آمنه(س) مادر خورشید

آمنه(س) مادر خورشید

 

اطلاعات تاریخى از آرمانها و اخلاق و رفتار مادرپیامبر(ص) اندک است.
آنچه در این نوشتار آمده بر اساس اسناد محدودى است که از مادر نور سخن‌مى‌گوید: زندگانى آمنه را مى‌توان در چهار زمینه بررسى کرد:
ویژگیهاى خاندان وى
صفات والاى آمنه
ازدواج و درسهاى معرفت‌افروز آن
تبار آمنه
آمنه دختر وهب بن‌عبدمناف است و مادربزرگوارش «بره‌» دختر عبدالعزى (1) به شمار مى‌آمد. این دو بزرگوار در نسب‌شریف به کلاب بن‌مره بن‌کعب بن‌لوى مى‌رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو وپسرعمو بوده، از خصلتهاى مشابه بهره مى‌بردند.
خاندان «بنوزهره‌» همواره در افتخارهاى بزرگ قریش و حوادث پر شکوه مکه شریک‌بوده و برگهاى زرینى از تاریخ مکه به نام افتخارآفرین آنها مزین شده است.
عبدمناف، نیاى سوم پیامبر اسلام، مغیره نام داشت و «قمر البطحاء» (2) خوانده‌مى‌شد. او در قلب مردم موقعیتى ویژه داشت. تاریخ‌نگاران در باره‌اش چنین‌مى‌نویسند: «شعار او پرهیزگارى، دعوت به تقوا، خوش‌رفتارى با مردم و صله‌رحم‌بود. سقایت و میهماندارى حجاج بیت‌الله الحرام با فرزندان عبدمناف بود، و این‌منصب با شکوه تا زمان پیامبر به قوت خود باقى بود.» آمنه دختر «قمرالبطحاء» (ماه مکه) نه تنها زیبایى چهره بلکه ویژگیهایى چون پرهیزکارى،مردم‌دارى و … را نیز از پدر به ارث برده بود.
«بره‌»، مادر آمنه، نیز از خاندان شریف و بزرگوار «بنى‌کلاب‌» بوده. در نسب‌با وهب بن‌عبدمناف اشتراک دارد.
مادر بره، ام حبیبه نیز از همین نسب است. و از زیباترین جلوه «ارحام‌مطهره‌» به شمار مى‌آید.

ویژگیهاى والاى آمنه(س)
آنچه بیش از هر چیز آدمى را جاودانه مى‌سازد، صفات نیک‌و اخلاق شایسته اوست. ویژگیهاى اخلاقى افراد نشان‌دهنده عظمت‌شخصیت آنان است.
برجسته‌ترین این صفات از زبان عبدالمطلب، پیر بطحاء بیان مى‌شود.
عبدالمطلب، قبل از خواستگارى آمنه، نزد عبدالله، جوان برومند و زیباى‌بنى‌هاشم، آمد و چنین گفت:
«پسرم آمنه دخترى است از خویشان تو و در مکه مانند او دخترى نیست.» و سپس‌فرمود:
«فوالله ما فى بنات اهل مکه مثلها لانها محتشمه فى نفسها طاهره مطهره عاقله‌دینه; (3) سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دخترى مثل او (آمنه) نیست.
زیرا او با حیا و ادب است و نفسى پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین‌باوراست.» بینش عمیق و عفت و پاکى این بانو چنان بود که تاریخ چنین مى‌نویسد:
«او (آمنه) در آن روز، از نظر نسب و ازدواج، با فضیلت‌ترین دختران قریش بود.» (4)
از صفات برجسته دیگر این بانو ساده‌زیستى و دورى از جلوه‌هاى مادى است.
به گونه‌اى که پیامبر اکرم(ص) مى‌فرماید:
«انما انا ابن امراءه من قریش تاکل القدید» (5) همانا من فرزند زنى ازقریشم که گوشت‌خشکیده مى‌خورد.
بخشى از صفات برجسته این جاودانه مادر چنین است:

الف) دین‌باورى (دینه)
پیامبر گرامى اسلام را «سید الناس ودیان العرب‌»مى‌خواندند. على ابن‌ابى‌طالب(ع) را نیز با این وصف ستوده‌اند: «کان برخى دین را به معناى طاعت و گروهى به معناى هر آنچه باآن بندگى خدا مى‌شود (7) ، مى‌دانند. برخى از کوتاه‌نظران که با نگرش مادى به‌مسایل پیرامون خود مى‌نگرند، معتقدند که:
«چون آمنه قبل از ظهور اسلام مى‌زیسته نمى‌تواند مؤمن باشد و از زنان مشرک به‌شمار مى‌آید.» اما مورخان و پژوهشگران شیعه بر این باورند که پدران و مادران‌پیامبر ایمان داشتند. آنها براى اثبات این مطلب به سخن پیامبر(ص) استنادکرده‌اند که مى‌فرماید: «لم یزل ینقلنى الله من اصلاب الشامخه الى الارحام‌المطهرات حتى اخرجنى الى عالمکم هذا و لم یدسننى دنس الجاهلیه; (8) خداوندهمواره مرا از پشتهاى پاک به رحمهاى پاک منتقل مى‌ساخت تا اینکه به این دنیاى‌شما آمدم و هرگز به افکار و ناپاکیهاى جاهلیت آلوده نشدم.» از این حدیث‌شریف، که با عبارات مختلف بیان شده است، پاکى وجود آمنه و طهارت فکرى اوثابت مى‌شود. بسیارى از دانشمندان اهل سنت ایمان آمنه را بیان کرده، براى‌اثبات این امر از روایت زیر استفاده کرده‌اند:
«کعب الاحبار به معاویه گفت: من در هفتاد و دو کتاب خوانده‌ام که فرشتگان، جزبراى مریم و آمنه بنت وهب براى ولادت هیچ پیامبرى به زمین نیامدند و جز براى‌مریم و آمنه، براى هیچ زنى حجابهاى بهشتى را برپا نساختند.» (9) «واقدى‌» وگروهى از دانشمندان اهل سنت، پس از ذکر حدیث فوق، مى‌گویند: خداوند متعال‌هرگز زن کافره را در برابر زن با ایمانى مانند مریم(ع) قرار نمى‌دهد. اگرآمنه ایمان نداشت، هرگز مقامات مریم(ع) براى او به وجود نمى‌آمد. زیرا بین‌ایمان و کفر فاصله بسیار است و هرگز این دو جمع نمى‌شوند. (10) شیخ صدوق نیزدر «اعتقادات‌» خود مى‌فرماید: «اعتقادنا فى آباء النبى انهم مسلمون من آدم‌الى ابیه و اباطالب و کذا آمنه بنت وهب ام رسول الله(ص) (11) اعتقاد ما این‌است که پدران پیامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنین آمنه، مادرپیامبر، مسلم بوده‌اند.
امام صادق(ع) نیز مى‌فرماید:
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
«یا محمد ان الله جل جلاله یقرئک السلام و یقول انى قد حرمت النار على صلب‌انزلک و بطن حملک و حجر کفلک …» (12) اى محمد(ص)، خداوند تعالى بر تو سلام‌فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتى که تو را فرود آورد و بطنى که حامل‌تو بود و دامنى که تو را تربیت کرد، حرام کردم.
مرحوم مجلسى(ره) مى‌نویسد: این خبر دلالت‌بر ایمان عبدالله و آمنه و ابوطالب‌دارد; زیرا خداوند آتش را بر جمیع مشرکان و کفار واجب کرده است و اگر اینان‌مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمى‌شد.

ب) محجوب و با حیا (محتشمه)
ویژگى دیگر این بانوى بزرگوار حیا و ادب اوست که‌با واژه «محتشمه‌» در میان عرب شناخته شده بود.
در کتب لغت این واژه را اینگونه تعریف کرده‌اند:
«احتشام و هو افتعال من الحشمه بمعنى الانقباض و الاستحیاء و الحشمه الحیاء والادب‌» (13) احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناى گرفته بودن و حیا داشتن‌است. حشمت‌به معناى ادب و حیا است و زیباترین صفتى است که بانوان کریمه‌مى‌توانند داشته باشند و در سایه آن آسودگى جسمى و روانى یابند.
جریان خواستگارى «فاطمه‌»، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آنچه در این مجلس به‌وقوع پیوست‌حیا و ادب این دختر برگزیده عرب را نشان مى‌دهد:
زمانى که همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن‌عبد مناف آمد، آمنه در مقابل اوایستاد. خوش‌آمد گفت و مقدمش را گرامى داشت. وقتى فاطمه نیکیهاى آمنه را دید،به مادرش گفت:
«من پیشتر آمنه را دیده بودم، فکر نمى‌کردم چنین با حسن و کمال باشد.» (14) سپس با آمنه گفتگو کرد و او را فصیح‌ترین زن مکه یافت. آنگاه از جاى برخاست،نزد عبدالله شتافت و گفت:
فرزندم، در میان دختران عرب مانند او ندیدم. من او را مى‌پسندم … .

ج) فرزانگى و فرهیختگى (عاقله)
فهیم بودن از صفات و ویژگیهاى اولیاى الهى‌است. عبدالمطلب آمنه را با کلمه عاقله ستوده است.
آمنه عقیله عرب، در فهم و کمال بى‌نظیر بود. سخن این بانوى بزرگ در هنگام‌مرگ، نشان‌دهنده میزان خرد و درک اوست. او به فرزندش حضرت محمد(ص) مى‌گوید:
هر زنده‌اى مى‌میرد، هر تازه‌اى کهنه مى‌شود، هر گروهى فانى مى‌شود و من مى‌میرم;اما یاد من همیشه هست. من خیر به جاى گذاشتم و مولود مطهرى [چون تو]زادم. (15)

د) فصاحت و بلاغت (ادیبه)
از دیگر صفات دختر شایسته مکه شیرینى‌بیان و گویایى کلام اوست.
اشعار زیبایى که از او به جاى مانده، گواه درستى این سخن است. او خطاب به‌فرزندش حضرت محمد(ص) چنین سرود:
ان صح ما ابصرت فى المنام فانت مبعوث على الانام من عند ذى الجلال و الاکرام تبعث فى الحل و فى الحرام تبعث‌بالتحقیق و الاسلام دین ابیک البر ابراهام فالله انهاک عن الاصنام ان لا تو الیها مع الاقوام (16)
معناى شعر به اختصار چنین است:
اگر خوابى که دیدم درست‌باشد، تو بر مردم مبعوث خواهى شد. از طرف خداوندى که‌داراى جلال و اکرام است.
براى بیان حلال و حرام مبعوث مى‌شوى. براى حق‌گویى و اسلام که دین پدرت ابراهیم‌است، برانگیخته مى‌شوى. پس خداوند تو را از پرستش بتها و پیروى خویشان بازداشت.

ذ) پاک و طهارت (طاهره، مطهره، عفیفه)
پاکى و طهارت آمنه بر اهل مکه‌پوشید نبود. این طهارت به مناسبتهاى مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده‌است. در توصیف این بانوى کریمه چنین نوشته‌اند:
انها کان وجهها کفلقه القمر المضیئه و کانت من احسن النساء جمالا و کمالا وافضلهن حسبا و نسبا (17) به درستى که چهره‌اش (آمنه) مثل ماه نورانى بود، درزیبایى و کمال از بهترین زنان به شمار مى‌آمد; و از نظر صفات و دودمان نیز ازبهترین‌ها بود. او هم پاکیزگى ظاهرى داشت و هم پاکى معنوى.(عفت)

ازدواج آمنه
در این ازدواج آسمانى چند مساله مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
1. انتخاب و معیارهاى انتخاب از سوى خانواده «عبدالله‌» به نظر مى‌رسدمعیارهاى عبدالمطلب و همسرش در انتخاب همسرى شایسته براى «ماه‌» مکه‌عبدالله در دو بعد خلاصه مى‌شد:

اصالت‌خاندان و ویژگیهاى فردى.
معیارهاى خانواده آمنه نیز بر اساس مادیات نبود، بلکه به کمال وعظمت روحى ومعنوى خانواده عبدالله توجه داشتند.
2. میزان مهریه به گواهى تاریخ پدر آمنه، پس از مراسم خواستگارى، به‌عبدالمطلب گفت: «دخترم هدیه‌اى است‌به فرزند شما; هیچ مهرى نمى‌خواهیم.»
عبدالمطلب گفت: «خداوند تو را جزاى خیر دهد، دختر باید مهر داشته باشد وکسانى از بستگان ما نیز باید میان ما گواه باشند.» (18)
«مهریه‌» یک ارزش‌معنوى نیست و بسیارى آن نمى‌تواند نشان‌دهنده جایگاه معنوى و اجتماعى فردباشد. در فرهنگ اهل بیت(ع) کمى مهریه نشان‌دهنده برترى دختر است. به هر حال‌این ازدواج، بى‌آنکه با مشکلاتى چون مهریه و جهیزیه روبه‌رو شود، تحقق یافت. ومقدمات میلاد محمد(ص) فراهم شد.

آمنه در آینه مادرى
هنوز نخستین فرزند آمنه پاى به گیتى ننهاده بود که خبرفوت همسر مهربانش او را در اندوه فرو برد. لطف الهى، بردبارى، اشعارى که درسوگ همسر مى‌سراید و رویاهاى دوران باردارى و فرزندى که پیش از تولد با اوسخن مى‌گوید، تنها سرمایه‌هاى این زن پاکدامن به شمار مى‌آید; سرمایه‌هایى که درسایه آن فرزندش را به دنیا مى‌آورد.
شاید از این جهت است که پیامبر(ص) را نیز مانند حضرت مسیح(ع) به نام مادربزرگوارش مى‌خواندند.
«جارود» هنگامى که از نزد رسول خدا برمى‌گردد، خطاب به قبیله‌اش چنین‌مى‌سراید:
اتیتک یابن آمنه الرسولا لکى بک اهتدى النهج السبیلا (19)
اى پسر آمنه، اى رسول، آمدم سوى تو تا به وسیله تو به راه راست هدایت‌شوم.
و اینک پس از گذشت قرنها، مسلمانان با نام این بشر آسمانى در کره زمین به پاخاسته، نماز عشق مى‌خوانند.
بر ماذنه‌هاى جاودانه تاریخ بانگ «اشهد ان محمدا رسول الله‌» گوش زمان رانوازش مى‌دهد و یاد و خاطره جاودانه مادر خورشید را در سیناى دلها زنده‌مى‌سازد. آرى، تا پایان آفرینش، هر مسلمانى در هر کجاى تاریخ و هر سرزمینى‌بشکفد، رویش او وامدار بارش لطف الهى از دامان این مادر مهربان است.

پى‌نوشت‌ها:

1 ریاحین الشریعه، ذبیح‌الله محلاتى، ج 2، ص‌386.
2 فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانى، ص 38.
3 بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 15، ص‌99.
4 مادر پیامبر، دکتر بنت الشاطى، ترجمه دکتر احمد بهشتى، ص‌99.
5 همان، ص 18.
6 مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحى، ترجمه محمود عادل، ص‌79 و 78.
7 منجد الطلاب، ص 231.
8 ریاحین الشریعه، ج 2، ص 388.
9، 10، 11، 12،13 بحارالانوار، ج 15، ص‌117.
14 همان، ص 100 و99.
15 ریاحین الشریعه، ج 2، ص‌387.
16 همان.
17 خصایص فاطمیه، ملاباقر واعظ کجورى، ص 292.
18 زنان نامدار، دکتر احمد بهشتى، ص‌19.
19 بحارالانوار، ج 15، ص‌247.
منبع: ماهنامه کوثر

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید