بررسی احادیث صبر

بررسی احادیث صبر

منبع : راسخون

نویسنده : کمال قرائی منش

مقدمه

دین مبین اسلام را می توان به سه بخش اخلاق، عقاید و احکام تقسیم کرد. هر سه بخش در دین اسلام مورد توجه قرار گرفته است ولی در جامعه امروز می بینیم که به بخش اخلاق اهمیت زیادی داده نمی شود و شاید در بعضی از مکان ها و موقعیت ها اصلاً اهمیتی داده نشود. با توجه به این نکته و دلایل دیگری که وجود دارد، تشخیص داده ام که موضوع تحقیق خود را در زمینه ی اخلاق قرار دهم، اما همان طور که می دانیم صفات اخلاقی کم نیستند، به همین منظور موضوعی را که انتخاب کردم، یکی از شاخه های وابسته به صفات اخلاقی است. موضوع این مقاله صفت اخلاقی صبر می باشد. می دانیم که بهترین انسان های روی زمین اهل البیت علیهم السلام و از نظر تمام مسائل دنیوی و اخروی در آخرین درجه کمال هستند. در نتیجه این نکته مورد توجه قرار می گیرد که اگر بخواهیم روی موضوعی تحقیق کنیم، باید سراغ منبع و مصداق حقیقی آن رویم. بنابراین تصمیم گرفتم که سراغ سیره ی چهارده معصوم (ع) رفته و مباحثی را در مورد صبر انتخاب کنم.
در این تحقیق ناچیز سعی شده است که صبر معرفی گردد و مسائل مربوط به آن مورد بررسی قرار گیرد. البته باید به این نکته توجه گردد که آیا این صفت اخلاقی متناسب با این دوران، یعنی در عصر غیبت امام زمان (عج) ، می باشد یا این که بازدهی خاصی ندارد و در حقیقت جایگاه و موضع اصلی آن کجاست. به امید این که این تحقیق مورد رضایت حضرت حق تعالی (عزّ و جلّ) و حضرت امام زمان (عج) قرار گیرد. والسلام

1. تعریف صبر

همانطورکه درمقدمه گفته شد، در این تحقیق برآنیم که کمی درباره صفت اخلاقی صبرصحبت کنیم. درابتدا برای اینکه ببینیم صبر چیست، باید تعریف آن رابدانیم.
مرحوم نراقی(ره) صبر را این گونه تعریف کرده اند : (1) « صبر عبارت است از ثبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب و مقاومت کردن با حوادث و شدائد به نحوی که سینه او تنگ نشود و خاطر او پریشان نگردد وگشادگی و طمانینگی که بیش از حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد. پس زبان خود را از شکایت نگاه دارد واعضای خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند و این صبر درشدائد است». و یا مرحوم راغب (ره) درتعریف صبرگفته اند(2) : « عبارت است از خودداری در وقت تنگنایی یا حبس کردن نفس درآن چیزی که عقل و شرع اقتضا می کنند».

الف) حقیقت صبر (3)

حقیقت صبر این است که از نزول بلا و مصیبت ترسی نداشته باشد. صبر، مراتبی دارد وآخرین حدّ آن این است که میان نعمت و بلا فرقی قائل نشود؛ بلکه بلا را برنعمت ترجیح دهد! زیرا در پایان نتیجه و میوه اش شیرین و عاقبتی پسندیده در بردارد. صبر بر مطلوب و مقصد، مانند پیروزی برآنست و صبر بر سختی ها گشایش در پی دارد.

ب) اقسام صبر

صبر به یک اعتبار به صبرعوام و صبر خواص تقسیم می شود.
کسی که از روی کراهت و ناچاری صبر ورزیده و در عین حال مراقبت کامل دارد که شکایت و اظهار گله در نزد مردم نکند و با اضطراب وجزع باطن و اسرار خود را آشکارنسازد، چنین شخصی از صبرکنندگان عمومی به شمار می رود و از جهت نصیب و حظّ ، مشمول فرمایش خداوند متعال خواهد بود که می فرماید: « بشارت بده صابران را…» یعنی: بشارت بده به بهشت ومغفرت.
اما اگراز جان و دل استقبال کرد و بدون کوچک ترین اضطراب با بلا رو به رو شود و باکمال اطمینان خاطر وآرامش دل و سنگینی و وقار، ثبات نفس و استقامت داشته باشد، او از خواص صابرین محسوب می گردد و مشمول این عبارت خدای (عزّ وجلّ) قرار می گیردکه فرمود: « إنّ الله مع الصابرین» . (4)
و به اعتبار دیگر به سه نوع 1. صبرعوام، 2. صبرپرهیزکاران و 3. صبرعارفان تقسیم می گردد.(5)
صبرعوام عبارت است از خویشتن داری و اظهار ثبوت و پایداری نمودن ظاهری. یعنی شخص عامی در برابر مصیبت ها و مشکلات خود را ظاهراً صابر نشان می دهد(ولی قلباً ناراحت است)تاحالش نزد خردمندان وعموم مردم پسندیده باشد و مورد سرزنش آنها قرارنگیرد:«یعلمون ظاهراً من الحیاه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون» : اکثرمردم تنها به ظواهر و نمودهایی اززندگی دنیا آگاهی دارند واز آخرت بی خبرند.(6)
دومین قسم صبر، صبر زاهدان و عابدان و اهل تقوی است. این ها به امید ثواب آخرت صبر می کنند: «إنّما یوفّی الصّابرون أجرهم بغیر حساب». خداوند صابران رابه حد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد.(7)
قسم سوم صبر، صبر عارفان است. این ها نه به خاطر نائل شدن به ثواب آخرت مشکلات را تحمل می کنند و نه از سختی ها ناراحت می شوند؛ بلکه از مصیبت ها ومشکلات لذت می برند! و بلاها را نوعی موهبت خاص الاهی قلمداد می کنند وآن را دلیل برعنایت خاص و توجه خاص خدا می دانند. این نوع صبر «رضا» نامیده می شود.
نوع اول صبر هیچ گونه پاداشی نزد خداوند ندارد؛ زیرا برای خداوند انجام نشده که سزاوار ثواب باشد؛ بلکه برای جلب نظر مردم انجام گرفته و در حقیقت این نوع صبر، ریای محض است و آنچه که در روایات مورد ریا وارد شده است، در این مورد مصداق دارد. گرچه این حالت ظاهری از جزع و فزع بهتر است؛ یعنی با اینکه این گونه صبر ریا و مذموم است، ولی داد و فریاد از این بد تر است زیرا بشر زود از اخلاق و روش نیک و زشت هم نشینان و افراد جامعه خود خو می گیرد و تأثیر می پذیرد. در این صورت اگر شخص عامی که ظاهرش صبور و باطنش ناراحت است جزع و فزع و داد و بیداد و بی تابی کند، این عمل در میان مردم شیوع پیدا می کند ولی اگر ظاهراً خود را به صورت صابران نشان دهد و مردم حالت او را ببینند، متمایل به اخلاق او می گردند و چه بسا همین باعث کمال آنها گردد. بنابراین صبر عوام با اینکه ریاست، از بی صبری و بی تابی بهتر است. چون این حالت او برای نظام مفید است، گر چه برای خودش فایده ای نداشته باشد. بنابر این صبر به طور مطلق شامل قسم دوم می شود زیرا همان طور که گفته شد قسم اول در حقیقت صبر نیست بلکه ریا است و قسم سوم هم رضا است و قسم دوم نیز صبر پرهیزگاران است.
در جای دیگر امام علی علیه السلام فرموده اند: «صبر بر سه قسمِ 1. صبر بر طاعت، 2.صبر بر معصیت و 3. صبر بر مصیبت است».

صبر بر طاعت

همه تکالیف و وظایف واجب با نوعی زحمت و درد سر و به تعبیر درست تر با مقداری تلاش و فعالیت مثبت و منفی که برای روح سهولت گرای انسان موجب زحمت است، همراه می باشد. از واجبات و تکالیف شخصی مثل نماز و روزه تا واجبات مالی و تکالیف اجتماعی و غیره همگی یک سره با خوی بشر که به آسان گزینی متمایل است ناسازگار و سخت است. این وضع در همه قوانین جهان چه آسمانی و چه بشری و چه درست و چه نادرست، یکسان است. اصولاً قانون اگر چه خود برای بشر یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و از همین جهت هم مورد قبول وی قرار می گیرد، اما به طور کلی هیچ گاه برای وی به طور طبیعی گوارا و شیرین نبوده است. مثلاً با این که می دانیم قوانین راهنمایی و رانندگی برای حفظ سلامت خود ماست ولی در سال می بینیم که چقدر تخلفات راهنمایی و رانندگی باعث کشته و زخمی شدن بسیاری از افراد جامعه می گردد.
یا مثلاً نمازکه دقایقی راباید صرف آن کرد، ازمشغله لازمی باید دست برداشت و یا مثل حج و امر به معروف، همه برخلاف طبع وتمایلات آدمی است. همه با دردسر و محنت همراه و در عین حال همه بدون استثنا نیز متضمن مفیدترین و ضروری ترین مواد لازم برای رستگاری و سعادت بشراست. اکنون در برابر این دشواری ها و نا گواری ها که در تکالیف دین است، چه باید کرد؟
اینجاست که اسلام به ما می گوید که باید صبرکرد. صبربرطاعت! آری، باید صبرکرد؛ یعنی باید در مقابل انگیزه ها و وسوسه های شرارت آفرین و صلاح سوز مقاومت به خرج داد و این به تناسب عملی که بر آن باید صبر کرد، معنا وشکل خاصی می گیرد. یک جا مقاومت، به پایداری در میدان جنگ است، یک جا به استقامت در صحنه مبارزه با نفس ویک جا به بی اعتنایی به وسوسه فقر و پریشانی و… . پس درهمه جا صبر، مقاومت است و هیچ جا به معنای تسلیم و دست بسته اسیر جریان شدن و خفت کشیدن نیست.
صبر در معصیت که یکی از سه گونه صبر است، در معنا مقاومتی است در برابر آتش طغیان و یا انحراف غرائز؛ زیرا که اساساً معصیت وگناه از همین طغیان و انحراف منشأ می گیرد؛ مثلاً انسان به طورطبیعی مایل است وسائل زندگی و نیازهای اصلی خود راتأمین کند و چون این کار بدون مال و ثروت امکان پذیر نیست، لذا تحصیل مال و ثروت جلوه ای ازیک غریزه او را تشکیل می دهد. اسلام نیزکه مکتب انسانیت و راه زندگی انسان است، این کار را تصویب و امضا می کند والبته برای انتظام صحیح جامعه راه ها وروش هایی هم برای آن مقرر می سازد ولی هرگز فرد را از تلاش معاش باز نمی دارد با این همه در موارد زیادی این غریزه از حد تعادل خود فراتر می رود. پول دوستی و مال اندوزی مانند بیماری مزمنی در جان انسان ریشه می دواند و در نتیجه پول برای او نه به صورت وسیله ای برای تامین نیازها، بلکه همچون هدفی عزیز یا وسیله ای برای انجام مقاصد غیر انسانی و یا آلتی برای تفاخر شکل می یابد و این همه از نظر اسلام ممنوع است.
اینجاست که اسلام به پیرو خود دستور صبر می دهد؛ یعنی فرمان مقاومت در برابر طغیان و انحراف این غریزه؛ غریزه ی مال دوستی، که آدمی را به رباخواری و احتکار و انحراف در معاملات و تصرفات ناروا می کشاند و صبر در این جا یعنی مقاومت در برابر این انگیزه فساد آفرین که این همه را موجب می شود. اینجا حکم اسلام و قرآن رو در روی غریزه و انحراف قرار گرفته و راه را بر آن می بندد؛ به مسلمان دستور می دهد که در برابرانگیزه این قدرت طلبی که انگیزه ای شرآفرین و فساد آفرین است مقاومت کن و تن به این قدرت طلبی مده؛ یعنی از روایات و دستورات دین چنین استنباط می شود که صبردر برابر معصیت ها و طغیان ها از اهمیت و فضیلت بیش تری برخوردار است.
در بیانات ائمه اطهار علیهم السلام موضوعاتی مطرح گردیده که نشان می دهد بر این قسم از صبر، تکیه بیش تری شده و دارای فضیلت بالا تری است. شاید بدین سبب پیمودن راه که موضوع نوع اول یعنی صبر بر طاعت است، با یک نوع شوق طبیعی در انسان همراه است که همانا شوق به حرکت و تلاش می باشد. در حالی که منحرف نشدن و به موانع تن ندادن، آن هم موانعی که همه بر طبق کشش ها و جاذبه های طبیعی بشر است، نه تنها از پشتوانه جاذبه و غریزه ی طبیعی برخوردار نیست، بلکه درست در جهت عکس چنین جاذبه ای قرار گرفته است. پس صبر در نوع اول، در حالی که از طرفی مقاومت در برابر نوعی کشش طبیعی، یعنی راحت طلبی و سهل گرایی است،اما از طرف دیگر همگامی و همراهی یا یک نوع کشش دیگر است که آن نیز اگر چه ضعیف ولی طبیعی است؛ اما صبر در نوع دوم یک سره با تمایلات طبیعی و کشش ها و جاذبه های نفسانی مخالف و معارض است لذا مقاومت در این نوع دشوارتر و دارای فضیلت بیش تر است. از طرفی نقش تعیین کننده صبر در معصیت همواره در جریانات اجتماعی بارز تر و اثر آن آشکار تر بوده است و این نیز می تواند دلیل دیگری برای ترجیح این قسم از صبر باشد.

ج) نمونه ای ازتاریخ هنگام مواجهه با صبر

برای نمونه، دو چهره شناخته شده تاریخ اسلام را با یکدیگر مقایسه می کنیم. یکی چهره ای منور و پرافتخار و دیگری چهره ای منفور و دور افتاده. این چهره متعلق به دو فرد است که در موقعیتی یکسان قرارگرفته اند و می توان گفت هر دو بر سر یک دو راهی هستند ولی در عمل هرکدام تصمیمی غیر از تصمیم آن دیگری گرفته و هر یک راهی را انتخاب می کنند. این دو نفر یکی «عمر بن سعد» و دیگری «حر بن یزید ریاحی» است در ابتدای کار هر دو مهره نیرویی برای خلیفه وقت یعنی یزید بودند و هر دو می دانستند دست به گناهی بزرگ می زنند. آنچه درآن لحظه حساس می توانست هر دو را نجات بخشد، صبر بود. صبر در برابر کشش و جاذبه های نفس انسان. عمر سعد در این لحظه نتوانست صبر کند و تمایلاتش بر او ترجیح پیدا کرد ولی حر بن زیاد توانست در برابر نفس خود صبر پیشه کند و راه سعادت را پی گرفت.

د)سخن پیامبر (ص) درباره شان صبر

پیامبر (ص) فرمودند: (8) « صبر نیمی از ایمان است و یقین همه آن. هر کسی بر مصیبتی صبر کند، خداوند سیصد درجه مقام برایش می نویسد که از هر درجه تا درجه دیگر به همان اندازه فاصله زمین تا عرش است و هر کس بر طاعت صبر کند، خداوند ششصد درجه برایش می نویسدکه ما بین هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله زمین تا عرش است و هرکس صبرکند و خود را از معصیت نگه دارد، خداوند برای او نهصد درجه می نویسدکه فاصله هر درجه تا درجه دیگر به مقدار فاصله میان زمین تا نهایت عرش الاهی می باشد».

ه) تفاوت صبر و حلم

همان طور که گفته شد، صبر عبارتست از خود داری در وقت تنگنایی یا حبس کردن نفس در آن چیزی که عقل و شرع اقتضا می کند و در حالات مختلف ممکن است برای انسان پیش آید ولی در تعریف حلم در کتاب مفردات راغب چنین آمده است: حلم أی «ضبط النفس» یا «انضباط النفس»؛ یعنی در جایی که غضب به وجود می آید؛ نفس ضبط شده و توسط انسان نگه داری می شود که اگر در این حالت انسان خود را حفظ کند، به صفت حلم متصف می گردد. پس معلوم شد که صفت حلم در جایی مطرح می گردد که غضب وجود داشته باشد اما صفت صبر بنا بر حالات مختلف بر انسان بار می شود و فقط منحصر در موارد غضب نیست.

2. فایده صبر و مراحل آن

حال که فهمیدیم معنا و حقیقت صبر چیست، برای اینکه صبر را در خود جای دهیم و این صفت را به طور عملی در خود پیاده کنیم، باید ببینیم که این صفت اخلاقی چه فایده هایی دارد و دارای چه مراحلی است. با کسب اطلاعات از این صفت می توانیم آن را در خودمان جای دهیم.
در فضیلت چنین صفتی خداوند متعال به حبیبش می گوید: « ای پیامبر! صبر کن که صبر جز برای رضای خدا نیست».(9) (البته این صبر در مقابل آزار و اذیت هایی که کافران نسبت به پیامبر(ص) انجام می دادند بیان شد) چه فضیلت و مرتبه ای بالاتر از این باشد که کاری برای رضایت خداوند متعال صورت گیرد. پس باید فهمید که چه نکته مهمی دراین صفت اخلا قی نهفته است که باید برای رضای خداوند صورت گیرد. خداوند متعال درجای دیگر می فرماید: (10) « سلام وتحیت بر شما باد که در طاعت و عبادت و معصیت و نافرمانی خدا صبر پیشه کردید تا عاقبت نیکو یافتید». چه نیکو صفت اخلاقی است صبرکه خداوند در مقابل کسانی که این صفت را داشته باشند، به آنها سلام وتحیت می کند.
شکی نیست که صابر بر بلا صاحب اجر و مقام می گردد و دشمنان مخذول می شوند و سالم می ماند از ضرر و زیان و جزع و فزع که پاره کردن لباس یا صدمه زدن به بدن است؛ زیرا هر که صبرنکرد بر بلا و جزع بی تابی کرد، به سه آفت گرفتار می شود وآن ضایع شدن اجر و شماتت دشمنان و ضرر به نفس واردکردن است (11) و سزاواراست برای عاقل اینکه مصیبت ها برای او پند و موعظه باشد پس اگر ضرری به مالش وارد آمد، چنان حساب کند اگر به بدن او وارد می شد چه می کرد، پس حالا که بدنش سالم است، حمد وثنای الاهی را به جا آورد و دیگرآنکه ملاحظه کند احوال کسانی را که به بلای عظیم تر از بلای اوگرفتار شدند و مصیبت شدیدتر به ایشان اصابت کرده، پس شکر الاهی را به جا آورد و نیزهمیشه خود را آماده بلاهای بزرگ کند تا اگر کمی از بلا به او رسد، آن را نعمت داند و بتواند برآن شکرکند ولازم است بر بنده که در مصائب و بلایا و فقر و تنگی معاش نگاه به آن کسانی کند که بلا و مصیبت و فقرشان از او بیش تر است و هم در اعمال خیر خود نظر نماید به آن کسانی که اعمال خیرشان بیش تر است تا جدیّت وکوشش او بیش تر شود و این بهترین راه است برای کسی که بخواهد حالات خودرا اصلاح کند و غم و اندوهش اندک شود امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: (12) « نسبت صبر به ایمان مثل سر است به بدن وکسی راکه سر نباشد بدن نیست وهم چنین کسی را که صبر نیست ایمان نیست.»
روایتی است که خداوند متعال به حضرت داوود (ع) وحی فرمود: (13) «ای داوود! اخلاق خود را مانند من کن! همانا یکی از اخلاق من صبر است و اجر صابر همین بس که اگر در حال صبر بمیرد شهید است و اگر زنده بماند زندگی با عزتی خواهد داشت و صبر کردن بر آنچه که هوای نفس می طلبد پیروزی است بر او و صبر کردن بر محنت ها پیروزی یافتن است بر گشایش کارها و راحتی بعد از آن…» ؛ و همچنین خداوند حضرت ایوب (ع) را به داشتن صفت صبر مدح فرموده چنان که می فرماید : (14) « ما ایوب (ع) بنده ی صابری یافتیم همانا نیکو بنده ای بود که همیشه رجوع و توجه اش به درگاه ما بود.»

الف) فضیلت صبر (15)

خداوند متعال فرموده که صابران را دوست دارد(16) و همچنین فرمود: «به درستی که خداوند با صابران است و اجر صابران را بدون حساب می پردازد.» (17)
امیر المؤمنین (ع) فرمودند : (18) « ای مردم! ملازم با صبر باشید که به درستی دینی نیست برای آن کسی که صبری ندارد.» و یا در جای دیگری می فرمایند : (19) «صبر و نیکی خُلق و نیکو کاری از صفات پیامبران است.»
امام رضا (ع) می فرماید : (20) مؤمن مؤمن نخواهد بود تا آن که در او سه خصلت باشد:
خصلتی از پروردگار، خصلتی از رسول و خصلتی از ولی خداوند. آن خصلت که از پروردگارش است، پوشیده نگه داشتن راز است، اما سنتی که از پیامبر باید در مؤمن باشد، مدارا کردن با مردم است ،اما خصلتی که از ولی خدا باید در مؤمن باشد، صبر در سختی و تهی دستی است.»
امام علی (ع) می فرمایند : (21) «صبر شجاعت و عجز آفت است.»
پیامبر(ص) فرمودند : (22) « خداوند گاهی برای بنده بهتر و برترین درجه بهشت را مقرر می فرماید ولی عمل او به آن درجه نمی رسد و چندان در بلا و سختی می افتد تا به آن درجه برسد.»
و همچنین فرموده اند : (23) « چون گرفتار مصیبتی شدید، مصیبت مرا به یاد آورید که بزرگ ترین مصیبت است.» و فرمودند : (24) « بزرگ ترین پاداش ها، در مقابل بزرگ ترین بلا ها است و خداوند چون قومی را دوست بدارد، آنان را گرفتار می سازد. هر کس خوشنود باشد، خوشنودی خداوند برای اوست و هر کس خشمگین شود خشم خدا برای اوست.» و نیز فرمودند: (25) « چون گناهان بنده زیاد شود و عملش چندان نباشد که آن را بپوشاند، خداوند او را گرفتار اندوه می فرماید تا گناهانش را از بین ببرد.»
نیزگویند که شبی چراغ پیامبر(ص) خاموش شد؛ استرجاع فرمودند(آیه« انا لله و انا الیه راجعون»).اصحاب گفتند: ای رسول خدا(ص)! آیا خاموش شدن چراغ مصیبت است که چنین چیزی فرمودید؟ فرمودند : «آری! هر چیز که مؤمن را آزار دهد، برای او مصیبت محسوب می شود و برایش پاداش او منظور می گردد.» (26)

ب) اهل صبر (27)

افرادی هستند که در راه تحصیل دین و تربیت آن می کوشند و بردباری می نمایند یعنی در حال شاگردی اند. اهل تقوی شاگردان تربیت دین اند که خود را از موارد اشتباه حفظ می کنند و لغزشی دچار آنها نمی شود.

ج) علامت شخص صابر (28)

عیسی بن جعفر علوی عمری از پدرانش از عمر بن علی بن ابی طالب(ع) نقل کرده که فرمود: نبی اکرم (ص) فرمودند: «علامت شخص صابر و شکیبا سه چیز می باشد: 1. آنکه سست وبی حال نیست، 2. آنکه ملول و محزون نمی باشد، 3. آنکه از پروردگار متعال شکایت نمی کند؛ زیرا شخص وقتی که سست شد، حقوق دیگران را زائل نموده و وقتی ملول و محزون گردید، ادای شکر نمی کند و هرگاه از پروردگار شاکی شد، عصیانش را می نماید.»

د) صبر و آسایش پس از گرفتاری

آیات قرآنی در رابطه با این موضوع وارد شده از جمله آیه « و استعینوا بالصبر و الصلاه»(29) و یا آیه ای که می فرماید(30) : « ما شما را به گرسنگی و تشنگی و نقص کردن اموال و ثمرات امتحان می کنیم و بشارت باد بر صابران در این امتحان ها، کسانی که هنگامی که مصیبتی به آن ها می رسد می گویند: ما از خداییم و به سوی او بر می گردیم. بر آن صابران صلوات و رحمت پروردگار باد و آن ها هدایت یافتگانند.»
و یا در آیه دیگر می فرماید : (31) « صبر کن تا خداوند حکمش را جاری کند و او بهترین حاکم است.» در صورتی که صبر کردی خداوند حکمش را اجرا می کند و تو به مقصد می رسی.

ه) صبر و پیروزی بر مشکلات (32)

حفص بن غیاث می گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمودند : «ای حفص! هرکس صبر پیشه کند، صبرش زود می گذرد و آسایش پیدا می کند و هرکس بی تابی کند، آن هم مدتش کم می باشد.» بعد از این فرمودند : « صبر را ازدست نده و در همه کارهایت شکیبا باش. خداوند متعال رسول خود را مبعوث کرد و او را به صبر امر کرد. خداوند در قرآن می فرماید : (33) « ای رسول ما ! به آنچه می گویند صبر کن و آنها را به گونه ای محترمانه ترک کن. آنها را با تکذیب کنندگان به نعمت ها به من واگذار.» و در جای دیگر فرمود : (34) «آنها را با روشی نیکو از خود دور کن در آن جا مشاهده می کنی کسی که به تو عناد دارد، ناگهان به دوستی دلسوز تبدیل می گردد و فقط صابران وآنها که دارای بهره های اخلاقی هستند از این ها سود می برند.»

و) نتیجه صبر و استقامت (35)

در روایت است که زنی به خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد پسری دارم که مدتی است به سفر رفته است وسفرش طولانی شده و من مشتاق دیدارش هستم. شما دعا کنید برگردد. امام (علیه السلام) فرمودند: «صبر کن.» زن چند روزی صبر کرد و بار دوم به حضور امام (ع) رسید و همان تقاضا را مطرح کرد. امام (ع) باز هم او را به صبر فراخواندند. چند روز گذشت و برای بار سوم خدمت امام (ع) رسید و عرضه داشت سفر طولانی شده و من نگران هستم. گفت چقدر صبر کنم؟ امام (ع) به او فرمودند: « به خانه برگرد که فرزندت به زودی خواهد آمد.» آن زن به خانه باز گشت و فرزندش نیز از سفر مراجعت نمود. زن با خوشحالی به خدمت امام (ع) رفت وگفت: «آیا پس از پیغمبر باز هم وحی نازل می شود؟ فرمودند: « وحی نازل نمی شود، اما پیغمبر (ص) فرمودند : « هر گاه صبر انسان تمام شود نوبت فرج می گردد و چون تو اظهار بی صبری کردی، دریافتم که خدا به آمدن پسرت فرج تو را می رساند .»
حضرت موسی (ع) عرضه داشت : (36) « پروردگارا ! پاداش کسی که بر آزار مردم شکیبائی کند و بر دشنام شنیدن از آن ها شکیبا باشد چیست ؟ فرمود : « او را در ترس های روزهای روز قیامت به تن خویش یاری می دهم .»
در قرآن خداوند متعال می فرماید : (37) « چون بنی اسرائیل صبر و تحمل نموده و با مشکلات مواجه شده و آن ها را بر خود هموار نمودند، اراده نیک و مشیت خوب از خداوند بر آن ها تام و کامل شد .»

ز) تفاوت حالات افراد در مورد صبر (38)

« و الصبر ما اوّله مر و آخره حلو لقوم و لقوم مر اوّله و آخره فمن دخله من اواخره ، فقد دخل فمن دخله من اوائله فقد خرج .»
« صبر آن چیزی است که برای عده ای اولش تلخ ولی آخرش شیرین است و برای عده ای دیگر اول و آخرش تلخ است . پس کسی که در مسیر صبر وارد می شود و پایان و نتیجه ی آن را در نظر گرفته است، به طور مسلم از افراد صابر به شمار می آید و توفیق به دست آوردن نتیجه مطلوب صبر را پیدا خواهد کرد. ولی کسی که توجه و نظر او به تلخی آغاز شود، هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته است و از راه صبر خارج شده است.»

ح) باب استحباب صبر در تمام کارها (39)

امام صادق (ع) فرمودند : « ای حفص! به راستی کسی که صبر پیشه کند (در مقایسه با صبری که باید بر آتش داشته باشد )، صبر کمی نموده و کسی که بی تابی کند ( در مقایسه با بی تابی روز قیامت )، بی تابی کمی نموده است». سپس فرمودند : « بر تو باد که در تمامی کارهایت صبر را پیشه سازی؛ زیرا خداوند عزّوجلّ پیامبرش (ص) را برانگیخت و او را به صبر و مدارا نمودن امر نمود و فرمود : (40) « بر آنچه که می گویند صبر کن و از آنان دوری گزین.» و فرمود : (41) « دور کن به طریقه ای که نیکوتر است. پس ناگاه بین تو و او دشمنی وجود دارد گویا دوستی نزدیک است و این داده نخواهد شد مگر به آنان که صبر نموده و داده نخواهد شد مگر به کسی که دارای بهره بزرگ است ». پس پیامبر (ص) صبر نمود تا آنجا که او را به بلاهای سخت رساندند و او را در بلاها افکندند.
پس سینه شان از غم و اندوه تنگ شد و خداوند این آیه را نازل کرد : (42) « محققاً که ما می دانیم سینه ات به سبب آنچه که می گویند تنگ می گردد، پس تسبیح گوی همراه با ستایش پروردگارت و از سجده کنندگان باش ». سپس او را تکذیب کردند و دشنام دادند پس او غمگین شد و خداوند این آیه را فرستاد : (43)
« قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّ بُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُون‏»
« ما مى‏دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مى‏کند ولى (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمى‏کنند بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار مى‏نمایند.»
پس پیامبر (ص) خود را به صبر واداشت ولی کافران از حدّ خود تجاوز کرده و خداوند متعال را تکذیب نمودند . در اینجا پیامبر خدا (ص) فرمودند : « من درباره ی خود و خانواده ام و آبرویم صبر کردم اما بر این که خدایم را به بدی یا کنند صبری ندارم ». پس خداوند این آیه را نازل فرمود : (44) « بر آنچه که می گویند صبر کن ». پس پیامبر (ص) در همه ی حالاتش صبر پیشه نمود، سپس از جانب خدا درباره ی عترتش به او بشارت داده شد و عترتش به صبر موقوف گشت . پس خداوند فرمود : (45) « و فرار دادیم از آنان پیشوایانی که به فرمان ما راهنمایی می کنند؛ زیرا آنان صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند ». در آن هنگام بود که پیامبر (ص) فرمودند : (46) « صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است ». خداوند نیز پیامبرش را ثنای نیکو گفت و جنگ با مشرکان را بر او مباح ساخت و این آیه را نازل فرمود : (47) « پس بکشید مشرکان را هر کجا که بیابید ». پس خداوند آنان را به دست رسول اکرم (ص) به قتل رساند و این پیروزی را ثواب صبر او قرار داد به علاوه ثوابی که برای او در آخرت ذخیره کرده است . پس کسی که صبر کند و امید ثواب داشته باشد از این دنیا بیرون نمی رود مگر این که خداوند چشمانش را به نابودی دشمنانش روشن می کند و او را درباره ی دشمنانش دلشاد می کند. به علاوه این که برای او در آخرت ثوابی ذخیره می سازد . امام علی (ع) در وصیتشان به محمد بن حنفیه فرمودند : (48) « با اراده های آهنین صبر غم هایی را که بر تو وارد می شوند دور بیفکن . نفس خود را به شکیبائی عادت بده که شکیبائی اخلاق نکوست و آن را در ترس ها و اندوه های دنیا که به تو رسیده است به مشقت بیفکن ».
رسول خدا (ص) فرمودند : (49) « اگر می توانی صبری همراه با یقین و باور داشته باش و اگر توان آن نداری بازهم صبر کن ، زیرا در صبر کردن بر اموری که ناخوشایند توست خیر بسیار وجود دارد و بدان که نصرت و پیروزی همراه با صبر است و گشایش همراه با مشقت و سختی است . همانا با سختی آسانی و گشایشی هست ، همانا با سختی گشایشی هست » (50). امام علی (ع) فرمودند : (51) « شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروزی می رسد ، اگرچه زمان طولانی بر او بگذرد ». یا در جای دیگر می فرمایند : (52) «کسی که صبر وی ، او را نجات نبخشد جزع و بی تابی او را از پای در می آورد.»

ط) جزع، صفت مقابل صبر (53)

جزع عبارتست از رها کردن عنان خود در مصیبت و بلا و فریاد کشیدن و آه ناله کردن و جامه دریدن و برخود زدن، دل تنگ شدن در مصائب و پریشان شدن خاطر و عبوس شدن نیز داخل در جزع است و سبب کلی آن، ضعف نفس است و از جمله مهلکات عظیمه می باشد؛ زیرا در حقیقت انکار قضای خدا و اکراه از حکم و فعل اوست.
از این جهت رسول اکرم (ص) فرمودند : « تمام محنت در وقت بلا جزع کردن است.»
جزع آنچه را که در بواطن شخص است ، از ظلمت و وحشت، ظاهر می کند.
گفتمش این قدر آزار دل زار مکن
گفت اگر یار منی، شکوه ز آزار مکن
گفتم از درد دل خویش به جانم چه کنم
گفت تا جان بودت درد دل اظهار مکن

3. صبر از دیدگاه قرآن

متجاوز از هفتاد آیه درباره صبر در قرآن کریم وجود دارد که ما در این مجال به چند آیه از آن اشاره می کنیم :
1. « وجعلنا منهم ائمه یهدون بأمرنا لمّا صبروا » : (54) برخی از آنان را امام و پیشوایانی که خلق را به امر ما هدایت کنند قرار دادیم برای آن که در راه حق صبر می کنند .
2. « و تمّت کلمه ربک الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا » : (55) وعده پروردگارت بر بنی اسرائیل به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند تحقق یافت .
3. « ولنجزین الذین صبروا اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون » : (56) قطعا کسانی راکه شکیبائی کردند به بهتر از آنچه عمل می کردند پاداش خواهیم داد .
4. « اولئک یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا » : (57) آن ها کسانی هستند که دو مرتبه اجرشان به آن ها داده شده است به خاطر آنچه که صبر کرده اند .
5. « إنّما یوفی الصابرون أجرهم بغیرحساب » : (58) هیچ عبادتی نیست که اجرش بی اندازه و بی حساب باشد مگر صبر که اجرش اندازه وحسابی ندارد و برای همین است که روزه نیمی از صبر است و اجرش با خداوند متعال است . کما اینکه در روایت آمده است : « الصوم لی و أنا الذی أجزئ به» ( روزه از من است و جزای آن را خودم می دهم در صورتی که فعل أجزئ به صورت مجهول خوانده شود معنای روایت این است که روزه از من است و جزای آن خودم هستم . ) پس روزه را که نیمی از صبر است از سایر عبادات ممتاز کرده و جزای آن را به خودش داده است.
6. « إصبروا إن الله مع الصابرین » : (59) صبر کنید قطعاً خداوند با صابرین است .
7. « بلی ان تصبروا و تتقوا و یأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه المسومین » (60): آری ! امروز هم اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید خداوند شما را به واسطه پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه های مخصوصی دارند مدد خواهند داد .
8. « اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المفلحون » : (61) خداوند در این آیه صلوات و رحمه و هدایت را برای صابران جمع کرده است .

4. صبر از منظر روایات

1- قال النّبىّ (صلّى اللَّه علیه و آله) : (62) «الصّبر نصف الأیمان.»
رسول خدا (ص) فرمود: «صبر نصف ایمان است.» صبر و یقین از ارزنده ترین چیزها است‏.
2- «قال (صلّى اللَّه علیه و آله) : (63) من اقلّ ما اوتیتم الیقین و عزیمه . الصّبر و من اعطى‏ حظّه منهما لم یبال ما فاته من قیام اللّیل و صیام النّهار و لئن تصبروا على مثل ما انتم علیه احبّ إلىّ من أن یوافینى کلّ امرء منکم بمثل عمل جمیعکم و لکنّى اخاف ان تفتّح علیکم الدّنیا بعدى فینکر بعضکم بعضا و ینکرکم اهل السّماء عند ذلک فمن صبر و احتسب ظفر بکمال ثوابه ثمّ قرأ (( ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا )). »(64)
«پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: از کمیاب ترین چیزهایى که به شما داده شد، یقین و صبر است (یعنى یقین و صبر در بین شما از هر چیز کمتر است) و هر کس حظ و بهره‏اى از این دو به او رسد، باک نداشته باشد از آنچه از بیدارى شب ها و روزه روزها از او فوت شود. (یعنى اگر از یقین و صبر برخوردار باشد و لو این که به شب‏زنده‏دارى و مناجات با خدا و روزه‏هاى مستحبى موفق نشود غصه نخورد) و اگر شما بر آنچه هستید صبر کنید (در برابر فقر و بى‏چیزى تحمل نمایید) در نزد من بهتر است از این که هر یک از شما به اندازه همه، عمل انجام دهد (یعنى هر یک از شما به اندازه عبادات همه شما عبادت کند) ولى مى‏ترسم بعد از من دنیا بر شما گشوده شود، آنگاه یک دیگر را انکار نمایید. (یعنى به خاطر تعلق و دلبستگى به دنیا به هم بدبین شوید و بر علیه یک دیگر توطئه کنید) در آن وقت اهل آسمان شما را انکار نمایند (از شما بدشان آید) پس هر که در راه خدا صبر کند، به کمال ثواب و پاداش خویش نایل مى‏گردد.» سپس حضرت این آیه را قرائت فرمود: « ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ».
«آنچه نزد شما است فانى مى‏شود، اما آنچه نزد خداست باقى است، و کسانى را که صبر و استقامت پیشه کنند به بهترین اعمالشان پاداش خواهیم داد. یعنى صبر و استقامت از بهترین اعمال آدمى است.»
3- «روى (65) جابر أنّه (صلّى اللَّه علیه و آله) سئل عن الأیمان فقال: الصّبر و السماحه.»
«جابر مى‏گوید از رسول اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) سؤال شد که ایمان چیست؟ حضرت فرمود: ایمان صبر و گذشت است.»
4- «قال (صلّى اللَّه علیه و آله) : (66) افضل الأعمال ما اکرهت علیه النّفوس.»
«رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: بالاترین اعمال چیزى است که بر نفس‏ها دشوار باشد.».یعنی باید بر آن صبر کند.
5- قیل(67) اوحى اللَّه تعالى داود (علیه السّلام) : « تخلق باخلاقى و إنّ من اخلاقى‏ الصّبر. »
گفته‏اند که خداوند متعال به حضرت داود (علیه السّلام) وحى فرمود: « اى داود! به اخلاق من آراسته شو و از جمله اخلاق من صبر است.»
6- «و عن ابن عبّاس (رضى اللَّه عنه)(68) لمّا دخل رسول اللَّه (ص) على الأنصار فقال: أ مؤمنون انتم؟ فسکتوا ، فقال رجل: نعم یا رسول اللَّه ، فقال : « و ما علامه ایمانکم؟ قالوا : «نشکر على الرّخا و نصبر على البلاء و نرضى بالقضاء»، فقال: مؤمنون و ربّ الکعبه.» ابن عباس (رضى اللَّه عنه) مى‏گوید: وقتى رسول خدا (ص) بر انصار وارد شد، فرمود: آیا شما مؤمن هستید؟ همه ساکت شدند. مردى از آنها گفت: بلى اى رسول خدا! حضرت فرمودند: علامت ایمانتان چیست؟ انصار گفتند: «در برابر نعمت و راحتى خدا را شکر مى‏کنیم، بر بلا صبر مى‏کنیم و به قضا و قدر الهى راضى هستیم.» حضرت فرمودند: «به خداى کعبه قسم که شما مؤمن هستید.»
7- «قال المسیح (علیه السّلام) : (69) « انّکم لا تدرکون ما تحبّون الّا بصبرکم على ما تکرهون. »
«حضرت مسیح (علیه السّلام) به حواریون فرمود: به آنچه دوست دارید نمى‏رسید مگر این که در برابر ناراحتى‏ها صبر کنید. (تا ناخوشیها را تحمل نکنید به خوشیها نخواهید رسید. نابرده رنج گنج میسر نمى‏شود).»
8- قال (صلّى اللَّه علیه و آله) : (70) «لو کان الصّبر رجلا لکان کریما. »
رسول اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: «اگر صبر به صورت مردى باشد آن مرد کریم و بزرگوار است.»
9- قال علىّ (علیه السّلام) : (71) «بنى الإسلام على اربع دعائمٍ : الیقین و الصّبر، و الجهاد، و العدل. »
حضرت على (علیه السّلام) فرمود: «اسلام بر چهار پایه بنا شده است و آن چهار پایه عبارت است از یقین، صبر، جهاد و عدل.»
10- و قال ایضا : (72) «الصّبر من الأیمان بمنزله الرّأس من الجسد و لا جسد لمن لا رأس له، و لا ایمان لمن لا صبر له. »
على (علیه السّلام) هم چنین فرمود: « صبر نسبت به ایمان همچون سر است در مقابل تن. همان طور که بدن بدون سر بدن نیست، ایمان بدون صبر نیز ایمان نیست (صبر ملازم ایمان است همان گونه که سر ملازم بدن است).»
11- قال علىّ (علیه السّلام) : (73) «علیکم بالصّبر فانّه به یأخذ الحازم و به یعود الجازع.»
حضرت على (علیه السّلام) فرمود: «بر شما باد به صبر، زیرا شخص حازم آن را اتخاذ مى‏کند و آدم بیتاب بعد از جزع و فزع ناچار به او رجوع مى‏کند (پس چه بهتر از همان اول بدون جزع و بیتابى صبر را پیشه خود سازد).»
12- قال علىّ (علیه السّلام) : (74) «إن صبرت جرت علیک المقادیر و انت مأجور و ان جزعت جرت علیک المقادیر و انت مأزور.»
حضرت على (علیه السّلام) فرمود: «اگر صبر کنى مقدّرات بر تو جارى مى‏شود و تو پاداش خواهى داشت و اگر ناشکیبایى و بى‏تابى کنى باز هم مقدرات مسیر خود را طى مى‏کند و وزر و گناه بر تو خواهد بود.» (یعنى ناشکیبایى جز گناه براى تو فایده دیگرى ندارد چون بیتابى تو ذرّه‏اى در مقدّرات تأثیرى نخواهد گذاشت).
(در نهج البلاغه لفظ «قدر» به صورت مفرد آمده: «ان صبرت جرى علیک القدر»).
13- و عن الحسن بن علىّ عن النّبىّ (صلّى اللَّه علیه و آله) : (75) «قال: انّ فی الجنّه شجره یقال لها شجره البلوى و تؤتى لأهل البلاء یوم القیامه فلا یرفع لهم دیوان و لا ینصب لهم میزان یصیب علیهم الاجر صبّا و قرأ (علیه السّلام) : إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ. »(76)
امام حسن مجتبى (علیه السّلام) از پیامبر خدا (ص) روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود: «در بهشت درختى است که به آن درخت ابتلاء مى‏گویند و آن در روز قیامت به اهل بلا و مصیبت داده مى‏شود و هیچ گونه محکمه و میزانى جهت بررسى‏ اعمال آنها تشکیل نمى‏شود و مانند باران بر آنها ثواب و پاداش فرو مى‏ریزند (همان گونه که در دنیا مانند باران بر ایشان بلا ریخته مى‏شد).» آن گاه امام حسن مجتبى (ع) این آیه را خواند. إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.» یعنى خدا صابران را به حدّ کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد.
14- و عنه (علیه السّلام) عن النّبىّ (صلّى اللَّه علیه و آله) : (77) « ما من جرعه احبّ الى اللَّه تعالى من جرعه غیظ کظمها رجل او جرعه صبر على مصیبه و ما من قطره احبّ الى اللَّه تعالى من قطره دمع من خشیه اللَّه او قطره دم اهرقت فی سبیل اللَّه.»
و نیز امام حسن مجتبى (ع) از پیامبر (ص) روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود: «هیچ جرعه‏اى از جرعه خشمى که انسان آن را فرو نشاند یا جرعه صبر بر مصیبتى در نزد خداوند متعال محبوب‏تر نیست. و نیز هیچ قطره‏اى در نزد خداوند متعال از قطره اشکى که از خشیت خدا جارى شود، و یا قطره خونى که در راه خدا ریخته شود محبوب‏تر نیست.»
15- و عنه (علیه السّلام) : (78) «المصائب مفاتیح الأجر.»
امام حسن مجتبى (ع) فرمود : «مصیبت‏ها کلیدها و راهگشاى اجر و پاداشند.»
16- و عن زین العابدین (علیه السّلام) : (79) «اذا جمع الأوّلین و الآخرین ینادی مناد این الصّابرون لیدخلوا الجنّه بغیر حساب.» قال: « فیقوم عنق من النّاس فتلقّاهم الملائکه الى این یا بنى آدم؟» فیقولون: «الى الجنّه» فیقولون : «قبل الحساب؟» فقالوا: «نعم» قالوا: «و من انتم؟» قالوا: «الصّابرون» قالوا: «و ما صبرکم؟» قالوا: «صبرنا على طاعه اللَّه و صبرنا عن معصیه اللَّه حتى توفّانا اللَّه عزّ و جلّ قالوا: انتم کما قلتم ادخلوا الجنّه فنعم اجر العاملین.»
از امام زین العابدین (ع) روایت شده است که فرمود: «وقتى خداوند اولین و آخرین را در صحراى محشر جمع کند، منادى ندا مى‏کند که صابران کجایند تا بدون حساب داخل بهشت گردند؟»، جماعتى از مردم بر مى‏خیزند و به طرف بهشت روانه مى‏شوند، فرشتگان به آنها برخورد مى‏کنند و مى‏گویند: «کجا مى‏روید؟» مى‏گویند:« به سوى بهشت مى‏رویم.» فرشتگان مى‏گویند: «بدون حساب به سوى بهشت مى‏روید؟» در جواب مى‏گویند: «بلى»، سپس ملائکه سؤال مى‏کنند که شما از چه صنف مردمید؟ مى‏گویند: «ما از صنف صابران هستیم.» ملائکه گویند: «صبر شما در چه بود؟» مى‏گویند: «صبر ما بر طاعت خدا و از معصیت خدا بوده است و این روش را تا زنده بودیم ادامه دادیم تا این که خداوند عز و جل ما را قبض روح نمود.» ملائکه مى‏گویند: «همان گونه که گفتید هستید و بدون حساب به سوى بهشت روید که چه نیکو است پاداش اهل عمل.» روایت پیش گفته را مرحوم کلینى در اصول کافى کتاب ایمان و کفر باب «الحبّ فی اللَّه و البغض فی اللَّه» روایت هشت نقل کرده است با این تفاوت که آنجا در مورد محبان خداست. همان، ص 110.
17- عن انس قال: «قال رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله) : (80) قال اللَّه عزّ و جلّ اذا وجّهت الى عبد من عبیدی فی بدنه أو ماله او ولده ثمّ استقبل ذلک بصبر جمیل استحییت منه یوم القیامه ان انصب له میزانا او انشر له دیوانا.»
انس مى‏گوید: رسول خدا (ص) فرمود: «که خداوند عز و جل مى‏فرماید: «هر گاه مصیبت و بلایى را متوجه بدن یا مال یا فرزند بنده‏ام سازم، سپس او با صبر جمیل(81) از آن بلا استقبال نماید من از او شرم مى‏کنم که در روز قیامت ترازویى جهت بررسى حساب او نصب کنم یا نامه عمل او را بگشایم.»
18- عن ابن مسعود (رضی اللَّه عنه) عن النّبىّ (صلّى اللَّه علیه و آله) : (82) «ثلاث من رزقهنّ فانّه رزق خیر الدّارین الرّضا بالقضاء و الصّبر على البلاء و الدّعاء فی الرّخاء.»
پیامبر (ص) فرمود: «سه چیز است که نصیب هر کس شود، خیر دنیا و آخرت نصیبش شده است و آن سه عبارتند از:
– خشنودى از قضا و قدر خدا.
– صبر و بردبارى در برابر بلاها.
– دعا کردن در حال خوشى.» (بیش تر مردم که فقط هنگام ناخوشى و گرفتارى دعا مى‏کنند).
19- عن ابن عبّاس (رضى اللَّه عنه) قال : (83) «کنت عند رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و آله) فقال: «یا غلام او غلیم الا اعلّمک کلمات ینفعک اللَّه بهنّ؟» فقلت: «بلى» فقال: «احفظ اللَّه یحفظک احفظ اللَّه تجده امامک تعرف الیه فی الرّخاء یعرّفک فی الشدّه اذا سئلت فاسأل اللَّه و اذا استعنت فاستعن باللَّه. و اعلم انّ فی الصّبر على ما تکره خیرا کثیرا و انّ النّصر مع الصّبر و انّ الفرح مع الکرب و انّ مع العسر یسرا.»
20- ابن عباس (رضى اللَّه عنه) مى‏گوید: «نزد پیامبر (ص) بودم که آن حضرت فرمود: «اى جوان! آیا مى‏خواهى کلماتى تعلیمت دهم که خداوند به وسیله آن به تو فایده رساند؟» گفتم: «بلى» ، حضرت فرمود: «خدا را حفظ کن تا او نیز تو را حفظ کند. (یعنى از حدود الهى محافظت نما و آنها را مراعات کن و از حد و مرز الهى خارج نشو) مراقب خدا باش تا همواره او را در جلوى خود بیابى. در حال خوشى با خدا آشنایى داشته تا او نیز در حال شدت و سختى با تو آشنا باشد. هر گاه چیزى مى‏خواهى از خدا در خواست کن و هر گاه کمک مى‏خواهى از او مدد و یارى جوى. بدان صبر و استقامت در برابر ناگواریها خیر و برکت زیادى به همراه دارد نصرت و یارى الهى با صبر است، شادى و فرح با اندوه مى‏باشد، و همراه سختى آسایش است.»

الف) صبر و خوددارى مؤمن (84)

او حلم را با علم، و علم را با عقل ممزوج مى‏کند. او را مى‏بینى که کسالتش دور، نشاطش دائمى، آرزوهایش نزدیک، لغزشهایش کم، اجلش را منتظر، قلبش خاشع، نفسش قانع، جهلش ناپیدا، کارش سهل، نسبت به حفظ دینش سختگیر، شهوتش مرده، غضبش فرو برده، اخلاقش سالم، همسایه‏اش از او در امان، تکبّر او ضعیف، به آنچه برایش مقدّر شده قانع، صبرش متین، کارش با حکمت، و ذکرش بسیار است.
آنچه را که دوستان، او را در آن امانت دار دانسته‏اند، براى کسى نقل نمى‏کند و شهادت دادن را حتّى براى دشمنان، کتمان نمى‏کند و چیزى از حق را به عنوان ریا انجام نمى‏دهد و از خجالت هم حق را ترک نمى‏کند. از او خیر آرزو مى‏شود و مردم از شر او در امان‏اند.
از کسى که به او ظلم کند، گذشت مى‏نماید و هر کس او را محروم کند، به او عطا مى‏نماید و هر کس از او قطع کند، با او وصل مى‏کند. بردبارى از او دور نمى‏شود و در آنچه مورد شک او است عجله نمى‏کند و در آنچه برایش روشن است دقّت مى‏کند.
جهلش دور، سخنش نرم، کار منکر او ناپیدا، کار نیک او معروف، سخن او راست، کار او نیکو است. خیر او مى‏آید و شر او مى‏رود. او در لرزش‏هاى زندگى با وقار، در ناراحتى‏ها صابر، و در حال آسایش شکرگزار است.

ب) صبر براى مؤمن مانند زانوبند براى شتر است (85)

«و من خرج من شبکه البلوى جعل سراج المؤمنین و مونسى المقرّبین و دلیل القاصدین، و لا خیر فی عبد شکى من محنه تقدّمها آلاف نعمه و تبعها آلاف راحه، و من لا یقضى حقّ الصّبر فی البلاء حرم قضاء الشّکر فی النّعماء، کذلک من لا یؤدّی حقّ الشّکر فی النّعماء یحرم عن قضاء الصّبر فی البلاء، و من حرمهما فهو من المطرودین. و قال ایّوب (علیه السّلام) فی دعائه: «اللّهمّ انّه قد اتى علىّ سبعون فی الرّخا فامهلنى حتّى یأتى علىّ سبعون فی البلاء». و قال وهب: « البلاء للمؤمن کالشّکال للدّابّه و العقل للإبل، و هذا الفصل کلّه من کلام الصّادق (علیه السّلام) .»
«و کسى که از شبکه بلا و آزمایش به خوبى بیرون آید (یعنى هنگام بلا جزع و فزع و بى‏تابى نکند) ، چراغ مؤمنین و مونس مقربین و راهنماى حاجت مندان مى‏گردد.
کسى که از محنت شکایت کند، هیچ گونه خیرى در او نیست و حال این که قبل از آن محنت هزاران نعمت به او رسیده و بعد از آن نیز هزاران نعمت به او مى‏رسد و کسى که در بلا و محنت حق صبر را ادا نکند، از به جا آوردن حق شکر در برابر نعمت محروم مى‏گردد و کسى که‏ حق شکر نعمت به جا نیاورد، حق صبر را نیز
در مورد بلا ادا نخواهد کرد و هر کس از این دو وظیفه مهم (اداى حق صبر و اداى حق شکر) محروم شود، از جمله مطرودین و رانده‏شدگان از رحمت خدا مى‏باشد.
حضرت ایوب (علیه السّلام) در مناجات خود به پروردگارش مى‏گوید:
« خدایا! هفتاد سال نعمت تو به من رو آورده است پس به من مهلت بده تا هفتاد سال نیز مبتلاى به بلا شوم.»
وهب گفت: «بلا براى مؤمن مانند زانو بند استر و شتر است» (همان گونه که کلافه و زانوبند، استر و شتر را از حرکتهاى ناملایم و جست‏وخیزهاى نامناسب باز مى‏دارد بلاها هم مؤمن را از کارهاى نامناسب باز مى‏دارد). و این بخش از صحبت تماماً از کلام امام صادق (ع) بود.

ج) صبر نمایانگر نورانیت و صفاى باطن است (86)‏

امام صادق (علیه السّلام) فرمود :«الصّبر یظهر ما فی بواطن العباد من النّور و الصّفاء، و الجزع یظهر ما فی بواطنهم من الظّلمه و الوحشه.» : «صبر نور و صفاى باطن آدمى را ظاهر مى‏کند و جزع و بى‏تابى نیز ظلمت و وحشت باطن آدمى را آشکار مى‏سازد «یعنى صبر و بردبارى در برابر بلا و محنت نشانه نور باطن، و جزع و اضطراب علامت کدورت آن است».
هر کس ادعاى صابریت مى‏کند ولى‏ «و الصّبر یدّعیه کلّ احد و ما یثبت عنده الّا المخبتون، و الجزع ینکره کلّ احد و هو ابین على المنافقین لأنّ نزول المحنه و المصیبه یخبر عن الصّادق و الکاذب.»
حضرت مى‏فرماید: «همه ادعاى صبر مى‏کنند و مى‏گویند ما در برابر سختى‏ها صبر داریم ولى در این ادعا، فقط افراد متواضع و تسلیم در برابر رنج‏ها راستگویند و نیز همه مى‏گویند ما هیچ گاه در برابر مشکلات جزع و بى‏تابى نمى‏کنیم و جزع و اضطراب در هنگام بلا بر منافقین ظاهر است. براى این که بلا و محنت، صداقت و کذب ادعاى اشخاص را برملا مى‏کند (یعنى اگر در وقت مصیبت و بلا صبر کند علامت صداقت ادعاى او است ولى اگر جزع و بى‏تابى نماید، نشانه ادعاى دروغین او است).»
«و تفسیر الصّبر ما یستمرّ مذاقه و ما کان عن اضطراب لا یسمّى صبرا، و تفسیر الجزع اضطراب القلب و تحزّن الشّخص و تغیّر اللّون و تغیّر الحال و کلّ نازله خلت اوائلها من الإخبات و الإنابه و التّضرّع الى اللَّه فصاحبها جزوع غیر صابر.»
حضرت فرمودند: «صبر به معنى چیز تلخ مزه‏اى است که توام با اضطراب نباشد چون هر چه تلخ باشد و توام با اضطراب آن را صبر نمى‏نامند و معنى جزع اضطراب دل است با اظهار حزن و تغییر حالت و تغییر رنگ، و هر مصیبت و حادثه‏اى که بر آدمى مى‏رسد اگر اول آن توام با تسلیم و انابه و تضرع به درگاه خدا نباشد؛ صاحب آن مصیبت ناشکیبا است.»

د) صبر و بردبارى در برابر مشکلات باعث خشنودى خدا است (87)

« و روى انّ موسى (علیه السّلام) قال: «یا ربّ دلّنى على امر فیه رضاک فاوحى اللَّه تعالى الیه انّ رضاى فی کرهک و انت ما تصبر على ما تکره قال یا ربّ دلّنى علیه قال: فانّ رضاى فی رضاک بقضائى»
«حضرت موسى (علیه السّلام) عرض کرد: «پروردگارا! مرا به امرى راهنمایى نما که در آن رضاى تو باشد.» خداوند به او وحى فرمود : « رضاى من در آن است که تو در برابر ناراحتیها صبر نمایى.» موسى (علیه السّلام) عرض کرد: «مرا بر آن راهنمایى کن.» فرمود: «رضاى من در آن است که تو راضى به قضاى من شوى.»

ه) بالاترین طاعت صبر و خرسندى از کار خدا است (88)‏

و روى الکلینى باسناده الى ابى عبد اللَّه (علیه السّلام) قال: «راس طاعه اللَّه الصّبر و الرّضى عن اللَّه فیما احبّ العبد او کره و لا یرضى عبد عن اللَّه فیما احبّ او کره الّا کان خیرا له فیما احبّ او کره.»
امام صادق (ع) فرمود: «رأس طاعت خدا صبر و رضایت از او است در آنچه بنده آن را دوست دارد یا کراهت دارد و هر بنده‏اى نسبت به آنچه دوست دارد یا ناپسند دارد از خدا راضى باشد، خیرش در همان است.»

و) کسانی که صبر بر بلا ندارند خدایی جز خدای یگانه پیدا کنند! (89)

نقل شده که خداوند متعال فرمود:« من خدایی هستم که غیراز من خدایی نیست. کسی که صبر بر بلای من نکند و راضی به قضای من نباشد، باید خدایی به جز من برای خود انتخاب کند!»

ز) بیمارى و مصلحت آن و ارزش صبر بر آن (90)‏

روزى پیامبر (ص) به اصحاب فرمود: «کدامیک از شما دوست دارد، سالم بماند و بیمار نشود؟» عرض کردند: «همه ما اى پیامبر خدا (ص) فرمود: «آیا دوست دارید همانند خران گمشده باشید، نه اصحاب کفّارات؟ (چون بیمارى کفّاره گناهان مى‏گردد) سوگند به کسى که جانم در دست اوست، انسان در بهشت مقامى دارد که با عمل به آن نمى‏رسد، اما به صبر بر بلا به آن مى‏رسد و بزرگى پاداش، در مقابل بلاى بزرگ است و خداوند هر گاه بنده‏اى را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ مبتلا مى‏سازد که اگر صابر بود، رضا و خشنودى خدا را به دست مى‏آورد، و اگر صبر نکرد مورد خشم و غضب او قرار خواهد گرفت».
فرمود: «اگر مؤمن در بیمارى نیکویى حال خود را بداند، دوست نمى‏دارد از آن خارج گردد.» و فرمود: « اهل عافیت، در قیامت دوست مى‏دارند که بدن‏شان را در دنیا با مقراضى (قیچی) مى‏بریدند، چون پاداش بزرگ اهل بلا را مى‏بینند».
حضرت موسى عرض کرد: « خدایا دوست ندارم که بیمار و ضعیف گردم و در عبادت من سستى پیدا گردد و هم دوست ندارم همیشه سالم باشم که تو را فراموش کنم، بلکه دوست دارم گاهى بیمار شوم که تو را یاد کنم و گاهى سالم شوم، و تو را شکرگذارم.»

ح) یک زن صبر ده مرد را دارد

امام ششم (ع) فرمودند : (91) « به راستی خدای تبارک و تعالی برای یک زن، توانایی صبر ده مرد را قرار داده است و چون آبستن شود، توانایی ده مرد دیگر بر او افزوده می شود.»

ط) صبر حضرت ایوب (ع) (92)

در روایت وارد شده است که وقتی بیماری حضرت ایوب (ع) شدت یافت، همسرش به او گفت:« دعای پیامبران الهی مستجاب می گردد. پس اگر از خدا خواهی، مشکلات رفع می شود. فرمودند: «ای زن! خدای متعال ما را هفتاد سال غرق در نعمت خود کرده، حالا باید به همان اندازه، بر بلایش شکیبایی ورزیم.
در حدیث دیگری است که روزی رحیمه همسر حضرت ایوب (ع) ،گیسوانش را برای مقداری غذا فروخت. ایوب (ع) از وی پرسید : «این غذاها را از کجا تهیه کردی؟» رحیمه داستان را به سمع او رسانید، دل ایوب (ع) به درد آمد و گفت : « خدایا ! مرا به بلا گرفتار کردی صبرکردم، فرزندانم را گرفتی صبرکردم … و همه ی گرفتاری هایش را شمرد. ناگهان بانگی عقاب گونه به گوشش رسید که :«ای ایوب! بر چه کسی منت می گذاری؟ صبر را چه کسی به تو داده است ؟» عرضه داشت : « خدایا تو…» و خاک بر سر و صورت خود می ریخت وگریه می کرد که بار دوم صدای برآمد:« پایت را بر زمین بکوب…» چون پایش را کوبید، چشمه ی آبی نمایان شد: «و گفتیم در این آب بدن خود را بشوی و از آب بنوش». چون ایوب (ع) بدن خود را شست و از آن نوشید، بدنش سالم گشت و تن درستی را بازیافت و از آسمان، چون دسته های ملخ، طلا بر سرش باریدن گرفت و دوباره اموال بسیاری را به دست آورد و زن هایی را به عقد خود درآورد و فرزندهایی از نسل او به وجود آمد. چنان که خداوند در وصفش فرموده : «ما اهل و فرزندانی که از او مردند، به اندازه ی آنان به او دادیم تا در حق او لطف و رحمتی کرده باشیم و تذکری برای خردمندان کرده ایم».

ی) گفتار حضرت خضر(ع) به حضرت موسی (ع) در مورد صبر (93)

حضرت فرمود: «هر کسی که مقام و منزلت صبر را بشناسد، هرگز راضی نمی شود که در مقدمات و موجبات صبر توقف و کوتاهی ورزد و خود را آماده نسازد.»
خداوند متعال در قصه ی حضرت موسی (ع) و حضرت خضر(ع) می فرماید : «چگونه می توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی، شکیبا باشی؟»

ک) حکایت صبر صفیه در شهادت برادرش حمزه سید شهداى احد (94)

در روایت است که صفیّه دختر عبد المطلب، به احد رفت تا جسد مثله شده برادرش حمزه را ببیند. پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) به زبیر (پسر صفیه) فرمود: «برو مادرت را برگردان که وضع دلخراش جسد مثله شده یعنى گوش و دماغ بریده و شکم پاره شده برادرش حمزه را نبیند.»
زبیر رفت و به مادرش گفت: «اى مادر! پیامبر خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: «برگرد! » صفیه گفت: « شنیده‏ام که برادرم را مثله کرده‏اند او در راه خداوند عزّ و جلّ راضى بود که به چنین وضعى شهید شود. چرا من راضى نباشم؟ من هم این مصیبت را به حساب خدا مى‏گذارم و براى خدا صبر مى‏کنم. وقتى زبیر آمد خدمت پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) و گفته ی مادرش را به حضرت خبر داد، پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود : « مانعش نشوید تا او برود سر نعش برادرش». آنگاه به صفیّه اجازه دادند کنار نعش برادر برود. صفیه رفت به جنازه برادر نگاه کرد و بر او نماز خواند و استرجاع نمود یعنى گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. و براى برادر شهیدش طلب مغفرت کرد.

ل) آنچه که درباره صبر ائمه (ع) وارد شده است (95)

اکمال الدین : محمّد بن سنان از مفضّل نقل کرد که از حضرت امام صادق (علیه السّلام) تفسیر آیه: « وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ » را پرسیدم. فرمود: « عصر خروج قائم است: إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ، یعنى دشمنان ما در زیانکارى هستند، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا جز کسانى که ایمان بآیات ما دارند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یعنى برابرى با برادران وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ یک دیگر را سفارش به امامت مى‏کنند وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ سفارش بفترت نمایند.
توضیح: فترت منظور اینست که صبر کنند بر آنچه به ایشان می رسد از شبهه‏ها و فتنه‏ها و حیرت و شدت در غیبت امام (علیه السّلام) .
در تفسیر قمى: حضرت باقر (علیه السّلام) از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند در خطبه غدیر که سوره « والعصر» در باره علی (علیه السّلام) نازل شده است.
تفسیر قمى: عبد الرحمن بن کثیر از حضرت صادق (علیه السّلام) نقل می کند در مورد آیه: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ، فرمود: « برگزیدگان از مردم را استثناء نموده، زیرا مى‏فرماید: إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا انسان در زیان کارى است مگر کسانى که ایمان به ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) آورده‏اند وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ سفارش کنند به فرزندان و سایر مؤمنین راجع به ولایت وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ سفارش کنند و صبر بر آن نمایند.»
در روایت «کنز جامع الفوائد» فقط در عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مى‏فرماید: « یعنى اداى فرائض نمایند».
معانى الاخبار: ابو بصیر گفت: «از حضرت امام صادق (علیه السّلام) این آیه را : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(96) پرسیدم؛ فرمود: «یعنى صبر کنید بر مصائب و شکیبا باشید در مورد سختگیریهائى که مخالفین مى‏کنند با تقیه و ارتباط خود را با پیشوایان برقرار داشته باشید وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ پرهیزگار باشید شاید رستگار شوید».
توضیح: مرحوم طبرسى مى‏نویسد: «یعنى در دین خود تحمل و صبر داشته باشید و ثبات بخرج دهید و با کفار بشکیبائى رفتار کنید و در راه انجام وظیفه با آنها مدارا کنید و یا صبر بر جهاد کنید و انتظار وعده مرا داشته باشید و انتظار نمازها را یکى پس از دیگرى داشته باشید».
تفسیر قمى: على بن ابراهیم در آیه:« أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» (97) فرمود: «آنها ائمه هستند».
قال الصّادق (علیه السّلام) : « نحن صبر و شیعتنا اصبر منا و ذلک انا صبرنا على ما نعلم و صبروا هم على ما لا یعلمون.»
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «ما شکیبایان هستیم و شیعیان ما از ما شکیبا ترند؛ زیرا ما صبر و شکیبائى بر چیزى میکنیم که آن را میدانیم (ثواب آخرت یا اتفاقاتى که مى‏افتد) اما شیعیان ما شکیبایند بر چیزى که اطلاع از آن ندارند.»
در آیه: « وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ » : (98) یعنى جلوگیرى می کنند از گناه و بدى که دیگران نسبت به آنها روا مى‏دارند با حسنات و نیکوکارى خود.
تفسیر عیاشى: مسعده بن صدقه از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در باره آیه: اصْبِرُوا یعنى شکیبائى کنید از انجام گناه وَ صابِرُوا یعنى تحمل بخرج دهید در انجام فرائض و واجبات وَ اتَّقُوا اللَّهَ مى‏فرماید : «امر بمعروف و نهى از منکر کنید.» سپس اضافه نمود: «چه کار زشتى بالاتر از ستم بر ما خانواده و کشتن ما است؟» وَ رابِطُوا مى‏فرماید : «ارتباط در راه خدا داشته باشید راه بین مردم و خدا ما هستیم و ما مرزهاى نزدیکیم هر کس از ما دفاع کند، دفاع از پیامبر و شریعت او نموده» لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ مى‏فرماید: «شاید در صورت انجام دادن اینها بهشت براى شما لازم گردد. نظیر این آیه در قرآن آیه:« وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ »(99) است.اگر این آیه در باره مرزداران و نگهبانان سرحد باشد قدریه و بدعت‏گذاران از مخالفین نیز رستگار شده‏اند چنانچه مفسرین تفسیر کرده‏اند (زیرا نگهبانان سرحد که رابط بین مشرکین و مسلمانان هستند مى‏توانند قدریه و بدعت‏گذاران در دین باشند).
تفسیر عیاشى مى‏نویسد: « اصْبِرُوا صبر کنید بر فرائض وَ صابِرُوا شکیبا باشید بر مصائب وَ رابِطُوا ارتباط خود را با ائمه (علیهم السّلام) داشته باشید.»
تفسیر عیاشى: یعقوب سراج گفت: « به حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم ممکن است زمین بدون عالمى از شما خانواده باشد که مردم به او پناه برند؟» فرمود: « در این صورت خدا پرستش نخواهد شد. زمین هرگز خالى از عالمى از ما خانواده نیست که مردم در حلال و حرام خود به او پناه برند. این مطلب در قرآن آشکارا بیان شده یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا. اصْبِرُوا یعنى شکیبا در دین باشید وَ صابِرُوا یعنى با دشمنان خود از مخالفین تحمل بخرج دهید وَ رابِطُوا ارتباط با امام خود داشته باشید وَ اتَّقُوا اللَّهَ یعنى در آنچه به شما دستور داده شد و واجبات از خدا بترسید.»
در روایت دیگرى است اصْبِرُوا صبر کنید بر اذیت در راه ما، گفتم: وَ صابِرُوا ؟ :یعنى تحمل داشته باشید با دشمنان و دوستان، گفتم: رابِطُوا یعنى ارتباط با امام خود داشته باشید وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ گفتم: این معنى صریح آیه است یا تأویل آن؟، فرمود: «معنى صریح آیه است. »
تفسیر عیاشى: ابو الطفیل از حضرت باقر (ع) نقل کرد که : «این آیه در باره ما نازل شده . از خاندان ما نیز انتظار خلافت را دارند. از خاندان ابن عباس نیز همین انتظار را دارند ولى دولت ما باقى و پایدار است.»
غیبت نعمانى: « ابو الطفیل از حضرت امام باقر (علیه السّلام) از پدر خود امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل مى‏کند که ابن عباس شخصى را فرستاد تا از آن جناب تفسیر این آیه را بپرسد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا زین العابدین (علیه السّلام) خشمناک شده فرمود: «مایل بودم کسى که تو را فرستاده از معنى این آیه بپرسى، با من روبرو مى‏شد.» فرمود: «آیه در باره پدرم و ما است، معنى آیه ارتباط به مرزدارى که مأمور به آن هستیم ندارد. گروهى از نژاد ما انتظار خلافت را دارند.»
آنگاه فرمود: « در نژاد ابن عباس فرزندانى نهاده شده که طعمه آتش جهنم اند که مردم را از دین خدا فوج فوج، خارج مى‏کنند و زمین را از خون‏ جگرگوشگان پیامبر اکرم رنگین مى‏نمایند. آن جگرگوشگانى که در غیر موقع قیام مى‏کنند و در جستجوى چیزى هستند که به چنگ نخواهند آورد. مؤمنین ارتباط خود را با امام برقرار دارند، شکیبایند و به مدارا رفتار مى‏کنند تا خداوند بین آنها و ستمگران حکومت کندم. او بهترین داور است.»
کنز جامع الفوائد: داود نجار از موسى بن جعفر (علیه السّلام) از پدرش نقل کرد که پیامبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) حضرت امیر المؤمنین على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السّلام) را جمع کرد و درب را بر روى آنها بست فرمود: «اى خانواده من که پیوستگان خدائید! پروردگارم به شما سلام می رساند. اینک جبرئیل با شما در خانه است. مى‏گوید: «من دشمنان شما را موجب آزمایش شما قرار داده‏ام. چه مى‏گوئید؟»
عرض کردند :«ما صبر مى‏کنیم براى فرمان خدا و قضاى پروردگار تا به پیشگاه مقدسش برویم و جزا و پاداش کامل او را دریابیم. شنیده‏ایم که شکیبایان را وعده بسیار خوبى داده.» پیامبر اکرم (ص) شروع به گریه کرد به طورى که صداى گریه‏اش از خارج خانه شنیده مى‏شد. آنگاه این آیه نازل گردید: وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَهً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً : (100) بعضى از شما را باعث آزمایش بعض دیگر قرار داده‏ایم آیا صبر مى‏کنید پروردگارت بینا است».
فرمود: «آنها صبر خواهند کرد. همان طور که وعده دادند.»
کنز جامع: جابر بن یزید از حضرت امام باقر (علیه السّلام) در آیه: « إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُور» ٍ (101) فرمود: «بسیار صبر کنند بر ناراحتى‏ها و گرفتاری ها یا نعمت و آسایش. صبر مى‏کند بر آزارى که در راه ما مى‏بیند و شکرگزار است خدا را بر ولایت ما اهل بیت.»
محاسن برقى: بعضى اصحاب در آیه: « یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ‏ الْعُسْرَ » (102) نقل مى‏کند که یسر و آسایش امامت (و العسر) سختى مخالفت با امام و دوستى با دشمنان ائمه (علیهم السّلام) است.
کنز: ابو بصیر از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در باره آیه: « اصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ » یعنى صبر کن یا محمّد بر تکذیب نمودن آنها تو را، من انتقام خواهم گرفت به وسیله مردى از نژاد تو و او همان قائم من است که مسلط نموده‏ام او را بر خون ستمگران.
کافى: داود بن کثیر رقى از حضرت صادق (علیه السّلام) نقل کرد که فرمود: « وقتى خداوند پیامبر و وصى و دختر و دو فرزندش و جمیع ائمه را آفرید و شیعیان آنها را از ایشان پیمان گرفت که شکیبا باشند و مدارا کنند و ارتباط خود را قطع نکنند با ائمه و از خدا بپرهیزند ….
کافى: ابو السفاتج از حضرت امام صادق (علیه السلام) در آیه: اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فرمود: « صبر کنید بر واجبات و شکیبا باشید در مصائب و پیوند خود را با ائمه برقرار داشته باشید.»

م) روایاتی که در مورد صبر و انتظار فرج مطرح گردیده است (103)

1- ابو الجارود از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده است گوید: به آن حضرت عرض کردم: «مرا دستورى فرمائید»، پس فرمود: « تو را به پرهیزگارى سفارش مى‏کنم و نیز به اینکه خانه‏نشین باشى و در گردهمائى و جمع این مردم شرکت و فعّالیّتى نکنى، و از آنان که از ما خاندان خروج مى‏کنند دور باش که آنان چیزى به دست ندارند و به چیزى هم نائل نمى‏شوند. بدان که بنی امیّه را حکومتى است که مردم توان بازستاندنش را ندارند و براى اهل حقّ دولتى است که چون فرا رسد، خداوند زمامش را به هر کس از ما خاندان بخواهد مى‏سپارد. پس هر کس از شما آن را دریافت، نزد ما در مقام بلند خواهد بود و اگر پیش از آن دولت وفات یافته باشد خداوند برایش نیکى خواسته است. بدان که هیچ گروهى براى برطرف ساختن ستم یا عزّت بخشیدن دینى قیام نمى‏کند مگر اینکه مرگ و گرفتارى دامن گیرش مى‏شود، تا اینکه جمعیّتى به پا خیزند که با رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) در بدر بوده‏اند که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و به خاک افتادگانشان از زمین برداشته نشود و زخمیانشان درمان نگردد.» عرض کردم: آنان کیانند؟ فرمود: «فرشتگان».
2- ابو الجارود گوید: شنیدم امام باقر (علیه السّلام) مى‏فرمود: «کسى از ما خاندان نیست که‏ به دفع ستمى یا فراخواندن به سوى حقّى برخیزد، مگر اینکه گرفتارى دامن گیرش مى‏شود تا آنگاه که جمعیّتى که در بدر حضور داشته قیام نماید، که کشتگانش به خاک سپرده نشود و زخمیانش درمان نگردد، عرض کردم: منظور [امام باقر علیه السّلام‏] چه کسانى است؟ فرمود: «فرشتگان».
3- حارث بن عبد اللَّه اعور همدانىّ گوید: امیر المؤمنین (علیه السّلام) بر منبر کوفه فرمود:
«چون خاطب هلاک شود و صاحب زمان روى برتابد و دلهائى باقى بماند که زیر و رو گردد [پس‏] پاره‏اى از آنها دلهائى پر خیر و برکت و پاره‏اى بى‏خیر و برکت باشند، آرزومندان هلاک شوند و از هم گسیختگان پراکنده شوند و مؤمنان بر جاى بمانند و چقدر اندک‏اند سیصد نفر یا چیزى بیش ترند. جماعتى به همراه ایشان خواهند جنگید که همراه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) در روز بدر جنگیدند، نه کشته مى‏شوند نه مى‏میرند».
معنى فرمایش امیر المؤمنین (علیه السّلام) که: «صاحب عصر روى گرداند» ، مراد آن حضرت صاحب ناپیداى همین زمان است که به خاطر تدبیر خداوند که واقع شده، از دیدگان این‏ مردم روى برتافته است، سپس مى‏فرماید: «و دلهائى به جاى بماند که پاره‏اى پر خیر و برکت و بعضى بى‏خیر و برکت است» و مراد از آن، دل هاى شیعیان است که در این غیبت و سرگردانى دگرگون مى‏شود، پس هر که از آنان بر حقّ پایدار باشد (مخصب) پرخیر و برکت و هر که از حقّ به گمراهى و گفتار باطل گراید (مجدب) بى‏خیر و برکت است، پس امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده: «آرزومندان هلاک گردند» این نکوهش آنان است و آنان کسانى‏اند که در امر خدا شتاب‏جوئى مى‏کنند و در مقام تسلیم نیستند و این مدّت را طولانى مى‏پندارند پس قبل از آنکه فرجى ببینند مى‏میرند. آنگاه خداوند از اهل صبر و تسلیم کسى را که بخواهد به جاى مى‏گذارد تا به مرتبه شایسته‏اش برساند و آنان مؤمنان و افرادى با اخلاص‏اند و تعدادشان اندک است که آن حضرت شماره آنان را سیصد نفر و یا بیش تر فرموده است، افرادى که به واسطه نیروى ایمان و درستى یقین شان خداوند براى یارى ولىّ خود و جنگیدن با دشمن خویش به آنان اهلیّت عطا فرموده است، و آنان همان گونه که در روایت آمده، به هنگام مستقرّ شدن آن حضرت در مقرّ حکومتى خود و سر آمدن جنگ، نمایندگان و حکمرانان منصوب از طرف آن حضرت در روى زمین خواهند بود. سپس امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: «به همراه آنان جماعتى مى‏جنگند که همراه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) در بدر جنگیده‏اند، نه کشته مى‏شوند و نه مى‏میرند» منظور او این است که خداى عزّ و جلّ این سیصد و چند نفر اصحاب خالص‏ حضرت قائم (علیه السّلام) را به وسیله فرشتگان روز بدر یارى مى‏فرماید و آنان نیروى رزمى آن حضرت‏اند، خداوند ما را از کسانى قرار دهد که اهلیّت یارى دینش را در رکاب ولیّش به آنان عطا فرموده، و در این مورد با ما چنان رفتار کند که او را سزا است.
4- ابو المرهف گوید: امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «محاضیر (اسبان تندرو در مسابقه) هلاک شدند، گوید: عرض کردم محاضیر چیست؟ فرمود: همان شتابجویان (که خواستار شتاب و زودتر فرا رسیدن امر خدا از موعد مقرّر آن شدند) و مقرّبون (کسانى که قائلند فرج نزدیک است) نجات یافتند، و قلعه بر پى‏ها و میخ هایش استوار ماند، خانه‏هاى خود را باشید (فعّالیّت هاى سیاسى نکنید و بى‏طرف بمانید) که غبار فتنه به زیان کسى است که آن را برانگیزد، هیچ گاه آنان براى شما گرفتارى و مصیبتى تدارک نمى‏بینند مگر اینکه خداوند مشغولیّتى براى آنان پیش مى‏آورد، مگر کسى که خود متعرّض ایشان شود (خود خویشتن را دم تیغ آنان دهد)».
5- ابو بکر حضر مى‏گوید: «من و أبان بر امام صادق (علیه السّلام) وارد شدیم و این مقارن با زمانى بود که پرچم هاى سیاه در خراسان ظهور کرده بود، عرض کردیم: نظر شما چیست؟ آن حضرت فرمود: «در خانه‏هاى خود بنشینید، هر گاه دیدید ما بر مردى گرد آمده‏ایم شما نیز با سلاح به یارى ما برخیزید» (به سوى ما بشتابید).
6- علىّ بن اسباط بواسطه یکى از یارانش از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «زبان هایتان را نگاه دارید و در خانه‏هاى خود بنشینید که هرگز کارى که مخصوص شما باشد دامن گیرتان نشود بلکه همگانى باشد و همواره زیدیّه سپر بلاى شما باشند».
7- عبد الرّحمن بن کثیر گوید: روزى خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودم و مهزم اسدى نیز نزد آن حضرت بود و گفت: «خداوند مرا فدایت کند این امر [که منتظرش هستید] کى واقع خواهد شد که [بر ما] بسیار به درازا کشید، پس آن حضرت فرمود: [اى مهزم‏] آرزومندان خطا کردند و شتاب جویان هلاک شدند و آنان که در مقام تسلیم‏اند نجات یافتند و به سوى ما باز خواهند گشت».
8- عبد الرّحمن بن کثیر از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده در باره این آیه که مى‏فرماید: «امر خداوند به زودى فرا رسد در آمدنش شتاب نکنید» آن حضرت فرمودند: آن امر ما است، خداى عزّ و جلّ امر فرموده که در مورد آن شتاب نشود تا آنکه [خداوند] او را با سه [لشکر] یارى فرماید که عبارتند از: فرشتگان، مؤمنان و هراس، و خروج آن حضرت همانند هجرت رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) است و این برابر فرمایش خداى تعالى است که: «همچنان که پروردگارت تو را به حق و راستى از خانه‏ات به در آورد».
9- صالح بن میثم و یحیى بن سابق از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده‏اند که آن حضرت فرمودند: «اصحاب محاضیر (تندروان) هلاک شدند و مقرّبون (که فرج را نزدیک مى‏شمارند) نجات یافتند و قلعه بر میخ ها و پى‏هاى استوارش پابرجا ماند، همانا پس از اندوه و تنگدلى گشایشى شگرف خواهد بود».
10- ابو خالد کابلىّ گوید: علىّ بن الحسین (علیهما السّلام) فرمود: «دوست مى‏داشتم رهایم‏ مى‏گذاشتند (آزاد بودم) با مردم سه کلمه سخن مى‏گفتم. سپس خداوند هر گونه اراده مى‏فرمود، در باره من رفتار مى‏کرد، امّا عهدى با خدا بسته‏ایم که صبر پیشه کنیم، و بعد این آیه را تلاوت فرمود: وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (104) (و خبر آن را پس از مدّتى البتّه خواهید دانست) و نیز کلام خداى تعالى را تلاوت فرمود:« وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ » (105) و حتما شما از زخم زبان آنان که پیش از شما بر آنان کتاب آسمانى نازل شده و از مشرکین آزار فراوانى خواهید دید و اگر صبر کنید و پرهیزگار باشید همانا آن سبب نیرو و موفّقیت در کارها است».
11- برید بن معاویه العجلى در باره این فرمایش خداى عزّ و جلّ که مى‏فرماید: «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: «یعنى صبر کنید بر انجام واجبات الهى و پایدارى کنید در برابر دشمنان و مراقب امامتان [که به انتظارش هستید] باشید».
12- جابر از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «مثل خروج قائم ما خاندان، مانند خروج رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) است، و مثل آن کس که از ما خاندان قبل از قیام قائم بپا خیزد، بسان جوجه‏اى است که پرواز کند و از آشیانه خود فرو افتد و کودکان با آن به بازى پردازند (دستخوش بازیچه کودکان شود)».
13- علاء به سیابه از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده آن حضرت فرمودند: «هر کس از شما که به حال انتظار بر این امر از دنیا رود، همانند کسى است که در سرا پرده خاصّ امام قائم باشد».
14- ابو بصیر از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که روزى آن حضرت فرمودند: «آیا شما را از چیزى آگاه نکنم که خداوند بدون آن هیچ عملى را از بندگان نمى‏پذیرد؟» عرض کردم: «بفرمائید»، فرمودند: «گواهى دادن بر اینکه هیچ معبودى جز خدا نیست و اینکه محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) بنده [و فرستاده‏] او است، و اقرار به هر آنچه خداوند امر فرموده و ولایت براى ما و بیزارى از دشمنان ما- یعنى ما امامان بخصوص- و تسلیم شدن به آنان و پرهیزگارى و کوشش و خویشتن‏دارى و چشم به راه قائم (علیه السّلام) بودن، سپس فرمودند: « همانا ما را دولتى است که هر گاه خداوند بخواهد آن را بر سر کار مى‏آورد»، سپس فرمودند: « هر کس که بودن در شمار یاران قائم شادمانش سازد، باید به انتظار باشد و با حال انتظار به پرهیزگارى و خلق نیکو رفتار کند و اوست منتظر، پس اگر اجلش برسد و امام قائم (علیه السّلام) پس از درگذشت او قیام کند، بهره او از پاداش همانندکسى است که آن حضرت را دریافته باشد، پس بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد شما را اى جماعتى که مشمول رحمت خدا هستید».
15- جابر بن یزید از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «تا آسمان و زمین ساکن است، شما نیز ساکن و بى‏جنبش باشید- یعنى بر هیچ کس خروج نکنید- که کار شما پوشیدگى ندارد، بدانید که آن نشانه‏اى از جانب خداى عزّ و جلّ است نه از جانب مردم، بدانید که آن از آفتاب روشن‏تر است و بر نیکوکار و زشت کار پنهان نخواهد ماند، آیا صبح را مى‏شناسید؟ امر شما همانند صبح است که پنهان ماندن در آن راه ندارد».

ن) یکی از دلائلی که ائمه علیهم السلام به درجات عالیه رسیدند، صبر بود

گویند که تمام دین در صبر و شکر است. نیمی از آن در صبر و نیمه ی دیگر در شکر بر نعمت های الاهی. پس چرا انسان، به دنبال صفتی که نیمی از دین در آن است، نباشد؟ در روایت دیگری آمده است که امامان معصوم (علیهم السلام) ، به خاطر این دو صفت به درجات عالی کمال رسیده اند. درنتیجه مشخص می گردد که صبر یکی از صفات اخلاقی بسیار مهم است که انسان به وسیله ی آن به سوی خداوند متعال سیر صعود پیدا می کند.
با تتبع کوتاهی در سیره ی معصومین (علیهم السلام) ، می توان به اهمیّت این صفت اخلاقی پی برد. از همان معصوم اول ، یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، تا صبر جمیل حضرت زینب (سلام الله علیها)، تا صبر عظیم حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در راه هدف والای خود چه رنج ها و چه مصیبت هایی که نکشیدند تا به مقصود رسیدند. چه آزار هایی که کافران و مشرکان بر ایشان و یاران با وفایشان روا داشتند و چه خلاف گویی ها که به ایشان نسبت دادند.
از معصوم دوم، امام علی (علیه السلام) که برای حفظ اسلام حدود 25 سال صبر ورزیدند و استخوان در گلو را تحمل کردند تا حضرت زهرا (سلام الله علیها) که برای حفظ ولایت چه رنج هایی کشیدند و متحمل چه زخم ها و دل پریشانی هایی شدند.
از حضرت امام مجتبی(علیه السلام)، این مظلوم ترین امام، که در بین یاران خود نیز مظلوم و غریب بود، که برای پایداری شریعت در دوران خفقان و نامردی نامردمان ، چه خیانت هایی از طرف یاران تحمل کردند و در پایان ناگزیر به امضای صلح نامه با ملعونی مانند معاویه بن ابی سفیان (لعنه الله علیهما) گردیدند.، تا حضرت امام حسین (علیه السلام) که برای بقای دین جد بزرگوارشان ، خود و خانواده ی خود را آن گونه که در تاریخ بیان شده، فدا کردند.
و در پایان ، دوران حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) که با صبر و شکیبایی عظیم ، حیرت انگیز و جانکاه ، تا کنون تمام این مصیبت ها اعم از دشمنی دشمنان و غفلت یاران و شیعیان را تاب آورده اند، 1170 و اندی سال!
و اکنون…
همگی شاهد بردباری و پایداری سردار بزرگ حضرت ولی امر(عجل الله تعالی فرجه)، مقام معظم رهبری، حضرت امام خامنه ای (دام ظله العالی) هستیم و چگونگی برخورد صبورانه و متدبرانه ی ایشان را با انواع دسیسه ها و توطئه های داخلی و خارجی معاندین و منافقین و کفار، ناظریم.
به این امید که از این امتحان عظیم الاهی، این فتنه ی عظیم آخر الزمان، با شکیبایی و تدبیر خود و با یاری امام عصر (عجل الله فرجه) خود و یارانشان، سربلند و سرفراز بیرون آییم.

پی نوشت ها :

1. معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص800 .
2. مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص 474 .
3. ارشاد القلوب الی الصواب، شیخ حسین دیلمی، ص109 .
4. سوره بقره آیه 153 و سوره انفال آیه 46 . 3
5. آرام بخش دل داغ دیدگان،حسین جناتی شاهرودی، ص96 .
6. سوره روم، آیه 7 .
7. سوره زمر، آیه 10 .
8. ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص 337.
9. سوره ی نحل، آیه 127.
10. سوره ی رعد، آیه 24.
11. ارشاد القلوب ، ج1، ص 335.
12. همان،ج1،ص109.
13. ارشاد القلوب، ج1، ص335.
14. سوره ی ص، آیه 44.
15. روضه الواعظین، و بصیره النتعظین، فتال نیشابوری، ص 665-666 .
16. سوره ی آل عمران، آیه 146.
17. سوره ی زمر، آیه 10.
18. کاشف الاستار در ترجمه ی جامع الاخبار، ص 118 .
19. همان، ص 119.
20. الخصال، شیخ صدوق(ترجمه کمره ای)، ج1، ص 110 .
21. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1102 .
22. روضه الواعظین، ص 667 .
23. روضه الواعظین، ص 667.
24. روضه الواعظین، ص 667.
25. روضه الواعظین، ص668.
26. روضه الواعظین، ص668.
27. الخصال ، ج2، ص 106.
28. علل الشرائع،شیخ صدوق، ترجمه ذهنی تهرانی،ج2،ص593.
29. سوره ی بقره، آیه 153.
30. همان، آیه 155- 157.
31. سوره ی یونس، آیه 109.
32. بحارالانوار الجامعه لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، محمد باقر مجلسی، ج2، ص 118، باب ایمان و کفر
33. سوره ی مزمل، آیه 10.
34. سوره ی فصلت، آیه 34.
35. ارشاد القلوب، ج1، ص 403.
36. روضه الواعظین، ص 668.
37. سوره ی اعراف، آیه 137.
38. آرام بخش دل داغ دیدگان، ص 137.
39. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، شیخ حر عاملی، باب جهاد النفس، ص 133.
40. سوره ی مزمل، آیه 10.
41. سوره ی فصلت، آیات 34 و 35.
42. سوره ی حجر، آیه 97 و 98.
43. سوره ی انعام، آیات 33- 34.
44. سوره ی ق، آیه 39.
45. سوره سجده، آیه 24.
46. ترجمه الایمان و الکفر ،عزیزالله عطاردی، ج2، ص119؛ مشکات الانوار، عزیزالله عصاردی، ص22.
47. سوره ی بقره، آیه 191.
48. جهاد النفس وسائل الشیعه، علی افراسیابی، ص 131.
49. همان.
50. سوره ی انشراح، آیات 5 و 6 .
51. جهاد النفس وسائل الشیعه، علی افراسیابی، ص 131.
52. همان.
53. معراج السعاده، ص 693.
54. سوره ی سجده، آیه 24.
55. سوره ی انعام، آیه 115.
56. سوره ی نحل، آیه 96.
57. سوره ی قصص، آیه 54.
58. سوره ی زمر، آیه 10.
59. سوره ی انفال، آیه 64.
60. سوره ی آل عمران، آیه 125.
61. سوره ی بقره، آیه 157.
62. آرام بخش دل داغ دیدگان، ص 103.
63. همان، ص 104.
64. سوره ی نحل، آیه 96.
65. مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج2، ص 425.
66. همان.
67. آرام بخش دل داغ دیدگان، ص 105.
68. مجمع الزوائد، ج1، ص54.
69. مستدرک الوسائل، ج2، ص 425.
70. کنز العمال، ج3، ص 271.
71. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 31.
72. الخصال، ص 315.
73. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، ج18،ص 342.
74. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 291.
75. مجمع الزولئد، ج2، ص 305؛ کنز العمال، ج3، ص334؛ الدر المنثور، ج5، ص324.
76. سوره زمر، آیه 10.
77. کنز العمال، ج15، ص 872 .
78. آرام بخش دل داغدیدگان، ص 109.
79. اصول الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص 75.
80. کنز العمال، ج3 ، ص 282.
81. از امام باقر (ع) پرسیدند: صبر جمیل چیست؟ فرمودند: «صبری که در آن شکوه به مردم نباشد.»، اصول کافی، ج2، ص93.
82. آرام بخش دل داغدیدگان ، ص 111.
83. همان، ص 112.؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص307.
84. اسرار ال محمد(ص)، سلیم بن قیس هلالی، اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، ص 541.‏
85. آرام بخش دل داغ دیدگان، ص 134.
86. همان، ص 137.
87. همان، ص 199.
88. همان، ص 207.
89. ارمغان شهید، شیخ عباس مخبر دزفولی، ص 77.
90. ارشاد القلوب- ترجمه سلگى، ج‏1، ص 121.
91. الخصال، ج2، ص 205.
92. ارشاد القلوب، ج1، ص 336.
93. آرام بخش دل داغ دیدگان، ص 169.
94. همان.
95. ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج‏2، بخش امامت، صص 184 – 188.
96. سوره ی آل عمران، آیه 200 (آخر).
97. سوره ی قصص، آیه 54.
98. سوره ی رعد، آیه 22.
99. سوره ی فصلت، آیه 33.
100. سوره ی فرقان، آیه 20.
101. سوره ی ابراهیم، آیه 5.
102. سوره ی بقره، آیه 185 .
103. الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانی، صص 277 – 286.
104. سوره ی ص ، آیه 88 .
105. سوره ی آل عمران، آیه 186.

منابع و مآخذ :
1. القرآن الکریم، به خط عثمان طه.
2. بحار الأنوار الجامعه لدرر الأخبار الأئمه الأطهار؛ علامه محمد باقر مجلسی؛ دارالکتب الإسلامیه، تهران.
3. الخصال المحموده و المذمومه؛ شیخ صدوق (ره) ؛ محمد باقر کمره ای(ترجمه)؛ انتشارات کتابچی؛ چاپ اول ؛ تهران 1377.
4. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ شیخ صدوق (ره) ؛ علی اکبر غفاری (مترجم)؛ کتاب فروشی صدوق؛ چاپ اول؛ تهران.
5. علل الشرایع، شیخ صدوق (ره)؛ سید محمد جواد ذهنی تهرانی(مترجم) ؛ انتشارات مومنین؛ چاپ اول؛ قم 1380.
6. الأمالی؛ شیخ صدوق (ره)؛ دارالکتب الإسلامیه؛ تهران 1362.
7. گلچین صدوق؛ محمد حسین صفا خواه؛ نشر فیض کاشانی؛ چاپ اول؛ تهران 1376.
8. کاشف الأستار در ترجمه ی جامع الأخبار؛ شریف الدین خویدکی؛ دارالکتب الإسلامیه؛ چاپ اول؛ تهران.
9. روضه الواعظین و بصیره المتعظین؛ فتال نیشابوری؛ دکتر محمود مهدوی دامغانی؛ نشر نی؛ چاپ اول؛ تهران 1346.
10. الغیبه؛ محمد بن ابراهیم نعمانی؛ محمد جواد غفاری مترجم؛ نشر صدوق؛ چاپ دوم؛ تهران 1376.
11. اصول کافی؛ شیخ کلینی؛ دارالکتب الاسلامیه؛ تهران 1365.
12. گزیده ی کافی؛ محمد باقر بهبودی؛ مرکز انتشارات علمی و فرهنگی؛ چاپ اول ؛ تهران 1363.
13. اسرار آل محمد (ص)؛ سلیم بن قیس هلالی؛ اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی؛ نشر الهادی؛ چاپ اول ؛ قم.
14. آرام بخش دل داغ دیدگان؛ حسین جناتی شاهرودی؛ نشر روح؛ چاپ اول؛ قم 1380.
15. ارمغان شهید؛ حاج شیخ عباس مخبر دزفولی؛ جامعه مدرسین؛ چاپ سوم؛ قم 1375.
16. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل شریعه؛ شیخ حر عاملی ؛ علی افراسیابی (مترجم)؛ نشر نهاوندی؛ چاپ اول ؛ قم 1380.
17. مستدرک الوسائل؛ محدث نوری؛ نشر موسسه آل البیت؛ 1366 قم.
18. معراج السعاده؛ ملا احمد نراقی (ره)؛ نشر دار الفیض؛ چاپ اول؛ قم 1386ه.ش.
19. مفردات الألفاظ القرآن الکریم؛ راغب اصفهانی؛ نشر طلیعه نور؛ چاپ اول.
20. نهج البلاغه؛ فیض الاسلام؛ ؛ چاپ دوم؛ تهران 1351ه.ش.
21. درالمنثور فی تفسیر المأثور؛ جلال الدین محمد بن ابی بکر السیوطی؛ نشر کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی؛ قم 1363 ه.ش.
22. مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار؛ فضل بن حسن حفید شیخ طبرسی؛ عزیز الله عطاردی(مترجم)؛ چاپ اول؛ تهران 1374 ه.ش.
23. ارشاد القلوب الی الصواب؛ شیخ حسین دیلمی؛ علی سلگی نهاوندی(مترجم)؛ نشر ناصر؛ چاپ اول؛ قم سال 1376ه.ش.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید