تواضع پیشگان

تواضع پیشگان

تکبر کشی در سیره علما
آنهایی که از نزدیک با علما معاشرت داشته اند، خوب می دانند که این افراد تکبر را در وجود خود ریشه کن کرده بودند. آنها خوب می دانستند درون دلی که خصلت شیطانی وجود داشته باشد، خدا جایی ندارد.
سعی کن آدم شوی!
فردی نزد آیت الله سید رضا بهاءالدینی (ره)رفت و در خواست نصیحت کرد . آیت الله بهاءالدینی گفت: «سعی کنید در زندگی مشرک نباشید. اگر توانستید به این مرحله برسید همه کارهای شما اصلاح می شود. این بهترین نصیحتی است که می توانم بکنم». آن شخص گفت : «آقا !دعا کنید ». آقای بهاءالدینی فرمودند: «آدم شو تا دعا در حق تو تأثیر کند و گرنه دعا بدون ایجاد قابلیت ،فایده ای ندارد». او گفت :«امسال مکه بودم. برای شما هم طواف کردم». آقا فرمود: «ان شاءالله ! ولی سعی کن آدم شوی تا طواف برای خودت و دیگران منشأ اثر باشد». در اینجا یکی از همراهان آن شخص که گمان کرد آقا او را نمی شناسد،گفت:«حاج آقا !ایشان فلانی هستند که در فلان شهر مسؤولیت دارند و خدمات ارزشمندی انجام داده اند». مرحوم بهائ الدینی فرمودند: «چرا متوجه نیستید چه عرض می کنم؟ باید آدم شود تا اینها برای او نافع باشد؛ دست از هوی و هوس بردارد، خود را همه کاره نداند باید تکبر را زیر پاگذاشت و تواضع پیشه کرد».
حق با شماست
آیت الله سید علی عرب که حدود 11سال در عتبات عالیات همراه جناب ملا حسینقلی همدانی بود، خاطرات بسیاری از دوری استاد خود از تکبر دارد؛ «در شهر کربلا، روزی به قصد زیارت امام حسین (ع)همراه جناب ملاحسینقلی همدانی وارد حرم مقدس شدیم. استاد مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری نکان می خورد. آنجا آقا شیخی از اهل مازندران بود که آخوند را نمی شناخت . گفت :«این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟». من در پاسخ گفتم: «ایشان پیرمرد است، نماز هم که نماز مستحب است ». او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را بخود آقای آخوند متذکر شود . رفت محضر استاد و عرض کرد : «آقا هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت!» آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان می کند. به او فرمود : «چرا تذکر خود را با مشکل بیان می کنی؟ تذکر تو بجاست . من باید با طمأنینه بیشتر نماز بخوانم».
مراقب غرور علم باش!
در مجلسی، مرحوم ملاعبدالله تستری از مرحوم مقدس اردبیلی مساله ای را سؤال کرد. مقدس اردبیلی پاسخ داد :«بعداً می گویم».پس از اتمام مجلس دست تستری را گرفت و از مجلس بیرون آورد و رفتند به خارج شهر. آنجا جواب مساله را شرح داد. شاگرد گفت :«چرا این مطالب را در مجلس نفرمودید؟»مقدس اردبیلی گفت :«اگر در آنجا در حضور مردم صحبت می کردیم شاید مایه نقصان من و تو می شد چون هر یک خواهان پیروزی خود بودیم! این نفس سرکش استفاده سوء می کرد چون از شائبه ریا، خودخواهی و تکبر خالی نیست، پس گناهکار می شدیم، ولی الان در این بیابان جزمن و تو و خدا کسی نیست ؛ ریا و شیطان و تکبر هیچ دخالتی ندارند».
منبع:نشریه ضمیمه آیه آبان ماه 88

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید