امام سجاد و ماجرای کربلا

امام سجاد و ماجرای کربلا

نویسنده : زهرا یوسفی مصری

 

در این مطلب می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به زندگی امام چهارم شیعیان از آغاز ولادت تا ماجرای کربلا و پس از آن. امامی که سراسر زندگی او از آغاز تا انجام، پر از حوادث و رویدادهای گوناگون است و به طور قطع و صریح می‌توان گفت که در میان امامان پس از امیرالمومنین علی (ع) هیچ امامی چون او در برابر آن همه حوادث تلخ قرار نگرفت و در عین حال چون کوهی استوار در برابر توفان‌ دشواری‌‌ها ایستادگی کرد و در همه این مصائب،رسالت مکتبی خود را ابلاغ فرمود و به راستی که روح حسین (ع) در کالبد او دمیده شده بود و موسس و پرورنده و پروریده فرهنگ عاشورای حسینی بود.
پدر بزرگوار امام سجاد (ع)، امام حسین (ع) است . مادر ایشان شهربانو دختر یزگرد سوم بود. در مورد ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو روایات مختلفی در کتاب‌ها آمده است مثلا در بعضی روایات آمده که در زمان عمر صورت گرفته و در روایت دیگر زمان عثمان را آورده‌اند و در بعضی دیگر زمان امام علی (ع.)
آورده شده است که مادر امام سجاد (ع) در آغاز تولد آن حضرت از دنیا رفت و امام حسین (ع) کفالت و سرپرستی امام سجاد (ع) را از همان آغاز به یکی از کنیزان سپرد. او همچون مادر از امام سجاد نگهداری می‌کرد. به گونه‌ای که امام (ع) در ظاهر از فوت مادرش اطلاع نداشت. لذا آن کنیز که از او سرپرستی می‌کرد را مادر می‌خواند.همان طور که در مقدمه هم آوردیم سراسر زندگی امام سجاد (ع) آمیخته‌ با حوادث تلخ و رنج‌آور بود. امام سجاد (ع)قبل از وقوع حادثه کربلا‌ به کسب علم و فضیلت و نشر آن پرداخت و به مسجدالنبی که هم عبادتگاه و هم دانشگاه بود، رفت و آمد می‌کرد “و در این دوران دیدار ایشان انسان‌ها را به یاد خدا می‌‌انداخت و گفتارش بر علم و دانش انسان‌ها می‌افزود، او با عمویش امام حسن رفت و آمد داشت و پس از شهادت عمو و ماجرای انحرافی ولایتعهدی یزید، حوادث را از نزدیک می‌دید و در کنار پدر، صحنه‌ها را یکی پس از دیگری می‌نگریست و درچنین جوی دوران جوانی را می‌گذرانید و طرفداران حق و باطل را نظاره می‌‌‌کرد و همه چیز را علاوه بر نگاه ملکوتی، به طور حسی می‌شناخت تا فرصتی به دست آید و به دفاع از حق بپردازد و از باطل و انحراف جلوگیری نماید. پس از این مدت که گذشت ماجرای کربلا شروع شد. به صورتی که بعد از مرگ معاویه در نیمه رجب سال 60 هجری، پسرش یزید در شام به جای او نشست و ادعای خلافت کرد. یزید به ولیدبن عقبه که حاکم مدینه بود خواست که از حسین‌بن علی (ع) بیعت بگیرد ولی امام حسین (ع) هرگز حاضر به بیعت با یزید نبود. و چون ماندن در مدینه را پر خطر می‌دید تصمیم گرفت شبانه همراه افراد خانواده و یاران، از مدینه به سوی مکه رهسپار گردد. امام سجاد (ع) در این زمان 21 سال داشت، ولی در مسیر راه مدینه به مکه بیمار شد و بیماری ایشان شدت گرفت به طوری که قادر به حرکت نبود و در عین حال از کاروان پدر جدا نشد و راه خود را، همراه پدر ادامه داد و عذر بیماری موجب عقب‌نشینی وی نشد. امام سجاد (ع) این راه پر‌خطر را تا کربلا پیمود و پس از آن در همه جا حضور داشت و پیام شهیدان کربلا را به گوش جهانیان رسانید و با وجود بیماری صبر، استقامت و تحمل او به قدری عجیب بود که روزی امام حسین (ع) که پسرش در بیماری بود از او پرسید: چه میل داری؟ ایشان عرض کرد: “میل دارم به گونه‌ای باشم که در برابر خواسته‌های تدبیر شده خدا برای من، خواسته دیگری نداشته باشم.”امام سجاد (ع) بر اثری بیماری در کربلا نتوانست به میدان رود و در رکاب پدرش با دشمن تا سر حد شهادت نبرد کند. ولی در مورد شجاعت و روحیه عالی ایشان روایاتی آمده است که به ذکر آن می‌پردازیم. مثلا هنگامی که در روز عاشورا، امام حسین (ع) با شهادت یارانش از بنی‌‌هاشم و غیر بنی‌هاشم روبرو شد و تنها ماند، به هر سو نگاه کرد، یار و یاوری برای خود ندید، پس در این هنگام صدا زد: “آیا کسی هست تا از حرم رسول خدا (ص) حمایت و دفاع کند؟” در این هنگام امام سجاد که سخت بیمار و بستری بود، با زحمت برخاست تا به سوی میدان برود. ولی امام حسین به وی فرمود: پسرم! تو بیمار هستی و جهاد بر تو واجب و روا نیست، تو حجت و امام بر شیعیان من هستی. تو پدر امامان و سرپرست یتیمان هستی. تو باید آنها را به مدینه برسانی و نباید زمین از حجت و امام از نسل من خالی بماند. بنابراین بیماری امام سجاد گرچه بسیار رنج آور بود ولی گویی مصلحت بود تا امام سجاد (ع) در کربلا کشته نشود و با زنده بودن او، نهضت حسینی به رهبری و نظارت او با بهترین روش، ادامه یافته و تکمیل گردد. امام سجاد (ع) در کوفه خطبه‌ای بر مردم ایراد کردند به طوری که برای اولین بار، رگبار سرزنش را بر مردم بی‌وفای کوفه فرو ریخت و به آنها هشدار سختی داد و در همین کوفه بود که امام (ع) با ابن‌زیاد برخورد شدیدی کرد. امام سجاد بعد از کوفه در شهر شام که پایتخت یزید بود خطبه کوبنده خود را ایراد فرمود. یزید به مردم فرمان داده بود که برای پیروزیش جشن گرفته و امام سجاد و همراهانش را به صورت اسیر وارد شام کنند. و مردم به همدیگر تبریک بگویند. خلاصه آنکه: وقتی از امام سجاد سوال شد که در سفر کربلا در کجا به شما بسیار سخت گذشت، آن بزرگوار سه بار فرمود: الشام، الشام، الشام. ناگفته نماند که در تمام این سفرها امام سجاد تنها نبود یار همیشگی ایشان عمه (زینب (س)) به دنبال او بود. پس از آنکه اوضاع سیاسی و اجتماعی شام، بر اثر سخنان حضرت زینب (س) و امام سجاد دگرگون شد،. یزید پس از عذرخواهی‌‌های ظاهری، به امام سجاد عرض کرد: آماده‌ام که سه حاجت تو را روا کنم.
امام سجاد از این فرصت بهره جست و سه پیشنهاد زیر را به یزید نمود:
1- می‌خواهم سر مقدس پدرم را زیارت کنم.
2- آنچه از ما غارت شد، آنها را به ما بازگردان، زیرا در میان آنها پارچه دستبافت و روسری و گردنبند حضرت زهرا (س) وجود دارد.
3- اگر تصمیم کشتن مرا داری مردی را تعیین کن تا اهل بیت مرا به حرم جدمان (مدینه) برساند. از این سه درخواست یزید پیشنهاد اول را رد کرد و در روایتی نیز آمده است که این پیشنهاد نیز پذیرفته شد و اختلاف در این مورد زیاد است.
تاسیس عزاداری و تشکیل مجالس سوگواری از کارهای دیگر زینب (س) و امام سجاد بوده است و به نظرمی رسد همین استواری و ثابت بودن نهضت عاشورا که امروزه در کشورهای اسلامی دیده می‌شود به دلیل همین مراسم‌های سوگواری می‌باشد که از آن دو بزرگوار باقی مانده است، امام سجاد پس ازماجرای عاشورا، برای بیداری مردم و رسوا نمودن یزیدیان و حاکمان جبار بنی‌امیه، بهره‌برداری بسیار نمود و خاطره شورانگیز کربلا و نهضت امام حسین (ع) را زنده نمود و از آن به عنوان یک حربه نیرومند تبلیغاتی بر ضد رژیم‌های باطل استفاده کرد. در آن هنگام که آوردن نام امام حسین (ع) قدغن بود و مزدوران بنی‌امیه از حسین (ع) بدگویی می‌کردند، امام سجاد همواره از آن حضرت یاد می‌کرد.پس از حادثه جانگداز عاشورا، خلفای بنی‌امیه زمام امور امامت اسلامی را به دست گرفته و با استبداد و دیکتاتوری سخت، بی‌اندازه خونریزی و ظلم کرده و به تعالیم اسلامی لطمه زدند. امام سجاد در این شرایط با حالی جانسوز در گوشه خانه به سر می‌برد، کسی به محضرش نمی‌رفت و خود آن حضرت هم بر اثر بعضی از مسائل، آزاد نبود که به میان مردم برود. به ناچار برای خود، این روش را انتخاب کرد که به وسیله دعا دستورهای قرآن و معارف اسلام و روش خاندان رسالت را نشر دهد. این روش، یگانه ابتکاری بود که امام (ع) بی‌آنکه بهانه‌ای به دست دشمنان بیفتد به نشر معارف اسلام پرداخت. قسمتی از این نیایش‌ها به نام کتاب “صحیفه سجادیه” گردآوری شده است.
منبع : روزنامه رسالت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید