نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص153 تا ص160
امام حسن عسکری(علیه السلام) فرزند امام علی النقی(علیه السلام)، پدر بزرگوارحضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یازدهمین پیشوای شیعیان است. آن حضرت در ماه ربیع الاول یا ربیع الثانی سال231یا 232 هـ در مدینه، چشم به جهان گشود. مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام «حُدَیثه»(علیها السلام)، بود که برخی، از او به نام «سوسن» یاد کردهاند.1
از آنجا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفه عباسی در «سامّرا»، در محله «عسکر» سکونت اجباری داشت، «عسکری» نامیده میشود2. از مشهورترین القاب آن حضرت، «نقی»، «زکی»، «فاضل»، «امین» وکنیهاش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدّت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود. امام عسکری(علیه السلام) در سال 260 هـ در حالی که تنها پسر او به عنوان آخرین حجّت الهی در سن پنج سالگی قرار داشت، به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.3
درباره ویژگی¬های آن حضرت آوردهاند: رنگش گندم گون، چشمانش درشت و سیاه، رویش زیبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود و با آنکه جوان بود، بزرگان قریش و دانشمندان زمان خود را تحت تأثیر و نفوذ قرار میداد. دوست و دشمن به برتری او در علم، حلم، جود، زهد، تقوا و سایر مکارم اخلاقی اذعان داشتند.4
مدت کوتاه عمر امام به سه دوره تقسیم میشود: تا چهار سال و چند ماهگی (و بنا به یک قول تا سیزده سالگی)، در مدینه به سر برد. تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا میزیست و تا 28 سالگی (شش سال و اندی پس از شهادت امام دهم)، در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی شیعیان را بر عهده داشت.
امام عسکری(علیه السلام) در مدت کوتاه امامت خویش با سه تن از خلفای عباسی (المعتزّ بالله، المهتدی بالله، المعتمد بالله) که هر یک از دیگری ستمگرتر بودند؛ معاصر بود.
مشهور بین شیعه آن است که امام عسکری(علیه السلام) فرزندی جز امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خود به یادگار نگذاشت.5 شیخ مفید در این باره تصریح کرده است: «… ولم یخلف ابوه ولداً ظاهراً ولا باطناً غیره …».6
جلوه¬هایی از زندگی امام حسن عسکری(علیه السلام)
روایات بسیاری از ناحیه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت او(علیهم السلام) مبنی بر امامت پیشوایان دوازده¬گانه وارد شده و در آنها، به طور روشن، به نام مقدس ایشان ـ از جمله امام حسن بن علی عسکری(علیهما السلام) ـ اشاره شده است. اضافه بر آنکه در روایاتِ نقل شده از پدر بزرگوارش، به امامت آن حضرت تصریح شده است.
جابربن عبداللّه انصاری، با اشاره به لوحی که در دستان مبارک حضرت زهرا (علیها السلام) مشاهده کرده بود؛ به امامت و نام امام عسکری(علیه السلام) تصریح کرده است.7
آن حضرت، با همه فشارها و مراقبت¬های بی¬وقفه حکومت عباسی، یک سلسله فعالیت¬های سیاسی، اجتماعی و علمی، در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامی انجام میداد. گوشه¬ای از این فعالیت¬ها ـ که ارتباط بیشتری با موضوع مهدویّت دارد ـ به شرح زیر است:
1. کوشش علمی در دفاع از اسلام و ردّ شبهات
امام عسکری(علیه السلام) گرچه به جهت شرایط نامساعد و محدودیتهای شدید حکومت عباسی ، موفق به گسترش دانش بی کران خود در تمام جامعه نشد؛ اما شاگردانی تربیت کرد که هر کدام در نشر معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر و ارزنده¬ای داشتند.
شیخ طوسی(ره) تعداد شاگردان آن حضرت را افزون بر یک صد نفر ثبت کرده است.8 در میان آنان چهرهها و شخصیتهای برجسته و وارستهای به چشم میخورند؛ مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، ابوعمرو عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار.
2. ایجاد حلقه ارتباطی با شیعیان از طریق نمایندگان
در پی تلاش¬های فراوان امامان پیشین(علیهم السلام) ، در زمان امام عسکری(علیه السلام) تشیّع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شیعیان در نقاط فراوانی زندگی میکردند.
گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت و نیز ارتباط آنان را با هم دیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند.
این نیاز، از زمان امام نهم(علیه السلام) احساس میشد و چنان که در سیره آن حضرت و امام دهم(علیه السلام) آمده، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته است.
این برنامه در زمان امام عسکری(علیه السلام) نیز تعقیب گردید. بنا بر اسناد و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیتهای برجسته شیعیان، در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق، پیروان تشیّع را در همه مناطق زیر نظر داشت.
یکی از نمایندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری»، از یاران خاص امام و از شخصیت¬های بزرگ شیعی در قم بود. بعضی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمی¬ها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کردهاند9. اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانستهاند10. از روایتی در بحارالانوار استفاده میشود که او نماینده امام در موقوفات قم بوده است.
در رأس وکیلان امام، «محمد بن عثمان عَمْری » قرار داشت و وکلای دیگر، به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعاً اموال و وجوهات جمع¬آوری شده را به وی تحویل می¬دادند و او آنها را به محضر امام(علیه السلام) میرساند.11
علاوه بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق اعزام پیک¬ها، با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار میساخت و مشکلات آنان را برطرف میکرد.
گذشته از پیک¬ها، امام از طریق مکاتبه با شیعیان، ارتباط داشت و آنان را در موقعیت¬های حساس راهنمایی می¬کرد. نامهای که امام به «ابن بابویه» نوشته، نمونهای از این نامهها است. امام دو نامه نیز به شیعیان قم و آبه (آوه) نوشته که متن آنها در کتابها مضبوط است.12 بر اساس روایتی، امام عسکری(علیه السلام) بامداد روز هشتم ربیع الأول سال 260هـ اندکی پیش از رحلت، نامههای فراوانی به مردم مدینه نوشت.
3. فعالیت¬های سیاسی سرّی
امام عسکری(علیه السلام) با وجود تمامی محدودیت¬ها و کنترل¬های دستگاه خلافت، یک سلسله فعالیت¬های سیاسی سرّی را رهبری میکرد که با گزینش شیوههای پنهان کاری، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، به دور میماند.
در این زمینه نمونههای فراوانی وجود دارد که به یک مورد آن اشاره می¬شود: عثمان بن سعید عَمْری ـ از نزدیکترین و صمیمیترین یاران امام(علیه السلام) ـ در پوشش روغن فروشی فعالیت میکرد. شیعیان و پیروان آن حضرت ، اموال و وجوه خود را به او میرساندند و او آنها را در ظرفهای روغن قرار داده، به حضور امام(علیه السلام) می¬رساند13.
4. حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان
یکی دیگر از موضع گیری¬های امام عسکری(علیه السلام) ، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان ـ به ویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت ـ بود. این اقدام امام، مانع از آن میشد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی شوند.14
5. آگاهی بخشی سیاسی به چهرهای برجسته شیعه
از دیگر فعالیت¬های سیاسی امام عسکری(علیه السلام) ، تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه، در برابر فشارها و سختی¬های مبارزات سیاسی، برای حمایت از آرمان¬های بلند تشیّع بود. از آنجا که شخصیت¬های بزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند، امام به تناسب مورد، آنان را راهنمایی میکرد و روحیه آنان را بالا میبرد. همچنین می¬کوشید صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، تنگناها و تنگدستیها فزونی یابد تا آنان بتوانند مسؤولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند.
6 . بهره گیری از دانش غیبی برای ارشاد دیگران
امامان(علیهم السلام) ، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از دانش غیبی برخوردار بودند و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالی امت اسلامی، در معرض خطر قرار میگرفت، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده میکردند. پیشگوییها و گزارشهای غیبی آنانان، بخش مهمّی از زندگی ایشان را در بر میگیرد؛ با مطالعه در زندگی امام عسکری(علیه السلام)، چنین به نظر میرسد که: آن حضرت بیش از امامان دیگر، دانش غیبی خود را آشکار میساخته است.15
شاید علت این امر، شرایط نامساعد و جوّ پر اختناقی بود که امام یازدهم و پدرش امام هادی(علیهما السلام)، در آن زندگی میکردند؛ زیرا پس از انتقال امام هادی(علیه السلام) به سامّرا، آن حضرت به شدّت تحت مراقبت و کنترل بود. از این رو امکان معرفی فرزندش «امام حسن(علیه السلام)» به عموم شیعیان، به عنوان امام بعدی وجود نداشت و اصولاً این کار، حیات او را از ناحیه حکومت وقت، در معرض خطر جدّی قرار میداد. به همین جهت کار معرفی امام عسکری(علیه السلام) به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماههای پایانی عمر امام هادی(علیه السلام) صورت گرفت؛16 به طوری که هنگام رحلت آن حضرت، عده ای از شیعیان ازامامت حضرت «حسن عسکری(علیه السلام)» آگاهی نداشتند17.
امام عسکری(علیه السلام) برای زدودن زنگار شکها و تردیدها و نیز برای حفظ یاران خود از خطر و یا هدایت گمراهان، ناگزیر میشد پردههای حجاب را کنار زده، از آن سوی جهان ظاهر خبر دهد.
7. معرفی حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان جانشین
یکی از مسؤولیتهای خطیر امام عسکری(علیه السلام)، معرّفی حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان جانشین خود بود. این مهمّ زمانی سخت تر می¬شد که آن حضرت می¬بایست بنا به دلایلی، فرزند خود را در پرده «پنهان زیستی» نگه دارد تا از گزند بدخواهان در امان بماند.
با این حال در موارد فراوانی آن حضرت، به معرفی جانشین خود به افراد موثق پرداخته است. عمده تعابیری که امام یازدهم برای معرفی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کار برده، بدین قرار است:
ـ «هذا صاحبکم بعدی …»؛18 «این بعد از من صاحب شما است…».
ـ «ان ابنی هو القائم من بعدی …»؛19 «همانا فرزندم قائم بعد از من است…».
ـ «هذا امامکم من بعدی و خلیفتی علیکم…»؛20 «این پیشوای شما پس از من و جانشین من بر شما است …».
ـ «ابنی محمد هو الامام الحجه بعدی …»؛21 «فرزندم محمد همان امام و حجت پس از من است…».
و مواردی از این قبیل که در کتابها بدان اشاره شده است.
8 . آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک حادثه غیر طبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای نوع مردم دشوار است؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان پیشین(علیهم السلام)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته، افکار را برای پذیرش آن آماده میکردند.
این تلاش در عصر امام هادی و عسکری(علیهما السلام) ، به صورت محسوس تری به چشم میخورد؛ چنان که امام هادی(علیه السلام) بعضی از اقدامات را به وسیله نمایندگان انجام میداد و خود کمتر با افراد تماس می¬گرفت. این امر در زمان امام عسکری(علیه السلام)، جلوه بیشتری یافت؛ زیرا با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، او را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک نشان می¬داد. از طرف دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد؛ به طوری که حتی در شهر سامرا از طریق نامه یا به وسیله نمایندگان خویش، به مردم پاسخ میداد. بدین ترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرایط عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آماده میساخت. این همان روشی است که امام دوازدهم(علیه السلام) در زمان غیبت صغرا در پیش گرفت و شیعیان را به تدریج برای دوران غیبت کبرا آماده ساخت.22
حوادث ناگوار پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام)
متأسفانه پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام)، اتفاقات ناگواری رخ داد که برخی از آنها بدین قرار است:
1. بازجویی از خانه آن حضرت؛
لحظاتی از شهادت امام عسکری(علیه السلام) سپری نشده بود که دژخیمان، با سعایت افرادی، به خانه امام هجوم بردند تا شاید در این رهگذر به امام غایب دست یازند.
2. برخورد جعفر کذّاب با مادر امام عسکری(علیه السلام) بر سر میراث؛
3. بازجویی از خانه¬ها و منازل برای دستیابی به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛23
4. ترور، حبس، تهدید و اذیت و آزار شیعیان؛
شیخ مفید از تهدیدات علیه شیعه پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام)، به عنوان یکی از تلخترین فرازهای تاریخ تشیع یاد کرده است.24
5. اختلاف و چند دستگی بین شیعیان؛
یکی از حوادث کمر شکن پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام) ، تفرقهای بود که در میان برخی از شیعیان رسوخ کرد و آنها را از یکپارچگی خارج نمود. البته این تفرق پیش از آن، از سوی امام عسکری(علیه السلام) پیش بینی شده بود. ابوغانم میگوید: از امام عسکری(علیه السلام) شنیدم که میفرمود: در سال 260 پیروانم فرقه فرقه میشوند.
آن گاه در ادامه ابوغانم می¬گوید: در آن سال امام عسکری(علیه السلام) رحلت فرمود و پیروان و یارانش متفرق شدند. دستهای خود را منتسب به جعفر (پسر امام دهم) کردند، گروهی سرگردان شدند، عده¬ای به شک افتادند، دسته¬ای در حالت تحیر ایستادند و جمعی دیگر به توفیق خدای تعالی، بر دین خود ثابت ماندند.25
پی نوشت ها:
1. ر.ک: محمد بن یعقوب محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 503.
2. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، باب 176، ص 230 .
3. ر. ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان(علیهم السلام)، ص 615.
4. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، مقدمه.
5. برخی مدعی شده اند امام عسکری(علیه السلام) بجز امام مهدی(علیه السلام) دارای فرزند یا فرزندان دیگری نیز بوده است. ر. ک: محمد جواد طبسی، حیاه الامام العسکری(علیه السلام)، ص59 و60.
6. شیخ مفید، الارشاد، ص346.
7. کمال الدین و تمام النعمه، ج1، باب28، ح1.
8. محمد بن حسن طوسی، رجال ، ص 427 به بعد.
9. نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، ص 66 – محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ص 23.
10. طبسی، حیاه الامام العسکری(علیه السلام)، ص 333.
11. محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 532، ح 1015.
12. حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص 486.
13. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبه، ص 214.
14. شیخ مفید، ارشاد، ص 343 ؛ ابن شهر اشوب، مناقب آل أبی طالب، ج4، ص 439؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص 242 ؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ص 40 ؛ طبرسی،اعلام الوری، ط3، ص 372 ؛ کلینی، کافی، ج1، ص 508 .
15. محمد جواد طبسی، حیاه الامام العسکری(علیه السلام)، ص 121.
16. همان، ص 217.
17. مسعودی، اثبات الوصیه، ص 234.
18. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348.
19. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص524، ح4.
20. همان، ص435، ح2.
21. همان، ص409، ح9.
22. با استفاده از: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان(علیهم السلام) ، ص 615 – 662 .
23. ر. ک: کافی، ج1، ص505؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص43.
24. شیخ مفید، الارشاد، ص325؛ بحار الانوار، ج50، ص334.
25. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص408، ح6.