مبارزه با مشکلات قابل حل ویژه

مبارزه با مشکلات قابل حل ویژه

نویسنده :جان گاتمن

فشارکار،والدین زوجین ،پول ،کارهای خانه ،نوزاد تازه متولد شده :این موارد بارزترین زمینه های اختلافات زناشویی است.احتمالاً برخی از این موارد در ارتباط بین شما پررنگ تر است.حتی در ازدواجهای شاد و پایدار،این موارد همواره وجود دارد.اگرچه هر ارتباطی با دیگری متفاوت است،ولی برای مشترک بودن وجود این تعارضهای خاص یک دلیل وجود دارد:آنها به برخی از مهم ترین اعمال متشنج شده از ازدواج اشاره می کنند.
بسیاری از مردم به ظاهر از این نظر طرفداری می کنند که داشتن یک ازدواج خوب متضمن تلاش و کار است.ولی این عقیده یعنی چه؟هر ازدواجی با وظایف عاطفی خاصی روبه رو می شود که زن و شوهر باید با هم به آن دست یابند تا زندگی مشترکشان رشد کند و عمیق تر شود.این وظایف مستلزم درک و فهم زن و شوهر از یکدیگر است تا در زندگی شان احساس امنیت و اطمینان خاطر داشته باشند.زمانی که این وظایف به تحقق نمی رسند ازدواج همانند کشتی گیر افتاده در طوفان زندگی نخواهد بود ،بلکه خود طوفانی دیگر می شود.
زمانی که درهریک از این شش حوزه مشترک اختلاف نظری به وجود می آید،معمولاً به این خاطر است که زن و شوهر عقاید مختلفی در مورد آنها،اهمیتشان و یا طریقه انجامشان دارند.چنانچه اختلاف دائمی باشد،هیچ مقدار راهکار حل مشکل متناسب آن نخواهد بود.زمانی از شدت این تنش کاسته می شود که هر دوی شما درقبال اختلافهای پیش رو احساس آسودگی داشته باشید.ولی هنگامی که مشکل قابل حل باشد،پیدا کردن راه مناسب برای غلبه بر آن صورت می گیرد.(اگر مطمئن نیستید که مشکلتان قابل حل است یا دائمی ،به فصل 7 مراجعه کنید.)در اینجا ما آن شش مورد و تکالیف آنها در نتیجه ازدواج و راهکارهای عملی برای مقابله با اختلافهای قابل حلی که به وجود می آورند را ذکر کرده ایم.

فشار و فشار بیشتر
تکلیف:ساختن محیطی حاکی از آرامش و صلح در ازدواج
اغلب اوقات ،استفانی و تاد به فاصله چند دقیقه از یکدیگر به خانه می رسند.اغلب به جای اینکه از دیدن هم مسرور شوند،سر هم فریاد می کشند .تاد که از صبح جلوی رئیس سختگیر خم و راست شده،از اینکه نمی تواند نامه اش را پیدا کند عصبانی است زیرا استفانی برای هزارمین بار آن را از روی میز برداشته است.استفانی نیز به خاطر رسیدن موعد پروژه اش باید تا دیر وقت کار کند .وقتی در یخچال را باز می کند و می بیند که در یخچال به غیر از توت فرنگی چیزی نیست،خشمش به جوش می آید و می گوید :«هیچ غذایی در یخچال نیست!باورم نمی شود بر خلاف قولی که دادی به سوپر مارکت نرفتی .اصلاً معلوم هست چته؟»
سؤال اصلی این است که رابطه تاد واستفانی چه مشکلی دارد؟پاسخ این است که آنها مسائل کاری را وارد خانه می کنند و همین اوضاع آنها را خراب می کند.برنامه ریزی برای جلسات رسمی شکایت از سرازیر شدن هر روز فشار کار در زندگی تان جلوگیری می کند.
هیچ شکلی نیست که فشار کار به فاکتوری فزاینده در نارضایتیهای بین زوجین مبدل شده است.زوجهای امروزی در سال هزار ساعت بیشتر از آنچه مردم در سی سال قبل کار می کردند ،به کار مشغولند .وقت کمی برای صحبت،آرامش ،خوردن و حتی خوابیدن وجود دارد .اصلاً تعجبی ندارد که جملات شادی بخشی همانند :«عزیزم،من آمدم خانه!»برای بسیاری از خانواده ها به تاریخ پیوسته است.احتمالاً «عزیزم»بسیار مؤثر واقع می شود ،و یا آمدن به خانه با تعدادی مقاله که او فردا باید ارائه دهد.شاید او نیز میز را بچیند و منتظر شوهرش باشد تا غذا را با هم بخورند.
راه حل:بپذیرید که در پایان یک روز طولانی و پر فشار شما احتیاج دارید قبل از تعامل با یکدیگر ،وقتی رابه خود اختصاص داده و از شدت فشار بکاهید.چنانچه فکر می کنید که ناگهان به خاطر آنچه همسرتان انجام داده به خشم می آیید ،به این دلیل است که شما حس می کنید در فشار هستید و آن اتفاق در ذهن شما این گونه متجلی می شود.به همین ترتیب،اگر همسرتان با صورتی غمگین به خانه آمد و به سؤال :«چه اتفاقی افتاده؟»شما با غرغر جواب داد ،آن را به خود نگیرید .او فقط روز بدی داشته است.به جای اینکه با او نادرست برخورد کنید تا همه چیز خراب تر شود،همه چیز را به حال خود بگذارید.
اختصاص دادن زمانی برای استراحت را در برنامه خود بگنجانید .مثل دراز کشیدن در رختخواب ،خواندن نامه تان ،دوری آهسته و یا انجام مراقبه .البته برخی زوجها جلب حمایت یکدیگر را ساده ترین راه برای آرامش یافته اند .اگر چنین است،از روش تسکین بخشی که درمقاله گذشته آورده شد،استفاده کنید.
هرگاه حس کردید که هر دوی شما احساستان را مهار کرده اید ،وقت آن است که در مورد روزی که داشته اید با هم صحبت کنید.آن را جلسه ی مجاز بودن غرغر و شکایت قلمداد کنید که هر یک از زوجین می توانند در مورد اتفاقات ناگواری که برایشان افتاده شاکی باشند و طرف مقابل به او گوش دهد و حمایتش کند.

ارتباط با والدین زوجین
تکلیف:به رسمیت شناحتن حس «ما»یا همبستگی بین زن و شوهر .
تنش اصلی خانواده اغلب بین مادرشوهر و زن است.بدون استثنا،تفاوتهای بین عقاید دو زن ،شخصیت آنها و دیدگاهشان در اوقاتی که با هم سپری می کنند،آشکار می گردد.گرفتن تصمیمی برای خوردن شام در بیرون از منزل می تواند به خاطر مسائل جزئی مانند،کجا برویم،کی برویم،چی بخوریم،چقدر خرج کنیم و….به مشاجره تبدیل شود.البته مسائل مهم ترو عمیق تر مانند ارزشها ،شغلها،طریقه زندگی ،عبادت و کسی که به آن رأی می دهیم،بماند.
اگرچه برخی ناسازگاریها به مرور در زندگی زناشویی سطحی می شوند،ولی اختلاف در مورد مادر شوهر و…در مواقع دیگر مثل زمانی که بچه ای به دنیا می آید یا از پس مانعی بزرگ بر می آیند و یا هنگامی که سن پدر و مادر بالا می رود و به زوجین وابسته شده اند،تشدید می گردد و جرقه ای برای اختلاف می شود.در کانون تنش جنگی برای دوست داشتن شوهر بین دو زن در می گیرد یا مادرش را.او متعجب می شود و می پرسد :«تو واقعاً به کدام خانواده تعلق داری؟»اغلب مادر نیز چنین سؤالی می پرسد .مرد نیز به نوبه خود آرزو می کند که آن دو زن رفتار بهتری را با هم در پیش گیرند.او هر دوی آنها را دوست دارد و نمی خواهد تنها یک نفرشان را انتخاب کند.تمام این موارد در نظر او بی معنی است.با این همه ،او به هر دوی آنها وفادار است واحترام می گذارد .متأسفانه ،این نگرش اورا به سوی نقش برقرار کننده صلح وسازشگر می کشاند که همیشه اوضاع را وخیم تر می کند.
راه حل:تنها راه برای همه در این دو راهی این است که جانب زنش را بگیرد.اگر چه ممکن است ناعادلانه به نظر آید ،ولی در نظر داشته باشید که یکی از تکالیف بنیادین ازدواج تثبیت حس همبستگی و ما«شدن»در بین زن و شوهر
است،بنابراین شوهر باید بگذارد مادرش پی ببرد که مسلماً زنش در اولویت است.خانه او متعلق به خودش و همسرش است،نه مادرش .او ابتدا یک شوهر است و پس از آن پسر.این وضعیت خوشایندی نیست و ممکن است به احساسات مادرش آسیب بزند .ولی سرانجام او با این حقیقت که خانواده پسرش ،خانواده ای که او نقش شوهر دارد،برایش مقدم تر است.برای یک زندگی مشترک بسیار حیاتی است که شوهر در مقابل این مسئله قاطع باشد،حتی اگر حس کند که این منصفانه نیست ومادرش نتواند این مسئله را بپذیرد.
این به معنای آن نیست که مرد می تواند هر بی احترامی و بدرفتاری را با والدینش داشته باشد و یا برخلاف ارزشهای اولیه اش رفتار کند.او نباید خود را بدنام کند،ولی در عین حال باید کنار همسرش باشد،نه بینابین .او وهمسرش نیاز دارند تا آداب و رسوم ،ارزشها و سبک خود را برقرار نمایند و مصر باشند که پدرو مادرش به عقیده آنها احترام بگذارند.
به همین دلیل ایجاد حس همبستگی بین خود و همسرتان موجب می شود تا ازخانواده پدری دور شوید .با این چالش ،دیوید نیز زمانی که والدینش برای آخر هفته به ملاقات آنها آمدند روبه رو بود،ملاقاتی که دیوید آن را «بحران بزرگ اوسو بوکر»نامیده است.این است آنچه اتفاق افتاده :همسر او جنی در رستوران ایتالیایی مورد دلخواهش برای همه آنها جا رزرو کرده بود .او بسیار هیجان زده بود زیرا می خواست این رستوران را به رخ مادر شوهر وپدر شوهر ایتالیایی خود بکشد ،مخصوصاً مادر شوهرش که دستورهای آشپزی متفاوتی را می دانست .ولی در حالی که دیوید و او بیرون بودند،مادرش به قصابی و سوپر مارکت رفت و غذای مورد دلخواه دیوید را آماده نمود-اوسو بوکو.
هنگامی که آنها به خانه رسیدند ،بوی خوش سیر و گوشت در فضا پر شده بود.وقتی مادر دیوید گفت که رزرو شدن رستوران را فراموش کرده بود ،جنی عصبانی بود نه شگفت زده.دیوید بر سر دو راهی بود .غذا بسیار لذیذ به نظر می رسید و دیوید می دانست اگر لب به غذا نزند،مادرش تا چه حد رنجیده خاطر
می شود .او واقعاً می خواست به جنی بگوید تا برنامه رستوران را کنسل کند.اگرچه این موضوع به سختی شبیه یک بحرانی عظیم است،ولی نقطه عطفی در زندگی دیوید و جنی بود.جنی از شروع ملاقات با مادر شوهرش ترسیده بود ،زیرا فکر می کرد مادر شوهرش همیشه طوری عمل می کند که گویی جنی جذاب و دوست داشتنی است،ولی به اندازه لازم با کفایت نیست.حال آنکه خودش ناجی بزرگ است و می تواند کارهای مربوط به خانه را به بهترین نحو انجام دهد.جنی همیشه مؤدب بود،ولی از مادرش فاصله داشت .جنی به طورمحرمانه دیوید را سرزنش می کرد و می گفت که مادرت شیفته کنترل است.دیوید نیز به او می گفت مسائل را خیلی بزرگ می کند و همین مسئله او را عصبانی می نمود.
حالا جنی نفس خود را حبس کرد و به دیوید که در حال وارسی غذای مادرش بود،نگریست .او گلوی خود را صاف کرد،دستانش را دور گردن مادرش حلقه زد و از او به خاطرچنان غذای فوق العاده ای تشکر کرد.تأکید کرد که این غذا را در یخچال می گذارد و فردا حتماً آن را می خورند .او برای مادرش توضیح داد که برای او جنی تا چه اندازه مهم است و شاد بودن در رستورانی که مورد علاقه آنهاست و شبهای شنبه را با هم در آنجا می گذرانند با پدر و مادرش قسمت کنند.
مادرش بسیار دلخور به نظر می رسید .چشمانش پر از اشک بود و اندکی هیاهو به راه انداخت .(دیوید رسیدگی به وضع او را به پدرش محول نمود.)برای دیوید بسیار با ارزش بود که جنی را خوشحال و رضایتمند می دید .در آخر ،دیوید با صدای بلند و به صراحت گفت:«مادر،جنی اول است .به این وضع عادت کن.»جنی گفت:«زندگی زناشویی واقعی ما از امروز شروع شد.»«زمانی که او به مادرش فهماند که اینک من اولین نفر در قلب او هستم.»
مهم ترین بخش قرار دادن همسرتان به عنوان اولین فرد در قلبتان و ایجاد حس همبستگی با او این است که به والدینتان اجازه ندهید تا به او اهانت نمایند.
زندگی ِاولین و نوئل در آستانه فرو پاشی بود تا زمانی که نوئل این درس را آموخت.پس از به دنیا آمدن پسرشان ،برای نوئل بسیار مهم بود که والدینش او را به عنوان پدری نمونه بدانند .با اینکه او وکیل بود و وقت زیادی را صرف نوزادشان نمی کرد،یک هفته درمیان او را با خود به خانه والدینش درشهر مجاور می برد.این عمل نوئل باعث می شد اولین اندکی از وقتش را که به شدت به آن احتیاج داشت،به خود اختصاص دهد.اغلب ِاولین در آخر روز به آنها می پیوست.از لحظه ای که وارد می شد حس می کرد که بیگانه است و انگار از زندگی کودکش بیرون انداخته شده است.آنها بیش از حد به کودک توجه می کردند و دائم از نوئل که چه پدرخوبی است تعریف می نمودند.
بارها به او نیش و کنایه می زدند ،برای مثال در مورد اینکه او تنها شش ماه به نوزاد شیر داده،او را سرزنش می کردند.از آنجایی که ِاولین می دانست نوئل از او خواست تا بچه را از شیر بگیرند .مظنون شد که نوئل پشت سر او نزد پدر و مادرش بدگویی می کند.در دفتر خود به آنها کمک کردم تا در مورد این مسئله با یکدیگر صحبت نمایند،و معلوم شد که حق با ِاولین است.نوئل به خاطر تلاشی که برای تحت تأثیرقرار دادن والدینش می کرد،«ما»ی خود را یعنی شراکت با اولین را با بدگویی پشت سر او،قربانی کرده بود.
وقتی نوئل پی برد که نیاز او به تحسین پدر و مادرش بر ضد ِاولین و زندگی زناشویی اش بوده،توانست تغییر کند.وقت کمتری را با کودک در خانه پدر و مادرش می گذراند و آنها اغلب کودک را در خانه ِاولین می دیدند .وقتی مادرش به او گفت به بچه غذای کافی داده نمی شود ،نوئل گفت اولین کودک را به تازگی نزد پزشک اطفال برده و او تصدیق نموده که سالم و تپل است.وقتی پدرش پیشنهاد کرد که باید لباس گرم تری تن کودک بپوشانند،نوئل پاسخ داد که اولین مادر اوست و بهتر از هر کس دیگری می داند چه چیز برای پسرش مناسب است.در ابتدا،والدینش به خاطر طرز نگرش او بسیار کفری بودند،ولی به مرور زمان این تغییر را پذیرفتند .اولین و نوئل نیز موفقیت و شکوفایی زندگی مشترکشان را به
تماشا نشستند .آنها همانند یک تیم شدند.آنها در ساختن وحدت و یگانگی و مای مشترک مهارت یافتند.

تمرین شماره ی(1):مشکلات پدر و مادر زوجین
پر کردن این پرسشنامه کوتاه،به شما در صورت داشتن چنین مشکلی کمک می کند.این پرسشنامه به شما فرصت می دهد تا در مورد ارتباطتان با خویشاوندان یکدیگر تمرکز کنید تا ببینید آیا حس همبستگی شما در زمان برخورد با یکی از آن افراد احتیاج به تقویت دارد یا نه.هر دوی شما باید بلافاصله جوابها را در کاغذهای جداگانه یادداشت نمایید.
1.به ارتباط خود با اعضای گوناگون خانواده همسرتان فکر کنید .چنانچه حس می کنید همسرتان لزوماً طرف شما را نمی گیرد یا با فرد خاصی از فامیل دارای مشکل هستید ،مربع مناسب را علامت بزنید.
*مادر همسر
*مادر خوانده همسر
*پدر همسر
*ناپدری همسر
*برادران همسر
*خواهران همسر
*دیگر اعضای فامیل
موفقیتهایی را که تاکنون داشته اید،شرح دهید:
اختلاف نظرهایی را که همچنان باقی مانده اند ،شرح دهید.
2.در مورد ارتباط همسرتان با بستگان خود فکر کنید .چنانچه حس می کنید همسرتان در هر یک از این روابط طرف شما نیست یا با عضوی از فامیل دچار مشکل می شوید،مربع مناسب را علامت بزنید.
*مادر
*نامادری
*پدر
*ناپدری
*برادران
*خواهران
*سایر بستگان
موفقیتهایی را که تاکنون داشته اید ،شرح دهید:
اختلاف نظرهایی را که همچنان باقی مانده اند،شرح دهید:
حالا با هم پاسخهایتان را بخوانید .در مورد چگونگی کسب حمایت و همبستگی بیشتری که می توانید از یکدیگر دریافت کنید ،صحبت نمایید .سعی کنید اگر همسرتان به مشکلی پی برد،شما حالت دفاعی به خود نگیرید .برای مثال،اگر زن شما معتقد است شما طرف مادرتان را می گیرید ،حتی اگر شما با این دیدگاه موافق نباشید،این موردی است که باید روی آن کار کنید.

پول ،پول،پول
تکلیف:برقراری تعادل بین آزادی و قدرتی که پول ارائه می کند و امنیت و اعتمادی که مظهرش پول است.
چه آنها دارای حسابی مشترک باشند،چه جداگانه پول خود را پس انداز کنند، بسیاری از زوجها با اختلاف نظرهای مهمی روبه رو می شوند.اغلب چنین مجادلاتی گواهی بر مسائل دائمی است،چرا که پول سمبل بسیاری از نیازهای عاطفی است-همانند قدرت و امنیت-و در مرکز سیستم ارزشهای فردی ما قرار می گیرد .ولی هرگاه به مشکلی ساده و اقتصادی برخوردیم ،کلید حل آن این است که در ابتدا وظیفه ازدواج در این حیطه را درک نماییم.هر چند که پول و ارزش بسیار شخصی و گاهی غیر متعارف است،برقراری تعادل بین این دو حقیقت اقتصادی می تواند برای هر زوجی مؤثر واقع گردد.
به این مطلب پی برده ام که اختلاف نظرهای قابل حل اقتصادی معمولاً در حوزه مسئولیت زوج به تازگی ازدواج کرده است ،نه زوجهایی که مدتها پیش زندگی شان را آغاز نموده اند .زیرا همان طور که از زمان ازدواج می گذریم ،یا این مشکلات در مورد معنای نمادین پول با موفقیت حل می شوند و یا به مشکلاتی دائمی مبدل می گردند .به هرحال ،زوجهایی که پیشتر ازدواج نموده اند ،همان طور که شرایطشان تغییرمی کند،ممکن است با مشکلات قابل حل در مورد پول مواجه شوند.تفاوت عقیده در مورد تغییرشغل،هزینه تحصیلی کودکان،برنامه ریزی برای بازنشستگی و مراقبت از والدین مسن موضوعات مشترک اختلاف نظر در میانه زندگی است.
راه حل:تعدادی بودجه بندی روشن نیازمند است.در ادامه ،چند اقدام ساده وجود دارد که برای مدیریت چگونه و چه مقدار پول خرج کردن باید بدانید .به خاطر داشته باشید،مدیریت مسائل پیچیده مالی فراتر از حد این کتاب است.چنانچه نیازمند راهنمایی بیشتر در زمینه برنامه ریزیهای مالی و سرمایه گذاری هستید،کتابهای مفیدی را می توانید در کتابخانه محل خود بیابید .آنچه در ازدواج شما اهمیت دارد این است که با مسائل به عنوان یک تیم برخورد کنید .قبل ازاینکه با هم برنامه را طرح ریزی نمایید نظرات،نیازها و رؤیاهای خود را ابرازکنید .مطمئن شوید که این برنامه ریزی هیچ کدام از شما را آزار نمی دهد .هرکدام از شما نیاز دارید در مورد مواردی که غیر قابل مذاکره اند،قاطع باشید.
اقدام شماره 1:از تمام مخارج کنونی خود صورت برداری نمایید
از فهرستی همانند آنچه در ادامه آمده ،استفاده کنید تا چگونگی صرف پولتان در یک ماه شش ماه و یا یک سال گذشته را ثبت نمایید.
خرج و مخارج
غذا
رهن یا اجاره
جابه جایی
مالیات
هزینه های نگهداری و تعمیر
ضروریات خانه اداره
خدمات عمومی
برق
گاز
آب
تلفن
اینترنت،پست الکترونیکی
نگهداری خانه
تمیز کردن خانه
خشکشویی
اتو شویی
لباسها
کارهای شخصی (اصلاح و غیره)
ماشین
گاز
تعمیر و نگهداری
تمدید گواهینامه
بیمه
هزینه پارکینگ
اجرت
سایر وسایل حمل و نقل
اتوبوس ،قطار
مسافرتها
کاری
دیدار خانواده
سایر مسافرتها
تفریح
بیرون رفتن برای خوردن غذا
پرستار کودک
قرار ملاقاتها(سینما ،بازیها،کنسرتها،ورزشها)
سرگرمیهای خانه (اجاره سی دی و یا فیلم ویدئویی)
سلامتی
حق بیمه
دکتر
داروخانه
عضویت در باشگاه سلامتی
سایر موارد(عینک ،فیزیوتراپی ،مشاوره و…)
وسایل الکترونیکی(تلویزیون ،کامپیوتر ،منشی تلفنی و..)
هدایا
شرکت در خیریه
سود وام،شارژ بانکی ،کارت اعتباری
بیمه عمر
سرمایه گذاریها و پس اندازها
اقدام شماره 2:بودجه روزانه را مدیریت کنید
1.هر هزینه ای از فهرست بالا که به نظرتان برای داشتن رفاه و بهروزی ضروری است،یادداشت نمایید.
2.در آمد و سرمایه خود را به دقت مورد بررسی قرار دهید .حالا سعی کنید بودجه ای را به وجود آورید تا به شما این امکان را بدهد هزینه روزانه و سایر ضروریات را با توجه به میزان دارایی تان مدیریت کنید.
3.برنامه ای به منظور پرداخت صورتحسابهایتان طبق روالی معین طرح ریزی نمایید.تعیین کنید چه کسی و چه وقت چک می کشد و چه کسی دسته چک را تراز می کند.
4.در مورد فهرست و طرحهای خود با یکدیگر صحبت کنید.به دنبال نقاط مشترک بین خود باشید .راهبردی عملی اتخاذ کنید تا هر دوی شما نیازهای ضروری خود را تأمین نمایید.هرچند ماه یک بار برنامه تان را با هم مورد بررسی قرار دهید تا مطمئن شوید هر دوی شما از آن سود می برید.
اقدام شماره 3:برای بودجه مالی آینده خود برنامه ریزی کنید
1.از همین حالا20،10،5و یا 30 سال دیگر زندگی خود را تصور کنید .اوضاع ایده آل شما چه خواهد بود؟به چیزهایی که می خواهید داشته
باشید (خانه و…)و نوع زندگی ای که می خواهید بگذرانید ،بیندیشید .در ضمن ،به فجایع مالی که هرگزحاضر نیستید با آنها روبه رو شوید،فکر کنید .برای مثال،ترس مالی اغلب مردم این است که هنگام بازنشستگی پس انداز کافی نداشته باشند.ترس برخی دیگر از این بابت است که نتوانند هزینه دانشگاه فرزندان خود را تأمین کنند.
2.حالا هدفهای بلند مدت مالی خود را فهرست کنید.آن چیزهایی را که بیش از همه بدان علاقه مندید و بیش از همه از آن می ترسید ،به حساب آورید .برای مثال،هدف شما ممکن است خرید خانه ای شخصی باشد یا خرید خانه ای برای گذراندن تعطیلات آخر هفته و همچنین داشتن پشتوانه مناسب مالی در زمان بازنشستگی.
3.فهرست خود را به همدیگر نشان دهید.به دنبال اهداف بلند مدت مشترک در بین خود بگردید و دیدگاههایتان را با یکدیگر مقایسه کنید.
4.برنامه مالی طرح ریزی کنید که به هر دوی شما در رسیدن به اهدافتان کمک نماید.حتماً هرازگاهی یا سالی یک مرتبه این برنامه ریزی را مورد بازبینی قرار دهید تا مطمئن شوید هنوز بر سر آن توافق دارید.
دنبال نمودن این مراحل به زوجهایی که دارای سلیقه ای گوناگون در زمینه اقتصادی بودند کمک کرده تا به راهکارهای عملی دست یابند.برای مثال،لیزا لباسهای مد روز را بسیار دوست دارد و همچنین به باشگاه ورزشی نزدیک اداره اش می رود.به نظر دِوون هر دو کار او پوچ و هدر کردن پول است.در عوض،او تمایل دارد که گاهی برای صرف ناهار با دوستانش بیرون برود و یا سالی دوبار به تعطیلات برود تا اسکی کند.از نظر لیزا نیز تفریحات او سطحی بود .پس از اینکه آنها فهرست را پر کردند،دقیقاً متوجه شدند که چه مقدار پول دارند .آنها در مورد هزینه های خود به عنوان یک زوج صحبت کردند و به بودجه بینابینی گذرایی رسیدند .هیچ کدام از آنها حاضر نشدند از تفریحاتشان دست بردارند،بنابراین تصمیم گرفتند سه حساب داشته باشند،دو تا از آنها برای تک تکشان و یکی دیگر حسابی مشترک باشد.آنها به توافق رسیدند تا بخشی از مبلغ چک را جهت مخارج تحصیلی فرزندانشان و مخارج عمده دیگر به حساب مشترکشان واریز نمایند،و مبلغ باقی مانده را به باشگاه و اسکی اختصاص دهند.سپس هر دو تصمیم گرفتند شش ماه دیگر سیستم بودجه بندی خود را مورد بازبینی قراردهند تا مطمئن شوند که این برنامه ریزی برای هر دوی آنها مفید بوده است.
تینا و جین با دشواری دیگری روبه رو بودند.پسر بزرگ آنها برایان فقط دو سال با دانشکده فاصله داشت.با وجود اینکه آنها مبلغ کافی برای حضور او در دانشکده ای محلی پس انداز کرده بودند،تینا تمایل داشت او را به دانشگاه ایالتی بهتر و گران تری بفرستد که واحدهای علمی بیشتری ارائه می داد.برایان همیشه دانش آموزی استثنایی بوده است .رؤیای مهندس هوا فضا شدن او هدفی معقول بود، ولی پرداخت شهریه بیشتر مستلزم این بود که جین رؤیای خرید اتاقکش در کوه را به تعویق بیندازد .با اینکه جین به دقت مراقب وضعیت تحصیلی پسرشان بود،ولی نگران بود که اگر الان این خانه را نخرند بازار را از دست خواهند داد و هرگز نمی توانند آرزویی که یک عمر در سر داشته را برآورد سازند.جین از تینا خواست به طورتمام وقت سر کار برود تا هم بتوانند شهریه را بپردازند،و هم خانه را بخرند.ولی تینا خواسته او را رد کرد زیرا مادر پیرش با آنها زندگی می کرد و برای انجام امور روزمره اش به تینا وابسته بود.تقریباً جین و تینا هر روز در مورد این موضوع با هم درگیر می شدند.جین معتقد بود حالا نوبت خواهر تیناست که از مادرشان مراقبت کند.ولی خواهر تینا به صورت تمام وقت کار می کرد و گفت انجام چنین کاری از عهده اش خارج است.راه دیگر،گذاشتن مادرش در خانه سالمندان بود که تینا به شدت با آن مخالفت داشت.
وقتی تینا و جین فهرست بودجه بندی را پر کردند،به راه حلی ساده نرسیدند .ولی فرایند بررسی مخارجشان در کنار یکدیگر اوضاع عاطفی موجود میان آنها
را به نحو چشمگیری تغییرداد.به جای اینکه با هم مشاجره نمایند،دوباره احساس کردند که یک تیم هستند .آن دو فهرستی از اطلاعات گوناگون در مورد وامهای دانشجویی و بورسیه کسب نمودند.سرانجام ،جین پذیرفت که باید رؤیایش ،یعنی داشتن خانه ای در کوهستان،را برای چند سال عقب بیندازد.تینا به سر کار برگشت،ولی به صورت نیمه وقت.جین کارش را طوری تنظیم کرد تازمانی که تینا سرکار است،کنار مادرزنش بماند.و برایان توانست وام دانشجویی مناسبی برای ثبت نام در دانشگاه ایالتی دریافت کند.
احتمال تطابق مشکل این دو زوج با مشکل شما بسیار کم است.نکته اینجاست ،اختلاف نظر شما در مورد مسائل مالی هرچه که باشد ،می توانید با کار کردن همانند یک تیم و طرح ریزی برنامه ای که هر دوی شما آن را می پذیرید،تنش را از بین ببرید،حتی اگر نتوانید با این برنامه همین الان به هر آنچه می خواهید برسید.

کارهای خانه
تکلیف:ایجاد حس عدالت و کار تیمی.
جوآنا خسته بود.چندین ماه بود که از گرگ خواسته بود لباسهای کثیفش را در حمام نیندازد .و ماهها بود با اینکه خود گرگ موافقت کرده بود ،نه خانه را جارو می کرد و نه ظرفهای شام را می شست.هر دوی آنها کار تمام وقت داشتند.جوآنا زودتر به خانه می آمد و همه کارها را انجام می داد.همان طور که جارو می کرد یا ظرفهایی را که هنوز در ظرفشویی مانده بود می شست ،خشمش به جوش می آمد .وقتی هم که گرگ به خانه می آمد،با او کم حرف می زد و یا به او حرفهای نیش داری در مورد اینکه کلفت خانه شده می زد.گرگ مصر بود که همه این مشکلات به دلیل غر زدن دائم اوست و می گفت:«شاید اگر مرا به حال خود رها کنی.این کارها را انجام بدهم.»
گرگ نمی دانست طرز فکرش در مورد کارهای خانه تا چه اندازه به
ازدواجش لطمه می زند تا اینکه یک روز وقتی به خانه رسید،صدای افتادن چیزی را از اتاق خواب شنید.او به آنجا رفت و دید همسرش هنوز لباس کارش را به تن دارد و لباس بوکس گرگ را به کف چوبی اتاق میخ می کند.جوآنا به او گفت:«این لباسها سه روز است که اینجا هستند ،فکر کردم می خواهی آنها هم جزوی از دکور باشند.»
جوآنا و گرگ سرانجام از هم طلاق گرفتند ،بنابراین نمی توانم بگویم راه حل اختلافهای مربوط به کارهای خانه را می توانید از نزدیک ترین مغازه کنار خانه تان تهیه نمایید.نکته اینجاست که مردان اغلب نمی دانند که تا چه اندازه مرتب بودن خانه برای آنها مهم است.
وقتی شوهرسهم توافقی خود از کار منزل را انجام نمی دهد، معمولاً زن حس می کند به او بی احترامی شده و کسی از او حمایت نمی کند.قطعاً این حس منجربه انزجار و نارضایتی از ازدواج می گردد.خیلی از شوهرها هم درک نمی کنند،برخی از آنها در خانه هایی سنتی بزرگ شده اند و پدرانشان به هیچ عنوان کارخانه انجام نمی داده اند .یک مرد ممکن است به ظاهر از این تصور حمایت کند که زمانه تغییرکرده است و انصاف نیست که زنان بعد از بازگشت از اداره یک شیفت هم درخانه کار کنند و مردان استراحت نمایند.ولی گذشته به سختی از بین می رود .در برخی سطوح،مردان هنوز انجام کارهای خانه را شغل زن می دانند.وقتی شوهر در انجام امورخانه کمک می کند، تصور می کند باید از طرف زن مورد تحسین قرار گیرد -ولی در عوض زن خواستار آن است که او بیشتر کار کند، و این باعث می شود او حالت تدافعی به خود بگیرد و احتمالاً کار کمتری هم انجام دهد.
مهم ترین دلیل این نیروی مخرب این است که گرگ،همانند اغلب مردان،سعی دارد مقدار کاری که انجام می دهد را بسیار زیاد جلوه دهد.این موضوع توسط آن اکلی ،جامعه شناس بریتانیایی ،تحقیق شده است.
راه حل:تا حالا کلید این مشکل باید پیدا شده باشد:مردان باید در انجام کارهای خانه بیشتر سهیم شوند !گاهی مردان به خاطر نبود انگیزش خالص از زیر مسئولیت خود شانه خالی می کنند .تمایل مرد به انجام کارخانه بی نهایت در تمایل زن به مرد تأثیر می گذارد .وقتی مرد سهم خود را از امور منزل انجام می دهد،هر دوی آنها،هم مرد و هم زن،نسبت به زنانی که مردانشان در کارخانه کمک نمی کنند،از روابط عاطفی شان بیشتر لذت می برند.در چنین خانه هایی ،میزان تپش قلب زنان درطول مشاجرات به طور چشمگیری پایین تر است.بدین معنا که احتمال شروع بحث با تندی و خشونت بسیار کم است بنابراین از افتادن به گرداب بگومگو که شامل آن چهار عامل اصلی خشم است و منجر به طلاق می گردد،اجتناب می شود.
نظر من این نیست که همه شوهرها برای حفظ زندگی زناشویی و بهبود روابط عاطفی خود می بایست 50 درصد کارهای خانه را انجام دهند.موضوع میزان دقیق کارهایی که او انجام می دهد نیست،بلکه نظر ذهنی زن اوست که آیا میزان کاری که او انجام می دهد به اندازه کافی هست یانه.شاید در مورد یک زوج این میزان انجام نیمی از کارهای خانه باشد.و برای زوجی دیگر تنها انجام کارهایی که زن از انجام آنها بدش می آید،همانند شستن دستشویی و یا جارو کشیدن -حتی امکان دارد شوهر موافقت کند بودجه ای را برای گرفتن کارگر اختصاص دهد تا بار هر دوی آنها سبک تر شود.
بهترین راه برای تعیین میزان کارهایی که مرد باید انجام دهد این است که در مورد فهرست ذیل با هم صحبت کنند.با فهرست کردن دقیق هر کدام باید انجام دهند،به نظامی عینی برای تشخیص اینکه چه کسی باید چه کاری انجام دهد،می رسید.
از فهرست برای توصیف نظر خود در مورد اینکه کارها هم اکنون چگونه اجرا می شوند و دوست دارید چگونه انجام شوند،صحبت کنید .این فهرست از تمیز کردن معمولی شروع می شود تا سایر کارهای خانه همانند مسائل مالی و یا
مراقبتهای گوناگون از کودک.در صورتی که تقسیم کارخانه ناعادلانه به نظر برسد،تمام این موارد موجب درگیری و مشاجره می شود.
همان طور که قبلاً نیز گفتم،ممکن است الگوهای جدیدی شکل بگیرند.معمولاً مردان فکر می کنند سهم بیشتری از کارهای خانه را انجام می دهند.در اغلب خانه ها ،مردان«کارهای سنگین »خانه را انجام می دهند همانند شستن ماشین،چمن زنی و یا برنامه ریزی مالی .زن نیز بیشتر کارهای تکراری و یکنواخت همانند جمع و جور کردن و تمیز کردن را انجام می دهد و همین مایه دلخوری او می شود.

چه کسی،چه کاری انجام می دهد
فرمان بردن:حالا/ایده آل
بردن لباسها به خشکشویی:حالا/ایده آل
پاک کردن پنجره:حالا/ایده آل
تهیه فهرست غذاهای هفته:حالا/ایده آل
خرید مواد غذایی:حالا/ایده آل
پختن شام:حالا/ایده آل
چیدن میز:حالا/ایده آل
جمع کردن میز بعد از غذا:حالا/ایده آل
تمیز کردن آشپزخانه:حالا/ایده آل
نظافت ومرتب کردن کلی:حالا/ایده آل
بردن ماشین به تعمیرگاه:حالا/ایده آل
بنزین زدن ماشین:حالا/ایده آل
پرداخت صورتحساب:حالا/ایده آل
پست کردن نامه ها:حالا/ایده آل
نوشتن نامه:حالا/ایده آل
چک کردن پیامهای تلفنی:حالا/ایده آل
پس انداز پول:حالا/ایده آل
بیرون گذاشتن زباله ها:حالا/ایده آل
اتو کشی:حالا/ایده آل
جارو کردن:حالا/ایده آل
عوض کردن لامپهای سوخته:حالا/ایده آل
مرتب کردن تخت:حالا/ایده آل
طی کشی زمین:حالا/ایده آل
تمیز کردن یخچال:حالا/ایده آل
تعمیر لوازم صوتی:حالا/ایده آل
برنامه ریزی برای مسافرت:حالا/ایده آل
تغییر دکوراسیون:حالا/ایده آل
تعمیر خانه:حالا/ایده آل:حالا/ایده آل
خرید لوازم و مبلمان منزل:حالا/ایده آل
هرس کردن گلها و چمن زنی:حالا/ایده آل
انجام امور بانکی:حالا/ایده آل
آماده کردن خانه برای پذیرایی از مهمانان:حالا/ایده آل
آماده کردن غذای بچه ها:حالا/ایده آل
بردن بچه ها به مدرسه:حالا/ایده آل
آوردن آنها از مدرسه به منزل:حالا/ایده آل
خرید هدیه برای بچه ها:حالا/ایده آل
رفتن به دکتر:حالا/ایده آل
رسیدگی به وضع تکالیف کودکان:حالا/ایده آل
حمام بردن بچه ها:حالا/ایده آل
تربیت کودکان:حالا/ایده آل
به رختخواب بردن کودکان:حالا/ایده آل
حضور در انجمن اولیا و مربیان:حالا/ایده آل
تولد کودکان و سایر مهمانیها:حالا/ایده آل
بردن کودکان به بیرون:حالا/ایده آل
خرید لوازم التحریر :حالا/ایده آل
برنامه ریزی برای تعطیلات آخر هفته:حالا/ایده آل
برنامه ریزی برای مسافرت:حالا/ایده آل
برنامه ریزی برای خوردن شام در بیرون از منزل:حالا/ایده آل
صحبت در مورد روابط بین زن و شوهر:حالا/ایده آل
رفت و آمد با دوستان:حالا/ایده آل
تمرینات ورزشی:حالا/ایده آل
مدیریت سرمایه ها:حالا/ایده آل
برنامه ریزی مالی:حالا/ایده آل
صحبت در مورد روابط عاطفی:حالا/ایده آل
حالا باید حس واضحی از وظایفی که هم اکنون بین شما دونفر تقسیم شده است و آنهایی که برعهده فرد فرد شما قرار گرفته،داشته باشید.بسته به آنچه شما ایده آل در نظر گرفته اید،احتمالاً وقتش رسیده که وظایف مربوط به خانه را به صورت مجدد طوری بین هم تقسیم کنید تا عادلانه تر به نظر بیاید .به خاطر داشته باشید، مقدار کار انجام شده توسط لزوماً فاکتورتعیین کننده در کارخانه مساوی با تمایل و انگیزش عاطفی نیست.ولی دو متغیر دیگر تعیین کننده اند؛اولین متغیر این است که آیا شوهر سهم خود را بدون درخواست (غرولند کردن)زن انجام می دهد،فاکتور دیگر نیز انعطاف پذیری در وظایفش در پاسخ به نیازهای زنش می باشد.برای مثال،اگر او ببیند که یک شب زنش بسیار خسته است،حاضراست با وجود اینکه امشب نوبت او نیست ظرفها را بشوید.

پدر و مادر شدن
تکلیف:گسترش حس«ما»که شامل فرزندان شما می شود.
نوراافرون در کتاب خود در مورد ازدواج قبلی اش چنین نوشته است:«کودک همچون نارنجک است.وقتی بچه دار می شوید،گویی بمبی در زندگی مشترک شما منفجر می گردد. و پس ازاینکه آبها از آسیاب می افتد،می بینید زندگی شما متفاوت از گذشته است.لزوماً بهتر یا بدتر نمی شود،ولی متفاوت از گذشته است.»در اصل،هر تحقیقی که چگونگی تغییر از دوره زن و شوهر بودن را به پدر و مادر بودن بررسی نموده،دیدگاه او را تصدیق کرده است.متأسفانه،اکثرتغییراتی که کودک به وجود می آورد بد هستند .70 درصد زنان در سالی که اولین نوزادشان به دنیا می آید،رضایتشان از زندگی مشترک بسیار افت می کند.(در مورد مردان این نارضایتی به عنوان عکس العملی در مقابل نارضایتی همسرشان دیر بروز می یابد.)البته برای این نارضایتی دلایل متعددی وجود دارد-کمبود خواب،احساس نادیده انگاشته شدن و یا بی احترامی ،احساس نادیده انگاشته شدن و یا بی احترامی ،احساس مسئولیتی مهیب برای مراقبت از موجود کوچکی که کاملاً به کمک احتیاج دارد،تداخل وظیفه مادری با شغل بیرون او،فشارهای اقتصادی ،کمبود وقت برای اختصاص دادن به فردی دیگر یا خودش.
اینکه چرا 67 درصد تازه مادر شده ها احساس درماندگی شدیدی می کنند،مایه تعجب نیست،بلکه به راحتی پذیرفتن شرایط جدید و مادر شدن توسط 33 درصد زنان عجیب به نظر می رسد.(در حقیقت ،برخی از این مادران می گویند که زندگی مشترکشان از این بهتر نمی شود.)از 130 زوجی که به ما اجازه دادند از مرحله اول زندگی مشترکشان تا هشت سال پس از آن را مورد مطالعه قرار دهیم،ممنون هستم.حالا می دانم که راز شاد و پایدار نگه داشتن یک
زندگی حتی پس ازانفجار «نارنجک»چیست.آنچه این مادران خوشبخت را از بقیه جدا می کند اصلاً ربطی به این ندارد که نوزادشان آرام و ساکت است یا بسیار گریه می کند و خوب نمی خوابد ،مشغول پرستاری از نوزادند و یا به او شیر می دهند،سرکار می روند و یا در خانه می مانند،بلکه تا حد زیادی به شوهر آنها بستگی دارد که آیا در کنار زنش پدرشدن را تجربه می کند و یا او را تنها رها کرده است.
بدون شک،داشتن کودک باعث دگرگونی در مادر می شود.او تاکنون چنین عشق عمیق و از خود گذشتگی که نسبت به کودکش دارد را تجربه نکرده است.تقریباً همیشه زنی که تازه مادر شده است،صرفاً موقعیت عمیقی از معنای زندگی اش را تجربه می کند.او پی می برد که حاضر است خود را فدای فرزندش کند. او از شدت احساساتش در مقابل این آفریده کوچک و آسیب پذیر بهت زده و شگفت زده است.این تجربه چنان زندگی اش را تغییر می دهد که اگر شوهرش با او همراه نشود،کاملاً قابل درک است که بین آنها فاصله بیفتد.در حالی که زن جمع جدیدشان را که هم اکنون فرزندشان نیز عضوش است،پذیرفته ،شوهر همچنان به همان«ما»ی گذشته که شامل خود و زنش بود فکر می کند.بنابراین او نه تنها نمی تواند به زنش کمک کند،بلکه از اینکه زنش وقت کمی را با او می گذراند همیشه خسته است،و یا اغلب مشغول رسیدگی و غذا دادن به کودک است رنجیده خاطر می شود.او کودکش را دوست دارد،ولی می خواهد زنش همانند گذشته باشد.او چه باید بکند؟
پاسخ سرگشتگی او ساده است:او نمی تواند همسرش را به گذشته برگرداند-و مجبور است او را در عرصه ای که تازه به آن پا نهاده همراهی کند. تنها در این صورت است که زندگی مشترکشان به شکوفایی خود ادامه خواهد داد .در زندگیهایی که شوهر،زنش را همراهی می نماید،از کودک خود بیزار نمی شود.دیگر خود را تنها یک شوهر نمی بیند،ایفای نقش پدر را نیز می پذیرد .نسبت به فرزند خود احساس غرور ،الفت و حمایت می کند.
یک زوج چگونه مطمئن شوند که شوهر نیز همگام با زن شرایط جدید را می پذیرد؟ابتدا،برخی پندهای شایع و بد را نادیده بگیرند.بسیاری از کارشناسان خیر خواه توصیه کرده اند که شما پیوند زناشویی و خانواده را دو دوزه بازی قلمداد کنید.چنان که زندگی شما الاکلنگی است که یک سر آن فرزند شما نشسته ،و سر دیگرش زندگی زناشویی شما قرار گرفته است.به زوجها توصیه شده که برخی اوقات خود را به دور از کودک خود بگذرانند و بر روی مسائل مربوط به زندگی مشترکشان و علایق عاطفی خود تمرکز کنند:در مورد رابطه تان،شغل خودتان،شغل او،آب و هوا و هر چیزی صحبت کنید به جز فرزند تان .البته زندگی دو نفره شما به کلی با زندگی خانوادگی تان متضاد نیست.آنها تا حدی از یک جنس هستند.بله ،زوجها گاهگاهی باید وقت خود را با هم و به دور از کودک بگذرانند.ولی اگر آنها از پس این تغییر وضعیت به خوبی برآمده باشند،خواهند دید که نمی توانند از صحبت در مورد کودک دست بکشند و اصلاً تمایلی به این کار ندارند.آنها حتی نمی توانند غذای خود را تمام کنند،مگر اینکه حداقل دو بار با خانه تماس بگیرند.اغلب اوقات،چنین زوجهایی فکر می کنند که عمل اشتباهی انجام داده اند ،چرا که ظاهراً ارتباط بین خودشان را در درجه دوم و پس از نقش جدیدشان یعنی پدر و مادر بودن قرار داده اند .نتیجه این است که آنها حس سردرگمی و اضطراب پیدا می کنند،ولی در واقع کار کاملاً درستی انجام داده اند.مسئله مهم این است که آنها هر دو با هم در این کار شریکند.
در اینجا نکات بیشتری برای کمک به زوجها در زمانی که پدر و مادر می شوند،وجود دارد:
بر دوستی زناشویی خود متمرکز شوید.قبل از به دنیا آمدن کودک مطمئن شوید که همدیگر را کاملاً می شناسید و عمیقاً به هم نزدیکید .هر چه تیم شما محکم تر باشد،راحت تر می توانید نقش جدید را بپذیرید.چنانچه مردی زنش را
بشناسد،در هماهنگی بیشتری می تواند او را در سفر مادر شدن همراهی کند.
پدر را از مراقبت از نوزادش محروم نکنید.برخی اوقات،زنی که تازه مادر شده از شدت شور و عشقش فکر می کند که بر عکس شوهرش همه چیز را در مورد کودک می داند .در حالی که به ظاهر از این نظر حمایت می کند که آنها باید هر دو با هم از کودک مراقبت نمایند،ولی خود را رئیس می داند.مدام شوهرش را که تازه پدر شده،راهبری می کند(البته اگر به او دستور ندهد).و حتی اگر کارها را دقیقاً آن طور که او می خواهد انجام ندهد،بر او خرده می گیرد:«بچه را این شکلی بغل نکن.»،«خوب پشتش نزدی تا آروغ بزند.»،«آب حمام خیلی سرد است.»در مقابل این سیل دستورها و مؤاخذه ها ،برخی مردها ترجیح می دهند این نقش کارشناسی را به زنانشان واگذار نمایند.(هر چه که باشد ،پدران خود آنها نیز چیزی از بزرگ کردن کودک نمی دانستند .)نتیجه تأسف بار چنین برخوردی این است که آنها کمتر و کمتر خود را دخالت می دهند و در مورد توانایی نگهداری از کودک خود اعتماد به نفسشان کمتر و کمتر می گردد.بدون شک،آنها حس می کنند که بیشتر بینشان فاصله افتاده است.
راه حل بسیار ساده است.تازه مادرشده ها باید عقب بکشند.او باید بداند که برای آروغ زدن نوزاد راههای متعددی وجود دارد .اگر از شیوه شوهرش خوشش نمی آید،باید به یاد داشته باشد که آن نوزاد فرزند او نیز هست و از تجربه کردن دو شیوه پرستاری سود می برد.چند بار حمام در آب بهای اندکی است که یک نوزاد و یا زن در برابر اقدام جاری پدر برای خانواده اش می پردازد .در صورتی که مادر حس می کند شیوه شوهرش اصلاً ایمن نیست،او را باید به سوی پزشک اطفال و یا دیگر منابع راهنمای نگهداری از کودک سوق دهد.برخی نصیحتهای کوتاه و به موقع می تواند بسیار خوب و مؤثر باشد(البته شروع ملایم را فراموش نکنیم)،اما سخنرانی یا انتقاد آتش به پا می کند.
اجازه دهید پدر همبازی نوزاد باشد.برخی مردان نزد من اعتراف کرده اند آنها تا زمانی که کودکشان بزرگ تر نشده،مثلاً زمانی که راه افتاد یا زبان باز کرده،نتوانسته اند با او ارتباط برقرار کرده و بازی کنند.متأسفانه،تا آن موقع دیگر فاصله آنها از زندگی خانوادگی شکاف عمیقی در زندگی آنها به وجود آورده است.همان طور که تحقیقات بی شماری تصدیق کرده اند،دلیل اینکه زمان بیشتری طول می کشد تا بین پدر و فرزندش الفتی برقرار شود، این است که زن بیشتر تمایل به پرستاری و نگهداری دارد،حال آنکه مرد بیشتر دوست دارد با نوزادش بازی کند.و از آنجایی که اغلب مردان می پندارند که با نوزاد نمی شود بازی کرد چون ناتوان است بنابراین در سال اول چندان با آنها گرم نمی گیرند.
پدرهایی که وقت خود را صرف نوزادان تازه متولد شده خود می کنند،متوجه می شوند آنها موجوداتی نیستند که کاری به جز شیرخوردن،گریه کردن،خیس کردن خود و خوابیدن ندارند.حتی نوزادان چند روزه نیز می توانند همبازی خوبی باشند.نوزادان تنها در سه هفته اول شروع به خندیدن می کنند،حتی قبل از اینکه بتوانند حرکات را با چشمانشان دنبال کنند.کم کم قهقهه می زنند و دست و پای خود را در هوا تکان می دهند.در مدت زمان بسیار کوتاهی ،پدری که کودک خود را به حمام برده،جایش را عوض کرده و به او غذا داده،بدون شک متوجه خواهد شد که نوزادش از بازی با او لذت می برد و او نقش مهمی در زندگی فرزندش بازی می کند.
زمانی را به خودتان دو نفر اختصاص دهید.بخشی از تغییر به دوران پدر و مادری دادن تقدم به زندگی زناشویی است.بنابراین شما باید از پرستار،خویشاوندان یا دوستی کمک بگیرید تا اوقاتی را تنها با یکدیگر بگذرانید .ولی به خاطر داشته باشید،اگر در نهایت اکثر وقت خود را صرف صحبت در مورد بچه کردید،نگران نباشید چون چیزی ازدست نداده اید،بلکه موفق شده اید .زمانی که کودک بزرگ تر می شود،راه رفتن می آموزد و بعد به سن مدرسه رفتن می رسد.متوجه می شوید که وقتی دو نفری با هم هستید ،همیشه صحبت شما به سمت مسائل کودک و نقش شما به عنوان والدین سوق پیدا نمی کند.
نسبت به نیازهای پدر حساس باشید.حتی اگر او یک هم تیمی خوب است و به خوبی قدم به قدم در کنارزنش به وظایف پدری خود عمل می کند،هنوز تا حدی احساس محرومیت می کند زیرا به نظر می رسد که کودک تا ابد به او نیازمند است.حتی اگر از روی عقل و منطق بپذیرد که نیازهای نوزاد بر نیازهای او مقدم شده است،باز هم دلش برای همسرش تنگ می شود.هر چه زنش بیشتر به او قوت قلب دهد که جایگاه او محفوظ است و هنوز او در کانون زندگی زنش است،بیشتر شرایط را درک می کند.و اگر زن به مسائل زناشویی توجهی نکند ،شوهرش به دوری از ارتباط با او تمایل پیدا می کند.
به مادر وقت استراحت دهید.با تمام کارهایی که یک مادر در طول روز انجام می دهد حتماً به شدت خسته می شود .در صورتی که پدر کار خود را تا حدی تعدیل کند و چند ساعت زودتر به خانه بیاید،آخر هفته ها هرازگاهی زمام امور را خود به دست بگیرد تا او اندکی استراحت کند،به دیدار دوستی برود،
فیلمی ببیند ،یا هر کاردیگری که نیاز دارد انجام دهد تا حس کند دوباره به این دنیا تعلق دارد ،به زندگی مشترک خود کمک بسیاری کرده است.
زوجهایی که به این پند عمل می کنند،در می یابند که دوران پدر و مادری رابطه آنها را تنزل نمی بخشد ،بلکه آن را به سطح بالاتری از نزدیکی ،تفاهم و عشق بین زن و شوهر می برد.
در این مقاله ،سعی کردم تا با راهکارهایی عملی به شما کمک کنم تا برخی مشکلات رایج زندگی زناشویی را حل کنید.ولی گاهی اوقات هر چقدر هم که تلاش کنید،نمی توانید اختلافی را پایان ببخشید.اگر با این مسئله مواجه شدید،
بدانید که با مشکلات گره خورده و دائمی روبه رو هستید و فائق آمدن بر چنین مشکلاتی یکی از چالشهای عمده ای است که زوجها با آن روبه رویند.اصل بعدی من به شما نشان خواهد داد که چگونه از زندگی خود در برابر این تفاوتهای متضاد و ناسازگار حمایت کنید و آن را نجات دهید.
.منبع:هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید