دریای بیکران هستی، در ژرفای خود گوهرانی را پرورش داده که گوهر شب چراغ شدند و در تاریکزار زندگی انسانها، مشعلدار و روشنایی آفرین گردیدند.
اینان، با دانش و بینش خود، فروغ و شور و حرکت و سرور آفریدند و با راستی و صفا، پاکی دل و صفای باطن، ساحت حیات انسانی را عطرآگین ساختند.
و در هر زمان و هر دیاری، سرمشق ارباب دل و الگوی خداباوران گشته اند.
این فرزانگان وارسته، با تلاش بسیار و ریاضتهای سخت، از لاک خود پرستی و خودمحوری رهیده و خدابین و حقیقت محور شده اند.
در فرهنگ فخیم و زلال شیعی، از این گوهران ارزشمند بسیار بوده اند که مانند خورشید بر تارک تاریخ تشیع درخشیده و در پرتو نور خود، چهره های فروزانی تربیت کرده اند. در این نوشتار، برآنیم سرزمین جانمان را در معرض ابری پربار و خورشیدی تابان قرار دهیم که همگان بر پاکی و پارسایی او گواهی داده اند و او را از پرهیزگارترین، زاهدترین و پاک ترین افراد زمانش خوانده اند.
آری، آن بزرگمرد، علامه احمدبن محمد اردبیلی است که به محقق و مقدس اردبیلی، نامبردار شده و درباره اش گفته اند:
والأردبیلی من الأعاظم
منه استجاز صاحب المعالم
مقدس ذو ورع و عفه
وفانه فی الألف الاالسبعه [1]
اردبیلی همان بزرگمردی است که صاحب معالم از او دانش آموخت و اجازه روایت گرفت.
زندگی را با قداست و پاکی و پاکدامنی سپری کرد و در سال 993هـ. ق نیز دنیا را به درود گفت.
در زمینه نیکوییهای اخلاقی و چهره معنوی و ملکوتی او سخنها گفته اند [2]
پاک سرشتی و نیکوییهای اخلاقی او در تاریخ، زبانزد همگان و ضرب المثل شده است و این ویژگی او، مانند خلق نیکوی پیامبر – صلی الله علیه و آله – و شجاعت و استواری امام علی – علیه السلام – و بخشندگی حاتم طایی، شهرت یافته است.
این فقیه وارسته، فراست و درایت و پژوهش را با پاکی و پرهیزکاری در آمیخت. سالها، جبین بندگی برآستان ربوبی بسایید، نفس را از شرّ و شیطنت به دور داشت، شرک خفی را از صفحه دل زدود، از بارگران خود پرستی رهید و به درگاه مقدس الهی روی نیاز آورد و از دوستی جز خدا گریزان بود.
با این همه، از کسانی نبود که مقدس بودن و تقدس را حرفه خود قرار دهد و به همین جهت در برابر عوام دستگاهی نداشت، بی تکلف می زیست و از هرگونه خودنمایی و عوام فریبی به دور بود. برای خوش آمد گویی عوام و ساده دلان، حقیقت را فدای مصلحت نکرد و در همه عمر، مقدس راستین بماند و با همین راستی و قداست برفت.
سیره علمی و عملی مرحوم اردبیلی گواه این نکته است.
او، در مسائل علمی به تحصیل دانشهای رایج حوزوی بسنده نکرد، بلکه پس از پیمودن این مرحله، دست به کار شناخت منابع اصیل و مآخذ معتبر دین شناسی شد و خود را به سرچشمه ها نزدیک ساخت. با نوشتن کتاب: زبدهالبیان فی احکام القرآن، به سوی حیات عقلی و قلبی و علمی قرآن شتافت و این کتاب آسمانی را در متن کارهای علمی و پژوهشی خود قرار داد. نکته ها و برداشتهای دقیق فقهی را از بوستان وحی الهی چید و این گنجینه عظیم خداوندی را، پشتوانه و سرمایه دیگر پژوهشهای خود ساخت.
بازگشت او به قرآن، بازگشتی عالمانه بود و همراه با درنگ و تشخیص و اجتهاد بود، چنانکه امامان – علیه السلام – فرموده اند، او، با فهم درست و فراگیر (وَعی) به قرآن می نگریست و با این دید و نگرش، از این منبع بزرگ توشه و توان راه می گرفت و بدون پیرایه و پیچ و خمهای دست و پاگیر، حکم خدا را از کتاب خدا استنباط می کرد و به دیگران عرضه می داشت.
درباره روایت نیز، باریک بین بود و نوآوریهای فراوان داشت.
او، به خوبی می دانست که روایات نیز مانند آیات قرآن محکم و متشابه دارند؛ [3] از این روی، به ظهور روایت بسنده نمی کرد، بلکه به درایت فقهی و رجالی و عرضه سنت بر قرآن، توجه تام و تمام داشت. گاهی در ضمن مطرح کردن حدیثی فقهی، به اصول و قواعد فقهی دیگر و سایر مباحث کلامی و عقیدتی و اخلاقی فراوانی اشاره می کند. [4]
امام صادق – علیه السلام – می فرماید:
«علیکم بالدرایات لابالروایات» [5]
بر شما باد به درایت، نه روایت.
حقیقت فقاهت و اجتهاد، درایت است. هنر عالم دینی در درایت و میزان فهم و درک او نمایان می شود و همین نکته راز نوآوری و نوفهمی فقیهان بوده و هست.
محقق اردبیلی، در عین پاکی و پرهیزگاری، از درایت و هوشمندی ژرف و همه جانبه ای برخوردار بود. چنان نبود که ارزش مداری و پاک زیستی و وارستگیهای اخلاقی، او را از کاوش و پژوهش باز دارد و روح تحقیق و تلاش علمی را از وی بگیرد و نیز از کسانی نبود که در بررسیهای علمی و پژوهشی فرو رود و از خود غافل شود.
گزیده سخن آن که: اردبیلی، مرد علم و عمل، آگاهی و پاکی، روایت و درایت، هوشمندی و معنویت بود و به جرأت می توان گفت اسوه عالمان راستین و مقدسان راستین بود.
مفهوم مقدس
پاکی، پاک اندیشی، پاک سیرتی و احساس مسؤولیت در برابر کارها و بندگی از استوار کننده های معنی و مفهوم مقدس است.
آن که در باورهای دینی، از هرگونه آلودگی شرک و شبهه به دور است و کردار و رفتار او، سیره صالحان و صادقان را ترسیم می کند، انسانی مقدس است.
پای بندی به احکام فردی و اجتماعی شریعت و حرکت بر محور ولایت و رهبری دینی، از نشانه های آشکار تعهد و تقدس است. واژه مقدس، فراگیر و گسترده است، هرگونه ارزش فردی و اجتماعی را در بر می گیرد. فرد و جامعه ای که با قطب نمای دیانت و تقوا و تقدس حرکت می کند، در قول، قلم، قدم و اقدام، راستی و درستی، استحکام و اتقان، تعهد و تعاون و… را به نمایش می گذارد.
جداسازی مسائل فردی و اجتماعی از یکدیگر و گسستن این دو در نگرش دینی، گونه ای بی تعهدی، بی تفاوتی و بی تقدسی است که به هیچ روی، با فرهنگ دین و مذاق شریعت سازگار نیست.
اگر در جامعه ای حقوق اجتماعی، به درستی نگه داشته نشود، آن جامعه به همان اندازه، از پاکی دور افتاده و کژ راهه رفته است.
علی – علیه السلام – در این زمینه می فرماید از رسول خدا – صلی الله علیه و آله – شنیدم که می فرمود:
«لن تقدّس امه لایؤخذ للضعیف فیها حقّه من القوی غیر متعتع» [6]
هرگز امتی را پاک (از گناه) نخوانند که در آن امت (بی آن که بترسند) و در گفتار در مانند حق ناتوان را از توانا نستانند.
اگر فاصله طبقاتی در جامعه به اندازه ای باشد که فرهنگ جامعه این اجازه را به انسان ناتوان ندهد که از توانا و قدرتمند، حق تباه شده خویش را بخواهد، این جامعه بیمار و نامقدس است.
در بُعد سیاسی و اجتماعی، جامعه ای را می توان مقدس خواند که زیردستان و دورافتادگان از قدرت، توان رساندن پیامشان به رهبران و مسؤولان را داشته باشند و این زمینه برای فرد فرد جامعه فراهم باشد که دشواریهای زندگی و مشکلات اجتماعی خود را آزادانه مطرح کنند و به گوش دست اندرکاران برسانند.
به فرموده پیامبر – صلی الله علیه و آله -:
اَبلغونی حاجه من لایستطیع ابلاغ حاجته فانه ابلغ سلطاناحاجه من لایستطیع ابلاغها ثبت الله قدمیه علی
«الصراط یوم القیامه». [7]
نیاز کسی را که از رساندن آن ناتوانست، به رهبران و زمامداران برسانید؛ زیرا هر کس نیاز نیازمند و درمانده ای را به مسؤول آن برساند، خداوند روز قیامت گامهای او را بر پل صراط استوار بدارد.
از جلوه های نخستین جامعه مقدس، توجه به محرومان و مستضعفان و کسانی است که در هر رخدادی، سنگ زیرین آسیای دشواریهایند و به فرموده امام خمینی (ولی نعمتها)یند. [8]
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – از این واقعیت این گونه یاد کرده است:
«اکرموا الضعفاءکم فانّما ترزقون و تنصرون بضعفائکم» [9]
ناتوانان را گرامی دارید؛ زیرا شما به برکت آنان روزی می خورید و یاری می شوید.
بدین سان می یابیم که واژه (مقدس) مفهومی گسترده و جامع دارد و آنان که می خواهند این مفهوم را ویژه کسانی سازند که: آرام سخن می گویند، با وقار حرکت می کنند، سر در لاک خود فرو برده و از سرنوشت اجتماعی خود و دیگران بی خبرند، در برابر رویدادها و رخدادهای سیاسی و اجتماعی واکنش نشان نمی دهند و… سخت در اشتباهند و بی راهه می روند.
مقدس نمایی
مفاهیم و کلمه ها نیز مانند هر پدیده دیگر، گرفتار آفت می شوند. ممکن است کلمه ای در اصل مفهومی پویا، متحرک، سازنده و مثبت داشته باشد، اما کم کم، رنگ ببازد، تا آن جا که ناساز با معنای آغازین خود شود؛ مثلاً واژه (استعمار) در اصل به معنای آباد کردن، سازندگی و بهره درست از طبیعت گرفتن است؛ اما در فرهنگ جهانی امروز، به کلی این معنی را از دست داده و مفهومی صد درصد ناسازگار پیدا کرده، به گونه ای که این کلمه همراه است با ویرانگری و غارت ثروت ملتها به دست غارتگران و چپاولگرانِ بین المللی و قدرتهای زرمند و زورمدار.
واژه (مقدس) در فرهنگ ما نیز چنین سرنوشتی دارد، این واژه که به معنای زیستن پاک و متعهدانه و همراه با دفاع از ارزشهای دینی و گسترش آن در سطح زندگی فردی و اجتماعی بوده، مفهوم دیگری یافته، تا آن جا که اگر بگویند: فلانی (مقدس) است یعنی کار به کسی ندارد از سیاست و سیاستمداران فاصله می گیرد، دیانت را با سیاست دو مقوله ناسازگار و ناهمگون می شمارد، هرگونه اصلاح و نوآوری را بدعت می داند، استفاده از قالبهای نوین را برای محتواهای کهن خارج شدن از سنّت و شیوه پیشینیان به شمار می آورد، همه سنتها و آداب گذشته را در قفسه عقاید و باورهای خود، مانند اجناس عتیقه نگهداری می کند و با هر فکر نو، ایده نو، طرح نو، موضع مخالف می گیرد و با آن می ستیزد.
این مفهوم انحرافی و برداشت نادرست از کلمه (مقدس) شیوه گروهی است با اندیشه و تفکر جامد و متحجر که همواره در طول تاریخ، در برابر رهبران صالح و مصلحان اجتماعی ایستاده ا ند و سنگ اندازی کرده اند.
آن که دین دارد اما دین شناس نیست، نه تنها ره به جایی نمی برد، بلکه هماره، بی راهه می رود.
امام علی – علیه السلام – می فرماید:
«لاتری الجاهل اما مفرطا او مفرِّطا» [10]
نادان را نبینی جز این که کاری را از اندازه فراتر کشاند و یا بدان جا که باید نرساند.
رفتار دو گروه کمرشکن است و توان سوز: عالم بی پروا و عبادت کننده نادان. [11]
کم تر مصلح و دردمندی را در طول تاریخ اسلام می یابیم که از این دو سوی، مورد هجوم قرار نگرفته باشد و از جام تلخ تکفیر و تفسیق مقدس نماهای نادان، جرعه ای ننوشیده باشد.
امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – از این گروه، درد دلها داشته و خون جگرها خورده است. رنج جانکاه آن بزرگمرد، گاه از سخنان غم انگیزش پیداست. از جمله می فرماید:
«… ولکنّنی آسی ان یلی امر هذه الامه سفهاءها و فجّارها فیتخذوا مال الله دُولاً و عباده خولا والصالحین حربا والفاسقین حزبا» [12]
اندوه من بر شما این است که مردم فاسق و بدکار، بر امت مسلمان ولایت یابند و چیره شوند و مال خدا را دست به دست میان خود بگردانند، با فاسقان و بدکاران یار شوند و با نیکان بجنگند.
رهبر توانایی همچون علی – علیه السلام -، به واسطه کارشکنی مقدس نمایان و خشک اندیشان متهم به بی مدیریتی می شود و آخر کار نیز، تسلیم جوسازیهای این گروه می گردد و صلح تحمیلی با معاویه را می پذیرد و فرزندش امام حسن – علیه السلام – نیز، سرنوشتی بسان وی می یابد.
ضربه های جبران ناپذیری که این گونه تفکر به اسلام زده و می زند، مصلحان دینی را وا داشته که اعلام خطر کنند.
امام خمینی می گوید:
(… این گونه افکار ابلهانه (جدایی دین از سیاست، حرف زدن در این مقولات منافی شأن آخوند است و…) که در ذهن بعضی وجود دارد… افکار جماعتی است که به مقدسین معروفند و در حقیقت، مقدس نما هستند، نه مقدس. باید افکار آنها را اصلاح کنیم و تکلیف خود را با آنان معلوم سازیم، چون اینها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند… . امروز، جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام، به اسلام صدمه می زنند … [13]. از عوامل مهم و اساسی دور شدن جامعه از تقدس و تعهد، وجود و نفوذ مقدس نمایان ناآگاه در مجاری امور و مراکز تصمیم گیری و برنامه ریزی است. اینان، نه تنها شهامت و شجاعت و صراحت ندارند، بلکه دیگران را نیز به تن آسایی، تنبلی، بی تحرکی، بی تفاوتی و بی دردی می کشانند. این اندیشه، اگر در جامعه فراگیر شود، فتنه ساز نیز خواهد شد.
امام علی – علیه السلام – در حدیثی، به این ویژگی آنان اشارت دارد و می فرماید: ده گروه هستند که خود و دیگران را به فتنه گرفتار می سازند، از آن جمله:
«… و عالم غیر مرید للصلاح و مرید للصلاح و لیس بعالم والعالم یحب الدنیا» [14]
و دانشمندی که اندیشه صلاح و اصلاح ندارد و مصلحی که آگاهی لازم ندارد و عالمی که دنیا پرست است.
مقدس نمایان، تقدس را حرفه و پیشه خود قرار داده و جامع بودن دین خدا را نادیده می انگارند. با خشک مقدسی و دگم اندیشی که دارند، معارف دین را یک بعدی و تک محوری جلوه می دهند و از دیگر ارکان شریعت کناره می روند در بعدِ عبادی و حفظ ظواهر و نگهداشت آداب و سنن مستحبی از خود پای بندی فراوان نشان می دهند؛ اما از روح حاکم بر فرهنگ دین و مذاق شریعت بی خبرند. به همین جهت، از عبادتهای توان فرسای خویش نیز، بهره ای نمی برند.
امام صادق – علیه السلام – این ویژگی آنان را این گونه ترسیم فرموده است:
«… فان لدین الله ارکانا لاینفع من جهلها شده اجتهاده فی طلب ظاهر عبادته» [15]
دین خدا را پایه هایی است که نیایش گران پرتلاش و سطحی نگر را از آن سودی نیست.
در کلام امام – علیه السلام – برای دین خدا رکنهایی ترسیم شده است که دینداران نادان از آن بی خبرند. روشن است که یکی از رکنهای استوار و بنیادهای اصیل در مجموعه دین، مسأله امامت و رهبری سیاسی است. مقدس نماها، که تز جدایی دین از سیاست را مطرح می کنند، به این رکن اساسی دین نیز ارزشی نمی دهند و می توان گفت که در واقع، ولایتیهای بی ولایتند و چون چنین می اندیشند، بسیاری از مسائل جاری زمان را که از دیدگاه حکومت اسلامی و ولایت فقیه مشروع و برابر دین است آنها آن را خلاف شرع و شریعت می دانند و گاهی نیز صدای وا اسلاما و این که دین و احکام شرعی در خطر است، سر می دهند.
به هر حال، این گروه که در جوامع اسلامی و بویژه در حوزه های علمی، کم و بیش، نفوذ کرده و افکار خود را رواج می دهند، اگر به حال خود رها شوند و باز دارنده ای در جلو نشر اندیشه هاشان نبینند، چه بسا در هنگامه های حسّاس و سرنوشت ساز، مایه دردسر و کند شدن چرخهای نظام و انقلاب نیز بگردند. امام خمینی، در برابر این جریان و تفکر، سخنان روشنگر و هشدار دهنده ای دارد که با یسته است هماره، آن سخنان را یادآوری کنیم، تا این گروه میدان نیابند و انقلاب به دست نااهلان نیفتد:
(از توطئه های مهمی که در قرن اخیر… و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت… که اسلام یک دین ارتجاعی است و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز، به گونه طرفداری از قداست اسلام، که اسلام و دیگر ادیان الهی سروکار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است و…
اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند، باید به این نادانان گفت: که قرآن کریم و سنت رسول الله، صلی اللّه علیه و آله، آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده است.) [16]
از آنچه اشارت کردیم روشن شد که، (مقدس) مفهومی است در فرهنگ دین، پربار و پیام دار و اگر به درستی، حقیقت تقدس زیربنای فرهنگ جامعه قرار گیرد، جلوه های زیبا و راهگشایی را در پی دارد. گرچه متأسفانه شماری نادان و ترسو و گریزان از مبارزه و سیاست و مسؤولیت، زیر پوشش این نام قرار گرفته و ضربه به دین می زنند، اما اسلام راستین، در هر زمانی مقدسان راستین پرورش داده و می دهد که پرده از چهره مقدس نمایان می گیرند و مجال مانور و میدان داری به آنان نمی دهند.
در این جا، نگاهی گذرا داریم به رفتارهای اخلاقی مقدس راستین، محقق اردبیلی که خوشبختانه هم به نام (مقدس) شهرت یافته است و هم کردار و رفتارش از پاکی سرشار است و افزون بر اینها قداست و درایت را نیز به هم درآمیخته است.
تقوا و تلاش
امام علی – علیه السلام – می فرماید:
سرآمد خویهای نیک تقوا و خویشتن بانی است: «التُّقی رئیس الأخلاق» [17]
تقوا دو رویه دارد: پرهیز و گریز از انگیزه های ناروا و گرایش و روآوردن به انگیزه های روا.
امام علی – علیه السلام – می فرماید:
«اعنیونی بورع و اجتهاد و عفه وسداد» [18]
مرا یاری کنید به پارسایی و تلاش و پاکدامنی و درستی ورزیدن.
پیداست که (ورع) و (عفت) جنبه پرهیزی تقوا را می رساند و (اجتهاد) و (سداد) جنبه اثباتی آن را؛ از این روی آنان که از فساد و رویارویی با ضد ارزشها می گریزند و انزوا و رهبانیّت را پیش می گیرند و هیچ گونه برخورد و ستیزی و رودر رویی، با نارواییها و زشتیها ندارند، تقوای کامل و راستین ندارند. هنر آن است که انسان در متن جامعه بزید و جریان ضد ارزشی اجتماع را به سمت و سوی ارزشها، هدایت کند و خود نیز جلودار و پیشگام در حفظ و گسترش ارزشها باشد:
مقدس اردبیلی از جمله کسانی است که دارای تقوا و تقدس راستین بود و هماره می کوشید که تقوا را با تلاش عملی و کوشش در راه گره گشایی همراه سازد:
(موادّ غذایی در عراق به شدّت کم یاب شد و گرانی فراگیر و توان فرسا، آن بزرگوار آنچه در خانه داشت بین نیازمندان تقسیم کرد و برای خود و خانواده اش سهمی بسان دیگران برداشت) [19]
او، به راستی ثابت کرد پرتوی از تقوای علی – علیه السلام – را داراست، همو که همواره با نیازمندان جامعه همدردی و همسانی داشت و آشکارا می فرمود:
أاقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمؤمنین ولا اشارکهم فی مکاره الدّهر او اکون اسوه لهم فی جشوبه العیش. [20]
آیا بدین بسنده کنم که مرا امیر مؤمنان گویند و در ناخوشایندهای روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختی زندگی (نمونه ای) برایشان نشوم؟
مقدس اردبیلی این چنین زیست. از این روی بزرگان او را با عناوین: اورع، اتقی، ازهد و… ستوده اند.
ایشان افزون بر تقوای اجتماعی، درخودسازی و تقوای فردی نیز پیشگام بود. از روی خلوص و صفای باطن سر از بالین (نومکم سباتا) [21] برداشت، تا بر مرکب راهوار شب زنده داری دست یافت و دریچه های اسرار و سرچشمه های دانشها را به جان خود گشود و از خار ظلمت شب به خود ترسی روا نداشت، تا گل مراد زبوستان سحر چید.
تفکر را با شب زنده داری و پرواپیشگی در آمیخت و بانور افکن تقوا از همگنان خویش در میدان تحقیق نیز گوی سبقت ربود:
(در آغاز شب می خوابید و به هنگام سحر بر می خاست و به نماز شب و شب زنده داری می پرداخت، آن گاه به اندیشه درباره مسائل علمی و فقهی مشغول می شد. با این حال، همواره از همدرس و هم مباحثه اش (باز غندی) که از آغاز تا پایان شب، می اندیشید، بهتر و زودتر، به حلّ مسائل ره می یافت.) [22]
اخلاص و پارسایی
اخلاص گوهری است که به عمل ارزش می دهد. کیمیای کم یابی است که مسّ کردار آدمی را طلای ناب می سازد. سرّی است از اسرار الهی، سکوی پرش است برای عروج انسان از ملک به ملکوت و در یک کلام، اخلاص میدانی است برای آشکار شدن و جلوه گری بندگی.
چیست اخلاص دل از خود کندن کار خود را به خدا افکندن نقد دل از همه خالص کردن روی چون زر بخلاص آوردن عملی ارزشمند و پذیرفته خداوند است که از روی قصد و نیّت باشد، نه از روی رسم و عادت. قصد و نیّت نیز، باید پالوده و صافی شده باشد، تا در بازار نقد کارها، مورد پذیرش ناقد بصیر قرار گیرد:
«اخلصّ العمل فان الناقد بصیر.» [23]
اگر کسی توفیق دست یابی اخلاص را یابید، به مقصد و مقصود ره یافته است.
به فرموده علی – علیه السلام -:
«اخلِص تَنَلْ.» [24]
اخلاص بورز تا به مقصد رسی.
مقدس اردبیلی، از خیل راه یافتگان به وادی خلوص و اخلاص است. وی در مقام پژوهش معنای اخلاص و در مرحله پیاده کردن جلوه های اخلاص در عمل، به این حقیقت دست یافت و در این زمینه نیز الگوی خدا باوران و اسوه سالکان و رهروان حقجو، قرار گرفت.
ایشان، مفهوم و جایگاه اخلاص را این گونه ترسیم کرده است:
«… و بالجمله الأصل و الأساس هو الأخلاص و هو قلیل جداً وصعب فی الغایه کما یشعر به من شبهه من العلماء بإخراج اللّبن الخالص من بین فرث و دم و هذا التشبیه فی غایه الحسن و غایه الکمال.» [25]
پایه و اساس ارزشها، اخلاص است که هم کم یاب است و هم یابیدن آن دشوار و این نکته را می توان از همانندسازی زیبا و کامل برخی از بزرگان به دست آورد که گفته اند: اخلاص، بسان شیر خالص است که از بین سرگین و خون به دست می آید.
عمل و عبادت انسان، همیشه و هر آن، با دو خطر و آفت رو به روست: ریا و شرک. رها شدن از این دو، پیروزی بزرگی است که بهره هر کس نشود؛ از این روی مقدس اردبیلی، در بحث از نیّت و چگونگی آن به بررسی گفتار فقیهان پرداخته و پس از پشت سرگذاشتن مباحث پر پیچ و خم فقهی، می نویسد:
(خلاصه آن که: امر اصلی و بنیادی که بدون آن عبادت باطل است، و آنچه درستی عبادت و مدار بندگی بر آن محور می چرخد، اخلاص است که بسیار دشوار است و اندک.) [26]
از دیدگاه پژوهشی مقدس اردبیلی، سرمایه نجات و سرچشمه بهره ها ناب کردن نیت است و این هم، دیریاب است و کم یاب که ریاضت و پشتکار جدّی و پی گیر می طلبد.
محقق اردبیلی، اخلاص را گوهری دست نایافتنی و دیریاب می دانست و بر این باور بود که قدم بر روی بت نفس نهادن و از خود محوریها رهیدن، کاری است کارستان، از این روی، در رفتارش با دیگران، بویژه شاگردان، از مطرح شدن خویش، بسیار پرهیز داشت.
گاه می شد که نکته ای را به خوبی می دانست، امّا ابراز آن را، با اخلاص و تقوا، سازگار نمی دید و از کنار آن می گذشت، تا گرفتار ریا نشود.
آورده اند:
(در مجلسی، بین وی و ملا عبداللّه شوشتری در مسأله ای علمی، گفت و گو در گرفت. ناگاه محقق اردبیلی سکوت اختیار کرد و گفت: ادامه بحث باشد، تا به کتاب مراجعه کنم.
پس از جلسه، دست ملاعبداللّه شوشتری را می گیرد و از او می خواهد که به بیرون شهر روند.
این دو بزرگ، وقتی قدم زنان، به بیرون شهر می رسند، محقق اردبیلی رو می کند به ملاعبداللّه شوشتری و می گوید: مسأله مورد گفت و گو چه بود؟ ملاعبداللّه، مسأله را طرح می کند.
محقق اردبیلی، استادانه مسأله را می شکافد و دیدگاه خود را درباره مسأله بیان می کند. ملاعبداللّه، با شگفتی می پرسد: شما که چنین بر مسأله، احاطه داشتید، چرا در همان جا به شرح آن نپرداختید.
محقق اردبیلی پاسخ می دهد: در آن جا، گفت و گوی ما در حضور مردم بود و این احتمال وجود داشت که به جدل پردازیم و برای این که بر یکدیگر پیروز شویم، از راه درست به در رویم و براه نادرست پیماییم؛ ولی در این جا، جز خداوند برین جای، کسی وجود ندارد و هر دو از فخر فروشی و اظهار فضل، بدوریم.) [27]
گاه، علم و آشنایی با اصطلاحات و مبانی و قاعده های علمی، حجاب راه می شوند. اگر خدای یاری نکند و حجاب نزداید، حجاب، به کناری نمی رود و فرد، با همه دانشی که دارد، در تاریکیها فرو می رود. محقق اردبیلی، با سرمایه اخلاص، از این دامها رهید و بسیار می کوشید که دانش، وی را از سیر و سلوک باز ندارد.
احتیاط محوری
جهان بینی دینی بر این اصل استوار است که: ناظری بزرگ، مراقب گفتار و کردار آدمی است. در این مکتب برای ریز و درشت گفتار و کردار انسان، میزان و تابلو عملی ترسیم شده است. مجموعه احکام اسلامی، در این پنج محور خلاصه می شود:
واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح.
انجام مستحبها، مقدمه ای است بر بهتر انجام یافتن واجبات. ترک مکروهها، پیش درآمدی است بر دوری جستن از حرامها و دیگر کارهایی که نه حرامند و نه واجب، در حوزه مباحها قرار دارند.
کسانی که نفس کشته و دین باورند، همواره با عصای احتیاط ره می پویند از حرامها و مکروهها حریم می گیرند و از بسیاری مباحها نیز، دست می شویند. از هر چه که ترس دارند، می پرهیزند وبه جز کارهایی که برای ایشان اطمینان آور است، دست نمی زنند.
علی – علیه السلام – این ویژگی را این گونه ترسیم می فرماید:
«وامسک عن الطریق اذا خفت ضلالته فأن الکف عند حیره الضلال خیر من رکوب الأهوال.» [28]
در راهی که بیم گمراهی در آن می رود، گام منه؛ چرا که خویشتن داری در هنگامه حیرت، بهتر از خود سپردن به امواج هراس است.
محقق اردبیلی، در این ویژگی نیز، الگو و سرمشق بود، تا آن جا که درباره اش نوشته اند:
«لم یصدر عنه فعل مباح فضلا عن الحرام والمکروه» [29]
از وی کار مباحی سر نزد، چه رسد به حرام و مکروه!
ایشان، با این که بررسیهای فقهی خویش را بر پایه شریعت آسان و آسان گیر استوار ساخته بود و اصل آسان گیری شرع را در استنباط دخیل می دانست؛ اما در مقام فتوا و نیز در رفتارهای شخصی، بسیار احتیاط می کرد. نمونه های فراوانی از احتیاط ورزیهای شخصی ایشان نقل شده که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
(هرگاه به قصد زیارت امام حسین – علیه السلام – حرکت می کرد، با این که در مسیر راه به مطالعه و تفکر در مسائل دینی می پرداخت؛ اما نمازهای خود را را جمع می گزارد (هم تمام و هم قصر) و در این باره چنین می گفت:
طلب دانش، واجب است و زیارت مستحب، هر آن گاه که واجب و مستحب تزاحم کنند، احتمال آن که مستحب، مورد نهی و منع شارع باشد، هست؛ بنابر این، امکان دارد، سفر زیارتی، سفر معصیت نیز، باشد.) [30]
یادآوری: بیـن احتیاط ورزیـدن و وسواسی بودن، تفاوت بسیار است. گروهی از مقدس نماها، زیر پوشش احتیاط، رفتاری از خود بروز می دهند که با روح شریعت و سیره معصومان، ناسازگار است.
اینان، گاه، چنان وسواس به خرج می دهند که از کنار نص متواتر و اجماع علما، بی اعتنا می گذرند و راه خود را درست می پندارند و راه دیگران را اشتباه.
امام خمینی در شناساندن چهره این گروه می نگارد:
آیا چیزی که مخالف نص و اجماع علماست، باید آن را از شیطان حساب کرد، یا از کمال طهارت نفس و تقوا؟ اگر از کمال تقوا و احتیاط در دین است، چه شده است که بسیاری از این وسواسیهای بی جا و جاهلهای متنسک راجع به اموری که احتیاط لازم یا راحج است احتیاط نمی کنند؟
تاکنون چه کسی را سراغ دارید که در شبهات راجع به اموال وسواس باشد؟
تاکنون کدام وسواسی (را سراغ دارید) عوض یک مرتبه زکات یا خمس، چند مرتبه داده باشد؟ و به جای یک مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟ و از غذای شبهه ناک پرهیز کرده باشد؟ چه شد که اصاله الحلیه در این مورد محکّم است و اصاله الطهاره در باب خود حکم ندارد؟… یکی از پیشوایان معصوم (سلام الله علیه و علیهم) وقتی که برای قضای حاجت می رفتند با دست مبارک به رانهای مبارک آب می پاشیدند که اگر ترشح شد معلوم نشود… .) [31]
مقدس اردبیلی در امور دینی پرواپیشه بود، اما هیچ گاه گرفتار وسواس و رفتارهای غیر معمولی نشد.
او، فقیه وارسته ای بود که این وسوسه های شیطانی را با شریعت آسان و آسان گیر، ناسازگار می دانست. [32]
فروتنی
شیرین ترین میوه دانش، فروتنی است. امام علی – علیه السلام – می فرماید: التواضع ثمره العلم. [33]
به هر نسبت که دانش افزون شود، فروتنی نیز، بر رفتار آدمی، جلوه گر می شود.
محقق اردبیلی، چنین بود: عالم فروتن. درخت پربار، با شاخه های فرو افتاده.
فروتن بود در برابر عالمان که این، در جای جای اثر سترگ او، مجمع الفائده، نمایان است.
فروتن بـود در بـرابـر اطرافیان و شاگردان. وی، نوشته های فقهی خود را به شاگردان می داد، تا بازنگرند و اگر لازم بود باز نویسند. [34] به آرای آنان ارزش می داد و گفته های آنان با دقت گوش فرا می داد و به نوشته های آنان به دقت می نگریست.
با مردم بود و مردمی می زیست. چنان مشی می کرد که در ردیف پایین ترین مردم از نظر لباس و خورد و خوراک قرار می گرفت. از این روی، گاه پیش می آمد که ناآشنایان و کسانی که از پایگاه علمی و اجتماعی وی آگاهی نداشتند، او را تهی دست می پنداشتند و از او می خواستند که کاری برای آنان انجام دهد و یا او را بر کاری می گماردند:
روزی، زائری می پندارد که وی نیازمند است، جامه خود را به وی می دهد، تا بشوید! وی هم می پذیرد.
روز بعد، در هنگام تحویل جامه شسته به صاحب جامه، گروهی از آشنایان و مریدان، که شاهد صحنه بودند، به صاحب جامه پرخاش می کنند که: تو می دانی به چه کسی جسارت کرده ای؟ مگر نمی دانی او کیست؟
آن شخص وقتی دانست که او، مقدس اردبیلی است، سخت شرمنده شد و زبان به عذرخواهی گشود.
محقق اردبیلی، با فروتنی تمام می گوید: ناراحت نباش، حقوق برادران دینی و ایمانی بر یکدیگر، بیش از این است. [35]
شیخ عباس قمی، پس از نقل این داستان، به داستانی از فروتنی امام رضا – علیه السلام – اشاره می کند:
(امام، در حمام بود که مردی از وی خواست که پشت او را کیسه بکشد. امام، برخاست و مشغول به کار شد.
در این بین، شماری از آشنایان به حمام آمدند و امام را در آن حال دیدند.
زبان به عذرخواهی گشودند.
امام، فرمود: نگران نباشید.
امام، به کار ادامه داد تا کار به پایان رسید. [36]
شیخ عباس قمی می افزاید:
(محقق اردبیلی، پرورش یافته چنین مکتبی بود و از پرورش یافتگان چنین مکتبی، انتظاری جز این نیست.)
زهد و ساده زیستی
ساده زیستی و دوری از خود نمایی، ثمره خودسازی و نشانه بزرگی روح است.
بی پیرایگی و گسستن قیدها و بندها، آزادی و آزادگی می طلبد. آن که اسیر امور ناپایدار دنیاست و در شبکه های آراسته گمراهی آفرین شیطان گرفتار شده و دل به دارالغرور بسته، نعمت آرامش روحی و روانی را نوش نخواهد کرد.
زندگی راستین و به دور از نفاق، در سایه زهد و دل نبستن به امور ناپایدار میسّر است. خودنمایی و ظاهرسازی، با ایمان، سازگار نیست: (التکلف من اخلاق المنافقین) [37]
تکلف گر نباشد، خوش توان زیست تعلق گر نباشد، خوب توان مرد زهد، در آموزشهای دینی، مفهومی مثبت و سازنده دارد. معنای آن، دست شستن از زندگی نیست. آنچه در اسلام نکوهش شده، دلخوش بودن و سرگرم بودن به امور دنیوی و فراموش کردن امور معنوی است. اگر انسان، از این مظاهر مادی، روزنه ای به غیب بگشاید و در فضای بی کرانِ ارزشها پرواز کند، مورد ستایش است: چنان که اما علی – علیه السلام – می فرماید:
«ان اولیاء اللّه هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها و … .» [38]
دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند، هنگامی که مردم، برون آن را دیدند.
بارزترین ویژگی مردان الهی نترسیدن از فراق دنیاست.
اینان، از کم شدن دنیا نمی هراسند. با سادگی خویش، دلها را پر می کنند و دوستیها را جذب. نه بر آنچه از دست می دهند افسوس می خورند و نه به آنچه دارند شادمان و فریفته می شوند.
شخصیت مورد نظر این نوشتار مرحوم مقدس اردبیلی در این ویژگی نیز، اسوه بود و ممتاز. او، زاهدانه می زیست و در برخورد با مردم، هیچ گونه ظاهرسازی و فخری نداشت. مردم او را از خود می شمردند و او را از جان و دل دوست می داشتند. هنگامی که در کوچه و بازار گام می گذاشت، سادگی و ساده زیستی اش جلوه دیگر داشت. نوشته اند:
(آنچه از راه حلال به او می رسید، از آن می خورد و می پوشید، چه آن چیز عالی و پربها بود و چه کم بها. مبنای وی، در این گونه مسائل این بود: می گفت از احادیث فراوان، چنین به دست می آید که خداوند نعمتی را که به بنده اش ارزانی می دارد، دوست دارد اثر آن را نیز بر بنده اش ببیند. همان گونه که بهره گیری از نعمت را در هنگام برخورداری، دوست می دارد، شکیبایی و قناعت در زمان تنگی نعمت را نیز دوست دارد. (بر اساس این مبنی) هیچ هدیه ای را بر نمی گرداند و آن را گرچه از لباسهای پربها بود، می پذیرفت. گاهی می شد که عمامه ای ارزشمند برایش می فرستادند، آن را بر سر می نهاد و به زیارت می رفت و گاه می شد که آن را نیز می بخشید.) [39]
برآوردن نیاز دیگران
در اسلام، همکاری، و برآوردن نیاز دیگران بسیار سفارش شده و سامان دادن به دشواریها، بر طرف کردن تنگناها و گشودن گرههای اجتماعی و اقتصادی دیگران، در ردیف بهترین کارها و همسان بسیاری از عبادتها شمرده شده است. آن که تماشاگر صحنه های نیاز و درد نیازمندان است و می تواند قدمی بردارد و بر نمی دارد، نمی توان او را مسلمان خواند. [40]
در معارف دینی و اخلاق اسلامی به تعبیرهایی از این دست: (ادخال السرور فی قلب المؤمن) [41]، (قضاء حوائج الأخوان)، [42] (تنفیس کرب) [43] و … بر می خوریم که هریک، حامل این پیامند: روی از نیازمندان و گرفتاران و دردمندان بر نتابید و در رفع دشواریهای آنان بکوشید.
در پاره ای از روایات، از بر آوردن نیاز دیگران، به عنوان نعمت خداوند یاد شده است.
امام حسین – علیه السلام – می فرماید:
«… ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملّوالنعم.» [44]
بر آوردن نیاز دیگران، از نعمتهای خداوندی است از آنها روی برنتابید.
خوگرفتن با این ارزش اخلاقی و عمل به این وظیفه انسانی و اسلامی، از همه زیبنده است، اما برای طلایه داران دانش و عالمان دینی زیبنده تر و شایسته تر. مردم آنان را رهروان راه پیامبران و امامان معصوم – علیه السلام – می دانند و از آنان انتظار دو چندان دارند که در رفع نیازها و گشودن گره از کار گرفتاران، تلاش ورزند.
مقدس اردبیلی، این مسأله را هم از بُعد نظری و فقهی مطرح کرد و راه حلهای آن را ارائه داد و هم در عمل و رفتار فردی و اجتماعی خود، به فکر گره گشایی و برآوردن نیازهای آنان بود.
در بحث فقهی ورود به دستگاه ستمکار و روا بودن و یا ناروا بودن آن بررسیهای گسترده ای دارد، از جمله در ذیل آیه شریفه 113 سوره هود می نویسد:
گرایش به ستمکار، برای رسیدن به دنیا و دست یابی به مقام و موقعیت اجتماعی، داخل در نهی آیه بالاست… . اما این بدان معنی نیست که هرگونه گرایش و ارتباط با ستمکار مورد نکوهش باشد. بنابر این اگر کسی خواهان ماندگاری ستمکار باشد، از آن جهت که آن حاکم ستم پیشه، به مردم خدمت می کند و با دشمنان دین می ستیزد و از سلطه بیگانگان جلو می گیرد، این گونه گرایش به ستمکار، مورد نهی آیه شریفه نخواهد بود… . اگر در روایات هم نسبت به این مسأله تشویق شده و برای آن ثواب بر شمرده شده، به خاطر آن است که کسی با نزدیک ساختن خود به دستگاه ستمکار، نیازهای برادران دینی خود را برطرف سازد و گرهی از کار آنان بگشاید تا بدین وسیله، خوشنودشان سازد. [45]
در نگاه فقهی محقق اردبیلی، بر آوردن نیاز مؤمنان آن اندازه ارزشمند است که رفت و آمد و همکاری با دستگاه ستم را مشروع می سازد.
نگرش وی از این زاویه است که دو دسته از روایات ناسازگار در باب همکاری باستمگران را، درخور جمع می سازد. ایشان، نه تنها در نظر و تئوری بر این باور بود، بلکه در عمل نیز، از هر وسیله ممکن کمک می گرفت، تا گامی در بر آوردن نیاز از نیازمندان و ستمدیگان بر دارد، یا آنان را از ستمی برهاند.
[1] . ریحانه الادب، میرزا علی مدرسی، ج5 ـ 6/367، خیام، تهران.
[2] . الایر انیون و الادب العربی، قیس آل قیس، ج3/353، مؤسسه التحقیقات والبحوث الثقافیه.
[3] . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2/185، مؤسسه الوفاء، بیروت.
[4] . مجمع الفائده والبرهان، محقق اردبیلی، ج5/66؛ ج12/10، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین.
[5] . بحار الانوار، ج2/184
[6] . نهج البلاغه، صبحی صالح، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه 53/336، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
[7] . بحار الانوار، ج74/163
[8] . صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج21/182، وزارت ارشاد اسلامی.
[9] . ارشاد القلوب، شیخ مفید، ج 1، ص 32، دارالشریف الرضی للنشر.
[10] . نهج البلاغه، حکمت 70
[11] . بحار الانوار، ج2/111
[12] . نهج البلاغه، نامه 62
[13] . در جست و جوی راه از کلام امام، روحانیت، /373، امیرکبیر.
[14] . خصال، شیخ صدوق، ترجمه کمره ای، ج2/203، اسلامیه، تهران.
[15] . الحیاه، حکیمی، ج1/62، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین.
[16] . صحیفه نور، ج21/177 ـ 178
[17] . نهج البلاغه، حکمت 410، ص 548، دارالهجره، قم.
[18] . نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه 45/317
[19] . مجمع الفائده والبرهان، ج1/34
[20] . نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه 45/318
[21] . سوره نباء، آیه9
[22] . مجمع الفائده والبرهان، ج1/35
[23] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 13، ص 431، موسسه الوفاء، بیروت
[24] . غرر الحکم، ص 198، مکتب الاعلام اسلامی، قم.
[25] . مجمع الفائده، ج8/72
[26] . همان مدرک، ج1/99
[27] . انوار النعمانیه، سید نعمت اللّه جزایری، ج3/40، شرکت چاپ، تبریز.
[28] . نهج البلاغه، نامه 31، ص 391
[29] . سیمای فرزانگان، /106
[30] . روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، ج1/81، اسماعیلیان.
[31] . اربعین حدیث، امام خمینی، ج2/72، طه.
[32] . مجمع الفائده والبرهان، ج1/338
[33] . غرر الحکم، ج7/405
[34] . تکمله امل الامل، سید حسن صدر/350
[35] . مجمع الفائده والبرهان، ج1/35
[36] . فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی/25
[37] . غرر الحکم، ج7/352
[38] . نهج البلاغه، حکمت 432
[39] . مجمع الفائده، ج1/35
[40] . اصول کافی، ثقهالاسلام کلینی، ج2/164، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
[41] . همان مدرک/188 ـ 189
[42] . همان مدرک/193، 366
[43] . همان مدرک/192، 199
[44] . بحار الانوار، ج71/318.
[45] . مجمع الفائده والبرهان، ج8/68 ـ 74
ابوالقاسم یعقوبی – مجله حوزه، ش 75