به اندازه همت

به اندازه همت

تبیین کرامت انسانی در قرآن کریم

شناخت موقعیت انسان در هر دیدگاهی بستگی به نوع مبانی و مؤلفه های آن دیدگاه درباره انسان دارد تا زمینه قضاوت در خصوص موفقیت و عدم موفقیت آن دیدگاه فرآهم آید. در اندیشه اسلامی، خداوند کمال مطلق علی الاطلاق بوده، همه موجودات از جمله انسان از طریق افاضه الهی به خلعت زیبای وجود و کمال آراسته می شوند. بنابراین توجه خداوند به موجودات بیانگر موقعیت آنها در مقام خداوندی است و از همین رهگذر اعتقاد به مراتب وجودی عالم امکان تبیین پذیر است.
از آنجا که در اندیشه اسلامی خداوند توجهی خاص و متفاوت از دیگر موجودات به انسان دارد بنابراین او از ارجمندی و عظمت فوق العاده ای برخوردار است. بلندی مقام انسان نسبت به دیگر مخلوقات را می توان در آیات فرآوانی از قرآن که بیانگر نگاه انسان شناختی اسلامی است، مشاهده کرد.

خلقت انسان

«الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان» (سوره الرحمن/1-3) نخستین کرامت خداوند بر هر انسانی نعمت حیات است. انسان موجودیت خویش را از خدا وام گرفته است. شکی نیست که در وجود یا عدم وجود هر آنچه که استعداد وجود و رشد و کمال داشته باشد، وجود آن بهتر از نبود آن است و لطف خداوند نیز بر چنین وجودی تعلق گرفته و او را می آفریند. انسان نیز موجودی است که استعداد رشد و پیشرفت و طی کردن پله های ترقی در او وجود داشت و خداوند نیز از بذل چنین لطفی دریغ نکرده است؛ «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی» (سوره طه/50). پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده سپس آن را هدایت کرده است.

تناسب در خلقت

انسان در قالب بهترین ترکیب و بهترین صورت و حالت ممکن آفریده شده است. بی بدیل بودن نظم و هماهنگی اعضا و جوارح انسان، قامتی راست، ظرافت انگشتان و… امری کاملا روشن است که نیازی به تبیین بیشتر ندارد. این نشان از کرامت حق تعالی به انسان است که دیگر موجودات به این شکل از آن برخوردار نیستند. خداوند در قرآن می فرماید: «قد خلقنا انسان فی احسن تقویم» (سوره تین /4) به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم و نیز در آیه «خلق السموات بالحق و صورکم و احسن صورکم و الیه المصیر»(سوره تغابن/3) بیان می کند که شما را تصویر کرده و صورت هایتان را نیکو آراست.

داشتن روح خدایی

وجه تمایز انسان با دیگر موجودات چیست که کانون عنایت خداوندی قرار گرفته است؟ بی شک باید در گرانبهایی در نهاد او باشد. به نظر می رسد آنچه سبب طلا کردن این موجود مسی شده، روحی است که از جانب خداوند در او دمیده شده. بشر به لحاظ جسمانی هیچ فضل و برتری ای بر دیگر موجودات ندارد بلکه به خاطر روح خدایی اوست که لایق سجده فرشتگان شده و این روح خدایی او که به او کرامت بخشید: «و نفخت فیه من روحی» (سوره حجر/29). همچنین در جای دیگر می فرماید: «همان کسی که هر چیزی را که آفریده، نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد سپس نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود. آنگاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و دیدگاه و دل ها قرار داد. چه اندک سپاس می گذارید.»(سوره سجده/7-9)

برتری انسان بر مخلوقات دیگر

بی شک انسان به واسطه نعمت ها و کراماتی که از خداوند دریافت کرده است، بربسیاری از مخلوقات دیگر برتری یافته است. آیه «ولقد کرمنا بنی آدم …» مورد بحث در زمینه کرامت انسانی است که پاسخگوی پرسش مهمی در این باره نیز است. ظاهرا آیه فوق علاوه بر اینکه جای هیچ گونه شکی در تکریم انسان از جانب خداوند باقی نمی گذارد، کرامت ذاتی او را نشان می دهد. یعنی انسان فی نفسه از کرامت انسانی برخوردار است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسند: «ظاهر آن است که این آیه بیان حال عموم بشر است با چشم پوشی از اختصاص برخی از انسان ها به کرامت خالص الهی در قرب و فضیلت روحی آنها؛ این کرامت عموم مشرکان و کافران و فاسقان را شامل می شود.» (المیزان، ج3،ص156)

همه چیز مسخر انسان

از جمله عنایات و کرامات ویژه خداوند به بشر، آفرینش آسمان ها و زمین است. خداوند آنها را خلق کرد تا انسان با به کارگیری نیروی اندیشه و عقل، آنها را در راه رشد تعالی خویش به کار گیرد. کوه ها، دریاها، دشت ها، همه و همه برای انسان آفریده شده اند.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سر گشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
آیات قرآن صریحا دلالت دارد که اینها همگی برای انسان آفریده شده است: «هو الذی خلق لکم فی الارض جمیعا.» لازم به ذکر است که تسخیر به دو معنا اورده شده است. یکی آنکه موجودات دیگر در خدمت منافع و مصالح انسان است و دیگری آن که زمام و اختیار اشیای مسخر در دست انسان هاست. از مظاهر تکریم بشر آن است که خداوند دریاها را مسخر او قرار داده و کشتی ها را بر آن روان ساخته تا با بهره گیری از عقل خود در پی روزی خود باشند و از روزی های پاکیزه آن بهره جویند: «و لقد کرمنا بنی آدم حملنا هم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات» (سوره اسراء/70)
تامین اسباب هدایت انسان خداوند تنها به فراهم کردن شرایط حیات آدمی بسنده نکرده، تنها «ما فی الارض و ما فی السماء» را مسخر او قرار نداده است. آدمی برای اینکه چند صباحی در این دنیا بماند و در این مدت از نعمات آن بهره بگیرد، خلق نشده است. پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و انما تنقلون من دار الی دار» (بحار الانوار، ج 6، ص 249). شما نه برای فنا و نابودی که برای بقا و ماندن آفریده شده اید و با مرگ تنها از خانه ای به خانه دیگرمنتقل می شوید.
از شأن خداوند خالق حکیم به دور است که خلقتی برای از بین رفتن بیافریند. این خالق حکیم علاوه بر خلقت انسان لطف دیگری بر او کرده و زمینه ها و اسباب هدایت را برای او فراهم کرده است. مصباح هدایت را برای او فراهم کرده است. مصباح هدایت را برای او روشن کرده تا در ظلمات دنیا به بیراهه نرود. به سخن دیگر شرایط ماندن در صراط مستقیم و پیمودن این راه برای انسان آماده شده است.
از جمله اسباب و لوازم هدایت آدمی، عقل است. از عقل به عنوان حجت و رسول باطنی نیز یاد شده است. عقل را خداوند اختیار کرده و با عقل است که انسان می تواند از دیگر نعمت هایی که مسخر اویند، در راه خودشان به خوبی استفاده کند و به واسطه آنها راه را از چاه بنماید. پیامبر اعظم فرموده است: «استر شدو العقل تر شد و اولا تعصوه فتندموا» (بحار الانوار، ج1، ص96) از عقل هدایت بجویید و خلاف آن ره نپویید که پشیمان شوید.
همچنین از دیگر اسباب هدایت، پیامبران و انبیا هستند. «اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (سوره بقره/38) جملگی از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد آنان که هدایتم را پیروی کنند برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد. از این گونه آیات مقام و کرامتی برداشت می شود که بر بندگان خدا عطا شده است. زمانی که خداوند
عقل را در انسان به ودیعه نهاد، می دانست که عقل به عنوان تنها رسول الی الحق کفایت نمی کند. چرا که طبق ساختار قابلیت درک حقایق غیر مادی را ندارد. از این رو برای تسهیل امر هدایت بشر رسولانی فرستاد، حجتی که مردم آنان را در میان خودشان احساس کنند و او را الگو و سرمشق خویش قرار دهند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» (سوره احزاب/21)

نزول کتاب

نزول کتاب هدایتگر به همراه رسول از جمله نمادهای کرامت الهی به انسان است. خداوند با نزول کتاب آسمانی که نقش راهنما و رهبر را دارد، راه انسان را در پیمودن مسیر حق آسان کرد: «ثم السبیل یسره» (سوره عبس/ 17) چنان که خدا خطاب به پیغمبرش می فرماید: «نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التورات و الانجیل من قبل هدی للناس و انزل الفرقان» (آل عمران/ 4- 3). کتاب های آسمانی داشتند ولی بشر برای ارضای خواسته های نفسانی دست به تحریف آنها زد و از این نعمت محروم ماند و گرنه کرامت بشری در این زمینه عام بوده است.

کرامت اکتسابی

تا به حال هر چه گفته شد، در باب کرامات ذاتی انسان بود یعنی آنان که عمومیت دارند اما کرامت اکتسابی با کرامت ذاتی متفاوت است. انواع اخیر کراماتی بودند که همگان از آن برخوردار بودند و نمی توانست ملاک ارزش گذاری انسان ها باشد. از این رو ملاک تفاوت درجات انسان ها از یکدیگر و به بیان دیگر ملاک قرب و بعد از ذات اقدس خداوند که در نتیجه تفاوت در میزان برخورداری از کرامات الهی را به دنبال خواهد داشت، باید به گونه ای کاملا اختیاری باشد تا انسان ها با تکیه بر همت و تلاش خود آن را کسب کنند و چون همان گونه که قرآن کریم می فرماید: «ان سعیکم لشتی» همت های آدمیان متفاوت است؛ پس کراماتی که انسان ها کسب می کنند، متفاوت است.
تفاوت انسان در برخوداری از کرامت الهی به میزان قرب آنها به خداوند بر می گردد. در مرحله نخست معیار کرامت انسانی اسلام است. آنها که راه حق را یافته و تسلیم خدا شده اند بر آنها که بیراهه رفتند، از حیث کرامات الهی برتری دارند. معیار تکریم الهی نه جنسیتی خاص و نه نژادی خاص است، نه مال و ثروت و داشتن کاخ و خدم و حشم و امثال این امور است و نه زشتی و زیبایی چرا که «ان اکرمکم عندالله اتقکم» به دیگر سخن این امور صفات ظاهری انسان هاست. حال آنکه آنچه اسلام روی آن دست گذاشته و بر آن تاکید می کند، صفات ذاتی و باطنی انسان است که نزد خدا میزان و معیار ارزش افراد قرار می گیرد.

از عرش تا…

کرامت اکتسابی میان انسان ها به میزان قابل توجهی فاصله ایجاد می کند. گروهی در پرتو ایمان و عمل صالح و تقوای الهی به کمالات انسانی می رسند به گونه ای که مصداق «فکان قاب قوسین او ادنی» می شوند و خداوند برای آنها اجر کریم در نظر گرفته است. در مقابل گروهی با پشت کردن به ارزش های انسانی و در پیش گرفتن رویه ظلم و ستم مصداق «اولئک کالانعام بل هم اضل» شده و درباره آنها گفته می شود؛ «ذق انک انت العزیز الحکیم» بچش که تو همان ارجمند بزرگواری. همان کسی بودی که با ظلم و ستم و تجاوز برای خود کرامتی پوچ و تو خالی کسب کردی.
منبع: ماهنامه فرهنگی همشهری آیه- شماره 4

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید