سقط حضرت محسن علیه السلام

سقط حضرت محسن علیه السلام

یکى دیگر از افرادى که بر وقوع چنین جنایتى نسبت به حضرت زهرا علیها السلام تصریح دارد، نَظّام معتزلى (درگذشته سال 231) است. نَظّام یکى از بزرگان معتزله و از افراد بى باک و نترس بوده است. وى از بزرگانِ علما به شمار مى آید. و در مسائل کلامى، نظرات خاصّى دارد که گاه، خلاف مشهور است. نظریات او در لابه لاى کتاب ها مطرح شده است. او مى گوید:
«إنّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتّى ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح عمر: أحرقوا دارها بمن فیها!!
وما کان بالدار غیر علی وفاطمه والحسن والحسین»
«در روز بیعت، عمر به شکم فاطمه زد و در اثر این ضربه، جنین از شکم فاطمه افتاد و عمر فریاد مى زد: خانه را بر هر که در آن است، بسوزانید!!
و در خانه، کسى جز على، فاطمه، حسن و حسین نبود».
این سخن نَظّام را شهرستانى در الملل والنحل(1) و صَفَدى در الوافى بالوفیات(2) نقل کرده اند و در کتاب هاى دیگر نیز دیده مى شود.
ابن قُتَیْبَه نیز در کتاب المعارف این موضوع را آورده بود، امّا اکنون که به چاپ جدید و موجود از کتاب المعارف مراجعه مى کنیم، عبارت مورد نظر را نمى یابیم; چرا که کتاب تحریف شده است!
ابن شهرآشوب (درگذشته سال 585) از کتاب المعارف این گونه نقل مى کند: «محسن با ضربه قنفذ عددى سقط شد»(3).
ولى در متنى که اخیراً چاپ و تحقیق شده(!!) این گونه آمده است: «محسن بن على در کودکى از دنیا رفت».
سبط بن جَوزى در تذکره الخواص مى گوید: «او در دوران کودکى مُرد»(4).
از میان محدّثان متأخّر، حافظ، محمّد بن معتمدخان بَدَخْشانى در کتاب نزل الأبرار فیما صحّ من مناقب أهل بیت الأطهار مى گوید: «او در کوچکى مُرد»(5).
وقتى به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید مراجعه مى کنیم، مى بینیم که او از شیخ و استاد خود نقل مى کند که وقتى ماجراهاى هَبّار بن الأسود ـ که زینب، دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله را ترساند و او سقط جنین کرد و رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله هَبّار را مهدور الدّم خواند ـ در نزد او نقل شد; شیخ گفت: اگر هنگامى که این مردم به خانه فاطمه هجوم آوردند و او را ترساندند ـ تا آن چه در شکم داشت سقط شد ـ ، رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله زنده بود; حتماً، به مهدور الدّم بودن کسى که فاطمه را ترسانده بود، حکم مى فرمود.
ابن ابى الحدید به او مى گوید: آیا آن چه برخى از محدّثان روایت کرده اند که: «فاطمه ترسید و محسن سقط شد» را از قول شما روایت کنیم؟ شیخ به او گفت: نه! از من، نه این روایت و نه بطلان آن را نقل نکنید!(6)
آرى، روایت نمى کنند و هر گاه که روایت کنند، تحریف مى نمایند و اگر کسى چنین روایاتى را ذکر کند، انواع تهمت ها را بر او مى بندند.
__________________________________
(1) الملل والنحل: 1 / 59.
(2) الوافى بالوفیات: 6 / 17.
(3) مناقب آل أبى طالب: 3 / 358.
(4) تذکره الخواصّ: 54.
(5) نزل الأبرار: 74.
(6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: 14 / 192.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید