سلوک عملی بزرگان دین

سلوک عملی بزرگان دین

سلوک با ترک مستحبات

انسان برای قرابت و نزدیکی به خداوند باید رضای او را بر رضای خویش مقدم بدارد، انس و الفت واقعی جز از این طریق میسر نخواهد بود، ما در حقیقت مأمور به اطاعتیم نه عبادت، عبادت حقیقی آن است که خداوند از انسان می‌خواهد.

هنگامی که خداوند شیطان را به سجده بر آدم امر نمود، شیطان گفت: مرا از این کار معاف بدار، در عوض تو را عبادتی می‌کنم که هیچ کس نکرده باشد، خداوند در جوابش فرمود:

«إِنِّی أُحِبُّ أَنْ‏ أُطَاعَ‏ مِنْ‏ حَیْثُ‏ أُرِید» (1)

من دوست دارم آنگونه که خود اراده کرده‌ام اطاعت شوم.

خطری که گاهی ممکن است گریبان عابدان را بگیرد این است که در انتخاب عبادت، و راه سلوک هوای نفس را دخالت دهند و به جای عبادت خداوند، در باطن به عبادت نفس خویش بپردازند.

انسان باید همواره نسبت به نفس خویش بدبین باشد، امام علی(ع) می‌فرمایند:

« الْعَاقِلُ‏ مَنِ‏ اتَّهَمَ‏ رَأْیَهُ‏‏»(2) عاقل کسی است که نفسش را متهم کند؛

خصوصا در أهم و مهم نمودن عبادات در مقام تزاحم باید هشیار بود که کدام را و به چه علتی مقدم داشته است؟

آیا برای رضای خداوند بوده است یا هوای نفس؟ مگر جز این است که تمام حاجیان سال شصت هجری که به دور کعبه می‌چرخیدند و امام حسین(ع) را که مکه را ترک می‌کرد نظاره می‌نمودند مسیر خطا را پیمودند؟ کسانی که به جای اطاعت از خدا و خلیفه او به دور خانه‌ای سنگی چرخیدند آن را دانسته یا ندانسته عبادت مورد رضای الهی تلقی نمودند.

اما در سیره بزرگان ما آمده است که همواره رضای الهی را در امور مد نظر خویش داشتند، به طور مثالدر عرصه خدمت کردن به دیگران خصوصا خانواده و پدر و مادر بسیار جدی بوده‌اند و این امر را حتی گاهی بر مستحبات الهی مقدم می‌داشتند، چرا که خداوند را بر این امور راضی‌تر می‌دیدند:

در شرح حال آیت الله وحید بهبهانی(ره) آمده است که همسر ایشان برای روزهای سرد زمستان جبه‌ای برایشان تهیه نمود، آن بزرگوار جبه را پوشیده و هنگام مغرب به مسجد می‌رفت که یکی از اوباش کلاه خود را برداشته و با پای برهنه به طرف ایشان شتافت و عرض کرد: سرم برهنه است، کلاهی ندارم، هوا سرد است کمکم کنید.

ایشان چاقویی از آن فرد گرفت و آستین جبه را برید و به او داد و فرمود: این آستین را فعلا بر سرت بگذار و امشب را بگذران تا صبح برایت فکری شود!

و هنگام بازگشت به خانه همسر ایشان از دیدن جبه بی آستین ناراحت شد اما ایشان با پاسخ مناسبی همسرشان را راضی نمودند. بسیار می‌شد که ایشان نماز و روزه استیجاری قبول کرده و به جا می‌آورد و پولش را به شاگردان فقیرش چون میرزای قمی می‌بخشید. (3)

آیت الله شبیری زنجانی نقل می‌کنند که در مشهد وقتی امام با مرحوم ابوی و دیگران به زیارت حضرت رضا«ع» می‌رفتند، امام زیارت را مختصر می‌کردند و به خانه‌ای که اجاره کرده بودند، برمی‌گشتند و آب و جارو می‌کردند و سماور را روشن و چای را آماده می‌کردند.

دیگران که از حرم برمی‌گشتند می‌پرسیدند: «شما چطور زیارت را مختصر می‌کنید و برمی‌گردید که برای ما چای درست کنید؟» امام می‌فرمودند: «خدمت به زوار حضرت رضا«ع» کم از زیارت حضرت نیست» (4)

در سیره شهیدآیت الله اشرفی اصفهانی(ره) نیز آمده که ایشان کارهایشان را خودشان انجاممی دادند و حتی به همسر و فرزندانشان نیز اجازه نمی دادند تا برایشان کاری انجام بدهند.

یکی از فرزندان آن شهید می فرمودند: «به خاطر ندارم که ایشان حتی یک بار به همسرشان گفته باشند که یک لیوان آب به من بده». (5)

در حالات مرحوم آیت الله حائری یزدی(ره) آمده است که در سامرا همسرشان نابینا شد و به ایشان اصرار می‌نمود که همسر دیگری اختیار کن اما ایشان تا همسر نابینایشان در قید حیات بودند ازدواج نکرده و تمام رنج خدمات منزل را خودشان متحمل می‌شدند.(6)

در سیره آیت الله بهجت(ره) آمده است مشهد که می رفتند خیلی مقید بود توی نگهداری از بچه ها کمک کند تا عروسشان هم به زیارت برسد. می گفت بچه ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت.

از حرم که برمی گشتند می دیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می برد که بیدار نشود و در حال ذکر و عبادت خودش است…

یک بار چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود.

چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید؛ گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟ایشان جواب داده بودند: خب؛نخواستم اذیت بشوید! (7)

زمانی که برای تحصیل در نجف به سر می‌بردند، پدر بزرگوارشان تمام مستحبات را برایشان حرام کرده بود و لذا ایشان به خاطر اطاعت از پدر، نمازها را بدون هیچ مستحبی ادا می کردند، اما وقتی خبر وفات پدرشان رسید، نمازشان سنگین شد به طوری که در نماز ایشان عبودیت موج می زد و تمام وجودشان را اشک فرا می گرفت؛

همه اینها بیانگر آن است که ایشان در اثر تعبد اطاعت از خداوند در انجام واجبات و ترک محرمات و اطاعت از پدر، به این مقامات عالی عرفانی و سلوکی رسیده بودند. (8)

منابع:

1- بحارالانوار، علامه مجلسی، 2، ص262.

2- غررالحکم و دررالکلم، ص100، ح1874.

3- سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص350.

4- پایگاه هم اندیشی.

5- پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

6- شرح زندگی حضرت آیت الله موسس و فرزند برومندشان، سید صادق حسینی یزدی، ص54.

7- سایت خبری، تحلیلی 598.

8- پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان ، تبیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید