چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما

چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما

مقدمه
ما انسانها ، روح هایی هستیم که در این زندگی دنیایی ، در حال تجربه جسمانی هستیم 1 . گویی ، خداوند در فرایند خلقت خود ، بسته هایی روحانی با مجموعه ای لا یتناهی از صفات 2 بصورت بالقوه و فشرده خلق کرده ، که بایستی در یک سیر تکاملی از ” خدا – بسوی خدا 3 ” تک تک آن صفات و خصائص را زندگی کرده 4 و به کمال رسانده ، آنگونه که با تمام هستی اش آمیخته شده و ملکه وجودی او گشته و نهایتا خلق و خوی الهی گرفته 5 و آنگاه در جوار آن ملیک مقتدر 6 ، آرام گیرد 7 .
بدین منظور ، هبوط آدم به زمین 8 ، تمثیلی است که خداوند از نشاندن روح خود در بدن جسمانی ما انسان ها 9 ، برای تجربه جسمانی و حیات زمینی و نهایتا زندگی رو به کمال تک تک آن صفات آورده است ؛ و این آن چیزی است که خداوند خودش ادعا کرده که فقط خود می داند و نه هیچ موجود غیر انسانی دیگر ، حتی فرشتگان 10 .
حال ما در حیات زمینی و دنیایی خود ، یا به مسیر کمال الی الله که بستری جز عشق و محبت ندارد 11 ، می رویم و یا فریفته 12 دنیای زمینی و ظواهر آن شده ، راه گم کرده ، آن چنان که خداوند فریاد برآورده که : ” این تذهبون ؟ ! 13 .
در این مقال اندک ، نگاه دیگری به جایگاه دیگران ( بصورت عام ) و فرزندان ( بصورت خاص ) در زندگی دنیایی خود ، داشته 14 ، باشد که یک لحظه فراموش کنیم آنچه که تا اکنون ، از دیگران و فرزندان در ذهن خود تصویر کرده ایم .

الف ) تصویر غلط همیشگی از خود و دیگران :

ما بدلیل علم و سواد و فقه خود ، بدلیل مدرک دانشگاهی و حوزوی خود ، بدلیل جایگاه سیاسی و پست سازمانی خود و بدلیل …… از دیگران برتریم و بهتر می فهمیم ؛ پس :
1- باید دیگران را تعلیم کنیم ؛ آن هم با معیارها و ملاک ها و اصول منطقی و علمی خودمان
2- باید دیگران را اصلاح کنیم ؛ تا به راهی بروند که ما صلاح می دانیم .
3- باید دیگران را در مسیر تربیت درست ، کمک کنیم ؛ تا مباد به گونه ای رفتار کنند که با ملاک های ما غلط است .
4- باید دیگران ( و فرزندان خود) را کنترل کنیم ؛ آن گونه که بدلیل کوچک بودن ، راه به غلط نروند و آینده ، به نادانی ، خراب نکنند .

ب ) حقیقت ، آن گونه که درواقعیت هست :

ما انسان ها ، به این دنیای زمینی ( و مادی ) آمده ایم تا خصائص انسانی و ملکات اخلاقی ” محبت ، عشق ، بخشش ، رضا و خشنودی و …. ” را در درون خود نهادینه کنیم و البته دیگران ( و بخصوص فرزندانمان ) ، ابزاری هستند که زمینه بروز این خصائص و ملکات اخلاقی را فراهم کرده و طبیعتا ،” هدیه ای الهی هستند به ما ، درکمک به بازسازی سرنوشت رو به کمال خود ” و تمرین تحقق ” تخلق به اخلاق الهی ” و یگانگی با ملکوت ، پس ؛ باید بپذیریم :
1- هر کس در این دنیا شخص منحصر به فردی است که خداوند برای او برنامه خاص او را مقرر کرده است . ( در حقیقت ، قطعه ای است از پازل آفرینش که فقط به شکل و جایگاه خود تعلق دارد و فقط با همان نقش و اندازه خود می تواند در جایگاه خود قرار گیرد . 15 )
2- هر کس در مسیر زندگی ما ، محکی است که می توانیم خصائص انسانی و ملکات اخلاقی وجود خود را به نقد بکشیم و یا نمره بدهیم .
3- هر کس آئینه ایست که حد کمال و فعلیت یافته ملکات اخلاقی که خداوند در وجود ما بالقوه گذاشته را با تمام نقصان و یا ضعف هایمان ، جلو چشمانمان قرار می دهد 16 . ( اگر او را رقیب نخوانیم و یا به حسادت به او ننگریم . )
4- همسرمان ، برای این در کنار ما قرار گرفته که آئینه تمام نمای وجود ما باشد و ما با پی بردن به نقطه ضعف ها و عیب ها ، و برطرف کردن آنها ، پیش بسوی کمال الهی برویم 17 .

ج ) فرزندانمان ، نمونه ای از ظهور و جلوه خالقیت الهی است در وجود ما ؛ پس بپذیریم :

فرزندانمان علاوه بر آنکه جایگاه ابزاری سنجش میزان رشد ما بسوی کمال در ویژگی های ” عشق ورزیدن ، محبت کردن ، بخشش ، تلاش و … ” می باشند ، بدلیل وابستگی شدید ما به آنها ، هرگونه رفتاری که با آنها داشته باشیم ( محبت یا فشار ، عشق یا وظیفه و … ) نتیجه ای کاملا چند برابر در تثبیت آن ویژگی اخلاقی در روحمان خواهد داشت ؛ پس :
1- آنها را بپذیریم ، آنگونه که هستند که : پذیرش آنچه هستند ، بسیارسخت تر از پذیرش دیگران است 18 .
2- بدون منت و یا گلایه ، به آنها خدمت کردن ، زیباترین است .
3- محبت و عشق و بخشش ، در حد اعلای خود ، به بچه ها بروز می کند ، اگر از نگاه وظیفه با آنها برخورد نکنیم .
4- ما وظیفه نداریم به بچه ها خدمت کنیم یا زندگی آنها را تامین کنیم ؛ بلکه آمده ایم تا عشق ، محبت ، رضا و اخلاص را در خودمان به اوج برسانیم و فرزندان لوازم این کار هستند که ما خروجی آن خصائص را ببینیم و خود را محک بزنیم .
5- شادی اولین و اساسی ترین اصل رضا است و مبنای عشق ورزیدن ؛ پس حق نداریم که بخاطر انجام وظایف خود و یا تمرین نهادینه کردن خصائص فوق در وجود خود ، دیگران و بخصوص بچه ها را سرزنش کنیم و یا بخاطر کارهایی که برای آنها می کنیم منت بگذاریم و یا شادی آنها را قربانی کنیم .
6- هیچ کس ، بخصوص بچه ها ، قصد تخریب ، ضربه زدن و … ندارند ، بلکه بر اساس معیارها و دیدگاه های خود قصد انجام کار مفید ( واحیانا امید تایید و تشویق دارند ) ، پس قبل از ایراد و یا اعتراض ، بین هزینه تخریبی که توسط آنها انجام شده و یا مشکلی که فکر می کنیم قرار است بوجود آید و هزینه ای که از بابت ” از بین رفتن آرامش خود و بچه ها ، بی اعتماد شدن آنها ، در دلهره دائم بودن آنها و … ” پرداخت می شود ، مقایسه کرده و سپس اقدام کنیم . ( اکثر اوقات ، پس از اعتراضی که می کنیم ، جریمه ای که قائل می شویم و حتی تنبیهی که انجام می دهیم ، متوجه می شویم که کارمان یا بسیار کم ارزش بوده ( و ضربه بیشتری به اعتماد فیمابین خورده است ) و یا خود را کوچک کرده ایم و یا اصلا اعتراض بیمورد بوده است .)
7- موقع تذکر دادن به بچه ها ، دورنمای آن را بسنجیم که آیا منجر به ناشاد کردن ، نگران نمودن و منزوی کردن آنها و یا احیانا حتی پرخاش کردن آنها نمی شود ؟
8- به لذت آنها فکر کنیم و از لذتی که خداوند بدست ما برای بچه ها فراهم نموده ، شاد باشیم و خشنود و و همین است لذتی که خداوند در جای جای کائنات عجین کرده است 19 .
9- بخود بگوئیم : بچه ام زیباست و هدیه خدا ؛ تا روحمان لطیف شود و محبت سرازیر . و تبعا ایرادهایش هم حتی ، قابل اغماض و شاید هم قابل پذیرش .
10- فقط ما آن گونه باشیم و یا آن چنان رفتار کنیم ، که دوست داریم بچه هایمان آن گونه باشند . مطمئنا راه خلاف و یا رفتار ناهنجار نخواهند داشت . هر چند راه درست ، رفتار مطابق و همسان رفتار ما نیست و نخواهد بود 20 .
11- ما هرچه می خواستیم ، شده ایم ( و یا هنوز هم فرصت داریم که ادامه بدهیم ) ، و حق نداریم آرزوهای خود را در آینده بچه هایمان جستجو کنیم . آنها قرار نیست ، ناکامی های ما را جبران کنند .
12- قرار نیست ، دیگران ما را تایید و یا رفتار و اعتقاد ما را اثبات کنند ؛ که بگوئیم : دیگران از رفتار بچه هایمان ، دائم انتقاد می کنند که چرا هر وقت می آیی تنها هستی و بچه ات با تو نیست و هزار انتقاد دیگر .
13- قرار نیست برای انجام کارهای خود ، به دیگران توضیحی بدهیم که آنها قضاوت درست بکنند و یا غلط 21 . ( ما برای قضاوت کردن ، با دیگران رابطه نداریم ) ، اگر می توانیم کمکی بکنیم ( و یا دیگران می توانند کمکی بکنند ) ، به آنها گوش می دهیم ( و یا به ما گوش می کنند ) ؛ و الا حق انتظار این که ، حرفهایشان را به ما بزنند نداریم .( و آنها نیز این حق را ندارند . )
14- قرار نیست ما بخاطر خوشامد دیگران ، بچه هایمان را تحت فشار قرار دهیم و یا کلیشه ای بار بیاوریم . ( آنها زمانی که بزرگتر شوند ، هرگز ما را نخواهند بخشید . )

د ) دیگران چه در گذشته و چه اکنون و تعالیم پیامبران و کلام اندیشمندان ، آئینه ایست ، فراروی ما تا با تمام وجود یاد بگیریم :

1- بزرگان و برجستگان تاریخ ، در دوران کودکی ، بسیار عصیانگر بوده اند 22 . ( همرنگ جمع و در قالب خانواده و فامیل و جامعه شکل نگرفتند و الا خلاق نمی شدند 23 . )
2- خداوند ، فقط پیامبر را الگوی دیگران می داند 24 ، نه هیچ کس دیگر را . و او نیز ” رحمه للعالمین ” 25 بود که جز عشق و محبت به خلق سر لوحه دیگری نداشت .

م ) و در یک کلام :

همانگونه که بشر برای افزایش توانایی های جسمانی خود و پرورش استعدادهای آن ، باشگاه های بدنسازی تاسیس و وسایل مختلفی را طراحی و تولید کرده است ، خداوند نیز برای پرورش استعدادهای روحانی انسان ها که چیزی جز ارزشها و ملکات اخلاقی نیست 26 ، دنیای زمینی را به عنوان باشگاه روح سازی ، خلق و انسان های مختلف را ( برای یکدیگر ) وسایل این باشگاه قرار داده است .
پس بیائیم ، یکبار ، به همه چیز ، حتی به خودمان ، جور دیگر نگاه کنیم ، و این آغازیست بر دیدن همه چیز ، آن گونه که واقعیت است ، و واقعیت ، چیزی جز زیبایی و جلوه خدا نیست 27 .

پی نوشت :

1 – وین دایر : ما روح هایی بوده ایم که در حال تجربه جسمانی هستیم .
2 – علم ادم الاسما کلها . سوره بقره – آیه 31
3 – إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ – بقره – آیه 156
4 و 26 – رسول اکرم (ص) : انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق – سفینه البحار، (ماده خلق).
5 – تخلقوا باخلاق الله – بحارالانوار- ج 58 – ص 129 – ماه رمضان از زبان آیت الله جوادی آملی
6 – فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر 55 – سوره 54
7 – یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی- سوره فجر ، آیه 27
** مرحوم دولابی : زندگی دنیا مانند این است که در اتاقی باشیم ، به اندازه یک سرک کشیدن بیرون را تماشا کنیم ، بعد سر را بیاوریم داخل .. این حقیقت در آخر نمایان می شود ،… ولدت اموت ( سوره مریم ، آیه 33 ) ، یعنی متولد شدم ، بیرون رفتم ، خودم را دیدم ، مردم را دیدم ، بعد آمدم داخل و راحت شدم . تا دیدم ، مردم . – طوبای محبت ج 2 ص 36
8 – قال اهبطا منها جمیعا – طه، آیه‏ 123
9 – و نفخت فیه من روحی – سوره حجر – آیه 29
10 – انی اعلم ما لاتعلمون – سوره بقره – آیه 30
11 – قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله – سوره آل عمران ،آیه 31
12 – ما الدنیا غرتک ولکن بها اغتررت – امام علی ( ع ) نهج‏البلاغه، خطبه 223 ، بند 10
13 – سوره تکویر – آیه 26
14 – سهراب سپهری – چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید .
15 – کل نفس بما کسبت رهینه – هرکس در گرو کاری است که کرده (مدثر/ 38 )
16 – رسول خدا فرمودند: « المؤمن مرآه المؤمن » « مؤمن آئینه مؤمن است » سفینهالبحار، ج 1 ، ص 40 .
17 – چرایی رابطه دو فرد درازدواج – خانم باربارا دی آنجلیس – http://mahsan.parsiblog.com/-1234808.htm <http://mahsan.parsiblog.com/-1234808.htm>
18 – قواعد دنیای کودکان – مصاحبه دکتر محمد ولی سهامی http://mahsan.parsiblog.com/-994510.htm
19 – رسول حق (ص) فرمود : مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَهً ، وَ مَنْفَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ، وَ مَنْ عَلَّمَهُالْقُرْآنَ دُعِیَ بِالاَْبَوَیْنِ فَیَکْسِیانِ حُلَّتَیْنِ یُضیئُ مِنْنُورِهِما وُجُوهُ اَهْلِ الْجَنَّهِ . کسى که فرزندش را ببوسد ، حسنه اى براى او ثبت مى شود، و هر که اولادش را خوشحال کند، خداوند او را قیامت خوشحال مى کند ، و هر کس به فرزندش قرآن تعلیم دهد، پدر و مادرش را درقیامت مى خوانند، و به آنان دو لباس مى پوشانند که از نور آن دو چهره، اهل بهشت روشن مى گردد .- کافى، ج 6 ، ص 49 ، ح 1
20 – مرحوم دولابی : بچه ها خوبند ؛ قشنگند ؛ به بچه ها خیلی ور نروید . اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه ها و تربیت آنها ؛ بچه ها را خراب می کنند ؛ چون علم ندارند . حالا که علم نداریم و نمی توانیم درست کنیم اقلا به حال خودشان بگذاریم و دائم به آنها امر و نهی نکنیم و اذیتشان نکنیم . با همین به اصطلاح تربیت کردنهاست که پدر و مادر بچه ای را که با فطرت متولد شده است را به راست یا چپ منحرف می کنند . ( پیامبر (ص) : کل مولود یولو علی الفطره ) .
* به نظر من تو اصلا به بچه دست نزن . خودت درست راه برو ؛ بچه در کنار توست همین که تو را می بیند ؛ برای ساخته شدنش کافیست . – ص 392 تا 398 – کتاب مصباح الهدی – مهدی طیب
21 – لا تزر وازره اخری – هیچ کس بار (گناه ) دیگری به دوش نمی کشد – انعام – آیه 164
22 – انیشتین به دلیل گرایش او به بی توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل ، توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل انیشتین ، او را کند ذهن بدانند . – http://fizikstan.blogfa.com/post-25.aspx <http://fizikstan.blogfa.com/post-25.aspx>
* اشو : من کودکی تنها بودم … در آن اوایل ، در آن سال های نخست آنقدر تنها بودم که شروع کردم به لذت بردن از آن؛ و تنهایی به راستی که یک لذت است. بنابراین تنهایی برای من چیزی مشئوم و نفرینی نبود که موهبتی را نیز فراهم آورد.
شروع کردم به لذت بردن از آن، و شروع کردم به حس خودکفایی. به هیچ کس وابسته نبودم. هرگز مجذوب بازی ها نشده ام، فقط به دلیل ساده که از اوان کودکی ام نه جایی برای بازی وجود داشت و نه هیچ کسی که با او بازی کم. هنوز هم میتوانم خود را در آن سال های آغازین ببینم که صرفا تنها نشسته ام. – کتاب ” اینک برکه ای کهن ”
23 – اشو – خلاقیت ، بزرگترین عصیان در عالم هستی است . برای خلق کردن باید از همه قید و بندها رها شد ، و گرنه خلاقیت تو چیزی جز تقلید و نسخه برداری نخواهد بود ؛ فقط یک نسخه بدل ! – ص 7 و 8 کتاب – ” خلا قیت ” – اشو
* ” یادداشت های استاد شهید مطهری – ص 249 ” : پیامبران از حالت عصیان مردم استفاده می کردند و این عصیان را در نسل جوان به وجود می آوردند .”
24 – لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه – سوره احزاب – آیه 21
25 – ” لقد جائَکم رَسولٌ مِن انفسِکم عَزیزٌ عَلیهِ مَا عَنِتمْ حَرِیصٌ عَلیکم بالمُؤمِنِین رَوُفٌ رَحیم ” ( توبه/ 128 ) – فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم .. – سوره آل عمران – آیه 159
27 – و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله – سوره بقره – آیه 115

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید