تنها بهشت گمشده ما «عدالت» است

تنها بهشت گمشده ما «عدالت» است

نویسنده:صدیقه درویش زاده
منبع:روزنامه قدس
درپی هزاره طویل انتظار،کام جهان چو کویری تشنه بی قرار بر حکومت آن قائد منتظر نشسته، آن شجره پاک از سلاله مطهر امامت که برجبین مشعشع و مبارکش صلابت صبر ایوب می درخشد، او که با هیبت موسی و بهاء عیسی می آید و با عدالتی داوودی مسند دار آرای امامت می شود؛ و چه نیکو وارثی است این کرسی مجد و شرافت را.
حبیب نهان قلوب شیعیان روزی که سر از مأمن مستور شیفتگان بیرون کشد و عیان گردد، بنا بر عهد سبحانی، وحی منزل احمدی در ید پرتوانش می درخشد و با شمشیری آخته ازنامردیهای روزگار و نشانه به سوی نامرد مردان نابکار، سوار بر مرکب رهوار عزم می آید. او همان عدل گستر بی شائبه است که طلایه دار رهایی است.طلوعش پایان تیرگی و سیاهی و نوید بخش روشنایی است.
او آن شرحه شرحه صدر است که صبورانه درامتداد طویل زمان خواهد آمد تا ظلم جاری دوران را از آن قلب پاک و معصوم جهان بزداید .
روزی که تو ای پرده نشین عالم غیب، سر از جیب خورشید برگشایی و آن عهد معهود سبحانی فرا رسد؛
آن روز که عید موعود، در هستی جهان نمود گیرد، کائنات و زمین همندا با زمان در سپیده دمان این طلعت خجسته خواهند سرود:
سپیده سر زند آخر که عهد سبحانی است
زمین برای ضعیفان به ارث ارزانی است
و اعتدال بهاری عدل درراه است
اگر چه سخت مدار زمان زمستانی است
زیرا آن درخت دیانتی که روح الامین با عرق جبین بر سطح خاکی زمین نشانید، آن چنان که سنگلاخ جاهلیت را، مرغزاری بایسته نمود و در خورتربیت مردانی شایسته گردانید، اکنون به میوه های کفر آذین شده است گویا دوباره مشرکان از خیبر شرکشان شبیخون می زنند. اما این بارحصار حصین این قلعه، پوستینهای چپ و رو دوخته شده دیانت، مصلحتی است بر قامت مصلحت اندیشان منفعت طلب …
ای فاتح ثانی خیبر!ای یل بی همتای دین گستر! بیا که از بازوی شرک، عبدودها برخاسته، سر به عصیان نهاده و مبارز می طلبند.
ای اسطوره عظمت باز ای ….
باز ای که چون برگ خزانم رخ زردی است
با یاد تو دمساز دل من دم سردی است
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی است
ای بارقه امید بر سرانجام روشن زمین، ای مصلح الهی که مژده وصالت چون قطره های شبنم از جبین امیر( ع) می چکد، آن طور که در خطبه ای می فرماید: « آن شخص از ما ( مهدی ) که آن فتنه ها را در یابد، با چراغی روشنگر در آن گام می نهد و بر همان سیره و روش صالحان رفتار می کند تا گره ها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد کند. جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جویان پراکنده را گرد هم آورد … سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آبدیده و مهیا می گردند. همچون آبدیده شدن شمشیر به دست آهنگر! چشم اینان با قرآن روشنی می گیرد و معانی آیاتش گوش آنان را نوازش می دهد و شامگاهان و صبحگاهان از جام حکمت و معارف الهی سیراب می گردند.» (نهج البلاغه / خطبه 15)
ای وعده آسمانی نصرت الهی بر مستضعفین، کالبد رنجور شریعت در حال احتضار، چشم در راه دم عیسایی و نفحه الهی توست. ای زاده برگزیدگان مکرم و خونخواه پیامبران و انبیا، ای وارث خون شهید کربلا ! باز آی که ریخت بی گل رویت بهار عمر
کنه ضمیر آدمی به خروش می آید، ای حقیقت مستور، بر فراز چه ارتفاعی از شأن و جلالت ایستاده ای که جامه داران منتظرت دست یافتگان بر بیکرانه های رویای عظمت و انسانیت شده اند، آن چنان که گوهر عمرشان در افضل عبادات سفته و بر انتظارشان مراتب و درجات نهفته گشته است. و در وصف شیردلان این بیشه آمده است که: آنکه منتظر فرج ماست، مانند کسی است که در راه خدا در خون خود تپیده باشد و باز در والایی و ارجمندی اش گفته اند که: مانند کسی است که در خدمت پیامبر با شمشیر بر فرق دشمن بکوبد. البته، عرش منزلت منتظر را از این هم فراتر برده اند، آنجا که می فرمایند: مانند کسی است که همراه پیامبر خدا جام شهادت نوش نماید .
انتظار فرج آن قائد منتظر بر دل، شور عظمایی از شرافت و عظمت می آفریند. شیدائیان شیفته و بیقراران خسته از بی عدالتی، آنچنانند که امید آمدنت چون قوت لایموت متضمن حیاتشان است، گویا تیر انتظارت چنان بر جگر جانشان نشسته که فریاد از درونشان می آید .
افکار الهی و اندیشه های ناب و روحانی منتظران ظهور، سر در درونهای پاکیزه و ربانی شان دارد. آنها خود صاحبان نفوس طاهر و طیب روزگارند و اصلاح شدگان درونی و نفسانی اند که افق این پاکی و روشنایی را به وسعت جهان و جهانیان یافته اند، زیرا کسی که در خود جرأت و جسارت درگیری با نفس اماره را نمی بیند، چگونه می تواند در زمره انقلابیون صلح جهانی مهدی (عج) قرار بگیرد و یا کسی که بر وسوسه های شیاطین درونی اش غالب نگردد، چگونه می تواند در برابر رجز خوانی یلان سپاه کفر قد علم کند؟
پس ای عزمهای آسمانی بر این انتظار روحانی، پای محکم دارید که سروش وحی مژده رسانتان شده است و چشمهای منتظرتان را به وعده های الهی روشن گردانیده است که: بر کسی خلافت او در زمین خواهید نشست و دینتان پهنه گیتی را به جولا ن خواهد آورد و در آن مستقر می شود و عریانی خوفتان در لباس امن مستور خواهد شد ( سوره نور آیه 55) پس به خروش آیید ای وعده های نیک و صادق الهی در ضمیر جان مصلحان جهانی که:
مرا بر عدو عاقبت فرصت است
که از آسمان مژده رحمت است(حافظ)
دشمنان می خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش گردانند، اما او نورش را کامل می گرداند، گرچه بر کوردلا ن سنگین باشد و اوست که رأیت هدی را بر همه ادیان علم می نماید، گرچه مشرکان را بیازارد( سوره توبه، آیه 32)
آن روز هستی سر در آغوش وجدی روحانی فرو می برد. گویا این صور عدالت است که در آن می دمند و این زبور است که به سخن آمده و شهادت بر صداقت وعده های الهی می دهد که: زمین این مقتل خونین، موروثی است که عاقبت داغ فراق و جدایی اش بر جگرغاصبانش خواهد نشاند. ( و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها العبا د ی الصالحون ؛ پس مژده باد بر شما را ای صالحان منتظر بر روزی که ذرات معلق هوا و زمین و زمان و کتب پیشین و ادیان و همه شهادت بر صداقت وراثت آسمانی تان می دهندو در آن ….
بامدادان که زخلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
بر کشد آیینه از جیب افق چرخ و درآن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
درزوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع (حافظ)
درآن روز او همان خورشید مشرق است که از مغرب طلوع می کند و در میان رکن و مقام ظاهر می شود و میزان عدالت را می گستراند و دیگر کسی به کسی ستم نمی کند. (الزام الناصب)
آن روز که گردش زمین دگرگون می شود و فرش طلوع جیب غروب را می دراند، گویا این یعقوب نبی است که از کلبه احزانش به استقبال درج گرانمایه و گمشده دیرینش – عدالت – می شتابد و آن را تنگ در آغوش وصال می فشارد.
در آن روز، امت اسلام به مهدی (عج) مهر می ورزند و به سویش پناه می برند و او عدالت را بر پهنه گیتی می گستراند. او خفته ای را بید ا ر نمی کند ( مزاحم کسی نمی شود ) و خونی را به نا حق نمی ریزد. ( منتخب الاثر/ ص 478)
او با دم عیسایی عدل آمده است که زمین مرده از ظلم را به رمق حیات نشاند:
وقتی دل شکسته نیستان غربت است
تنها بهشت گمشده ما عدالت است (علیرضا قزوه)
عدالت او مصداق پاسخ پیامبر است به معاذ که در تقسیم غنایم به تساوی آن اعتراض کرده و می پرسد آیا فرماندهان و سواران را با افراد عادی برابر می دانی؟ و چه کوبنده بر عدالت و انصاف پیامبر مجاب می شود که: آیا جز به وسیله ضعیفان پیروز شدید؟
عدالت مهدی متباین و متضاد با عدالتهای سفاکانه ایسمهای غربی و اذهان کوتاه و تاریک بشری است. بقیه ا… پرچمدارعدالتی آسمانی، قانون و حکومتی عدل گستر، مردمی عدالتخواه و امامی عادل که در رأس آن چون نگینی می درخشد.
اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله
در حکومت کریمانه او آفت و بیماری از جان شیعیان زدوده می شود و قلبهایشان چون دژی آهنین استوار می گردد …. آنها حاکمان و سروران شایسته زمین خواهند شد و زمین بعد از این فجر سبحانی بر شعله های ولایت و عدالت مشتعل وفروزان به عشق آسمانی و الهی او می گردد و زمین از فوران نعمتش جوشان و درغلیان می شود.
دلها از اصابت کینه و دشمنی در امان و جنگ و نزاع حتی از زندگی و حوش هم دامن کشان می شود. زمین چون سبزه زاری بر نعم الهی زیبنده و امنیت کامل اقصی نقاط دور آن را نیز در بر گرفته، آن چنان که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هر جا قدم می نهد سبزه و رستنی است که بر قدومش می نشیند و زینتهایش را بر روی سرش نهاده، نه ددی به او آزار می رساند و بترساندش.(تحف العقول)
بگو به عاشق تنها که یار آمدنی است
قرار خاطر ما را نگار آمدنی است
به جاده ها بسپارید بی غبا ر شوند
که از کرانه مغرب سوار آمدنی است

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید