انتظار، عدالت و صلح جهانی

انتظار، عدالت و صلح جهانی

نویسنده: حسین الهی نژاد

 

مقدمه
از جمله باورهای مهم مسلمانان خصوصاً شیعیان مقوله انتظار است، مقوله انتظار در میان اندیشه مهدویت و مفاهیم آن، بارزترین و کاربردی ترین، مقولات مهدویت می باشد از این جهت در روایات معصومان ( علیهم السلام ) بسیار روی آن تأکید شده و در کنار اعتقادات اصلی قرار داده شده است.(1)
و نیز در سفارش های معصومان ( علیهم السلام ) بر بهترین عمل بودن و نیز بر ضرورت و وجوب آن بسیار تأکید شده است(2) و نقش مهم انتظار در هدایت گری و جهت دهی جامعه بر کسی پوشیده نیست؛ به ط وری که بشر و جوامع بشری در سیر تکاملی و نیل به هدف بی نیاز از مقوله انتظار نمی باشد. و انتظار در نگاه کلی چه از لحاظ مفهوم شناسی و چه از لحاظ کارکردی، در ایجاد خوبی ها در جامعه و افراد نقش بی بدیلی دارد که عدالت از جمله آنها بوده و جزو اهداف مهم حکومت جهانی مهدوی است. منتظران و جامعه منتظر که در انتظار روز موعود به سر می برند وظیفه دارند در راستای رسیدن به حکومت جهانی مهدوی شاخصه های آن نظام جهانی را در میان خود و جامعه پیاده کرده تا هم سانی و هم سنگی خود را با جامعه مطلوب مهدوی اعلان نمایند، از این رو، « عدالت » در میان شاخصه های مهمی که جزو رسالت منتظران در دوران غیبت است، شاخصه ی برجسته ای می باشد. البته عدالت که در این جا گفته می شود، عدالت فراگیر و همه جانبه یعنی عدالت در برابر خدا، عدالت در برابر بشر، عدالت در برابر خود و عدالت در برابر طبیعت می باشد؛ یعنی انسان منتظر در راستای تحقق ابعاد چهارگانه عدالت که با موجود چهارگانه ارتباط برقرار می کند، رابطه خود را با آنها براساس معیار عدل و داد پی ریزی می کند بی شک وقتی که رابطه انسان با موجودات دیگر رابطه ی صحیح و براساس عدالت پی ریزی شد ثمر و آثار چنین ارتباط و رابطه ای، صلح، و آرامش در میان بشر و جوامع بشری می باشد از این جاست که شرایطِ سلسله مراتبی میان انتظار، عدالت و صلح جهانی تبلور می یابد.
واژگان کلیدی: انتظار، انتظار صحیح، انتظار غلط، کارکرد انتظار، عدالت، کارکرد عدالت، صلح، خاستگاه صلح، فطرت

مفهوم شناسی انتظار، عدالت و صلح
در عرصه تحقیق و پژوهش اولین کاری که انجام آن ضروری و لازم بوده و درواقع چارچوب تحقیقات را در میان متشابهات و مترادفات مشخص می کند، مفهوم شناسی پیرامون واژگانی است که در تحقیقات، محوری و کلیدی می باشد. از این رو قبل از هر چیز لازم است درباره ی موضوع موردنظر که سه واژه ی انتظار، عدالت و صلح در آن مهم و محوری می باشند مفهوم شناسی کامل صورت گیرد.

الف: مفهوم شناسی انتظار
واژه انتظار را می توان از دو منظر لغت و اصطلاح مفهوم شناسی کرد. انتظار در لغت به معنای چشم به راه بودن، چشم داشتن و امیدوار بودن، آمده است.(3)
اما انتظار در معنای اصطلاحی خود که همان امید داشتن به آمدن منجی در روز موعود می باشد، مورد اتفاق همه ی باورمندان به منجی است که تفاوت آنها تنها در مصداق منجی می باشد که با اسم های گوناگونی در میانشان مطرح است و در میان مسلمانان انتظار یعنی امیدوار بودن به روزی که در آن روز حضرت مهدی ظهور کرده و با تشکیل حکومت جهانی، سعادت و خوش بختی را به تجربه بشر می رساند.
در فرهنگ تشیع، اندیشه ی مهدویت و مفاهیم همسو با آن به صورت دقیق، موشکافی شده تا اندیشه مهدویت به صورت صحیح و کامل جزو باورداشت شیعیان قلمداد شود از این رو مقوله انتظار نیز با بررسی های دقیق به انتظار صحیح و غلط و یا مثبت و منفی نام گذاری شده است؛ به تعبیر دیگر می توان انتظار را به انتظار سازنده و مخرب تعریف کرد.
اگر مقوله انتظار به صورتی تعریف شود که برآیند آن خمودی، ایستایی و دست روی دست گذاشتن و انتظار منجی را کشیدن باشد تا همه چیز را به دست توانای خود حل کند، چنین انتظاری منفی، غلط و مخرب است.
و اگر مقوله انتظار را به صورتی تعریف نمایند که نتیجه آن حرکت، جنبش، نشاط و پویایی باشد چنین انتظاری مثبت، صحیح و سازنده می باشد.
البته در جای خود خواهد آمد، انتظاری که در کنار عدالت قرار گرفته و منجر به صلح و آرامش می شود قسم دوم انتظار یعنی انتظار سازنده می باشد.
سفارش ها و تأکیدهایی که در روایات معصومان ( علیهم السلام ) به مسلمانان در خصوص « انتظار » شده و آنها را به کسب انتظار و شاخصه های انتظار تشویق و ترغیب نموده است همه براساس تقویت و احیای انتظار صحیح و سازنده در میان مسلمانان و جوامع اسلامی می باشد.
در این زمینه رسول گرامی اسلام می فرماید:
انتظار الفرج عباده. أفضلُ أعمال أمّتی انتظار فرجِ الله عزّوجلّ (4)؛
انتظار فرج عبادت است و برترین و باارزش ترین عمل امت من انتظار فرج از خدای تبارک و تعالی است.
باز فرموده است:
أفضل العباده انتظار الفرج(5)؛ برترین عبادت ها انتظار فرج است.
چنان که امام سجاد ( علیه السلام ) در زمینه انتظار فرموده است:
انتظار الفرج من أعظم العمل(6)؛ انتظار فرج از برترین اعمال است.
از مضامین روایات فوق که انتظار را از مقوله روحی و روانی به مقوله فعل و عمل کشانده است، انتظار قسم دوم که انتظار صحیح و سازنده است برداشت می شود، زیرا شاخصه های فوق که تداعی گر حرکت و تحرک است از مقوله انتظار صحیح نشئت می گیرد از این جهت است که انتظار صحیح را انتظار بالنده، حرکت آفرین و جنبش خیز تعبیر کرده اند.

ب: مفهوم شناسی عدالت
عدالت در فرهنگ اسلامی دارای جایگاه مهم و خطیری است، گستره ی نفوذ آن علاوه بر قلمرو تشریع قلمروه ی تکوین را نیز درنوردیده است؛ یعنی همه در مقام هست و نیست و جهان بینی و درهم در مقام باید و نباید و ایدئولوژی عدالت مطرح است. آری واژه عدالت به مثابه ی توحید – که روح همه تعالیم و دستورهای اسلامی براساس یکتاپرستی تنظیم شده است – در همه ی تعالیم و قوانین اعم از اصول و فروع، نظری، عملی و اعتقادی، غیراعتقادی و فردی، اجتماعی و… دارای جایگاه و نفوذ است. چنان که از رسول گرامی اسلام، درباره ی نفوذ عدالت در تکوینیات و امور هست و نیست، نقل شده است.
بالعدل قامت السماواتُ و الارض(7)؛ آسمان ها و زمین براساس عدالت استوارند.
هم چنین در این زمینه از امیرمؤمنان علی ( علیه السلام ) نقل شده است:
العدل أساس به قوام العالم (8)؛ عدل پایه و ستونی است که هستی بدان پابرجا و استوار است.
اما در مورد نفوذ عدالت در قلمروه ی تشریع می توان به آیات ذیل استناد کرد:
« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ »(9)؛ همانا خداوند دستور به عدالت و احسان می دهد.
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »(10)؛
به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
واژه عدل از زوایای مختلف دارای معنا و مفهوم مختلفی است که با نگاه دقیق، مفهوم هریک از آنها با یکدیگر متفاوت می باشد؛ مثلاً:
– عدل به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است: « وضع کل شی ء فی موضعه ». چنان که امیر مؤمنان علی ( علیه السلام ) فرموده است: « العدل یضع الأمورَ مواضعها » (11).
– عدل به معنای مساوات و برابری است.
چنان که راغب اصفهانی در کتاب مفردات گفته است: عدل، عدالت و معادله واژه هایی است که معنای مساوات را دربردارد، پس عدل تقسیم مساوی است. (12)
– عدل به معنای رسیدن هر صاحب حقی به حق خود است.
چنان که در این زمینه جمله معروفی نقل شده است: « العدل إعطاء کلّ ذی حقٍ حقّه ».
– عدل به معنای موزون بودن و رعایت استحقاق هاست. (13)
علاوه بر معانی فوق، واژه ی عدل مترادفاتی دارد مانند: قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، میزان انصاف و غیره که در میان واژگان فوق، دو واژه عدل و قسط در فرهنگ قرآنی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است.(14)

ج: مفهوم شناسی صلح
مقوله صلح از امور فطری و همه پسند و در درون و وجدان همه ی انسان ها قرار دارد، زیرا فطری بودن امور با سه شاخصه مهم بازشناسی می شود مانند کلیت، دوام و ابدیت، که این امور سه گانه در مقوله صلح مطرح است، یعنی همه مردم با اعتقادات و فرهنگ ها و موقعیت های مختلف به صلح علاقه مند هستند و این علاقه در طول تاریخ بشریت دوام داشته و براساس قانون سنخیت، تا ابدیت در وجود انسان متبلور خواهد بود.
صلح پدیده ای چندوجهی است، هرکس بر اساس پیش فرض و هدفی که دارد آن را معنا و تفسیر می کند.
« در این جا شاید ذکر نکته ای خالی از فایده نباشد و آن این که یکی از مسائلی که در مسیر تحقیق درباره ی سنت صلح خواهی با آن رو به رو می شویم. تکثر آرای موجود در این حوزه است. مارتین سیادل(15)، سه گونه ی متمایز از صلح خواهی را مشخص می سازد. ژان هاوارد یودر (16) چیزی که در حدود هفده نوع صلح خواهی مذهبی را معرفی می کند. جیمز ترنر جانسون‌ (17)، نویسنده ی کتاب در جست و جوی صلح نیز از تمایز دو رویکرد صلح خواهانه سخن می گوید: نخست رویکردی که در آن، پیش گیری از وقوع جنگ با توسعه و گسترش مرزهای جامعه ی بشری حاصل می آید؛ توسعه ای که در نتیجه ی آن، هرگونه نزاعی که از رقابت کشورهای بیگانه با یکدیگر ناشی می شود. موقوف می گردد. در مقابل، رویکردی قرار دارد که استقرار صلح را از طریق جوامعی همبسته که خشونت را مردود می شمارد دنبال می کند.
تشخیص چنین تمایزاتی، توجه ما را به این نکته اساسی معطوف می دارد که صلح خواهی پدیده ای چندوجهی است. (18)
واژه صلح در فارسی به معنای آشتی، سازش، آرامش، امنیت، آسودگی و قرارداد (19) آمده است در فرهنگ عربی واژه صلح در قالب واژگانی نظیر المهادنه، الموادعه، المعاهده، الهدنه، مصالحه و سلم آمده است. (20)
شهید مطهری در کتاب خویش، صلح را به معنای پیمان عدم تعرض، پیمان نجنگیدن و پیمان همزیستی مسالمت آمیز تعبیر کرده است. (21)

کارکرد انتظار و ارتباط آن با عدالت
انتظار باوری است که نقش آن در رشد و تعالی بشر و جوامع بشری، مهم و تأثیرگذار است، تعالی و تکامل بشر از لحاظ اخلاق، ایمان، امیدواری و نیز تحقق پویایی، عدالت و وحدت، مرهون اعتقاد قلبی مردم به باور داشت انتظار می باشد هرچه ایمان مردم به انتظار بیشتر باشد، تکامل و پیشرفت آنها در امور فردی و اجتماعی بیشتر خواهد شد.
میان کارکردهای انتظار، عدالت جایگاه مهم و ویژه ای دارد، زیرا از طرفی جزو اهداف نهضت جهانی منجی بوده و از طرف دیگر نقش عدالت در سازماندهی جامعه اعم از جامعه منتظِر و منتظَر، نقش اساسی و بی بدیل می باشد. از این رو در طول تاریخ بشریت، تحقق عدالت از آرمان های اساسی بشر بوده که تا به حال چنین تجربه شیرینی برای بشر و جوامع بشری رخ ننموده است.
در میان روایاتِ آینده نگر که از رهبران معصوم ( علیه السلام ) به یادگار مانده و در قالب روایات مهدویت شهره هستند، روایاتی که به موضوع عدالتِ حضرت مهدی ( علیه السلام ) و اجرایی شدن عدالت فراگیر اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… اختصاص دارند. از روایات دیگر مهدویت به مراتب فزون تر است که این کثرت و فراوانی درواقع حکایت از اهمیت مقوله عدالت در میان منظومه اندیشه مهدویت می کند.
در این زمینه، حضرت مهدی ( علیه السلام ) وقتی که متولد شد، دست به دعا برداشته و از خداوند چنین مسئلت کرد:
اللهم أنجز لی ما وعدتَنی، و أتمم لی أمری و ثبّت وطائی، و املأ الارضَ لی عدلاً و قسطاً (22)؛
خداوندا آنچه را که به من وعده دادی محقق ساز و امر ( حکومت عدالت گستر جهانی ) مرا به کمال رسان و گام های مرا استوار بدار و زمین را به وسیله ی من از عدل و داد پر ساز.
در این زمینه امام صادق ( علیه السلام ) فرموده است:
أما و اللهِ لیدخلنَّ [ القائم ] علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحرُّ و القرًُّ (23)؛
به خدا قسم که عدالت خود را در درون خانه های مردم وارد می کند همان گونه که سرما و گرما داخل می شود.
امام رضا ( علیه السلام ) در مورد عدل گستری حضرت مهدی ( علیه السلام ) فرموده است:
فاذا خرج وَضعَ میزان العدلِ بین الناس فلا یظلم أحد أحداً ‌(24)؛
آن گاه که خروج کند، ترازوی عدل را در بین مردم می نهد، پس هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند.
هم چنین برای اثبات اهمیت مقوله عدالت در میان آموزه های مهدویت، بیان ادعای تواتری است که از ناحیه برخی از علما و صاحب نظران شیعه و سنی، مطرح شده است که درواقع هم قطعیت صدور روایات عدل گستری حضرت مهدی ثابت شده و هم حتمیت وقوع آن نمایان می شود.
بی شک منتظران که داهیه همراهی و هم سویی با جامعه ایده آل مهدوی را در سر می پرورانند و با آراستگی به شاخصه « انتظار » به نوعی از دیگران متمایز می گردند باید پیش قراولان جوامع بشری در پیاده کردن شاخصه های جامعه موعود در میان خود باشند.
مقوله انتظار در واقع پل ارتباطی میان جامعه منتظِر و منتظَر است؛ یعنی براساس قانون سنخیت که هم نواحی و هم سویی میان دو جامعه فوق برقرار شده همراهی جامعه منتظران از جامعه موعود را ضروری و لازم می نماید، براین اساس، جامعه منتظران شاخصه هایی نظیر پویایی، بالندگی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی، دین مداری، خدامحوری و… که شاخصه های جامعه موعود مهدوی است در خود اجرایی کرده و براساس تأسی از الگوی برتر برنامه های خود را تنظیم می کند.
بنابراین بر محور انتظار است که افراد به وصف منتظران نایل می آیند و از طریق وصف انتظار، منتظران خود را ملزم به همراهی با جامعه منتظر کرده و شاخصه های جامعه منتظر که عدالت از جمله آنهاست در خویش و جامعه پیاده می کنند، پس از این رو می توان ترتیب میان انتظار و عدالت را تبیین کرد؛ یعنی انتظار به نوعی خاستگاه مقوله عدالت در جامعه منتظران است.

انتظار و عدالت خاستگاه صلح
چنان که در فصل دوم به موضوع انتظار و ترابط آن با موضوع عدالت پرداخته شد این مطلب به اثبات رسید که انتظار با مؤلفه های مثبت خود خاستگاه عدالت و تحقق آن در جامعه منتظران است، در این جا برآنیم تا به ترابط میان عدالت و صلح جهانی که مورد قبول همه انسان ها یعنی مورد عشق و علاقه نوع بشر است بپردازیم. با اثبات این مطلب به نوعی ترابط میان انتظار و صلح جهانی را نیز به اثبات برسانیم، زیرا وقتی که از طرفی عدالت زمینه ساز صلح جهانی بود و از طرف دیگر انتظار زمینه ساز عدالت جهانی بود بالتبع انتظار به صورت غیر مباشر زمینه ساز صلح جهانی نیز خواهد بود.
برای تبیین مسئله ی فوق ابتدا باید موضوع عدالت دقیقاً کالبد شکافی شده و همه ابعاد آن دقیقاً مورد کاوش قرار گیرد و موضوع صلح با تک تک ابعاد عدالت در معرض ارزیابی و تطبیق قرار گیرد تا ترابط میان آنها خوب روشن شود.

عدالت و ابعاد آن
براساس نگرش انسان شناسی، رابطه انسان با موجودات دیگر بر محور روابط چهارگانه تنظیم می شود: رابطه ی انسان با خدا، رابطه ی انسان با انسان های دیگر، رابطه ی انسان با خویشتن و رابطه ی انسان با طبیعت و محیط زیست.
این روابط، دارای تنوع و تقسیماتی است که اگر انسان در ایجاد آنها معیارهای صحیح را مدنظر قرار دهد، رابطه ای که ایجاد می شود رابطه صحیح و مثبت است، وگرنه غلط و منفی خواهد بود.
به طور کلی زمانی انسان می تواند ادعای رابطه صحیح با موجودات دیگر داشته باشد که در ایجاد رابطه، شاخصه عدل را محور کار خود قرار دهد، پس شاخصه عدالت در گستره ی وسیع در همه ی قلمرو ارتباطات انسان نفوذ داشته و نقش محوری خود را در ایجاد رابطه صحیح، ایفا می کند.
پس چنان که براساس استقرار و احصا، روابط انسان به صورت رابطه چهارگانه می باشد. عدالت نیز در ابعاد چهارگانه نقش ایفا می کند؛ یعنی رابطه ی عادلانه انسان با خدا، رابطه عادلانه انسان با محیط زیست تعبیر می شود.
چنان که در مفهوم شناسی عدالت بیان شد عدالت به معنای « وضع شیء فی موضعه » و یا « اعطا کلّ ذی حقّ حقَّه » می باشد که بر این اساس رابطه عادلانه یعنی رعایت حقوق و حفظ شأن و جایگاه طرف مقابل که انسان وظیفه دارد آنها را رعایت نماید.
بی شک وقتی که به واسطه عدالت، کرامت ها و جایگاه ها رعایت شد و نیز هرکسی براساس استعدادها و قابلیت ها مورد تکریم و تعظیم قرار گرفت و هم چنین حقوق و شأن هرکسی مورد دقت قرار گرفت، نتیجه و ثمره ی چنین فرآیندی، جزء صلح و امنیت نخواهد بود. در این جا آن روابط چهارگانه را توضیح می دهیم:

الف: رابطه عادلانه انسان با خدا
از جمله عواملی که حیات و تداوم حیات انسان و جوامع انسانی را تأمین می کند رابطه ی انسان با خالق و خدای خویش است، در میان صاحبان حقوق در برابر انسان، اولین صاحب حق، خداوند متعال است که جایگاه و نقش آن از همه ی صاحبان حقوق بیشتر است. از این رو انسان ها وظیفه دارند قبل از هر چیز در راستای ادای حقوق خداوند و احترام به او، در برقراری رابطه ی صحیح و عادلانه با ایشان بکوشند و با عمل کردن به تعالیم و دستورهای الهی از ثمرات صلح و آشتی با خدای مهربان بهره مند شوند.
درواقع رابطه ی صحیح و عادلانه انسان با خدا از سه طریق فطرت، تشریع و تکوین، قابل تبیین است:
1. رابطه فطری انسان با خدا: فطرت و گرایش های فطری از جمله عواملی هستند که انسان به واسطه ی آن خدا و خالق انسان آفرین را شناخته و به سوی او گام برمی دارد:
« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا » (25).
پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.
2. رابطه ی تشریعی انسان با خدا: از جمله راه های ارتباطی بشر با خالق و خدای خویش راه تشریع است. در این طریق ابتدا انبیا به وسیله وحی با خدا ارتباط برقرار کرده و بعد ثمره ی مشاهده شهودی خود را در قالب عقاید و احکام و اخلاق به عنوان دین به مردم عرضه می کنند:
« شرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوحَینا إِلَیکَ وَ ما وَصَّینا بِهِ إِبراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا »؛
از احکام دین، آنچه را که به نوح درباره ی آن سفارش کرد،‌ برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره ی آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید.
3. رابطه ی تکوینی انسان با خدا: رابطه ی تکوینی انسان با خدا همان رابطه علت و معلول است. در رابطه ی علّی و معلولی، قوام و تداوم معلول به واسطه علت می باشد. تمایزی که این قسم رابطه با اقسام دیگر دارد این است که رابطه ی تکوینی در قلمروی هست و نیست بوده و قابل شدت و ضعف نیست.
پرسشی که به ذهن می آید این است که وقتی تکوینیات قابل شدت و ضعف نبوده و نقش انسان در تغییر و تحول آن بی اثر باشد. پس تلاش و کوشش انسان بر تقویت آن چه سودی دارد؟
پاسخ پرسش فوق به این است که گرچه اصل ارتباط و شدت و ضعف آن در حیطه اختیار و اراده انسان نباشد، اما این نکته نباید فراموش شود که هرچه انسان به این مطلب ( رابطه تکوینی ) توجه داشته باشد و آگاهی و بصیرت نسبت به آن پیدا کند، بیشتر خود را در منظر و مدعای خدا ( علت )‌ می بیند و از این روست که میان انسان آگاه به این امور با انسان ناآگاه به این امور در برقرار کردن رابطه صحیح و عادلانه با خدا تفاوت اساسی وجود دارد:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ » (26)؛
ای مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است.
هرجا رابطه، علّی و معلولی و فقر و غنا باشد، رابطه ی وجودی است. رابطه ی انسان با خدا نیز به لحاظ این که معلول، خدای جمیل است. رابطه ی معلول با علت رابطه ی فقیر با غنی است و نیز فقر به خدا در انسان، فصل مقدم او برشمرده می شود. (27)
بی شک انسان اگر در ارتباط سه گانه فوق با خدا، محوریت عدالت را مدنظر قرار دهد؛ یعنی رابطه ی عادلانه با خدای خود داشته باشد، ثمره ی چنین ارتباطی، آشتی کردن با خدا می باشد پس رابطه عادلانه با خدا مساوی است با برقراری آشتی میان انسان با خدا.

ب: رابطه انسان با انسان
رابطه ی صحیح و عادلانه انسان با انسان های دیگر از جمله موضوعات مهمی است که در هر جامعه ای مطرح است قوام و تداوم هر جامعه ای براساس رابطه صحیح و عادلانه انسان با انسان به دست می آید.
از آن جایی که اجتماعی زندگی کردن جزو شاخصه های درونی و فطری انسان هاست و بدون اجتماع زندگی برای انسان ها طاقت فرسا و غیرممکن است، و از طرفی، جامعه متشکل از انسان هایی است که هرکدام دارای منافع و مصالح شخصی هستند. و در برخی مواقع این منافع و مصالح حالت تقابل و تعارض نسبت به یکدیگر پیدا می کنند، پس لازم است با تدوین و اجرای قوانین و اجرای صحیح آن همه ی انسان ها در صلح و صفا به زندگی و کسب و معاش خود بپردازند.
اسلام رابطه ی صحیح میان انسان ها بسیار اهمیت داده و برای حفظ اجتماع انسانی، امر به برقرار رابطه ی صحیح و عادلانه میان انسان ها نموده است:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا » (28)؛
ای کسانی که ایمان آورده اید شکیبایی پیشه سازید و در مشکلات با هم صبر کنید، با هم رابطه داشته باشید…
در آیه فوق اولاً: خدا امر به صبر کرده است و سپس دستور داده که به طور دسته جمعی مشکلات را تحمل کنند، آن گاه امر به ارتباط می کند؛ یعنی اجتماع بین نیروها و عملیات خود در کلیه شئون دینی ایجاد ارتباط کند اعم از این که در حال سختی باشند یا در حال رفاه و گشایش. (29)
پس با توجه به برقراری رابطه صحیح و عادلانه انسان با هم نوعان خود، عدالت اجتماعی در جامعه حکم فرما می شود که با اجرای عدالت اجتماعی، مردم زندگی توأم با صلح و صفا را تجربه می کنند.

ج: رابطه عادلانه انسان با خویشتن
از جمله معضل اساسی که دامن گیر انسان های معاصر شده و مشکلات بعدی اعم از فردی و اجتماعی را به وجود آورده است، « خودفراموشی » و به تعبیر دیگر « انسان فراموشی » می باشد. بروز مکتب هایی چون اومانیسم و نهیلیسم که در فرهنگ غرب نضج پیدا کرده است از همین خود فراموشی و وارونه تعریف کردن انسان برخاسته است. در فرهنگ اومانیسم، انسان محوری جای خدامحوری را گرفته و نیز در فرهنگ نهیلیسم بی هدفی و بی هویتی جای هدف مند بودن و اصیل بودن انسان را گرفته است.
اگر رابطه انسان با خویشتن درست شود و انسان در انسان شناسی جایگاه خود را که همان مخلوق خدای خالق است بازشناسد، انسان به جایگاه واقعی خود نایل آمده و به آن هدف و کرامتی که خدا برای او در نظر گرفته است خواهد رسید، پس باید اولاً: انسان خویشتن خود را خوب شناسایی کند و ثانیاً: هویت و اصالت خود را باور داشته باشد که نتیجه ی چنین فرایندی برقراری رابطه ی عادلانه انسان با نفس خود می باشد که سرانجام چنین ارتباطی برقراری صلح آشتی میان انسان ها با نفوسشان می باشد.

د: رابطه عادلانه انسان با طبیعت
خداوند تبارک و تعالی وقتی که انسان را خلق کرد طبیعت اعم از زمین و موجودات زمینی را جهت استفاده به بشر ارزانی داشت تا انسان ها با ابزار و وسایل موردنیاز به کاوش و جست و جو در آن پرداخته و با بهره گیری از مواهب طبیعی، روند تکاملی خویش را به سوی هدف تشدید کند.
« وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌ » (30)؛
و آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد همه از اوست قطعاً در این برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است.
از طرف دیگر، لازم است انسان ها جهت حفظ زیستگاه و محیط زیست خود نهایت تلاش و کوشش را به عمل آورند. حفظ زیستگاه با رابطه صحیح و عادلانه انسان با طبیعت حاصل می شود به تعبیر دیگر انسان ها باید در استفاده و بهره گیری از طبیعت و نعمت های آن عدالت را رعایت کرده و با استفاده ی بهینه، حقوق انسان ها و نسل های دیگر را مدنظر قرار دهند، اما متأسفانه در زمان حال انسان های معاصر با استفاده ی بی رویه نه تنها مواهب و نعمت های طبیعت را از نسل های آینده دریغ داشته اند بلکه با عملکرد منفی و سودجویانه ی خود زمینه محرومیت برخی از مواهب خدادادی طبیعت را برای خویشتن نیز فراهم نموده اند. نفوذ گرمای بیش از حد به زمین، سرازیر شدن بی رویه برف ها و یخ های قطبی به سوی زیستگاه انسان، اختلال در فضا، پارگی لایه ازن، به هم خوردن اکوسیستم زمین، همه و همه حکایت از رابطه ناصحیح انسان ها با طبیعت و مواهب طبیعی دارد. بدیهی است جهت ترمیم ضایعه های فوق که در فرا روی انسان ها و زیستگاه آنها قرار دارد لازم است ابتدا با رعایت حقوق طبیعت و محترم شمردن آن از طرف انسان ها و نیز با استفاده ی صحیح و منصفانه انسان ها از طبیعت و نعمت های آن به نوعی رابطه ی صحیح و عادلانه میان انسان ها و طبیعت برقرار شود.
به تعبیر روشن تر، با ارتباط عادلانه انسان با طبیعت و محیط زیست، انسان با محیط اطراف خود آشتی کرده و با مدارا و بهینه از مواهب طبیعی بهره و استفاده می برد. که این آشتی و صلح انسان با طبیعت بر اثر ارتباط عادلانه او با طبیعت حاصل می شود.
به طور کلی بعد از بیان ارتباط چهارگانه انسان با موجودات دیگر، نتایج سخن را می توانیم چنین گزارش کنیم:
1. انتظار خاستگاه عدالت گستری در جامعه ی منتظران است.
2. مقوله عدالت خاستگاه صلح در جامعه ی منتظران است.
3. پس انتظار به صورت غیرمباشر خاستگاه صلح می باشد.

فطری بودن انتظار، عدالت و صلح
علاوه بر وجود رابطه، سلسله مراتبی میان مقولات سه گانه ی انتظار، عدالت و صلح، که بیان آن در فصل گذشته به صورت مفصل مطرح شد.
با نگرش دیگر که همان معرفت شناسانه باشد. رابطه تساوی میان آنها حکم فرماست؛ یعنی هر سه مقوله ی حقوق از لحاظ خاستگاه و پایه های معرفتی از مفهوم فطرت نشئت می گیرد.
قبل از آن که به تبیین و تفسیر فطری بودن انتظار، عدالت و صلح مبادرت ورزیم بهتر است ابتدا به طور کلی به شاخصه ها و ممیزه فطرت و امور فطری همت گماریم.
« فطرت و اموری فطری دارای ویژگی هایی هستند که هر آن چیزی به آن ویژگی ها مزین باشد جزو امور فطری به حساب می آید. خاصیت امور فطری آن است که اولاً: مقتضای آفرینش انسان است و اکتسابی نیست. ثانیاً: در عموم افراد وجود دارد و همه ی انسان ها از آن برخوردارند. ثالثاً: تبدیل و تحول پذیر نیست گرچه شدت و ضعف بردار است. » (31)
وقتی که مقولات، انتظار، عدالت و صلح را بررسی می کنیم به راحتی سه شاخصه ی فوق را در آنها می بینیم. در طول تاریخ، از انسان های نخستین گرفته تا انسان های معاصر، همه به انتظار عدالت و صلح گرایش و علاقه دارند، زیرا نوع انسان ها دائماً از وضع موجود و فعلی خود ناراحت بوده و تلاش و کوشش می کنند تا به آینده مطلوب و ایده آل رهنمون شوند. این وضعیت سلبی و ایجابی که کمالیابی انسان را توصیه می کند برآیندی چون انتظار را به همراه دارد پس انتظار که از دو حیث سلب ( ناراضی از وضع موجود ) و ایجاب ( حرکت به سوی وضع مطلوب )‌ تشکیل شده است براساس حس کمالیابی – که حسِ فطری است – توجیه می شود، از این رو می توان مقوله انتظار را در راستای حس کمالیابی از جمله مقولات فطری به حساب آورد.
اما فطری بودن مقوله عدالت و صلح خواهی روشن و واضح است، زیرا با نگاه به طول تاریخ بشریت، همواره این دو مقوله جزو خواسته های دائمی بشر بوده و اختلاف های نژادی، جغرافیایی، ملّی، فرهنگی، اعتقادی و … نه تنها از اهمیت آن نکاسته بلکه همان عشق و علاقه ای که انسان های نخستین جهت تحقق عدالت در جامعه از خود بروز می داده اند در انسان های معاصر نیز وجود دارد، از این رو اجرایی شدن عدالت در میان جامعه جزو آرزوهایی است که بشر در طول تاریخ زندگی خود به همراه داشته است. نکته ای که در اینجا باید بدانیم این است که، آرزوهای فطری بشر نظیر انتظار، عدالت و صلح خواهی به طور قطع در یکی از مقاطع زندگی بشر اجرایی خواهد شد، زیرا خواسته های فطری – که از آن به خواسته های ناخودآگاه یا خواسته های وجدانی تعبیر می کنند – در خمیرمایه بشر به دست خداوند حکیم قرار داده شده است و اگر این خواسته در طول تاریخ زندگی بشر عملیاتی نشود، فعل الهی که دارای شاخصه حکمت و تدبیر است و مورد سؤال و خدشه قرار می گیرد، از این رو باید در یکی از مقاطع زندگی بشر، به خواسته های فطری خود نایل آید و طبق باورهای منجی باوران آن مقاطع زمانی، همان روز موعود و تشکیل حکومت جهانی توسط ایشان می باشد که با بارور شدن شاخصه های انسانی و تحقق خوبی ها در جامعه، بشر برای اولین بار به آرزوی دیرینه خود نایل آمده و خوب زیستن را تجربه می کند.

نتیجه
انتظار، عدالت و صلح جهانی، سه مقوله ای است که وجدان و فطرت بشر آنها را همراهی می کند؛ یعنی قبل از آن که به محک معرفت حصولی درآید و با استدلال منطقی توجیه پذیر شود برای معرفت شهودی واژگانی آشنا و مأنوس می باشد، از این روست که مقولات سه گانه انتظار، عدالت و صلح جزو امور فطری هستند.
ترابط و یا رابطه میان سه مقوله ی فوق، وثیق و ناگسستنی است. یک بار ترابط میان آنها را براساس خاستگاه معرفتی توجیه می کنیم که در این فرض، مقولات انتظار، عدالت و صلح، از امور فطری به حساب آمده و رابطه میان آنها رابطه تساوی است.
و بار دیگر ترابط میان آن ها را براساس کارکرد و نتایج بیرونی مدنظر قرار می دهیم که در این فرض، رابطه ی میان انتظار، عدالت و صلح، رابطه سلسله مراتبی است؛ یعنی انتظار در جامعه منتظران در برون دادخود، عدالت را به بار می آورد و عدالت نیز بعد از تحقق ثمره ی شیرینی به نام صلح را نتیجه می دهد.
پس منتظران در جامعه منتظر، نسبت به تحقق و تقویت انتظار در میان باورمندان مهدویت مسئولیت سنگین و خطیری دارند، زیرا با اجرایی شدن انتظار در میان منتظران، مؤلفه های آن، نظیرِ عدالت خواهی، ظلم ستیزی، پویایی و بالندگی و… در جامعه منتظران احیا و تقویت می شود و با تقویت عدالت خواهی و ظلم ستیزی، صلح در جامعه منتظران حکمفرما می شود.

پی نوشت ها :

1. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 200.
2. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287.
3. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، واژه ی انتظار.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 122.
5. همان، ص 25؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج 3، ص 169 و نهج الفصاحه، ج 1، ص 78.
6. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 244.
7. عوالی اللآلی، ج 4، ص 102.
8. بحارالانوار، ج 78، ص 83.
9. مائده، آیه 8.
10. حدید، آیه 25.
11. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 437.
12. راغب اصفهانی، مفردات، ص 325.
13. مرتضی مطهری، عدل الهی، ص 54.
14. کاظمی، عدالت در اندیشه سیاسی اسلام، ص 27.
15. Martin Ceadel
16. John Howard Yoder
17. James Tarner Jonnson
18. کانت، صلح پایدار، به باوران، محمد صبوری، اوّل، تهران 1380.
19. عبدالکریم صفی پور، منتهی الادب فی لغه العرب، ج 2، ص 696 و احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 2، ص 882.
20. المبسوط، ج 2، ص 50 و التذکره، ج 1، ص 447.
21. مرتضی مطهری، مجموعه آثار(16).
22.صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 428 و بحارالانوار، ج 51، ص 13.
23.نعمانی، الغیبه، ص 151 و عاملی، اثبات الهداه، ج 3، ص 544.
24.صدوق، همان، ج 2، ص 327 و بحارالانوار، ج 52، ص 321.
25. روم،‌آیه 30.
26. فاطر، آیه 15.
27. جوادی آملی، فطرت در قرآن، ص 156.
28. آل عمران، آیه 200.
29. علامه طباطبائی، بررسی های اسلامی، ص 171.
30. جاثیه، آیه 13.
31. جوادی آملی، فطرت در قرآن، ص 24.
منابع :
قرآن کریم.
1. التذکره.
2. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، اسراء، چاپ اوّل، قم.
3. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه
4. راغب اصفهانی، مفردات، الماتبه المرتضوی، تهران.
5. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، اسلام، هجدهم، جلد دوم.
6. صافی، لطف الله، منتخب الاثر.
7. صدوق، محمد، کمال الدین و تمام النعمه.
8. صفی پور، عبدالکریم، منتهی الادب فی لغه العرب، سنائی، ج دوم.
9. طباطبایی، سیدمحمد حسین، بررسی های اسلامی، انتشارات هجرت.
10. عاملی، محمد، اثبات الهداه.
11. عوالی اللآلی.
12. قندوزی، ینابیع الموده.
13. کاظمی، عدالت در اندیشه سیاسی اسلام.
14. کانت، امانوئل، صلح پایدار، به باوران، محمد صبوری، چاپ اوّل، تهران 1380.
15. المبسوط.
16. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
17. مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، هشتم، تهران 1374.
18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (16)، صدرا، سوم، تهران 1379.
19. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه.
20. نهج البلاغه، ترجمه دشتی.
21. نهج الفصاحه.
منبع مقاله :
مکارم شیرازی، حائری شیرازی و عمید زنجانی؛ مقاله ها خداداد سلیمیان… [ و دیگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدویت: سخنرانی و مقاله های گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیّه قم )، چاپ اول

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید