نقش‌ همسری‌ در خانواده ‌2

نقش‌ همسری‌ در خانواده ‌2

اسلام‌ پایه‌ اجتماع‌ بشری‌ را جامعه‌ خانوادگی‌ می‌داند و می‌گوید نطفه‌ اصلی‌جامعه‌ را ازدواج‌ تشکیل‌ می‌دهد و رشدها و شکل‌ها از آنجا آغاز می‌گردد وزن‌ رااساس‌ این‌ اجتماع‌ کوچک‌ می‌داند و او را منبع‌ مهد و مودت‌ و صفا و صمیمیت‌شناخته‌ و با سرمایه‌ جمال‌، ظرافت‌، لطافت‌، حوصله‌ هدایت‌، تحمل‌ و عطوفت‌ او رابه‌ یک‌ چنین‌ مکانی‌ روانه‌ می‌نماید.
زن‌ موظف‌ است‌ که‌ کانون‌ خانواده‌ را با هوشمندی‌ و زیرکی‌ خود گرم‌ نگاه‌ دارد واز هر گونه‌ اصطکاک‌ ناآلودگی‌ و ناسازگاری‌ جلوگیری‌ نماید. اسلام‌ به‌ زن‌ دستورمی‌دهد در عین‌ آنکه‌ نظافت‌ ظاهری‌ را به‌ عهده‌ دارد از دورن‌ نیز خود را از آلودگیها وناپاکیها پاک‌ دارد، همچنین‌ او باید سعی‌ کند هرگونه‌ اندوه‌ و افسردگی‌ را از محیط‌خانه‌ پاک‌ نموده‌ و منزل‌ را به‌ باغی‌ مصفا با شاخه‌های‌ گوناگون‌ گلبهای‌ مودت‌ ورحمت‌ تزئین‌ نموده‌ و از جهت‌ دیگر در بُعد معنوی‌ موظف‌ است‌ شوهر و فرزندان‌ رابا بردباری‌ از هرگونه‌ ناپاکی‌ و آلودگی‌ درون‌ تطهیر نماید. البته‌ به‌ گفته‌ روانشناسان‌آنچه‌ در نخستین‌ مرحله‌ بسیار لازم‌ و اساسی‌ شمرده‌ شده‌ و شرط‌ مسلم‌ به‌ شمارمی‌آید شرح‌ صدر و دریا دلی‌ است‌ زیرا برخورد و اصطکاک‌ها امری‌ طبیعی‌ است‌ وآنچه‌ در این‌ جهت‌ می‌تواند سبب‌ موفقیت‌ گردد همان‌ شرح‌ صدر می‌باشد. زنان‌ درانتخاب‌ شوهر آزاد است‌ اما همین‌ که‌ او را پذیرفت‌ باید سعی‌ نماید تمامی‌خصوصیات‌ او را نیز تحمل‌ کند. و اگر می‌خواهد اصلاح‌ نماید باسعه‌ صدر در این‌جهت‌ اقدام‌ کند در واقع‌ زندگی‌ به‌ باغی‌ شبیه‌ می‌شود که‌ اگر خارهای‌ آن‌ تحمل‌ شودسعادت‌ خانواده‌ به‌ وسیله‌ گلها و بوی‌ خوش‌ آن‌ در تمام‌ زندگی‌ بیمه‌ می‌شود و باران‌رحمت‌ الهی‌ بر یک‌ چنین‌ گلستانی‌ می‌بارد و جهانی‌ سبز و خرم‌ در انتظار یک‌ چنین‌خانواده‌ای‌ است‌ و اگر فقط‌ خارها دیده‌ شود به‌ جای‌ باران‌ رحمت‌، آتش‌ نکبت‌ این‌باغ‌ را با تمام‌ زیبائی‌ مبدل‌ به‌ تلی‌ خاکستر خواهدساخت‌، اگر خانه‌ محل‌ برخورد واصطکاک‌ زن‌ و مرد باشد و صبح‌ و شام‌ شاهد مشاجرات‌ این‌ دو باشد، خانه‌ منزل‌نمی‌گردد، مسکن‌ نمی‌گردد، جای‌ خود را به‌ کانون‌ اضطراب‌ و تشویش‌ می‌دهد و درچنین‌ خانواده‌ای‌ تمام‌ هم‌ مرد و زن‌ محدود به‌ مسائل‌ خانوادگی‌ می‌شود، تضاد این‌دو بطریقه‌ منازعه‌ دائم‌ مادام‌ العمر موجب‌ حل‌ شدن‌ نیروی‌ هر دو وفانی‌ شدنشان‌ درمحیط‌ خانواده‌ می‌شود، ولی‌ خداوند متعال‌ این‌ دو را به‌ جهت‌ وصال‌ به‌ کمال‌ مطلق‌آفریده‌ است‌ می‌خواهد اینها به‌ جای‌ اصطکاک‌ و برخورد، به‌ مقصد متعالی‌ و هدف‌متعالی‌ بپردازند، پس‌ بنابراین‌ با پیاده‌ شدن‌ اصل‌ برائت‌ از هرگونه‌ ناپاکی‌ و آلودگی‌ وسوءظن‌ و … زن‌ و مرد خانه‌ را به‌ مسکن‌ تبدیل‌ نموده‌ و رهروان‌ عاشقی‌ جهت‌ پیمودن‌سیرکمال‌ می‌گردند.

با اجرای‌ اصل‌ طهارت‌ جامعه‌ از هرگونه‌ ناپاکی‌ تطهیر می‌شود.
زن‌ مسلمان‌ با سرمایه‌ اسلام‌ به‌ خانه‌ شوهر می‌رود تا با شرکت‌ شوهر مسلمان‌ به‌خانه‌ رنگ‌ خدائی‌ بدهد، هنگام‌ رفتن‌ به‌ یک‌ چنین‌ خانه‌ای‌ محبوب‌ او تنها شوهرنیست‌ بلکه‌ بالاترین‌ محبوب‌ او اللّ’ه‌ و اسلام‌ و قرآن‌ می‌باشد.
و یک‌ چنین‌ زنی‌ در لسان‌ روایات‌ به‌ خیر دنیا و آخرت‌ تشبیه‌ می‌شود. قال‌النبی‌(ص‌): «اَوْحی‌’ اِل’ی‌ مُوسی‌’ اِنّی‌ اَعْطَیْت‌ُ فُلاناً خَیْرَ الدُنیا و الآخِره‌ وهِی‌َ المرأَه‌ٌ صالِحَه‌ٌ. به‌ موسی‌ وحی‌شد که‌ ما بهفلان‌ کس‌ خبر دنیا و آخرت‌ دادیم‌ یعنی‌ زن‌ صالحی‌ که‌ او را در تمام‌مراحل‌ به‌ رشد و تکامل‌ برساند. در زبان‌ امام‌ صادق‌ زن‌ خوب‌ به‌ یکی‌ از کارگزاران‌خدا تشبیه‌ شده‌ و کارگزار خدا ناامیدی‌ و پشیمانی‌ ندارد.
پروفسور ریک‌ که‌ سالها به‌ تفحص‌ و جستجو در احوال‌ زن‌ و مرد پرداخته‌ ونتایجی‌ بدست‌ آورده‌ می‌گوید:
«خوشبختی‌ برای‌ یک‌ زن‌ یعنی‌ بدست‌ آوردن‌ قلب‌ یک‌ مرد و نگاهداری‌ آن‌برای‌ همیشه‌.»
قرآن‌ زن‌ شایسته‌ را اینچنین‌ معرفی‌ می‌نماید: «فَالصّ’الِحات‌ُ قانِتات‌ُ حافِظ’ات‌ٌ لِلْغَیْب‌ِ بِم’ا حَفِظ‌َاللّه‌ُ».
زن‌ شایسته‌ باید دارای‌ دو صفت‌ باشد: 1 – در مقابل‌ خدا متواضع‌ باشد. 2 -عفت‌ داشته‌ باشد و در این‌ مسئله‌ خلوت‌ و جلوت‌ برایش‌ مطرح‌ نباشد.
یک‌ چنین‌ زن‌ شایسته‌ای‌ مخصوص‌ مردان‌ شایسته‌ است‌ که‌ قرآن‌ فرموده‌ است‌:«الطیبات‌ُ للطِیّبین‌، و الطَّیبُون‌َ لِلّطیِبات‌ِ»

ناریان‌ مرناریان‌ را جاذبندنوریان‌ مرنوریان‌ را طالبند
باید به‌ مردان‌ آموزش‌ داده‌ شود که‌ زن‌ عروسک‌ نیست‌ بلکه‌ امانتی‌ است‌ الهی‌ که‌در کنار او می‌توان‌ حیات‌ طیبه‌ بدست‌ آورد، متأسفانه‌ جامعه‌ ما گاهی‌ زن‌ را بعنوان‌خدمتکار و زمانی‌ بعنوان‌ شمع‌ محفل‌ استفاده‌ می‌کند. در حالیکه‌ پیامبر می‌فرماید:
کف’ی‌ بِالمَرءِ اِثماً اَن‌ یُضیع‌ مَن‌ یَعول‌»
گناه‌ مرد همین‌ بس‌ که‌ زن‌ و فرنزد خود را تحت‌ فشار قرار دهد و آنان‌ را فرسوده‌و تباه‌ گرداند.
و ما معتقدیم‌ که‌ این‌ گناه‌ مردان‌ در نتیجه‌ جهل‌ آنان‌ است‌، زیرا اگر مردان‌ بدانندکه‌ چه‌ حقی‌ بر زنان‌ دارند و تا چه‌ حد حقوق‌ آنان‌ محدود است‌ هرگز به‌ او به‌ این‌ دیده‌نمی‌نگرند. آنچه‌ ما از بین‌ روایات‌ و فقه‌ اصیل‌ اسلام‌ برداشت‌ می‌کنیم‌ این‌ است‌ که‌حق‌ شوهر تنها درد و کلمه‌ خلاصه‌ می‌شود: 1 – تمکین‌ 2 – حفظ‌ زندگی‌ از مال‌ وناموس‌ و به‌ عبارتی‌ اطاعت‌ از او در مواردی‌ که‌ خالق‌ نیز قبول‌ دارد. این‌ امر در عین‌اینکه‌ وظیفه‌ زن‌ است‌ سبب‌ غفران‌ و آمرزش‌ او نیز می‌شود.
لازم‌ است‌ در این‌ قسمت‌ به‌ تبیین‌ بعضی‌ از آیاتی‌ که‌ بعضی‌ نادانان‌ بدان‌ تمسک‌پیدا کرده‌ و آن‌ آیات‌ را وسیله‌ استثمار زنان‌ قرار می‌دهند بپردازیم‌ تا شاید کمی‌ به‌ این‌اذهان‌ خشک‌ و تاریک‌ نوری‌ تابیده‌ شده‌ و روشن‌ گردند.
قرآن‌ در سوره‌ نساء می‌فرماید: «اَلرِّج’ال‌ُ قَوّامُوْن‌َ عَلَی‌ النِّسآءِ بم’ا فَضَّل‌ اللّه‌ُ بَعْضَهُم‌ْ بَعْض‌ٍ وَ بِم’ااَنْفَقُوْا».
و در آن‌ آیه‌ دیگر می‌فرماید: و للرجال‌ علیهن‌ درجه‌. قبل‌ از اینکه‌ وارد این‌ بحث‌شویم‌ را چاریم‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ کنیم‌ که‌ قرآن‌ کتاب‌ هدایت‌ است‌ و هر انسانی‌ را به‌واقعیات‌ و مصالح‌ راهنمائی‌ می‌کند و راه‌ طبیعی‌ را که‌ انسان‌ باید برود برایش‌ روشن‌می‌نماید.
تمیز حدود مرد و زن‌ در شئون‌ قضاوت‌ انسان‌ِ امروز نیست‌، زیرا انسان‌ امروزهنوز بشر را نشناخته‌ چگونگی‌ روابط‌ سلولهای‌ مغز هنوز دقیقاً روشن‌ نگردیده‌است‌، تا آن‌ زمان‌ که‌ این‌ قضاوتها کشف‌ شود روابط‌ زن‌ و مرد باید بر چه‌ مقیاسی‌باشد؟
اگر هر چه‌ به‌ ذهنمان‌ آمد انجام‌ دهیم‌ تمدن‌ جدید کنونی‌ حاصل‌ می‌شود، هرساعت‌ قانون‌ تازه‌ و مقررات‌ جدیدی‌ وضع‌ می‌شود، در یک‌ منطقه‌ دنیا یک‌ قانون‌می‌گذارند و بعد از مدتی‌ ضد آن‌ قانون‌ را قانون‌ می‌دانند پس‌ در این‌ صورت‌ باید فردهمیشه‌ حالت‌ نوسان‌ داشته‌ باشد.
«الجاهِل‌ُ اِمّا تُفْرِط‌ُ» اما اسلام‌ در چهارده‌ قرن‌ پیش‌ آئین‌ نامه‌ای‌ وضع‌ می‌کند که‌ باگذشت‌ قرون‌ و اعصار متمادی‌ همچنان‌ به‌ قوت‌ خود باقی‌ است‌، هرگز اساس‌ آن‌تغییر پیدا نمی‌کند و دستخوش‌ حوادث‌ نمی‌گردد.
و اما بررسی‌ آیات‌: می‌فرماید: اَلرِّج’ال‌ُ قَوّامُون‌َ عَلَی‌ النِّساءِ. ابتدا قرآن‌ مردان‌ را به‌اطاعت‌ خدا دعوت‌ می‌کند سپس‌ در ظرفی‌ که‌ مرد مطیع‌ خدا است‌ به‌ زن‌ خطاب‌می‌شود از مطیع‌ من‌ اطاعت‌ کن‌، در حقیقت‌ زن‌ اگر از یک‌ چنین‌ مردی‌ اطاعت‌ کرد، ازخدا اطاعت‌ کرده‌، اگر با چنین‌ مردی‌ بیعت‌ کرد در حقیقت‌ با خدا بیعت‌ کرده‌ است‌.
رجالی‌ که‌ مطیع‌ حق‌، عبد حق‌، فرمانبردار حقند و جز آنچه‌ خدا خواسته‌نمی‌گویند و نمی‌خواهند و فرمان‌ به‌ حق‌ می‌دهند اطاعت‌ یک‌ چنین‌ رجالی‌ واجب‌است‌، از این‌ جهت‌ که‌ آنان‌ نیز مطیع‌ خدا هستند. پس‌ اگر مردی‌ زنش‌ را به‌ معصیت‌حکم‌ کند اختیارات‌ او سلب‌ می‌شود. قیومیت‌ خودش‌ را خودش‌ سلب‌ کرده‌ است‌.مرد مؤمن‌ مطیع‌ حق‌، قوام‌ است‌ بر زنیکه‌ مطیع‌ حق‌ است‌ و این‌ زن‌ در حقیقت‌ از خدااطاعت‌ می‌کند و برایش‌ هیچگونه‌ حرج‌ و دشواری‌ نیست‌، اگر مرد متّقی‌ حکمی‌ راکه‌ حکم‌ خدا است‌ بگوید زن‌ اطاعت‌ خدا از زبان‌ شوهر برایش‌ دشواری‌ ندارد وقتی‌که‌ ظرف‌، ظرف‌ تقوی‌’ باشد اطاعت‌ زن‌ از مرد هرگز سبب‌ کوچکی‌ او نمی‌شود. بر زن‌و مرد اطاعت‌ الله‌ واجب‌ است‌ هر کس‌ پیام‌ الهی‌ را به‌ دیگران‌ برساند برشنونده‌واجب‌ است‌ بر رساننده‌ پیام‌ احترام‌ بگذارد. از نظر لفظی‌ قوام‌ بر قیام‌ است‌ و با علی‌متعددی‌ نشده‌ است‌ قام‌ علیه‌ یعنی‌ متعهد بودن‌ و مراقب‌ بودن‌، نسبت‌ به‌ کسی‌ کمااینکه‌ خود انسان‌ بر نفس‌ خودش‌ قیومیت‌ دارد زن‌ به‌ منزله‌ جان‌ انسان‌ است‌، جان‌ مرداست‌، همانگونه‌ که‌ مرد نسبت‌ به‌ جان‌ خودش‌ قیومیت‌ دارد. نسبت‌ به‌ زن‌ هم‌ همین‌طور است‌ یعنی‌ در تشکیلات‌ خانواده‌ مرد باید چنان‌ از خانواده‌ خودش‌ محافظت‌نماید گویا از جان‌ خودش‌ محافظت‌ می‌کند. در مقابل‌ به‌ زن‌ می‌گوید: وَالصّالِح’ات‌ُ ق’انِت’ات‌ُح’افِظ’ات‌ُ لِلْغَیِب‌ِ بِم’ا حَفَظ‌َ اللّه‌ُ.
یعنی‌ زن‌ هم‌ متقابلاً باید از حقوق‌ شوهرش‌ مراقبت‌ نماید. به‌ مرد می‌گوید: قواانفسکم‌ و اهلیکم‌ ناراً. اهل‌ را عطف‌ به‌ انفس‌ می‌کند اگر انسان‌ نفس‌ خود را از آتش‌برکنار داشت‌ نه‌ تنها هتک‌ به‌ نفس‌ نیست‌ بلکه‌ باعث‌ خیر به‌ نفس‌ است‌. توهین‌ و تحقیرنیست‌ بلکه‌ شدت‌ ارتباطی‌ که‌ انسان‌ با جان‌ خودش‌ دارد او را نسبت‌ به‌ جانش‌ مسئول‌می‌کند همین‌ رابطه‌ انسان‌ و جان‌ در حدود انسان‌ و اهل‌ نیز صادق‌ است‌.
از مرد خواسته‌ که‌ نسبت‌ به‌ خدا مطیع‌ باشد و از زن‌ خواسته‌ در آنچه‌ مرد مطیع‌خدا است‌ زن‌ با او مخالفت‌ نکند به‌ هر جهت‌ مرد مسئول‌ خود و خانواده‌اش‌ است‌ وزن‌ مسئول‌ خود و منافع‌ شوهرش‌ و این‌ دو یکدیگر را تکمیل‌ می‌کنند و به‌ یکدیگرتکامل‌ می‌بخشند. دو موجود هستند که‌ بدون‌ هم‌ ناقص‌ و با یکدیگر کامل‌ می‌شوندهمانگونه‌ که‌ انسان‌ بی‌لباس‌ کمبود دارد هر زن‌ بی‌ شوهر و هر شوهر بی‌ زن‌ این‌ حکم‌را دارد هُن‌َ لباس‌ٌ لکم‌ و انتم‌ لباس‌ٌ لَهّن‌. در حقیقت‌ حاکم‌ بر روابط‌ زن‌ و شوهر قانون‌ وحکم‌ خداست‌ و هر دو عید خدا هستند و مولی‌ و صاحب‌ هر دوی‌ اینها خداست‌پس‌ در اموری‌ که‌ خدا واجب‌ و حرام‌ کرده‌ بر هیچکدام‌ حکمی‌ نیست‌، حکم‌ حکم‌خداست‌ پس‌ مسئله‌ در مباحات‌ است‌.
برای‌ اعتدال‌ نظام‌ خانواده‌ مسئولیت‌ این‌ واحد برعهده‌ مرد قرار داده‌ می‌شودزیرا هر مجموعه‌ای‌ ناگزیر باید سرپرستی‌ انسانی‌ را قبول‌ نموده‌ و از فرمان‌ او که‌فرمان‌ خداست‌ پیروی‌ نماید. یعنی‌ اگر مجموعه‌ای‌ براساس‌ یک‌ آرامش‌ بخواهدحفظ‌ شود و از هر گونه‌ تضاد و مبارزه‌ و منازعه‌ بین‌ افراد مجموعه‌ جلوگیری‌ شود واصطکاک‌ نبرد پیش‌ نباید ناگزیر باید فرماندهی‌ یک‌ فرمانده‌ را قبول‌ کند و از این‌جهت‌ که‌ نفقه‌ به‌ عهده‌ مرد می‌باشد وسائل‌ مادی‌ خانواده‌ را مرد عهده‌ دار است‌مسئله‌ حاکمیت‌ منزل‌ هم‌ به‌ مرد سپرده‌ شود.
خانواده‌ یک‌ واحد است‌ اگر ما بخواهیم‌ خانواده‌ را دو قطبی‌ کنیم‌ وحدت‌حقیقی‌ در خانه‌ بوجود نمی‌آید البته‌ باید بین‌ استبداد و دیکتاتوری‌ با رهبری‌ منظورنظر اللّ’ه‌ فرق‌ گذاشته‌ شود، اگر وحدت‌ رهبری‌ را در خانه‌ حفظ‌ کنیم‌ وحدت‌اجتماعی‌ حاصل‌ می‌شود، البته‌ رهبری‌ صحیح‌ تنها در سایه‌ تألیف‌ قلوب‌ و حکومت‌بر دلها بدست‌ می‌آید قرآن‌ می‌فرماید:
«فَم’ا رَحْمَه‌ٍ مِن‌َ اللّه‌ِ لِنْت‌َ لَهُم‌ْ وَلَوْ کُنْت‌َ فَظّاً غَلیظ‌َ الْقَلْب‌ِ لاَنْفَضُوا مِن‌ْ حَوْلِک‌َ».
باید نظم‌ باشد اما خفقان‌ نباشد وحدت‌ باشد اما زور نباشد، رهبر در خانواده‌ یک‌شخصیت‌ِ تحمیل‌ شده‌ نیست‌ تا با قدرت‌ و خفقان‌ نظم‌ را ایجاد کند، باید رهبر ازطریق‌ علاقه‌ و جلب‌ اطمینان‌ رهبری‌ کند، در کانون‌ خانواده‌ باید وحدت‌ باشد اما این‌وحدت‌ تحمیلی‌ نباشد، اگر زن‌ به‌ شوهر علاقمند بود و از این‌ جهت‌ رهبری‌ او راپذیرفت‌ اینجا الرجال‌ قوامون‌ علی‌ النساء حاکم‌ است‌. وحدت‌ رهبری‌ بدون‌هیچگونه‌ خفقانی‌ حاکم‌ است‌. تا زمانی‌ این‌ رهبری‌ مرد ادامه‌ دارد که‌ او در مسیر حق‌کوشا باشد در واقع‌ زنی‌ که‌ ایده‌ ئولوگ‌ است‌ پشت‌ سر مرد بودن‌ برایش‌ تأئید هدف‌است‌ پذیرفتن‌ قوامیت‌ مرد حفظ‌ هدف‌ است‌ چون‌ در کادر اطاعت‌ مرد از امور دینی‌زن‌ موظف‌ به‌ اطاعت‌ از مرد می‌شود اگر مرد راه‌ خودش‌ را به‌ خطا رفت‌ برای‌ زن‌واجب‌ است‌ که‌ مخالفت‌ کند زیرا «لاطاعَه‌َ لَِمخْلوق‌ٍ فی‌ مَعْصِیَه‌ِ» حال‌ اگر اسلام‌ بجای‌ الرجال‌قوامون‌ علی‌ النساء می‌گفت‌، هیجکدامشان‌ بر یکدیگر قیومیت‌ ندارند، نظام‌خانوادگی‌ یک‌ وضع‌ شاعرانه‌ای‌ بخود می‌گرفت‌. وضع‌ شاعرانه‌ یعنی‌ اگر بدون‌ توجه‌به‌ واقعیات‌ به‌ مسئله‌ نگاه‌ کنیم‌ و صورتهای‌ فرضی‌ را از قضیه‌ تصور کنیم‌ قائل‌می‌شویم‌ در آن‌ حالت‌ دو دست‌، دو شفیق‌، دویار، دو همکار محیطی‌ باصفا بدون‌هیچ‌ گونه‌ تفوق‌طلبی‌ به‌ وجود می‌آمد، این‌ برای‌ ادبیات‌ خوب‌ است‌ اما برای‌جنگیدن‌ و رزمیدن‌ هیچ‌ صورت‌ نیکوئی‌ ندارد. در بزم‌ جای‌ مأنوس‌ شدن‌ و مألوف‌شدن‌ است‌ اما در رزم‌ جای‌ اطاعت‌ و انضباط‌ می‌باشد، مسلمان‌ یک‌ فرد در حال‌ رزم‌است‌ و خانواده‌ یک‌ واحد رزمنده‌. ایدئولوژی‌ که‌ طبیعتش‌ رزم‌ است‌ خود بخودانضباط‌ را می‌طلبد، واقعیت‌ زندگی‌ جدال‌ است‌.
حیات‌ انسان‌ یک‌ حیاط‌ جدی‌ است‌، کشمکش‌ جزء حقیقت‌ طبیعت‌ است‌، دررزم‌ فرصت‌ مباحثه‌ و مجادله‌ نیست‌ مسئله‌ فرماندهی‌ و فرمانبری‌ است‌، یعنی‌ آنجافرمانده‌ لایق‌ را باید انتخاب‌ کرد و فرمان‌ صحیح‌ را از او پذیرفت‌. اطاعت‌، اطاعتی‌کورکورانه‌ نیست‌، چون‌ خداوند متعال‌ قید کرده‌ تا زمانی‌ که‌ مطیع‌ خداست‌ او رااطاعت‌ کن‌ آنگاه‌ که‌ از اطاعت‌ خالق‌ خویش‌ سرباز زد تو نیز از اطاعت‌ او سرپیچی‌کن‌، به‌ زن‌ می‌گوید در انتخاب‌ فرمانده‌ دقت‌ کن‌ مجبور نیستی‌ به‌ هر درخواستی‌جواب‌ مثبت‌ بدهی‌ بنگر چگونه‌ کسی‌ را به‌ شوهری‌ انتخاب‌ می‌کنی‌، در انتخاب‌رهبر آزادی‌ اما آنگاه‌ که‌ رهبر را انتخاب‌ کردی‌ اطاعت‌ در اوامر الهی‌ از او بر توواجب‌ است‌. برخوردهای‌ خانوادگی‌ کانون‌ خانواده‌ را به‌ مردابی‌ تبدیل‌ می‌کند که‌ هرکس‌ وارد آن‌ شود خفه‌ می‌شود و اسلام‌ این‌ را نمی‌پسندد. منظور این‌ نیست‌ که‌ مرددارای‌ فضیلت‌ و کرامتی‌ است‌ که‌ از نظر اسلام‌ رسمیت‌ دارد که‌ همان‌ تقرب‌ وارجمندی‌ در پیشگاه‌ خدا است‌ چه‌ آنکه‌ اینگونه‌ کرامت‌ در اثر تقوی‌ بوده‌ و درگروی‌ کردار شایسته‌ می‌باشد که‌ به‌ زن‌ یا مرد ارتباط‌ خاصی‌ ندارد. قرآن‌ مجید زن‌ وشوهر را لباس‌ یکدیگر معرفی‌ می‌کند و می‌فرماید:
وَاَتُم‌ لِب’اس‌ٌ لَکُم‌ْ وَ اَنْتُمْلِب’اس‌ٌ». زنان‌ لباس‌ شما مردان‌ هستند و شما مردان‌ لباس‌ زنان‌هستید.
1 – به‌ این‌ معنی‌ که‌ حافظ‌ یکدیگرند و در مقابله‌ با آسیب‌ها و حوادث‌ سبب‌مصون‌ ماندن‌ یکدیگر می‌شوند اگر لباسی‌ برتن‌ انسان‌ باشد هیچگاه‌ ضربه‌ کاملاًشخص‌ را مضروب‌ نمی‌کند.
2 – همانگونه‌ که‌ لباس‌ عیوب‌ بدن‌ هر انسان‌ را می‌پوشاند زن‌ و مرد نیز باید سعی‌داشته‌ باشند از اشاعه‌ عیوب‌ یکدیگر جلوگیری‌ نموده‌ و مظهر ستاریت‌ خداوندباشند. و عیوب‌ را با تمامی‌ وجود بپوشاند.
3 – مایه‌ زیبائی‌ یکدیگر می‌باشند همانگونه‌ که‌ لباس‌ باعث‌ می‌شود فردی‌ زیبایا زشت‌ گردد، زن‌ و مرد نیز باید باعث‌ زیبائی‌ و رشد و کمال‌ یکدیگر باشند.
4 – باعث‌ حفظ‌ یکدیگر از شدت‌ گرمای‌ غریزه‌ جنسی‌ باشند.
5 – همانگونه‌ که‌ لباس‌ در صورتی‌ این‌ وظائف‌ را انجام‌ می‌دهد که‌ در تمامی‌جهت‌ اندازه‌ انسان‌ باشد زن‌ و شوهر هم‌ باید کفو یکدیگر باشند البته‌ در فرهنگ‌اسلام‌ کفویت‌ و هم‌ شأن‌ بودن‌ تنها براساس‌ ایمان‌ بوجود می‌آید زیرا: المؤمنون‌َ بَعضهُم‌الفَاءُ بَعَض‌ْ.
6 – در واقع‌ هر دو در یک‌ لباس‌ قرار دارند یعنی‌ هر دو رهبری‌ خدا را در زندگی‌حاکم‌ می‌دانند و به‌ اطاعت‌ از او تن‌ می‌سپارند و هر دو با یکدیگر هستند و از هرگونه‌جدائی‌ مادی‌ و معنوی‌ در صحنه‌ زندگی‌ دوری‌ می‌گزینند.
7 – هر دو در یک‌ لباس‌ هستند یعنی‌ بنای‌ حیات‌ خانوادگی‌ بر این‌ وحدت‌ ویکرنگی‌ گذاشته‌ شده‌ و این‌ وحدت‌ شامل‌ تمامی‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ حیات‌ می‌شودحتی‌ در فلسفه‌ اعتقادی‌، نحوه‌ تربیت‌ فرزندان‌ و مسائل‌ اقتصادی‌.
کلید حل‌ مشکلات‌ زندگی‌ در دست‌ زن‌ و مرد است‌ و هر کدام‌ از آنان‌ بطورمساوی‌ مسئول‌ جریان‌ است‌ و زن‌ باید این‌ موضوع‌ را دریابد که‌ طبیعت‌ مردان‌ باطبیعت‌ زنان‌ متفاوت‌ است‌ و اگر زندگی‌ زناشوئی‌ براساس‌ اصل‌ صحیحی‌ پیش‌ برودسلامت‌ روح‌ و جسم‌ زن‌ و مرد تضمین‌ می‌شود.

تأثیر زندگی‌ زناشوئی‌ بر سیستم‌ ایمنی‌ بدن‌ زنان‌:
فعالیت‌ سیستم‌ ایمنی‌ زنان‌ که‌ تازه‌ از همسرانشان‌ جدا شده‌اند کمتر از زنان‌متأهل‌ می‌باشد این‌ موضوع‌ حاصل‌ تحقیقات‌ تازه‌ای‌ است‌ که‌ توسط‌ دانشمندان‌رفتارشناس‌ در مورد رابطه‌ ایمنی‌ و ازدواج‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. مطالعات‌اپیدمیولوژیک‌ سالهای‌ گذشته‌ نشان‌ می‌دهد که‌ میزان‌ مرگ‌ و میر زنان‌ مجرّد و مطلقه‌بر اثر امراض‌ مختلف‌ بالاتر از زنان‌ متأهل‌ است‌. دانشمندان‌ دانشگاه‌ اوهایو فعالیت‌ایمنی‌ را در دو گروه‌ 38 نفره‌ از زنان‌ انجام‌ دادند زنان‌ یک‌ گروه‌ دارای‌ زندگی‌مشترکی‌ بودند ولی‌ گروه‌ دیگر ظرف‌ شش‌ سال‌ اخیر متارکه‌ کرده‌ بودند این‌ دو گروه‌در مورد فاکتورهای‌ مختلف‌ اجتماعی‌، اقتصادی‌ توانسته‌اند درست‌ عمل‌ کنندسیستم‌ ایمنی‌ زنان‌ متارکه‌ کرده‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ دیگر واکنشهای‌ ضعیف‌تری‌ نشان‌ داد.همچنین‌ در بین‌ زنان‌ مطلقه‌ آنهائی‌ که‌ هنوز احساس‌ خود را نسبت‌ به‌ شوهرانشان‌حفظ‌ کرده‌ بودند افسردگی‌ و رکود فعالیت‌ سیستم‌ ایمنی‌ شدیدتر از زنانی‌ بود که‌نسبت‌ به‌ شوهر قبلی‌شان‌ احساسی‌ نداشتند. در بین‌ زنان‌ متأهل‌ نیز فعالیت‌ سیستم‌ایمنی‌ آن‌ دسته‌ که‌ از زندگی‌ زناشوئی‌ خود راضی‌ نبودند کمتر از آنانی‌ بود که‌ اززندگی‌ مطلوبی‌ برخوردار بودند. همچنین‌ در زنان‌ متأهل‌ ناراضی‌ درجات‌ بیشتری‌ ازافسردگی‌ مشاهده‌ شد در واقع‌ فشارهای‌ زندگی‌ تأثیر کمتری‌ در کاهش‌ فعالیت‌ایمنی‌ در مقایسه‌ با ازدواجهای‌ ناموفق‌ داشته‌ است‌. اگر ناملایمات‌ زندگی‌ در فعالیت‌سیستم‌ ایمنی‌ تأثیر دارد طبعاً کاهش‌ آن‌ ناملایمات‌ فعالیت‌ سیستم‌ ایمنی‌ را افزایش‌می‌دهد. علم‌ اپیدبیولوژی‌ فاکتورها و مکانیزمهایی‌ را که‌ کنترل‌ کننده‌ گسترش‌ یک‌بیماری‌ در بخشی‌ از افراد یک‌ جامعه‌ است‌ بررسی‌ می‌کند. پس‌ می‌بینیم‌ که‌ازدواجهائی‌ که‌ زن‌ و ش‌ وهر آئین‌ نامه‌ ازدواج‌ را مطالعه‌ نکرده‌ و هر یک‌ به‌ جایگاه‌حقیقی‌ خویش‌ در این‌ مقام‌ واقف‌ نبوده‌اند چه‌ اثرات‌ سوئی‌ حتی‌ برجسم‌ هر یک‌می‌تواند داشته‌ باشد. البته‌ مسلم‌ است‌ توافق‌ اخلاقی‌ به‌ طور صددرصد محال‌ است‌در خانواده‌ای‌ پیدا شود، و اگر باشد تنها در بین‌ معصومین‌ است‌ اصولاً روانشناسان‌قائلند که‌ اختلاف‌ در خانواده‌ امری‌ طبیعی‌ است‌، دو نفر بخواهند باهم‌ زندگی‌ کنندقهر، اختلاف‌ و اصطکاک‌ پیش‌ می‌آید ولی‌ باید اختلاف‌ در خانواده‌ امری‌ طبیعی‌است‌، دو نفر بخواهند باهم‌ زندگی‌ کنند قهر، اختلاف‌ و اصطکاک‌ پیش‌ می‌آید ولی‌باید اختلاف‌ سنگ‌ شیشه‌ محبت‌ نشود زیرا شیشه‌ بشکسته‌ را پیوند کردن‌ مشکل‌است‌.
همه‌ علمای‌ علم‌ اخلاق‌ در این‌ زمینه‌ متذکر می‌شوند که‌ با عفو و صفح‌ بسیاری‌از مسائل‌ حل‌ می‌گردد.
«وَلِیَعْفُوا وَلِیَصْفَحُوا اَلاّتُحِّبُون‌َ اَن‌ْ یَغْفِرَ اللّه‌ُ لَکُم‌ْ».
صفح‌ یعنی‌ ندیده‌ گرفتن‌، عفو یعنی‌ دیدن‌ و بخشیدن‌، صفح‌ یعنی‌ نکات‌ مثبت‌ رادیدن‌ و نکات‌ منفی‌ را نادیده‌ گرفتن‌، و با این‌ روش‌ در زندگی‌ زوجین‌ توفیقی‌ بدست‌می‌آورند که‌ سبب‌ باروری‌ سریع‌ محبت‌ می‌گردد.
یکی‌ دیگر از آیاتی‌ که‌ افراد جاهلبه‌ آن‌ تمسک‌ پیدا کرده‌ و هرگونه‌ شکنجه‌ وستمی‌ را به‌ زنان‌ روا می‌دارند و در واقع‌ از شناخت‌ تفسیر دقیق‌ آیه‌ بی‌ بهره‌ می‌ماننداین‌ است‌:
«وَالّلاتی‌ تَخ’افُون‌َ نُشُوزَهُن‌َّ فَعِظُوهُن‌َّ وَاهْجُروُهُن‌َّ فی‌ الْمَضاجِع‌ِ وَاْضرِبُوهُن‌َّ فَاِن‌ْ اَطَعْنَکُم‌ْ فَلا’تَبْغُوا عَلَیْهُن‌َّسبیلاً».
نشوز یعنی‌ سرپیچی‌ از اطاعت‌ از روی‌ تکبر. اولاً باید در نظر گرفت‌ موعظه‌هجرت‌ و ضرب‌ برای‌ پیشگیری‌ از چه‌ مسئله‌ای‌ مطرح‌ می‌شود لازمه‌ حیات‌ مشترک‌این‌ است‌ که‌ زن‌ و مرد در زندگی‌ مشترک‌ دست‌ از لجاجت‌ و عناد بردارند و با عقل‌ وتدبیر و سازش‌ به‌ حل‌ مسائل‌ بپردازند و در این‌ امر باید مردان‌ پیشقدم‌ شوند. دراصطلاح‌ مذهبی‌ لغت‌ نشوز در دو مورد بکار می‌رود:
1 – در مواردی‌ که‌ زن‌ از اطاعت‌ شوهر سرباز زند در حالیکه‌ وظیفه‌ اوست‌.
2 – در موردی‌ که‌ شوهر در رابطه‌ با وظیفه‌اش‌ مسامحه‌ نموده‌ و در ادای‌ حق‌ زن‌بی‌ اعتنائی‌ و سهل‌ انگاری‌ نماید. گاهی‌ «نشوز» از جانب‌ زن‌ است‌ به‌ این‌ معنی‌ که‌ ازوظایف‌ واجب‌ خود سرباز زند و در برابر شوهر تسمکین‌ ننماید. البته‌ نشوز در موردمردان‌ هم‌ صادق‌ است‌ به‌ هنگامی‌ که‌ مرد در ادای‌ حق‌ واجب‌ همسر کوتاهی‌ کند ووظایفی‌ را که‌ باید در این‌ زمینه‌ انجام‌ دهد به‌ دست‌ فراموشی‌ بسپارد. نشوز در موردهر یک‌ از زوجین‌ تنها در محدوده‌ ادای‌ حقوق‌ واجب‌ مطرح‌ است‌ در این‌ آیه‌ درمورد نشوز زن‌ بحث‌ می‌شود.
اسلام‌ ابتدا زوجین‌ را به‌ تحمل‌ یکدیگر وادار نموده‌ و هر دو را به‌ ارفاق‌ وبخشش‌ دعوت‌ می‌کند و بر این‌ معنی‌ اصرار دارد که‌ نظام‌ خانواده‌ متلاشی‌ نگردد درعین‌ حال‌ با توجه‌ به‌ حساسیت‌ روحیه‌ زن‌ طی‌ 3 مرحله‌ این‌ مسئله‌ را درمان‌ می‌نماید.
1 – مرحله‌ پند: (فعظون‌) موعظه‌ کلامی‌ را گویند که‌ سرشار از محبت‌ و تلطف‌باشد و همانند خورشید از تمامی‌ جوانب‌ آن‌ نور و گرمی‌ بیارد و اساس‌ آن‌ را نیز دلیل‌و برهان‌ تشکیل‌ می‌دهد، در برخورد با زنان‌ باید به‌ استدلال‌ عاطفی‌ و احساسی‌ تکیه‌کرد در موعظه‌ با زبان‌ سرشار از محبت‌ از همسر خواسته‌ می‌شود به‌ روش‌ اصلی‌خویش‌ برگشته‌ و شیوه‌ای‌ اسلامی‌ و انسانی‌ در پیش‌ گیرد. اگر مرد در این‌ مرحله‌موفق‌ نبود و زن‌ نیز بر عناد و لجاجت‌ خویش‌ در این‌ مسئله‌ اصرار داشت‌. آنگاه‌
2 – وَاهجُروهُن‌َّ فی‌ الّمَضاج‌ – دوری‌ گزینی‌ در بستر.
می‌خواهد طعم‌ جدائی‌ موقتی‌ را هر دو بچشند و هر دو احساس‌ کنند این‌آزمایش‌ یک‌ حقیقتی‌ است‌ که‌ بعد ممکن‌ است‌ بصورتی‌ تلخ‌ با آن‌ برخورد کنند وآنگاه‌ پشیمان‌ شوند که‌ پشیمانی‌ سودی‌ نداشته‌ باشد.
این‌ یک‌ مهاجرت‌ اختیاری‌ است‌ که‌ سنگینی‌ بار هجران‌ را یک‌ مقدار ملموس‌ ومحسوس‌ می‌کند. طرفین‌ هر دو گرانی‌ جدائی‌ را درک‌ می‌کنند، در واقعیت‌ هجر قرارمی‌گیرند، از صحنه‌ خیال‌ خارج‌ می‌شوند، چه‌ بسا خود هجر باعث‌ بیداری‌ هر دووسیب‌ قرب‌ بیشتر هر دو می‌گردد زمینه‌های‌ تفاهم‌ را وسیع‌ می‌کند اگر این‌ هجرموقتی‌ هم‌ تأثیری‌ نبخشید و زن‌ بر اصرار خودش‌ می‌افزود و مرد می‌خواست‌ زن‌ راحفظ‌ کند و مایل‌ به‌ جدائی‌ نبود اینجاست‌ که‌ سومین‌ دستور داده‌ می‌شود.
3 – واضربوهن‌ – آنان‌ را بزنید اما چگونه‌؟ اسلام‌ هرگز به‌ مرد حق‌ نداده‌ است‌ که‌زدن‌، به‌ صورت‌ آزار جسمانی‌ باشد حد زدن‌ را هم‌ بیان‌ می‌کند. در داستان‌ ایوب‌ وهمسرش‌ آمده‌ است‌: «خُذْبِیَدِک‌َ ضَغثاً».
یک‌ دسته‌ علف‌ نازک‌ بردار و او را بزن‌. امام‌ باقر فرمودند: نوع‌ زدن‌ یعنی‌ اِنه‌الضرب‌ بالسواک‌ با چوپ‌ مسواک‌ زن‌ را بزند، مرد حق‌ ندارد به‌ حدی‌ بزند که‌ بدن‌قرمز یا کبود یا سیاه‌ گردد زیرا که‌ از دید اسلامی‌ این‌ امر موجب‌ قصاص‌ و دیه‌می‌گردد. پیامبر تعجب‌ می‌فرماید از مردی‌ که‌ زن‌ خویش‌ را می‌زند آنگاه‌ با آن‌ زن‌همبستر می‌گردد. ایضرب‌ احدُکم‌ المَرأه‌ ثُم‌َ یَظِل‌ُ بِعانِقِها (آیا شما زن‌ را می‌زنید و سپس‌ دست‌بر گردنش‌ درمی‌آورید و در آغوش‌ می‌کشید، و تعجب‌ می‌کند که‌ چگونه‌ ممکن‌است‌ مردی‌ با همان‌ دستی‌ که‌ زن‌ را زده‌ به‌ گردن‌ زن‌ حلقه‌ کند.
کیف‌ تعانق‌ المرأه‌ بیدٍ ضربت‌ بها. و این‌ از نظر اخلاقی‌ جداً مایه‌ شرمندگی‌است‌. اما صادق‌ از شخصی‌ سؤال‌ کردند که‌ تو چگونه‌ تصمیم‌ می‌گیری‌ هنگامی‌ که‌بین‌ خیر و شر قرار می‌گیری‌ او گفت‌ من‌ خیر را انتخاب‌ می‌کنم‌ حضرت‌ فرمود: من‌ این‌کار را نمی‌کنم‌ من‌ سرمایه‌ دیگری‌ دارم‌. اختار من‌ الخیر خیرها و احذر من‌الشرشرهما.
من‌ از بین‌ دو خوب‌ خوبتر را انتخاب‌ می‌کنیم‌ یک‌ خوب‌ را رها می‌کنم‌ تا بهتر رابگیرم‌ و خودم‌ را به‌ هر چیزی‌ مشغول‌ نمی‌کنم‌ و وقتی‌ بین‌ شری‌ قرار گیرم‌ از شرسختتر احتراز می‌جویم‌ جراحی‌ها برای‌ بیرون‌ آوردن‌ دملها یا غده‌های‌ خطرناکی‌است‌ که‌ سلامت‌ شخص‌ را مختل‌ می‌کند هنگامی‌ که‌ صددرصد به‌ این‌ نتیجه‌ برسندکه‌ با غیر از چاقوی‌ جراحی‌ این‌ درد درمان‌ نمی‌شود ناگزیر جراح‌ باید دست‌ به‌ چاقوببرد این‌ جراحی‌ به‌ معنی‌ زدن‌ و تنبیه‌ کردن‌ نیست‌ عنوان‌ معالجه‌ دارد با تمام‌ دردروی‌ آن‌ صحه‌ گذاشته‌ می‌شود.
برای‌ رفع‌ خطر بیشتر باید از ضررهای‌ کمتر استقبال‌ شود این‌ یک‌ قانون‌ کلی‌است‌. آیه‌ در مقام‌ جلوگیری‌ از جدائی‌ است‌. پس‌ این‌ مراحل‌ در حالی‌ انجام‌ می‌شودکه‌ هیچ‌ راهی‌ برای‌ جلب‌ موافقت‌ زن‌ و شوهر نیست‌ قرآن‌ می‌گوید اگر ممکن‌ است‌این‌ خانواده‌ دردمند در حال‌ سقوط‌ را نجات‌ بدهید، بدهید از هر راه‌ که‌ ممکن‌ است‌اقدام‌ کنید مرد مسائل‌ زندگی‌ را برای‌ زن‌ تشریح‌ کند آثار کار را برایش‌ بازگو نماید اورا درک‌ کند وسعی‌ کند او نیز وی‌ را درک‌ نماید در محیطی‌ مملو از عاطفه‌ وصمیمیت‌ این‌ مباحثات‌ برگزار شود خسارات‌ را به‌ زن‌ تذکر دهد از هر راهی‌ که‌می‌تواند فکر زن‌ را در این‌ جهت‌ روشن‌ نماید آنگاه‌ او را به‌ هجرت‌ موقت‌ و سپس‌«ضرب‌ به‌ معنی‌ زدن‌ با یک‌ وسیله‌ بسیار نازک‌» دعوت‌ نماید.
در واقع‌ او را از خودکشی‌ و خانواده‌ کشی‌ نجات‌ می‌دهد و این‌ به‌ جهت‌ شدت‌علاقه‌ای‌ است‌ که‌ مرد نسبت‌ به‌ زن‌ دارد. ضرب‌ در جائی‌ است‌ که‌ علاج‌ می‌کند، التیام‌می‌بخشد والا در جائی‌ که‌ خود ضرب‌ سبب‌ جدائی‌ می‌شود نه‌ تنها هیچگونه‌ارزشی‌ ندارد بلکه‌ منفور و مطرود است‌ این‌ نوعی‌ جهالت‌ است‌ که‌ مردی‌ زن‌ را اسیرخود سازد و با او رفتاری‌ حیوانی‌ داشته‌ باشد که‌ در چنین‌ صورتی‌ خانه‌ محل‌ آرامش‌نمی‌گردد. اسلام‌ می‌گوید به‌ زن‌ حتی‌ ترشویی‌ نکنید. ولایقبح‌ لها

نحوه‌ برخورد با زنها:
زنها امانتهای‌ الهی‌ نزد شما هستند که‌ شما به‌ عنوان‌ همسری‌ آنان‌ را گرفته‌اید. باآنها نیکی‌ کنید. کافی‌ جلد 5 – 511 می‌فرماید جبریل‌ همواره‌ در مورد بانوان‌ به‌ من‌سفارش‌ می‌کرد تا جائی‌ که‌ گمان‌ کردم‌ برای‌ شوهرانشان‌ جایز نیست‌ به‌ آنها کلمه‌«اف‌» بگویند درباره‌ آنها از خدا بترسید زیرا آنها با پیمانهای‌ الهی‌ بر شما حلال‌شده‌اند و به‌ شکل‌ امانتهای‌ خداوند در خانه‌هایتان‌ بسر می‌برند آنها به‌ جهت‌ اینکه‌وسیله‌ لذت‌ مشروع‌ همسر و مادر فرزندان‌ و شریک‌ زندگی‌ شما هستند به‌ گردنتان‌حقوقی‌ دارند. ماشفقوا علیهن‌ و طیبوا قلوبهن‌» نسبت‌ به‌ آنها مهربان‌ باشید و دلهایتان‌را با محبت‌ پر کنید. تا با شما زندگی‌ کنند آنها را دشمن‌ ندارید و شکنجه‌ نکنید وآنچه‌ را بعنوان‌ مهریه‌ به‌ آنها داده‌اید به‌ زور نگیرید
پیامبر صریحاً دستور اکرام‌ زن‌ را صادر می‌فرماید زیرا او یکی‌ از کارگزاران‌ خداو مجرای‌ حیات‌ بخشی‌ خدا است‌ و بعنوان‌ موجودی‌ که‌ در جهاتی‌ برتر و در اصولی‌کم‌ و بیش‌ ارزشمندتر از مرد می‌باشد باید احترامش‌ به‌ هر گونه‌ حفظ‌ شود.می‌فرماید: مَن‌ اتَّخَذَ زوجَه‌ً فَلْیُکْرِمْها. در جائی‌ دیگر می‌فرماید: ما اَکْرَم‌َ النِس’اءَ الاَکَریم‌ٌ وَ ما اهانَهُن‌ّاِلاّلئیم‌. زنان‌ را گرامی‌ نمی‌دارند مگر افراد بزرگوار و به‌ آنها اهانت‌ نمی‌کنند مگر مردم‌پست‌ و فرومایه‌.
کریم‌ یعنی‌ کسی‌ که‌ در مدرسه‌ تکریم‌ شاگرد خدای‌ اکرم‌ است‌ و درس‌ کرامت‌ رااز او می‌گیرد و روحی‌ بزرگوار و منزه‌ از هر پستی‌ دارد و مرتباً بسوی‌ کمال‌ درحرکت‌ است‌ یک‌ چنین‌ فردی‌ زنان‌ را احترام‌ نموده‌ و از هرگونه‌ فرومایگی‌ و پستی‌نسبت‌ به‌ آنها احتراز جسته‌ و وسائل‌ اعتلا و کمال‌ آنان‌ را آماده‌ نموده‌ و صراط‌مستقیم‌ را برایشان‌ هموار می‌سازد. کاملترین‌ شوهر از نظر پیامبر کسی‌ است‌ که‌ از نظراخلاق‌ نکوتر و با زن‌ و فرزندش‌ لطف‌ و رحمت‌ بیشتری‌ داشته‌ باشد آکْمل‌ُ المُؤْمِنین‌َ ایماناًاَحْسَنُهم‌ خُلقاً وَ اَلْطَفُهُم‌ بِاَهْلِه‌ِ.
در حدیثی‌ دیگر می‌فرماید: خَیْرُ رِجال‌ِ اُمَّتی‌ الذّین‌َ لایَتَطاوَلُوْن‌َ علی‌’ اهلهم‌ وَ یُحْسِنون‌َ عَلَیْهِم‌.
«بهترین‌ مردان‌ امت‌ من‌ کسانی‌ هستند که‌ نسبت‌ به‌ زن‌ خود سختگیری‌ ننموده‌ وبه‌ آنها نیکی‌ و احسان‌ ورزند»
زیرا زن‌ احسانی‌ است‌ از طرفی‌ خالق‌ بر مرد و آیا جزای‌ نیکی‌ غیر از نیکی‌ با این‌مخلوق‌ است‌؟: هل‌ جزائُ الاحسان‌ اِلاالاحسان‌، کارهای‌ خانه‌ وظیفه‌ برای‌ زن‌ شمرده‌نشده‌ هر چند اگر انجام‌ بدهد در قبال‌ آن‌ پاداش‌ بسیاری‌ از جهت‌ خالق‌ به‌ او می‌رسداگر احیاناً زن‌ در این‌ زمینه‌ خدمتی‌ می‌کند از روی‌ میل‌ است‌ نه‌ به‌ جهت‌ وظیفه‌.
زن‌ و شوهر همکار و معاون‌ یکدیگر می‌باشند بنابراین‌ در سنت‌ اسلام‌ می‌بینیم‌مردی‌ که‌ خدمت‌ زنش‌ را انجام‌ می‌دهد همین‌ خدمت‌ کفاره‌ گناه‌ کبیره‌ او است‌ وغضب‌ پروردگار به‌ واسطه‌ همین‌ خدمت‌ خاموش‌ می‌گردد. خدمه‌ العَیال‌ِ کَفّارَه‌ُ الکَبائِرِ وَمطیفی‌ءُ غَضَب‌ِ الرَب‌ّ. مَن‌ حَسُن‌َ بِرّه‌ُ بِاَهْلِه‌ِ زادَ اللّ’ه‌ فی‌ عُمْرِه‌ِ. در واقع‌ یک‌ چنین‌ مردی‌ به‌ واسطه‌احسان‌ به‌ خانواده‌ شکر نعمت‌ زن‌ را نموده‌ که‌ خداوند متعال‌ بوی‌ ارزانی‌ داشته‌ است‌.و خود خدا فرموده‌ است‌ لَئِن‌ْ شَکَرتُم‌ْ لَاَزیدَنَّکُم‌ْ حال‌ که‌ سپاسگزاری‌ نعمت‌ نموده‌ای‌ منهم‌عمر بیشتری‌ در اختیار تو می‌گذارم‌ تا تو با استفاده‌ صحیح‌ از این‌ نعمت‌ کمال‌ سود راببری‌.
پیامبر می‌فرماید: مَلعون‌ٌ مَلعون‌ٌ م‌َ نضَیَّع‌َ مَن‌ یَعُول‌ُ. ملعون‌ است‌ کسی‌ که‌ زن‌ خود راضایع‌ کند. ضایع‌ ساختن‌ زن‌ یعنی‌ نشاط‌ ظاهر و زیبائی‌ باطن‌ او را از بین‌ بردن‌ و او را ازحقوق‌ حقه‌اش‌ محروم‌ ساختن‌ و حرمت‌ و کرامت‌ او را زیر پا نهادن‌ و پیری‌ زودرس‌را برایش‌ فراهم‌ ساختن‌. به‌ امید روزی‌ که‌ زن‌ در خانواده‌ به‌ وظیفه‌ نهائی‌ خویش‌ پی‌برده‌ و مرد نیز حقوق‌ وی‌ را کاملاً شناخته‌ و هر دو بسوی‌ جامعه‌ای‌ که‌ کلمه‌ توحیددر آن‌ حاکم‌ باشد گام‌ بردارند.

منبع:www.wsiri.org

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید