نویسنده: محمد غفارنیا
نوباوگی دو گوشواره عرش خدا (حسن و حسین (علیهماالسلام) است. جگر گوشگان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه امیر المؤمنین در بستر بیماری آرمیدهاند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عدهای از یاران به عیادت ایشان آمدهاند. پیامبر میفرماید: یا علی، اگر برای فرزندانت نذر کنی، به شفای آنها امید خواهی یافت. علی و فاطمه (سلام الله علیها) هم نذر کردند که سه روز روزه بدارند. حسن و حسین و فضه خادمه نیز، در این نذر با آنان شرکت جستند.
خداوند به حسن و حسین شفا بخشیدو اینان به نذر خود وفا کردند. روز اول را روزه گرفتند ولی برای افطار طعامی نرسید.
علی (علیه السلام) به همسایه یهودی خود، شمعون رجوع کرد تا سه صاع جو بدهد و در مقابل، فاطمه دختر رسول خدا مقداری پشم برای او بریسد.
امام جو و پشم را آورد، فاطمه (سلام الله علیها) نیز یک سوم پشم را به رشته در آورد. از آن مقدار جو هم، یک سوم آن را آرد و خمیر کرد و پنج قرص نان تهیه فرمود. پس از مغرب علی (علیه السلام) به منزل آمد و سفره گستردند. در این هنگام مسکینی آمد و گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ» و اظهار گرسنگی کرد. اهل بیت هم غذای خود را به او دادند. روز دوم هم که روزه داشتند، با گرسنگی و همین کیفیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نان پختند.
موقع افطار یتیمی از فرزندان مهاجر به سرای آنان آمد و گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ مُحَمَد»، من یتیمی از ایتام مسلمین هستم. مرا از طعام خود سیر کنید. خداوند شما را از مائده های بهشتی سیر نماید! خانواده علی (علیه السلام) باز غذای خود را به یتیم دادند، و روز سوم را نیز با دل گرسنه روزه داشتند.
هنگام افطار که رسید، اسیری بر در سرای آمد. گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ مُحَمَد»، ما را اسیر کردهاید و به بند کشیدهاید و ما را غذا نمیدهید؟! آن شب نیز غذای خود را (که همان نفری یک قرص نان بود)، به او دادند و خود تنها با آب افطار نمودند.
روز چهارم علی (علیه السلام) با حسن و حسین (علیهما السلام) نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند در حالی که فرزندان حضرت، چون کبوتری از گرسنگی به خود میلزریدند. وقتی پیامبر آنها را بدان وضع نگریست، فرمود: یا ابا الحسن، بر من سخت است که شما را پریشان حال ببینم؛ سپس به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمدند. بانو را در محراب عبادت دیدند در حالی که چشمانش از گرسنگی بیفروغ شده بود. پیامبر دخترش را در بغل گرفت و گریست و فرمود: واغوثاه (خداوند به فریاد رسد) چیزی نمانده تا خاندان محمد از گرسنگی تلف شوند.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول الله، هدیه خداوند را برای اهل بیت بگیر. این هدیه چیست، جبرئیل؟
بخوان: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ … إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاء وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا»
این مواهب الهی و پاداشهای عظیم، پاداش اعمال شماست و سعی و کوشش شما (در طریق اطاعت خدا) مقبول و مشکور است. (1) (2)
پینوشتها:
1-انسان/22-1.
2-البرهان: ج4. ص412، با تلخیص.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول