امام فرو نهاده

امام فرو نهاده

معنای سوم غریب
یکی دیگر از معانی غریب، «فرو نهاده» یا «وانهاده» یا «واگذاشته» است. فرو نهاده به کسی گفته می شود که مهجور، متروک و معطّل، باقی مانده باشد. مهجور کسی است که او را کنار گذاشته باشند. متروک، یعنی ترک شده و معطّل هم به معنای تعطیل شده است. تعطیل در مقابل استفاده و بهره بردن می باشد و معطّل به چیزی گفته می شود که در جهت هدفی که برای آن وضع شده، از آن استفاده نگردد. اگر معطّل، صفت شخص باشد، چنین شخصی غریب افتاده است. این معنای غربت، ممکن است فرع بر عدم شناخت، یا فراموش کردن و یا ناشی از کوتاهی کردن دیگران بر حقّ شخص باشد.
عالمی را در نظر بگیرید که در یک رشته‌ی علمی، متخصص است. این عالم در دو حالت ممکن است فرو نهاده شود و در نتیجه غریب افتد. حالت اول این که در موقعیّتی قرار بگیرد که اطرافیان، او را نشناسند و از تخصص او خبر نداشته باشند. طبیعتاً آنها به دلیل نشناختن او، از وی بهره ی علمی نمی برند و حتّی هنگام رویارویی با مشکلی که به علم او نیاز دارند، به او مراجعه نمی کنند؛ زیرا نمی دانند چه گوهری در اختیار دارند، لذا از آن دانشمند استفاده نمی شود و او مهجور و متروک باقی می ماند. در حالت دوم، آن عالم شناخته شده است و اطرافیان نسبت به علم وتخصص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او کوتاهی کرده، به او مراجعه نمی کنند و بدین گونه وی را معطّل و متروک می گذارند. در هر دو حالت این عالم، دانسته یا ندانسته، غریب واقع می شود.
این معنای غربت که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است، کاملاً به شکر عملی مربوط می شود؛ چرا که شکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفاده‌ی مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شایسته قرار نگرفته است.

مهجور بودن امام عصر علیه السّلام
شکر عملی نسبت به بزرگ ترین نعمت خدا، یعنی وجود مقدس امام عصر علیه السّلام، بهره بردن از ایشان در مسیری است که خداوند معین فرموده است. بنابراین، شکر عملی آن حضرت به این است که انسان ها نسبت به هر وصفی از اوصاف حضرتش، وظیفه‌ی خود را انجام داده، حق آن را ادا کنند. در غیر این صورت، کفران نعمت صورت می گیرد و امام علیه السّلام غریب می ماند.

علم مصبوب
امام زمان علیه السّلام علم مصبوب الهی است. شکر عملی این کمال، آن است که هر کس دنبال کسب علم می رود، به عنوان سرچشمه و منبع علم به ایشان رجوع کند و هنگام درس گرفتن از استاد و مطالعه و تحقیق، همه‌ی افراد را واسطه هایی بداند که به برکت امام از وساطت آنها بهره مند می شود؛ یعنی در پیشرفت علمی، خود را مدیون توجّهات و عنایات امام علیه السلام بداند.
امّا آیا در عمل، چنین است؟ آیا مردم عملاً با امام زمان علیه السلام رفتاری شایسته‌ی علم مصبوب دارند یا این که حضرتش از این جهت، مهجور و متروک می باشند؟ اکثر قریب به اتّفاق مردم، اصلاً نمی دانند نعمت علم مصبوب در عالم وجود دارد و به همین دلیل به ایشان مراجعه نمی کنند. پس مهجوریّت و متروک بودن امام برای این اکثریّت به دلیل عدم معرفت آنهاست.
امّا اهل معرفت می دانند امامشان علم مصبوب است و اگر از آنها سؤال شود، به این واقعیّت اذعان می کنند، ولی گاهی در عمل کوتاهی کرده، آن طور که شایسته‌ی ایشان است، به حضرتش رجوع نمی کنند و از این سرچشمه‌ی علم، استفاده‌ی مناسب را نمی برند. یعنی حقّ «علم مصبوب» در عمل ادا نمی شود؛ لذا برای آنها نیز امام علیه السّلام مهجور هستند.

کشتی نجات
خدای مهربان، سفینه‌ی نجاتی برای این امّت قرار داده است که از دیدگان مردم غایب می باشد، ولی در حال غیبت هم می تواند هر غریقی را نجات دهد. اگر ما به این صفت امام علیه السّلام، اعتقاد داشته باشیم، باید هنگام برخورد با گرفتاری های مادّی یا معنوی و روحی، پیش از همه به یاد ایشان بیفتیم و بیش از ایشان بر هیچ کس، تکیه و اعتماد نکنیم. امّا وضع فعلی ما چگونه است؟ برای حلّ مشکلاتی که در مسیر اعتقاد عمیق به باورهای دینی وجود دارد، چند درصد کسانی که اهل درد می باشند و مشکل را می فهمند، راه آن را آشنایی و معرفت بیشتر نسبت به امام زمان علیه السّلام و ادای وظیفه در قبال آن حضرت می دانند؟ و چقدر در عمل، این راه طی می شود؟ حقیقت این است که امام زمان علیه السّلام از این جهت هم مهجور هستند و معطّل و متروک مانده اند.

ریشه هر خیر
امام صادق علیه السّلام فرموده اند:
«نحن أصل کل خیر» (1)
ما ریشه‌ی نیکی هستیم.
اگر امام علیه السّلام را حقیقتاً اصل هر خیری می دانیم، باید در عمل برای کسب خیرات، بیش از هر چیز و پیش از هر کاری به امام زمان علیه السّلام مراجعه کنیم.
بنابراین، اگر خیر دنیوی می خواهیم، مثلاً رفاه و آرامش و امکانات مادّی را برای بندگی کردن خدا و… طلب می کنیم، باید به دنبال ایشان برویم و در تقویت رابطه‌ی خود با آن حضرت از طریق عمل به احکام دین بکوشیم. اگر خیر معنوی مانند تقوا، توحید و معرفت امام می خواهیم، باز هم باید به سراغ خود حضرت برویم؛ امّا با کمال تأسّف چنین نیست و به ایشان آن طور که شایسته است، نه در مسائل مادّی مراجعه می شود و نه در مسائل معنوی.
حقّ نعمت «اصل کلّ خیر» وقتی ادا می شود که انسان به راستی امام عصر علیه السّلام را منشأ همه‌ی خیرات بداند و از این سرچشمه‌ی پر فیض بهره گیرد. اگر از این منبع خیرات استفاده‌ی مناسب نشود، حقه‌ی آن در عمل ادا نشده است. پس کاملاً روشن است که امام زمان علیه السّلام در این وصف نیز متروک باقی مانده و غریب و مکفور هستند.

شاهد بر امّت
کسی که امام عصر علیه السّلام را «شاهد» می داند، در عمل باید به این اعتقاد خود ملتزم باشد و لااقل در حدّ یک انسان عادی به شاهد بودن حضرت ترتیب اثر دهد. هر یک از ما اگر در حضور دوست خداترس خود باشیم که آبرویی نزد او داریم، در حضورش بسیاری از کارهای زشت را – که چه بسا در حالت عادی انجام می دهیم – مرتکب نمی شویم. به همین ترتیب، وقتی معتقدیم که امام زمان علیه السّلام ما را می بیند و کارهای ما به ایشان عرضه می شود، باید به فکر حفظ آبروی خود نزد ایشان باشیم. پس هر اندازه که از انجام معاصی خود داری نکنیم، مرتکب کوتاهی در شکر عملی نسبت به این «شاهد بر امّت» شده ایم و از این جهت حضرتش را مکفور و غریب قرار داده ایم.

رفیق مونس
امام علیه السّلام «انیس رفیق» امّت هستند. پس باید حقّ رفاقت ایشان ادا شود، چراکه رفاقت، دو طرفه است و ایشان در اوج عظمت – نزد خدا – از ما یاد می کنند. خود تصریح فرموده اند که: «ما در رسیدگی و مراقبت از شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم. » (2) آیا ما هم سعی می کنیم که رفاقت خوبی با ایشان داشته باشیم و حضرتش را از دست خود نرنجانیم؟ آیا سعی می کنیم کارهایی انجام دهیم که رفاقت ما را با ایشان محکم تر سازد؟!
اگر بدانیم دوست دلسوزی هر روز به یاد ماست و حتّی اگر مسافرت هم برود از ما خبر می گیرد، طبیعی است که ما هم پیوسته از او یاد کرده، دعاگوی او می شویم و مکرر برایش نامه می نویسیم. اگر حدّاقل همین اندازه با امام زمان علیه السّلام انس بگیریم، زندگی فردی و اجتماعی ما به گونه ی دیگری خواهد شد.
چقدر جای تأسّف است که حتّی شیعیان هم – آن چنانکه شایسته است – حقّ دوستی با ایشان را ادا نمی کنند و امام علیه السّلام در حدّ یک دوست عادی هم در زندگی ایشان مؤثر نیستند. امّا آن بزرگوار، انس خود را به طور یک طرفه با شیعیان برقرار نگه داشته اند. به راستی در کجای عالم، چنین دوستی یافت می شود؟ آیا این دوست بی همتا در دنیا غریب و مهجور نمی باشد؟ آیا شکر این رفیق و مونس عزیز گزارده می شود؟! مثال هایی که در این قسمت بیان شد، بیانگر این نکته بود که حقّ امام علیه السّلام وقتی ادا می شود که شکر تک تک اوصاف ایشان گزارده شود و در غیر این صورت، امام زمان علیه السّلام از آن جهت مکفور مانده اند. متأسّفانه شاهد هستیم که عدّه ی بسیار قلیلی هم که ایشان را می شناسند در عمل، حضرتش را مهجور و متروک گذارده اند.

مقایسه «بئر معطّله» با «ماء معین»
دلایل نقلی نیز این شهود تجربی را تأیید می کنند. در قرآن کریم آمده است:
(فکأیّن من قریه أهلکناها و هی ظالمه فهی خاویه علی عروشها و بئر معطّله و قصر مشید. » (3)
چه بسیار آبادی هایی را که (اهل آنها) ستمکار بودند، هلاک کردیم. پس دیوارها روی پایه هایشان خراب شد، و چاهها بدون استفاده و قصرهای مرتفع خالی ماند.
چاه را زمانی «معطّله» می نامند که قابل استفاده و بهره برداری می باشد ولی متروکه شده، دیگر از آن، آب استخراج نمی گردد. «قصر مشید» به قصر مجلّل و مرتفعی گفته می شود که خالی از سکنه باقی مانده است.
اهل بیت علیهم السّلام «بئر معطّله» را عالمی دانسته اند که کسی به او مراجعه نمی کند و از علم او بهره برده نمی شود. (4) ائمّه علیهم السّلام خود عالمانی هستند که به ایشان – در خور شأن و مقامشان – مراجعه نشده است و از علم ایشان استفاده ی کامل و صحیح نمی گردد.
«ألبئر المعطّله الإمام الصّامت، و القصر المشید الإمام النّاطق. » (5)
«چاه معطّل»، امام ساکت و «قصر مشید»، امام ناطق است.
شاید علت تشبیه امام ناطق به قصر مشید این باشد که قصر مشید مرتفع است و شکوه و عظمتش نمایان است و با وجود این خالی گذاشته می شود، اما بئر معطّله چه بسا وجودش اصلاً مورد توجّه قرار نگیرد و شناخته نشود.
«امام صامت» امامی است که – به امر خدا و بر طبق حکمت الهی – از اظهار و مطرح کردن خود، پرهیز می کند. همه ی امامان علیهم السّلام شرایطی داشتند که در برخی زمان ها ساکت بوده اند. در زمان غیبت، نیز از مصادیق بارز امام صامت، حضرت مهدی علیه السّلام می باشند. لذا به ایشان اطلاق «بئر معطّله» می شود و « قصر مشید» بودن حضرت موکول به زمان ظهور ایشان است.
در تفسیر علیّ بن ابراهیم قمّی تصریح شده است:
امّا قول خدای عزّوجلّ که فرموده «بئر معطّله و قصر مشید» فرموده اند:
این آیه، مثل آل محمّد علیهم السّلام است. «بئر معطّله» چاهی است که از آن آب کشیده نمی شود و او امام غایب است که از ایشان علمی اقتباس نمی شود و «قصر مشید» (یعنی بنای) مرتفع و بلند، مثلی برای امیرالمؤمنین علیه السّلام و ائمّه ی از فرزندان ایشان علیهم السّلام می باشد. (6)
وقتی امام علیه السّلام غایب شود و مردم دسترسی به سرچشمه ی برکات نداشته باشند، تنها خداوند است که می تواند انسان ها را از هلاکت نجات دهد. همان طور که خود در قرآن کریم تصریح فرموده است:
«قل أرأیتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین. » (7)
(ای پیامبر) بگو اگر دیدید آبی که در اختیار شما بود فرو رفت، چه کسی برای شما آب آشکار می آورد؟!
«ماء معین» به آب «ظاهر جاری» گفته می شود که بهره برداری از آن به «سهولت» صورت می پذیرد. (8)
امام باقر علیه السّلام در تفسیر آیه فرموده اند:
این آیه، درباره ی قائم علیه السّلام نازل شده است و می فرماید: اگر امام شما غایب گردد و ندانید که او کجاست چه کسی برای شما امام آشکار می آورد که اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدای – عزّوجلّ – را برای شما بیاورد؟ سپس فرمودند: قسم به خدا تأویل این آیه هنوز نیامده است ولی تأویل آن حتماً خواهد آمد. (9)
اگر آب جاری و سهل الوصولی در اختیار نباشد، مردم باید با تحمّل سختی ها از چاه، آب بیرون آورند و این کار آسانی نیست و لذا این چاه در زمان غیبت، بدون استفاده ی مناسب و معطّل باقی می ماند.
مرحوم میرزا حسین نوری در این باره به مطلب جالبی توجّه کرده اند:
مخفی نماند که چون در ایّام ظهور، مردم از این سرچشمه فیض ربّانی به سهل و آسانی استفاضه کنند و بهره ببرند مانند تشنه ای که در کنار نهر جاری و گوارایی باشد که جز اعتراف، حالت منتظره نداشته باشد. لهذا از آن جناب تعبیر فرمودند به «ماء معین» در ایّام غیبت که لطف خاصّ حقّ از خلق برداشته شده – به علّت سوء کردارشان – باید با رنج و تعب و عجز و لابه و تضرّع و انابه، از آن جناب، فیض بدست آورد و خیری گرفت و علمی آموخت، مانند تشنه ای که بخواهد از چاه عمیق، تنها به آلات و اسبابی که باید به زحمت به دست آورد، آبی کشید و آتشی فرو نشاند. لهذا تعبیر فرموده اند از آن حضرت به «بئر معطّله». (10)
زمان غیبت هنگام امتحان است و افراد در میزان و نحوه ی استفاده از همین «بئر» مورد آزمایش قرار می گیرند. متأسّفانه بسیاری اصلاً از وجود این منبع برکت، آگاه نیستند و عدّه ی دیگری فقط اسم آن را شنیده اند و در صدد بهره برداری مناسب از آن برنیامده اند. تنها عدّه ی بسیار بسیار اندکی هستند که با تضرّع و عجز و لابه، دلو به داخل این چاه می اندازند و همواره آرزو می کنند که چشمه ی زلال، آشکار شده و نعمت های آن بر زمین جاری گردد.
امام رضا علیه السّلام زمان غیبت و وضعیّت مؤمنان را در آن، چنین توصیف فرموده اند:
یک فتنه ی کور (خیلی مبهم و پیچیده) در راه است و ناگزیر فرا می رسد که هر خودی و دوست نزدیکی را سرنگون می کند. این فتنه، زمانی است که شیعیان، سومین از فرزندان مرا گم می کنند، که اهل آسمان و زمین و هر زن و مرد دلسوخته و هر غمگین و اندوهناکی، بر آن حضرت گریه می کند.
… چه بسیارند زن ها و مردهای مؤمن که در گم کردن «ماء معین» دلسوخته و اندوهناک و سرگردان هستند. گویی آنها را می بینم که در بدترین شرایط نومیدی هستند (در هنگام ظهور) آنها را صدا می کنند. با صدایی که از دور – هم چون نزدیک – شنیده می شود، که این ندا برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذاب است. (11)
خوب است بررسی کنیم که امروزه حضرت مهدی علیه السّلام چند تن دوستدار دلسوخته دارد که اوصاف بیان شده در این حدیث درباره ی آنها صادق باشد؟! چنین امام بی همتایی با همه فضایل خدادادی در میان ما هست، امّا با وجود نیازی که امّت به ایشان دارد، از مراجعه به حضرتش – به طور شایسته و کامل – خودداری می شود. راستی اگر بخواهیم در این زمان کسی را «غریب» بنامیم جز این حجّت بزرگوار الهی کسی را می یابیم؟!

پی نوشت :

1. روضه ی کافی: ص 242 ح 336.
2. حضرت مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف – به شیعیان خود فرموده اند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم. » (احتجاج طبرسی: ج2 ص 323).
3. سوره ی حج، آیه ی 45.
4. تفسیر کنزالدقائق: ج 9 ص113 به نقل از مجمع البیان.
5. کافی: ج1 ص 427 ح75.
6. تفسیر علی بن ابراهیم قمی: ج 2 ص60-59.
7. سوره ی ملک، آیه ی 30.
8. لسان العرب: ج14 ص 101.
9. کمال الدین: باب32 ح3.
10. نجم الثّاقب: ص109.
11. عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج2 ص6.
منبع: کتاب آشنای غریب

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید