دورى از شیطان به وسیله نماز
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(ما أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّیطانِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلاهِ، فَصَلِّها وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیطانِ)[1]
هیچ چیز به مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى ساید، پس نماز بگذار و بینى ابلیس را به خاک بمال.
شرح
این کلام از پاسخ هایى است که از ناحیه ى مقدّس امام زمان(علیه السلام)، در جواب مسائل ابى الحسین جعفر بن محمّد اسدى، صادر شده است. از این حدیث استفاده مى شود که به خاک مالیدن بینى شیطان (غلبه بر شیطان) اسباب متعدّدى دارد که بهترین آنها نماز است; زیرا نماز، مشتمل بر انقطاع از خلق و توجه تامّ به خداوند متعال و ذکر و یاد اوست. خداوند متعال مى فرماید:
(أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری)[2]; نماز را براى یاد من برپا دار.
نمازى که چنین باشد، انسان را از فحشا و منکرات باز مى دارد، و در نتیجه، انسان بر هواى نفس و شیطان غالب مى گردد.
نماز اول وقت
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداهَ إِلى أَنْ تَنْقَضی الْنُجُومْ)[3]
ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند. “.
شرح
این حدیث قسمتى از توقیعى است که در جواب سؤال محمّد بن یعقوب از ناحیه ى مقدسه رسیده است. امام زمان(علیه السلام)در این توقیع تأکید فراوانى بر نماز اوّل وقت کرده و کسانى را که تا روشن شدن هوا و ناپدید شدن ستاره ها نماز صبح را به تأخیر مى اندازند، نفرین شده دانسته است.
از این حدیث و احادیث دیگر استفاده مى شود که نماز سه وقت دارد:
1. وقت فضیلت: که همان اول وقت نماز است و از آن در روایات به “رضوان اللّه ” تعبیر شده و بهترین وقت براى نماز همین وقت است; زیرا:
الف) در این وقت است که دستورِ به جاى آوردن نماز از جانب خداوند متعال صادر شده و اهمیت دادن به دستورهاى الهى و زودتر انجام دادن آن مطلوب است.
ب) نماز در حقیقت ارتباط موجود محدود و سراپا محتاج با موجود نامحدود، و بهره بردارى از اوست، که این در حقیقت به نفع انسان است، و سرعت و فوریت در آن مطلوب است.
ج) امام زمان(علیه السلام) در اوّل وقت نماز مى خواند، و کسانى که در این موقع نماز بخوانند، به برکت نماز آن حضرت(علیه السلام)، خداوند نمازشان را قبول خواهد کرد; البته اختلاف افق ها تأثیرى در این موضوع ندارد; به عبارت دیگر، منظور انجام نمازها در زمان واحد نیست، بلکه مقصود اتحاد در یک عنوان واحد، یعنى “اداى نماز در اول وقت ” است، منتها هر کسى بر حسب افق خودش.
2. آخر وقت: که در روایات با تعبیر “غفران اللّه ” آمده است. تأخیر نماز از اوّل وقت به آخر وقت، مذموم است; لذا امام زمان(علیه السلام) چنین شخصى را ملعون و دور از رحمت خدا دانسته است. در روایتى دیگر از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم:
به جاى آوردن نماز در اول وقت موجب خشنودى خداست و به جاى آوردن آن در آخر وقت گناه، ولى مورد عفو و مغفرت خداوند است.[4]
3. خارج از وقت: به جا آوردن نماز در خارج از وقت آن است، که اصطلاحاً از آن به “قضا ” تعبیر مى شود. اگر کسى نماز خود را در داخل وقت آن به جاى نیاورد، باید قضاى آن را به جاى آورد; و این به امر و دستور جدید است. حال اگر عمداً نماز را تا پایان وقت به تأخیر انداخته معصیت کرده است و باید از آن توبه کند و الاّ مورد عقوبت خداوند متعال قرار مى گیرد; ولى اگر از روى سهو و نسیان بوده و در آن قصورى نداشته باشد، مورد عقوبت الهى نخواهد بود.
سجده شکر
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(سَجْدَهُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَأَوْجَبِها … فَإِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَالتَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ، کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ، وَالسَّجْدَهُ دُعاءٌ وَتَسْبیحٌ)[5]
سجده ى شکر، از لازم ترین و واجب ترین مستحبات الهى است … همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات بر دعاى بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است.
شرح
حدیث شریف، قسمتى از پاسخ امام مهدى(علیه السلام) به سؤال هاى محمّد بن عبداللّه حمیرى است. حضرت، در این کلام، به اهمیت یکى از مستحبات، یعنى سجده ى شکر اشاره مى کند و بعد از آن به دعا و تسبیح بعد از فرایض پرداخته، فضیلت آن را مانند فضیلت فریضه بر نوافل مى داند و نیز اصل سجده و قرار دادن پیشانى بر خاک را در اجر و ثواب به منزله ى دعا و تسبیح مى داند.
از بررسى آیات و احادیث به دست مى آید که همه ى واجبات و یا همه ى مستحبات، در یک سطح و اندازه نیستند; مثلاً اهمیت نماز، در میان واجبات، از همه بیش تر است; زیرا، قبولى اعمال، به قبول شدن نماز بستگى دارد. در میان مستحبات ـ برابر این حدیث ـ اهمیت سجده ى شکر، از همه ى مستحبات بیش تر است. شاید علّت، این باشد که سجده ى شکر، کلید افزایش و تداوم نعمت است; یعنى هر گاه انسان با دیدن و یا رسیدن به نعمتى، شکر گزارد، آن نعمت تداوم مى یابد و نعمت هاى دیگر نیز نازل مى گردند. این نکته در قرآن به صراحت آمده است:
(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)[6]; اگر شکر نعمت به جاى آورید، بر نعمت شما مى افزایم.
حضرت(علیه السلام) در این حدیث به چند نکته اشاره مى فرماید:
1. سجده ى شکر، زمان و مکان خاصّى ندارد، ولى با توجّه به این حدیث، بهترین زمان براى این کار بعد از نمازهاى واجب و نوافل است.
2. سجده کمال انسان و نهایت خضوع در برابر خداوند متعال است، در این هنگام است که انسان خود را نمى بیند و تمام عظمت و بزرگى را از آن خداوند مى داند; لذا این حالت، بهترین حالت براى بنده است، خصوصاً هنگامى که توأم با ذکر و شکرگزارى لفظى و قلبى باشد.
3. ثواب دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب، از ثواب دعا و تسبیح پس از نمازهاى نافله خیلى بیش تر است، همان گونه که فضیلت فرایض از نوافل بیش تر است.
4. حضرت(علیه السلام) با بیان این که سجده، دعا و تسبیح است، مى فهماند که خود سجده هم یک نوع تسبیح و دعاست و همان گونه که ذکرِ پس از نماز، مطلوب است، سجده کردن هم کارى مستحب است; زیرا غایت و هدف از دعا و تسبیح، خضوع و خشوع و تذلّل براى خداوند متعال است، و شکّى نیست که این غایت، در سجده، به نحو اتمّ و اکمل است.
برآوردن حاجات مردم
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(مَنْ کانَ فی حاجَهِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ کانَ اللّهُ فی حاجَتِهِ)[7]
هر کسى که به دنبال حاجت خداوند عزّوجلّ باشد، خداوند نیز دنبال کننده و برآورنده ى حاجت او خواهد بود.
شرح
این حدیث را شیخ صدوق(رحمه الله) از پدرش، از سعد بن عبدالله، از ابى القاسم بن ابى حلیس (حابس)، از امام زمان(علیه السلام) نقل مى کند. حضرت در پیامى به حلیسى به خلوص او، و به صورت کلّى، به این نکته ى اخلاقى اشاره مى فرماید که: هر کس درصدد برآوردن حاجت خداوند باشد، خداوند نیز دنبال کننده ى حاجات او خواهد بوده و خواسته هایش را برآورده خواهد ساخت.
هر چند مراد از حاجت خداوند در بخشى دیگر از این روایت، زیارت امام حسین(علیه السلام) با نیت خالص، مشخص شده است; ولى حضرت، یک اصل کلّى را بیان کرده و زیارت امام حسین(علیه السلام)را مصداقى از آن قرار داده اند; یعنى اگر انسان کارى را انجام دهد که اجرایش مطلوب و خواسته ى خداوند باشد، و از این رو بتوان آن را “حاجت و خواسته ى خداوند ” خواند، مى تواند خداوند نیز کارهاى او را اصلاح مى کند.
شایسته ى یادآورى است که خداوند، محتاج به هیچ کس نیست، بلکه این مردم اند که سرتاپا محتاج به قاضى الحاجات اند. خداوند متعال مى فرماید:
(یا أَیهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ)[8]; اى مردم! شما محتاجان به سوى خداوندید و خداوند، همان غنّى ستایش شده است.
تعبیر حاجت خداوند در این حدیث به این جهت است که حاجت خداوند در حاجت خلق است; و به تعبیر دیگر، کسى که حاجات مردم را برآورد، گویا حاجت خداوند را برآورده است.
احتمال دیگر در مورد این حدیث این است که مقصود از “حاجت خدا “، دستورهاى خداوند، اعمّ از اوامر و نواهى باشد که خواست خداوند است، و اگر کسى در برابر آن مطیع باشد، خداوند نیز حاجت او را بر مى آورد.
بهره مندى انسان از امام غائب
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بی فی غَیبَتی فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیبَتْها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ)[9]
امّا چگونگى استفاده از من در غیبتم، همانند استفاده از خورشید است هنگامى که ابرها آن را از دیدگان پنهان نگاه دارد.
شرح
این کلام امام زمان(علیه السلام)، در حدیثى، در پایان پاسخ پرسش هاى اسحاق ابن یعقوب آمده است، و شیخ صدوق و شیخ طوسى(رحمهما الله)نیز آن را نقل کرده اند. در این حدیث شریف، وجود حضرت در عصر غیبت کبرا، به خورشید در پس ابر تشبیه شده است.
در این تشبیه، نکات جالبى نهفته است که به بعضى از آن ها اشاره مى کنیم:
1. حضرت وجود خود را به خورشید تشبیه کرده است. همان گونه که خورشید، منشأ حیات موجودات و مایه ى گرمى و حرارت و نور و حرکت و … است و با نبود آن، حیات و زندگانى از موجودات رخت برمى بندد، حیات معنوى جامعه، از وجود امام زمان(علیه السلام)، و بقاى آن نیز به بقاى وجود آن حضرت وابسته است. در روایات اسلامى وارد شده است که امامان معصوم(علیهم السلام)اهداف غایىِ ایجاد مخلوقات اند.
2. همان گونه که خورشید یکى از مخلوقات و در عین حال واسطه ى بهره گیرى موجودات از نور و حرارت است، امام نیز واسطه ى اعلا براى فیض برى موجودات است و فیض الهى، مانند نعمت و هدایت و …، به واسطه ى او به عموم خلایق مى رسد.
3. همان گونه که مردم، هر آن، انتظار خارج شدن خورشید از پَسِ ابرها را دارند، تا تمام و کامل، از وجود و ظهورش استفاده ببرند، در ایام غیبتِ آن حضرت نیز، مردم، منتظر ظهور و خروج اویند و از ظهورش مأیوس نمى گردند.
4. منکر وجود آن حضرت، همانند منکر وجود خورشید است، هنگامى که در پشت ابرها از دیده ها پنهان گردد.
5. همان گونه که ابر، کاملاً خورشید را نمى پوشاند و نور خورشید به زمین و زمینیان مى رسد، غیبت هم مانع کامل و تمامى براى بهره دهى حضرت نیست. مردم در زمان غیبت، حضرت را نمى بینند، امّا از وجود مبارک او بهره مى برند. توسّل یکى از راه هاى بهره بردن از آن امام است.
6. همان گونه که در مناطقى که هوا غالباً ابرى است، گاهى خورشید ابرها را مى شکافد و خود را از لابه لاى آن ها بیرون مى آورد و به عده اى از مردم نشان مى دهد، هر از چند گاهى نیز، عدّه اى شرف یاب محضر مبارک امام زمان(علیه السلام)مى شوند و از وجودش استفاده مى برند، و از این راه، وجود آن حضرت(علیه السلام)براى عموم مردم به اثبات مى رسد.
7. همان گونه که از خورشید، همگان، از دین دار و بى دین، نفع مى برند، آثار و برکات امام عصر(علیه السلام)، همه ى عالم را در برمى گیرد، هر چند مردم او را نشناسند و قدرش را ندانند.
8. همان گونه که شعاع خورشید، به مقدار روزنه ها و اندازه ى پنجره ها، داخل اتاق ها مى شود و مردم از آن بهره مى برند، مقدار بهره ى مردم از وجود و آثار و برکات آن حضرت نیز، به اندازه ى قابلیت آنان است. انسان هر اندازه موانع را از خود دور کند و قلب خود را بیش تر بگشاید، از وجود و آثار و برکات بیش ترى بهره مى گیرد.
9. همان گونه که ابرها خورشید را نابود نمى کنند، و تنها مانع رؤیت اویند، غیبت امام زمان(علیه السلام) نیز فقط مانع رؤیت اوست.
مراعات شیعه
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(إِنّا غَیرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلأْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ)[10]
ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه کن مى نمودند.
شرح
حضرت(علیه السلام) دو توقیع براى شیخ مفید(رحمه الله) صادر فرموده است. در توقیع اول، حضرت به شیعیان خود این بشارت را مى دهد که شما، دائماً، تحت نظر و مراعات ما هستید و هرگز فراموش نمى شوید; از این رو، از خطر دشمنان در امانید. شیعه به سبب ظلم ستیزى و پیروى از حق و حقیقت، دائماً، مورد تعرّض حکّام جور و معاندان و مخالفان بوده است; لذا، به کسى نیاز دارد که در سختى ها و گرفتارى ها او را یارى کند و از نابودى نجاتش دهد. در این توقیع، حضرت(علیه السلام) این بشارت را به شیعه مى دهد که با وجود غایب بودنم، شما را حمایت مى کنم و هرگز نمى گذارم نقشه ى دشمنان حق و حقیقت به ثمر نشیند و مذهب شیعه و شیعیان نابود شوند. گره گشایى هایى که حضرت در طول دوران امامت خویش انجام داده، نمونه هایى رسا براى صحت وعده ى حضرت است.
حرمت اموال مردم
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(فَلا یحِلُّ لاَِحِد أَنْ یتَصَرَّفَ مِنْ مالِ غَیرِهِ بِغَیرِ إِذْنِهِ)[11]
براى هیچ کس جایز نیست که بدون اذن صاحب مال، در مالش تصرّف کند.
شرح
این کلام، بخشى از جوابى است که حضرت(علیه السلام) در پاسخ مسائل اسدى، مرقوم داشته اند.
حضرت به مطلبى اشاره مى کنند که در آیه ى شریفه ى (لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَینَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراض مِنْکُمْ)[12]به آن اشاره شده است. خداوند در این آیه فرموده است:
اموال خود را بین خود به باطل نخورید، بلکه تصرّف شما به واسطه ى تجارتى باشد که با رضایت شما، در میانتان متداول است.
مال مسلمان نیز همانند آبرو و جانش باید محفوظ باشد، و دیگران نباید چشم سوئى به آن داشته باشند. مالک مال دیگران شدن، اگر بدون اسباب شرعى وعرفى (از قبیل تجارتِ با رضایت، بخشش، ارث، اجاره و یا سایر اسباب شرعى که در فقه اسلامى به آن ها اشاره شده است) باشد، نتیجه اى جز هرج و مرج در پى ندارد. در این آیه و نیز حدیث شریف، این گونه دستور داده شده که تصرّف در مال دیگران باید با رضایت یا اذن یا اجازه ى صاحب مال باشد و کسى حق ندارد با زور، مال دیگرى را از دستش بیرون آورد و خود را صاحب آن بداند.
پینوشتها:
[1]. کمال الدین، ج2، ص520، ح49 ; فقیه، ج1، ص498، ح1427 ; تهذیب الأحکام، ج2، ص175، ح155 ; الإستبصار، ج1، ص291، ح10 ; الغیبه، طوسى، ص296، ح250 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11 ; وسائل الشیعه، ج4، ص236، ح5023 .[2]. سوره ى طه، آیه ى 14 .
[3]. الغیبه، طوسى، ص271، ح236 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج52، ص16، ح12 ; وسائل الشیعه، ج4، ص201، ح4919 .
[4]. فقیه، ج1، ص217، ح651 ; بحارالأنوار، ج79، ص351، ح23 .
[5]. احتجاج، ج2، ص308 ; بحارالأنوار، ج53، ص161، ح3 ; و وسائل الشیعه، ج6، ص490، ح8514 .
[6]. سوره ى ابراهیم، آیه ى7 .
7]. کمال الدین، ج2، ص493، ح18 ; الخرائج و الجرائح، ج1، ص443، ح24 ; بحارالأنوار، ج51، ص331، ح56 .
[8]. سوره ى فاطر، آیه ى 15 .
[9]. کمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسى، ص292، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص272 ; کشف الغمه، ج3، ص340 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1115 و بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 .
[10]. احتجاج، ج2، ص323 ; الخرائج و الحرائج، ج2، ص903 ; بحارالأنوار، ج53، ص175، ح7.
[11]. کمال الدین، ص521، ح49 ; احتجاج، ج2، ص299 ; بحارالأنوار، ج53، ص183، ح11 ; وسائل الشیعه، ج9، ص540و541، ح12670 .
[12]. سوره ى نساء، آیه ى 29
* علی اصغر رضوانی – شرح چهل حدیث حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
منبع:شرح چهل حدیث حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)