مبانی اخلاقی علامه طباطبایی (ره)(7)

مبانی اخلاقی علامه طباطبایی (ره)(7)

نویسنده:حجت الاسلام محمد نصر اصفهانی

 

5ـ اخلاق محبت یا اخلاق قرآنی
علّامه طباطبایی نظریه ی پنجم خود را که ظاهراً بیشتر از نظریه های دیگر اخلاقی ، مطلوب ایشان است نیز در تفسیرالمیزان از متن مقدّس توصیف کرده است . این تئوری اخلاقی مبتنی بر محبّت است و خود ایشان آن را «اخلاق قرآنی» نام نهاده است؛ چرا که به نظر ایشان این نوع از اخلاق ، ویژه ی قرآن است و به نظر ایشان در هیچ یک از کتب آسمانی و تعلیمات انبیای گذشته و اندیشه های معقول از حکمای الهی شبیه آن یافت نمی شود.
ایشان این اخلاق را کارآمدترین نظریه ی اخلاقی می داند که با وجود آن هیچ زشتی و رذیلتی به انسان راه نمی یابد و در او تحقق پیدا نمی کند، تا چه رسد به این که ایجاد شود و شخص بخواهد آن را از بین ببرد.(1) در این دیدگاه ، غایت ، مقصد و هدف رفتار ، نه سعادت و کمال دنیوی ، نه سعادت و خوشبختی اخروی ، بلکه غایت و نهایت عمل ، تنها و تنها یک چیز و آن هم ذات اقدس الهی است.
علّامه در تبیین وتوضیح این نظریه می گوید:
1 ـ هر رفتاری که از انسان صادر می شود یا به منظور کسب عزت یا به منظور کسب قوّت است. چون انسان عزّت و قوّت را طلب می کند.
2 ـ این عزّت و بزرگی و قوّت و توانمندی مطلوب آدمیان ،تنها در خداوند جمع است . قرآن کریم می فرماید:(إنَّ العِزَّهَ لله جَمیِعاً) همه ی عزّت ها از آن خداست.(2) (إنَّ القُوَّهَّ لله جَمیِعاً)همه ی قدرت ها از آن خداست.(3)
3 ـ علم حقیقی و ایمان به این دو آموزه ی قرآن کریم ، برای مؤمن ترس از غیرخدا ، امید به غیر او و تکیه بر غیر او را بی معنا خواهد کرد . این دو قضیه اگر برای کسی معلوم گردد، همه ی زشتی ها و بدی ها می سوزد و به جای آن زیبایی می نشیند؛ زیبایی که باعث صفات کریمه ای چون تقوای الهی ، عزت الهی ، عظمت ، بی نیازی ، هیبت و مهربانی در انسان می شود.(4)
4 ـ وقتی فرد به این باور رسید که مالک حقیقی آسمان و زمین اوست ، دیگر وجود مستقلی نمی بیند . ایمان به این اصل باعث سقوط همه ی اشیاء ، از درجه ی استقلال در ذات ، صفت و فعل می شود . انسانی که چنین باوری دارد ، ممکن نیست به غیر خدا توجه کند، بر غیر او خاضع شود و از غیر او بترسد ، به غیر او امیدوار شود ، از غیر او لذّت ببرد و مسرور گردد، بر چیزی جز او تکیه کند ، تسلیم شود ، و کارش را واگذار نماید. اصولاً چون غیر او را به حساب نمی آورد، از غیر او گریزان است.
5 ـ هنگامی که ایمان فرد به خدا فزونی گرفت و شدت یافت دل او مجذوب تفکر درباره ی خدا و اسما و صفات حق می شود که هیچ نقصی در او نیست . در این حالت ، روز به روز جذبه و علاقه ی شدیدتری نسبت به خدا پیدا می کند . تا به آنجا می رسد که خدا را چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند.
محبت چنان وسیع می شود که از هر چیز غیر اوست منقطع شده ، حسن ، جمال ، کمال و بها، که قبلاً در غیر او دیده ، همه را آیه و نشانه ای بیش نمی بیند که تنها حکایت از او دارند. حب او از هر شیء بر او متمرکز می شود و چیزی را برابر با او دوست ندارد.(5)(وَ الذّین آمَنُوا أشَدُّ حُبّاً لله) کسانی که ایمان آورده اند ، به خدا محبت بیشتری دارند.(6)
ایشان در توضیح این نقطه نظر اظهار می کنند که اسلام کمال انسانیّت و غرض نهایی زندگی رامعبودی می داند که همه چیز آفریده ی اوست و برگشت هر چیزی به سوی اوست. دارای اسمای حسنی و مثال های بلندی است.
مسلمان بعد از تحصیل چنین اعتقادی در مجرای زندگی قدم نهاده، هر عملی را که انجام می دهد حکایت از عبودیت او در نزد خدای سبحان دارد . به همین وسیله ، توحید پروردگار در ظاهر و باطن او سرایت نموده و خلوص در بندگی و عبودیتش از اقوال و افعال و سایر جهات وجودیش ظاهر می گردد، ظهوری که هیچ پرده ای نتواند آن را بپوشاند.(7)
عشق آن شعله است کو چون برفروخت
هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت
هر چه جز عشق خدای احسن ا ست
گرشکرخواری است آن جان کندن است(8)
عموماً دیگران به هر چیز از پشت حجاب استقلال نگاه می کنند ، ولی عاشق این حجاب را ندارد. او از جهت عملی جز خدا را دوست ندارد ،جز برای خدا هیچ نمی خواهد ، طالب ، قاصد و امیدوار و ترسان از جز خدا نیست ، مختار او جز خدا نیست ، هر چه غیر اوست را ترک می کند و اصولاً از غیر او مأیوس است ، جز از او وحشت ندارد، جز به خاطر او خشمگین نمی شود و جز رضایت او را نمی خواهد.(9)
قصد و منظور او فضیلت و رذیلت اجتماعی و تعریف و تمجید دیگران از خود نیست . نه توجهی به دنیا دارد ، نه آخرت . نه بهشت برایش جاذبه دارد و نه از ترس جهنم عمل می کند . هم و غم او پروردگار اوست و ابزار و وسیله ی سفر او عبودیت متواضعانه است و راهنمای او عشق و محبوب است.(10)
علّامه ، مشخصه ی این نظریه ی اخلاقی راکه باعث تمایز آن از دیگر نظریه ها می شود در این می داند که : مبنای آن بر عشق و محبّت بنده و ترجیح جانب معبود بر بقیه ی امور استوار است. به طوری که عبودیّت مبتنی بر عشق ، گاه انسان عاشق را به کارهایی وا می دارد که عقل اجتماعی که ملاک آن اخلاق اجتماعی است و فهم عادی که اساس آن تکلیف عمومی یا دینی است نیز آن را صواب نمی داند.(11)

تحلیل و نقد نظریه ی اخلاق محبت
الف) تفاوت اخلاق عاشقانه با اخلاق دینی و اخلاق بشری عرفی از جهات بسیاری قابل توجه است:

1 ـ تفاوت هستی شناختی:
مبادی اخلاق بشری مبتنی بر تعریف خاصی است که بشر از حیات و زندگی دنیا دارد. پیش فرض اخلاق دینی جاودانگی بشر و تداوم حیات و ایمان به زندگی پس از مرگ است ، ولی پیش فرض اخلاق محبت، وجود حقیقتی در هستی است که مستجمع همه ی زیبایی ها و دلربایی هاست و قابل مقایسه با هیچ مطلوب دیگری نیست.
دین عاشق از همه دین ها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
عاشقان را شادمانی و غم اوست
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست(12)

2 ـ تفاوت روش شناختی :
روش در باید و نباید اخلاقی عرفی ، آرای محموده و سیره عقلا و سنجش عمل با نتایج و مقاصد دنیوی است.در اخلاق دینی باید و نباید از طریق «وحی» و تکالیف دینی شناخته می شود ، ولی در اخلاق محبت ، مبنای خوب و بد، «دوست» داشتن و «دوست» نداشتن خداوند و همین طور تجربه ی باطنی ولی خدا نسبت به خواسته های محبوب است . عشق است که به او می گوید چه خوب است و چه بد(13)
تو پای به راه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

3 ـ تفاوت هدف شناختی :
هدف در مکتب اول ، یعنی اخلاق فضیلت گرا ، کسب فضایل مورد ستایش انسان ها و جلب ستایش عموم و دوری از مذمت آنان است.(14) هدف در مکتب دوم ، یعنی اخلاق آخرتی ، کسب فضیلت انسانی وسعادت حقیقی انسان و کمال ایمان به خدا و نشانه های او ازطریق انجام وظایف ناظر بر نتایج اخروی است(15) اما هدف در اخلاق قرآنی ، جلب محبت خداست. نه رذیلت و فضیلت خود را می جوید و نه محبوبیت مردم و نه سعادت دنیا و آخرت ، بلکه تنها انگیزه ی او رسیدن به خداست(16)
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند

4 ـ تفاوت انگیزه شناختی:
صبر ، امانت ، صدق ، عدالت ، انفاق و… اگر با انگیزه و نیت تحصیل نتایج دنیوی یا اخروی صورت گیرد عاشقانه نیست ، نوعی خودخواهی است.
گر از دوست ، چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
خلاق طریقت بود که اولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
رفتارهای اخلاقی تنها و تنها باید برای جلب محبت خدا انجام گیرد.
هست زاهد را غم پایان کار
تاچه باشد حال او روز شمار
عارفان ز آغاز گشته هوشمند
ازغم و احوال آخر فارغند
به قول حافظ:
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
باخاک کوی دوست به فردوس ننگریم
مفاهیم اخلاقی این نوع از اخلاق ، گاهی مفاهیمی کاملاً متمایز از مفاهیم اخلاقی دیگر است . اخلاص ، توکل ، یقین ، رضا ، شکر ، ذکر و …مفاهیمی کاملاً بی بدیل هستند که ویژه ی رابطه بین انسان و خداست.

5 ـ تفاوت نتیجه شناختی:
مکتب های اخلاقی اوصاف رذیله و خوی های ناستوده را ، از طریق رفع از بین می برند، نه دفع . اما این نوع از اخلاق اجازه نمی دهد که رذایل در دل ها راه یابد تا درصدد برطرف کردنش برآیند، بلکه دل ها را آنچنان با علوم و معارف خود پرکرده که دیگر جایی برای رذایل باقی نمی گذارد.
عشق قهار است و من مقهور عشق
چون شکر شیرین شدم از شور عشق
جسم خاک از عشق برافلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
اوز حرص و عیب کلی پاک شد(17)
ب) نظریه ی پنجم مرحوم علّامه ، تئوری دیگری از اخلاق دینی است ، با این تفاوت که بسیار خالص تر ، دقیق تر ، جالب تر ، کارآمدتر و مشکل گشاتر است . اما این نظریه ی نیز همچون نظریه سوم که فقط برای اهل ایمان به خدا با رویکرد خاص شناختی قابل طرح است و برای کسی که به توحید اعتقاد نداشته باشد یا خدای او جذابیت و دلربایی نداشته باشد بی معنا خواهد بود. به علاوه ، این رویکرد ذومراتب است و هر مؤمنی توان فهم و دریافت این نظریه را ندارد. به همین جهت ، این نگرش اخلاقی مخصوص خواص است.
ج) مبنا در این دیدگاه ، اعتقاد به یگانگی او وواجب الوجود بودن اوست،هدف نیز همان وجود مطلق(إنّالله وَ إنّا إلَیهِ راجِعون) است. اما روش کشف بایدها و نبایدها در آن زیاد روشن نیست . البته وحی به عنوان یکی از منابع آنچه محبوب و آنچه نامحبوب اوست در دسترس است ، اما علّامه مطرح کرد که فرد معتقد به این اخلاق ، گاهی به افعالی
فراتر از باید و نبایدهای وحیانی معمول باور دارد و مرتکب اعمالی می شود که نه برای اهل عقل و نه اهل شرع قابل هضم نیست ، چون عشق راهبراست نه وحی. پرسش این است که از کجا معلوم می شود که فلان رفتار و فعل که نه با شریعت و نه با عقلانیّت قابل توجیه است ، نتیجه ی راهبرد عشق و نور الهی است؟
د) علّامه در توضیح این تئوری دلیل عشق بنده به معبود خود را عزت جویی و قوّت طلبی او می داند که با تشخیص صاحب کمال عزّت و قوّت ، یعنی خداوند ، انسان را متوجه او می سازد و دیگر موجودات را تحت الشعاع خود قرار می دهد . پرسش این است که انسان چگونه از درک آن «است» به این «باید» می رسد.
آیا این مکانیسم همان مکانیسمی نیست که علّامه خود اظهار می داشت که از ادراک حقیقی نمی توان به ادراک اعتباری رسید. اما اگر علّامه از اعتبار «من این خواستنی را باید بخواهم» و «من غیر او را نباید بخواهم» از این نظریه استفاده کرده است ، چون تفاوتی بین نظریه ی پنجم و نظریه ی دوم وجود دارد؟
در انتها بایدگفت علّامه طباطبایی در هیچ جا نظریه ی نهایی خود را مطرح نساخته و روشن نکرده است که مبنای اخلاق ایشان در نهایت چیست و رأی نهایی ایشان کدام یک از نظریات اخلاق عرفی و عقلی است و آیا به اخلاق دینی و قرآنی باور دارد . اگر بخواهیم بر اساس آنچه مبنای معرفتی ایشان بود قضاوت کنیم ایشان همه ی معارف را قابل جمع دانسته است ، ولی نکته اینجاست که اگر ایشان بخواهد عقل و شرع را با یکدیگر جمع کند بین کدام یک از نظریه های عقلی و کدام یک از نظریات شرعی جمع می کند؟ همه ی این نظریات با هم قابل جمع نیست . طبیعی است در صورتی که مشخص باشد که علّامه کدام یک از نظریات عقلی را و کدام یک از نظریات شرعی را بردیگری ترجیح داده است ، آن گاه باید در مورد امکان اجتماعی آنها اندیشید.
سؤالی که علّامه طباطبایی آن را بی پاسخ گذاشته این است که به نظر ایشان کدام یک از نظریات عقلی و شرعی بر نظریه ی اخلاقی دیگر تقدم منطقی دارد. آیا اخلاق دینی بر مبنای اخلاق فلسفی بنا شده است یا اخلاق فلسفی براخلاق دینی مبتنی است؟
در هرصورت ، به نظر می رسد که از بین مبانی مختلفی که علّامه مطرح نمود نظریه ی دوم ، یعنی پیامدگرایی ، کم انتقادتر و قابل ارایه به عالم اندیشه است و می تواند با نظریه ی پنجم علّامه ، یعنی پیامدگرایی اخروی ، تا حدّی جمع شود . به نظر می رسد در صورتی که این نظریه ، بیشتر مورد پژوهش و تحلیل و نقد قرار گیرد و اشکالات آن برطرف گردد، بتواند دوشادوش نظریات فیلسوفان دنیای امروز در مجامع فکری جهانی مورد توجه قرار گیرد.
منابع
1. آموزش دین ، محمّد حسین طباطبایی ، تنظیم : مهدی آیت اللهّی، دفتر انتشارات اسلامی ، بی تا.
2 ـ اخلاق نیکو ماخس ، ارسطاطالیس، سید ابوالقاسم پورحسینی ، ج1 ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1356ش.
3 ـ اصول الفقه ، محمدرضا مظفر، ج2-1 ، انتشارات اسماعیلیان ، بی تا.
4 ـ اصول فلسفه و روش رئالیسم ، محمد حسین طباطبایی ، صادق لاریجانی ، دفتر انتشارات اسلامی بی تا.
5 ـ انسان از آغاز تا انجام ، محمد حسین طباطبایی ، صادق لاریجانی ، انتشارات الزّهرا ، 1369ش.
6 ـ تاریخ فلسفه ، برتراند راسل ، نجف دریابندری ، نشر پرواز ، ش.1365
7 ـ تاریخ فلسفه ، کاپلستن ، ترجمه سیّد جلال الدّین مجتبوی .
تعلیم و تربیت ،امانوئل کانت ، غلامحسین شکوهی ، انتشارات دانشگاه تهران.
8 ـ جمهور ، افلاطون ، فؤاد روحانی ، شرکت انتشارات علمی فرهنگی ، چاپ پنجم 1367ش.
9 ـ درآمدی بر فلسفه ی اخلاق ، لویی پویمان ، شهرام ارشد نژاد ، انتشارات گیل ، 1378ش.
10 ـ شرح المقاصد ، سعدالدین تفتازانی ، عالم الکتب ، ج4 ، 1989م.
11 ـ شیعه در اسلام ، محمد حسین طباطبایی ، دفتر انتشارات اسلامی.
عقل و اعتقاد دینی ، مایکل پترسون، و… احمد نراقی و ابراهیم سلطانی ، طرحی نو ، 1376ش.
12 ـ فرازهایی از اسلام ، محمد حسین طباطبایی ، تنظیم : مهدی آیت اللهی، انتشارات جهان آرا، بی تا.
13 ـ فلسفه ی اخلاق ، پل ادواردز ، انشاءالله رحمتی ، انتشارات تبیان ، 1378ش.
14 ـ فسلفه ی اخلاق ، عبدالکریم سروش ، جزوی درسی.
15 ـ فلسفه ی اخلاق ، محمد تقی مصباح ، نشر اطلاعات 1370ش.
16 ـ فلسفه ی اخلاق ، ویلیام کی. فرانکنا، هادی صادقی ، طه ، قم ، 1383ش.
17 ـ کلیات فلسفه ، پایکین ، جلال الدین مجتبوی ، انتشارات حکمت.
18 ـ مفردات ، راغب اصفهانی ، موسسه مطبوعات اسماعیلیان قم ، بی تا.
19 ـ المنطق ، محمدرضا مظفر ، انتشارات اسماعیلیان ، بی تا.
20 ـ المیزان فی التفسیر القرآن ، محمد حسین طباطبایی ، ج اول ، بیروت 1393 ه.1973م.
21 ـ نظریه الحکم و مصادر التشریع ، احمد الحصری ، دارالکتاب العربی ، بیروت ، ق.1407
22 ـ نقدی برمارکسیسم ، شهید مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا 1363ش.
23 ـ نهایه الحکمه ، علامه محمد حسین طباطبایی .، مؤسسه نشرالاسلام . قم 1362ش.
24 ـ Garner, Richard T.:Bernard Rosen (1967).Moral Philosophy: A Systematic Introduction to Normative Ethics and Meta-ethics.New York: Macmillan,215.LOC card number67-18887
25 ـ www.http://en.wikipedia.org/wiki/W.-D.-Ross

پی نوشت ها:

1 ـ المیزان فی التفسیرالقرآن ، ج1 ، ص358.
2 ـ یونس /65.
3 ـ بقره /165.
4 ـ المیزان فی التفسیر القرآن ، ج1 ، ص359.
5 ـ المیزان فی التفسیر القرآن ، ج1 ، ص374.
6 ـ بقره /165.
7 ـ المیزان فی تفسیرالقرآن ، ج6 ،ص258.
8 ـ مثنوی معنوی .
9 ـ المیزان فی تفسیرالقرآن ،ج1 ، ص374.
10 ـ همان ، ص374.
11 ـ همان ، ص360.
12 ـ مثنوی معنوی.
13 ـ همان ، ص360-374.
14 ـ المیزان فی تفسیرالقرآن ،ج2 ، ص371 و373.
15 ـ المیزان فی تفسیرالقرآن ،، ج1 ، ص373.
16 ـ همان ، ص374.
17 ـ مثنوی معنوی
منبع:نشریه فصلنامه اخلاق ،شماره 11

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید