نمونه هایی از اشارات علمی قرآن کریم

نمونه هایی از اشارات علمی قرآن کریم

نویسنده: آیه الله محمد هادی معرفت

 

اشاره: در قرآن از اشارات علمی و گذرا بسیار است. برخی از این اشارات از دیر زمان و برخی در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیاری دیگر را گذشت زمان آشکار سازد. دانشمندان به ویژه در عصر حاضر ـ در این باره بسیار کوشیده اند، گرچه افرادی به خطا رفته ولی بسیاری نیز موفق گردیده اند. در این جا به جهت اختصار به چند نمونه بسنده می کنیم:

دشواری تنفس با افزایش ارتفاع

«و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کانما یصعد فی السماء»(1)
در این آیه از سختی و دشواری زندگی گمراهان سخن می گوید و آنان را به کسی تشبیه می کند که در حال صعود به لایه های بالایی جو است و در اثر این صعود دچار تنگی نفس و فشار سخت بر سینه خود می گردد. مفسران پیشین در وجه تشبیه، در آیه فوق اختلاف نظر دارند. برخی بر این باور بوده اند که مقصود تشبیه به کسی است که بیهوده می کوشد تا پرواز کند و مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آید، چون این کار برایش مقدور نیست ناراحت می شود و از شدت ناراحتی نفس کشیدن بر او دشوار می گردد. برخی گفته اند که این تشبیه همانند حالتی است که درختان نونهال بخواهند در جنگل های انبوه رشد یابند، اما درختان کهن سردرهم کرده راه سر بر افراشتن را مسدود می کنند و این درختان تازه رشد به سختی و دشواری راه خود را به فضای آزاد باز می کنند مطالبی از این قبیل گفته شده که هیچ کدام مفهوم آیه را به خوبی روشن نمی سازد. ولی امروزه با پی بردن به پدیده فشار هوا در سطح زمین و تناسب آن با فشار درجه خون از داخل بدن، که موجب تعادل فشار بیرونی و درونی است، وجه تشبیه در آیه بهتر روشن شده و تا حدودی از ابهامات تفاسیر پیشین کاسته شده است.
اشتباه مفسران پیشین در این بوده که از تعبیر «یصعد فی السماء» با تشدید صاد و عین و به کار بردن «فی» ـ کوشش برای صعود به آسمان فهمیده اند.

در صورتی که اگر این معنا مقصود بود، بایستی واژه «الی» را به جای فی به کار می برد. دیگر آن که «یصعد» ـ از نظر لغت ـ مفهوم صعود و بالا رفتن را نمی دهد، بلکه کاربرد این لفظ از باب تفعل «تصعد» ـ برای افاده معنای به دشواری افتادن می باشد به گونه ای که از شدت احساس سختی، نفس در سینه تنگ شود. در لغت «تصعد نفسه» به معنای به دشواری نفس کشیدن و تنگی سینه و احساس درد و رنج است. واژه های «صعود» و «صعد» بر دامنه های صعب العبور اطلاق می شود و برای هر امر دشوار بسیار سختی به کار می رود. در سوره جن آمده: و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذاباً صعداً (2) * و هر که از یاد پروردگار خود روی گرداند، او را هم عقوبت دشواری در می آورد». درسوره مدثر نیز آمده: سارهقه صعوداً(3) ، او را به سخت ترین عقوبتی دچار می سازم».
از این رو معنای «کانما یصعد فی السماء» چنین می شود: او مانند کسی است که در لایه های مرتفع جو، دچار تنگی نفس و سختی و دشواری فراوان گشته است. در واقع کسی که خدا را از یاد برده ـ در زندگی ـ مانند کسی است که در لایه های بالایی جو قرار دارد و دست خوش درد و رنج و سختی تنفس است. لذا از این تعبیر (اعجاز گونه) به خوبی به دست می آید که اگر کسی در لایه های فوقانی جو فاقد وسیله حفاظتی باشد، دچار چنین دشواری و تنگی نفس می گردد. این جز با اکتشافات علمی روز قابل فهم نیست، که در آن روزگار برای بشریت پوشیده بوده است.
پیشینیان بر این عقیده بوده اند که هوا فاقد وزن است، تا سال 1643 م که وسیله هوا سنجی به دست «توریچلی » (1608 ـ 1647) اختراع گردید (4) و بدین وسیله پی بردند که هوا دارای وزن است. هم چنین پی بردند که هوا ترکیبی از گازهای مخصوصی است که هر یک وزن مشخصی دارد و می توان وزن هوا در هر کجا با مقدار فشاری که وارد می آورد، سنجید و هر چه از سطح دریا بالاتر رویم از این فشار کاسته می شود. اکنون به دست آمده که فشار هوا در سطح دریا، معادل ثقل لوله عمودی جیوه به ارتفاع 76 سانتی متر است. همین فشار در سطح دریا بر بدن انسان وارد می شود ولی در ارتفاع 5 کیلومتر از سطح دریا، این فشار به نصف کاهش می یابد. پس هر چه بالاتر رود، این فشار به طور معکوس پایین می آید، به ویژه در لایه های بالای هوا که تراکم هوا به گونه فاحشی پایین می آید و رقیق می گردد. در واقع نیمی از گازهای هوایی، یعنی تراکم پوشش هوایی چه از لحاظ وزن و چه از لحاظ فشار، در میان از سطح دریا تا ارتفاع 5 کیلومتر واقع گردیده و سه چهارم آن تا ارتفاع 12 کیلومتر می باشد. ولی موقعی که به ارتفاع 80 کیلومتر برسیم وزن هوا تقریباً به 1/20000 پایین می آید. به وسیله شهاب های آسمانی به دست آمده که تراکم هوا تقریباً تا حدود ارتفاع 350 کیلومتر است، زیرا از فاصله 350 کیلومتری سنگ های آسمانی بر اثر اصطکاک و برخورد با ذرات هوا ملتهب و شعله ور می گردند(5). هوا سنگینی و فشار خود را از تمامی جوانب بر بدن ما وارد می سازد، ولی ما فشار و سنگینی آن را احساس نمی کنیم، زیرا فشارخون عروق بدن ما معادل فشار هوا است و هر دو فشار خارج و داخل بدن متعادل می باشند. لیکن موقعی که انسان بر کوه های بلند بالا می رود و فشار هوا کم می شود، این تعادل بر هم خورده، فشار داخلی از فشار خارجی بیش تر می شود. اگر رفته رفته فشار هوا کاهش یابد، گاه خون از منافذ بدن بیرون می زند. اولین احساسی که به انسان در آن هنگام رخ می دهد، سنگینی بر دستگاه تنفسی است که بر اثر فشارخون بر عروق تنفسی تحمیل می شود و مجرای تنفس را تنگ کرده و موجب دشواری تنفس می گردد. (6)

آب منشأ حیات

و جعلنا من الماء کل شی حی (7) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )فرموده: « کل شی خلق من الماء» (8). طبق آیه فوق و فرموده پیامبر، همه موجودات منشأ هستی خود را از آب گرفته اند. مرحوم صدوق از جابربن یزید جعفی ـ که از بزرگان تابعین (9) به شمار می رود ـ از امام باقر (علیه السلام) پرسش هایی دارد، از جمله در رابطه با آغاز آفرینش جهان می پرسد. امام در جواب می فرماید:« اول شی خلقه من خلقه، الشی ء الذی جمیع الاشیاء منه و هو الماء (10)، نخستین آفریده ای که خدا خلق کرد، چیزی است که تمامی اشیا از آن است و آن آب است». مرحوم کلینی در روضه کافی روایتی از امام باقر (علیه السلام) آورده که در جواب مرد شامی فرموده: «نخست آن چیزی را آفرید که همه چیزها از آن است و آن چیز که همه اشیا از آن آفریده شده، آب است. در نتیجه خدا نسب هر چیزی را به آب می رساند، ولی برای آب نسبی که بدان منسوب شود قرار ندارد»(11) هم چنین محمد بن مسلم ـ که شخصیتی عالی قدر به شمار می رود ـ از امام صادق (علیه السلام) چنین روایت کرده است:« کان کل شی و ماء و کان عرشه علی الماء»(12) آیه شریفه: و هو الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء (13) * و او است که آسمان ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش [تدبیر] او [بیش از آن] بر آب بود». دلالت دارد که پیش از پیدایش جهان هستی، از آسمان ها گرفته تا زمین، آب پدیده آمده است، زیرا در تعبیر « و کان عرشه علی الماء» واژه «عرش» کنایه از عرش تدبیر و منظور، علم خدای متعال است به همه مصالح و شایستگی ها و بایستگی های هستی، در برهه ای که جز آب چیزی نبوده است. در نتیجه آیه کنایه از آن است که خدای تعالی بود و هیچ چیز با او نبود و خداوند پیش از آفرینش جهان ابتدا آب، سپس همه مخلوقات را از آب آفرید، قرآن کریم در چند جا اشاره دارد که ریشه زندگی، هم در منشأ و پیدایش و هم در صحنه هستی و تداوم حیات، همه از آب است. می فرماید:« و جعلنا من الماء کل شی حی (14) ، هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم».
و الله خلق کل دابه من ماء (15) ، خدا هر جنبنده ای را از آب آفرید» درباره انسان می گوید: و هوالذی خلق من الماء بشراً(16) * و او است که از آب بشری آفرید.» مقصود از این آب همان آبی است که سر منشأ همه موجودات است چنان چه در آیات فوق آمده، یا منظور از آب، نطفه است چنان چه در آیه خلق من ماء دافق (17) [آدمی] از آبی جهنده آفریده شد». الم نخلقکم من ماء مهین (18) مگر شما را از آبی پست نیافریدیم؟» مقصود از «پست» بد بود و نفرت آور، بر حسب ظاهر است. ولی بیش تر مفسرین بر این عقیده اند که منظور از «ماء» همان پدیده نخستین است «اول ما خلق الله الماء(19) نخستین چیزی که خدا آفرید آب بود» که تمامی پدیده ها از آن ریشه گرفته اند، زیرا بذر نخستین موجود زنده تنها از آب پاشیده شد، همان بذر اولیه ای که به صورت حیوان ساده تک سلولی (آمیپ) شکل گرفت و به سوی جاندارانی که اعضای پیچیده با بیش از یک میلیون سلول پیشرفت کرد. اما چگونگی پیدایش حیات ـ در آب اقیانوس ها، دریاها و باتلاق ها ـ از نکات مبهمی است ههنوز علم تجربی بدان دست نیافته است. از این رو است که تئوری تکامل جانداران ـ به هر شکل و فرضیه ای که تاکنون مطرح شده ـ به بررسی مرحله پس از پیدایش نخستین سلول زنده پرداخته است، اما برهه پیش از آن هنوز مجهول مانده است. همین اندازه معلوم گشته که حیات به اراده الهی ـ که بر تمامی مقدرات هستی چیره است ـ به وجود آمده است و این امر مسلمی است که از پذیرش آن گریزی نیست، زیرا که هم تسلسل باطل است و هم خود آفرینی محال. دانش تجربی روز هم خود آفرینی را باطل می شناسد. (20)

پوشش هوایی حافظ زمین

« و جعلنا السماء سقفاً محفوظاً و هم عن آیاتها معرضون (21) * و آسمان را سقفی محفوظ [بر فراز زمین] قرار دادیم، که اینان از نشانه های آن روی گردانند». گرد زمین را پوشش هوایی ضخیمی فرا گرفته، که عمق آن به 350 کیلومتر می رسد. هوا از گازهای «نیتروژن» به نسبت 78/03 درصد و «اکسیژن» به نسبت 20/99 درصد و اکسید کربن به نسبت 0/04 درصد و بخار آب و گازهای دیگر به نسبت 0/94 درصد ترکیب یافته است. این پوشش هوایی با این حجم ضخیم و با این نسبت های گازی فراهم شده در آن، هم چون سپری آسیب ناپذیر، زمین را در برگرفته و آن را از گزند سنگ های آسمانی که به حد وفور (22) به سوی زمین می آیند و از همه اطراف، تهدیدی هولناک برای ساکنان زمین به شمار می روند، حفظ کرده زندگی را بر ایشان امکان پذیر می سازد. فضا انباشته از سنگ های پراکنده ای است که بر اثر از هم پاشیدگی ستاره های متلاشی شده به وجود آمده اند. از این سنگ ها به صورت مجموعه های بزرگ و فراوانی پیرامون خورشید در گردش اند و روزانه تعداد زیادی از این سنگ ها موقع نزدیک شدن به کره زمین به وسیله نیروی جاذبه به سمت زمین کشیده می شوند. این سنگ ها برخی بزرگ و برخی کوچک و با سرعتی حدود (60 ـ 50) کیلومتر در ثانیه به سوی زمین فرود می آیند، که سرعتی فوق العاده است. ولی هنگامی که وارد لایه هوایی می شوند در اثر سرعت زیاد و اصطکاک فوق العاده با ذرات هوا، داغ شده شعله ور می شوند و در حال سوختن یک خط نوری ممتد به دنبال خود ترسیم می کنند و به سرعت محو و نابود می شوند که به نام شهاب سنگ شناخته شده اند. برخی از این سنگ پرتاب ها آن اندازه بزرگ اند، که از لایه هوایی گذشته، مقداری از آن به صورت سنگ های سوخته با صدای هولناکی به زمین اصابت می کند. این خود از آثار رحمت الهی است که ساکنان زمین را از آسیب پرتاب های آسمان فراوان در امان داشته و پوششی بس ضخیم آنان را از گزند آفات گرداگردشان محفوظ داشته است که اگر چنین نبود، امکان حیات بر روی کره زمین میسر نبود. علاوه در مورد پوشش اطراف زمین وجود لایه ازن از اهمیت بالایی برخوردار است. این لایه زمین را در برابر پرتوهای مضر کیهانی محافظت می کند. اگر این لایه نبود حیات روی زمین ممکن نمی شد. پس همواره باید گفت: سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین (23)* پاک است خدایی که این را برای ما رام کرد و [گرنه] ما را یارای [رام ساختن] آن نبود.

پی نوشت ها :

1ـ انعام/125.
2ـ جن/17.
3 ـ مدثر /17.
4ـ ر.ک تاریخ علوم «پی یر روسو» ترجمه حسن صفاری، ص 256.
5 ـ ر. ک ، بصائر الجغرافیه، نوشته استاد رشید رشدی بغدادی، ص208-205.
6 ـ ر. ک :مبادی العلوم العامه، ص 57.
7- همان.
8 ـ بحار الانوار، ج 54، ص 208 شماره 170 ـ الدر المنثور ، ج 4، ص 317.
9 ـ تابعین به کسانی گفته می شود که پس از اصحاب آمده از ایشان کسب فیض نمودند و خود به دیدار مبارک پیامبر نایل نگردیده اند.
10 ـ کتاب توحید صدوق، ص 67، شماره 20، باب التوحید.
11 ـ کافی شریف، ج 8، ص 94، شماره 67.
12 ـ همان، ص 95، شماره 68.
13 ـ هود /7 .
14 ـ انبیاء /30.
15 ـ نور / 45.
16 ـ فرقان /54 .
17 ـ طارق /6.
18 ـ مرسلات /20.
19 ـ تفسیر فخر رازی، ج 24، ص 16.
20 ـ برای تفصیل بیش تر ر. ک. : التمهید ج 6، ص 36 ـ 31.
21 ـ انبیا /32.
22 ـ روزانه میلیون ها سنگ پرتاب آسمانی به سوی زمین هدف گیری می شود.
23 ـ زخرف/13.

منبع: نشریه نسیم وحی، ش 30.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید