آثار و فواید توکل در قرآن

آثار و فواید توکل در قرآن

نویسنده:علی جمعه حیدری

 

چکیده.
بدون تردید توکل در فرهنگ معارف اسلامی از جایگاه بسیار و الا برخوردار و دارای اثرات بسیار مهم و راهگشا است. آثار و نتایجی که این صفت حسنه اخلاقی، در زندگی مادی و معنوی انسان به ارمغان می‌آورد فراوان است، از کفایت امور زندگی انسان گرفته تا پیروزی بر دشمن، و از برخورداری از حمایت، رضایت و نعمت خداوند گرفته، تا محفوظ ماندن از سلطه و ضرر شیطان، و محبوب خداوند قرار گرفتن و تا…و تا…، لذا نگارنده در حد ظرفیت این مقاله، به نمونه‌های از نتایج و فواید توکل از منظر قرآن کریم پرداخته و به مناسبت به برخی از روایات در هر زمینه نیز اشاره نموده است.

مقدمه.
توکل که یکی از صفات ارزنده اخلاقی و منزلی از منازل سالکان الی الله است، درآینه آیات و روایات روی آن تأکید فراوان صورت گرفته، و نقش بسیار اساسی و محوری را در زندگی دنیوی و اخروی و در عرصه‌های فردی و اجتماعی انسان‌های متوکل بازی می‌کند. نوشتار که در پی می‌آید کوششی است در راستای تبیین آثار بسیار مطلوب توکل از منظر قرآن و پاسخ گویی به پرسش‌های ذیل که در رابطه با توکل مطرح است: چه آثار و فوایدی بر توکل مترتب می‌شود؟ قرآن کریم توکل را دارای چه اثرات در زندگی مادی و معنوی انسان بیان می‌دارد؟ آیا توکل در محفوظ ماندن انسان از سلطه دشمن قسم خورده‌اش شیطان، نقشی دارد یا خیر؟ نظر قرآن در این زمینه چیست؟ قرآن کریم آثار و فواید ذیل را برای کسانی که دارای صفت حمیده‌ای توکل هستند بیان می‌کند:

1- جلب محبت خدا در سایه توکل بر او (1).

از منظر قرآن کریم یکی از آثار و فواید که در سایت توکل بر خدا نصیب شخص متوکل می‌شود اینست که، او محبوب خدا قرار می‌گیرد، و خدا او را دوست می‌دارد، چنانکه در سوره آل عمران می‌فرماید: « … إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُتَوَکلِینَ (2)»، وچون ذات اقدس باری تعالی محب و محبوب خود را رها نمی‌کند، و آثار هر محبوب به دست محب او ظهور می‌کند، خداوند امور متوکلان را کفایت کرده (3)، و در شداید و سختی‌ها به فریادش می‌رسد. چه بزرگ است مقامی که دارنده آن مورد محبت خداوند و مشمول کفایت او باشد، کسی که خداوند کفایت کننده و دوستدارش باشد، به پیروزی بزرگی دست یافته است. (4).
آری توکل مقامی است که هر که به آن رسد محبوب خدا قرارگرفته و در ضمان کفایت او درمی آید و کسی که محبوب خداوند قرار بگیرد دیگر در دو رنج نخواهد دید، و عذاب داده نمی‌شود و دور، و محجوب نمی‌گردد. (5) و اگر گرفتاری و مشکلات پیش بیاید هم تحمل آن آسان می‌شود. البته این نکته را باید در نظر داشت، که در میدان توکل بر خدا چه بسا انسان، به آن چیزی که می‌خواهد نرسد ولی نباید این بینش به رایش پیدا شود، که توکل کارساز نبوده، یا کاری که از نظر خودش به نفع و صلاح او است، از خدا بخواهد و برای به نتیجه رسیدن توکل کند، ولی در واقع به صلاحش نباشد، و خداوندی که از تمام نیازمندی‌ها و خیر و صلاح بندگان خودآگاه است، می‌داند که این کار به صلاح و نفع این بنده‌اش نیست، در اینجا نیز نباید این اعتقاد به رایش به وجود بیاید، که خدا او را دوست ندارد و به خواسته‌اش نرسانید؛ چون توکل کننده به شهادت قرآن کریم، محبوب خداست خواه به نتیجه برسد یا نرسد (6). خداوند متعال که می‌فرماید : متوکلین را دوست دارد به خاطر آن است که آن‌ها به خداوند و اوصاف او معرفت دارند و امرشان را به او تفویض نموده‌اند، خداوند هم آن‌ها را به خیر و صلاح هدایت کرده و خواسته‌های آن‌ها را برآورده خواهد کرد، تا از طرفین به لوازم محبت عمل شده باشد. هرچند ممکن است در بعضی موارد کارها برخلاف میل و خواسته انسان انجام بگیرد، ولی انسان متوکل می‌داند که هرچه خدا به رایش خواسته همان به خیر و صلاح اوست، چنانکه در تفسیر صافی در ذیل همین آیه می‌گوید : «خداوند متوکلین را دوست دارد، پس آن‌ها را یاری کرده و نصرت و پیروزی در زمینه‌های مختلف نصیب آنان می‌گرداند، و آنان را به راه صلاح و رستگاری هدایتشان می‌کند» (7).

2 استقامت و پایداری.

یکی از فواید و آثاری که در پرتو صفت حمیده توکل، برای انسان‌های متوکل به وجود می‌آید استقامت و پایداری است (8)، که حاکی از قدرت روحی و پایبندی به اهداف و قاطعیت در تصمیم گیری می‌باشد، بنابراین در پرتو این صفت عالیه می‌تواند از توطئه‌های که از طرف دشمن چیده می‌شود و سنگ اندازی های که در مسیر ترقی و تکامل او، برای جلوگیری از رشد و بالندگی صورت می‌گیرد، نجات پیدا کرده و از دام‌ها ی که بدین منظور گسترده شده است جان سالم بدر برد. یکی از خطرناک‌ترین پرتگاه‌های که بر سر راه رهبران بزرگ قرار دارد، مسأله پیشنهاد سازشکارانه‌ای است، که از ناحیه‌ای مخالفان مطرح می‌گردد، و در این جا است که خطوط انحرافی بر سر راه رهبران ایجاد می‌شود، و سعی دارند که آن‌ها را از مسیر اصلی بیرون برند، و این آزمون بزرگی است برای آن‌ها. در صورتی می‌توان از این پرتگاه‌های خطرناک نجات پیدا کرد که باقدرت روحی و قاطعیت اهدافش را دنبال کرده، و برای پیش برد آن با کمال استقامت و پایداری، به مجاهده و تلاش بپردازد، و آن هم در سایه توکل و اتکال به خدا میسر است.

1- 2 استقامت رسول اکرم (ص) در سایه توکل.

در آیات اول سوره احزاب خداوند متعال پیامبرش را به عدم اطاعت از کافران و منافقان دستور می‌دهد، که لازمه عدم اطاعت استقامت و پایداری در برابر آنان خواهد بود؛ و یکی از عوامل عمده در بدست آوری روحیه استقامت، توکل بر خدا است؛ زیرا خداوند متعال بعد از آنکه پیامبرش را از اطاعت کفار و منافقین نهی می‌کند، در ادامه دستور به توکل می‌دهد: «وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ وَ کَفى‏ بِاللّهِ وَکیلاً (9)»، وبر خدا توکل کن و همین بس که خداوند ولی و حافظ و مدافع انسان باشد. یعنی ایستادگی در برابر تهدیدات و توطئه‌های کفار و مشرکین نیاز به استقامت دارد، و این مهم در سایت توکل بر خدا امکان پذیراست. در آیه 48 همین سوره نیز بعد از آنکه خدای سبحان رسولش را از اطاعت کفار و منافقین نهی می‌کند، بلافاصله دستور به توکل داده چنین می‌فرماید : «وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ وَ کَفى‏ بِاللّهِ وَکیلاً».(10) و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آن‌ها اعتنایم نما، و بر خدا توکل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است. چنانکه ذکر شد لازمه عدم اطاعت از کفار و منافقین و دشمنان که در صدد از بین بردن انسان هستند، استقامت و فداکاری و جهاد در راه گسترش آرمان است، همچنین تحمل اذیت و آزار نیاز به روحیه بسیار قوی و اراده آهنین دارد، با توجه به اینکه خداوند متعال در آخر آیه شریفه پیامبرش را دستور به توکل می‌دهد، این نکته به خوبی قابل استفاده است که در سایه توکل بر خدا، استقامت و پایداری نصیب انسان خواهد شد و مورد حمایت او قرار خواهد گرفت، چنانکه جمله «وَ کَفى‏ بِاللّهِ وَکیلاً» به این نکته اشاره دارد. به شهادت تاریخ، پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان نخستین همچون کوه در مقابل انواع آزارها ایستادگی به خرج دادند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نپذیرفتند و سرانجام در اهداف خود پیروز شدند. دلیل این مقاومت و پایداری و پیروزی همان توکل بر خدا و اعتماد به ذات پاک او بود که به آن‌ها نیرو می‌بخشید و به استقامت و پایداریشان می‌افزود. (11) آری توکل و اعتماد، بر خدای که همه مشکلات در برابر اراده‌اش سهل و آسان و قدرتش فوق قدرت هااست، به انسان نیرو و روحیه بخشیده و او را در پیش برد اهدافش مصمم‌ترمی کند. در پرتو توکل به خداست که انسان می‌تواند در برابر مخالفت‌ها و دشمنی دشمنان اسلام، با کمال استقامت و پایداری مقاومت کرده و به اهدافش نایل آید. گرچه مخاطب در این آیات شخص پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌باشد ولی پیداست که دستوری است عمومی برای همه مؤمنان و مسلمانان جهان در تمام اعصار؛ چون در بسیاری از آیات دیگر عموم مسلمانان و مؤمنان را امر به توکل می‌کند.

2- 2 پایداری نوح در سایه توکل بر خدا.

دیگر از پیامبران که با استقامت تمام و شهامت اعجاب برانگیزد در برابر مشرکان و کفار که ندای توحیدی رامی خواستند در نطفه خفه کنند، ایستادگی کرد و استقامت به خرج داد حضرت نوح (ع) بود، او چنان در راه تبلیغ رسالت و ارشاد مردم، استقامت و پایداری به خرج داد که استقامت نوح ضرب المثل شده است. این اسقامت و پایداری و عدم خوف و هراس نوح از تهدیدات قومش، درسایه توکل و اعتماد بر خدا بود (چنانکه بیان خواهد شد انشاء الله)، قرآن کریم در این مورد چنین می‌فرماید : «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری به آیات اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» (12).
معنای آیه این است که : ای محمد (ص) داستان و خبر عظیم نوح را برای مردم تلاوت کن که چگونه تک و تنها از طرف خویش با مردم دنیا – که فرستاده ما به سوی آنان بود – سخن گفت و در سخنش علیه آنان تحدی کرد؛ یعنی یکتنه در برابر همه مردم دنیا ایستاد و به آنان گفت هر کاری که می‌توانند با او بکنند، و در باب رسالت خود با آنان اتمام حجت نمود : «آن زمان که به قوم خود گفت : ای مردم اگر مقام رسالت من و یا اینکه من در امر دعوت به سوی توحید قیام نموده‌ام و اینکه شما را به آیات خدا تذکر می‌دهم بر شما گران می‌آید» با اینکه می‌دانم این تذکر من باعث کشته شدنم خواهد شد، و بالاخره شما درصدد برخواهید آمد که خود را از دست من راحت نموده، به این منظور به من آسیب بزنید ولی من از این بابت هیچ نگران نیستم زیرا «توکل من بر خدای تعالی است». من در قبال آن کینه‌های درونیتان که مرا تهدید می‌کند، امر خود را به خدای تعالی واگذار نموده او را وکیل خود گرفته‌ام، تا در همه شئون من تصرف کند، بدون اینکه خودم در آن شئون تدبیری بکار برم «حال هر فکری دارید بکار زنید و هرکید و نقشه‌ای دارید بریزید و شرکا و خدایان خود را» که می‌پندارید در شداید شما را یاری می‌کند «به یاری بخوانید» و هر نقشه‌ای که به نظرتان رسید درباره من عملی کنید. این امر که نوح (ع) به قوم خود کرده امر معمولی نیست، بلکه امری است تعجیزی که منظور از آن عاجز کردن طرف مقابل است (13) . نوح فرستاده بزرگ خدای سبحان با قاطعیتی که ویژه پیامبران اولوالعزم است، در پرتو نیروی عظیم توکل بر خدا و اتکال به او بود، که با کمال شجاعت و شهامت با نفرات کم و محدودی که داشت، در مقابل دشمنان نیرومند و سرسخت ایستادگی کرده، و قدرت آن‌ها را به باد مسخره گرفته و در راه انجام رسالت خود لحظه‌ای از پا ننشست. این عمل نوح (ع) یک درس است برای تمام رهبران اسلامی و مؤمنان واقعی، که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلکه با اتکاء و توکل بر پروردگار، و با قاطعیت هرچه بیشتر آن‌ها را به میدان فراخوانند و قدرتشان را تحقیر کنند، که این عامل مهمی برای تقویت روحیه پیروان و شکست روحیه دشمنان خواهد بود.
.

3- 2 استقامت هود در برابر نافرمانی قومش.

یکی دیگر از پیامبران که در سایه توکل بر خدا، با استقامت تمام در برابر مخالفت‌های قومش ایستادگی و مقاومت نمود، حضرت هود (ع) است، او از مردمش دو چیز خواسته بود : یکی اینکه خدایان دروغین را ترک نموده، و دست از شرک و بت پرستی بردارد، و به عبادت خدای تعالی، که خالق زمین و آسمان، و پروردگار عالمیان است، رو آورده و موحد و یکتا پرست شوند، و دوم اینکه به او ایمان بیاورند و از او اطاعت و پیروی نمایند (14) اما مردم لجوج و دور از شرافت و انسانیت که مخاطب حضرت هود (ع) بودند، هردو پیش نهاد او را رد کردند و گفتند: ما شرکاء و خدایان خود را به صرف دعوت تو رها نمی‌کنیم و به تو ایمان نمی‌آوریم. حضرت هود در مقابل این پاسخ دو راز منطق قومش، نه تنها دست از ارشاد و هدایت آنان برنداشت، بلکه با کمال استقامت و پایداری در تبلیغ و دعوت مردم، به توحید و یکتاپرستی، به مبارزه با آنان پرداخته و بر پایداری خود در راه ابلاغ رسالت خویش تأکید نمود، قرآن کریم در حکایت از هود چنین می‌فرماید : « … فَکیدُونی جَمیعًا ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ‏ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّهٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (15) » یعنی: شما همه دست به دست هم داده، با من هر نیرنگی که می‌خواهید بزنید و بعد از اخذ تصمیم مرا مهلتی ندهید من، بر «الله» که پروردگار من و شماست، توکل کرده‏ام! هیچ جنبنده‏اى نیست مگر اینکه او بر آن تسلط دارد؛ (اما سلطه‏اى با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است. آری توکل کردن به خدای که فوق تمام قدرت‌ها است، به انسان نیروی می‌بخشد که می‌تواند در مقابل مشکلات مقاومت کند، چنانکه در پرتو نیروی عظیم توکل و اعتماد به خدا بود، که هود (ع) با کمال استقامت و شجاعت از اهداف خویش دفاع کرده، و مخالفت صریح خود را با شرک و بت پرستی اظهار داشت، و همچنین این نکته را با قاطعیت بیان نمود، که من در توکل کردنم بر خدای که مدبر امر من و شماست پیروزم، چون خدای متعال محیط بر کار من و شماست، و او شما را هلاک می‌کند نه مرا؛ زیرا او بر صراط مستقیم است، یعنی در برخورد حق و باطل همواره سنتش یک سنت بوده، و آن عبارت است از یاری کردن حق و غلبه دادن آن بر باطل (16) .

3 کفایت امور انسان از سوی خداوند در پی توکل بر او.

یکی دیگر از ثمرات و آثار توکل این است، که خداوند سبحان در پی توکل کردن بندگانش بر او، امور بندگان متوکلش را کفایت می‌کند (17). چنانکه قرآن مجید می‌فرماید : «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (18)» و کسی که بر خدا توکل کند، از نفس و هواهای آن، و فرمان‌های که می‌دهد خود را کنار بکشد، و زمام اختیار خویش را به خدا واگذار کرده و اراده و خواست خدای سبحان را، بر اراده و خواست خود مقدم بدارد، و عملی را که خدا از او می‌خواهد، بر عملی که خودش دوست دارد و نفس اماره او به آن دعوت می‌کند ترجیح بدهد، (به عبارتی دیگر به دین خدا متدین شود و به احکام او عمل کند و به معنای واقعی کلمه عبد و مطیع او باشد) «فهو حسبه» چنین کسی را خدا کافی و کفیل او خواهد بود، و کسی که خدا او را کفایت کند و کفیل او باشد، ملمات و گرفتاری او برطرف خواهد شد (19)؛ و اینکه قرآن می‌فرماید : «فهو حسبه» خداوند او را بس است (کافی و کفیل اوست)، علتش این است که خدای متعال آخرین سبب است، که تمامی سبب‌ها بدو منتهی می‌شود، در نتیجه وقتی او چیزی را اراده کند بجا می‌آورد و به خواسته خود می‌رسد، بدون اینکه اراده او دگرگونی پذیرد (20)، چون قدرت و اراده دیگری فوق قدرت و اراده خدای سبحان نیست، تا در عدم تحقق اراده خداوند، تأثیرگذار باشد و از محقق شدن آن جلوگیری نماید؛ زیرا خداوند متعال است که می‌فرماید : «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ …(21) » چیزی بین او و خواسته‌اش حایل نمی‌گردد، همچنین می‌فرماید : «وَ اللّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ …(22) » و تنها خداست که در جهان فرمان مى‏دهد و هیچ کس بر رد حکمش قادر نیست، با قدرتی که دارد می‌تواند تمام امور بندگان متوکلش را کفایت کند، و هر حکمی و کاری را که اراده کند، بدون کوچک‌ترین مانع محقق شود؛ و اما سایر اسباب که انسان‌ها در رفع حوایج خود متوسل بدان‌ها می‌شوند، سببت خود را از ناحیه خدا می‌گیرند، و آن مقدار را مالکند که او به آن‌ها داده، و اثرات که از آن‌ها تبارز می‌کند به اراده خداست، و هر صاحب قدرتی آن مقدار قدرت دارد که به آن داده شده، در نتیجه در مقام فعل آن مقدار می‌تواند عمل کند که او اجازه‌اش داده باشد؛ و کسی که تحت کفایت خداوند قرار بگیرد و خداوند به او وعده کفایت بدهد، چون خلف وعده در خداوند راه ندارد آن بنده به عزت و سعادت خواهد رسید و هیچ قدرت دیگر نخواهد توانست او را ذلیل کند. (23).

1- 3 کفایت امور انسان در سایه توکل از منظر روایات.

روایات متعدد نیز نقش توکل را در کارسازی و کفایت امور انسان بسیار برجسته می‌داند، به عنوان نمونه به چند تا روایت در این زمینه اشاره می‌کنیم: نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرماید: «من توکل علی الله کفاه مؤنته ورزقه من حیث لایحتسب (24)» هر که به خدا توکل کند، خداوند، هزینه او را کارسازی و کفایت کند و از جای که گمان نمی‌برد به او روزی رساند. امیر مؤمنان علی (ع) نیز این معنا را مطرح کرده چنین می‌فرماید : «من توکل علیه کفاه و من سأله اعطاه (25)»هرکس به او (خداوند متعال) توکل نماید (امورات و کارهای) او را کفایت کند، و هرکس از او بخواهد، می‌پردازد و عطا می‌کند. باز هم حضرت می‌فرماید : «توکل علی الله سبحانه، فإنه قد تکفل بکفایه المتوکلین علیه (26)»، به خدای سبحان توکل کن؛ زیرا که او کارسازی و کفایت توکل کنندگان به خود را ضمانت کرده است.

1- 3 کفایت رزق مادی و معنوی.

با توجه به اینکه یکی از فواید توکل کفایت امور انسان از سوی خداوند است، در بین امور و کارهای انسان، یکی از عمده‌ترین کارها رزق و روزی مادی ومعنوی انسان است، بنابراین در پی توکل بر خدای متعال است، که خداوند او را کفایت می‌کند و از جمله به حکم «ویرزقه من حیث لایحتسب (27) » از جای که او احتمالش را هم ندهد رزق مادی و معنوی او را فراهم می‌آورد. اما رزق مادی‌اش را بدون پیش بینی خود او می‌رساند، برای اینکه او قبل از رسیدن به درجه بالای از توکل، رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهری می‌دانست، درحالی‌که مسبب الاسباب خداست و اوست که اسباب و مسببات را پشت سرهم می‌چیند، و هر طوری که بخواهد نظام می‌بخشد، و به هر یک از آن اسباب بخواهد اجازه تأثیر می‌دهد، تأثیری که خود بنده چنان تأثیری برای آن سراغ نداشته و امید و توقع چنین اثر را نمی‌کشید؛ و اما رزق معنوی را – که رزق حقیقی هم همان است، چون مایه حیات جان انسان است، و رزقی است فنا ناپذیر – بدون پیش بینی خود او می‌رساند، دلیلش این است که انسان نه از چنین رزقی آگهی دارد و نه می‌داند که از چه راهی به وی می‌رسد. ولی در سایت توکل به خدا و تقوا پیشه کردن، تمام امور او کفایت و رزق مادی و معنوی او تأمین می‌شود؛ بنابراین خدای سبحان که ولیّ و عهده دارو سرپرست بنده متوکل خویش است، او را از پرتگاه‌های هلاکت بیرون می‌کشد، و از طریقی که خود او پیش بینی آن رانمی کند روزی می‌دهد، و چنین بنده به خاطر اینکه بر خدای تعالی توکل کرده، و همه امور خود را به او واگذار نموده، هیچ چیز از کمال و نعمت‌های را که قدرت بدست آوردن آن را در خود می‌بیند از دست نمی‌دهد (28). نبی مکرم اسلام (ص) در ارتباط با آیه 3 سوره «ق» می‌فرماید : اگرآیه که در قرآن جایگاه و ارزش توکل را بیان می‌کند، مردم سرلوحه زندگی‌شان قرارمی دادند آن‌ها را کافی بود و بسنده می‌کرد (29) . در تعبیر دیگر آن حضرت می‌فرماید: «من توکل علی الله کفاه مؤنته ورزقه من حیث لایحتسب (30)» هر که به خدا توکل کند، خداوند، هزینه او را کارسازی و کفایت کند و از جای که گمان نمی‌برد به او روزی رساند.

2- 3 کفایت امور در برابر افراد روگردان از حق.

در سوره مبارکه توبه، قرآن کریم بعد از آنکه اوصافی از پیامبر گرامی اسلام (ص) را بیان می‌کند از قبیل اینکه : او حریص و علاقه‌مند هدایت شماست، از ناراحتی شما ناراحت می‌شود، رأفت و رحمت خاصی به مؤمنین دارد، و… خطاب به پیامبر خدا چنین می‌گوید : «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ (31)، اگر آن‌ها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو : »خداوند مرا کفایت مى‏کند؛ هیچ معبودى جز او نیست؛ بر او توکّل کردم؛ و او صاحب و پروردگار عرش بزرگ است این آیه شریفه می‌رساند که درجای که انسان در مقابل افراد لجوج و بدو راز منطق قرارمی گیرد، بگو نه ای که نه تنها سخن حق را نمی‌پذیرند و دست از دشمنی و بیدادگری بر نمی‌دارند، بلکه به پیامبران الهی و خیر خواهان جامعه پشت کرده و به مخالفت‌ها و سرکشی خودشان ادامه می‌دهند، باید با اسلحه توکل و اعتماد به خداوند اهدافش را دنبال کند، و خداوند سبحان نیز او را تنها نخواهد گذاشت، و امورات و مهمات او را کفایت خواهد کرد. علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید : «در این آیه شریفه، جمله» علیه توکلت که حصر را می‌رساند، بیانی است که جمله «حسبی الله» را، که به التزام بر معنای توکل دلالت دارد تفسیرمی کند؛ و اگر فرمود: «فقل حسبی الله» و نفرمود : فتوکل علی الله برای این است که رسول گرامش را ارشاد کند به اینکه، باید توکلش بر خدا، توأم باشد با یاد این حقایق که معنای حقیقی توکل را روشن می‌سازد؛ و انسان به آنچه که از اسباب ظاهری برمی خورد و پی می‌برد وثوق و اتکاء نکند، بلکه معتقد باشد که هر سببی هر اثر و خاصیتی که دارد خداوند به آن افاضه کرده، و در رسیدن به غرض و هدف خود تنها به پروردگار جهان اتکاء کند (32).

3- 3 کفایت امور در برابر دشمن.

در سوره انفال خداوند سبحان، پیامبرش را دستور به جنوح و تمایل به صلح و سازش می‌دهد، البته در صورتی که دشمن روی موافقت نشان دهد : «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها…» سپس دستور به توکل داده می‌فرماید : «وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (33)». در آیه بعدی نتیجه توکل را که، کفایت کردن امور از جانب خدا باشد بیان کرده و در ضمن، جواب سؤال احتمالی را داده است، و آن اینکه کسی بپرسد، ممکن است تمایل دشمن به صلح و سازش با هدف خدعه و نیرنگ باشد، و از این طریق مؤمنین را غافل گیر کرده، و در موقع مناسب در شرایطی که در نظر دارند، برآنها شبیخون بزنند. خداوند متعال در جواب فرموده : «وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ …» اینکه ما تو را امر به توکل کردیم، برای همین بود که بدانی اگر دشمن بخواهد به این وسیله به تو نیرنگ بزند خدا نگهدار تو و بس است تو را؛ و در نتیجه توکلت بر خدا، از کفایت او امور تو را و نگهداشتن تو را از خدعه و نیرنگ دشمن بهره‌مند خواهی شد.

4 برخورداری از امداد خداوند در سایه توکل.

یکی دیگر از آثار و فواید که بر توکل مترتب می‌شود و توکل کنندگان بر خدا از آن برخوردارمی گردند، امداد و حمایت خداوند است (34)، که در شرایط حساس به سراغ آنان می‌آید، و نقشه‌های از پیش طراحی شده دشمن را خنثی کرده، و شر آنان را از مؤمنین و متوکلین دفع می‌کند. قرآن می‌فرماید : «یا منها اینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وات قوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (35). اى کسانى که ایمان آورده‏اید! نعمتى را که خدا به شما بخشید، به یاد آورید؛ آن زمان که جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند)، اما خدا دست آن‌ها را از شما باز داشت! از خدا به پرهیزید! و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».
در این آیه‌ای شریفه خداوند به مؤمنین یادآوری می‌کند که دشمنان شما می‌خواستند شما را از بین ببرند، و ضربه نهایی را به شما وارد ساخته و برای همیشه خودشان را راحت کنند، ولی خداوند شر دشمنانتان را ازشما دفع کرد، و آن‌ها نتوانستند هیچ کاری از پیش ببرند.
بنابراین شما نیز باید از دو نیروی مهم تقوا و توکل بر خدا برخوردار باشید، که اگر چنین شد همیشه امداد و یاری خداوند به سراغ شما خواهد آمد. اما اینکه این آیه شریفه به کدام یک از دسیسه‌ها و نیرنگ دشمنان اسلام برای نابودی مسلمین و اسلام اشاره دارد، بین مفسرین اختلاف است. علامه طباطبایی در المیزان ذیل این آیه شریفه می‌فرماید: «این عبارت با هر یک از وقایع گوناگون و متعددی که در میان کفار و مسلمانان واقع شده، چون جنگ‌های بدر، احد، احزاب، و… سازش دارد؛ بنابراین ظاهراً منظور مطلق جاهای است، که بت پرستان تصمیم به کشتار و نابودی مسلمانان و محو اثر اسلام و توحید می‌گرفته‌اند».(36) به هر حال در آخر این آیه شریفه که خداوند متعال دستور به تقوا و توکل داده : «وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»، این نکته قابل استفاده است، که اگر مسلمانان بخواهند همیشه از امدادهای الهی برخوردار، و از شر دشمنان اسلام در امان باشند، و دست اجانب و بیگانگان را برای ابد از سر مسلمین کوتاه نمایند، باید مجهز به دو اسلحه تقوا و توکل باشند. بعضی از مفسرین می‌گوید : در حقیقت منظور تحذیر شدید از ترک تقوا و ترک توکل بر خداى سبحان است (37) علی‌ای حال منافات به اهم ندارد. راستی توکل چه نیروی عظیمی است، که وقت خداوند سبحان نعمت‌هایش را برای بندگان خود متذکر می‌شود، به آن‌ها هشدار می‌دهد که به پاس این نعمت‌ها تقوا را رعایت کرده و تنها بر خدا توکل و اعتماد نمایند، و بدانند که اگر پرهیزگار و متکی به خدا باشند، در زندگی تنها نخواهند ماند، و آن دست غیبی که همیشه حافظ و یاور آن‌ها بوده و خطرات دشمن را از آنان دفع کرده، باز هم ازآنها حمایت خواهد کرد، و دست‌های را که برای ضربه زدن به مؤمنین متوکل، از آستین بیرون آمده، قطع و نقشه‌های خائنانه‌ای آنان را نقش بر آب خواهد ساخت.

1 – 4 توکل در این آیه در چه مورد است؟

علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می‌فرماید : «منظور از توکل در اینجا، هم در کارهای زندگی تکوینی و هم در امور دینی و یا تنها مربوط به امور دینی است، به این معنی که خداوند مؤمنین را فرمان می‌دهد، که خدا و پیامبرش را در احکام دینش و تمام آنچه را که پیامبر (ص) آورده و شرح داده اطاعت نموده و کار دین و قوانین الهی را به خدایشان واگذار کرده، و از دخالت‌های مستقلانه خود و تصرفات نا به جا در قوانین دینی که خدا به ایشان سپرده است بپر هیزند، چنانکه فرمان می‌دهد که در سلسله علل و معلولات تکوینی، (نیز) خدا را اطاعت کرده و به آن روش عمل نمایند که خداوند دستور داده، و هر چیزی را در زندگی از راهش بجویند، البته اعتماد به این اسباب ظاهریه نداشته و استقلال و ربوبیت به آن‌ها نداده، و به انتظار نتایجی باشند که خداوند با تدبیر و مشت خود اراده نموده و به رایشان انتخاب می‌کند».(38).

2 – 4 مؤمن آل فرعون و برخورداری از امداد الهی.

قرآن کریم در سوره غافر نمونه‌ای دیگر، از کسانی که در پرتو توکل بر خدا مورد حمایت او قرار گرفت، خبر می‌دهد که چگونه در سایه واگذاری امورش را به خداوند واتکاء داشتن به او، از امدادهای الهی برخوردار شده و از توطئه‌های که بر ضد او چیده شده بود نجات پیدا کرد؛ و این نمونه در مورد مؤمن آل فرعون است (39)، که در برابر ظلم وبی عدالتی‌ها و سرکشی‌های فرعون به حمایت حضرت موسی قیام کرد، قرآن کریم بعد از آنکه گفتگوهای او را با فرعون بازگو می‌کند، از توکل و تفویض او کارهایش را به خدا خبر می‌دهد («أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ») و نتیجه که در سایه توکل و واگذاری کارهایش به خدا، عاید او شد و امدادهای که از طرف خداوند شامل حال او گردید، چنین بیان می‌کند : «فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ به آل فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (40)، (قوم به جاى آنکه پند مؤمن آل فرعون را بشنوند قصد آزارش کردند) پس خدا از شر و مکر فرعونیان او را محفوظ داشت و عذاب سخت آل فرعون را فرا گرفت (و همه به دریاى هلاکت غرق شدند)» علامه طباطبایی می‌گوید : «فوقیه الله سیئات ما مکروا» این جمله تفریع و نتیجه تفویض امور است به خداى تعالى، یعنی : نتیجه واگذارى امورش به خدا این شد، که خداى سبحان شر کفار و نقشه‏هاى شوم آنان را از وى بگردانید و خدای تعالى شر آن‌ها را دفع کرد (41) . مفسرین می‌گویند تعبیر به «سیئات مامکروا» نشان می‌دهد که اجمالاً توطئه‌های مختلفی بر ضد او چیدند، و کفار نسبت به او قصد سوء داشتند (42) . اما این توطئه‌ها چه بود قرآن به صورت سربسته بیان کرده است، طبعاً انواع مجازات‌ها و شکنجه‌ها، و ممکن است جزئی از این توطئه‌ها، توطئه تحمیل بت پرستی و بیرون کردن او از خط توحید و سرانجام قتل و اعدام بوده است. اما لطف الهی همه آن‌ها را خنثی کرده و بنده مؤمن و مجاهد خودش را که گفت : «وأُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ (43) کارش را به خدا واگذار کرده و تکیه گاهش او را قرار داده بود، تنها نگذاشت و در وقت بسیار حساس و سرنوشت ساز، او را یاری کرده و از شر فرعونیان نجات داد. اما این که چگونه نجات یافت در بین مفسران اختلاف به چشم می‌خورد. در بعضی از تفاسیر آمده که او با استفاده از یک فرصت مناسبی که به رایش پیش آمد خودش را به حضرت موسی رساند، و همراه بنی اسرائیل از دریا عبور کرد، و نیز به صورت قول قیل آمده است که وقتی تصمیم بر قتل او گرفتند او به کوهی متواری شد (44)، فرعون دو نفر را (برای دستگیری او) دنبالش فرستاد، وقت آن دو نفر آمدند دیدند که مؤمن آل فرعون در حال قیام است و دارد نماز می‌خواند، درحالی‌که اطراف او را صف‌های از وحوش بیابان گرفته‌اند، آن دو از دیدن این منظره ترسیدند و از آنجا فرار کرده برگشتند. (45) بعضی از مفسرین درصدد جمع این اقوال برآمده می‌گوید : این دو قول منافاتی با هم ندارد ممکن است نخست (با متواری شدند) در بیرون شهر مخفی شده باشد، تا بعداً به بنی اسرائیل ملحق گردد. (46) آری چه کسی واقعاً و با یقین و اعتقاد کامل امورش را به خدا واگذار کرد و او را از صمیم قلب و ته دل خواند که او یاری نکرد و تنها گذاشت!؟ و هر که اعتماد و ارتباطش را با خداوند قوی بسازد خداوند نیز در شرایط سخت و دشوار و موقعیت‌های حساس او را مورد حمایت و امداد خویش قرار داده و از الطاف خفیه‌اش بهره‌مند می‌سازد، چنانکه مؤمن آل فرعون را در پی رو آوردن و توکلش به خدا یاری کرد، و از شر ظالم‌ترین و سرکش‌ترین افراد نجات داد.».

5 بهره‌مندی از نعمت خداوند در سایه توکل بر او.

یکی از آثار و فوایدی که توکل دارد این است که در پرتو این صفت فاضله، انسان می‌تواند زمینه‌ای برخورداری از رضایت و نعمت‌های (47) دنیوی و اخروی خداوند سبحان را فراهم ساخته و از آن بهره‌مند گردد، قرآن کریم وقت از نعمت‌های الهی خبرمی دهد می‌فرماید : «فَما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (48). آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنیاست، و آنچه نزد خداست براى کسانى که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل مى‏کنند بهتر و پایدارتر است‏ ».علامه طباطبایی می‌گوید : «مراد از» ما عندالله ثواب‌های است که خدا برای مؤمنین (و متوکلین) ذخیره کرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ایشان بدهد (49)، چه نعمتی بالاتر از ثواب و پاداش‌های که برای مؤمنین و توکل کنندگان ذخیره شده است، وجود دارد، که با اعطای آن از سوی خداوند موجب رفعت مقام و مرتبه آنان گردیده، و قرب بیشتری به ذات اقدسی الهی پیدا می‌کنند. قابل توجه این که، در این آیه روی مسأله‌ای ایمان و توکل تکیه شده است، این به خاطر آن است که امید به پاداش‌های الهی، برای کسانی است که علاوه بر ایمان توکل داشته باشند و کار خویش را به خدا تفویض کرده و تسلیم اراده او هستند.

1-5 برخورداری از نعمت رزق و روزی در اثرت و کل.

در مورد تأمین نعمت روزی انسان در سایه توکل بر خدا، پیامبر گرامی اسلام (ص) تعبیر بلند و شیوای دارد که درجاهای متعدد، از تفاسیر گرفته تا کتب روایی نقل شده است، حضرت می‌فرماید : «لوتوکلتم علی الله حق توکله لرزقکم کمایرزق الطیرتغدوخماصاوتروح بطانا (50)» اگر شما، چنان که باید، به خدا توکل کنید، خدا همان گونه که پرنده را روزی می‌دهد؛ (صبحگاهان) با شکم خالی می‌رود و (شامگاهان) با شکم پر بر می‌گردد، شما را نیز روزی می‌دهد. این حدیث شریف نقش توکل را به خوبی ترسیم می‌کند، و آن این که اگر کسی آن طوری که باید و شاید توکل بر خدا داشته باشد، امکان ندارد که در پی کسب روزی و تأمین معاش باشد ولی نتواند بدست بیاورد، اگر چنین شد بدون تردید اشکال در توکل شخص است و باید دید با چه امید و آرزوی درصدد تأمین معاش برآمده است.

6 برخورداری از فضل و رضایت خداوند.

همچنین از آثار تو کل بر خدا و فواید که عاید شخص توکل کننده می‌شود، بهره‌مندی از فضل و رحمت خداوند و رضایت او است، آیه که این ویژگی مهم را برای توکل کنندگان ثابت می‌کند، در بین آیات است که در مورد جنگ احد و پس از آن نازل شده است، برای نتیجه‌ای مطلوب گرفتن از این آیه، نا گزیریم که به ماجرای پس از جنگ احد اشاره داشته باشیم. پس از جنگ احد لشکر فاتح ابوسفیان به سرعت راه مکه را در پیش گرفته و رهسپار مکه شدند، هنگامی که به سرزمین بنام «روحاء» رسیدن از کار خود که چرا کار مسلمانان را تمام کرده برنگشتیم پشیمان شدند، و تصمیم گرفتند که برگردد به مدینه و باقی مانده مسلمانان را نابود نمایند، این خبر به رسول خدا (ص) رسید فوراً دستور دادند که لشکر احد خود را برای جنگ دیگر آماده کنند، مخصوصاً دستور داد که مجروحان جنگ احد به صفوف لشکر بپیوندند. به این ترتیب پیامبر اکرم (ص) و ارتش اسلام در محلی بنام «حمراء الاسد» که از آنجا تا مدینه هشت میل فاصله بود، رسیدند و همان جا اردو زدند. این خبر به لشکر قریش رسید، آن‌ها از این مقاومت عجیب و مخصوصاً از شرکت مجروحان در میدان نبرد وحشت کردند، و شاید تصور می‌کردند که لشکر تازه نفس از مدینه به این‌ها پیوسته باشند، و این بار با شکست سخت رو برو شوند؛ لذا ابوسفیان و اطرافیانش تصمیم گرفتند، که به سرعت طرف مکه برگردند. برای اینکه مسلمانان آنان را تعقیب نکنند و فرصت کافی برای برگشتن داشته باشند جمعی که قصد رفتن به مدینه را داشتند، ازآنها خواستند که به پیامبر اسلام (ص) و مسلمانان این خبر را برسانند که ابوسفیان وبت پرستان قریش با لشکر انبوه برای نابودی شما به طرف مدینه می‌آیند. هنگامی که این خبر به مسلمانان رسید، با کمال استقامت و پایداری و با اعتماد و اتکال به خدا گفتند : «حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ (51)، خدا ما را کافی است و او بهترین مدافع ماست (52).».
به دنبال این استقامت و ایمان و پایداری آشکار که، درسایه توکل و اعتماد به خداوند متعال بدست آورده بودند، قرآن مجید نتیجه عمل آن‌ها را، که با ایمان راسخ و توکل به خدا به دعوت پیامبر او لبیک گفته و قرار را بر فرار ترجیح دادند، از نعمت و فضل پروردگار برخوردار شده و بالاتر از آن رضایت و خشنودی خداوند را به دست آوردند، چنین بیان می‌کند : «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ (53)، به همین جهت، آن‌ها (از این میدان)، با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید؛ و از رضاى خدا، پیروى کردند؛ و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است‏». چه نعمت و فضلی بالاتر از این که بدون وارد شدن در یک برخورد خطرناک با دشمن، سالم و بدون متحمل شدن رنج و زحمت جنگ و نبرد به مدینه مراجعت کردند، درحالی که پاداش مجاهدین و سربازان که در میدان نبرد با دشمن به جهاد و مبارزه پرداخته باشند به آن‌ها عطا شد، علاوه بر اینکه خشنودی خداوند سبحان را کسب نموده و از فرمان او متابعت کردند. چنانکه درتفسیر ابوالفتوح رازی ذیل آیه شریفه آمده : «یاران رسول خدا (ص) گفتند یا رسول الله این کاری که ما کردیم (برای جنگ و نبرد با دشمن از مدینه بیرون آمدیم درحالی که جنگی صورت نگرفت) غزا بود؟ (غزوه و جهاد با دشمن به حساب می‌آید؟ ) خداوند متعال این آیه شریفه را، فرستاد و فرمود این متابعت فرمان و رضای من است، ثوابش ثواب غازیان باشد و سلامت و غنیمت با آن یار و همراه، و رضای من حاصل است» (54).

7 توکل عامل پیروزی درمقابله با دشمن.

بدون تردید یکی از عوامل پیروزی و غلبه بر دشمن، اعتماد و اتکاء داشتن به خدا و امیدوار بودن به نصرت و یاری او است. به تعبیر دیگر یکی از آثار توکل بر خدا در قرآن کریم، پیروزی در مقابله با دشمنان (55) و سرکشان که در ستیز با حقند، بیان شده است. شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیرش در ذیل آیه شریفه 160 آل عمران می‌گوید : «نصرت و پیروزی بر دشمنان دین خدا، نه به مال و شوکت است و نه به عدد و عدت، فقط به خدای سبحان تعلق دارد، و با اتکاء و توکل به خدا بدست می‌آید».(56) در سوره آل عمران، بعد از آنکه خداوند پیامبرش را دستور به عفو و گذشت از مسلمین و طلب استغفار برای آن‌ها می‌دهد، و به مشورت و توکل بر خدا، امر می‌کند، در آیه بعدی معنی وجوب توکل بر خدا و پیامد و نتیجه (57) آن را چنین بیان می‌فرماید : «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ به عده وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ، (58) پس از دستور به توکل بر خدا در آیه پیش، اینک در این آیه، قرآن مفهوم بلند و ثمره شکوهمند اعتماد واقعی به پروردگار را به تصویر می‌کشد : اگر خداوند شما را در برابر کسانی که با شما می‌جنگند، یاری کند، گرچه شما آنان بسیار و امکاناتشان فراوان باشد و نیرو و امکانات شما به ظاهر اندک، باز هم آنان قدرت چیرگی بر شما را نخواهند داشت، اما اگر او یاری خویش را به سبب دگرگونی نا مطلوب شما در اندیشه و عقیده و عملکرد، از شما دریغ دارد و شما را در برابر دشمن به حال خود وانهد چه کسی بعد از او به شما کمک خواهد کرد؟ (باید کسانی که ایما ن به خدا دارند فقط بر او توکل کنند تا از حمایت و نصرت او بهره‌مند شوند). واژه» من در آیه شریفه گرچه به ظاهر پرسشی است، اما در حقیقت به مفهوم نفی است، چرا که پاسخ جمله منفی است؛ و از این رواست که پاسخ آن در قرآن نیست تا رساتر باشد، پژوهنده و تلاوت کننده آگاه را به تفکر وا دارد، (59) و نقش توکل بر خدا بیشتر به رایشان روشن شود، که یکی از راه‌های جلب یاری و دستگیری خداوند، همین صفت حسنه توکل است. در آخر آیه با بکار بردن سبب توکل (که ایمان باشد) درجای خود توکل مؤمنین را امر به توکل نموده و می‌فرماید : «وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی مؤمنین به سبب اینکه ایمان به خدا دارند و ایمان دارند به اینکه ناصر و یاوری جز او نیست باید فقط بر او توکل کنند (60). آری، قدرت او بالاترین قدرت‌هاست به حمایت و پیروزی هرکس اقدام کند، هیچ کس نمی‌تواند بر او پیروز گردد، کسی که این چنین همه پیروزی‌ها و سربلندی از او سرچشمه می‌گیرد، و اگر او از انسان حمایت و دستگیری نکند هیچ پناه گاه و یاور دیگری نیست، پس با ید به او تکیه کرد و از او کمک خواست و در سایه توکل بر او پیروزی و غلبه بر دشمنان را بدست آورد. در حقیقت روی سخن در آیه قبلی به پیامبر (ص) بود و به او دستورمی داد، و اما در این آیه روی سخن به همه مؤمنان است، و به آن‌ها می‌گوید که با پیروی از پیامبر خدا (ص) باید بر ذات پاک خدا تکیه کرده و اتکا ل و اعتماد به او داشته باشند، لذا در پایان آیه تمام مؤمنین را دستور به توکل می‌دهد و می‌فرماید: «وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . بدین گونه وجوب و لزوم توکل بر خدا را نیز بیان می‌کند(61)
در تفسیر اطیب البیان می‌نویسد :« آنچه مستفاد می‌شود از این آیه شریفه به ضمیمه آیه سابقه و ادله که بر لزوم توکل اقامه شد ، اینکه نصرت الهی منوط و مربوط به توکل است ، و همین توکل کافی است و لو فاقد اسباب غلبه از جهت کمی عده و کمی اسباب باشد ، و اگر توکل بر او نکنید ولو نیروی شما محکم وعدّه شما بسیار باشد ، مورد خذلان می‌شوید و نیرو و کثرت عدّه به شما نفعی نمی‌رساند .»(62) بنابراین برای رسیدن به عزت و عظمت و اقتدار و پیروزی ، باید به ذات اقدس باری تعالی توکل کرد ، و کارش را به او واگذار نمود ؛ چون عزت و عظمت از آن اوست و کسی که به او ایمان و اعتقاد داشته باشد .

1-7 پیروزی موسی و بنی اسرائیل در سایه توکل

در داستان موسی و بنی اسرائیل می‌بینیم که در سایه توکل و ایمان به خدا ، بر دشمن غلبه می‌کنند و از زنجیر اسارت و بردگی فرعون و فرعونیان ، که هیچ گونه اختیاری از خود نداشتند و با آن‌ها همچون حیوانات اسیر معامله می‌شد ، رهای پیدا کردند.قرآن کریم بعد از آنکه مخالفت و نافرمانی‌های بنی اسرائیل از حضرت موسی(ع) را بیان می‌کند ، به دو نفر از مردان با ایمان و دارای روحیه توکل اشاره می‌کند ، که با دوراندیشی و آگاهی اجتماعی و سیاسی در سایه توکل بر خداوند ، برای دفاع از پیشنهاد حضرت موسی (ع) به پا خواستند و به بنی اسرائیل گفتند:« … ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (63)، شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!» در اینجا برای غلبه و پیروزی بردشمن به توکل بر خدا دستور داده شده است ، و یگانه عامل پیروزی و راه فایق آمدن ، بر تمام مشکلات و سختی‌های که از طرف مخالفین و سرکشان و معاندین فرا روی انسان قرار داده می‌شود ، و بن بست ها و چالش‌های را که برای به دام انداختن منادیان توحید و عدالت ، بر سر راه آن‌ها ایجاد می‌کنند و دام‌های که بدین منظور می‌گسترانند ، توکل بر خدا و ایمان به او معرفی شده است ، یعنی اگر ایمان به خدا و توکل بر او داشته باشید ، می‌توانید از میدان‌های نبرد نظامی و فکری و فرهنگی ، غالب و پیروز بیرون آمده و دشمنان دین و انسانیت و آزادگی و شرف را برای همیشه مخذول و منکوب بنمایید . چنانکه قرآن می‌فرماید :« …وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ،(64) و شما برترید (و پیروز و غالب) اگر ایمان داشته باشید». در سوره انفال خداوند متعال می‌فرماید:« … وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (65)، هرکس بر خدا توکل کند (پیروزمی گردد) خداوند عزیز و حکیم است . از این آیه شریفه استفاده می‌شود که اگر انسان پس از استفاده و بکار گیری اسباب و عوامل طبیعی خودش را به خدا بسپارد و با اتکاء و توکل به او استقامت و پایداری از خود نشان دهد، خداوند او را در مقابله با دشمن و همچنین در برابر مشکلات و بحران‌های که در مسیر زندگی انسان به وجود می‌آیند، یاری خواهد کرد،چه اینکه خداوند قادری است که هیچ کس در مقابل او یارای مقاومت ندارد و حکیمی است که ممکن نیست دوستان و مجاهدان راهش و کسانی را که بر او اعتماد و توکل کرده و او را وکیل خود قرار داده‌اند ، تنها بگذارد و یاریشان نکند.(66) چنانکه علامه طباطبایی در ذیل این آیه می‌فرماید :« کسى که در امور خود بر خدا توکل کند خداوند کفایتش مى‏کند ، چون او عزیز است ، و هر کس که از او یارى جوید یارش کرده ( و بر دشمنانش غالب می‌گرداند ) چون او حکیم است ، و در نهادن هر امرى را در جاى خود به خطا نمى‏رود»(67).

2 – 7 توکل عامل پیروزی بردشمن از منظر روایات

روایات متعدد نیز به نقش توکل در غلبه بردشمن اشاره دارد ،‌ ازجمله در روایت از امام باقر(ع) پنجمین پیشوای شیعیان چنین آمده است : «من توکل علی الله لایغلب ومن اعتصم باالله لایهزم (68)» ، کسی که بر خدا وند توکل کند مغلوب نمی‌شود و کسی که به خدا تمسک کند شکست نمی‌خورد (بلکه پیروزی و غلبه بر دشمنان نصیب او خواهد شد). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز توکل بر خدا را یگانه عاملی پیروزی بردشمن و محفوظ ماندن از شر او بیان می‌دارد ، آنجا که می‌فرماید :« التوکل علی الله نجاه من کل سوء، و حرز من کل عدوّ (69) » توکل بر خداوند ، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است.

8 – توکل عامل محفوظ ماندن از سلطه شیطان

از آنجای که شیطان دشمن آشکار و قسم خورده انسان است ، و در راه اغوا و گمراه کردن انسان‌ها از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند ،چنانکه خودش سوگند یادکرده است که همه انسان‌ها را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص و خالص خداوند را. (70)قرآن کریم برای محفوظ ماندن انسان از اغوا و گمراه گری های شیطان ، راه‌های مختلفی را فرا روی انسان قرار داده است ، یکی از آن راه‌ها برخورداری انسان از نیروی عظیم توکل است ،که در سایه آن از تحت سلطه قرار گرفتن شیطان و متضرر(71) و گمراه شدن به سبب او، محفوظ می‌ماند، چنانکه در سوره اسراء خداوند متعال خطاب به شیطان می‌فرماید :« إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً،(72) تو هیچ سلطه‌ای بر آن بندگان من – که به راستی فرمانبردار من باشند و مقررات را رعایت کرده و برمن اتکال داشته باشد – نخواهی داشت ، چرا که آنان نیک می‌دانند که وعد ه ها و بافته‌های تو دروغ و فریبنده است ، به همین جهت فریب تو را نخواهند خورد. همین بس و کافی است که پروردگارت حافظ و نگهبان این بندگان راستین خویش است ، و آنان را از آفت شرک و فریب شیطان حفظ می‌کند(73)». بدیهی است که حفظ کردن خداوند بندگانش را از شر شیطان در صورتی است ، که بندگانش مطیع و فرمان بردار او باشند ، و او را وکیل خود قرار داده و بر او توکل کنند ، اینجاست که خداوند بندگان متوکلش را از شر شیطان حفظ می‌کند . در غیر این صورت شیطان برآنها سلطه پیداکرده و به اغوا و گمراهی آنان می‌پردازد ، و با توجه به آیات دیگری که سلطه شیطان را نفی می‌کند ، به این نتیجه می‌رسیم که شیطان بر کسانی که مطیع و فرمان بردار خداوند و متوکلان بر او هستند ، نمی‌تواند سلطه پیدا کرده و گمراه نماید .تفسیر انوار درخشان در ذیل این آیه می‌گوید :«و کفی بربک وکیلا»، علت عدم سلطه شیطان را بر بندگان خدا بیان نموده است ، و آن اینکه صفت حسنه توکل در روان آنان رسوخ دارد و خود را فاقد هرگونه استقلال و ولایت می‌دانند ، و هرلحظه حیات وزندگی و همه امور خود را در حیطه قدرت کبریای (خدای سبحان) قرار داده ، و او را ولی خود می‌دانند . خداوند متعال نیز آنان را در حیطه تدبیر و ولایت مخصوص درمی آورد ، عصمت و سلامت قلب و استقامت آنان را در اداء وظایف تعلیم و تربیت بشر به عهده گرفته است» (74)، و بندگان مطیع و آن‌های که بر خدا توکل می‌کنند را، از قرار گرفتن تحت سلطه شیطان حفظ می‌کند .

1- 8) استعاذه به معنای توکل بر خدا

خداوند متعال در سوره نحل می‌فرماید :« فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، (75) هنگامى که قرآن مى‏خوانى، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر».« استعاذه » طلب پناه است ، و معنای آیه این است که وقتی قرآن می‌خوانی از خداوند سبحان بخواه مادامی که مشغول خواندن هستی از اغوای شیطان رجیم پناهت دهد ، پس استعاذه‌ای که در این آیه بدان امر شده حال و وظیفه قلب و نفس قرآن خوان است ، او مأمور شده مادامی که مشغول تلاوت است این حقیقت ، یعنی استعاذه به خدا را در دل خود بیابد نه اینکه به زبان بگوید «اعوذباالله من الشیطان الرجیم » و این استعاذه زبانی و امثال آن سبب و مقدمه برای ایجاد آن حالت نفسانی است نه اینکه خودش استعاذه باشد و اگر به خود این سخن استعاذه بگوییم مجازا گفته‌ایم ، خدای تعالی هم نفرموده هر وقت قرآن می‌خوانی بگو: «اعوذ باالله من الشیطان الرجیم »بلکه فرموده هر وقت قرآن می‌خوانی از خدا پناه بخواه .(76) در آیه بعدی این سوره که خداوند متعال می‌فرماید :«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى اینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون ٭إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى اینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ اینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ» (77) در واقع در مقام تعلیل امری است ، که در آیه قبلی راجع به استعاذه آمده بود ، و معنای مجموع آن این می‌شود ، که هر وقت قرآن می‌خوانی پناه ببر به خدا از شر شیطان ؛ زیرا تنها کسانی از شر او ایمنند ، که به خدا ایمان آورده و بر او توکل کرده باشند . تنها تسلط شیطان بر آن نفوسى است که او را دوست گرفته‏اند و کسانى که (به اغواى او) به خدا شرک مى‏ورزند. از این آیه شریفه دو نکته قابل استفاده است :
اول اینکه : استعاذه به خدا ، توکل به خداست ؛ زیرا خدای سبحان در تعلیل لزوم استعاذه بجای استعاذه توکل را آورده ، و سلطنت شیطان را از متوکلین نفی کرده .
دوم اینکه : ایمان و توکل دو ملاک صدق عبودیتند ، که ادعای عبودیت با نداشتن آن دو، ادعای کاذب است . آیه « إِنَّ عِبَادِى لَیْس لَک عَلَیهِمْ سلْطنٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغَاوِینَ (78)» که حکایت خطاب پروردگار به ابلیس است نیز همین معنا رامی رساند ، یعنی سلطنت شیطان را از بندگان نفی نموده است ، چیزی که هست در آیه مورد بحث بجای بندگان ، افراد با ایمان و متوکل را آورده. اعتبار عقلی هم با این معنا می‌سازد ، زیرا توکل عبارت است از اینکه : انسان زمام تصرف خود را در امور بدست غیر خود دهد ، و تسلیم او شود که هرچه او صلاح دید و کرد ، همان را صلاح خود بداند و این خود اخص آثار عبودیت است.(79)

2- 8) رابطه اطاعت خدا و توکل

در ذیل آیه 13 سوره تغابن علامه طباطبایی می‌فرماید :« لازمه وکیل گیری این است که اراده وکیل قایم مقام اراده موکل ، و فعل او فعل این باشد ، و این به وجهی با معنای اطاعت (و بندگی و عبودیت ) منطبق است ؛ چون مطیع هم اراده و عمل خود را تابع اراده مطاع می‌داند ، و اراده مطاع قایم مقام اراده مطیع ، عمل مطیع متعلق اراده مطاع می‌شود ، گوی عمل از خود مطاع صادرشده ، و بنابراین ، اطاعت به وجهی به توکیل برگشت می‌کند ، و توکیل به وجهی اطاعت است».(80) این بیان علامه (ره) این نکته را که (ایمان و توکل دو ملاک صدق عبودیتند) ثابت می‌کند و همچنین تلازم این دو سرمایه عبودیت را نشان می‌دهد . در آیات مذکور(آیه99 و100 سوره نحل) مردم به دو گروه تقسیم شده است ، گروهی که تحت سلطه شیطانند و گروهی که بیرون از این سلطه هستند و برای هر یک از این دو گروه دو صفت بیان شده است . آن‌های که بیرون از سلطه شیطانند کسانی هستند که دو صفت را در خودشان به وجود آورده و تقویت نموده‌اند ، یکی ایمان به خدا و دیگری توکل بر او، یعنی از نظر عقیده تنها خدا رامی پرستند و به وحدانیت او اعتقاد دارند و از نظر عمل مستقل از همه چیز و متکی بر خدا که بهترین تکیه گاه است ، و کسانی که به این تکیه گاه متکی شوند دچار تزلزل و انحراف نخواهند شد . و در سایه همین دو صفت این روحیه و توان روحی به رایشان به وجود آمده که تحت سلطه شیطان نباشند ، و اطاعت و فرمانبرداری از او نداشته باشند .

اما آن‌های که زیر سلطه شیطانند :

اولاً رهبری او را از نظر اعتقاد پذیرفته‌اند و او را به عنوان دوست انتخاب کرده‌اند . ثانیاً از نظر عمل شیطان را شریک خدا در اطاعت شمرده‌اند یعنی عملاً پیروان اویند .(81) و بجاى خدا شیطان را ولى خود مى‏گیرند و او را رب و مطاع خود مى‏پندارند ، زیرا اطاعت ، خود عبادت است ، چنانکه فرمود :« أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ ٭وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ(82)».این نکته مخفی نیست که میان توکل نکردن بر خدا و تولاى شیطان و عبادت او هیچ واسطه‏اى نیست ، کسى که بر خدا توکل نکند او از اولیاى شیطان خواهد بود، (83) و در نتیجه تحت سلطه شیطان قرارگرفته و عملاً پیرو و مطیع او خواهد گردید .صاحب تفسیر اطیب البیان در تفسیر این آیه می‌گوید : «عدم سلطه شیطان به ایمان و تقوا و عمل صالح (و توکل) است ، که در پناه گاه الهی هستند و شیطان قدرت نزدیک شدن به آنهارا ندارد و لذا بنده باید دایما از شر شیطان و شیطان صفتان به خدا پناه برده و بر او توکل کند ، کسی که توکل داشته باشد و ایکال امور خود و مخصوصاً ایمان خود را به خدا کند ، و او را وکیل خود قرار بدهد ، البته که خداوند او را پناه می‌دهد و از شر و رشیاطین انسی و جنی مصون و محفوظ داشته و امر او را کفایت می‌کند .(84)

3- 8 ) دفع ضرر شیطان در سایه توکل

بدون شک شیطان دشمن قسم خورده انسان‌هاست ،‌ و دشمن تمام سعی و تلاش خویش را بکار می‌گیرد تا ضربه نهایی خودش را بزند ،‌ لذا شیطان نیز تمام سعی و تلاش خودش را برای ضربه زدن به انسان بکار می‌برد ، مسلماً بدترین ضربه و زیان که می‌تواند وارد کند گمراه و منحرف ساختن انسان از مسیر عبودیت و بندگی خداوند سبحان است. قرآن کریم برای جلوگیری از ضرر رساندن شیطان به انسان ،‌ راه توکل و سپردن خود و کارهای خود را به خدا فرا روی بشر قرار می‌دهد . چنانکه در سوره مبارکه مجادله آیات 7 تا10 خداوند سبحان در مورد نجوا آیاتی را نازل فرموده است ، سپس ، بعد از آنکه نجوا را به شرط که توأم با اثم و عدوان و معصیت رسول نباشد ، بلکه تناجی به برو تقوا باشد، برای مؤمنین تجویز کرد . در آیه بعد می‌فرماید:« إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ اینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئًا إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (85)، نجوا تنها و تنها از ناحیه شیطان است، تا کسانی که ایمان آورده‌اند اندوهگین شوند ولی هیچ ضرری به ایشان نمی‌زند مگر به اذن خدا ، و مؤمنین باید تنها بر خدا توکل کنند .»این آیه شریفه بعد از آنکه کار شیطان را ،که همان نجو او ضرر زدن و در پی آن اندوهگین کردن مؤمنین و دلسرد کردن آنهارا ، از دین و مذهب و مقدسات است ،‌ بیان می‌کند ، راه بیرون رفت از اندوه و عامل اصلی جلوگیری از ضرر زدن شیطان را نیز بیان می‌کند،که با چه وسیله می‌توانید از ضرر و خدعه شیطان در امان بمانید ، و آن توکل بر خدا و ایکال امر به اوست .راستی چقدر زیبا ، این آیه شریفه نقش توکل بر خدا را ترسیم می‌کند و اهمیت آن را به انسان‌ها نشان می‌دهد ،‌ که در صورت می‌توانید از ضررها و شر شیطان که دشمن قسم خورده انسان است ، و تمام سعی‌اش را در راه اغوا و گمراه کردن بندگان به کارمی برد ،‌ نجات پیدا کنید و جان سالم بدر برید ، که مجهز به اسلحه توکل بر خدا باشید ، و بدون اذن خدا هیچ گونه ضرری از ناحیه شیطان متوجه شما نخواهد شد.
نتیجه گیری
آنچه از این مقاله به خوبی به دست می‌آید این که : توکل با معنای صحیح و درست آن در زندگی انسان آثار و برکات فوق‌العاده دارد، و در پرتو این صفت حمیده می‌توان انسان به نتایج بسیار ارزشمند دست پیدا کند . رابطه توکل بر خدا با اطاعت و بندگی، از دیگر نکته‌های حائز اهمیت است که در این مقاله به وضوح مشاهده می‌شود. در سایه توکل بر خدا امور مادی و معنوی انسان سامان یافته و از جای که گمان نمی‌برد و فکرش را هم نمی‌کرد رزق و روزی به او می‌رسد، و بسیاری از فضل و عنایات خاصه حضرت حق شامل حال انسان خواهد گردید. همچنین با نیروی توکل می‌توان در مقابل دشمن مقاومت و استادگی کرد و نهایتا به پیروزی رسید، مهم‌تر از همه توکل یکی از عمده‌ترین عامل خنثی کننده سلطه شیطان که دشمن قسم خورده انسان است، می‌باشد.

پی نوشت ها :

1. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 276 .
2. آل عمران ، آیه 159 .
3. مراحل اخلاق در قرآن ، ج 11 ، ص 365 .
4. راه روشن (ترجمه کتاب المحجه البیضاء) چ 7 ، ص 466 .
5. اخلاق شبر، ص 422 .
6. تفسیر نور ، ج 2 ص 212 .
7. مولی محسن فیض کاشانی ، محمد بن مرتضی ، کتاب الصافی فی تفسیرالقرآن ، ج 2 ، ص 143 .
8. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 274 .
9. سوره احزاب ، آیه 3 .
10. سوره احزاب ، آیه 48 .
11. تفسیر نمونه ، ج 17 ، ص 367 .
12. سوره یونس ، آیه 71 .
13. ترجمه المیزان ، ج 10 ، ص 150 .
14. همان ، ص 446 .
15. سوره هود ، آیه 56 .
16. ترجمه المیزان ، ج 10 ، ص 449 .
17. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 279 .
18. سوره طلاق ، آیه 3 .
19. تفسیرفخررازی ، ج 6 ، ص 290 .
20. ترجمه المیزان ، ج 19 ، ص 527 .
21. سوره ق آیه 29 .
22. سوره رعد آیه 41 .
23. اخلاق شبر ، ص 424 .
24. کنزالعمال ، ح 5693 .
25. نهج البلاغه ، خطبه 90.
26. غررالحکم ، ح 4504 .
27. سوره ق ، آیه 3 .
28. تفسیر المیزان ج 19 ص 529 با اندکی تصرف .
29. میزان الحکمه ،‌ ج 14 ، ح 22568 ، به نقل از بحار: 77 /87 / 3 .
30. کنزالعمال ، ح 5693 .
31. سوره توبه آیه 129 .
32. ترجمه المیزان ج 9 ص 562 .
33. سوره انفال ، آیه 61 .
34. فرهنگ قرآن ، ج 9 ص 276
35. سوره مائده ، آیه 11 .
36. المیزان ، ج 5 ، ص 387 . .
37. ترجمه المیزان ، ج 5 ، ص 388 .
38. همان ، ج 5 ص 389 .
39. توضیح بیشتر در مورد مؤمن آل فرعون بعداً خواهد آمد.
40. سوره غافر، آیه 45 .
41. ترجمه المیزان ، ج 17 ، ص 508 .
42. همان .
43. سوره غافر آیه 44 .
44. تفسیر فخر رازی ج 9 ، ص 521 .
45. تفسیر شریف مجمع البیان ، ذیل آیه 44 سوره غافر.
46. تفسیر نمونه ، ج 20 ، ص 114 .
47. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 276 .
48. شورا ، آیه 36 .
49. تفسیر المیزان ، ج 18 ، ص 91 .
50. تفسیرابوالفتوح رازی ، ج 3 ، ص 232 .
51. آل عمران ، آیه 173 .
52. مجمع البیان ، ج 1 – 2 ، ص 539 / المنار ، ج 4 ص ، 106 / نمونه ، ج 3 ، ص 175 .
53. آل عمران ، آیه 174 .
54. تفسیرابوالفتوح رازی ، ج 3 ، ص 260 .
55. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 277 .
56. تفسیرابوالفتوح رازی ، ج 3 ، ص 232 ، ذیل آیه 160 آل عمران .
57. تفسیر مجمع البیان ، ج1- 2 ، ص 528 . / تفسیر المنار، ج 4 ، ص207 .
58. آل عمران ، آیه 160 .
59. ترجمه مجمع البیان ، ج ص 583 .
60. ترجمه المیزان ، ج 4 ، ص 87 .
61. تفسیر اطیب البیان ، ج 3 ، ص 412 .
62. همان ، ص 411 .
63. مائده ، آیه 23 .
64. آل عمران ، آیه 139 .
65. انفال ، آیه 49 .
66. تفسیر نمونه ، ج 7 ،ص 203 .
67. ترجمه المیزان ، ج 9 ، ص 130.
68. جامع الاخبار ، ص 322 .
69. میزان الحکمه ، ج 14 ،ح 22520 ، به نقل از بحار ، 78 ، 79 ، 56 .
70. ص ، آیه 82 – 83 / سوره حجر، آیه 39 – 40 .
71. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 280
72. اسراء ، آیه 65 .
73. ترجمه مجمع البیان، ج 15 – 16 ، ص 190 .
74. انوار درخشان در تفسر قرآن ، ج 10 ، ص 104 .
75. نحل ، آیه 98 .
76. ترجمه المیزان ، ج 12 ، ص 495 .
77.نحل ، آیه 99 – 100
78. حجر ، آیه 49 . یعنی بندگان من کسانند که تو برآنان سلطنت نتوانی داشت ، مگر آن گمراهانی که خود تو را پیروی کنند .
79. ترجمه المیزان ، ج 12 ، ص 494 – 495 .
80. همان ، ج 19 ، ص 514 .
81. تفسیر نمونه ، چ 11 ، ص 400 .
82. یس ، آیات 60- 61 یعنی :آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟!
83. ترجمه المیزان ، ج 12 ، ص 496
84. تفسیراطیب البیان ، ج 8 ، ص 280 .
85. مجادله ، آیه 10 .
منابع ومآخذ
1.قرآن کریم ، ترجمه مکارم شیرازی و الهی قمشه ای .
2.نهج البلاغه ،ترجمه محمد دشتی، چاپ پنجم ، قم ، انتشارات پارسیان ، 1383.
3.آمدی ، عبدالواحد(م 510 ه ق ) ، غررالحکم ودررالکلم ، ترجمه محمد علی انصاری ، ویرایش و تصحیح مهدی انصاری قمی ، چاپ چهارم ، قم ، مؤسسه انتشاراتی امام عصر(عج) ، 1385 .
4.جوادی آملی ، عبدالله ، مراحل اخلاق در قرآن ، تنظیم و ویرایش علی اسلامی ، چاپ ششم ، قم ، مرکز نشر اسراء ، 1385 ه ش .
5.حسینی الهمدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر قرآن ، تهران ، کتابفروشی لطفی،1380 ق.
6.سبزواری ، محمد بن محمد ، جامع الاخبار او معارج الیقین فی اصول الدین ، تحقیق علاءآل جعفر ، قم ،‌ مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاءالتراث ، 1414 ق 1372 ش .
7.رشیدرضا ، محمد ، تفسیر المنار ، بیروت ، دارالمعرفه .
8.شبر، عبدالله ، الاخلاق ، ترجمه محمد رضا جباران ، چاپ نهم ، قم ، مؤسسه انتشارات هجرت ، 1382 .
9.شیخ ابوالفتح رازی ، جمال الدین ، تفسیر رَوْح الجِنان ورُوحُ الجَنان ، تصحیح و حواشی میرزا ابوالحسن شعرانی ، تهران ، کتاب فروشی اسلامیه ، 1398 ه .
10.طباطبایی ، سید محمد حسین ، المیزان ، ‌ ترجمه محمد باقر موسوی همدانی ، چاپ بیست یکم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1385 .
11.طبرسی ، فضل بن حسن ، تفسیر مجمع البیان ، ترجمه آیات ، تحقیق ونگارش علی کرمی ، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ، 1380
12..طیب ، سیدعبدالحسین ، اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، بنیاد فرهنگ اسلامی.
13.فخر رازی ، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر ، (تفسیرفخر رازی ) لبنان ، بیروت ، دارالاحیاءالتراث العربی ، 1429 ، ه ق ، 2008 م .
14.قرائتی ، محسن ، تفسیرنور، چاپ سوم ، تهران ، مرکزفرهنگی درس‌های ازقرآن ، 1384.
15.مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، چاپ پنجاهم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1385 .
16.مولی محسن فیض کاشانی،محمد بن مرتضی، راه روشن(ترجمه المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء)ترجمه محمد صادق عارف،چاپ دوم، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی،1379.
17.محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، مترجم حمید رضا شیخی ، چاپ پنجم ، قم ، دارالحدیث ، 1384 .
18.مولی محسن فیض کاشانی ، محمد بن مرتضی ، کتاب الصافی فی تفسیر القرآن ، تحقیق سید محسن حسینی امینی ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1377 ش ، 1419 ه ق .
19.هاشمی رفسنجانی ، اکبر و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن ، فرهنگ قرآن ، چاپ دوم ، قم ، مؤسسه بوستان کتاب ، 1386 .
20.الهندی ، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین ، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، تصحیح و تنظیم شیخ صفوه السقا ، بیروت ، مؤسسه الرساله ، 1399 ه 1979 م .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید