امامت و خردسالی

امامت و خردسالی

نویسنده:حجت الاسلام خدامراد سلیمیان

امامت، به معنای پیشوایی، پیشروی و رهبری است. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا،[1] قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما است. کسی یا چیزی که از آن پیروی شود، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل، امام است.[2] ریشه این واژه «ا‌مم» و به معنای قصد یا قصد با توجه خاص است. این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد؛ گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت.
برخی کامل‌ترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف می‌دانند که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند.
متکلمان اسلامی ـ شیعه و اهل سنت ـ امام و به دنبال آن، خلیفه را درباره کسی به کار می‌برند که از ناحیه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم نیابت و ریاست یافته است؛ تا امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده گیرد و دین و دنیای آنان را سامان داده، آباد سازد؛ از این رو بر مردم است تا از دستورات وی پیروی کنند. [3] شیعه، بر این باور است که پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند، برای محقق ساختن اهداف خود به امر الهی، جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنـان سفـارش می‌کنند. بر این اساس اگر پیامبر خلیفه و امام معرفی نکند، رسالتش را به انجام نرسانده است.[4] دیگر آن که، وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسان‌ها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد.
خداوند در این باره فرمود: (انَّما انتَ مُنذِرٌ ولِکُلّ قَومٍ هاد)؛[5] همانا تو انذاردهنده‌ای و برای هر قومی هدایت‌گری است.
روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌‌کند که امامی زنده تا روز قیامت میان انسان‌ها حضور دارد. همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمان‌ها است.
افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیــز استفــاده می‌شود که زمین، هیچ‌گاه از حجـت الـهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد، اهلش را فرو خواهد بُرد؛ به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند، یکی از آنان حجت و امام خواهد بود.
همچنین پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر این عقیده‌اند که نام‌های آن پیشوایان در کلام آخرین سفیر الهی به روشنی انعکاس یافته است و آخرین آن پیشوایان نور همانا منجی موعود است که جهان را سرشار از عدالت خواهد کرد آن گونه که آکنده از ستم و بیداد شده باشد. نه فقط پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام که برخی از دانشوران اهل سنّت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده‌اند.[6] از این رو سال‌ها پیش از آن که نهم ربیع‌الاول سال260ق فرا رسد، و آخرین امام از این سلسله مبارک پا به عرصه امامت بگذارد، پیشوایان معصوم علیهم السلام و به‌ویژه واپسین فرستاده خداوند سبحانه و تعالی، پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نوید داده بودند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
پیشوایان پس از من، دوازده نفرند؛ نخستین ایشان، علی‌ بن ابی طالب، و آخرین آن‌‌ها قائم است. آن‌ها جانشینان و اوصیا و اولیای من و حجت‌های خداوند سبحانه و تعالی پس از من، بر امت من هستند. اقرار‌کننده به آن‌ها مؤمن، و انکار‌کننده ایشان، کافر است.[7] پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز به پیروی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم همواره به سلسله امامان دوازده‌گانه اشاره کرده‌اند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، برحذر داشته‌اند. [8] با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال260‌ق،[9] در حالی که بیش از پنج بهار[10] از عمر آخرین ذخیره الهــی سپــری نشده بود، فصــل بهره‌مندی مستقیم انسان‌ها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت علیهم السلام پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت و دیگر؛ قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان‌زیستی.
یکی از دانشوران معاصر در تبیین امامت در سنین کم، چنین می‌گوید:
… امامی که در کودکی به پیشــوایی روحی و فکــری مردم رسیــده، و مسلمــانــان ـ حتی در کشــاکش آن همه موج ویرانگر ـ باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقــاید، بهره‌ای آشکــار و چشمگیر داشته باشد؛ چــون در غیــر این صورت، نمی‌تــوانست مــردم را به پیروی از خویش وادارد… .
به فرض مُحال که مردم نتوانستند حقیقت و واقــعیت امــر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نیانداخته است؟
اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می‌توانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آن‌ها و سکوت تاریخ، گواه است که امامت در سنین کــم، پدیده‌ای حقیقی بـوده است، نه ساختگی.[11] البته پیش از آن کــــه در مسیر هدایت جــامعه، نوبت بــه پیشوایی جانشینان آخرین فرستاده الهی برسد، خداوند سبحانه و تعالی، پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود. حضرت عیسی‌ بن مریم علیها السلام[12] و حضرت یحیی علیه السلام[13] روایـت‌هــا و شواهد تاریخی فراوان، گویای آن است که پیش از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در میـان امامــان دوازدهگــانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، جواد الائمه علیه السلام بود. او که نهمین پیشـوای شیعیــان و یگــانه فــرزند حضرت رضــا علیه السلام، بود در روز دهم رجب ســال 195ق در مدینه چشم بــه جهــان گـشوده، در هفت سالــگی بـه مقــام امامت رسید.[14] از آن‌جا کـه این مسأله در دوران امامت بی‌سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایت‌های امام رضا علیه السلام و کرامت‌هایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
معمّر بن خلاّد گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم مطلبی درباره امر امامت بیان کرد و سپس فرمود:
«ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به ‌مو از بزرگسالان‌مان ارث می‌برند.» [15] این روایت، به روشنی بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد.
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، در حالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود:
چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟»[16] یا فرمود: «همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد.[17] صفوان‌ بن یحیی گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: پیش از آن‌که خدا ابوجعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما می‌پرسیدیم و شما می‌فرمودید: «خدا به من پسری عنایت می‌کند.» اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی پدید آید به که ‌بگرویم؟» حضرت با دست به ابو‌جعفر که برابرش ایستاده بود، اشاره فرمود. عرض کردم: «قربانت شوم! این پسر، سه ‌ساله است.» فرمود:
چه مانعی دارد؟ عیسی سه ساله (کمتر) بود که به حجّت قیام کرد.[18] اگر چه برخی برابر این اراده از خود واکنش‌های نامناسبی نشان دادند، اما کم نبودند انسان‌های وارسته‌ای که برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیــرش فــرود ‌آورده، بــا خشنودی کامل آن را ‌پذیرفتند. از جمله ایشان، علی‌ بن جعفر بن محمد، عموی امام رضا علیه السلام”بود که در کهولت سن، برابر امام جواد علیه السلام در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید می‌کرد.[19] از این‌جا بود که پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام با این باور که مقام امــامت امــری فــراتر از محاسبات ظــاهــری است در امــامت امــام هادی علیه السلام، با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت‌سالگی به امامت رسید.[20] از آن‌جا که شرایط امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متفاوت بود، تردیدهایی در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت. آن حضرت، نه فقط در سن کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه ولادتش نیز به خاطر مصالحی پنهانی بود و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دل‌آرای او را ندیده بودند. البته حافظه شیعه‌، آموزه‌های پیشوایان معصوم علیهم السلام پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینه ســازی کــرده بودند[21]، هرگـز فراموش نکرده بود.
شایان ذکر است که افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام که بــه تأییــد الهـی دارای ویژگی‌های خــاصی هستند، بیــن انسان‌هــای معمولی نیز کســانی یـافت می‌شوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آن‌هـا را از دیگران متمــایز می‌کند. یکی از پژوهشگران معاصر، پس از بیان آیات و روایات، کودکان نابغه‌ای را مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابــو علی سینا، فــاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه‌ای از این‌گونه انسان‌ها دانسته است.[22] برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت، موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی علیهم السلام سابقه‌ای دیرینه دارد. و کسانی که برای خرده‌گیری بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام این مطلب را دستاویز خود قــرار داده‌اند، در بیـان پیامبریِ برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ تردیدی به خود راه نداده‌اند.

پی نوشت ها :

[1]. جوهری، صحاح اللغه، ج5، ص1864؛‌ ابن فارس، مقاییس اللغه، ج1، ص 23؛‌ فراهیدی، العین، ج1، ص106.
[2]. راغب اصفهانی، المفردات، ص24.
[3]. جمعی از نویسندگان، دائره المعارف قرآن کریم، ج‌4، ص225.
[4]. مائده (5): 67.
[5]. رعد (13): 7.
[6]. ر.ک: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمه اثنا عشر…
[7]. «الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَحُجَجُ اللَّهِ عَلَی أُمَّتِی بَعْدِی الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکِرُ لَهُمْ کَافِرٌ»، شیخ صدوق، من‌لایحضره ‌الفقیه، ج4، ص179.
[8]. «أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّهُ التِّسْعَهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَوْضَهُ»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‌النعمه، ج1، ص240.
[9]. محمد‌ بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص503.
[10]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص339.
[11]. سیّد محمد باقر صدر، جست‌و‌جو و گفت‌و‌گو پیرامون امام مهدی علیه السلام، ص47ـ48.
[12]. مریم (19): 30.
[13]. مریم (19): 12.
[14]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص273.
[15]. «مَا حَاجَتُکُمْ إِلَی ذَلِکَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِی وَ صَیَّرْتُهُ مَکَانِی وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ یَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَکَابِرِنَا الْقُذَّهَ بِالْقُذَّه»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص320، ح2.
[16]. به نظر می‌رسد مقصود آن حضرت، امام جواد علیه السلام بوده است. اگر چه می‌تواند اشاره به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز باشد.
[17]. «کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ؟، أَوْ قَالَ: سَیَلِی عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، (حالات الأئمه علیهم السلام فی السن، ح4).
[18]. «وَ مَا یَضُرُّهُ مِنْ ذَلِکَ فَقَدْ قَامَ عِیسَی علیه السلام بِالْحُجَّهِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِینَ»، همان، ج1، (باب الاشاره والنّص علی ابی جعفرالثانی).
[19]. همان، ج2، ص322، ح12.
[20]. ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص297.
[21]. ابن ابی زینب نعمانی، الغیبه، ص322، ح1.
[22]. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص123و 124.
منبع:ماهنامه امان شماره 17

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید