نصایح اخلاقی آیت الله خرازی «تکامل انسان»

نصایح اخلاقی آیت الله خرازی «تکامل انسان»

کمالات؛ انواعى دارد؛ بعضى کمالات غریزى است و خیلى مسبوق به معرفت نیست و علقه‌اى به قوه عاقله ندارد، مانند این‌که حیوانات بعد از تولد، هر رفتارى که مادرشان انجام مى‌دهد آنها نیز انجام مى‌دهند، پدر و مادرشان غذا مى‌خورند کوچ مى‌کنند محل استراحت دارند لانه وخانه مى سازند و… همه را این تازه متولد شده بطور غریزى انجام مى‌دهد.

بسیارى از این وقایع را در فیلم‌ها نشان داده‌اند، ماهیان را ملاحظه کنید که گروه‌هاى زیادى از آنان از جایى به جایى مى‌روند، تخم‌ریزى مى‌کنند که تعدادى از آنها بزرگ شده و دوباره به جاى اول خود برمى‌گردند، این خلقت را خداوند با مصالح خود مقرر کرده است. آن ماهى که سر از تخم در آورده و تغذیه مى‌کند و رشد مى‌نماید، به کمالش رسیده است کمال حیوانى است و به آن کمال غریزى مى‌گویند.

نوعى دیگر از کمالات، کمالات معرفتى، است که در این کمالات معرفتى هیچ مزاحمى وجود ندارد، مانند کمالات ملائکه، که کمالشان بدون مزاحمت غریزه شهوانى است، نه تنها این غریزه، بلکه هیچ غریزه‌اى مزاحم آنها نمى‌شود و نوعا آنها مشکلى ندارند و به کار خودشان مى‌پردازند و دنبال ذکر الهى هستند و از ذکر الهى خسته نمى‌شوند و مانعى هم براى ذکر ندارد. این هم یک نوع کمال که در ملائکه هست.

نوعى دیگر از کمال وجود دارد که در انسان‌ها و اجنه یافت مى‌شود. در این دو گروه رسیدن به کمال اختیارى است، یعنى راه خیر و سعادت نشان داده شده است که داعیانى چون عقل و انبیا و اولیا هم دارد، این همه کتب، احادیث و روایات و وجود رسولان و ائمه علیهم‌السلام، همه داعیان به خیر و سعادت‌اند. راه شقاوت و جهنم هم داعیانى دارد که شیاطین داعیان این راهند، این داعیان خیر و شر، بر سر راه انسانى قرار گرفته و هر کدام مى‌خواهند او را به سویى ببرند.

اگر انسان بر سر این دو راهى‌ها و بین این جاذبه‌ها خود را حفظ نماید، آن وقت موفق مى‌شود به یک تکامل اختیارى برسد. تکامل اختیارى به غیر از انسان و جن، در موجودات دیگر پیدا نمى‌شود و مخصوص این دو گروه است، البته ارزش این تکامل بالاتر از تکامل ملائکه است. پس اگر انسان قدر خود را بداند و از راهنمایى انبیا و پیامبران و کتب استفاده کند، به یک کمالى مى‌رسد که دیگران دسترسى به این کمال را ندارند.

خداوند در آیه مذکور سوگندها خورده است؛ “و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها”؛ که فجور و تقوا را به انسان الهام کردیم و این نکته را بیان کرد که هر انسانى مى‌تواند تشخیص بدهد خوبى‌ها را از بدى‌ها.

خدا رحمت کند فاضل بزرگوار شعرانى رحمهاللّه‌علیه را که در بعضى از نوشته‌هایشان گفته‌اند: این تشخیص حسن و قبح توسط انسان‌ها، دلالت بر حسن و قبح ذاتى در انسان‌ها دارد؛ یعنى هم فجور و هم تقوى در آنها الهام شده است. تشخیص حسن و قبح، اگر چه در بعضى افراد به خاطر پرداختن به معصیت‌ها کم رنگ شده، اما این تشخیص را دارا هستند. تشخیص فطرى است و امرى بدیهى. عقل بدیهى انسان را به خیرات دعوت مى‌کند و تحذیر مى‌کند او را از بدى‌ها.

سؤالى پیش مى‌آید که آیا این کمالات اجبارى و جبرى است؟ در آیه بعدى جواب این سؤال وجود دارد که مى‌فرماید: “قد افلح من زکیها و خاب من دسها”، یعنى هم تزکیه و هم عدم تزکیه به انسان نسبت داده مى‌شود و الهام فجور و تقوى هیچ اضطرار و اجبار نمى‌آورد و خداى متعال بوسیله انبیا زمینه‌سازى مى‌کند براى نیل به سعادت.

غرایز در وجود انسان بالفعل وجود ندارد؛ همانند غریزه شهوت که بعد از سن بلوغ فعلیت پیدا مى‌کند. بعضى از امور هم باید با ارشادات انبیا به فعلیت برسد و انسان زمینه پیدایش آن امور را داراست. اگر دستورات اسلام را عمل کرده و کسب معارف عالیه نماید و با مؤمنان و صالحان حشر و نشر داشته باشد، آن امور در او بروز مى‌کند.

یکى از مشکلات جامعه امروز این است که از مؤمنین فاصله مى‌گیرند. معمولا کسانى که اعتیاد به مواد مخدر پیدا مى‌کنند، نوعا اینها اهل مسجد و هیئت‌هاى مذهبى و در ارتباط با علما نیستند. این فاصله باعث گرفتارى‌هاست. چرا براى مؤمنین این مسایل پیش نمى‌آید؟ چون نوع افرادى که مسجدى بوده و با صالحین در ارتباط هستند ایمانشان استوارتر شده و احساس ضعف و سستى نکرده، در نتیجه آلوده به اعتیاد نمى‌شوند.

افراد آلوده، از مسجد بریده‌اند و از کتب الهى فاصله گرفته‌اند و طبعا دچار راه فساد مى‌شوند. خداوند راه را روشن کرده و حجت را تمام نموده است، هم فطرت را در وجود ما قرار داده و هم عقل را پیش روى ما گذاشته که چراغ راه ماست و هم این‌که انبیاى الهى را با کتب آسمانى فرستاده است و ائمه و اهل‌بیت علیهم‌السلام را با بیانات روشنگرانه.

علاوه بر اینان،در هر عصر و دوره‌اى علماى پاک و مهذب در بین جامعه هستند که انسان باید دنبال اینان به راه بیافتد. انسان باید با پاکان و درستکاران همراهى کند، “کونوا مع الصادقین”؛ باید با صادقین و همراه آنان باشیم و هیچ وقت فاصله نگریم. همراهى آنان باعث روشن‌تر شدن و قوت بیشتر فطرت ذاتى مى‌شود. انسان در ابتداى امر روش را بلد نیست، کم کم معرفت پیدا کرده و خود را در برابر غرایز فعلى و هجمه‌هاى نفسانى توانا مى‌سازد و این همان اختیار و کمال اختیارى است.

از حضرت على علیه‌السلام نقل شده که فرموده‌اند: “من سر دو راهى‌ها نگاه مى‌کنم که به کدام طرف، خدا راضى‌تر است و کدام طرف را راضى نیست. و آن کارهایى که خدا راضى است را انجام مى‌دهم.”

اولیاى خدا این‌گونه بوده‌اند و که بر سر دو راهى‌ها راه صحیح را انتخاب مى‌کردند. از خدا باید توفیق خواست که انسان همیشه این‌طور فکر کند و توفیق عملش را هم داشته باشد و گرفتار هوى و هوس‌ها نباشد که آن هوى و هوس‌ها او را از مسیر الهى بیرون مى‌برد.

پس در هر صورت ما داراى نفسى هستیم که این نفس، هم تخلق الهى و هم تخلق غیرالهى و شیطانى دارد. حرکت ما، بسته به انتخاب ماست، اگر به ارشادات عقل و فطرت و انبیا و اولیاى الهى و الهامات حق گوش دهیم، مى‌توانیم تخلق پیدا کنیم به اخلاق الهى و اگر گوش ندهیم، داراى اخلاق حیوانى مى‌گردیم.

نفس ما آمادگى هر دو راه دارد خیلى روشن است این مطلب. اینجاست که توسلات به ائمه هدى علیهم‌السلام و همراهى با جمع صالحان، انشاءاللّه عنایت حق متعال را در پى دارد.

خداوند به همه ما توفیق بدهد که راه صحیح و راه اهل‌بیت علیهم‌السلام را پیروى نماییم.
منبع: وبسایت افق حوزه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید