ابیات و جملات نغز درباره ی بلند همتی

ابیات و جملات نغز درباره ی بلند همتی

 

قدم نه بر سر هستی که هست این پایه ی ادنی (1)
ورای این مکان جاییست عالی، جای توست آنجا

اساس عالم بالا برای توست و تو غافل
تو قدر خود نمی دانی که داری منصب والا […]

تو عین عزت نفس عزیز ار زآنچه می خواهی
رو از قاف قناعت جو، چو عنقا (2) مسکن و مأوا

به هر کاری که خواهی کرد ز اول بر زبان آور
مبارک نام یزدان را تبارک ربنا الأعلی

(سلمان ساوجی، قرن هشتم)

آن است خردمند که جز بر طلب فضل
ضایع مشو یک نفس از عمر زمانیش

وز خلق تواضع نکند بد گهری را
هر چند که بسیار بود گوهر کانیش

(ناصر خسرو قبادیانی، قرن پنجم)

به جایی که بد خواه، خوئی بود
تواضع نمودن زبونی بود

نکو داستانی زد آن شیر مست
که با زیردستان مشو زیر دست

(نظامی گنجوی، قرن ششم و هفتم)

از کریمان هر قدر لطف و تواضع خوش نماست
سر کشی و بی نیازی از گدا زیبنده است

(صائب تبریزی، قرن یازدهم)

آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید
کبریاییست که در حشمت درویشان است

(حافظ، قرن هشتم)

خویشتن را به دشمن عظیم الشأن و محتشم نما و اگر چه مفلوک و افتاده باشی. (3)
فاسقی که با تواضع بود، بهتر از آن زاهدی که متکبر باشد. (4)
همه مخلوقات اندر خلقت یک جنس اند: جنس خویش معبود خویش کردن دون همتی باشد. (5)

پی نوشت ها:

1- ادنی: پست ترین.
2- عنقا: سیمرغ.
3- انیس الناس، ص 52.
4- خردنامه، ص 61.
5- شرح تعرف، ج 4، ص 1743.
منبع: کتاب گنجینه ی 69-68

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید