تعریف اخلاق
کلمه اخلاق جمع خلق است. خلق شکل درونی انسان است. چنان چه خَلق شکل ظاهری و صوری اشیاء از جمله انسان است. غرایز و ملکات و صفات روحی و باطنی که در انسان است، اخلاق نامیده می شود و به اعمال و رفتاری که از این خلقیات ناشی گردد نیز اخلاق و یا رفتار اخلاقی می گویند. کلمه خَلق و خُلق در لغت عرب از یک ماده است اما از نظر معنا با هم متفاوت است.
انواع اخلاق
علماء اخلاق در یک تقسیم بندی اخلاق را به سه بخش نظری، تطبیقی و عملی تقسیم کرده اند.
الف: اخلاق نظری: در این بخش از اخلاق از فلسفه اخلاق یعنی از مبانی و زیر بنای اخلاق و معیار خوبی ها و بدی ها بحث می شود. به عنوان نمونه آیا اخلاق از امور نسبی است یا مطلق؟ آیا زیر بنای اخلاق، حسن و قبح ذاتی یا مصالح و مفاسد است؟ و… از زیر مجموعه های اخلاق نظری است پس اخلاق نظری از معرفت فلسفی نشأت می گیرد.
ب: اخلاق تطبیقی: در این بخش از اخلاق از مقایسه بین مکاتب و مقارنه دیدگاه های گوناگون بحث می شود. به عنوان نمونه آیا ذاتاً امکان دارد که بگوئیم اخلاق نظری وجود دارد یا نه؟ آیا مبنای نظریه ارسطو و افلاطون با نظریه فروید و دکارت متفاوت است و یا نظریه مسیحیت با اسلام متفاوت است و کدام یک صحیح است؟ و یا نظام احسن کدام است در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد. در واقع این بخش متکفل بررسی مبانی نظریات اخلاقی و مقایسه آن ها با یکدیگر است.
ج: اخلاق عملی: مقصود از اخلاق عملی، آداب و دستور هائی خاص است که در مسیر تزکیه و تهذیب، التزام به آنها ضرورت دارد و از طریق عمل، فرد را به اهداف نزدیک می کند. البته منظور از عمل در اینجا اعم از اعمال قلبی (نیت، حب، بغض، سوء ظن، حسد و …) و اعمال بدنی (سخاوت، عبادات، دفاع) است.[1]
موضوع اخلاق
اخلاق خواه نظری یا عملی، مثل سایر علوم دارای موضوعی است. موضوع این علم، «نفس انسانی» است از آن جهت که می تواند منشأ صدور اعمال ارادی زیبا و پسندیده و یا زشت و نکوهیده باشد.
نکاتی درباره اخلاق نظری
واژه اخلاق نظری، در مباحث اخلاق کمتر به کار برده شده است. بیشترین واژگان در این خصوص عناوینی چون علم الاخلاق و فلسفه اخلاق است. موضوع اصلی این علم همان انسان و کمال انسان است. اما شیوه و وظیفه آن با قسیم خود یعنی اخلاق عملی و اخلاق تطبیقی تفاوت دارد، سئوالاتی از قبیل این که آیا قضایای اخلاقی از امور واقعی حکایت دارند یا به قرارداد و اعتبار وابسته اند؟ اخلاق مطلق است یا نسبی؟ ملاک اصلی ارزش های اخلاقی چیست؟ افعال اخلاقی را چگونه می توان ارزیابی نمود؟ و… سئوالاتی است که بحث و بررسی در آن به «فلسفه اخلاق» نیاز دارد که گاه به آن «فرا اخلاق» نیز گفته می شود.[2]
علامه طباطبایی متفکر اسلامی درباره این علم می نویسد: علم اخلاق همان فن بررسی کننده از ملکات انسانی متعلق به قوای نباتی، حیوانی و انسانی است. ثمره این بحث و بررسی جداسازی رذائل از فضائل است، به خاطر تعامل انسان و اتصاف انسان به صفات پسندیده و صدور افعال و کارهایی که موجب تمجید انسان در جامعه انسانی می شود.[3]
استاد جعفر سبحانی نیز درباره مفاهیم اخلاقی معتقد است که مفاهیم اخلاقی از قبیل حسن و قبح، باید و نباید و… موضوعاتی اند که یا از مقوله فعل محض و حرکات و سکنات خاص هستند و یا این که عنوانی اعتباری مانند اهانت و احترام؛ به عبارت دیگر مفاهیمی که موضوع تعابیر اخلاقی است یا ماهوی اند و یا اعتباری ذهنی[4]
علامه محمد تقی جعفری نیز درباره موضوعات فلسفه اخلاق یا اخلاق شناسی فلسفی معتقد است: برخی از موضوعات و مباحث این علم را می توان بدین ترتیب بیان کرد: واقعی یا پنداری و قراردادی بودن ارزش ها و اخلاق، رابطه هست و باید، رابطه اخلاق با هنر، دین، حقوق، علم و… اقسام اخلاق مطلوب متفکران، مبنای ارزش ها و مبادی اخلاق، ثبات و تغییر در اخلاق، مساله وجدان اخلاقی، بازیگری و تماشاگری در وجدان اخلاقی و… .[5]
علامه جعفری در این خصوص معتقد است: در باب بنیاد و اساس اخلاق و اصول اساسی ارزشی دو نکته قابل ذکر است: نخست آن که اصول عمومی اخلاق از اعماق روح بشر سر بر می کشد و بنای تحریک را می گذارد. مثل این اصل: آن چه را که بر دیگران می پسندی بر خود بپسند و آن چه را که بر دیگران نمی پسندی بر خود نپسند. نکته دوم: این که همه اصول اخلاقی و قضایای ارزش انسانی قابل تحلیل به دو عنصر اساسی و ناشی از دو ویژگی بنیادی در وجود و شخصیت انسان هستند. 1. استعداد اخلاق ورزی و ارتقای ارزشی و تعالی اخلاقی؛ 2. اشتیاق به رشد و تکامل که اقتضای خاص را به دنبال دارد و آن «ضرورت و بایستگی تکامل و کمال» است. به بیان دیگر، اشتیاق به سوی کمال که فی نفسه اقتضا و بایستگی کمال طلبی را به دنبال دارد.[6] صاحب نظران غربی در این باره معتقدند که:
در این که آیا اخلاق نظری وجود دارد یا نه؟ حداقل دو نظریه وجود دارد. نظریه ای که معتقد است اخلاق نظری وجود ندارد. لوی برول جامعه شناس معروف فرانسوی در کتابش می گوید: اخلاق نظری نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. در مقابل ژرژگورویج می گوید: نه تنها چنین اخلاقی وجود دارد که باید هم وجود داشته باشد. و نتایج چنین نظریه ای را بررسی کرده است.[7]
ژرژگورویج در کتاب خود عنوان می کند که اخلاق نظری عمدتاً سه وظیفه دارد که در این جا به وظایف آن اشاره می کنیم:
الف: نخستین وظیفه اخلاق نظری، تحویل است. این تحویل متوجه امر ثابت شده اخلاقی بیش و کم بی واسطه و مستقر در رفتارها است. محل اتکای این روش شیوه های رفتاری و سلوک های ارادی جمعی و فردی و نیز رمز های خارجی آن ها است. همه این ها در تجربه اخلاقی روزانه دریافت می شوند. علم آداب به مطالعه آن ها می پردازد و اخلاق نظری از طریق تدبّر به داده های بی واسطه و بالقوه حاضر به شیوه های رفتار و سلوک های یاد شده فعلیت می بخشد.
دوم: وظیفه دیگر اخلاق نظری، استنتاج خصوصیت تجربه اخلاقی بی واسطه و داده ها و یقین های آن، بالنسبه به تجربه های بی واسطه دیگر است مبنای این استنتاج، تحویل یاد شده است. مواجهه تجربه اخلاقی، با تجربه های دیگر ضوابط خصوصیت تجربه اخلاقی مستقر را می سازد.
ج: سومین وظیفه اخلاق نظری، تحقیق و توجیه صحت و اعتبار داده های کم و بیش بی واسطه است که در تجربه اخلاقی مورد زندگی قرار می گیرند. به عبارت دیگر این وظیفه همان گزارشگری غیر قابل مقاومت بودن و استعداد ادغام داده ها، در مجموعه ای نامتناهی است که در آن داده ها، یکدیگر را کامل کنند. و با توهمات ذهنی و جمعی یا فردی مقابله می نمایند. پس داعیه سوم اخلاق نظری، تجدید ساختمان مجموعه داده های آن است که در تجربه اخلاقی بی واسطه معتبرند.[8]
نکاتی درباره اخلاق عملی
همان طوری که در ابتدای مقاله، اشاره شد، در اخلاق عملی یک سلسله دستورات وجود دارد که با عمل به آن ها ملکه اخلاق در انسان رشد کرده و فرد را متخلق به اخلاق نموده است. بیان شد که موضوع این علم نیز، نفس انسان است. نفس انسان دارای سه قوه است. هر کدام از این سه قوه در پی اموری برای نفس اند و مرز اعتدال، نقطه کمال نفس به حساب می آید. در نهایت این نفس برای انسان فضائلی را به ارمغان خواهد آورد. حکماء در بیان انواع فضائل اتفاق نظر دارند. آنها معتقدند که فضائل بیش از چهار تا نیست و اخلاق عملی موظف است که انسان را به این 4 فضیلت برساند. فضائل چهار گانه بدین قرار است:
1ـ حکمت. 2ـ عفت. 3ـ شجاعت. 4ـ عدالت.[9] آن چه مایه افتخار و مباهات انسان است، داشتن این فضائل است نه این که به اصل و نسب و مال و منال و … دل خوش کنیم. نقطه مقابل حکمت، جهل است. حکمت عبارت است از علم و آگاهی به امور الهی و امور انسانی است. وقتی انسان به این حدّ از رشد و کمال رسید می داند که چه کاری بایسته انجام شدن است و از چه اموری باید اجتناب کرده و خود را به غفلت نزند. آن چه به عنوان زیر مجموعه این فضیلت آمده است بدین قرار است: ذکاوت و هوش، ذکر و یادآوری، اندیشیدن، سرعت در فهم و تقویت آن، پاکی و صفا بخشیدن به ذهن و سهولت آموزش؛ اگر این امور رعایت شد، استعداد دریافت علوم فراهم شده و از مرز جهل به حکمت تغییر مکان داده می شود. دومین فضیلت، عفت و پاکدامنی است. این فضیلت زمانی در نفس ظهور می کند که مسیر تخلیه شهوت انسانی، مطابق با داده های عقل و شرع باشد. هر موجودی برای تأمین نیازهای مادی خود باید تلاش کند اما این بدان معنا نیست که از هر طریقی می توان به آن ها دست یافت. و اما فضائلی که تحت عنوان عفت مطرح است بدین قرار است؛ حیاء، پرهیزکاری، صبر، سخاوت، قناعت، نظم و انتظام، هدایت، مسالمت با جامعه پیرامون، وقار و ورع. ریشه اخلاق عملی، پیروی از این دستورات است یعنی با عمل به آنچه بر شمردیم، فرد را به اخلاق رهنمون می کند.
سومین فضیلت نفس، شجاعت است. شجاعت یا نترسیدن، زمانی در انسان ملکه می شود که نفس در اموری که مایه غضب است بر اساس اندیشه و رأی سلیم حرکت کرده و متابعت هوی و هوس نکند. پس هرگاه انسان از اموری که نوعاً ترسناک است فرار نکرد و بر ناملایمات آن صبر نمود، به این صفت و اخلاق نائل شده است که در مقابل آن جُبن را مطرح کرده اند. فضیلت هایی که زیر مجموعه شجاعت است بدین قرار است: مناعت طبع، بلند همتی، صبر و ثبات، حلم و شهامت. آن چه در این جا آمده است اخلاق عملی را رونق داده است.
چهارمین فضیلت، عدالت است. نقطه مقابل آن، جور و ستم است. درباره رسیدن به مقام عدالت به اموری چون صداقت، الفت، صله رحم، مجازات، حسن شراکت، حسن قضاوت، مودّت و دوستی، عبادت، ترک حسادت، و… لازم است. غیر از عمل به این دستورات، ترک یک سری از امور لازم است. مانند ترک گفتار و کلامی که هیچ گونه خیری در آن نیست. ترک سوگند به خدا، ترک پیروی از هوی و هوس و ترک هر آن چه انسان را از رسیدن به کمال جلوگیری می کند.[10] با توجه به آن چه بیان شد، انسان دارای سه نفس شهوانیه، غضبیه، ناطقه است. هرگاه نفس ناطقه، با فضیلت گرایی و دوری جویی از رذائل مانند پست فطرتی، خدعه گری و چاپلوسی، بر دو نفس دیگر چیرگی به دست آورد آن گاه انسان نیکوکار و دادگر و نیکو رفتار خواهد بود.[11]
کتاب شناسی
در اخلاق عملی گفته شد که اساس این نوع اخلاق، یک سلسله دستورهای اخلاقی است که پایبندی به آن، فرد را متخلق به اخلاق می کند. اصلی ترین کتاب اخلاق عملی، قرآن کریم است. این کتاب مشتمل بر یک سری دستوراتی است، که علاوه بر بیان احکام شرعی، بر اخلاق نیز اشاره کرده است به گونه ای که تفکیک آن در پاره ای موارد بسیار سخت است. دومین کتاب اخلاقی، نهج البلاغه است که از امام علی ـ علیه السلام ـ است این کتاب مشتمل بر یک سری بایدهای اخلاقی است که عمل به آن ها در ساختن اخلاق جامعه و افراد بسیار موثر است. سومین کتاب اخلاقی، صحیفه سجادیه از امام سجاد ـ علیه السلام ـ است. این کتاب به زبان نیایش، به نکات مهم اخلاقی اشاره و دستوراتی نیز داده است. چهارمین سند اخلاق عملی، مصباح الشریعه است که منسوب به امام صادق ـ علیه السلام ـ است. در مرحله دوم کتاب هایی به عنوان کتاب اخلاقی برگرفته از قرآن و سنت، توسط علماء در اعصار مختلف به چاپ رسیده است. از جمله عده الداعی ابن فهد حلی، تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، اخلاق ناصری، نصر الدین طوسی. در عصر کنونی از جمله کتب اخلاقی، کتاب نصایح است. این کتاب ترجمه مواعظ العددیه است؛ که توسط آیت الله مشکینی تألیف و توسط مترجم (آیت الله جنتی) به فارسی برگردان شده است این کتاب با استفاده از قرآن، سنت و کلام حکما و مطالب اخلاقی را بسیار زیبا بیان کرده است. از دیگر کتب اخلاقی، درآمدی بر سیر و سلوک، برگرفته از دروس استاد آیت الله مجتهدی تهرانی است که علی اکبر رشاد آن را تدوین کرده است و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسانده است.
سرفصل های این کتاب: هدف از خلقت، فضیلت و معرفت، مکاشفه و مشاهده، خودشناسی و خداشناسی، آثار مترتب بر معرفت الله، اقسام معرفت الله و اقسام سیر و سلوک الی الله است. این کتاب از جمله کتبی است که با روش عرفانی مباحث اخلاقی را مطرح کرده است. اللهم ارزقنا اتّباع الصالحین و احشرنا فی زمرتهم یا رب العالمین.
[1] . مهدوی کنی، محمد رضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص 15.
[2] . مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق (سلسله دروس اندیشه های بنیادین اسلامی)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفتم، 1380ش، ص18.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص370.
[4] . امید، مسعود، درآمدی بر فلسفه اخلاق از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایرانی چاپ دانشگاه تبریز، 1381ش، ص285.
[5] . همان، ص34.
[6] . همان، ص51.
[7] . ژرژگورویج، اخلاق نظری و علم آداب، ترجمه حسن حبیبی، ص 21.
[8] . همان، ص 242 ـ 243.
[9] . طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، 1356ش، ص84.
[10] . ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 96 ـ 112، چاپ طلیعه نور.
[11] . یحیی بن عدی بن حمید بن زکریا، تهذیب الاخلاق، ترجمه دکتر سید محمد دامادی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه) 1371ش، ص56.
غفرانی – مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه