آداب آزاداندیشی در اسلام

آداب آزاداندیشی در اسلام

اسلام با آمدنش و ارائه نگاهی نو به انسان و جهان افق‌هایی را برای بشریت باز کرد که او را به سعادت ابدی خواهد رساند. شاید یکی از مهمترین و اساسی‌ترین آنها آزادی اندیشه و برداشتن غل و زنجیرهای فکری از عقول بشر باشد. اگر جسم کسی تحت سلطه دیگری باشد می‌توان گفت آزادی از او سلب شده است ولی آزادی واقعی هر کس زمانی سلب می‌شود که اجازه اندیشیدن را از او بگیرند و در راه رشد و کمال فکری او سدی ایجاد کنند.
اگرچه در اینجا قصد ندارم درباره اهمیت آزاداندیشی بنویسم ولی نوشتن از آداب آزاداندیشی در اسلام، خود پرده از اهمیت و جایگاه آن نیز خواهد برداشت.
قرآن کریم موانع آزاداندیشی را به طرق مختلف بیان می‌کند. دوری از این موانع و به دام آنها نیفتادن از آداب آزاداندیشی خواهد بود. اگر آزاداندیشی را چنین تعریف کنیم که: “رهایی فکر و اندیشه از اسارت‌ها و تحکم‌های درونی و بیرونی و موانع رسیدن به حقیقت و اندیشیدن بدون سوق یافتن به نتیجه‌های از پیش تعیین شده خواه حق باشند خواه باطل.” آنگاه انجام هر اقدامی برای دور ماندن از موانع دستیابی به حقیقت و رفتن به سمت نتیجه‌های از پیش تعیین شده از روش‌ها و آداب آزاداندیشی خواهد بود. با این حساب، با یک مجموعه روش‌های گسترده رو‌به‌رو هستیم و حق هم همین است که بسته به شرایط زمانی و بسته به افراد مختلف، روش‌ها و آداب تغییر می‌کند. اما باید به مواردی که برای همه یکسان است و می تواند برای همه کاربرد داشته باشد توجه ویژه داشت. قرآن کریم به خوبی این موارد را برمی‌شمارد و ریشه‌یابی می‌کند.

پیروی نکردن از پدران و گذشتگان

با بررسی آیات قرآن می‌توان فهمید که مشکل اصلی همه پیامبران سرسختی و تعصب کورکورانه امت‌ها بر سر آموزه‌هایی است که از طریق گذشتگان به آنها رسیده است. تقلید از پدران در فضایی که فرزندان در حمایت خانواده‌ها و قبیله‌ها بوده‌اند باعث شده بود که فرصت آزاداندیشی و به دنبال حقیقت رفتن از آنها سلب شود. قرآن کریم در موارد متفاوتی از این افراد و گروه‌ها سخن می‌گوید و احتجاج پیامبران در برابر آنها را بیان می‌کند. قرآن از آنها می‌پرسد: اگر پدران و گذشتگان شما بر باطل بودند با این حال شما از آنها پیروی می‌کنید؟ به آیه 104 سوره مائده توجه کنید. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ.[1] خداوند با ایجاد سوال درباره حق یا باطل بودن عقاید و آموزه‌هایی که این افراد آن را برای خود انتخاب کرده‌اند در واقع می‌خواهد فرصت آزاداندیشی را برای آنها فراهم آورد و تلنگری به آنها بزند تا درباره آنچه به عنوان عقیده و جهان‌بینی انتخاب کرده‌اند تأمل کنند.
در جایی دیگر خداوند تبعیت آنها از عقاید پدران‌شان را با چیز دیگری زیر سوال می برد. می‌پرسد حتی اگر شیطان آنها را به عذاب دعوت کند باز آنها بر همین عقاید باقی خواهند بود.
[2] اینکه افراد آنچه از پداران و گذشتگان به آنها رسیده است را حق انگاشته‌اند، محدود به زمان حضور پیامبران در جوامع نیست. در همین روزگار نیز بسیاری، اعتقادات خود را از راه تقلید از پدر و مادر یا فضایی که در آن رشد کرده‌اند انتخاب می‌کنند. بدون آنکه درباره راستی و حقیقت آن فکر کنند. قرآن کریم با بیان این مشکل در جوامع پیشین، ما را از افتادن به این دام هشدار می‌دهد. تقلید از پدران و به عقاید آنها گردن نهادن نتیجه‌ای از پیش تعیین شده است که با تعریف آزاداندیشی سازگار نیست هر چند آنچه پدران به آن اعتقاد داشته‌اند حق باشد.
قرآن کریم در مواردی علت اینکه این افراد در برابر این سوال تسلیم نمی‌شدند را نیز به طور ضمنی بیان کرده است. آنها را به اختصار توضیح می دهم.
– رفاه طلبی بیش از اندازه: گروهی که در برابر این سوال موضع می‌گرفتند و دعوت پیامبران را اجابت نمی‌کردند افرادی بودند که به دنیا زدگی دچار شده بودند و یا به تعبیر قرآن از مترفین بودند. وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی‏ قَرْیَهٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (سوره زخرف/آیه 23)
[3] – قدرت طلبی و ریاست طلبی: فرعونیان در پاسخ به درخواست موسی و عمران برای پذیرش حق آنها را به این متهم کردند که هدف شما از برگرندان ما از عقاید پدرانمان این است که حکومت را از دست ما خارج کنید. این گروه می‌دانستند که پذیرش حق و ایمان آوردن به تعالیم الهی قدرت و شوکت پوشالی آنها را خواهد شکست لذا با استفاده از سیاست «فرار به جلو» موسی و عمران را متهم کردند تا خود را منزه نشان دهند. به این آیه توجه کنید: قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنینَ (سوره یونس/آیه 78)
– بی‌بند‌و‌باری و اباحی‌گری: گروهی آنچه از پدارنشان به آنها رسیده بود را حق فرض می‌کردند و اعمال سوء و بی‌بندوباری های خود را اینگونه توجیه می کردند که این دستور خداوند است. خداوند در سوره اعراف آیه 28 می فرماید: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
[4]

پیروی نکردن از ظن

خداوند علت ایمان نیاوردن به تعالیم الهی پیامبران را در پیروی بسیاری از افراد از ظن می داند. می فرماید: وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (سوره یونس/آیه 36)[5]. اگر کسی مایل نباشد زحمت فکر کردن را تحمل کند و خود را برای رسیدن به حقیقت به تکاپو اندازد ناچار است از ظن و گمان‌های بی‌اساس پیروی کند. آزاداندیشی برای رسیدن به حقیقت مرارت‌ها و سختی‌های خاص خود را دارد و کسی که به جای تحمل سختی‌ها به پیروی از ظن روی می‌آورد از آزاداندیشی به دور است.

پیروی نکردن از بزرگان

گاهی اوقات موقعیت‌های اجتماعی برخی از افراد سبب می‌شود تا حرف و عمل آنها به عنوان رویکرد درست تلقی شود. این در حالی است که نمونه‌های فراوانی را می‌توان یافت که همین بزرگان و خواص به خطا رفته‌اند و از حقیقت فاصله گرفته‌اند. قرآن کریم این خطر را گوشزد می‌کند و روشن شدن حقیقت برای افراد تبعیت کننده را در زمانی نشان می‌دهد که دست آنها از جبران اعمال گذشته خود کوتاه شده است و راه برگشتی وجود ندارد. خداوند در سوره احزاب آیات 66 تا 68 علت به سعادت نرسیدن عده‌ای را تبیعت از بزرگان خود بیان می‌کند. می‌فرماید: یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فىِ النَّارِ یَقُولُونَ یَالَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا × وَ قَالُواْ رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبرََاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا × رَبَّنَا ءَاتهِِمْ ضِعْفَینْ‏ِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنهُْمْ لَعْنًا کَبِیرًا.[6] تبعیت از خواص و بزرگان نیز انسان را به نتیجه‌های از پیش تعیین شده می‌کشاند و راه پیشرفت فکری فرد را مسدود می‌سازد.
از نصایح امام علی (ع) در نامه خود به امام حسن(ع) این است که بندگی و اسارت هیچ کس را نپذیرد. که این شامل مهمترین اسارت‌ها و بندگی ها یعنی بندگی و اسارت اندیشه نیزمی شود. ایشان می‌فرماید: لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا.
[7]

پیروی نکردن از خواهش‌های نفسانی

آنگاه که اشتغالات ذهنی فردی را خواهش‌های نفسانی او پر کند جایی برای اندیشیدن و تفکر درباره بسیاری از مسائل باقی نخواهد ماند. تبعیت از خواهش‌های نفسانی به شهادت قرآن انسان را به جایی می‌رساند که هوی و هوس را خدای خود قرار می‌دهد. (أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً (فرقان/43))[8] و این سبب خواهد شد تا انسان از پذیرش آنچه بر خلاف میل و خواستش باشد پرهیز کند. این خطر حتی توسط پیامبر(ص) نیز قابل برطرف شدن نیست. استفهام انکاری در انتهای آیه دلیلی است بر این مدعا. خداوند در قرآن ضلالت و گمراهی عده‌ای را به خاطر تبعیت آنها از هوی و هوس بیان می کند و به پیامبر نیز هشدار می‌دهد که از پیروی از هوی و هوس آنها ( که به نوعی می‌توان گفت پیروی از راه و روشی است که آنها با تبعیت از هوی و هوس در آن قدم گذاشته‌اند) خودداری کند. در واقع این افراد با دنباله‌روی از هوی و هوس خود به مسلک و مکتب جدیدی دست یافته بودند که سعادت را در پی نداشته است. به آیات زیر توجه کنید:
– فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (سوره قصص/آیه 50
[9] – بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ (سوره روم/آیه 29)
[10] – قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ (سوره انعام/آیه 56)
[11] خداوند در جایی دیگر آیین الهی پیامبر(ص) را آیینی بر اساس دلیل و برهان می‌خواند و راه و روش کسانی که به جای آزاداندیشی هوی و هوس بر آنها حکومت کرده است را زینت یافته اعمال بد آنها می‌داند. می‌فرماید:
أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (سوره محمد/آیه 14
[12] دور ماندن از هوی و هوس و پیروی نکردن از آنها در زبان قرآن به تقوی شهرت یافته است و خداوند برای کسی که تقوی را رعایت کند فرقان را تضمین کرده است. فرقان یعنی وسیله تشخیص حق از باطل. و مهمترین اصل در آزاداندیشی تشخیص حق از باطل است. بنابراین با توجه به آیه 29 سوره انفال (یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یجَْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا)[13] تاثیر و نقش تقوی و دوری از هوی و هوس در آزاداندیشی روشن تر می‌گردد.
با بررسی سیره و روش آزاداندیشان می‌توان به دیگر روش‌ها و آداب آزاداندیشی دست یافت. نمونه هایی از افرادی که در برابر آزاداندیشان موضع گرفته‌اند و روشی که افراد آزاداندیش برای هدایت دیگران به کار برده اند می‌تواند راهنمای ما باشد.

مواجهه موسی و هارون با فرعون

آنگاه که خداوند به موسی دستور می دهد تا به همراه برادرش برای هدایت فرعون به نزد او روند، دستوراتی نیز درباه کیفیت این کار می‌دهد. ظرافت‌های موجود در این دستورات به ما کمک می‌کند تا برخی از آداب آزاداندیشی را به دست آوریم. ابتدا آیات مربوط به این دستور را ذکر کرده و پس از آن به طور خلاصه موارد را اشاره خواهم کرد.
سوره طه آیات 42 تا 53:
اذْهَبْ أَنتَ وَ أَخُوکَ بَِایَاتىِ وَ لَا تَنِیَا فىِ ذِکْرِى(42) اذْهَبَا إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى‏(43) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یخَْشىَ‏(44) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نخََافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى‏(45) قَالَ لَا تخََافَا إِنَّنىِ مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى‏(46) فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ وَ لَا تُعَذِّبهُْمْ قَدْ جِئْنَاکَ بَِایَهٍ مِّن رَّبِّکَ وَ السَّلَامُ عَلىَ‏ مَنِ اتَّبَعَ الهُْدَى(47) إِنَّا قَدْ أُوحِىَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلىَ‏ مَن کَذَّبَ وَ تَوَلىَ‏(48) قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَامُوسىَ‏(49) قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏َّ هَدَى‏(50) قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولىَ‏(51) قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبىّ‏ِ فىِ کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبىّ‏ِ وَ لَا یَنسىَ(52) الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتىَ‏(53
[14] – استفاده از ظرفیت فکری دیگران (اذْهَبْ أَنتَ وَ أَخُوکَ)
– اتقان کلام با استفاده از آیات و نشانه های حق (اذْهَبْ أَنتَ وَ أَخُوکَ بَِایَاتىِ)
– فراموش نکردن ذکر و یاد خدا (وَ لَا تَنِیَا فىِ ذِکْرِى)
– سخن گفتن به نرمی و ملایمت (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یخَْشىَ)
– توکل کردن بر خداوند در برابر هجمه‌ها و طغیان‌ها(قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نخََافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى‏- قَالَ لَا تخََافَا إِنَّنىِ مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى)
– نسبت ندادن ندانسته ها به خداوند (قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولىَ‏- قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبىّ‏ِ فىِ کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبىّ‏ِ وَ لَا یَنسىَ)
– استفاده از دلایل عینی و قابل درک در لحظه گفتگو (الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتىَ)

انتخاب بهترین سخن و دلیل

فرد آزاداندیش در هنگام اندیشیدن درباره یک مساله ممکن است با اقوال، دلایل و نظرات متفاوتی رو‌به‌رو شود. آزاداندیش واقعی کسی است که از میان این تفاوت‌ها سخن حق را تشخیص دهد و از بین سخنان حق نیز بهترین آن را انتخاب کند. خداوند در سوره زمر آیه 18 درباره بندگان واقعی خود می فرماید: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ.[15]

امکان و فرصت تحقیق

اندیشه‌ها زمانی بارور خواهند شد که فرصت تحقیق و جستجو درباره یک مساله را پیدا کنند. اگر تحقیق را متشکل از سه مرحله‌ی پرسش، جستجو و گفتگو بدانیم، فضای باز و آزادانه در هر سه مرحله باید وجود داشته باشد. شاید در ابتدا چنین به نظر رسد که فضای آزادانه در دو مرحله اول یعنی پرسش و جستجو ضروری‌تر است ولی باید توجه داشت که اندیشه‌ها در برخورد با یکدیگر فرصت رشد می‌یابند و صحت و سقم اندیشه‌ها در بحث و گفتگو مشخص می‌شود. به نظر نگارنده لازمه وجود فضای آزاد در مرحله سوم این است که در دو مرحله قبل نیز آزادی اندیشه حکم فرما باشد و به همین خاطر است که قرآن کریم بر فضای آزادانه در مرحله سوم تاکید فراوانی می‌کند و سیره پیامبران را در این مرحله برجسته‌تر نشان می‌دهد. خداوند به پیامبران دستور می‌دهد تا در هنگام رویارویی با مشرکان و کفار از آنها درباره روش و مسلک فکری و عملی خود دلیل و برهان بخواهند. آوردن برهان به معنی بحث و گفتگو درباره موضوع است و دو مرحله پرسش و تحقیق پشت سر گذاشته شده است. این نشان از التزام به آزادی اندیشه و امکان فرصت و تحقیق دارد. به آیات زیر توجه کنید:
– أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلی‏ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (سوره انبیاء/ آیه 24)
[16] – أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (سوره نمل/ آیه 64)
[17] قرآن در جای دیگری به صراحت تمام به پیامبر(ص) دستور می‌دهد تا اگر کسی از مشرکین خواست کلام الهی را بشنوند به او پناه و فرصت دهد تا کلام خداوند را بشنود و درباره آن تامل کند. خداوند به طور ضمنی تاکید می‌کند که اندیشیدن نیازمند فرصت است لذا به پیامبر دستور می دهد تا او را به جایگاه امن خود برساند. به آیه توجه کنید: وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتىَ‏ یَسْمَعَ کلََامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُونَ(سوره توبه/ آیه 6)
[18] با بررسی آیات قبل و با توجه به اینکه این آیه در سوره توبه است می‌فهمیم که این دستور در زمانی داده شده است که مسلمانان با مشرکین در حال جنگ بودند، ولی هدایت یافتن و آزادی اندیشه آنقدر پر ارج است که جنگیدن با کسی که می‌خواهد سخن خدا را بشنود جایز نیست. با توجه به اینکه این آیه وجود آزادی اندیشه را برای مشرکین در حال جنگ تایید کرده است، به ارزش و از طرف دیگر لزوم آزادی اندیشه در جامعه اسلامی و برای مسلمانان می‌توان پی برد.
درجای دیگر مساله تحدی درباره قرآن این مطلب را تایید می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد که فرصت و امکان تحقیق باید به چه صورت باشد. خداوند به طرف مقابل خود اجازه می‌دهد تا از هر کس که دلخواه آنها باشد در راه مقابله با قرآن استفاده کنند.[19] و این به معنی ضرورت فضای باز و آزادانه برای تحقیق در تمامی مراحل است.

عدم محدودیت در طرح پرسش‌ها

یکی دیگر از آداب آزاداندیشی این است که فرد آزاداندیش باید بداند که هیچ محدودیتی در طرح پرسش ها وجود ندارد. البته کسانی که فضای فکری جامعه را به دست دارند نیز باید بدانند و به آن التزام داشته باشند که هیچ محدودیتی برای افراد در طرح پرسش ها به وجود نیاورند. فضای آزاد در اندیشیدن سبب خواهد شد تا حق جلوه‌گر شود و در مجموع به نفع جبهه حق خواهد بود لذا محدودیتی در طرح پرسش ها وجود ندارد. در برخورد پرسش ها و عکس‌العمل فضای فکری جامعه در فرض حق و یا باطل بودن آن چهار صورت وجود دارد که نتیجه آنها اثبات می‌کند که وجود فضای آزادانه برای طرح پرسش‌ها و اندیشیدن درباره آنها به سود حق و جبهه حق خواهد بود. و جبهه حق باید همواره مدافع فضای آزاداندیشی باشد. خداوند در قرآن از فضای آزاد در طرح پرسش‌ها و ارائه نظرات دفاع می‌کند. آنگاه که درباره قرآن تحدی می‌کند و از مردم می‌خواهد تا اگر کسی توانایی آوردن مانند آن را دارد آزادانه این کار را انجام دهد. خداوند اندیشیدن و اقدام برای آوردن دلیل علیه کتاب خود را نهی نمی‌کند و حتی با کاهش دادن محدوده تحدی از آوردن ده سوره[20] به آوردن یک سوره[21] به نوعی فضا را برای رقیب آزادانه‌تر می‌کند و به او این اجازه را می‌دهد تا با آوردن حداقل یک سوره به مقابله با قرآن بپردازد. این کار معنای روشنی از فضای آزاداندیشی را برای ما به نمایش می‌گذارد و در واقع راهنمای ما در ایجاد فضایی آزاداندیشانه با طرح پرسش هایی بدون محدودیت می‌باشد.

پذیرش حقیقت در صورت دستیابی به آن

یکی از مهمترین آداب آزاداندیشی این است که در صورت دستیابی به حقیقت و روشن شدن ابهامات، قدرت پذیرش حق در فرد وجود داشته باشد، هرچند آنچه به آن رسیده است به ضرر وی باشد و یا او را به زحمت بیندازد. اگر فرد آزاداندیش موانع نفسانی را در درون خود از بین برده باشد پس از آنکه به حقیقت دست یافت آن را خواهد پذیرفت و حقیقت را فدای منافع شخصی و ظاهری خود نخواهد کرد. به نمونه‌ای از پذیرش حقیقت در سیره آزاداندیشان توجه کنید: در آستانه جنگ بصره، گروهی از اعراب «کلیب جَرمی» را جهت آگاهی از حقیقت و دانستن علل مبارزه امام علی(ع) با ناکثین (اصحاب جمل) به نمایندگی نزد حضرت علی (ع) فرستادند. امام(ع) به گونه‌ای با آن شخص صحبت فرمود که حقیقت را دریافت. آنگاه به او فرمود: بیعت کن. وی گفت: من نماینده گروهی هستم و قبل از مراجعه به آنان به هیچ کاری اقدام نمی‌کنم. امام(ع) فرمود: اگر آنها تو را می‌فرستادند که محل ریزش باران را بیابی سپس به سوی آنان بازمی‌گشتی و از گیاه و سبزه و آب خبر می‌دادی، اگر مخالفت می‌کردند و به سرزمین خشک و بی‌آب روی می‌آوردند، تو چه می‌کردی؟ گفت: آنها را رها می‌کردم و به سوی آب و گیاه می‌رفتم. امام فرمود: پس دستت را برای بیعت کردن باز کن. مرد گفت: به خدا سوگند به هنگام روشن شدن حق، توانایی مخالفت نداشتم و با امام بیعت کردم.
[22]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل کرده، و به سوى پیامبر بیایید!»، مى‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته‏ایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‏کنند)؟!
.[2] وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعیرِ (لقمان/21) ترجمه: و هنگامى که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید!»، مى‏گویند: «نه، بلکه ما از چیزى پیروى مى‏کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتّى اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیّت مى‏کنند)؟!
[3] . و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیامبر انذارکننده‏اى نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى‏کنیم.»
[4] . هنگامى که کار زشتى انجام مى‏دهند مى‏گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمى‏دهد! آیا چیزى به خدا نسبت مى‏دهید که نمى‏دانید؟!»
[5] . و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏اساس)، پیروى نمى‏کنند (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نیاز نمى‏سازد (و به حق نمى‏رساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است!
[6] . در آن روز که صورتهاى آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان مى‏شوند و) مى‏گویند: «اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» (66) و مى‏گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند! (67) پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آنها را لعن بزرگى فرما!(68)
[7] . نهج البلاغه نامه 31: بنده دیگری نباش درحالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.
[8] . آیا دیدى کسى را که هواى نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو مى‏توانى او را هدایت کنى (یا به دفاع از او برخیزى)؟
[9] . اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مى‏کنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مى‏شود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‏کند!
[10] . ولى ظالمان بدون علم و آگاهى، از هوى و هوسهاى خود پیروى کردند! پس چه کسى مى‏تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و براى آنها هیچ یاورى نخواهد بود
[11] . بگو: «من از پرستش کسانى که غیر از خدا مى‏خوانید، نهى شده‏ام!» بگو: «من از هوى و هوسهاى شما، پیروى نمى‏کنم اگر چنین کنم، گمراه شده‏ام و از هدایت‏یافتگان نخواهم بود!»
[12] . آیا کسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواى نفسشان پیروى مى‏کنند؟!
[13] . اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏دهد (روشن‏بینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)
[14] . (اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهى نکنید! (42) بسوى فرعون بروید که طغیان کرده است! (43) اما بنرمى با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! (44) (موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این مى‏ترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45) فرمود: «نترسید! من با شما هستم (همه چیز را) مى‏شنوم و مى‏بینم! (46) به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توایم! بنى اسرائیل را با ما بفرست و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده‏ایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروى مى‏کند! (47) به ما وحى شده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند و سرپیچى نماید!» (48) (فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، اى موسى؟!» (49) گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!» (50) گفت: «پس تکلیف نسلهاى گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51) گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابى ثبت است پروردگارم هرگز گمراه نمى‏شود، و فراموش نمى‏کند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان مى‏دهد)! (52) همان خداوندى که زمین را براى شما محل آسایش قرار داد و راه‏هایى در آن ایجاد کرد و از آسمان، آبى فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. (53)
[15] . همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏کنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
[16] . آیا آنها معبودانى جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانى است که با من هستند، و سخن کسانى [پیامبرانى‏] است که پیش از من بودند!» امّا بیشتر آنها حق را نمى‏دانند و به همین دلیل (از آن) روى گردانند.
[17] . آیا معبودى با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست مى‏گویید!»
[18] . و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!
[19] . رجوع شود: سوره بقره/آیه 23 – سوره یونس/آیه 38 – سوره هود/آیه 13
[20] . سوره هود آیه 13.
[21] . سوره یونس آیه 38.
[22] . نهج البلاغه، خطبه 170.

منبع:قرآن کریم و نهج البلاغه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید