داستان‌های تربیتی

داستان‌های تربیتی

راز احترام پیامبر(ص) به خواهر

رسول خدا(ص) خواهر رضاعی(شیری) داشت. روزی خدمت حضرت آمد. پیامبر چون او را دید شادمان شد و عبای خود را برای او به زمین پهن کرد و او را روی آن نشاند، سپس رو به او کرد و با گرمی و لبخند با وی به گفتگو پرداخت، تا خواهرش برخاست و رفت.
اتفاقاً همان‌روز برادر رضاعی‌اش نیز آمد. ولی پیغبر(ص) با او مثل خواهرش رفتار نکرد.
شخصی پرسید: یا رسول‌الله! چرا به خواهر بیشتر از برادر احترام نمودید؟! با اینکه او مرد بود.(یعنی او سزاوار به احترام بود).
حضرت فرمود: چون خواهر نسبت به پدر و مادرش بهتر از برادر خدمت می‌کند. بدین‌جهت خواهر را بیشتر از برادر محبت کردم.

چگونه به وضع یکدیگر رسیدگی می‌کنید؟

امام‌موسی‌بن جعفر(ع) فرمود:
– ای عاصم! چگونه به یکدیگر رسیدگی و به هم کمک می‌کنید؟
عرض کرد:
– به بهترین وجهی که ممکن است مردم به حال یکدیگر برسند.
حضرت فرمود:
– اگر یکی از شما تنگدست شود و به خانه برادر مؤمنش بیاید و او در منزل نباشد، آیا می‌تواند بدون اعتراض کسی دستور دهد کیسه پول ایشان را بیاورند و سرکیسه را باز کند و هرچه لازم داشت بردارد؟
عرض کرد: نه! این‌طور نیست.
فرمود: پس آن‌طور که من دوست دارم شما هنگام فقر و تنگدستی به هم رسیدگی و کمک نمی‌کنید.

مکافات عمل

در زمان حضرت‌موسی(ع) پادشاه ستمگری بود که وی به شفاعت بنده‌ای صالح، حاجت مؤمنی را به جا آورد! از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در یک روز از دنیا رفتند! مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز عزادار شدند.
اما جنازه مؤمن در خانه‌اش ماند و حیوانی بر او مسلّط گشت و گوشت صورت وی را خورد! پس از سه روز حضرت موسی(ع) از قضیه باخبر شد. حضرت موسی(ع) درضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود: بار الها! آن دشمن تو بود که با همه عزت و احترام فراوان دفن شد، و این‌هم دوست توست که جنازه‌اش در خانه ماند و حیوانی صورتش را خورد! سبب چیست؟ وحی آمد که ای موسی! دوستم از آن ظالم حاجتی خواست، او هم بجا آورد، من پاداش کار نیک او را در همین جهان دادم.
اما مؤمن چون از ستمگر که دشمن من بود، حاجت خواست، من هم کیفر او را در این جهان دادم، حال، هردو نتیجه کارهای خودشان را دیدند.

شرایط مهمانی

شخصی امیرمؤمنان علی(ع) را به مهمانی دعوت کرد.
حضرت فرمود:
دعوت تو را می‌پذیرم اما به سه شرط عرض کرد:
آن سه شرط چیست؟ فرمود:
1. خارج از منزل چیزی برایم نیاوری!
2. چیزی که در منزل هست از من مضایقه نکنی(هرچه هست از آن پذیرایی کن).
3. خانواده‌ات را هم به زحمت میانداز!
میزبان شرایط را قبول کرد و حضرت نیز دعوت او را پذیرفت.
منبع: داستان‌های بحارالأنوار محمود ناصری
منبع: قدر شماره: 23

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید