دوستی و آداب آن(2)

دوستی و آداب آن(2)

معیار انتخاب دوست

نکته و حدیث: بدان که هر کسی رفاقت و دوستی را شایسته نبوَد، بلکه باید که هم نشینی با کسی داری که اندر وی سه خصلت بود:
اول عقل؛ در صحبتی احمق هیچ فایده نباشد و در آخر به تنهایی کشد؛ که احمق آن وقت که خواهد که با تو نیکویی کند باشد که کاری کند- به احمقی – که زیان تو در آن بود ونداند.
دوم خوی نیکو؛ از بدخوی سلامت نبود و چون آن خوی بدِ او بجنبد(1) حقّ تو فرونهد و باک ندارد.
سوم صلاح؛ هر که بر معصیت اصرار کند از خدای نترسد، و هر که از خدای نترسد بر وی اعتماد نباشد…
جعفرصادق علیه السلام فرموده است: «از صحبت پنج کس دوری باید کرد: یکی دروغزن، که همیشه تو را بفریبد؛ و دیگر احمق، که آن وقت که سود تو خواهد، زیان رساند ونداند؛ و بخیل که بهترین وقت از تو بِبُرد؛ و بد دل که اندر وقت حاجت تو را به خود واگذارد؛ و فاسق که به یک لقمه تو را بفروشد، و به کمتراز یک لقمه نیز بفروشد.(2)
توصیه: اگر فقیری با توانگران دوستی مکن. و دوستانی در سطح خود انتخاب کن. و اگر توانگر هستی ودوست فقیر داشته باشی بسیار پسندیده است.(3)
توصیه به دوستانِ دوستانِ خود هم بیندیش که دوستانِ دوستان هم ا ز جمله دوستان تو هستند؛ و از دوستی که با دشمن تو دوستی دارد بترس؛ که ممکن است است او را بیشتر از تو دوست داشته باشد و برای دوستی او از دشمنی با تو نپرهیزد. و همچنین از دوستی که با دوست تو دشمن است بپرهیز و به دوستی کسی که از توبی بهانه و بی هیچ دلیل گله مند می شود، طمع نداشته باش.(4)
حکایت: ذوالنون مصری را پرسیدند: رفاقت چه کسی باید اختیار کردن؟ گفت: کسی که او را من و تو در میان نباشد.(5)
توصیه: بترس ازکسی که از کس نترسد و هر کاری که کند از کس نپرسد.(6)
نکته: دوستی را او شاید که در وقت خشم بر تو ببخشاید.(7)
جمله نغز دوست تو آن بود که تو را گوید مکن، نه آن که گوید هر چه خواهی کن. (8)
توصیه: صحبت کسی طلب کن که دیدار وی تو را از خدای – تعالی- یاد آورد و تو را از خدای، ترس افتد با دوستی او و تو را به عمل پند دهد نه به زبان گفتار.(9)
نکته: یار حقیقی آن بود که هر چه تو را از خدای – عز و جل – بازدارد، او تو را از آن باز دارد، و یا آن را از تو باز دارد، وهر چه تو را به خدای – عز و جل-نزدیک کند، تو را بر آن دارد، و رضای تو نگه دارد، و در کار خدای – عز و جل-رضای خدا نگه دارد، و هر چه تو را به هوای نفس و مرادِ تن مشغول دارد، تو را از آن باز دارد؛ از هر چه ناگفتنی است و ناکردنی است.(10)
توصیه: اگر یک کس را از دوستان حضرت حق قبول کردی رستی،(11) و اگر یک کس از دوستان اوتو را قبول کرد پیوستی.
(12)
امروز در آن کوش که دوستی در راه دین به دست آری و دست در وی زنی و به آخرت روی.(13)

شیوه رفتار با دوستان

توصیه: با دوستان خود زمان گله مندی از آنها، همچنان باش که در وقت خشنودی از آنان هستی.(14)
حدیث رسول خدا (ص) گفت: « مؤمنان همچون یک تن باشند: هر چه خود را پسندند یار خود را همان پسندند، و هر چه نه رضای خدا باشد، یکدیگر را از آ ن باز دارند، و از بهره دنیا با یکدیگر پرخاش نکنند».(15)
توصیه: یار باش بار مباش، گل باش خار مباش.
یارِ دین عزیز است اگر یابی عزیز دار. به هر عیب که باشد یار را مینداز، عیب از یار بیندازند امّا یار را به عیب نیندازند. چگونه است که چون به یار رسی به یک عیب از او بیزاری جویی؟ همانا که تو قیمت یار ندانستی یا رایگان یافتی که به آسانی از دست دهی؛ نه که از دوست و یارعیب نیاید، بلکه عیب دوست به چشم نیاید.
اشکنبه ای (16) را می شویی و از او غذا می سازی، چون به یارِ مؤمنی رسیدی از ناکسی و کم همّتی، بر عیب او توجیه و عذر نپذیری، در رفع آن عیب کمرِ جدّ و جهد بر میان نبندی.(17)
توصیه: باد مباش که به هر ناکسی وزی و چون آتش مباش که در هر خس و خاشاک و بوته ای آویزی، و چون خاک مباش که با هر ناچیزی بیامیزی و چون آب مباش که با هر جنسی بیامیزی. در سخاوت چون باد باش که بر هر کسی بوزی، و در مهربانی چون آب باش که در هر کسی برسی؛ امّا در مصاحبت وحشی باش تا با هر کسی نیامیزی، و در محبّت چون آتش باش تا برافروزی.(18)

رعایت اندازه در تکریم دوست

حکمت: سید امام ابوالقاسم حکیم گوید: هر که را اندازه وی برتر از آنچه هست داری، کبر کاشته باشی اندر دل وی. و هر که را از اندازه وی فروتر داری، کینه کاشته باشی اندر دل وی.(19)

ویژگی های دوست بد

نکته: از یحیی بن معاذ رازی آورده اند که گفت: بد یاری بود آن که او را به دعا وصیت باید کرد؛ که حق هم نشینی یک ساعته، دعای پیوسته باشد؛ و بد یاری بود آن که با وی زندگانی به مدارا باید کرد؛ که سرمایه هم نشینی، خوش خلقی بود؛ و بد یاری بود آن که به گناهی که بر تو رفته باشد، از وی عذر باید خواست؛ زیرا عذر خواستن شرط بیگانگی بود و اندر مصاحبت ، بیگانگی جفا بود. (20)
توصیه: از دوستِ حریص دور با ش که دوستی او از سر طمع است نه از روی حقیقت. و با مردم کینه ور هرگز دوستی مکن، زیرا کینه وران شایسته دوستی نیستند و کینه هرگز از دل آنان محکم نمی شود و نمی توان به دوستی آنان اعتماد کرد. (21)
نکته و توصیه: با بی خردان هرگز دوستی مکن که دوست بی خرد از دشمن بدتر است؛ زیرا او از سر بی خردی، با دوست کاری می کند که صد دشمن خردمند با دشمن خود نمی کنند. با مردم باهنر و وفادار و خوش خلق دوستی کن تا تو هم به داشتن آن هنرها شناخته و ستوده شوی و تنهایی را از داشتن دوستان بد، بهتر بدان (22)

توصیه

هر که ما را نخواهد از ته دل
گر همه دل بود ازو بُگسل(23)
بس جلیست کتاب با خردت(24)
تا نگوید به خلق نیک و بدت
عَزَبی (25) به که جفتِ کوته بین
ماهِ تنها به از دو صد پروین(26)
اهل این روزگارِ بی سر و بن
از برای نو و زبهر کهن
دوستی از پی درم دارند
زهر و پازهر(27) را به هم دارند
گرچه خوشبوی و روی و خوش گُله(28)اند
زود سیرند و تنگ حوصله اند
مرد صورت پرست کس نبود
هوش او جز سوی هوس نبود
روز نیکی چه خوش بود با تو
چون بدی دید بد شود با تو (29)
جمله نغز دوستی که با دشمن تو دشمنی نکند، او را در حد یک آشنا بدان، زیرا او فقط یک آشناست نه دوست. (30)
چون تو از ابلهان گزینی یار
یار غار(31) تو عار باشد عار (32)
صحبت ابلهان چو دیگ تُهی است
از درون خالی از برون سیهی است
دوستی ابلهان ز تقلید است
نز ره عقل و دین و توحید است (33)
نکته و توصیه: در این جهان هیچ کس را بی عیب مدان، امّا هنرمند عیبش کمتر است. با بی هنران دوستی مکن، که از دوست بی هنر سود و گشایشی حاصل نمی شود. (34)
توصیه: با مردم بی هنر دوستی مکن، زیرا مردم بی هنر نه شایسته دوستی هستند و نه شایسته دشمنی .(35)
توصیه: با پیران ناپرهیزگاز دوستی مکن که دوستی با جوانان پرهیز گار بهتر است از هم نشینی با پیران ناشایست. (36)

پی نوشت ها :

1ـ خوی جنبیدن: آشکار شدن خوی.
2ـ کیمیای سعادت، صص399و340
3ـ پندر پدر(بازنویسی قابوس نامه)،ص100
4ـ همان، ص98.
5ـ سِلک سلوک، ص137
6ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص384
7ـ همان، ج2، ص437.
8ـ شرح التعرف، ج1، صص162و163
9ـ کیمیای سعادت، ج2، ص489.
10ـ انس الناس، ص98.
11ـ رَستن: نجا ت یافتن.
12ـ به حق پیوستی.
13ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری ، ج1، ص16.
14ـ پند پدر(بازنویسی قابوس نامه)، ص100
15ـ انس الناس، ص98.
16ـ اشکنبه: شکمبه، سیرابی .
17ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری ، ج1، ص20.
18ـ همان، ص80.
19ـ این برگ های پیر(مرتع الصالحین)، ص169.
20ـ کشف المحجوب، ص496.
21ـ پند پدر(بازنویسی قابوس نامه)، ص100.
22ـ همان، ص99.
23ـ بگسل: جدا شو.
24ـ کتاب و خرد برای دوستی تو کافی است.
25ـ عزب: بی جفت و تنها، مجرد.
26ـ پروین: مجموع هفت ستاره کوچک است که همچون انگور به یکدیگر چسبیده اند.
27ـ پازهر: پاد زهر، ضد زهر.
28ـ خوش گُله: خوش زلف.
29ـ خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقه الحقیقه)، صص158و159
30ـ پند پدر( بازنویسی قابوس نامه)، ص99.
31ـ یارغار: کنایه از یار نزدیک .
32ـ اگر تو ابلهان را برای دوستی بگزینی یار نزدیک تو عار و ننگ است.
33ـ خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقه الحقیقه)، ص159
34پند پدر(بازنویسی قابو س نامه)، ص98.
35ـ همان، ص50
36ـ همان، ص57

منبع:گنجینه ش 81
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید