نویسنده: محمد غفارنیا
همواره بر پیشانی تاریخ نام ایثارگرانی که در راه حفظ ایمان، عاشقانه تیر بلا را در آغوش کشیدهاند و بر طناب دار و لبهی تیغ دژخیمان بوسه زده و پروانه وار در آتش شکنجه شان سوختهاند، خوش درخشیده است.
داستان همسر فرعون (آسیه) که برای ایمان به موسی بن عمران شکنجه شد و جام بلا را در همین راه نوشید هم، در زمرهی اینان ثبت است.
در حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میخوانیم: خداوند پیامبری از میان مردم حبشه برای آنان بر انگیخت، ولی آنها فرستاده خدا را تکذیب کردند و با او به ستیز برخاستند و سرانجام گروهی از یاران آن پیامبر را کشتند و گروه دیگر را با خود او اسیر گرفتند؛ سپس خندقی کندند و آن را پر از آتش ساختند و اسیران را کنار آن جمع کرده و گفتند: هر کس برآئین ماست به کنار رود و هر کس دین این پیامبر را دارد باید خود را در این آتش بیفکند.
در اینجا قرآن تیر نفرین خود را بر قلب سیاه این ستمگران مینشاند و میفرماید: (قُتِلَ أَصحْابُ الْأُخْدُودِ): مرگ بر شکنجه گران گودال آتش. (1) انتخاب دشواری در پیش روست: یا ایمان است و آتش، یا کفر و رهایی؛ البته آنان که به زندگی چند روزه دنیا دل بستهاند، باید از دین خود چشم بپوشند، امّا مگر مؤمن از بذل یک جان در راه دوست مضایقه میکند، هرگز! حال آن که جانها همه از وجود او آغاز و در او ختم میشود. مگر هستی ما، ملک او نیست، و مگر در رکوع نماز، به زبان حال نمیگوییم که: خداوندا، من در ایمان به یکتایی تو استوارم اگرچه گردنم را بزنی.
باری، چنین بود که یاران آن پیامبر خود را در آتش افکندند و پروانه وار سوختند و کفر را بر نگزیدند.
در این هنگام زنی آمد که کودک یک ماههای در آغوش داشت؛ اما وقتی میخواست خود را در آتش بیفکند، مهر مادری به هیجان آمد و مانع شد. کودک شیر خوار صدا زد: مادرم نترس، هم مرا و هم خودت را درآتش بیفکن. به خدا سوگند، این، در راه خدا چیز اندکی است. (اِنّ هذا و الله فی الله قلیل) (2)
با این بانگ کودک، گویی نوایی نوازشگرانه، مادر را میخواند که بیا کنیزک من. بیا که آغوش مهر و رحمت من باز است و حوریان بهشتی، همدمان و هم سخنان تو، منتظرند.
آن زن نیز، کودک خویش را در آغوش فشرد و با خاطری آرام و آرامشی درونی پلکهای چشم را بر هم نهاد و میان آتش پرید و پروانه وار در راه ایمان سوخت. (3)
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز *** کآن سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بیخبرانند *** کآن را که خبر شد، خبری باز نیامد
پینوشتها:
1-بروج/4.
2-حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: این کودک یکی از همان کسانی بود که در گهواره سخن گفت.
3-نورالثقلین: ج 547، 5.
منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول