضی ناخوش، و بعضی در رنج و بعضی در راحتند، و بعضی حاکم، و بعضی محکومند(2) و بعضی سخن گو و بعضی بی سخن اند، و مانند این؟ رنج و لذت و راحت چگونه خیال است؟
ای دوست! تو مگر هرگز خواب چنین چیزهایی ندیده ای؟ در خواب یکی را می زنند و آن کس در رنج و زحمت است، و یکی را می نوازند و آن کس در آسایش و راحت است؛ و یکی را می کشند، و یکی را بر تخت پادشاهی می نشانند، و مانند این. و تو هیچ شکی نداری که در خواب اینها خیال است، و با وجود آن که خیال است، بعضی در رنج و زحمتند، و بعضی در راحت و آسایش، و بعضی حاکمند، و بعضی محکوم.
همین گونه، این عالم جمله خیال است. اما این خیال به حقیقی دلالت می کند، و آن حقیقت، وجود خدای است. (3)

دنیا مثال سایه

تمثیل: حکما چنین گفته اند که مثل دنیا چون سایه خویشتن است. چون روی به سایه آری بگریزد و چون پشت بر او آری، از پی تو دود. (4)

رسوایی طالبان دنیا در آخرت

حکایت: حکایت کنند که یکی از ملوک پسر خویش را زن داده بود. پس پسر ملک آن شب بیشتر شراب خورد، و چون مست شد به طلب عروس بیرون آمد، چون قصد حجره کرد، راه غلط رفت، و از سرای بیرون افتاد. همین گونه می رفت تا جایی که خانه ای و چراغی پیدا شد. پنداشت که خانه عروس بازیافت. چون وارد شد، قومی را دید خفته. هرچند آواز داد، کس جواب باز نداد: پنداشت که در خوابند. یکی را دید چادری نو در روی کشیده. گفت: این عروس است. در بر وی بخفت و چادر از وی باز کشیده بوی خوش به بینی وی رسید، گفت: بی شک این عروس است که بوی خوش به کار داشته است. تا روز با وی مباشرت می کرد. چون روز در آمد به هوش باز آمد، نگاه کرد: آن گورستان کافران بود، و این خفتگان مردگان بودند، و آن که چادر نوداشت- که پنداشته بود که عروس است- پیرزنی بود زشت که در آن نزدیکی بمرده بود، و آن بوی خوش از حنوط (5) وی بود. ترسید که پدر وی بیاید و لشکر وی، وی را ببیند. تا در این اندیشه بود، پادشاه و محتشمان لشکر در طلب وی بیامده بودند، وی را در میان فضیحت دیدند، و او خواستی تا به زمین فروشدی تا از آن فضیحت رها شدی.
پس، فردا اهل دنیا، همه لذت ها و شهوت های دنیا را همه بر این صفت بینند. (6)

هوس بازی دنیوی مانع تحصیل آخرت

هم خدا خواهی و هم دنیای دون
این خیال است و محال است و جنون

دنیا وعقبی مانند دو زن هستند که در تصرف یک مرد باشند به هریک که میل می کند آن دیگری از او دور و متنفر می شود.
یک دل داری بس است یک دوست تو را

حاصل کردن دنیا با هوس بازی نمی شود، پس ای عزیز! حاصل کردن آخرت کجا با هوس شود؟ (7)

بی ارزشی دنیا

توصیه و حکایت: ای دوست! دنیا این مقدار ارزش ندارد که تو به آن مشغول شوی، و در طلبآن عمر عزیز خود را ضایع گردانی. چیزی که امروز با توست، و فردا با دیگری خواهد بود، نزد عاقل هیچ ارزشی ندارد و عاقل دل به آن نمی سپرد.
از بایزید پرسیدند: این مقام به چه یافتی؟ فرمود: با هیچ. گفتند: چگونه؟ فرمود: به یقین دانستم که دنیا هیچ است، ترک دنیا کردم و این مقام یافتم. (8)

راحتی در ترک دنیاست

حکمت: دنیا مایه تفرقه و اندوه و بلا و عذاب است. هرکه را مال و جاه بیشتر شود، تفرقه و اندوه و بلا و عذاب وی بیشتر گردد. عاقلان هرچیزی که می خواهند، برای راحت و آسایش می خواهند و راحت و آسایش، در ترک دنیا است. پس عاقل به هراندازه ای که می تواند ترک دنیا می کند. اگر به کلی ترک دنیا کند راحتی کلی می یابد و اگر نتواند، به آن اندازه که ترک دنیا می کند راحتی می یابد. (9)

روی آوردن به خدا؛ راه نجات از دنیا

حدیث: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: از دنیا باقی نمی ماند مگر بلا و فتنه، و هیچ کس نجات پیدا نمی کند مگر با روی آوردن صادقانه به خدا (10)

دنیا زندان مؤمن

حکایت: یحیی معاذ را بعد از فوت در خواب دیدند. گفتند: در عالم بالا با توچه معامله گذشت؟ گفت: به من خطاب رسانیدند که هان از دنیا چه آورده ای؟ گفتم: از زندان می رسم، از زندان چه توان آورد! (11)

دنیا سرای غرور

حکایت: دیوانه ای را دیدند که می دوید. گفتند: از کجا به کجا می گریزی؟ گفت: از دنیا به آخرت! گفتند: راهی بسیار دور و دراز است. گفت: این راه برای کسی دور است که ساکن است در سرای غرور، و مهیا نشده از برای روز نشوز! (12)
عطش دنیا
حکمت: عیسی روح الله (علیه اسلام) گفت مثل جوینده دنیا مثل خورنده آب دریاست هرچند بیشتر خورد تشنه تر باشد و می خورد تا هلاک شود و هرگز آن تشنگی از وی دفع نشود (13).

دنیا طلبی منشأ تمام خطاها

حدیث: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: دوستداری دنیا سر منشأ همه خطاهاست. آیا نمی بینی که چگونه کسی به چیزی (دنیا) علاقه پیدا کرده که خدای آن را دشمن می دارد، و کدام خطا بالاتر از این است؟
یکی از اهل بیت (علیه السلام) فرمود: اگر دنیا جمع می شد در لقمه ای در دهان کودکی؛ ما به او رحم می کردیم (آن را از دهان او در نمی آوردیم) پس چگونه است وضع کسی که برای طلب دنیا و حرص به آن، حدود الهی را زیر پا گذاشته باشد. (14)

سر به دنیا فرو نیاوردن

توصیه: عزیز من! اگر سرّ عقبی در سر داری، سر به دنیا فرود میار. در عقبی کسی سر (15) تواند شد که اگر چه در دنیا سر دادنی است بدهد و سر به دنیا فرود نیارد. (16)

اقبال به دنیا؛ سبب رنج

نکته: اهل دنیا نمی دانند که در زیر هر لذت و بهره مندی دنیای و نفسانی، نامرادی و گرفتاری بسیار است و در زیر هر خوشی هزار ناخوشی در کمین نشسته است. دانا هرگز فریب نخورد. (17)
دوری گزیدن از محبت دنیا
نکته: هزار مجلس علم از ما فوت شود، و هزار کار خیر از ما در گذرد، و چند سخن بیهوده و غیبت بگوییم و بشنویم، بر یکی تأسف نخوریم و پشیمانی نیاریم؛ و اگر گرده ای نان از ما به درویشی رسد، یا درم سیم سیاه به زیان آید، و اگر بادی سخت می وزد و پنج میوه از درخت فرو افکند، یا آبی از کشت ما در گذرد، چندان حسرت و ندامت خوریم که ماتم آن چند روز بردارد؛ با چنین راه و سیرت، گویم که از اهل صلاحیم، این بدان ماند که دنیا معبود ما گردیده است. (18)

دنیا مزرعه آخرت

توصیه: دنیا را مزرعه آخرت دان. سالکی از دهقانی پرسید: چه مذهب داری؟ گفت: مذهب برزگری! یعنی هرچه بکاری بدروی (19)

پی نوشت ها :

1- می نماید: به نظر می رسد.
2- محکوم: فرمانبر.
3- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، صص 132 و 133.
4- شرح التعرف، ج1، صص 165 و 166.
5- حنوط: بوی خوش که به مردگان زنند.
6- کیمیای سعادت، ج1، ص 105 و 106
7- حسن دل، ص 125
8- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، ص 123.
9- همان، ص 124.
10- چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ص 71
11- سلک سلوک، ص 98.
12- روز نشوز: روز قیامت، گنجینه لطایف (بازنویسی لطایف الطوایف)، ص 166.
13- نصیحه الملوک، ص59
14- چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ص 86.
15- سر: سرور، بزرگ
16- سلک سلوک، ص 142.
17- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، صص 95 و 96.
18- مفتاح الجنات، ص 117.
19- حسن دل، ص 33.
منبع:نشریه گنجینه، شماره 83

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید