جهان بینی قرآن کریم(1)

جهان بینی قرآن کریم(1)

نویسنده:مهدی غفاری(1)

 

چکیده

مطالعه جهان بینی قرآن، گونه ای از مطالعه معناشناسی قرآن است که در آن به مطالعه و تجزیه و تحلیل آیات قرآن با هدف دست یابی به تصور قرآن از مفاهیم عمده ای همچون خدا، انسان، جهان هستی و آخرت پرداخته می شود. شناخت جهان بینی قرآن، علاوه بر آنکه توصیف قرآن را از این مفاهیم عمده به دست می دهد، از نظر زبانی نیز اهمیت دارد؛ زیرا تصور قرآن از جهان هستی بر سرتاسر دستگاه تصوری قرآن سایه افکنده و همه مفاهیم و پیوندهایی که در قرآن میان آن ها برقرار شده است، عمیقاً تحت تأثیر جایگاهی می باشد که قرآن برای این مفاهیم عمده قائل است.

مقدمه

مطالعه جهان بینی، قرآن بی شک یکی از مهم ترین زمینه های مطالعه در قرآن به شمار می آید. اهمیت مسئله آن هنگام دو چندان می نماید که بدانیم این جهان بینی بر همه مفاهیم و احکام قرآن و نیز همه حوزه های معنایی قرآن، به عنوان اساس و محور اندیشه قرآنی سایه افکنده است.

مفهوم شناسی

جهان بینی به عنوان یک اصطلاح، از قدمت زیادی برخوردار نیست و گویا این اصطلاح نخستین بار در حوزه علوم سیاسی و سپس فلسفه مطرح شده است. (مشیری،326) به هرحال، تعریف مورد بحث ما در شناخت جهان بینی قرآن، همان است که در حوزه علوم سیاسی و فلسفه قبول عام یافته است. این تعریف که شاید از زبان آلمانی به ادبیات این حوزه ها وارد شده و معادل Weltanschauung در آلمانی و World-view یا World-outlook در انگلیسی است ( آقا بخشی و افشای راد،632) عبارت از طرز برداشت کلی یک مکتب سیاسی یا فلسفی درباره مسائل جهان است (مشیری،236) و به مجموعه ای از نظریات، مفاهیم و تصورات یک فرد یا گروهی از افراد درباره جهان پیرامون اعم از طبیعت یا جامعه اطلاق می شود که در حوزه فلسفه و البته در مفهومی محدودتر، عبارت از نظرات و عقاید فلسفی است. (آقا بخشی و افشای راد، 632)
به اعتقاد شهید مطهری، جهان بینی به معنای جهان شناسی است – نه جهان احساسی- و به موضوع معروف شناخت مربوط می شود، بر خلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است، شناخت از مختصات انسان است می باشد، لذا جهان شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل وابستگی دارد. وی، در راستای این عقیده جهان بینی را چنین تعریف می کند: نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان هستی عرضه می دارد؛ زیر ساخت و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار می رود، این زیر ساخت و تکیه گاه اصطلاحاً جهان بینی نامیده می شود. همه دین ها و آیین ها، همه مکتب ها و فلسفه های اجتماعی متکی به نوعی جهان بینی بوده است.
امّا آنچه دراین مقاله در پی آنیم، همانا بررسی و تجزیه و تحلیل دیدگاه قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان درباره خدا، انسان، جهان آفرینش، روابط حاکم بر این سه و در نهایت، سرانجام انسان و جهان است.
درباره روش کار خود نیز ناگزیر از این تصریح هستیم که در سرتاسر مقاله کوشیده ایم تا
فرموده های قرآن همه جا حضوری تعیین کننده و محوری داشته باشند و اگر به برداشت برخی از دانشمندان اسلامی اشاره کرده ایم، تنها دراین اندازه بوده است که نشان دهیم ایشان تا چه اندازه تحت تأثیر بیان قرآن بوده یا نبوده اند.
دیگر اینکه، آن راه اساسی که در رسیدن به جهان بینی قرآن در پیش گرفته ایم، همانا بررسی آیات قرآنی با دیدی کلی بوده است؛ به این معنا که به منظور دریافت اندیشه قرآن درباره جهان، از بیرون کشیدن یک آیه و استوار ساختن تفکر و اندیشه خود بر آن، سخت پرهیز کرده و سرانجام، تجزیه و تحلیل خود را در محورهای زیر ارائه کرده ایم: «خدا، عالی ترین و محوری ترین رکن جهان بینی قرآن، انسان در جهان بینی قرآن»، «صفات انسان در قرآن»، «جهان آفرینش در جهان بینی قرآن» و «آخرت گرایی؛ رکنی از جهان بینی قرآن».

تاریخچه

مطالعه جهان بینی قرآن، آن گونه که در این مقاله از آن سخن رفته است، به معنای بررسی علمی و مطالعه و تجزیه و تحلیل آیات قرآنی برای دریافت دستگاه تصوری قرآن از جهان است.
کوشش مسلمانان برای دریافت جهان بینی قرآن و مسائل کلان مطرح در آن، به سال های نخست شکل گیری اندیشه ها و علوم اسلامی باز می گردد. ازآن جا که در این دوره ها، متن قرآن، تنها یکی از منابع کشف جهان بینی قرآن به شمار می رفته است، در علومی چون کلام و تفسیر، داده هایی گاه متفاوت را درباره نگاه قرآن به جهان می توان دید. در دوره های گوناگون اسلامی، این کوشش ها برای درک نگاه قرآن به جهان ادامه یافته و ادبیات مفصلی را در علوم اسلامی شکل داده است. این مطالعات – همچنان که علامه طباطبایی(ره) نیز در مقدمه تفسیرش اشاره کرده است- آن گونه که باید و شاید همواره برآیات و اشارات قرآنی استوار نبوده و از همین رو، برای شناخت جهان بینی قرآن، منابع دست اول به شمار نمی روند.
با ارائه علمی روش تفسیر قرآن به قرآن، متن قرآن به مثابه محور فهم و تفسیر قرآن معرفی شد و رویکردهایی همچون تفسیر موضوعی قرآن، به این گونه مطالعات چهره ای جدی تر بخشید. با ظهور این جریان، مطالعه متن قرآن از محوریت بیش تر برخوردار شد. این جریان، دوره جدیدی را برای دریافت جهان بینی قرآن آغاز کرد که البته برای رسیدن به آن، انجام مطالعه و یا تفسیری موضوعی که مشخصاً به بحث جهان بینی قرآن پرداخته باشد، نیاز بود.
با پیدایش رشته های جدیدی در علوم انسانی که برای کمک به فهم و تجزیه و تحلیل متن شکل یافته بودند، مطالعات قرآنی نیز زمینه هایی نو یافت. یکی از آن ها، مطالعات معناشناختی قرآن بود. مشخصاً در این حوزه، باید از «توشیهیکو ایزوتسو» نام برد که علاقه او به شناخت مفاهیم قرآن و یافت مجموعه ای معنا شناختی که همه این مفاهیم را در حوزه های گوناگون معنایی در خود جای داده باشد، زمینه تحقیقاتی شد که به صورت عمده به جهان بینی قرآن نیز ارتباط یافته است. او در کتاب «خدا و انسان در قرآن» به گونه مشخص تری به همین حوزه پرداخته است. مقاله حاضر با نگاهی به مطالعات وی صورت یافته و بخش هایی از مطالعه معناشناختی جهان بینی قرآن را که در آثار ایزوتسو کم تر پرداخته شده، پی گرفته است.

خدا، عالی ترین و محوری ترین رکن جهان بینی قرآن

در جهان بینی قرآن، خدا در مرکز همه پدیده هاست. به عبارت دیگر جهان بینی قرآن اصولاً بر مبنای خدا محوری و خدا مرکزی استوار است. ( برای آگاهی بیشتر از محوریت خدا در جهان بینی قرآن، نک: ایزوتسو، فصل اول)
باری! این محوریت خدا، از طرح مسئله خلقت انسان گرفته تا آفرینش همه هستی، آگاهی تام و تمام او از رفتار و کردار و حتی پندار بندگان و مسئولیت انسان در برابر این آفریدگار، حرکت هستی در راستای اراده تام مطلق او، آگاهی مطلق او بر همه چیز، هدف برانگیختن رسولان الهی و مفاد و فحوای رسالت آن ها مبنی بر اطاعت و عبادت او – که سرتاسر بیان قرآن را فرا گرفته اند تا آن جا که می توان گفت که همه قرآن به بیان یکی از این جنبه ها می پردازند- همگی ارائه تصویری از جهان بینی خدا محور قرآن است و آیه ای از قرآن یافت نمی شود و صفحه ای از قرآن مطالعه نمی شود، مگر اینکه بارها و بارها با یکی از مظاهر حضور بی قید و شرط خدا مواجه می شویم و خدا را به عنوان محور همه چیز احساس می کنیم.
در جهان بینی قرآن، سرچشمه هستی خدا است؛ او آفریننده انسان است و انسان چیزی جز آفریده او نیست: «الرحمن* علم القرآن*خلق الانسان» (الرحمن،1و3)؛ «اقرا باسم ربک الذی خلق*خلق الانسان من علق» (علق، 1-2). در واقع، خدا آفریدگار سراسر جهان از فرشتگان «و جعلوا الملائکه الذین هم عباد الرحمن اناثا اشهدوا خلقهم» (زخرف،18) و جنیان: «و خلق الجان من مارج من» (رحمن، 15) و آسمان و زمین: «الم تر ان الله خلق السماوات و الارض بالحق ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید» (ابراهیم،19) و
خورشید و ماه و روز و شب «و من ایاته اللیل و النهار و الشمس و القمر لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا لله الذی خلقهن ان کنتم ایاه تعبدون» (فصلت،37) و کوه ها و رودها: «و هو الذی من الارض و جعل فیها رواسی و انهاراً و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (رعد،3) و درختان و میوه ها و دانه ها و علف ها: «و الارض وضعها للانام* فیها فاکهه و النخل ذات الاکمام* و الحب ذو العصف و الریحان» (الرحمن،12-10) و همه گونه های جانداران است که برخی بر روی شکم راه می روند و بعضی بر دو پا و برخی بر چهارپا: «و الله خلق کل دابه من ماء فمنهم من یمشی علی بطنه و منهم من یمشی علی رجلین و منهم یمشی علی اربع یخلق الله ما یشاء ان الله علی کل شی قدیر» (نور،44) و اگر بخواهیم همه آنچه را که خدا آفریده- و قرآن براین که همه آن ها چیزی جز آفریدگان خدا نیستند، تأکید تمام دارد- برشماریم کاری است پایان ناپذیر جز اینکه در نگاهی کلی بگوییم: «ذلک الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شیء فاعبدوه و هو علی کل شی وکیل» (انعام،102) بنابراین، به حق می توان قرآن، را از یک لحاظ، سرودی روحانی برای تکریم و ستایش آفرینش الهی دانست. به هر صورت، سراسر قرآن آغشته به اندیشه آفرینش و تعظیم و تکریم آن است. (ایزوتسو،152-151)
از این مسئله که بگذریم، به حوزه دیگری گام می گذاریم و آن، حوزه اسماء و صفات خدا در قرآن است که بی شک یکی از میدان های مهم معنایی در بحث ما به شمار می رود.
در قرآن همواره بر مطلق بودن خدا و علم و دانش و قدرت و حاکمیت و رحمت و مغفرت او تأکید شده است، تا آن جا که به سان قافیه های پایانی شعر، در بسیاری از آیات- و تا آن جا بسیار که گویی هر آیه ای از قرآن به یکی از اوصاف الهی باید ختم شود- این اوصاف خداوند هستند که در پایان هر آیه مطرح می شوند.
اما حضور قدسی خدا در قالب اسماء و صفات خدایی به همین جا ختم نمی شود، بلکه به صورت کاملاً آشکاری می توانیم این حوزه را به دو بخش مهم تقسیم کنیم:
1. دسته ای از آیات که با ذکر اسماء و صفات الهی، منحصراً در صدد نشان دادن مطلق بودن خدا در همه زمینه ها هستند. برای این قسمت از اسماء و صفات خدا می توان به این آیات- که به شکل بسیار معناداری، حجم قابل توجهی را به خود اختصاص داده اند- اشاره کرد:
«والله علی کل شی قدیر» (بقره،284؛ آل عمران،29و189؛ مائده،17و19و120؛ انفال،41؛ توبه،39؛ حشر،6 و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون: «و هو علی کل شیء قدیر»؛ «انک علی کل شیء قدیر»؛ «و انه علی کل شیء قدیر»؛ «و کان الله علی کل
شیء قدیراً»؛ «ان الله علی شیء قدیر» (بقره،106و20، 259،109،148؛ آل عمران، 165؛ نحل،77؛ نور،45؛ عنکبوت،20؛ فاطر،1 و طلاق،12)، «ان الله بکل شیء علیم» (بقره،231؛ نساء،176؛ مائده،97؛ انفال،75؛ توبه،115؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون «و هو بکل شیء علیم»؛ «و الله بکل شیء علیم»؛ «ان الله کان بکل شیء علیما»؛ «و کان الله بکل شیء علیما»؛ «عالم الغیب و الشهاده»؛ «و الله علیم بذات الصدور»؛ «انه علیم بذات الصدور»؛ «و الله علی کل شیء شهید» (مجادله،6؛ بروج،9؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون: «و انت علی کل شیء شهید»؛ «ان الله علی کل شیء شهید»؛ «انه علی کل شیء شهید»؛ «ان الله بکل شیء شهیداً؛ «و کان الله علی کل شیء مقیتا» (نساء،85)، «ان الله علی کل شیء حسیبا» (نساء،86)؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون «و کفی بالله حسیبا»؛ «و کان الله بکل شیء محیطا» (نساء،126)؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون «و ان الله قد احاط بکل شیء علما»؛ «ان الله بما یعملون محیط»؛ «انه بکل شیء محیط»، و «هو علی کل شیء وکیل» (انعام،102؛ هود، 12؛ زمر،62)، «رب العالمین» ( حمد،2؛ انعام،45؛ اعراف،54؛ یونس، 10 و… ) همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون «رب کل شیء»؛ «رب العرش العظیم»؛ «رب السماوات و الارض» و… نک: معجم المفهرس. )؛ «وسع ربنا کل شیء علما» ( اعراف،89؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون: «وسع ربی کل شیء علما» و «وسع کرسیه السماوات و الارض» نک: معجم المفهرس)، «ان ربی علی کل شیء حفیظ» (هود،57؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون: «و ربک علی کل شیء حفیظ» (نک: معجم المفهرس)، و «و کان الله علی کل شیء رقیبا» (احزاب،52؛ و همچنین برای اطلاع از تعبیر مشابهی چون: «ان الله کان علیکم رقیبا» نک» معجم المفهرس)، «انه بکل شیء بصیر» (ملک،19؛ و همچنین برای اطلاع از تعابیر مشابهی چون: «و الله بصیر بالعباد»؛ «و الله بما یعملون بصیر»؛ «و الله بما تعملون بصیر»؛ «ان الله بعباده لخبیر بصیر»؛ «فان الله کان بعباده بصیراً» نک: معجم المفهرس).
2. اما دسته دیگر آیات، آن هایی هستند که به صورت سرتاسری و البته کاملاً پرمعنا به صفات خدا اشاره می کنند، گرچه گویی یکی از مهم ترین کارکردهای طرح اسماء و صفات خدا در قرآن، همانا خداشناسی و ارائه تصویری از خدا در جهان بینی قرآن است، اما تکرار بسیار زیاد آن ها خصوصاً در انتهای آیات قرآن، حضور خدا و محوریت او را در همه جای قرآن تثبیت می کند.
برخی از این صفات عبارتند از: رحمن، رحیم، احد، صمد: «لم یلد و لم یولد* و لم یکن له
کفواً احد»، تواب: «الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»، «الم یجعل کیدهم فی تضلیل و ارسل علیهم طیراً ابابیل»، «ان ربهم بهم یومئذ لخبیر»، غفور، ودود، حکیم، عزیز، ذوانتقام، کبیر، متعال، سریع الحساب، شدید العقاب، قدوس، سلام، مومن، مهیمن، جبار، متکبر، خالق، بارئ، مصور و…
اما ازاین مسئله که بگذریم، با وجه دیگری از محوریت خدا در جهان بینی قرآن مواجه می شویم. در این حوزه، قرآن اصرار دارد تا خدایی خداوند را در همه عرصه ها و صحنه ها به تصویر کشد، به همین منظور، گاه ربوبیت او را مطرح کرده و خدا را به عنوان «رب العالمین» و «رب کل شیء» می شناساند و گاه به عکس، چیزهای بسیار کوچکی را در دایره ربوبیت خدا مطرح می کند تا شمول ربوبیت او را ملموس تر نشان دهد. به این آیات توجه کنید: «قل اعوذ برب الناس» (ناس،1)؛ «قل اعوذ برب الفلق» (فلق،1)؛ «رب المشرقین و رب المغربین» (رحمن،17)؛ همچنین: برای آگاهی از تعابیر: رب المشرق و المغرب و رب المشارف و المغارب نک: معجم المفهرس)، «و انه هو رب الشعری» (نجم،49)، «فلیعبدوا رب هذا البیت» (قریش،3)، «فلله الحمد رب السماوات و رب الارض رب العالمین» (جاثیه، 36). این مسئله در حوزه ای دیگر نیز رخ می نماید و آن حوزه دانش؛ اراده و قدرت فراگیر خداست. قرآن در بسیاری از آیات خود به این مسئله بسیار اهتمام ورزیده و دانش خدا را نسبت به همه چیز حتی تا این اندازه نشان می دهد: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبه فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» (انعام،59). این دانش فراگیر الهی در نظر قرآن، با اراده تام و تمام و قدرت عزیز و مطلق خدا در هم می آمیزد؛ چنان که در جهان بینی قرآن، هیچ کاری انجام نمی شود، مگر اینکه از کمان اراده، قدرت و دانش خدا صادر شده باشد. شاید یکی از زیباترین نمونه های این مسئله را بتوان در سوره انفال یافت؛ آن جا که ماجرای جنگ بدر و پیروزی های شگفت انگیز مسلمانان را مورد توجه قرار داده و در اوج این فتح و ظفر، حضور خدا را چنین مطرح می نماید: «فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و لیبلی المومنین منه بلاء حسنا ان الله سمیع علیم» (انفال،17)؛ برای آگاهی از شأن نزول این آیه و نظرات تفسیری نک: بیضاوی، 95/3-96؛ قرطبی،382/7-387).
اما بازتاب این جهان بینی نیز در قرآن قابل مطالعه و تأمل است. حوزه این مسئله بیش تر در مورد انتظارات قرآن از پیامبر و مؤمنان و یا دستور العمل های قرآن به ایشان است. به این معنا که قرآن انتظار دارد که پیامبر و مؤمنان نیز اندیشه ای خدا محور داشته باشند و خدا را آن گونه که خود در قرآن بر محور همه چیز قرار می دهد، قرار دهند و به خدایی
خدا، همان اندازه که در این جهان بینی معرفی می کند، ایمان داشته باشند.
بی شک یکی از پر شکوه ترین این صحنه ها در سوره توبه به تصویر در آمده است، آن جا که خداوند توطئه ای بسیار پیچیده و حساب شده و در عین حال پر خطر را به پیامبر خود گزارش می دهد: «و الذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المومنین و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون» ( توبه،107). مفاد آیه گزارش فعالیت گروهی از منافقان است که با ساختن یک مسجد، کمینگاهی را برای دشمنان پیامبر فراهم آورده اند که در آن به دنبال رسیدن به اهدافی چون ضربه زدن به پیکره جامعه اسلامی، محو آثار ایمان و گسترش کفر و ایجاد تفرقه در میان مؤمنان هستند. طبیعی است که دانستن این خبر، موجی از نگرانی و ناآرامی را در دل مخاطب منتشر می کند و او را به مقابله ای فوری وا می دارد. اما در این میان، دستورالعمل قرآن سخت بر مبانی جهان بینی خود استوار است و خدا محوری این جهان بینی، این ایمان را به مخاطب القاء می کند که خدا بر همه اراده ها و قدرت ها احاطه دارد، بنابراین انتظار دارد که پیامبر و مؤمنان ابداً ترسی به خود راه نداده و با توکل به خدای خود، به وظایف دیگری بپردازند و از رفتارهای هیچان زده و به دور اندیشی خدا محورانه بپرهیزند.
بر همین مبناست که می بینیم، تنها دستور خدا در مقابله با این توطئه و فتنه پردامنه چنین است: «لا تقم فیه ابداً لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین* افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من اسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم و الله لا یهدی القوم الظالمین» (توبه،109-108؛ برای آگاهی از شأن نزول این آیات و نظرات تفسیری نک: بیضاوی، 171/3-174؛ قرطبی،266/8-253؛ و قس: طبری،33/11-22 سیوطی، 337/4-336).
برخلاف آنچه در برخی از گزارش های نادرست تاریخی نقل شده است، تنها دستوری که خداوند در واکنش به توطئه ساخت مسجد ضرار در مدینه به پیامبر(ص) می دهد، این است که ایشان در آن مسجد پا نگذارد «لا تقم فیه ابدا» و تأکید می کند که از آن جا که به نتیجه رسیدن هر طرحی نیازمند هدایت خداوندی است، آنچه طراحان توطئه مسجد ضرار در سر پرورانده اند، چون بنایی است که بر پایه سستی استوار است و در آتش جهنم سقوط خواهد کرد، و در صورتی که برخورد درستی با آن بشود، آن توطئه به نتیجه نخواهد رسید.
این مسئله را می توان در آیات دیگری نیز یافت، آن جا که قرآن به مؤمنان این نکته را
متذکر می شود که اگر به خدا ایمان داشته باشند، کسی توان ضربه زدن به آن ها را ندارد: «و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا ان الله بما یعملون محیط» ( آل عمران، 120)؛ «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم… » (مائده،105 برای تفسیر این آیه، به عنوان مثال نک: بیضاوی،373/2)؛ «و لو لا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفه منهم ان یضلوک و ما یضلون الا انفسهم و ما یضرونک من شیء» (نساء،113؛ برای آگاهی از نظرات تفسیری نک: بیضاوی،251/2؛ قرطبی،381/5).
در همین فضای حضور بی قید و شرط و تام و تمام خدا است که قرآن با اصرار می خواهد به مخاطب خود که در معرض توطئه ها قرار گرفته است، بیاموزد که کید و نقشه دشمنان، هر چند کوه را به لرزه درآورد، توان مقابله با کید و نقشه خدا را ندارد: «و قد مکروا مکرهم و عندالله مکرهم و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال: (ابراهیم: 46) و این کید خدا است که حاکم بر هر کید دیگری است: «و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین:» (آل عمران،54)، «و قد مکر الذین من قبلهم فاتی الله بنیانهم من القواعد» (نحل،26) «و مکروا مکراً و مکرنا مکراً و هم لا یشعرون» (نمل،50) بر همین اساس است که نمی توان از پیامبر اکرم (ص) به عنوان کسی که عمیقاً تحت تأثیر این جهان بینی خدا محور قرآن است، انتظار داشت که در ماجرای مسجد ضرار، الگویی دیگری جز نادیده انگاشتن رفتار منافقان اتخاذ کرده باشد؛ چرا که هر رفتاری جز نادیده انگاشتن توطئه منافقان هراسی است که قرآن بارها آن را در صورت ایمان به خدا، بی اساس خوانده است: «و قد مکروا مکرهم و عند الله مکرهم و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال» (ابراهیم،46) در دوره های بعدی، کسانی که یا از این جهان بینی و ایمان عمیق بهره نداشتند و یا به دنبال خدشه وارد کردن به نگاه مؤمنانه پیامبر به پدیده های اطراف خود بوده اند، مواجهه مؤمنانه و زیرکانه پیامبر اکرم (ص) با مسجد ضرار را تحریف، و با روایاتی جعلی رفتار ایشان را با منافقان در مسجد ضرار، رفتاری هراس آلود و شتاب زده توصیف کردند، حال آنکه قرآن تنها متضمن این نکته است که پیامبر اکرم(ص)، در آن مسجد حاضر نشدند و همین عدم حضور ایشان، آن بنیان را به آسیبی عمیق برای خود آن ها تبدیل کرد: «لا یزال بنیانهم الذی بنوا ریبه فی قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم… » (توبه،110)
پیامبر اکرم(ص) تنها بر اساس ایمان به خدایی که در قرآن معرفی می شود، توانست، از خشونت با منافقانی که پنهانی به دنبال نابودی پیامبر و آیین او در شبه جزیره بوده اند، بپرهیزد، بلکه- آن چنان که امام صادق(ع) نیز یادآور می شوند- با آن ها صمیمانه و دوستانه رفتار کند. (نک: طبرسی، جوامع الجامع، 80/2، راوندی،342/1) این الگوی
رفتاری جز از کسی که عمیقاً به خدای قرآن، ایمان داشته باشد، غیر ممکن است.
آنچه بیان شد، تنها در صدد ارائه این نکته بود که در جهان بینی قرآن، خدا در مرکز همه امور قرار دارد و همه چیز، در راستای اراده و خواست او حرکت می کند. در این راستا، اجمالاً یادآور شد که قرآن در جا انداختن این تفکر و ارائه این جهان بینی از چه حوزه های معنایی بهره برده و چگونه بر محوریت خدا در همه امور تأکید کرده و ذهن انسان را به جهانی باز نموده که خدا در آن، از نجوای نجواگران آگاه است( اشاره به آیه 7 سوره مجادله) و همه چیز را در قبضه اختیار خود دارد.
از زاویه ای دیگر، در قرآن، با خدامحوری ویژه ای روبرو خواهیم شد؛ به این معنا که حضور الهی در قرآن چنان فراگیر است که تصور «الله» از بالا بر همه قرآن فرمانروایی دارد. پس، برای یک محقق که در صدد تجزیه و تحلیل حوزه های معنایی موجود در قرآن است، در گام های نخستین، کاملاً آشکار خواهد شد که مفهوم الله بر ساخت معناشناسی همه کلمات کلیدی قرآن عمیقاً سایه افکنده است. (ایزوتسو،119)، طوری که زاویه ای از اندیشه قرآن را نمی توان بدون ارتباط با مفهوم «الله» مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
پس ازآن چه گفته شد، در قسمت بعد به جهان بینی قرآن وارد می شویم و به بررسی جایگاه انسان در این جهان بینی می پردازیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
نشانی الکترونیک: gaffari.m@gmail.com
*تاریخ دریافت مقاله: 1388/10/7
تاریخ پذیرش مقاله:1388/12/11

منبع:نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 5.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید