علائم حتمی ظهور

علائم حتمی ظهور

نشانه‌های حتمی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ یعنی، نشانه‌هایی که قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطی شدید با ظهور داشته و بسیار نزدیک ظهورند، پنج نشانه می‌باشند:
برخی از این نشانه‌های پنج‌گانه چند روز قبل از ظهور واقع می‌شوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ می‌دهند.
اینک برخی از احادیثی را که به صورتی مختصر بیانگر این نشانه‌ها هستند ذکر نموده آن‌گاه هر علامت را ـ با تفصیل وارد در احادیث و توضیحات مناسبی که به ذهن می‌آید ـ متذکر می‌گردیم.
حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند:« پنج علامت قبل از قیام قائم ـ علیه السّلام ـ است: یمانی، سفیانی، نداکننده‌ای که از آسمان ندا درمی‌دهد، فرو برده شدن در بیداء، کشته شدن نفس زکیه.»[1] صدای آسمانی
صیحه آسمانی و یا نداء آسمانی، از بارزترین نشانه‌ها و واضح‌ترین علائم و قوی‌ترین برهان‌ها برظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ محسوب می‌شود .
مانعی ندارد که بگوئیم: صدای آسمانی به منزله اعتراف آسمان به مشروعیت قیام حضرت مهدی قائم ـ علیه السّلام ـ و اثبات حقیقتی است که قرآن کریم و پیامبر بزرگوار و خاندان آن سرور ـ علیهم السّلام ـ به آن خبر داده‌اند.
احادیث صراحت دارند در این‌که نداء آسمانی از جبرئیل است و اوست که در آسمان ندا درمی‌دهد.
بدیهی است که مراد از نداء آسمانی صدای رعد و توپ و موشک ـ که ساخته دست بشر است ـ نمی‌باشد؛ بلکه سخنی است که معنایش واضح و نزد همه مردم قابل فهم است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «آن را هر قومی به زبان خود خواهند شنید.»[2] دقیقاً نمی‌دانیم که چگونه این صدا به همه بشر خواهد رسید. در این مورد دو احتمال وجود دارد:
نخست: آن صدای آسمانی فقط به زبان عربی فصیح باشد و در عرض چند ثانیه واکنش آن صدا در سراسر جهان پخش شود. پس آنها که زبان عربی را نیکو می‌دانند. این صدا را شنیده معنای آن را همان وقت می‌فهمند اما آنان که زبان عربی را نمی‌دانند، صدا را می‌شنوند ولی معنی آن را در همان وقت نمی‌فهمند؛ لذا درباره معنی صحیح آن تحقیق می‌نمایند. بعید نیست که خبرگزاریهای دنیا این خبر را گرفته به تمام اقطار عالم ـ با همه اختلافاتشان در زبان و دین ـ پخش نمایند و در چند لحظه صدای آسمانی ترجمه شده هر قومی آن را از تلویزیون و یا رادیوی خود و یا از کسی که آن را شنیده است بشنوند.
و نیز واضح است که پیامبر و ائمه طاهرین ـ سلام الله علیهم ـ سطح عقول مردم را ـ به هنگامی که با آنان سخن می‌گویند ـ رعایت نمایند، عقل مردم در آن روز نمی‌توانست وسائل ارتباط جمعی و رسانه‌های گروهی را ـ که امروزه با
حداکثر سرعت ممکن اخبار را پخش می‌نمایند ـ و نقش آنها را ـ که با بیشترین سرعت ممکن خبر را می‌رسانند ـ بشناسند. بر همین اساس ـ و بر مبنای احتمال اول ـ حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ به این بیان اکتفا کرده فرمودند:
«آن را هر قومی به زبان خود می‌شنوند.» و به کیفیت آن بیش از این مقدار نپرداخته‌اند… و خدا داناست.
احتمال دوم اینکه، هر قوم صدا را به زبان خود بشنوند به نحوی اعجاز آمیز اتفاق می‌افتد؛ به گونه‌ای که همگان ندا را در همان وقت و به زبان خود بشنوند، بدون آنکه مترجمان و خبرگزاری‌ها آن صدا را ترجمه کنند. این احتمال، احتمال بعیدی نیست؛ زیرا خدا بر همه چیز قدرت دارد و ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ از این معجزات و خوارق عادات برخوردار است.
به اضافه که این احتمال از جهت مادّی هم محال به نظر نمی‌رسد، چرا که امروزه می‌بینیم انسانی مخلوق و ناتوان وسائلی ساخته که هر سخنی را ظرف چند ثانیه به زبانهای مختلف ترجمه می‌کند و این وسائل را در اجتماعات بین المللی استخدام نموده است، به نحوی که نماینده هر دولتی گوشی خاصی روی گوش‌ها گذارده ترجمه هر سخن را به زبان خود از آن گوشی می‌شنود.
آنچه در احادیث ظهور دارد این است که ندایی که بیشترین اهمیت را داشته از نشانه‌های حتمی محسوب می‌گردد، همان ندایی است که در ماه رمضان شنیده می‌شود. این صیحه و یا ندا برترین بشارتی است که از آسمان به اهل زمین می‌رسد و بزرگترین تهدید و انذار برای طغیان‌گران ستمگر، یعنی کسانی که در برابر حق هر چه باشد خضوع نمی‌نمایند.
ما را قدرت و توان آن نیست که میزان تأثیر آن ندا را در اجتماعات بشری در آن روز تصور نمائیم. در آن روز شادی و سرور در چهره‌های مؤمنان هویداست و ترس و وحشت و اضطراب و هراس بر قلوب مجرمان استیلا می‌یابد، خصوصاً وقتی بدانند که آنان را توان گریختن از سلطه آن حاکم قدرتمندی که در یاری او اهل آسمان پیش از اهل زمین شرکت داشته نیست و در برابر حکم وی تمام جنبه‌های طبیعت خاضعند، بلکه در ماوراء الطبیعه هم می‌تواند تصرف کند.
سلام خدا بر پیامبر او و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ ! آنانکه دقیقاً مسائل را روشن نموده آنچه را که مربوط به صیحه آسمانی از مجموعه نشانه‌های ظهور است ـ به مقداری که عقل‌ها در آن زمان می‌توانستند دریابند ـ بیان فرمودند.
اینک برخی از آن احادیث:
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «صیحه‌ای که در ماه رمضان شنیده می‌شود در شب جمعه بیست و سوم این ماه است.»[3] در این هنگام باطل روندگان به شک می‌افتند.[4]حضرت امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «ندا دهنده‌ای از آسمان به نام قائم، ندا در می‌دهد و هر که در مشرق و در مغرب است آن را می‌شنود. خوابیده‌ای باقی نمی‌ماند مگرآنکه بیدار می‌شود و ایستاده‌ای نیست، مگر اینکه می‌نشیند و نشسته‌ای نیست، مگر آنکه ـ از شدت ترسی که از شنیدن این صدا بر آنان مستولی می‌شود ـ بر روی دو پای خود می‌ایستد. پس خدا رحمت کند آن کس را که از این صدا عبرت گیرد و جواب دهد[5]! صدای اول صدای جبرئیل است.»سپس فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب جمعه و درشب بیست و سوم خواهد بود. پس در آن شک نکنید. آن را بشنوید و اطاعت کنید. در پایان روز صدای ابلیس ملعون است که ندا در می دهد آگاه باشید! فلان کس مظلوم کشته شد.[6]می‌خواهد با این صدا مردم را به تردید افکنده و آزمایش‌شان کند. چه بسیار افراد مردّد و متحیّری که جنهمی می‌شوند! پس اگر صدا را در ماه رمضان شنیدید در آن تردید نکنید، زیرا که صدای جبرئیل است و نشانه آن این است که او به نام قائم و پدرش ندا درمی‌دهد؛ به نوعی که دوشیزه در خانه نیز در پشت پرده آن صدا را می‌شنود و پدر و برادرش را به بیرون رفتن تشویق می‌کند[7]»
آنگاه فرمودند: «و این دو صدا قبل از خروج قائم حتماً شنیده خواهد شد.»[8] و نیز از وجود مقدس حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که فرمودند: «صدا در ماه رمضان در شب بیست و سوم است پس هیچ خلقِ جانداری باقی نمی‌ماند؛ مگر آنکه این صدا را می‌شنود. صدا چنان است که خوابیده را بیدار می‌کند و به صحن منزلش می‌آید و دوشیزه نیز از پرده‌اش بیرون می‌آید.»[9] امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «اولین کسی که با قائم ـ علیه السّلام ـ بیعت می‌کند جبرئیل است که به صورت پرنده‌ای سقید فرود آمده با او بیعت می‌نماید یک پای خود را بر کعبه می‌نهد و پای دیگر خود را بر بیت المقدس آن گاه با صدایی فصیح و بلیغ آن چنان صدا می‌کند که همه خلائق می‌شنوند. می‌گوید امر خدا آمد. بر آن مشتابید.[10]»[11] حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«دررجب سه ندا از آسمان شنیده می‌شود:
صدای اول این است: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران است!
صدای دوم این است: ای گروه مؤ‌منان نزدیک شونده نزدیک شد!
صدای سوم این است: خدا فلان کس را برانگیخت سخن او را بشنوید و اطاعتش نمایید.»[12] زراره گوید:از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ چنین شنیدم که می‌فرمودند:«… و ندادهنده‌ای ندا درمی‌دهد: علی وشیعه او رستگارانند.» عرض کردم:پس چه کسی بعد ازآن با مهدی می‌جنگد؟
فرمودند:« شیطان ندا می‌دهد: فلان کس و شیعه او رستگارانند؛ یعنی مردی از بنی امیّه.»[13] عرض کردم:چه کسی راستگو را از دروغگو بازمی‌شناسد؟
فرمودند:«وی را کسانی می‌شناسندکه حدیث ما را روایت می‌کنند و گویند: وی خواهد آمد قبل از آنکه قیامت آید، (یعنی قبل از وقوع صیحه آسمانی اطلاع دارند که چنین صیحه واقع خواهدشد) و می‌دانند که آنان ذیحقند و راستگو.»[14] امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«جبرئیل در صیحه خویش گوید: ای بندگان خدا! آنچه را که می‌گوییم بشنوید، این مهدی آل محمد است که از مکه قیام می‌کند، او را اجابت کنید.»[15] سفیانی
ذکر سفیانی در احادیث فراوانی آمده است و گروهی از احادیث گفته‌اندکه:«نام وی، عثمان بن عنبسه است.» بنابراین وی فردی از افراد بشر است، نه آنکه برخی گمان برده‌آند، مراد از سفیانی، سوفیاتی یعنی اتحاد جماهیر شوروی است، خروج این فرد طغیان‌گر از نشانه‌های حتمی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. او یکی از سنگدل ترین افراد بشر است که معنای عاطفه و رحم را نشناخته در پیشگاه خداوند مرتکب بیشترین جنایت و جرم می‌گردد و در قساوت قلب و سنگدلی مرتبه ویژه‌ای را داراست!!
نسبتش به امویان می‌‌رسد. خونریز است. انسان‌ها را به سادگی حشرات می‌کشد.[1] . کمال الدین، ج2، ص649 ، نیزشیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود ص267، با اختلاف در ترتیب نشانه‌ها آن را نقل می‌کند.
[2] . بحار الانوار، ج52، ص205، به نقل از «کمال الدّین».
[3] . کمال الدّین، ج2، ص650.
[4] . غیبت شیخ طوسی، ص266، کمال الدّین، ج2، ص652.
[5] . یعنی همت گمارد و به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ملحق گردد.
[6] . ممکن است مراد از این کلمه فلان کس «عثمان» باشد آنگونه که در برخی از احادیث آمده است.
[7] . یعنی به خارج شدن از منزل و ملحق شدن به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است.
[8] . غیبت نعمانی، ص254، (باب 14، حدیث13) و نیز شافعی سلیمی در کتاب عقد الدررص105 این حدیث را نقل می‌نماید.
[9] .غیبت نعمانی.
[10] . نحل آیه 2.
[11] . کمال الدین، ج2، ص 671، بحار الانوار، ج52، ص 286.
[12] . غیبت شیخ طوسی، ص268 مراد از فلان حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. شاید نام نبردن حضرت از جهت تقیّه و یا ازشدت واضح بودن باشد.
[13] . ظاهراَ عثمان‌بن‌عفان یا عثمان بن عنبسه سفیانی است.
[14] . غیبت نعمانی، ص264، باب چهاردهم حدیث 28.
[15] . خطبه البیان، الزام النّاصب، ج2 ، ص200.
@#@ بدون واهمه‌ای پرده‌های عفت زنان مسلمان را درنهایت دریدگی و وقاحت پاره می‌کند. حرامی باقی نمی‌ماند مگر آنکه حلالش می‌کند. جرمی نیست مگر آن که مرتکب می‌شود. دل‌های او و یارانش از نهایت کینه و غیظ و بغض ودشمنی نسبت به آل محمدـ صلی الله علیه و آله ـ آکنده است، زیرا او وارث پدران اموی خویش است، یعنی کسانی که دستشان تا آرنج به خون آل رسول الله و شیعیانشان آلوده است؛ پس در صدد است که آن جرائم پی در پی و جنایاتی را که عرش خداوند را به لرزه درآورده و اهل آسمان‌ها را از فجایع و رسوائیش به مویه می‌آورد تکمیل نماید.
درباره چنین کنیه توز و پلید و همه کاره‌ای که خود را بر شهرها تحمیل نموده قدرت خویش را ـ در آنچه که نفس حیوانی بدکاره ‌اش بدون ترس و حیا و خجالت عاطفه‌ای می‌خواهد ـ به کار می‌گیرد چه فکر می‌کنید؟!
حق آن است، زمانی که سفیانی حکومت می‌کند از بدترین روزگاران درتاریخ اسلام به شمار رفته ایام حکومت طغیان‌گرانه و بی‌پروائی او از بدترین روزهای دنیاست. وی به هرجا می‌رود همراه خود ظلم را منتشر می‌کند و بذر فجائع و رخدادهای تأثر انگیز و تأسف بار می‌پاشد و قتل و آدم‌کشی را درمیان مردان و زنان و کودکان برپای می‌کند. آن چنان که در دوران حکومت وی، زندگانی بشر بدون کرامت و بی‌قیمت است.
وی بلائی بزرگ و محنتی عظیم برای خاورمیانه یعنی کشورهای سوریه و عراق و مدینه منوره و مناطق مجاورآن کشورهاست، لذا اخبار فراوان از رسول خداـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ و ائمه یازده گانه سلام الله علیهم ـ درباره این بلا و نقمتی که مردم را در برخواهد گرفت ـ در منابع مذهبی می‌یابیم. اینک برخی از این روایات درباره سفیانی:
1. از حذیفه بن یمان روایت شده که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فتنه‌ای را ـ که در میان اهل مشرق و مغرب خواهد بود ـ ذکر کردند آن حضرت فرمودند:« هنگامی که آنان این چنین‌اند سفیانی از وادی یابس [1] برآنان خروج می‌کند در زمانی که آنان در اوج فتنه‌ای که به آن اشاره رفت قرار دارند تا آنکه در دمشق فرود می‌آید و دو لشکر بسیج می‌کند، لشکری را به سوی مشرق[2] می‌فرستد و دیگری را به سوی مدینه تا به سرزمین بابل از شهر لعنت شده ـ یعنی بغداد ـ [3] فرود می‌آید. آن لشکر بیش از سه هزار نفر را کشته، بیش از صد زن را بی‌سرپرست کند و سیصد نفر از بزرگ قوم از بنی‌عباس را درآنجا می‌کشند. سپس به سوی کوفه سرازیر می‌شوند و آن چه را که در اطراف آن شهر است خراب می‌کنند. سپس بیرون آمده به سوی شام می‌روند. در این هنگام پرچم هدایت از کوفه خارج شده به این لشکر برخورد می‌کند و آنان را می‌کشد. هیچ خبر دهنده‌ای از آنان باقی نمی‌ماند آن‌گاه لشکر حق، آنچه اسیر و غنیمت در دست لشکر سفیانی است، بیرون می‌آورند.
لشکر دوم سفیانی وارد مدینه می‌شوند و آن شهر به مدت سه شبانه روز غارت می‌کنند سپس بیرون آمده به سوی مکه می‌روند تا به بیداء می‌رسند. در این هنگام خدای متعال جبرئیل را فرستاده و می‌فرماید:«ای جبرئیل! برو و آنها را نابود کن جبرئیل با پای خویش به زمین ضربه‌ای می‌زند که خدای متعال آنان را در زمین فرو می‌برد. از آن لشکر جز دو نفر از جُهینه باقی نمی‌ماند…»[4] امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ را نیز خطبه‌ای مشهور به نام خطبه بیان است که درآن خطبه مقداری از حوادث آینده ذکر گردیده است از جمله خروج سفیانی. از این خطبه برخی از مسائل را که مربوط به این موضوع است ذکر می‌نمائیم. آن حضرت چنین می‌فرمایند:«…هان! وای بر این کوفه شما و آن چه که از سفیانی بر سر کوفه در آن زمان خواهد آمد! وی از ناحیه «هَجَر» با اسبانی تندرو ـ که فرماندهان‌شان شیران تنومندند ـ می‌آید. این لشکر متعلّق به کسی است که اول نامش«شین»[5] است.
وای بر کوفه شما از آمدن او به منزلهایتان ! وی حریم شما را تصرف نموده فرزندانتان را خواهد کشت و زنانتان را هتک خواهد نمود. عمرش طولانی است و شترش فراوان و مردان او شیرانند.
بدانید که سفیانی سه بار وارد بصره خواهد شد. در آن شهر عزیز را ذلیل کرده زنان را به اسارت خواهد برد.
نشانه خروج سفیانی اختلاف و درگیری بین سه گروه پرچمدار است؛ پرچمی از مغرب؛ پس وای بر مصر و از آن چه بر آنان وارد خواهد آمد!
و پرچمی از بحرین، از جزیره أوال از سرزمین فارس.[6] و پرچمی از شام. این فتنه یک سال به طول می‌انجامد. آنگاه مردی از فرزندان عباس خروج می‌نماید. اهل عراق گویند: به سوی شما مردم پا برهنه یا مردمی بی‌ارزش و بی‌وجود و بی‌شخصیت می‌آیند. افرادی هستندکه صاحب تمایلات مختلفند. اهل شام و فلسطین مضطرب گشته به سوی رؤسا شام و مصر روند و گویند: فرزند پادشاه (یعنی سفیانی) را جستجو کنید. او را جستجو می‌کنند و در «غوطه[7]» دمشق می‌یابند؛ در محلی که به آن «حرستا»گفته می‌شود. وقتی که برآنان فرود می‌آید، دائی‌های خود را «بنی کلب» و «بنی دهانه» را بیرون می‌آورد. و در وادی «یابس» عده‌ای فراوان همراه‌ وی خواهند شد. سپس به آنان پاسخ مثبت داده در روز جمعه همراهشان خارج شود. آن گاه به بالای منبر دمشق می‌رود. این نخستین منبری است که صعود می‌کند. خطبه می‌خواند و آنان را به جهاد فرمان می‌دهد و با آنان به این شرط پیمان می‌بندد که ـ چه از فرمان‌روایی‌اش راضی باشند و چه ناراضی ـ حکمش را اطاعت کنند و فرمان برند. آنگاه به سوی «غوطه» می‌رود و در آن وارد نمی‌شود تا آن که مردم بر گردش اجتماع نمایند. در این هنگام است که سفیانی با گروه‌هائی از اهل شام، خروج می‌کند. سه گروه پرچم دار از هم جدا خواهد شد؛
پرچم ترک و عجم که سیاه خواهد بود.
و پرچم بیابانیها که سرکرده آنها از بنی العباس است و زرد خواهد بود.
و پرچم سفیانی.
در زمین ازرق (و در نسخه‌ای: اردن) جنگ سختی درگیر می‌شود و از آنان شصت هزار نفر کشته می‌شوند. سپس سفیانی بر آنان غلبه یافته افراد فراوانی از آنان را می‌کشد و بر قبایل آنان تملک می‌یابد و بین آنان عدالت می‌ورزد تا آنکه درباره او گویند:«و الله هر چه درباره او می‌گفتند دروغ بود.»[8] سوگند به خدا، آنان دروغگویانند و نمی‌دانند بر امت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ چه خواهد رسید! اگر می‌دانستند چنین نمی‌گفتند.
همواره بین آنان عدالت را رعایت خواهد نمود تا آنکه حرکت کند. اولین مسیر او «حمص» است که اهل آن در بدترین حالت به سر می‌برند. پس از فرات، از دروازه‌ مصر می‌گذرد سپس به محلی می‌رودکه به آن محل«قریه سبا»[9] گفته می‌شود. برای وی در آن جا رخدادی بزرگ خواهد بود. پس شهری باقی نمی‌ماند مگر آن که خبر او به آن جا می‌رسد و بر اهل هر شهر از آن خبر ترس و نگرانی وارد می‌شود. پس مرتباً همین گونه از شهری به شهر دیگر وارد می‌شود. آن گاه به سوی دمشق برمی‌گردد؛ در حالی که همگی مطیع او شده‌‌اند. لشکری را تجهیز کرده به سوی مدینه می‌فرستد و لشکری را به سوی مشرق گسیل می‌دارد. در زوراء هفتاد هزار نفر را می‌کشد و سیصد زن باردار را شکم می‌درد. سپس به سوی این کوفه شما می‌آید و چه بسیار مرد و زن گریه‌کننده‌ای خواهد بود.
اما لشکر مدینه، وقتی که به وسط صحرا می‌رسند، جبرئیل بانگ بلندی بر آنان می‌کشد و جز دو مرد هیچ کس باقی
نمی‌ماند؛ مگر آنکه زمین وی را به کام خود کشیده است…پس قومی از فرزندان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ که اشرافند فرار می‌کنند تا به روم می‌رسند. سفیانی به زمامدار روم گوید: غلامان مرا به من برگردان. او نیز آنان را به سفیانی برمی‌گرداند. سفیانی هم آنها را در پلکان شرقی مسجد جامع دمشق گردن می‌زند ولی هیچ کس او را در این عمل سرزنش نمی‌کند! بدانید که نشانه آن تجدید دیوارهای شهرهاست.»
به آن حضرت گفتند: ای امیرمؤمنان، برای ما دیوارها را توضیح دهید. حضرت فرمودند:«تجدید دیواری در شام و شهر عجوز و حرّان؛ بر آنها دو دیوار ساخته می‌شود. در واسط نیز دیواری و دربیضاء نیز دیواری ساخته خواهد شد. در کوفه دو دیوار و بر شوشتر دیواری و برای ارمینّیه دیواری و بر موصل دیواری و برای همدان دیواری و بر رقّه دیواری و بر سرزمین یونس دیواری و بر حمص دیواری و بر مطردین دیواری و رقطاء را دیواری و بر رحبه دیواری و بر دیرهند دیواری و بر قلعه نیز دیواری ساخته خواهدشد.[10] ای مردم! بدانیدوقتی که سفیانی ظاهر شود، رویدادهای عظیمی برای وی خواهد بود. اولین رویداد در حمص سپس در حلب، آنگاه در رقّه بعد در قریه سبا سپس در رأس العین آنگاه در نصیبین سپس به موصل ـ که واقعه‌ای بزرگ خواهد بود ـ و سفیانی شصت هزار نفر آنان را خواهد کشت.
… سفیانی هرکه را که نامش محمّد و علی و حسن و حسین و فاطمه و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیّه باشد، به خاطر کینه و بغض نسبت به آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ خواهد کشت.
سپس شکست خورده به شام برمی‌گردد. وقتی که وارد شهر خود شد، صرفاً به شرابخواری و معاصی پرداخته یاران و اطرافیان خود را نیز به آن عمل امر می‌کند. در حالی که به دستش حربه‌ای است بیرون می‌آید. فرمان می‌دهد زنی را بگیرند. آنگاه آن زن را به یکی از همراهانش می‌دهد و به وی می‌گوید: با او در میان راه درآویز! او نیز چنین می‌کند.[1] . «وادی یابس» منطقه‌ای است در اطراف دمشق.
[2] . ممکن است مراد از مشرق در این جا شهر کوفه باشد، زیرا کوفه در عراق یعنی مشرق سوریه واقع است از این حدیث استفاده می‌شود که لشکر سفیانی در هنگام رفتن به سوی کوفه از بابل می‌گذرد. بابل منطقه‌ای است که بین بغداد و شهر حلّه واقع شده است.
[3] . شهر لعنت شده، بابل است، زیرا اهالی آن گرفتار عذاب شدند و وقتی حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ با لشکریانش بر آنجا گذشت در آن شهر نماز نخواندند. اما این که در توضیح شهر لعنت شده بغداد آمده نمی‌دانم که گوینده این تفسیر کیست؟ شاید که از خود راوی باشد، خلاصه آن که عبارت: «یعنی بغداد» در بسیاری از مصادر این حدیث وارد نشده است.
[4] . بحارالانوار، ج52، ص186 به نقل از«تفسیر» ثعلبی شافعی، حدیث فوق را طبری نیز در تفسیر خود و صاحب «عقدالدّرر» در کتابش نقل می‌کنند.
[5] . مصادری که نزد من موجودند، اول نام او را «شین» ذکر کرده‌اند. شاید صحیح«عین» باشد و «شین» از اشتباهات نسخه‌پردازان باشد؛ با توجّه به این که تشابه بین شین و عین زیاد است.
[6] . این اسم سابقاً به طور مطلق بر شهرهای بحرین اطلاق می‌گردید.
[7] . )زمینی هموار و پست و فراخ و نیز نام سرزمین وسیعی که دمشق بخشی از آن است.( معجم البلدان، لغت نامه فارسی دهخدا، منتهی الإرب)(.
[8] . یعنی: مردم برای سفیانی شایعات دروغی می‌سازند ولی اینان ـ به خاطر این که در زمان حکومت او عدالت دیده‌اند ـ وی را مردی صالح و عادل محسوب می‌نمایند.
[9] . در نسخه دیگر: قرقیسا.(مترجم).
[10] . شاید مراد از دیوار ـ در اصل عربی: سورـ در این جا پایگاه‌ها و پادگانهای نظامی است که در اکثر شهرهای یادشده در این حدیث این نوع پایگاهها و پادگانها بنا گردیده است.
@#@ شکم زن را می‌شکافد جنین از شکم مادر سقط می‌شود و کسی را این توانائی نیست که او را از چنین عملی جلوگیری کند.[1] در این هنگام فرشتگان خدا در آسمانها مضطرب گردند و خدای تعالی به خروج قائم از فرزندان من که صاحب‌ الزمان است اجازه می‌فرماید. خبر وی در همه مکان‌ها منتشر می‌گردد در همان هنگام است که جبرئیل بر صخره بیت المقدس فرود آمده بر اهل زمین چنین بانگ خواهد زد:
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»[2] «حق آمد و باطل رفت، یقیناً که باطل رفتنی است.»
همچنین جبرئیل در بانگش گوید: «ای بندگان خدا، آنچه را که می‌گویم بشنوید این همان مهدی آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است که از سرزمین مکه خارج می‌گردد. او را اجابت کنید.»[3] از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده که فرمودند: «گوئی که سفیانی ـ و یا همکار سفیانی[4] ـ را می‌بینم که اردوگاه خود را در کوفه برپا کرده است و نداکننده‌اش ندا در‌می‌دهد:
هر که سر یک شیعه را بیاورد هزار درهم پاداش خواهد گرفت. پس همسایه بر همسایه‌اش حمله برده خواهد گفت: این از آنان است و گردنش را می‌زند و هزار درهم می‌گیرد.»[5] از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده که فرمودند: «سفیانی از امور حتمی است. خروج او در ماه رجب است از ابتدای خروج تا پایان خروجش پانزده ماه است. شش ماه می‌جنگد. وقتی که در سرزمین‌های دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قِنِّسرین تسلط یافت،[6] نه ماه حکومت می‌کند؛ نه یک روز هم بیشتر.[7] از معلّّی بن خُنیس روایت شده که گوید از حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ شنیدم که می‌فرمود:
«بعضی از امور حتمی‌اند و عدّه‌ای غیر حتمی. از امور حتمی خروج سفیانی در رجب است.»[8] از حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است، که فرمودند: امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ فرمودند:
«وقتی که دو نیزه در شام با هم برخورد کردند، زد و خورد آنها تمام نمی‌شود مگر آن‌که نشانه‌ای از نشانه‌های خدا آشکار خواهد شد.»
فردی سؤال می‌کند: یا امیر المؤمنین آن نشانه چیست؟ فرمودند: «زلزله‌ای در شام خواهد شد که در آن بیش از صد هزار نفر هلاک شوند. خدای تعالی این زمین لرزه را برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذاب قرار داده است. وقتی چنین حادثه‌ای واقع شد به انتظار کسانی باشید که همراه با استرانی سیاه و سفید و تند روند[9] و همراهشان پرچم‌های زرد رنگ است. آنان از مغرب آمده وارد شام می‌شوند و در آن هنگام است که بی‌تابی بزرگ و مرگ سرخ پیش خواهد آمد. وقتی که چنین شد، منتظر باشید که قریه‌ای در دمشق به نام «حرستا»[10] در زمین فرو رود در این هنگام فرزند زن جگر‌خوار[11] از وادی یابس خروج کرده بر منبر دمشق می‌نشیند. در چنین زمانی خروج مهدی ـ علیه السّلام ـ را انتظار برید.»[12] در آن روز تأویل این آیه ظاهر شود:
«وَ لَوْ تَری اِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتًَ وَ اُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قِریبٍ»
«و کاش می‌دیدی زمانی که آنان هراسان شوند. پس گریزی نیست و از مکانی نزدیک گرفته خواهند شد.»[13] سفیانی صد و سی هزار نفر را به سوی کوفه می‌فرستد و آنان در «روحاء» و «فارق» فرود آیند. از این عده شصت هزار نفر حرکت می‌کنند تا به کوفه و محلّ قبر هود ـ علیه السّلام ـ یعنی نخیله در روز عید وارد شوند. فرمانده لشکر ستمکار زورگوئی است که به وی کاهن ساحر گفته می‌شود. پس از شهر بغداد به سوی آنان فرمانده‌ای همراه با پنجاه هزار کاهن می‌رود. در پُل کوفه هفتاد هزار نفر از آن سپاه را می‌کشد، به نحوی که مردم مدّت سه روز از فرات به خاطر خونهائی که در آن ریخته شده و به خاطر تعفّن اجساد اجتناب می‌کنند. از کوفه هفتاد هزار دوشیزه به اسارت برده می‌شوند ولی دست و صورت از آنها برهنه نمی‌شود تا آن که در وسایل نقلیّه قرار داده می‌شوند. آنان را به شهر نجف می‌برند.»[14] آنچه گذشت برگرفته‌ای از احادیثی بود که از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ پیرامون سفیانی و کارهای زشت و جرائم او روایت گردیده است. توجّه داشته باشید که تنها دانشمندان شیعه از سفیانی نام نبرده‌اند بلکه دانشمندان اهل سنّت و جماعت نیز این موضوع را در کتب خود ذکر نموده‌اند. ما ذیلاً نام برخی از آنان را ـ که درکتب خود راجع به سُفیانی مطالبی نقل کرده‌اندـ ذکر می‌نمائیم.
1. سیوطی شافعی در «العَرف الوَردی»، ج2، ص75.
2. هیثمی در «مجمع الزّوائد»، ج7، ص314.
3. مسلم در «صحیح»، ج2، ص493.
4.( یوسف‌بن‌یحیی) شافعی در «عقد الدُّرر» در بسیاری از فصول و ابواب آن.
5. متّقی هندی در «کنزالعمّال»، ج6، ص68.
6. نعیم‌بن‌حمّاد استاد بُخاری در «فتن» خود در باب علامات مهدی.
7. حاکم حَسَکانی در «مستدرک الصّحیحین»، ج4، ص468.
8. ثعلبی شافعی در «تفسیر» خود.
9. طبری در «تفسیر»خود.
و ده‌ها مأخذ دیگر که برشمردن آنها مشکل است.
فرو برده شدن در بیْداء:
فرو برده شدن در بیداء از نشانه‌های ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. این مطلب در احادیثی که درباره سفیانی سخن گفته‌اند به کرّات ذکر گردیده است. ما در این فرصت به بازگشت به مسائل گذشته در این مورد نیازی نداریم؛ تنها از این نشانه به اشاره‌ای مستقل اکتفا می‌کنیم؛ چرا که این نشانه از نشانه‌های حتمی است.
از حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده که در حدیثی طولانی چنین فرمودند:
«خروج سفیانی و یمانی و خراسانی (یعنی هاشمی) از نظر زمان در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود، نظمی همانند نظم دانه‌های تسبیح که پشت سرهم قرار می‌گیرند… در این پرچمها، پرچمی هدایت کننده‌تر از پرچم یمانی نیست؛ آن پرچم هدایت است؛ زیرا که شما را به صاحبتان (یعنی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ) دعوت می‌نماید. وقتی که یمانی خروج نماید خرید و فروش اسلحه را بر مردم و هر مسلمانی حرام می‌کند (یا حرام می‌شود). زمانی که یمانی ظهور کند به سوی او بشتاب؛ زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانی روا نیست که از او روی برگرداند. هرکه مرتکب نافرمانی او شود از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که وی به سوی حق و راه راست دعوت می‌کند.»[15] نفس زکیّه:
شهادت نفس زکیّه بین رکن و مقام در مسجدالحرام، از نشانه‌های قطعی ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ است. در نَسَب نفس زکیّه اختلاف است؛ گروهی او را حَسَنی و دسته‌ای حسینی دانسته‌اند. این اختلاف در نسب ـ با توجّه به آنکه از خاندان رسول خدا بودن وی روشن است ـ زیانی به مطلب نمی‌رساند.
در احادیث از وی با تعبیر غلام (=جوان) یاد کرده‌اند. ممکن است نوجوان باشد. حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ او را به سوی اهل مکّه می‌فرستند تا به یاری حضرت او بشتابند ولی آنان بر او هجوم آورده و او را بین رکن و مقام شهید می‌کنند. در این هنگام خشم خدای تعالی بر آنان فرود می‌آید.
بین شهادت نفس زکیه و قیام حضرت صاحب الامر ـ علیه السّلام ـ پانزده روز فاصله خواهد بود. وجه تسمیه نفس زکیه آن است که وی را بدون هیچگونه گناهی به قتل می‌رسانند. علت شهادت او فقط این است که به اهل مکه پیام شفاهی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را می‌رساند و نه هیچ چیز دیگر. این پیام به هیچ وجه حاوی بدگوئی و شتم و تهدید نیست؛ بلکه فقط شامل یاری خواهی و کمک‌طلبی از اهل مکه است. خدای تعالی از زبان حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ خطاب به خضر چنین می‌فرماید: (أقَتَلْتَ نفساً زَکیَّهً؟!)[16] (آیا فرد پاکی را کشتی.«یعنی، بی‌گناهی را.»)
اکنون برخی از احادیث وارد شده در این مورد را نقل می‌نمائیم:
حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«قائم به یارانش فرماید: ای قوم، اهل مکه مرا نمی‌خواهند؛ ولی من کسی را به سوی آنان می‌فرستم تا بر آنان آنگونه که شایسته کسی چون من است احتجاج نماید. آنگاه مردی از یاران خویش را
خوانده به وی فرماید: به سوی اهل مکه برو و به آنان بگو: ای اهل مکه… من فرستاده حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به سوی شما هستم و او به شما چنین فرماید: ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما فرزندان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ و سلاله انبیاء هستیم. به ما ظلم شده و مورد فشار و قهر قرار گرفته‌ایم. از زمانی که پیامبر فوت نموده تا امروز حق ما از ما سلب گردیده است. از شما یاری می‌طلبیم؛ ما را یاری کنید.
وقتی که آن جوان این مطالب را گوید به طرف او آمده بین رکن و مقام شهیدش کنند. این نفس زکیّه است.»[17] حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودند:«… و کشته شدن جوانی از آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ بین رکن و مقام که نامش محمّد بن حسن نفس زکیّه است. در این هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.»[18] حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ چنین ‌فرمودند:«بین قیام قائم آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ و قتل نفس زکیّه بیش از پانزده شب فاصله نیست.»[19] لقب نفس زکیّه در برخی از احادیث شریفه به مردی اطلاق گردیده که همراه با هفتاد نفر از صالحان در حوالی کوفه، به هنگام وارد شدن لشکر سفیانی در آن شهر شهید می‌شود. این لقب بر سید هاشمی نیزـ که سابقاً نام او را در هنگام بیان نشانه‌های غیر حتمی، ذکر نمودیم ـ اطلاق شده است. تردیدی نیست که نفس زکیّه‌ای که شهادتش جزء نشانه‌های قطعی ظهور ذکر گردیده مردی است که بین رکن و مقام، پانزده شب قبل از ظهور حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ ،شهید خواهد شد.
[1] . شاید مراد از این فرمایش چنین باشد که آن مزدور سفیانی با آن زن زنا می‌کند در حالی که آن زن قبلاً حامله بوده است. روی همین اصل وقتی شکم او را پاره می‌کنند، جنینش سقط می‌شود.
[2] . سوره اسراء، آیه82.
[3] . إلزام النّاصب، ج2، ص200 ـ 188، نوائب الدّهور فی علائم الظهور، میرجهانی طباطبایی.
[4] . واضح است که تردید از راوی است، نه از امام.
[5] . غیبت شیخ طوسی، علامه مجلسی نیز این حدیث را در بحار الانوار، ج52، ص215 نقل فرموده است.
[6] . در اصل حدیث آمده: «فاذَا مَلَکَ الکُوَرَ الخَمْسَ». ما با توضیحات مؤلف محترم نام پنج شهر را در متن آوردیم. (مترجم)
[7] . غیبت نعمانی، ص300، بحارالانوار، ج52، ص248.
[8] . غیبت نعمانی، ص300، بحارالانوار، ج52، ص249.
[9] . )ترجمه: أصحاب البراذین الشُّهُبِ المحذوقهِ و با فرض اینکه تصحیف المُخذرَفَه باشد. مؤلف این احتمال را نیز یاد کرده است که عبارت یاد شده به تانک‌ها و نفربرها اشاره داشته باشد و اسب ترکی نامیدن آنها تشبیه مناسب برای اهل آن زمان باشد(
[10] . «حرستا» نام قریه‌ای است بزرگ و آباد که در اطراف دمشق در راه «حمص» قرار گرفته؛ آن‌گونه که در «معجم البلدان» و «مراصد الاطّلاع»آمده است.
[11] . یعنی سفیانی.
[12] . غیبت نعمانی، ص306 ـ305؛ عقد الدرر، ص53.
[13] . سبأ: 51. و در تفسیر علیّ‌بن‌ابراهیم از حضرت امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده که در تفسیر آیه فرمودند:«و کاش می دیدی زمانی که آنان(از صدا) هراسان شوند پس گریزی نیست» این صدا از آسمان است«و از جایی نزدیک گرفته شوند» یعنی زمین از زیرپاهایشان باز می‌شود و آنان را در خود فرو می‌برد.
[14] . بحارالأنوار، ج52، ص274ـ273 به نقل از کتاب «سرور أهل الایمان».
[15] . بحار الأنوار، ج52، ص232، غیبت نعمانی، ص255(‌باب چهاردهم حدیث 13).
[16] . سوره کهف، آیه 74.
[17] . بحار الانوار، ج52، ص 307.
[18] . همان، ص192، به نقل از کمال الدین .
[19] . همان، ص203؛ به نقل از کمال الدّین، ج2، ص649؛ شیخ طوسی نیز در غیبت(ص271) و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده‌اند.
سید محمد کاظم قزوینی ـ امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص439

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید