عدالت در عرصه‌ی اقتصادی

عدالت در عرصه‌ی اقتصادی

نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی
مبارزه با فقر، و فقرزدایی
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) زشت‌ترین، گزنده‌ترین و تباه کننده‌ترین پدیده‌ی اجتماعی را فقر می‌شمرد، و جامعه‌ی فرورفته در فقر را جامعه‌ای زنده نمی‌دید، و از این رو هشدار می‌داد:
«الْفَقْرُ الْمَوْتُ الأَکْبَرُ.» (1)
ناداری مرگ بزرگ‌تر است.
مردن و از دنیا رفتن، سخت است، اما در برابر سختی و رنجی که فقر بر فرد و جامعه تحمیل می‌کند، چیزی نیست، زیرا ناداری، هر روز و هر ساعت آدمی را می‌کشد و پیامدهایی را بر او و زندگی، روابط و مناسباتش بار می‌سازد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. (2) بر این اساس است که در هشدارهای امام علی (علیه‌السلام) تندترین تعبیرها درباره‌ی فقر آمده، چنان که فرموده است:
«الْقَبْرُ خَیْرٌ مِنَ الْفَقْرِ.» (3)
در گور رفتن از ناداری بهتر است.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) با چنین نگاهی به فقر، بر آن بود که فقر را به تمام معنا از جامعه بزداید، و او در دعای خود از فقر به خدا پناه می‌برد که آن را چنین تباه می‌دید:
«اللهُمَّ إِنِیّ أَعُوذُبِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ.» (4)
خدایا به تو پناه می‌برم از این که نادار شوم در بی‌نیازی تو.
علی (علیه‌السلام) تلاش می‌کرد تا همگان دریابند که فقر تا چه اندازه تباه کننده است و لازم است برای زدودن آن تلاشی اساسی صورت گیرد. وی در آموزه‌های خود به فرزندش حضرت مجتبی (علیه‌السلام) فرموده است:
«فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الفَقْرِ.» (5)
از ناداری به خدا پناه می‌بریم.
خداوند به مردمان کم امکانات نبخشیده است تا آنان در ناداری زیست کنند، بلکه این روابط و مناسبات ستمگرانه، و بی‌تدبیری‌ها و بد مدیریت کردن‌ها است که موجب پیدایش فقر و حاکم شدن ناداری و کمبودداری بر جوامع می‌شود، چنان که امام علی (علیه‌السلام) فرموده است:
«أَلَا وَإِنَّ الْأَرْضَ الَّتِی تَحمِلُکُمْ وَالسَّمَاءَ الَّتِی تُظِلُّکُمْ مُطِیعَتَانِ لِرَبِّکُمْ، وَمَا أَصْبَحَتَا تَجُودَانِ لَکُمْ بِبَرَکَتِهِمَا تَوَجُّعاً لَکُمْ، وَلَا زُلْفَهً إِلَیْکُمْ، وَلَا لِخَیْرٍ تَرْجُوَانِهِ مِنْکُمْ، وَلَکِنْ أُمِرَتَا بِمَنَافِعِکُمْ فَأَطَاعَتَا، وَأُقِیمَتَا عَلَى حُدُودِ مَصَالِحِکُمْ فَقَامَتَا. إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَهِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَکَاتِ، وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ.» (6)
بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می‌بَرَد، و آسمانی که بر شما سایه می‌گسترد، پروردگار شما را فرمانبردارند. و برکتِ آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است، و نه به خاطرِ جستن نزدیکی، و نه به امید خبری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحتِ شما برپاشان داشتند و ایستادند. خدا، بندگانِ خود را به کیفر کارهای زشت و نادرست آنان، مبتلا سازد به کاهش میوه‌ی درختان، و به ناباریدن باران، و بستن گنجینه‌های خیر به روی ایشان.
و نیز فرموده است:
«سُوءُ التَّدْبِیرِ مِفْتَاحُ الْفَقْرِ.» (7)
بی‌تدبیری و بدی مدیریت، کلید فقر است.

نظام عالم و قانونمندی حاکم بر هستی، چنان است که نتیجه بی‌تدبیری، مدیریت نابکارانه، ستمکاری و تباهگری، و پیدایش گروه‌ها و طبقات فزونخواه و استثمارگر، در کنار گروه‌ها و طبقات محروم و نادار، و ستم اقتصادیِ رو به افزایش است؛ به بیان امام علی (علیه‌السلام):
«مَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مَنَعَ بِهِ غَنِیٌّ.» (8)
هیچ فقیری گرسنه نمانده است مگر بدان علت که توانگری حق او را به وی نداده است. عدالت اقتصادی بدون قطع روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی راه به جایی نمی‌برد، و تا زمانی که ریشه‌های ستم اقتصادی، تجاوزگری و چپاول اقتصادی بریده نشود، مبارزه با فقر معنا نمی‌یابد و فقر زدوده نمی‌گردد. چنین مناسباتی بزرگ‌ترین تجاوز به انسان و انسانیت، و چنین فقری سخت‌ترین مجازات برای مردمان است، چنان که در حکمت‌های روایت شده از امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) آمده است:
«مَا ضَرَبَ اللهُ الْعِبَادَ بِسَوْطٍ أَوْجَعَ مِنَ الْفَقْرِ.» (9)
خداوند بندگان را [به سبب بی‌تدبیری و ستمگری‌شان] با تازیانه‌ای دردآورتر از فقر نزده است.
امام علی (علیه‌السلام) فقر را این‌گونه، ویرانگر می‌دید، و همّتش بر آن بود که این پدیده‌ی خانمان‌سوز را براندازد. در دیوان منسوب به آن حضرت ابیاتی آمده است که این نگاه را به خوبی حکایت می‌کند:
وَ جَرَّبْتُ حَالَیْهِ مِنَ العُسْرِ وَ الیُسْرِ بَلَوْتُ صُرُوفَ الدَّهْرِ سِتِّینَ حِجَّهً وَ لَم أَرَ بَعْدَ الکُفْرِ شَرّاً مَنَ الْفَقْرِ (10) فَلَمْ أَرَ بَعْدَ الدِّینِ خَیْراً مِنَ الْغِنَی شصت سال، دگرگونی‌های روزگار را آزمودم؛ و هم حالت تنگنایش را تجربه کردم، و هم حال آسانی‌اش را. پس از دین، چیزی را بهتر از توانگری نیافتم؛ و پس از کفر، چیزی را بدتر از فقر ندیدم.
قطع روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی
عدالت اقتصادی بدون قطع روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی راه به جایی نمی‌برد، و تا زمانی که ریشه‌های ستم اقتصادی، تجاوزگری و چپاول اقتصادی بریده نشود، مبارزه با فقر معنا نمی‌یابد و فقر زدوده نمی‌گردد. بر این اساس بود که امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) از نخستین روز به دست گرفتن حکومت به قطع روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی همت گماشت؛ فرمان داد تا دارایی‌های عمومی به غارت رفته به بیت‌المال بازگردانده شود، سرانه بیت‌المال را به مساوات تقسیم کرد، و کارگزاران فاسدی را که دارایی‌ها را از آنِ خود می‌دانستند و نابکارانه عمل می‌کردند عزل نمود. این‌ها نخستین اقدامات امام (علیه‌السلام) در برقراری عدالت اقتصادی بود، و همین اقدامات، موجبات بیش‌ترین مخالفت و مقابله با حکومت او را فراهم ساخت. ابن ابی الحدید معتزلی از قول کَلْبی روایت کرده است که چون علی (علیه‌السلام) حکومت را به دست گرفت و اصلاحاتی اساسی را در حکومت آغاز کرد، و این کار را با بازگرداندن دارایی‌های به غارت رفته شروع نمود، خبر کارهای او به عمرو بن عاص رسید که در آن زمان در سرزمین اَیْله از مناطق شام بود و به هنگام هجوم مردم بر عثمان، بدانجا رفته بود. وی نامه‌ای به معاویه نگاشت و در آن او را چنین آگاه ساخت: «مَا کُنْتَ صَانِعاً فَاصْنَعْ، إِذْ قَشَرَکَ ابنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ کُلِّ مَالٍ تَمْلِکُهُ کَمَا تُقْشَرُ عَنِ العَصَا لِحَاها.» (11) (هرچه می‌خواهی، انجام بده، که فرزند ابوطالب تو را از ثروت‌هایت جدا سازد، آن‌گونه که پوست عصا را از آن جدا کنند).
بیش‌ترین نگرانی آن ستمکاران و چپاولگران این بود که ثروت‌های به غارت برده و بر هم انباشته را از دست بدهند. همچنین وقتی به مروان بن حکم گفته شد که دشمنی و ناسزاگویی شما به علی (علیه‌السلام) به چه سبب است؟ پاسخ داد: «إِنَّهُ لَا یَسْتَقِیمُ لَنَا الأَمْرُ إلَّا بِذلِکَ.» (12) (همانا دنیای ما جز بر دشمنی و ناسزاگویی به او استوار نشود).
برای آنان مهم نبود که چه کسی حکومت کند، بلکه مهم آن بود که بتوانند روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی گذشته را حفظ کنند و به چپاولگری خود ادامه دهند، چنان که در سخن عبدالله بن عباس در آغاز حکومت امام علی (علیه‌السلام) به وی مطرح شد. او به حضرت گفت که تو می‌دانی که معاویه و یارانش دنیامدارند و جز آن را نمی‌خواهند. پس پیشنهاد داد که امام (علیه‌السلام) آنان را مدتی حفظ کند تا پایه‌های حکومتش استوار شود، آن‌گاه ایشان را برکنار سازد؛ (13) و توجه نداشت که علی (علیه‌السلام) حکومت را پذیرفته است تا به روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی پایان بخشد؛ و او در این کار، اهل هیچ‌گونه سازشی نبود، چه با دوستان و چه با دشمنان، چه با همراهان و چه با مخالفان.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) به هیچ کس اجازه نمی‌داد که روابط و مناسبات ستمگرانه‌ی اقتصادی را ادامه دهد. در ابتدای حکومت خویش در نامه‌ای به اشعث بن قَیْس، استاندار آذربایجان که در زمان عثمان، بدانجا منصوب شده بود، نوشت:
«إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ، وَلَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ… وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَأَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ.» (14)
بی‌گمان مسئولیت و کارگزاری‌ات برایت طعمه‌ای نیست، بلکه امانتی است بر گردنت… در دست تو مالی از مال‌های خدا (اموال عمومی) است و تو آن را خزانه‌داری.
امام علی (علیه‌السلام) زمینه‌های ستم اقتصادی را بست و هرجا راهی در این جهت گشوده شد، به سرعت و با شدت آن را مسدود ساخت، و در این باره هیچ ملاحظه‌ای جز ملاحظه‌ی حق و عدالت نمی‌کرد، چنان که به محض رسیدن گزارشی از تعدی اقتصادی کارگزاری، امام (علیه‌السلام) بلافاصله آن را ریشه‌کن می‌ساخت تا ستم اقتصادی پا نگیرد، که با پا گرفتن آن، عدالت اقتصادی و فقرزدایی بی‌معنا می‌شود. نامه‌ی امام (علیه‌السلام) به زیاد بن ابیه، جانشین عبدالله بن عباس، گویای حساسیت وی در جلوگیری از پیدایش هرگونه خیانت و حتی غفلت و سهل‌انگاری مالی کارگزاران، یاران و فرماندارانش است: (15)
«وَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ‌ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّهً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْرِ! وَالسَّلَامُ.» (16)
و همانا من به خدا سوگند می‌خورم، سوگندی راست، که اگر به من گزارش رسد که تو در غنیمت مسلمانان و دارایی عمومی آنان، چیزی اندک یا بسیار، خیانت کرده‌ای، بی‌گمان چنان بر تو سخت بگیرم که آن سخت‌گیری تو را تهیدست و سنگین بار و خوار ر کار کند؛ بدرود.
امام (علیه‌السلام) در رویارویی با هرگونه ستم اقتصادی، اندک یا بسیار، سخت حساس بود و از هیچ نوع آن گذشت نمی‌نمود، که به خوبی می‌دانست تا ریشه‌های ستم اقتصادی – از جانب هر کس، و هر گروه – زده نشود، عدالت اقتصادی پا نمی‌گیرد و فقر زدوده نمی‌شود، چنان که در نامه‌ای به زیاد بن ابیه، هنگام مسئولیتش بر خراج بصره، (17) یادآور شده است:
«فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَقَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ؟ وَ تَطْمَعُ – وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ، تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الْأَرْمَلَهَ – أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟! وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ، وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَالسَّلَامُ.» (18)
پس با در پیش گرفتن میانه‌روی، گزاف‌کاری و گزاف‌خرجی را واگذار؛ و امروز، فزونی را برای روز نیازت پیش فرست. آیا امید داری که خداوند پاداش فروتنان را به تو ببخشد، حال آن که تو در نزد او از گردنفرازان باشی؟ و چشم می‌داری که پاداش بخشندگانِ راستین را یابی، در حالی که در ناز و نعمت غلتانی و دریغ داری که آن را به بیچاره‌ی ناتوان و بیوه‌زنی برسانی؟! بدان که آدمی پاداش یابد بدانچه کرده است، و در آید بدانچه از پیش فرستاده است.
همچنین شدت عمل امام (علیه‌السلام) در جلوگیری از ستم اقتصادی عبدالله بن عباس که بخشی از بیت‌المال را به عنوان حق خود برداشته بود، نشان دهنده‌ی رویه‌ی امام در این عرصه است: (19)
«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ، فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ، وَأَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ. بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ، فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ.» (20)
پس [از ستایش و سپاس پروردگار و درود بر پیامبر بزرگوار]، چیزی از تو به من گزارش رسیده است که اگر آن را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده‌ای و از فرمان پیشوایت سرپیچیده‌ای و امانتداری خود را به خواری کشانده‌ای. به من گزارش رسیده است که تو زمین را از عایدات آن خالی گذاشته‌ای، و آن‌چه پایت بدان رسیده برای خود نگاه داشته‌ای، و هرچه زیرِ دستانت بوده است خورده‌ای. پس حساب کارهایت را به من باز پس ده، و بدان که حسابرسی خدا از حسابرسی مردمان بسی بزرگ‌تر است.
چون ابن عباس در بازگرداندن دارایی‌ها بهانی‌جویی پیشه کرد، امام (علیه‌السلام) او را سخت تهدید کرد تا ابن عباس، از ستم اقتصادی خود بازگشت و کار را اصلاح کرد. (21) امام (علیه‌السلام) در نامه‌ی تهدیدآمیز خود به ابن عباس آورده بود:
«فَاتَّقِ اللَّهَ وَارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ، ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِیکَ، وَلَأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ!» (22)
پس، از خدا پروادار و دارایی‌های این مردم را به ایشان بازگردان؛ و اگر نکنی و خدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم، کیفریت دهم که نزد خدا عذرخواه من گردد، و به شمشیریت بزنم که کس را بدان نزدم جز که به آتش درآمد.
امام (علیه‌السلام) نه فقط در مواردی این چنین با شدّت رفتار می‌کرد، که از کم‌ترین ستم اقتصادی گذشت نمی‌نمود، و اجازه نمی‌داد حقوق اقتصادی مردمان زیر پا گذاشته شود و ناروایی اقتصادی – هر چند اندکی – رسم گردد. امام (علیه‌السلام) با کار فراوان به تولید و سرمایه‌گذاری پرداخت، و با کم‌ترین بهره‌مندی شخصی، بیش‌ترین سودرسانی اجتماعی را سامان داد تا راه عدالت اقتصادی را به سهم خود هموار سازد. ابن شهرآشوب از قول مختار تمّار از ابومطر بصری روایت کرده است که امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در دوران زمامداری‌اش بر جایگاه خرمافروشان گذر می‌کرد. چشمش به کنیزی افتاد که می‌گریست. علت گریه‌ی او را جویا شد. گفت: مولایم مرا با یک درهم فرستاد تا خرما بخرم، ولی خرمایی را که خریداری کرده بودم، نپسندید، خرما را به نزد خرمافروش آوردم ولی او از پس گرفتن آن امتناع کرد. حضرت نزد خرمافروش رفت و گفت: «ای بنده‌ی خدا! این یک خدمتگزار است و کاره‌ای نیست، خرما را بگیر و درهمش را به او بازگردان». خرمافروش از جای بلند شد و با مشت به سینه‌ی حضرت زد. مردم گرد آمدند و گفتند: این امیرمؤمنان است. نفس مرد به شماره افتاد و رنگش زرد شد، و خرما را گرفت و درهم را به کنیزک بازگردانید، آن‌گاه گفت: ای امیرمؤمنان، از من بگذر. حضرت گفت: «مَا أَرْضَانِی عَنْکَ إِنْ أَصْلَحْتَ أَمْرَکَ» (در صورتی از تو خشنود می‌شوم که کار خود را اصلاح کنی). و در کتاب فضائل احمد بن حنبل آمده است که فرمود: «إِذَا وَفَّیْتَ النَّاسَ حُقُوقَهُمْ» (در صورتی از تو خشنود می‌شوم که حقوق مردم را بپردازی). (23)
تا این‌گونه با هر نوع ستم اقتصادی مقابله نگردد و جلوی آن به جدّ گرفته نشود، نمی‌توان انتظار داشت تا عدالت اقتصادی استوار گردد.

سرمایه‌گذاری و تولید
راه بردن به عدالت اقتصادی، بدون سرمایه‌گذاری و تولید، ناممکن است. تا سرمایه‌ها و ثروت‌های عمومی و خصوصی به درستی در چرخه‌ی اقتصادی قرار نگیرد و موجب افزایش دارایی‌ها و بهره‌مندی همگانی نگردد، راه تحقق عدالت اقتصادی هموار نمی‌شود. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) بر سرمایه‌گذاری و تولید اهتمام داشت و خود در این راه بسیار تلاش کرد. ابن ابی الحدید معتزلی در این باره چنین روایت کرده است:
«کَانَ یَعْمَلُ بِیَدِهِ، و یَحْرُثُ الأَرْضَ، و یَسْتَسْقِی المَاءَ، و یَغْرِسُ النَّخْلَ، کُلُّ ذلِکَ یُبَاشِرُهُ بِنَفْسِهِ الشَّرِیفَهِ، وَ لَمْ یْسْتَبِقْ مِنْهُ لِوَقْتِهِ و لا لِعَقَبِهِ قَلِیلاً و لا کَثِیراً، وَ إِنَّمَا کَانَ صَدَقَهً.» (24)
او با دستان خود کار می‌کرد، و هماره زمین را کشت و آبیاری می‌نمود، و نخل می‌کاشت، و تمام این کارها را شخصاً انجام می‌داد، و چیزی از دستاوردش را، کم و یا زیاد، برای خودش و یا بازماندگانش نگذاشت، بلکه همه‌ی آن‌ها وقف شد.
امام (علیه‌السلام) با کار فراوان به تولید و سرمایه‌گذاری پرداخت، و با کم‌ترین بهره‌مندی شخصی، بیش‌ترین سودرسانی اجتماعی را سامان داد تا راه عدالت اقتصادی را به سهم خود هموار سازد. از امام صادق (علیه‌السلام) در این باره روایت شده است:
«کَانَ أَمِیرُالمؤمِنینَ صَلَواتَ اللهِ عَلَیهِ یَضرِبُ بِالمَرِّ و یَسْتَخْرِجُ الأَرْضِینَ… و إِنَّ أَمیرَالمُؤمنینَ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ مَالِهِ و کَدِّ یَدِهِ.» (25)
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بیل می‌زد و زمین‌ها را برای کشت آماده می‌کرد… و امیرمؤمنان هزار برده را از دارایی و دسترنج خویش آزاد کرد.
علی (علیه‌السلام) در کار و تولید و سرمایه‌گذاری چنان تلاش می‌کرد که مایه‌ی شگفتی است. از امام صادق (علیه‌السلام) در این باره آمده است:
«إِنَّ أَمیرَالمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) کَانَ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ أَحْمَالَ النَّوَی. فَیُقَالُ لَهُ: یَا أَبَا الْحَسَنُ مَا هذَا مَعَکَ؟ فَیَقُولُ: نَخْلٌ إِنْ شَاءَ اللهُ. فَیُغْرِسُهُ، فَلَمْ یُغَادِرْ مِنْهُ وَاحِدَهً.» (26)
همانا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در حالی که بارهایی از هسته‌ی خرما همراهش بود می‌رفت. به وی گفته شد که این باری که همراهت است چیست؟ گفت: اگر خدا بخواهد درخت خرما. پس آن هسته‌ها را کاشت و حتی یک هسته را هم واننهاد.
نمونه‌ی برجسته‌ی سرمایه‌گذاری و تولید امام علی (علیه‌السلام) مزرعه‌ی یَنْبُع است. مزرعه‌ای در 165 کیلومتری غرب مدینه، در ساحل دریای سرخ که به دلیل وجود چشمه‌ها و چاه‌های فراوان که آن چشمه‌ها و چاه‌ها را تا 170 یاد کرده‌اند، بدین نام خوانده شده است؛ و امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) آن جا را آباد کرده بود و مزرعه‌ای بزرگ با این چشمه‌ها و چاه‌ها به پا ساخته بود و آن را وقف نموده بود تا زمینه‌ساز عدالت اقتصادی باشد. (27)
تأکید امام علی (علیه‌السلام) بر سرمایه‌گذاری و تولید چنان بود که در وقف نامه‌ای که پس از بازگشت از صفین نگاشته با سرپرستان و کارگزاران املاک خود شرط کرده است که درختان را نه ببرند و نه بفروشند، و اصول آن‌ها باقی ماند و بار و بر آن‌ها را چنان که فرمان داده و راهنمایی کرده به مستحقّان ببخشند؛ و نیز نهال‌هایی را که برای تکثیر به کار می‌رود، به فروش نرسانند، بلکه پاجوش‌ها و نهال‌ها را در همان زمین‌ها بکارند تا روز به روز و سال به سال آن باغ‌ها گسترده‌تر شود و محصول و میوه‌ی آن به مستحقان بیش‌تری برسد. (28) سفارش امام (علیه‌السلام) چنین است:
«وَ یَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِی یَجْعَلُهُ إِلَیْهِ أَنْ یَتْرُکَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ، وَ یُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَیْثُ أُمِرَ بِهِ وَهُدِیَ لَهُ، وَأَنْ لا یَبِیعَ مِنْ أَوْلَادِ نَخِیلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِیَّهً حَتَّى تُشْکِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً.» (29)
با کسی که این کار را بد و واگذار کرده، شرط می‌کند که اصل مال را به حال خود نهد و از میوه‌ی آن انفاق کند، چنان که بدو فرمان داده و راهنمایی شده است؛ و این که پاجوش‌ها و نهال‌های تازه‌ی خرما بُنانِ این قریه‌ها را نفروشد تا آن جا که زمین باغستان‌هایش با درخت تازه کاشته شده‌اش انبوه شود، به گونه‌ای که شناخت آن برای بیننده دشوار گردد.
امیرمؤمنان (علیه‌السلام) کارگزاران خود را در جهت فراهم کردن زمینه‌ی سرمایه‌گذاری و تولید سفارش می‌کرد و بر این امر تأکید می‌نمود، چنان که در عهدنامه‌ی مالک اشتر فرموده است:
«وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِی صَلَاحِهِ وَصَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلَّا بِهِمْ؛ لِأَنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ.» (30)
در کار خراج بررسی کن و چنان بنگر که کار خراج‌گزاران را به سامان رساند، زیرا به سروسامان رسیدن کار خراج و خراج‌گزاران، به سرو سامان رسیدن دیگران است، و کار دیگران به سر و سامان نمی‌رسد مگر به وسیله‌ی خراج‌گزاران؛ برای این که مردمان همگی روزی‌خوارانی هستند بار شده بر خراج و خراج‌گزاران.
امکان تأمین همگانی و زمینه‌ی عدالت اقتصادی با سرمایه‌گذاری و تولید فراهم می‌شود، و جامعه‌ای که نتواند این امکان را فراهم سازد، محکوم به زیستن در سایه‌ی فقر است. امام علی (علیه‌السلام) چنان این امر را مهم و اساسی دانسته که فرموده است:
«مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً، ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ.» (31)
هر که آب و خاکی بیابد و تنگدست شود، خداوند او را از رحمت خویش دور سازد.
مردمانی که نتوانند به درستی سرمایه‌ها را به کار اندازند و چرخه‌ی تولید را فعال کنند، از رحمت خدا به دورند و تازیانه‌ی فقر پیوسته آنان را می‌نوازد. از نظر امام علی (علیه‌السلام) پذیرفته نیست که کم‌ترین امکانات تولید و کسب درآمد باشد، و باز هم کمبودداری و ناداری دیده شود! که چنین چیزی مایه‌ی ننگ دولت‌ها و مردمان است. امام (علیه‌السلام) به کارگزاران و فرماندهان تأکید می‌کرد که مبادا از جانب آنان ستمی بر تولیدکنندگان و چرخه‌ی اقتصادی برود، چنان که در خبر امام باقر (علیه‌السلام) آمده است:
«إِنَّ عَلِیّاً (علیه‌السلام) کَانَ یَکتُبُ إِلَی أُمَرَاءِ الأَجْنَادِ: أُنْشِدُکُمْ اللهِ فِی فَلاحِی الأرْضِ أَنْ یُظْلَمُوا قِبَلَکُمْ.» (32)
همانا علی (علیه‌السلام) به فرماندهان لشگر می‌نوشت: شما را به خدا سوگند که مبادا کشاورزان از جانب شما مورد ستم واقع شوند.
امام علی (علیه‌السلام) راه دستیابی به تأمین همگانی و همواریِ مسیر عدالت اقتصادی را در سرمایه‌گذاری، کار و تلاش اقتصادی، و تولید می‌دید، و خود بیش از هر کس بدان اهتمام می‌ورزید، و می‌آموخت که همگان به تمام معنا در راه تولید اقتصادی فعّال شوند. از قول محمد بن خالد ضَبیّ نقل شده است که ابراهیم نخعی بر زنی که او را اُمّ‌بکر می‌خواندند، گذشت که صبحگاه بر در خانه‌اش نشسته بود و در دستش دوکی بود که با آن ریسندگی می‌کرد. ابراهیم گفت: ای امّ‌بکر! دیگر پیر شده‌ای. آیا وقت آن نرسیده است که دوک را بر زمین بگذاری؟ امّ‌بکر گفت:
«وَ کَیْفَ أَضَعُهُ وَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بنَ أَبی طالبٍ أَمیرالمُؤمِنینَ (علیه‌السلام) یَقُولُ: هُوَ مِنْ طَیّبَاتِ الْکَسْبِ!» (33)
چگونه آن را بر زمین بگذارم که شنیدم علی بن ابی‌طالب، پیشوای مؤمنان، می‌فرمود: ریسندگی از گواراترین کسب و کارها است.
زمانی که روحیه‌ی سرمایه‌گذاری و تولید در جامعه حاکم گردد و میدان آن از هر جهت فراهم شود، تکیه‌گاهی استوار برای تأمین همگانی و عدالت اقتصادی شکل می‌یابد.
بسامانی اقتصادی و بهره‌وری
لازمه‌ی تأمین مالی همگانی و فراهم شدن عدالت اقتصادی، بسامانی روابط و مناسبات اقتصادی و بهره‌وری درست از همه‌ی امکانات اقتصادی است. با وجود نابسامانی اقتصادی، به دلایل اقتصادی و غیراقتصادی، و نبودِ بهره‌وری درست، عدالت اقتصادی زمینه تحقق نمی‌یابد، زیرا جامعه و دولت نابسامان، منشأ آشفتگی و بی‌نظمی، و خودکامگی و ویژه‌خواری، و مایه‌ی انواع ستم و بی‌عدالتی اقتصادی است؛ و نبودِ بهره‌وری، حاصل اقتصادی ناکارآ و ناسالم است، و با وجود چنین شرایطی فقط ستمگران بهره‌مند می‌شوند، و تأمین همگانی و عدالت اقتصادی امکان ظهور نمی‌یابد. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در عهدنامه‌ی مالک اشتر چنین هشدار داده است:
«وَ إِنَّمَا یُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا. وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاهِ عَلَى الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.» (34)
و ویرانی زمین تنها از تنگدستی دارندگان زمین پیش می‌آید، و دارندگانِ زمین تنها و تنها با روی نهادن فرمانداران به گردآوردن [دارایی برای خویش]، و بدگمانی‌شان به ماندگاری در کار، و کمیِ سود جستن از گذرآموزی‌ها است که تنگدست می‌شوند.
نابسامانی دولت و ملت و وجود روابط و مناسبات ستمگرانه، اجازه‌ی تأمین همگانی و تحقق عدالت اقتصادی را نمی‌دهد، که این دو غیر قابل جمع‌اند؛ به بیان علی (علیه‌السلام): «لَا یَکونُ العُمْرَانُ حَیْثُ یَجُورُ السُّلطَانُ.» (35)
آن‌گاه که حکمران ستم ورزد، آبادانی پدید نخواهد آمد.

جامعه‌ای می‌تواند راه رسیدن به عدالت اقتصادی را طی کند که از نیروی انسانی، امکانات، دارایی‌ها و تجهیزات، حداکثر سود ممکن را با بهره‌گیری و استفاده‌ی بهینه در جهت رفاه عمومی، به دست آورد. (36) امام علی (علیه‌السلام) در عهدنامه‌ی مالک اشتر، اهتمام به مطلوب‌ها را که موجب بهره‌وری در امور است، چنین بیان نموده است:
«وَلْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ، وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیَّهِ.» (37)
و باید از کارها آن را بیش‌تر دوست بداری که در جهت حق از همه‌ی کارها میانه‌تر باشد، و در جهت عدالت همگانی‌تر، و در جهت خشنودی شهروندان فراگیرتر.
معتدل‌ترین سیاست‌های اقتصادی که بیش از همه عدالت را فراگیر سازد و بیش‌ترین خشنودی شهروندان را فراهم نماید، می‌تواند بهره‌وری را تا اندازه‌ی ممکن بالا ببرد. اقتصادِ بسامان بستر بهره‌وریِ عدالت‌گرایانه است، و حکومت و دولت و سازمان موفق آن است که بتواند به اوج بهره‌وری دست یابد، چنان که امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در عهدنامه‌ی مالک اشتر، پس از ارائه‌ی مجموعه‌ای از مبانی، اصول، روش‌ها، سیاست‌ها و اخلاق مدیریتی، حاصل دریافت درست و عمل به آن‌ها را موفقیتی با بهره‌وری تمام معرفی کرده و فرموده است:
«وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَهِ رَحْمَتِهِ، وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَهٍ، أَنْ یُوَفِّقَنِی وَإِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ: مِنَ الْإِقَامَهِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَإِلَى خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ، فِی الْعِبَادِ، وَجَمِیلِ الْأَثَرِ فِی الْبِلَادِ، وَ تَمَامِ النِّعْمَهِ، وَ تَضْعِیفِ الْکَرَامَهِ.» (38)
من به وسیله‌ی رحمت گسترده، و توانمندی بزرگ خدا بر دادن هر خواسته‌ای، از درگاهش می‌خواهم که مرا و تو را به کاری توفیق دهد که خشنودی او در آن است؛ و آن برپای داشتن عذر آشکار به درگاه او و به پیشگاه آفریدگانش است، همراه با نیک‌ستایی و نام نیک در میان بندگان، و اثر زیبا و برازنده در سرزمین‌ها، و تمام شدن نعمت، و چند برابر کردن کرامت.
با تحقق یافتن این امور، بسامانی و موفقیت و بهره‌وری کامل فراهم می‌شود و در عرصه‌ی اقتصادی بیش‌ترین نتیجه حاصل می‌گردد.
عمران و آبادی
عدالت اقتصادی به شدت در گرو عمران و آبادی است، و بدون این جهت‌گیری و اهتمام بر آن، نمی‌توان پایه‌های عدالت اقتصادی را استوار ساخت. امام علی (علیه‌السلام) در آغاز عهدنامه‌ی مالک اشتر بدین موضوع توجه داده و فرموده است:
«هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ، مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ، حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ: جِبَایَهَ خَرَاجِهَا، وَجِهَادَ عَدُوِّهَا، وَاسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا، وَعِمَارَهَ بِلَادِهَا.» (39)
این آیین نامه‌ای است از بنده‌ی خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث، در پیمان‌نامه‌ی خویش با او، هنگامی که وی را سرپرست مصر نمود. به منظور گردآوری مالیات‌ها، و پیکار کردن با دشمنان آن جا، و به سامان رسانیدن مردمان، و آباد کردن شهرهای آن.
بدون برپا کردن عمران و آبادی، و آثار زیبا و برازنده در کشور، و به تعبیر امام (علیه‌السلام): «جَمیِل الأَثُرِ فِی البِلَادِ» (40) نمی‌توان بستر لازم برای عدالت اقتصادی را تدارک کرد. از منظر امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام)، عمران کردن و آباد نمودن، وظیفه‌ای انسانی است که هیچ کس نباید از آن شانه خالی کند که سلامت و سربلندیِ زندگی تابع آن است. (41) در حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) آمده است:
«إِنَّ مَعَایِشَ الْخَلْقِ خَمْسَهٌ: الإمَارَهُ، و الْعِمَارَهُ وَ التِّجَارَهُ، و الإِجَارَهُ، وَ الصَّدَقَاتُ… وَ أَمَّا وَجْهُ العِمَارَهِ فَقَوْلُهُ تَعالی: (هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا) (42)، فَأَعْلَمَنا سُبْحَانَهُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَهُمْ بِالعِمَارَهِ؛ لِیَکُونَ ذلِکَ سَبَباً لِمَعَایِشِهِمْ بَمَا یَخْرُجُ مِنَ الأرْضِ؛ مِنَ الحَبِّ، وَ الثَّمَراتِ، وَ ما شَاکَلَ ذلِکَ، مِمَّا جَعَلَهُ اللهُ مَعَایِشَ لِلْخَلْقِ.» (43)
به درستی که گذران زندگی مردمان، در پنج امر است: حکمرانی، آبادانی، تجارت، اجاره، و مالیات‌ها… اما توجیه و راهنمایی آبادانی، این سخن خداوند است که: «او شما را از زمین پدید آورد، و از شما آبادانی آن را خواست». [این آیه] به ما می‌فهماند که خدای سبحان، بندگانش را به آبادانی زمین، فرمان داده است تا گذران زندگی شود با آن چه از زمین می‌روید از دانه‌ها، میوه‌ها و مانند آن از چیزهایی که خداوند، سببِ گذران زندگی بندگان قرار داده است.
انسان از جانب خداوند فرمان یافته که عمران کند و آباد نماید، و در این صورت است که می‌تواند انسانی زیست کند و در جهت عدالت اقتصادی گام زند. این امر چه در عرصه‌ی شخصی و چه حکومتی معیار برتری و امتیاز است، چنان که در آموزه‌های علی (علیه‌السلام) آمده است:
«فَضِیلَهُ السُّلطَانِ عِمَارَهُ البُلْدَانِ.» (44)
برتری و امتیاز حکمران، در آبادانی شهرها است.
عمران کردن و آباد نمودن، سیاستی اساسی در حکومت امام علی (علیه‌السلام) شمرده می‌شد و امام (علیه‌السلام) آن را تکیه‌گاه استواری برای پیشرفت اقتصادی، رفاه عمومی و تحقق عدالت اقتصادی می‌دید، چنان که در عهدنامه‌ی مالک اشتر فرموده است:
«وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَهِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ، لِأَنَّ ذَلِکَ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَهِ. وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَهٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ، وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلًا.» (45)
و [بدان که] باید نگرش تو در آبادانی زمین، رساتر از نگرش تو به گرفتن خراج باشد، زیرا خراج تنها با آبادانی است که به دست می‌آید؛ و هر کس که بی‌آباد ساختنی درخواست خراج کند، سرزمین‌های کشور را به ویرانی اندازد، و بندگان خدا را به نابودی کشاند، و جز اندکی، کار او راست نیاید.
امام علی (علیه‌السلام)، عمران و آبادی را از ارکان سیاست اقتصادی یک حکومت می‌دانست و آن را پی می‌گرفت و اجازه‌ی کوتاهی در پاسداشت این سیاست را نمی‌داد، چنان‌که نامه‌ی وی به قَرَظَه بن کعب انصاری، کارگزار بِهْقُباذات، (46) گویای آن است:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ رِجَالاً مِنْ أَهْلِ الذِّمَّهِ مِنْ عَمَلِکَ ذَکَرُوا انَهْراً فِی أَرْضِهِمْ قَدْ عَفَا وَ ادُّفِنَ، وفِیهِ لَهُمْ عِمَارَهٌ عَلَی المُسْلِمِینَ. فَانْظُرْ أَنتَ وَ هُمْ. ثُمَّ اعْمُرْ و أَصْلِح النَّهْرَ؛ فَلَعَمْرِی لَأَنْ یَعْمُرُوا أَحَبُّ إِلَیْنَا مِنْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ أَنْ یَعْجِرُوا أَوْ یُقَصِّرُوا فِی وَاجِبٍ مِنْ صَلاحِ الْبِلَادِ، وَ السَّلامُ.» (47)
پس [از ستایش و سپاس پروردگار، و درود بر پیامبر بزرگوار]، همانا مردانی از ذمّیان، در قلمروِ کارگزاریِ تو، گزارش داده‌اند که نهری در سرزمین آنان، از میان رفته و نابود شده است، و در [پایداریِ] آن نهر، آبادانی سرزمینِ مسلمانان است. در این باره، تو و آنان بنگرید، پس نهر را آباد کن و سامان ده. پس به جانم سوگند که آباد کردن آنان، برای ما دلپذیرتر است از آن که بیرون روند، یا تهی دست شوند، یا در وظیفه‌ی آباد کردن شهرها کوتاهی ورزند. بدرود.
امام (علیه‌السلام)، در این نامه به خوبی جایگاه عمران و آبادی را در سیاستِ حکومت خود مشخص کرده، و معلوم داشته است که تا چه اندازه بدان اهمیت می‌دهد. بی‌گمان جز بر این مسیر نمی‌توان راه عدالت اقتصادی را طی کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج‌البلاغه، حکمت 163.
2. نک: شرح نهح‌البلاغه ابن میثم البحرانی، ج 5، ص 335.
3. الکافی، ج 8، ص 21؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 33؛ نظم دررالسمطین، ص 158.
4. نهج‌البلاغه، دعای 215.
5. جامع الأخبار، ص 106.
6. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 143.
7. شرح غررالحکم، ج 4، ص 132؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 284.
8. نهج‌البلاغه، حکمت 328.
9. شرح ابن أبی الحدید، ج 20، ص 301.
10. دیوان امام علی (علیه‌السلام)، ص 262.
11. شرح ابن أبی الحدید، ج 1، ص 270.
12. العثمانیه، ص 283؛ شرح ابن أبی الحدید، ج 13، ص 220؛ الصواعق المحرقه، ص 33.
13. تاریخ طبری، ج 4، ص 439.
14. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 5.
15. نک: پرتوی از نهج‌البلاغه، ج 4، ص 153.
16. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 20.
17. پرتوی از نهج‌البلاغه، ج 4، ص 158.
18. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 21.
19. نک: أنساب الاشراف، ج 2، ص 397؛ العقد الفرید، ج 3، ص 346؛ پرتوی از نهج‌البلاغه، ج 4، صص 386-387.
20. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 40.
21. نک: تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 205؛ تذکره الخواص، ص 139.
22. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 41.
23. مناقب آل أبی‌طالب، ج 2، صص 112-113؛ بحارالانوار، ج 41، ص 48؛ با مختصر اختلاف در لفظ: مناقب الخوارزمی، ص 70.
24. شرح ابن ابی الحدید، ج 15، ص 147.
25. الکافی، ج 5، ص 74؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 22؛ نهج‌السعاده فی مستدرک نهج‌البلاغه، ج 8، ص 448.
26. الکافی، ج 5، ص 75؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 25؛ بحارالانوار، ج 41، ص 58.
27. مقتل الامام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (علیه‌السلام)، ص 51؛ معجم البلدان، ج 5، صص 449-450؛ دانشنامه‌ی امام علی (علیه‌السلام)، مقاله‌ی سیره‌ی اقتصادی امام علی (علیه‌السلام)، ج 7، ص 253.
28. پرتوی از نهج‌البلاغه، ج 4، ص 187.
29. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 24؛ و نیز ر.ک: مقتل الامام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (علیه‌السلام)، صص 51-56؛ الکافی، ج 7، ص 49؛ دعائم الاسلام، ج 2، صص 341-342؛ تهذیب الاحکام، ج 9، ص 146.
30. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
31. قرب الاسناد، ص 115؛ بحارالانوار، ج 103، ص 65؛ جامع أحادیث الشیعه، ج 17، ص 134.
32. قرب الاسناد، ص 138؛ بحارالانوار، ج 100، ص 33.
33. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 150؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 174؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 255؛ بحارالانوار، ج 103، ص 53.
34. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
35. شرح غررالحکم، ج 6، ص 404؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 540.
36. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج‌البلاغه، ص 516.
37. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
38. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
39. همان.
40. همان.
41. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج‌البلاغه، ص 518.
42. قرآن، هود / 61.
43. وسائل الشیعه، ج 13، ص 195؛ بحارالانوار، ج 93، ص 47؛ مستدرک الوسائل، ج 13، ص 66.
44. شرح غررالحکم، ج 4، ص 422؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 357.
45. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 53.
46. بِهْقُباذات جمع بِهْقُباذ است که نام سه منطقه در بغداد بوده است که از طریق رود فرات آبیاری می‌شده‌اند: بِهْقُباذ اعلی، بِهْقُباذ اوسط، و بِهْقُباذ اسفل. این مناطق منصوب به قُباذبن فیروز، پدر انوشیروان بوده است. ر.ک: معجم البلدان، ج 1، ص 516.
47. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 203.
منبع مقاله :
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ (1394)، سبک زندگی در نهج‌البلاغه (سیره‌شناسی): عدالت، تهران: انتشارات دریا، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید