غیبت در انبیاء و پیشوایان گذشته

غیبت در انبیاء و پیشوایان گذشته

مسأله غیبت مختص به امام عصر -ارواحنا فداه- نبوده است، بلکه طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان تعدادی از پیشوایان گذشته نیز، از آن جمله: صالح، یونس، موسی، عیسی، خضر -علیهم السلام- و… به عللی و جهاتی غیبت اختیار کرده، و از انظار مردم پنهان می شدند!
ابوبصیر می گوید: از امام صادق ـ علیه السلام ـ شنیدم که می فرمود[1]: تمام غیبتهای پیامبران در زندگی قائم ما اهلبیت نیز مو به مو جاری است می گوید: عرض کردم، آیا قائم از شما اهلبیت است؟ حضرت فرمود: ای ابو بصیر او پنجمین فرزندم پسرم موسی کاظم ـ علیه السلام ـ و فرزند بانوی کنیزان عالم است. غیبتش چندان طولانی گردد که اهل باطل دچار تردید شوند، سپس خداوند او را ظاهر کرده و شرق و غرب جهان را به دست او بگشاید، و عیسی بن مریم از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گذارد، زمین با نور خداوند منور گردد، و جایی در روی زمین نمی ماند که در آن غیر از خداوند عز و جل پرستش شود، همه ادیان باطل از میان برود، و فقط دین خدا می ماند، هر چند مشرکین نپسندند!
نمونه هایی از غیبتهای پیشوایان گذشته
1ـ حضرت خضر: به تصریح قرآن کریم حضرت موسی قبل از دور، غیبش با او آشنا شده، از علم او بهرمند می‌شد، او با اینکه از دیدگان پنهان بود هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. و روی ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرّف می‌کرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می‌نمود.
داستان وی با حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در قرآن (ایات 59 تا 82 کهف) ذکر شده است.
2ـ غیبت حضرت موسی بن عمران (ع): طبق تصریح قرآن حضرت موسی چهل روز تمام از بنی اسرائیل دوری گزید[2].تا اینکه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت.
3ـ و همچنین داستان یونس (ع): وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش کردند، حضرت یونس ـ علیه السلام ـ از میان آنها بیرون رفت به طوری که هیچ کس نمی‌دانست او کجاست!
طبق تصریح قرآن کریم حضرت یونس مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود[3].
خداوند او را به جهت مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش باز گردانید!
4ـ داستان غیبت حضرت عیسی (ع): یهود و نصاری بر کشته شدن وی اتفاق دارند، اما خداوند می‌فرماید: وقولهم انا قتلنا المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبّه لهم و انّ الّذین اختلفوا فیه لفی شکّ منه ما لهم به من علم الاّ اتّباع الظّنّ و ما قتلوه یقیناً. بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزاً حکیما.ً[4] و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه بدار آویختند، لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعاً او را نکشتند.
عیسی بن مریم هم اکنون زنده و غایب است و طبق روایات در زمان ظهور مهدی روحی فداه از آسمان به زمین فرود می‌آید. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: “یلتفت المهدیّ و قد نزل عیسی بن مریم کانما یقطرمن شعره الماء فیقول المهدی: تقدّم صلّ بالنّاس فیقول عیسی: اقیمت الصّلوه لک، فیصلّی خلف رجل من ولدی[5] یعنی مهدی متوجه می شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود آمده و گوئی از موهای سر و صورتش آب می‌ریزد، مهدی روحی فداه به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، حضرت عیسی (ع) می‌گوید: نماز باید به وسیله شما اقامه شود، پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می‌خواند.
5ـ غیبت حضرت صالح (ع): حضرت صالح از پیامبران عظیم الشأن است و نام مبارکش 9 بار در قرآن آمده و از حیث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهیم (ع) بوده است.
حضرت صالح بر قوم ثمود که مردمی بت پرست بودند مبعوث شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه های کم گوشت، میانه بالا و متوسط القامه بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
صالح گفت: من همان صالح هستم که ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می‌گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علائمی داشت؟!
صالح گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به خدا و آنچه تو از نزد او آوردی ایمان 1ـ دسته اول منکر وی شدند. 2ـ دسته دوم مشکوک بودند. 3ـ دسته سوم یقین داشتند که او صالح پیغمبر است.
6ـ داستان غیبت لاوی بن برخیا: داستان مشروحی درباره نعثل یهودی در تشرف به خدمت رسول اکرم (ص) نقل شده که تفصیل آن چنین می باشد:
نعثل چون پاسخ همه سؤالاتش را از پیامبر عظیم الشأن اسلام دریافت کرد، شهادتین بر زبان جاری کرد و گفت: من در کتب انبیاء قبل دیدم که در آخر الزمان پیغمبری می آید که نامش (احمد) و (محمد) است، و او خاتم الانبیاء بوده و اصیاء او دوازده نفر به عدد اسباطند. رسول اکرم (ص) به نعثل می فرماید: آیا اسباط را میشناسی؟
نعثل گفت: آری، آنها دوازده نفرند که نخستین آنها لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب شده، سپس به میان قوم خود برگشت، و دین خدا را پس از اندراس و از هم گسیختگی از نو زنده کرد، و با پادشاه ستمگری به نام (قرسطیا) جنگید و او را کشت.
حضرت فرمود: آنچه در میان بنی اسرائیل واقع شده در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد شد، دوازدهمین فرزند من غایب می شود، به طوری که دیده نمی شود!
وقتی به طرف امت بازگشت می کند که از اسلام اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی خدا به او اجازه خروج می دهد! و خدا اسلام را به وسیله او ظاهر کرده و تجدید می نماید.
خوشا به حال کسانی که آنان را دوست داشته، از آنان پیروی کنند، و بدا به حال کسانی که آنها را دشمن داشته با آنان مخالفت نمایند! و خوش به حال کسانی که به برنامه های هدایت و راهنمائی آنان متمسّک شوند[6].
7ـ داستان غیبت ذوالقرنین: قرآن کریم در سوره کهف آیات 96ـ83 داستان مشروحی درباره ذوالقرنین دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می کند اما این که ذوالقرنین کیست بیان نشده است. و از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه معصومین نقل شده می خوانیم که: او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود[7].
جابربن عبدالله انصاری می گوید[8]: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: همانا ذوالقرنین بنده صالح خدا بود، و خداوند او را برای بندگانش حجت قرار داده بود، ذوالقرنین مردم را به طرف خدا دعوت کرده و آنها را به تقوا و پرهیزکاری امر می کرد، اما آن مردم ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدتها از نظر مردم غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده، یا هلاک شده، و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند، سپس حضرت فرمود: آگاه باشید، که در میان شما کسی است که همان روش و سنّت ذوالقرنین را دارد، خدای عزّوجل سبب و امکانات همه چیز را برای ذوالقرنین فراهم کرد و قدرتی در زمین به او داد که او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد، و قائم شرق و غرب عالم را زیر فرمان حکومت خود می آورد. در اطراف جهان کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم نهاده باشد. مگر اینکه مهدی در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همه گنجها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می کند، و او را به وسیله ترسی (که در دل دشمنان می افکند) یاری خواهد کرد. قائم جهان را پر از عدل و داد می کند، همانطوری که از ظلم و جور پر شده است.
اینها نمونه هایی چند از غیبت انبیاء و اولیای الهی بود
نتیجه:با توجه به مطالب گذشته معلوم شد که غیبت مختص به امام زمان (عج) نبوده است بلکه طبق بیان آیات و قرآن و روایات فراوان بعضی از انبیاء و اولیاء قبل از ایشان ـ مانند حضرت موسی، صالح، خضر، یونس، عیسی و…- نیز غیبت داشته اند.
[1] . ان سنن الانبیاء علیهم السلام بما وقع بهم من الغیبات حادثه فی القائم منا اهل البیت، حذو النعل بالنعل و بالقذّه، قال ابو بصیر فقلت: یابن رسول الله، و من القائم منکم اهل البیت؟
فقال: یا ابا بصیر، هو الخامس من ولد ابنی موسی، ذلک ابن سیده الاماء یغیب غیبه یرتاب فیها المبطلون، ثم یظهره الله عزّوجلّ فیفتح الله علی یده مشارق الارض و مغاربها، و ینزل روح الله عیسی ابن مریم ـ علیه السلام ـ فیصلی خلفه، و تشرق الارض بنور ربّها، ولا تبقی فی الارض بقعه عبد فیها غیر الله عزّوجلّ الاّ عبدالله فیها و یکون الدین کلّه لله ولو کره المشرکون).
علامه مجلسی، بحارالانوار (طهران، المکتبه الاسلامیه، 1384 هـ ) ج51، ص146، باب 6، ح14.
شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمه، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری (مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق، 1362 هـ ش) ج2، ص345، باب 33، ح31.
[2] . بقره/51 ـ اعراف/1452.
[3] . داستان حضرت یونس در سوره ی انبیاء، آیهی 87 و صافات، آیه ی 140 به بعد آمده است.
[4] . نساء/156.
[5] . یوسف بن عبدالعزیز الشافعی، عقد الدّرر فی أخبار المنتظر، تحقیق عبدالفتاح محمد الحلو، تعلیق علی نظری منفرد، (قم، انتشارات نصایح، المطعبه الاولی، 1416 هـ ق) ص38.
[6] . شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، ص97، فصل اول، باب 8، ح1.
[7] . تفسیر نمونه، ج12، ص542 الی 545 با تلخیص.
[8] . سمعت رسول الله صلی اللّه علیه و آله یقول:
(انّ ذالقرنین کان عبداً صالحز جعله الله حجّه علی عباده فدعا قومه الی الله عزّوجلّ و امرهم بتقواه فضربوه علی قرنه فغاب عنهم زماناً حتّی قیل مات او هلک بایّ وادٍ سلک، ثمَّ ظهر و رجع الی قومه فضربوه علی قرنه، الا و فیکم من قو علی سنّته و انّ الله عزّوجلّ مکّن له فی الارض و اتاه من کلّ شیء سبباً و بلغ المشرق و المغرب و انّ الله تبارک و تعالی سیجری سنّته فی القائم من ولدی و یبلّغه شرق الارض و غربها حتّی لایبقی سهلٌ ولا موضع من سهل ولا جبل وطئه ذلاوالقرنین الاّ وطئه، و یظهر الله له کنوز الارض ور معادنها و ینصره بالرّعب، یملا الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً. (ترجمه احادیث، با استفاده از کتاب مهدی (عج) آخرین سفیر، نوشته ذبیح الله محسنی کبیر، انجام شده است).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید