نویسنده: مصطفی مُسلِم
مترجم: هادی بِزدی ثانی
از دلایلی که قرآن کریم بر یکتایی خداوند سبحان پیش داشته، دلایلی است که دانشمندان بر آن، دلایل «عنایت الهی»، اطلاق کردهاند و منظور اینان از عنایت عبارت است از: وجود نظام و سامانهای دقیق در امور هستی و سنتها و شیوههایی نهاده شده در آن به منظور تحقق یافتن دو امر اساسی:
– استمرار هستی، مطابق با ویژگیای که خداوند سبحان، آن را آفریده است.
– انجام نقش خود و وظایفی که هستی، آن را به همان سان که خداوند سبحان برایش مسخر فرموده است، به انجام رساند.
هر زمان که معارف و دانستههای بشری در پیشرفت و احاطه و دقت، رو به فزونی نهند، بر راز و رمزهایی از این هستی و نوامیس آن آگاهی مییابند و در رویارویی خود، دقت اندازهگیری، آفرینش و نظامی استوار را مییابند که بر پایهی آن است که امور هستی، میگردد.
و آدمی درمییابد که نظام و سامانهی هستی، خود دلیلی است بر وجود و هستیای نظم یافته و نمیشاید که از سر تصادف یا اتفاق، واقع شده باشد.
همچنان که از بن جان درمییابد که این نظام آفرینش، ساختهی کسی از آدمیان نیست و بلکه آدمیان، خود، برای این ساختارهای روشمندانهی هستی، کرنش میکنند و ایشان را نمیشاید که از آن، سربرتابند.
نیز ایزدان پندارین، ناتوانتر از آنند که امور خود را سامان دهند و برای زندگیشان نظامی مستقل از نظام کلی هستی، برنهند، و در نتیجه، خود از تدبیر و اندیشهی امور بندگانشان عاجزترینند.
همانا میلیونها نمونه میتواند برای وجود این ساماندهی و عنایت الهی به آفریدگان و مخلوقات ارائه گردد، که اگر این عنایت، برای یک لحظه، از میان رود، آشکارا، سرنوشت هستی، نابودی و نیستی بود و تعادلها و ترازمندیها در همهی زمینهها برمیآشفت.
عنایت و توجه ربانی، هستی را در برگرفته و سامانش میبخشد؛ «خداست که معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است، نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران…» (بقره/255).
ارائهی دلایل عنایت الهی
شیوهی قرآن کریم در ارائهی دلایل عنایت الهی، با شیوه آن در ارائهی دلایل خلقت و آفرینش، شباهت دارد و در موارد بسیار، دلایل عنایت با دلایل خلقت و آفرینش، قرین است (1).
آیات بسیاری است که به شکلی کلی و فراگیر و بی هیچ تفصیلی دربارهی انواع عنایت و بدون مشخص ساختن زمینههایی که عنایت الهی دربرمیگیرد، به عنایت و توجه الهی به مخلوقاتش، اشاره دارند.
این تعمیم همراه با برخی واژگان همچون «قَدَّر، جَعَل، سَخَّر، صُنع…» وارد شده است.
اندازهگیری، اتقان و نظام و سامانهای روشمند در این هستی، دربردارندهی همه آفریدگان خداوند است و قدرت و توان نظم دهنده به امور هستی، همانا قدرت خداوند یکتای یکتاست. از این است که هستی، به تمامی، دال بر خدای واحد است. «[این] صُنعِ خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است. در حقیقت، او به آنچه انجام میدهید، آگاه است» (نمل/88).
آیاتی بسیار، زمینههایی کلی را دربارهی هستی، انسان، جانوران و گیاهان مشخص ساخته است تا توجه را به زمینههایی که عنایت الهی در برش گرفته، جلب کند. این گفتهی پروردگار والا را در سورهی ابراهیم، چونان نمونهای برگیر:
«خداست که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان آبی فرستاد، و به وسیلهی آن از میوهها برای شما روزی بیرون آورد، و کشتی را برای شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود و رودها را برای شما مسخر کرد. و خورشید و ماه را – که پیوسته روانند- برای شما رام گردانید و شب و روز را [نیز] مسخر شما ساخت.» (ابراهیم/32-33).
از زمینههای اساسی و بنیادینی که با زندگی روزانهی آدمیان در پیوند است، مواردی است که در آیات سورهی نحل آمده است:
«و خدا برای شما خانههایتان را مایهی آرامش قرار داد، و از پوست دامها برای شما خانههایی نهاد که آنها را در روز جابه جا شدنتان و هنگام ماندنتان، سبک مییابید، و از پشمها و کرکها و موهای آنها وسایل زندگی که تا چندی مورد استفاده است [قرار داد] و خدا از آنچه آفریده، به سود شما سایههایی فراهم آورده و از کوهها برای شما پناهگاههایی قرار داده و برای شما تن پوشهایی مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ میکند و تن پوشها [= زرهها]یی که شما را در جنگتان حمایت مینماید. این گونه وی نعمتش را بر شما تمام میگرداند، امید که شما [به فرمانش] گردن نهید» (نحل/80-81).
بسیاری از آیات، مواردی ریز و باریک را به تفصیل بیان داشته است که در آن، عنایت و توجه آفریدگار سبحان و لطف و مهر او و حکمتش در چنین جزئیات دقیق، نمایان میگردد.
پس در زمینهی هستی پهناور است:
«و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم. نشانه شب را تیرهگون و نشانهی روز را روشنی بخش گردانیدیم تا [در آن] فضلی از پروردگارتان بجویید، و تا شمارهی سالها و حساب [عمرها و رویدادها] را بدانید و هر چیزی را به روشنی بازنمودیم.» (اسراء/12).
و نشانهای [دیگر] برای آنها شب است که روز را [مانند پوست] از آن برمی کَنیم و بناگاه آنان در تاریکی فرو میروند. و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژهی خود روان است. تقدیر آن عزیز دانا این است. و برای ماه منزلهایی معین کردهایم، تا چون شاخک خشک خوشهی خرما برگردد. نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر کدام در سپهری شناورند.» (یس/37-40).
بگو: “به من خبر دهید از شریکان خودتان که به جای خدا میخوانید؛ به من نشان دهید که چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟ یا آنان در [کار] آسمانها همکاری داشتهاند؟ یا به ایشان کتابی دادهایم که دلیلی بر [حقانیت] خود از آن دارند؟ [نه]، بلکه ستمکاران جز فریب به یکدیگر وعده نمیدهند. همانا خدا آسمانها و زمین را نگه میدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمیدارد؛ اوست بردبار آمرزنده”» (فاطر/40-41).
اخترشناسی
خداوند والا فرمود: «و اوست کسی که ستارگان را برای شما قرار داده تا به وسیلهی آنها در تاریکیهای خشکی و دریا راه یابید. به یقین، ما دلایل [خود] را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان کردهایم» (انعام/97).
قراردادن ستارگان و مسیرهای آنها و ساختار و سامانهی کارشان، بدین شکل دقیق و شگفت انگیز، به تمامی، دلیلی است بر وجود آفریدگار و یکتایی و حکمت و توان او.
و به راستی که خداوند والا، به منازل و مواقع اختران سوگند خورده و فرموده است: «سوگند به جایگاههای [ویژه و فواصل معین] ستارگان. اگر بدانید، آن سوگندی سخت بزرگ است!» (واقعه/75-76).
میدانیم که برخی ستارگان، محل خود را در سویی مییابند و با سررسیدن موسمی معین از فصلهای سال، میدرخشند. با این همه، این امر، برای صاحب نظران و اهل فن هم، بسیار پیچیدهتر از این است. برخی از ایشان میگویند: «هنگامی که دیده به آسمان میدوزیم، ناگزیر، از فزونی ستارگان و سیارات شناور در آن، و نظام و سامانهای دقیق که از آن پیروی میکند، شگفتی و حیرت بر دیدگان چیره میگردد؛ نظامی که به اندازهی سرانگشتی، انحراف نمییابد، هر چند شبان و روزان گذرد و فصلها و سالها و سدهها از پی هم درآیند. به راستی اختران در افلاک خود، با نظام و قاعدهای معین در گردشند، که پیشبینی هرگونه خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی را، سدهها پیش از رخ دادنشان، برایمان شدنی میسازند. با وجود این، آیا پس از این، کسی هست که گمان برد این سیارات و اختران، بیشتر از تودههایی بی هدف که بی هیچ هدایتی در فضا سرگردان و سر درگمند، نمیباشند؟ و آیا اگر برای اختران و ستارگان، نظام و قاعدهای روشمند نمیبود و از قوانینی مشخص و نظم یافته پیروی نمیکرد، شدنی بود که آدمی به آنها دل استوار باشد و به راهنمایی آنها در گسترهی پهناور دریاها و راههای آسمان که هواپیمایان دنبال میکنند، راه یابد؟ برخی مردم، با این که میپذیرند این اجرام آسمانی، پیرو قوانینی ویژه هستند و نظامی مشخص را دنبال میکنند و همانا، در آسمان، رها نیستند که هرگونه بخواهند سرگردان باشند، وجود خداوند پاک و قدرت او را پذیرا نمیگردند.
راست آن است که از قطرهی آبی که در زیر میکروسکوپ میبینیم تا آن ستارگان و اخترانی که از دوربین تلسکوپ به مشاهده مینشینیم، آدمی را یارای آن نمیبخشد مگر آن که این نظام شگفت انگیز و این دقت فراوان و قوانینی را که هماهنگی و ترازمندی صنع ایزد را آشکار میسازد، ستایش نماید (2)».
آفرینش و اندازهگیری
«و [خداوند] هر چیزی را آفریده و بدانگونه که در خور آن بوده، اندازه گیری کرده است» (فرقان/2).
خداوند، اندازه و شکل هر چیز را، کار و وظیفهی آن را، زمان و مکانش را و میزان هماهنگی و همسازی آن را با دیگر مخلوقات این هستی بزرگ، اندازه گیری کرده است:
همانا، ترکیب این هستی و ساختار هر چیزی در آن، از مواردی است که به راستی، شگفتی و حیرت را ندا درمیدهد و اندیشهی تصادفی بودن هستی را به طور قطع، پس میزند و اندازه گیری دقیقی را نمایان میسازد که آدمی از بررسی نمودها و مظاهر آن و تحقیق در یک بعد از ابعاد این هستی بزرگ، ناتوان است. هر زمان که دانش بشری پیشرفت میکند و از برخی ابعاد هماهنگی شگفت در قوانین هستی، اندازهها و جزئیات آن پرده برگرفته میشود، برداشت و نگاه آدمی به معنا و مفهوم این متن حیرت آفرین قرآنی گستردهتر میگردد که «و [خداوند] هر چیزی را آفریده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گیری کرده است». کریس موریسون، سرپرست آکادمی علوم در نیویورک، در کتاب خود با نام آدمی به تنهایی هیچ است! میگوید: «از مواردی که حیرت و شگفتی را فریاد میزند، نظم بخشیِ طبیعت بدین شکل است که دربردارندهی چنین دقتی فراوان میباشد، زیرا اگر پوستهی زمین، به اندازهی چندین گام، بالاتر از آنچه هست، آید، دی اکسید کربن، اکسیژن را در خود فرو میکشد و زندگی گیاهان، به هیچ روی، ممکن نیست.
و اگر اتمسفر، بالاتر از آنچه هست، بود، برخی شهاب سنگهایی که اینک در فضای خارج از جو، میلیونها بار میسوزند، همهی اجزای کرهی خاکی را میکوفتند، و با سرعتی میان 6 تا 40 میل در ثانیه، میگذشتند؛ و در توان آنهاست که هر چیز سوختی را شعلهور سازند، و اگر این شهاب سنگها به کندی گلولهی تفنگ حرکت کنند، به زمین برخورد خواهند کرد و به راستی، سرنوشت جهان هراس انگیز میگشت! و اما آدمی؛ برخورد وی با شهاب سنگی خرد که با سرعتی 90 برابر سرعت گلوله حرکت میکند، تنها حرارت و گرمای عبور آن شهاب سنگ، بندبند بدن وی را از هم میگسست!
اتمسفر، به طور دقیق، برای عبور اشعههای دارای تأثیر شیمیایی که مزارع به آن نیازمندند و باکتریها را میکشد و تولید ویتامین میکند، به اندازهی لازم، ارتفاع دارد، بی آن که ضرری به آدمی رساند، مگر آن که آدمی بیش از حد نیاز، در معرض این اشعهها قرار گیرد. با وجود تبخیرهای گازی از زمین در طول روزگار – که بیشتر آنها سمیاند- هوا، حقیقتاً، بی آلودگی و بی هیچ تغییری در اندازهی متناسب و متعادل لازم برای وجود آدمی، باقی مانده است. چرخ ترازمند و متعادل بزرگ بر گرد زمین، تودهی پهناور آب است که زندگی، خوراک، باران، آب و هوای معتدل، گیاهان و در فرجام، خود انسان از آن استمداد میجویند…(3)».
این گونه است که روز به روز، برای دانش بشری، چیزهایی از اندازه گیری شگفت خداوند در آفرینش و تدبیر ریزبینانهی او در هستی آشکار میگردد و آدمی، بخشی از مفاهیم و معانی گفتهی پروردگار را در سورهی فرقان که بر بندهاش [رسول] فرو فرستاده، در مییابد: «و [خداوند] هر چیزی را آفریده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گیری کرده است.» با این حال، آن شرک پیشگان چیزی از این مهم را در نمییابند: «[و اینان] به جای او، خدایانی برای خود گرفتهاند که چیزی را خلق نمیکنند و خود خلق شدهاند و برای خود نه زیانی را در اختیار دارند و نه سودی را، و نه مرگی را در اختیار دارند و نه حیاتی و نه رستاخیزی را» (فرقان/3).
بدینسان است که خدایان اینان، تهی از همهی حقایق خداوندیاند و خود آفریدههایی هستند که بندگانشان ایشان را ساختهاند، هر چند بت باشند و صنم، و خداوند است که ایشان را هم خلق فرموده، یعنی به وجودشان آورده، هر چند فرشتگان باشند یا جن یا بشر یا درخت و یا سنگ. اینان اختیار خود را ندارند، تا چه رسد به این که اختیار ضرر و سود بندگان خود (!) را داشته باشند؛ کسی که اختیار نفع و سود خود را ندارد، ضرر دیدنش آسان است، و حتی اینان همین را هم اختیار ندارند. در ادامه، خداوند در وصف این خدایان، از آسانترین چیزی که هر کس در اختیار دارد تعبیر میفرماید و آنگاه به ویژگیها و خصوصیاتی فراتر میرود که جز خداوند کسی بر آن قدرت ندارد: «اینان نه مرگی را در اختیار دارند و نه حیاتی و نه رستاخیزی را»؛ از این است که میراندن زنده و به وجود آوردن زندگی و رستاخیز آن، در توان این خدایان نیست، بنابراین، پس از این، چه خصایص و ویژگیهای الهی در اینان هست و شرکپیشگان در بر گرفتن اینان چونان خدایان، چه شبههای خواهند داشت؟ هان! کار این شرک پیشگان، کژ رویِ صرف است.
از آیات فراگیر و شاملی که دلالت بر عنایت ربانی به آفریدگان و تدبیر امر ایشان دارد، این گفتهی پروردگار بزرگ است:
«و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار افکندیم و از هر چیز سنجیدهای در آن رویانیدیم. و برای شما و هر کس که شما روزی دهندهی او نیستید، در آن وسایل زندگی قرار دادیم. و هیچ چیز نیست مگر آن که گنجینههای آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهای معین فرو نمیفرستیم» (حجر/19-21).
سید قطب میگوید: «در این جا، این آیهی هستی شناسانه، آفاق و انفس را در مینوردد؛ این زمین است که در محدودهی نگاه و گامهای ماست و این کوههای سر به فلک کشیده است که بر روی زمین گذارده شدهاند؛ و در کنار اینها، اشارتی است به گیاهان موزون و متناسب؛ و از این گیاهان اشارتی است به وسایل معاش که خداوند در این کرهی خاکی برای مردمان قرار داده است و همان روزیهاییاند شایستهی زندگی و زیستن در زمین؛ و این روزیها بسیار و گوناگونند که بافت آیه، در این جا آن را به کوتاهی آورده و در پردهی ابهام نهاده تا سایهای از شکوه و بلندای معنا بر آن افکنده آید.
این روزیها – مانند هر چیزی – در دانش خداوند، اندازه گرفته شده و سنجیده است و تابع فرمان و خواست اوست؛ اوست که در هر جا که خواهد، آنها را روانه میسازد و نیز مطابق با آیین و روش پسندیدهی خود، در هر زمانش که خواهد، اراده میفرماید و در میان مردم و دیگر روزیها جاریاش میسازد.
هیچ آفریده و مخلوقی نیست که توان بر چیزی داشته باشد و یا چیزی را در دست اختیار خود گیرد؛ تنها و تنها، گنجینههای هر چیز -یعنی خاستگاهها و آبشخورهای آن – در بالاترین اندازه، در نزد خداوند است که وی آن را به اندازهای مشخص، در جهان مخلوقات، به ایشان ارزانی داشته است. از این است که چیزی از سر گزاف، ارزانی نشده و به گونهای سرسری به انجام نرسیده است.
مفهوم و معنای این متن استوار [قرآنی]، هر زمان که آدمی در شناخت و معرفت جلوتر رود، با وضوح بیشتری، تجلی مییابد؛ همچنان است، هنگامی که به راز و رمزهای ساختار این جهان و آفرینش آن راه یابد.
مفهوم و اندرونهی گنجینههای گیتی، زمانی به شکلی نزدیک باز نموده میآیند که آدمی طبیعت عناصری را که جهان مادی از آن شکل گرفته و ویژگی ترکیب و ساختار آنها و آنالیزشان را -تا حدی- دریابد. برای نمونه، دریابد که گنجینهها و عناصر بنیادین آب، اتمهای ئیدروژن و اکسیژن است؛ و گنجینههای رزق و روزیی که در گیاهان سبز تجسم یافتهاند، همان ازتی است که در هواست، و کربن و اکسیژنی است که در خود دی اکسید کربن دارد، و نیز پرتوهایی است که خورشید روانه میدارد.
همانند این موارد بسیارند که مفهوم و گنجینههای نهانی خداوند را آشکار میدارند و آدمی به شناخت برخی از آنها میرسد… چیزی که در عین فراوانی و کثرتش، اندکِ اندک است (4)».
چه بسا، از بزرگترین و ارزشمندترین چیزهایی که خداوند پاک و والا از گنجینههای خود در روزگار ما ارزانی داشته است و در زندگی امروزمان نقشی اساسی را بازیگر است، انرژیهای گوناگون است: برق، پرتو اِس، انرژی هستهای، پرتو لیزر … .
گنجینههای خداوند سبحان آکنده از راز و رمزهایی است که بخشش و دهش ایام، نمیکاهدش؛ «و هیچ چیز نیست مگر آن که گنجینههای آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهای معین فرو نمیفرستیم» (حجر/21).
پس آیا اندیشورزی یافت میگردد که مقام خرد خود را بزرگ دارد و با این حال بگوید که هستی، با این نظام و سامانهی روشمند، از سر اتفاق و تصادف یافت گردیده و نوامیس و سنتهای آن، اتفاقی شکل گرفته است؟ برخی از خردمندان دربارهی این گفته که نظام هستی تصادفی پدید آمده، گفتهاند: «همانا این گفته که زندگی، رهیافت رخدادی است اتفاقی، در مفهوم، مانند آن است که تهیه و آماده سازی دانشنامهای بزرگ، نتیجهی انفجاری باشد تصادفی که در چاپخانه رخ میدهد».
کریسی موریسون میگوید:
«اگر 10 سکه برداری و از شمارهی 1 تا 10 رویشان بنگاری و سپس سکهها را در جیبت اندازی و خوب به هم زنی و آنگاه تلاش کنی تا سکهها را به ترتیب از شماره 1 تا 10 بیرون آوری – به طوری که هر سکه را پس از برداشتن، بار دیگر به جیب اندازی- در بار نخست، احتمال این که سکهای را که بر آن شمارهی 2 نوشته شده، برداری، 0/1 است، و امکان این که سکههای 1و2 را به ترتیب برداری، 0/01 است و امکان این که سکههای شمارهی 1، 2، 3 و 4 را به ترتیب برداری، 0/0001است… حتی امکان این که در برداشتن به ترتیب سکههای 1 تا 10، کامگار شوی، یک در ده بیلیون بار است».
خواست از واگویهی مسألهای ساده همچون این مسأله، مگر آن نیست که روشن سازیم چگونه حوادث و رخدادها، در رویارویی با تصادف و اتفاق، تا اندازهی بسیار زیادی، پیچ در پیچ و تو بر تویند. شیخ جمال الدین قاسمی به نقل از حکیم فرزانه، ابن رشد، گفتهی وی را دربارهی شیوههای دلایل [آفرینش] بازگو کرده است:
«آنچه شریعت در شناخت جهان خواسته است، آن است که جهان ساخته و آفریدهی خداوند بلند مرتبهی والاست و همانا از سر اتفاق و از سوی خود، هستی نیافته است. راهی که شریعت، مردم را در بیان این اصل پای مینهد، از راههایی است آسان که نزد همگان بدان اعتراف است؛ یعنی زمانی که آیاتی که دربردارندهی این مفهوم است، به تأمل نهاده شود، همانا نزدیکترین راهها و شیوههای شناخت، شیوهی عنایت و توجه ربانی، فرادست میآید که یکی از راههایی است دال بر وجود آفریدگاری بزرگ. به دیگر سخن، همانگونه که آدمی چون به چیزی محسوس بنگرد و بیند که دارای شکل و اندازهای است، به تمامی، متناسب با منفعت و سود و هدف خواسته شده از آن – و حتی وی معترف میآید که آن چیز اگر به جز این شکل یا ویژگی با اندازه باشد، آن سود و منفعت در آن یافت نمیگردد -از سر قطع و باور، خواهد دانست که آن چیز را سازندهای است که ساختهاش و بدینترتیب، شکل و ویژگی و آن سود و منفعت را متناسب گردانیده و این گونه نمینماید که هماهنگی و همسازی این ویژگیها با سود و منفعت آن چیز، از روی اتفاق و تصادف بوده باشد. به همینسان است مطلب دربارهی همهی جهان، چه زمانی که آدمی به آنچه در جهان است از خورشید و ماه و دیگر سیارات مینگرد که سبب ساز فصلهای چهارگانهاند و علت شب و روز و انگیزهی بارانها و آبها و بادها و سبب ساختن بخشهای زمین؛ و وجود آدمی و دیگر مخلوقات از جانوران و گیاهان، و بودن زمین متناسب با مسکن و آشیان آدمیان در آن و دیگر جانوران خشکی (5)؛ و همچنین آب که متناسب و هماهنگ با جانوران آبزی است و هوا که همساز با جانوران پرنده است (6)، و اگر چیزی از این آفرینش یا ساختار مختل گردد، همانا وجود مخلوقاتی که یاد شد، با نابسامانی روبه رو خواهد گشت، [اگر همهی اینها را بنگرد] از روی یقین، در خواهد یافت که این تناسب و هماهنگی که در همهی بخشهای جهان برای انسان و جانوران و گیاهان هست، از سر اتفاق میتواند بود، بلکه این مهم، ناشی از قصد کنندهای است که آهنگ آن داشته و اراده کنندهای است که قصد آن کرده است و او خداوند بزرگ و والاست، و در مییابد که جهان، ساختهی اوست».
در زمینهی انسان و وجود انسانی
– عنایات الهی به انسان، نه قابل شمارشند و نه محصور و محدود میگردند. شکل ظاهری، زیبایی و تناسب اندام انسان را زیبایی مانند نیست؛ «به راستی، انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم» (تین/4).
– ویژگی فطری سخن و بیان که آدمی بدان میتواند آنچه را میخواهد و در درونش برانگیخته میگردند از معانی و عواطف و احساسات، بیان دارد، ویژگی است که آدمی از میان مخلوقات، بدان بی همتاست؛ «[خدای] رحمان، قرآن را یاد داد. انسان را آفرید، به او بیان آموخت» (رحمان/1-4).
– انرژیها و توانمندیهای عقلانی، درونی و روحی انسان برای اتخاذ مواضع گوناگون در رویارویی با یک رخداد و برتری وی در عواطف و انگیزههای روحی، و فروتنی و خواهش عاجزانهاش، یا سرکشی و ستمگریاش، همگنان، از ویژگیهای این انسان و تواناییهای اوست که خداوند پاک و والا به ودیعتش نهاده است؛ «ما راه را به او [= انسان] نمودیم؛ یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار» (انسان/3).
– خداوند برای انسان، همسری نهاد تا در کنارش آرام گیرد و تنهاییاش را با پسران و دختران و نوادگانش که در وجود اینان، استمرار زندگیاش را و تجدید جوانیاش را مییابد، پرسازد؛ «و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد، و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد و از چیزهای پاکیزه به شما روزی بخشید. آیا [باز هم] به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند؟ و به جای خدا چیزهایی را میپرستند که در آسمانها و زمین به هیچ وجه اختیار روزی آنان را ندارند و [به کاری] توانایی ندارند» (نحل/72-73).
توجه ربانی به انسان -که همانا مهرورزترین آفریده به خداوند است – بیشتر از آن است که محصور و محدود باشد.
آیات قرآنی، زمینههای این توجه را متناسب با روند زندگی انسانی ارائه کرده است؛ از نطفه و شوسر بودنش گرفته تا جنینی و تا کودکی که چهاردست و پا میکند و آن گاه جوانی است که کامل میگردد و تا میانسالی که به نقطهی اوج خود رسیده و تا دیرسالی پیر که به پستترین لحظات عمر خود [یعنی فرتوتی] باز میگردد، به گونهای که پس از آن همه دانستن، دیگر چیزی نمیداند، یا در حالی که گوش و چشمش سالم است و در پیری، گزندی به او نرسیده، جان میبازد و روزگارش به سر میآید.
آفریده و مخلوقی، آن سان که انسان بهره مند است از عنایت ربانی، محظوظ نگردیده است و این مایهی شگفتی نیست چه قرآن، کتاب هدایت و رهنمایی انسان است و محوری که آیات قرآن بر گرد آن میچرخند، همانا انسان است که خداوندش چونان جانشین خود نهاده بر روی زمین و آنچه در آسمانها و زمین است، مسخّر و رام او گردانده است. از این است که برخی نویسندگان و مؤلفان، به طور مستقل، کتابی با عنوان «انسان در قرآن» تألیف کردهاند.
در این طرحِ مقدماتی بحث، به آنچه ذکر کردیم بسنده میکنیم و اگر عمری باشد، امید میبریم که دیگر بار، به موضوع «انسان و عنایت الهی» بازگردیم.
در زمینهی جانوران
خداوند پاک و والا، گونههایی از جانوران را که برای خدمت به انسان در حمل بار، منبع غذایی و دیگر بهرهها، رام وی گردانیده است، یاد کرده است.
از مواردی که دربارهی چارپایان اهلی آمده، این گفتهی پروردگار متعال است که:
«و در دامها قطعاً برای شما عبرتی است: از آنچه در [لابهلای] شکم آنهاست (8)، از میان سرگین و خون، شیری ناب به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گواراست. و از میوهی درختان خرما و انگور، بادهی مستی بخش و خوراکی نیکو برای خود میگیرید. قطعاً در اینها برای مردمی که تعقل میکنند نشانهای است» (نحل /66-67).
«و چارپایان را برای شما آفرید: در آنها برای شما [وسیلهی] گرمی و سودهایی است و از آنها (9) میخورید. و در آنها برای شما زیبایی است، آنگاه که [آنها را] از چراگاه برمیگردانید، و هنگامی که [آنها را] به چراگاه میبرید. و بارهای شما را به شهری میبرند که جز با مشقت بدنها بدان نمیتوانستید برسید. قطعاً پروردگار شما رؤوف و مهربان است. و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [برای شما] تجملی [باشد]، و آنچه را نمیدانید، میآفریند. و نمودن راه راست بر عهدهی خداست، و برخی از آن [راهها] کژ است و اگر [خدا] میخواست مسلماً همهی شما را هدایت میکرد.» (نحل /5-9).
– دربارهی گونهای دیگر از جانوران، در این گفتهی پروردگار متعال، آمده است:
«و پروردگار تو به زنبور عسل وحی [= الهام غریزی] کرد که از پارهای کوهها و از برخی درختان و از آنچه داربست [و چفته سازی] میکنند، خانههایی برای خود درست کن. سپس از همهی میوهها بخور، و راههای پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوی، [آن گاه] از درون [شکم] آن، شهدی که به رنگهای گوناگون است بیرون میآید. در آن، برای مردم درمانی است. راستی در این [زندگی زنبوران] برای مردمی که تفکر میکنند، نشانهی [قدرت الهی] است. (نحل/69-68).
خداوند پاک و والا، چارپایان بی زبان را به سود بندگانش آفریده و آنها را برای برآورده ساختن امور زندگیشان، رام و مسخر گردانیده است. با این که آنان از نیروی بدنی و عضلانی چندین برابر آدمی برخوردارند، سنت رام گردانیدن آنها از سوی خدا، مقاومت و سرکشی از خواست و اقدام انسان را از اینان سلب نموده است و این خود، بایستهی به جای آوردن شکر خداوند پاک و بلندمرتبه است؛ اگر نبود که این مخلوقات، رام و مسخر آدمی گردند، همانا وی از چیره گشتن بر مگسی ناتوان بود، همچنان که از آفرینش آن؛ با این همه، این خواست الهی و قدرت و توان اوست در آفرینش و رام گردانیدن و مسخر ساختن؛ «آیا ندیدهاند که ما به قدرت خویش برای ایشان چارپایانی آفریدهایم تا آنان مالک آنها باشند؟ و آنها را برای ایشان رام گردانیدیم؛ از برخیشان سواری میگیرند و از بعضی میخورند. و از آنها، سودها و نوشیدنیها دارند. پس چرا شکرگزار نیستند؟» (یس/73-71).
سید قطب میگوید: «این چارپایانی را که خداوند برای مردم آفریده است و ایشان را مالک آنها گردانیده است و برایشان رام گردانیده تا بر آنها سوار گردند، و از آنها میخورند و شیرشان را مینوشند و در منافع و سودهایی دیگر از آنها بهره مند میشوند، به تمامی، ناشی از قدرت و تدبیر خداوند است و از آفرینش بدیع اوست که ویژگیهایی را در آدمیان و چارپایان نهاده است و مردمان را توانا بر رام ساختن اینان گردانیده و بر به کارگیری و بهرهگیری از آنان، قادرشان ساخته است.
هنگامی که آدمی این امر را بدینسان مینگرد و در روشنای این پرتو که قرآن کریم در میگستراند، به نظاره مینشیند، بلافاصله در مییابد که فرورفته در دریای نعمتها و دهشهای خداوند است؛ دریایی که در هر چیز پیرامون آدمی، تندیسگی مییابد؛ گاه بدینسان است که آدمی سوار بر چارپایانی میگردد و یا قطعهای از گوشت آنها را میخورد و یا جرعهای از شیرشان را مینوشد و یا مقداری روغن یا پنیر را تناول میکند یا جامهای از مو یا پشم یا کرک بر تن میکند… این احساس، دریافتی است درونی که قلب آدمی را متوجه آفریدگار و مهر و دهش او میسازد و این مهم در هر آنچه آدمی از پیرامون خود حس میکند و هر آنچه از زنده و جامد در این هستی فراخ به کار میگیرد پیوسته در تداوم است و زندگی آدمی به تمامی، به تسبیح خداوند و ستایش او و پرستش در طول شب و روز، خوی میگیرد (10)».
آیتی دیگر در چارپایان، رشد و نمو و برکت در آن است در سنجش با دیگر جانوران اهلی. از مواردی که هیچ گمانی در آن نمیرود، آن است که میلیونها رأس از این چارپایان، روزانه ذبح میگردند و با وجود این، شمار آنها به اندازهی فراوان باقی و پاسخگوی نیاز مصرفی بشر است؛ با این علم که ازدیاد آنها بیشتر از زایش آنهاست و به طور غالب، در هر شکمی، یک بچه است و اندک است که در یک بار زایش دو قلویی به دنیا آید.
نگاهی به دیگر جانوران از سگها و گربهها و گرگها و دیگر درندگان [روشن میدارد] که اینان با وجودی که در معرض ذبح و نابودی به دست انسانها نیستند، و همچنین زایش و تکثیر آنها بیشتر بدین سان است که مجموعهای از بچههای خود میان 4 تا 7 تا را در یک بار زایش به دنیا میآورند، با همهی اینها، مییابیم که فراوانی آنها، به اندازهی کثرتی که در چارپایانی چون گوسفند و گاو و شتر میبینیم، نیست. همانا این مهم، حکمت و فرزانگی خداوند پاک و والاست در اندازه گیری و مسخر گردانیدن و فراوانی روزیها.
دیگر موارد بهرهگیری از چارپایان چون بارکشی و بهرهمندی از پوست و مو و ساختمان دقیق و تولید کنندهی شیر هست که سخن از آن، به درازا میانجامد و به اشاراتی که گذشت، بسنده میکنیم.
و دربارهی گیاهان
همانا کار گیاهان، دانشمندان را به شگفتی واداشته است و خردها همواره در فهم راز و رمز گیاهان و شیوهی پرورش، تغذیه و تکثیر آنها سرگشته و حیرانند. هنوز بزرگترین کارخانهها و آزمایشگاههای جهان، از عملیاتی که برگهای سبز گیاهان انجام میدهند، ناتوانند؛ همانا این، راز زندگیی است که خداوند، خود را بدان ویژه داشته است و دانش در رویارویی با آن، سرگشته میماند.
گیاه شناسان میگویند:
با وجود پیشرفت دانشها در زمینههای مختلف شیمی، فیزیک، کیهان شناسی، جانورشناسی و گیاه شناسی، برخی موارد ابتدایی است که آدمی در زندگی خود میبیند و در پیرامون خود حس میکند و با این همه، از فهم درست و بجای آن، ناتوان است.
از این موارد است مسألهی «نور ساخت (11)» که دانش، پس از سدهها تجربه و پژوهش، و پس از هزینههای گزاف و پس از آن که هزاران دانشمند همّ خود را صرف این پژوهشها کردهاند، نتوانسته است به آنچه برگ سبز در گیاه زنده به انجام میرساند، دست یابند.
و این برگ سبز است که پرتو خورشید را جذب میکند، در خود ذخیره میسازد و بدان زندگیاش پابرجاست.
با این که آدمی در زندگی خود، به طور کامل، استوار و متکی به خورشید است که به او انرژی میبخشد و سبب ساز همهی پدیدههای زندگی پیرامون اوست و بدون آن، زندگی آدمی پای نمیگیرد، و اساس و بنیاد زندگی شکوفا و تپنده در هر کشتزار و جنگل است و راه شکلگیری زغال و بنزین است و علت و اصل ریزش برف و باران… با همهی اینها، آدمی نتوانسته است پرتو خورشید را در خود جای دهد و برای به کار بستن آن در نیازهایش ذخیره نماید، – چه این انباشتن در درون جسمش باشد همچون برگ سبز و چه در جایی دیگر. دانش بر این مهم اعتراف دارد که این مورد رؤیایی است سخت یاب، اگر محال نباشد. خداوند میفرماید: «و اوست کسی که از آسمان، آبی فرود آورد؛ پس به وسیلهی آن از هرگونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانهی سبزی خارج ساختیم که از آن، دانههای متراکمی برمی آوریم. و از شکوفهی درخت خرما خوشههایی است نزدیک به هم. و [نیز] باغهایی از انگور و زیتون و انار – همانند و غیرهمانند – خارج نمودیم. به میوهی آن چون ثَمر دهد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان میآورند، نشانههاست.» (انعام/99).
و خداوند – که شکوهمند باد- میگوید: (همو که برایتان در درخت سبزفام، اخگر نهاد که از آن [چون نیازتان افتد] آتش میافروزید.» (یس/80). جهان گیاهان، همچون جهان انسان و جانوران، جهانی است مستقل در شیوهی پرورش و تکثیر و شکوفایی و نابودیاش؛ همهی اینها، برپایهی سنتها و روشهایی است استوار که خداوند پاک و والایش، با توجه و عنایت خود، در گیاهان آفریده و آن را به سود آدمیان مسخر ساخته است؛ «آیا آفرینش شما دشوارتر است یا آسمانی که [او] آن را برپا کرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازهی معین] درست کرد، و شَبش را تیره و روزش را آشکار گردانید، و پس از آن، زمین را با غلتانیدن گسترد، آبش و چراگاهش را از آن بیرون آورد و کوهها را لنگر آن گردانید [تا وسیلهی] استفاده برای شما و دامهایتان باشد.» (نازعات/27-33).
به هر سوی که آدمی نظر اندازد، نعمتها و دهشهای خداوند را میبیند که وی را در برمیگیرد و عنایت و توجه الهی او را زیر نظرمی دارد و موهبات وی، در خود فرو میگیردش: «پس انسان باید به خوراک خود بنگرد، که ما آب را به صورت بارشی فرو ریختیم؛ آن گاه زمین را با شکافتنی [لازم] شکافتیم؛ پس در آن، دانه رویانیدیم انگور و سبزی و زیتون و درخت خرما، و باغهای انبوه، و میوه و چراگاه، [تا وسیله] استفادهی شما و دامهایتان باشد.» (عبس /24-32).
در هر جا از گوشه و کنار هستی پهناور نظر افکنیم و در گونههای مخلوقات و آفریدگان بنگریم، عنایت و توجه الهی را به این آفریدگان مییابیم و نوآوری و بدیع کاری در آفرینش آنها را، و دقت ساختار و تناسب با وظیفهای که بدان سبب آفریده شدهاند و نیز هماهنگی با دیگر آفریدههایی را که در سرنوشت و وظیفه با آنها شریک است. تمامی اینها، آفریدگاری چیره، تدبیرگر را بزرگ داشته و ستایشش میکنند: «آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست، او را تسبیح میگویند و هیچ چیز نیست مگر این که در حال ستایش، تسبیح او میگوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمییابید. به راستی که او همواره بردبار [و] آمرزنده است» (اسراء/44).
پینوشتها:
1- سوره نحل در یادکرد نعمتهایی که شایستهی آنند که چونان ادلهای باشند بر عنایت ربانی به مخلوقات خود، از جامعترین سورهها به شمار میآید.
2- گروهی از دانشمندان غربی، الله یتجلّی فی عصر العلم، ترجمهی دمرداش سرحان، صص 141-142.
3 – کریسی موریسون، آدمی به تنهایی هیچ است. [الانسان لایقوم وحده]، ص 66. این کتاب با نام دانش، به ایمان فرامیخواند [العلم یدعو الی الایمان]؛ ترجمهی محمود صالح فلکی، عربی شده است. [نیز پارسی این کتاب به خامه محمد سعیدی است با نام راز آفرینش انسان، چاپ انتشارات اقبال – امیر کبیر، 1335 هـ ش. (م)].
4 – سید قطب، فی ظلال القرآن، ج4، ص 2134.
5 – وحیدالدین خان، الاسلام یتحدی، ص 99.
6- روزنامهها بازگو کردهاند که لباس یک فضانورد، 100000 دلار هزینه برمیدارد.
7- امروز، برای بهرهگیری از ساختار آفرینشی مخلوقات و شیوهی کار آنها، دانشی ویژه پای گرفته که در شاخههای صنایع، بر پایهی آنها، قیاس میگردد؛ از این است که هواپیمایان، برگرفته از شکل پرندگان و شیوهی پرواز آنهاست: «آیا در بالای سرشان به پرندگان ننگریستهاند [که گاه] بال میگسترند و [گاه] بالا میزنند؟ جز خدای رحمان [کسی] آنها را نگاه نمیدارد؛ او به هر چیزی بیناست.(ملک/19)»؛ و زیردریایی برگرفته از شکل ماهیان است و رادار از شکل خفاش و دوربین از چشم و ساختار ماشین آلات از شیوهی کار میکانیکی جسم انسان؛ و رایانه از مغز؛ با این همه، صنایع انسانی بسیار ابتداییاند.
8- [در متن تازی آیه «بطونه» است] که مذکر آمدن ضمیر در «بطونه»، به دلیل مراعات لفظ انعام است، زیرا اسم جمع میباشد، ولی تأنیث آمدن ضمیر در سورهی مؤمنون و به صورت بطونها، به خاطر رعایت معناست که مجموعهای از جانورانند. [= مجموعاتُ من الانعام].
9- [در متن تازی آیه است: فیها دِفءُ و منافعُ و مِنها تأکُلُون] تعبیر به چین عبارتی، برای فهمانیدن آن است که سورههایی مانند گرمابخشی؛ بارکشی و زیبایی [و غرور برای صاحب مال] از چارپایان فرادست میآید، در حالی که به حال خود باقیاند، از این رو، چارپایان محل و جایی برای این سودها قرار داده شدهاند و تعبیر به «فیها» شده است؛ اما خوردن آنها، برای اشاره به آن است که در این حال، چارپایانی باقی نمیماند- آن سان که پیشتر بود- و از این رو تعبیر به «منها تاکُلُونَ» آمده است. تقدیم جارومجرور بر متعلق خود [منها بر تأکلون] برای بیان آن است که از چارپایان خوردن، اصل در غذا و خوراک است و مرسوم و معمول در زندگی. زیرا خوردن از جز آنها مانند مرغ، مرغابی، صید خشکی و دریایی از باب نکته پردازی بیشتر است. به نقل از [تفسیر] ابی السعود، ج3، ص 337، با تصرف.
مانند این آیه است، گفتهی پروردگار متعال: «و اموال خود را – که خداوند آن را وسیلهی قوام [زندگی] شما قرار داده. به سفیهان مدهید، ولی از [عواید] آن [=فیها] به ایشان بخورانید و آنان را پوشاک دهید؛ و با آنان سخنی پسندیده بگویید.» (نساء/5).
و گفتهی پروردگار بزرگ: «و هرگاه خویشاوندان و یتیمان و مستمندان در تقسیم [ارث] حاضر شدند، [چیزی] از آن را [=منها] به ایشان ارزانی دارید و با آنان سخنی پسندیده گویید.» (نساء/8).
10- سید قطب، فی ظلال القرآن، ج5، ص 2976.
11 – [«نورساخت» برابر نهادی است برای «التمثیل الضوئی» که همان کربن گیری یا فتوسنتز باشد؛ واکنشی بسیار پیچیده که در آن، میان انیدرید کربنیک و آب، در صورت وجود کلروفیل، اکسایش – کاهش، انجام میگیرد و مستلزم جذب انرژی خورشیدی است و چرخه زندگی بسته به این واکنش است (م)].
منبع مقاله :
مسلم، مصطفی؛ (1390)، پژوهشی در تفسیر موضوعی، ترجمهی هادی بزدی ثانی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم