نگاهی مقایسه ای به مبانی فکری جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)

نگاهی مقایسه ای به مبانی فکری جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)

نویسنده: محمدرضا مانی فر

 

نگاهی مقایسه ای به مبانی فکری جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره
در میان هزاران واژه با معانی و تعابیر گوناگون و متنوّع، واژه ی «مهدی» از جمله واژگانی است که سرشار از امید، انتظار و نوید است؛ اُمید به آینده ی نیکوی انسان و جامعه ی انسانی، انتظار برای دست یابی کامل و هر چه فزون تر به گمشده های واقعی «انسانیت» و نوید حکومت جهانی مستضعفان بر روی زمین!
مهدی، به منزله ی «ذخیره ی الهی» و مهدویّت به مثابه ی «اندیشه ای جهانی» است که امید به تحقق آن و نوید (انتظار فرج) نیکوترین عبادت است!
از این روست که آشنایی هر مسلمان با شخصیتی مانند مهدی (عج) و درک اندیشه ای به گستره ی جهانی مهدویّت که مدعی حکومتی جهانی است، نه به عنوان یک «راهکار»، بلکه ضرورتی گریز ناپذیر در پیش چشمان آینده نگر او، جلوه گر می شود تا از این رهگذر، نه او را به «مرگ در زمان جاهلیت» بمیراند و نه از «نیکوترین نشان بندگی» به دور دارد.
این آشنایی و درک همه جانبه ی «اندیشه ای»، گر چه از دیر باز تاکنون، چون وظیفه ای سنگین بر دوش همه ی مسلمانان، به ویژه شیعیان سنگینی می کرده، اما ظهور پدیده ای دیگر موجب شده است که این آشنایی و درک با ضرورت هایی برتر از ضرورت های پیشین مواجه شود.
چون «جهانی شدن» پدیده ای نو ظهور است، سبب دگرگونی هایی در عرصه ی ارتباطات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی افراد جامعه شده است، هم چنین موجب شده تا پیامدهایی چون: «تمرکز زدایی از دولت» در عرصه ی سیاسی، «تولید غیر انبوه» در عرصه ی اقتصادی، «دگرگونی در نهاد خانواده» در عرصه ی اجتماعی و «جهانی شدن فرهنگ» در عرصه ی فرهنگی رُخ نماید.
حال باید پرسید که آیا این پیامدها، می توانند به برقراری رابطه ای میان دو مفهوم «جهانی شدن» و «حکومت جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) » بیانجامند؟ این مقاله، در صدد پاسخ گویی به این پرسش اساسی است و می کوشد تا از رهگذر این پاسخ گویی، مقایسه ای میان مبانی فکری حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پدیده ای چون «جهانی شدن» انجام دهد.
طرح سخنانی چون آشنایی با آرمان شهر مهدوی، نگاهی کوتاه به پدیده ی جهانی شدن با عنوان «جهانی شدن؛ نگاهی دیگر!»، گذری مقایسه ای بر مبنای فکری «مهدویّت و جهانی شدن» در گزاره ای خلاصه چون «از کجا تا کجا…» و سرانجام، نتیجه گیری از آن چه گفته ایم، از جمله گام های کوتاه در دست یابی به «مقصود» از راهی مطلوب است.

آرمان شهر مهدوی
اگر قرآن، این قانون اساسی تغییر ناپذیر، با اطمینانی شگرف، از پیروزی نهایی قدرت ایمان، سلطه ی بی چون و چرای صالحان و پرهیزکاران، نابودی ستم گران و آینده ی درخشان و سعادت آفرین بشر سخن می گوید و با طرح اندیشه ی پیروزی نهایی حق بر باطل، به پیامدهایی همانند استقرار کامل و همه جانبه ی ارزش های انسانی و تشکیل آرمان شهر مهدوی به دست مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت می دهد، به سبب آن است که مسلمانان را به اهمیت شناخت و کوشش در راه دست یابی به «آرمان شهر» موعود آشنا سازد؛ آرمان شهری که می توان جنبه های گوناگون پیدایش آن را گزینه های ذیل جست و جو کرد:

الف) آرمان شهر عدل:
در نگاهی کوتاه به شاخصه های متنوع حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، هیچ ویژگی را نمی توان مانند عدل یافت که تا این حد در خور توجه باشد.
این شاخصه ی اساسی، گاه آن چنان در آموزه ها و روایات دینی مورد تأکید قرار می گیرد که گمان می رود تنها «عدل» است که مورد توجه است.
در بسیاری از روایات، آن امام بزرگوار، به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت معرفی شده است؛ آن چنان که «عدل» ظهور و بروز خویش را در چهره و سیمای او می بیند:
«اللهم وصل علی ولی امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر؛(1)
پروردگارا به ولی امر خود که قیام کننده و عدل مورد انتظار همه است، درود فرست».
در آرمان شهر مهدوی و در بستر سازی ظهور آن حضرت، نخستین شاخصه ی «هویّت ساز» عدل است.
این «عدل» که حتی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، محقق می شود، بر نمودهایی استوار است:
1. در سایه ی این عدالت، استبداد و استعمار از بین می رود؛
2. زمینه ی استثمار انسان از انسان به کلی برچیده می شود؛
3. کارگزاران ظلم و بیداد، مورد بازخواست قرار می گیرند. قاضیان و حاکمان کژ رفتار از مسئولیت خویش، عزل می شوند و زمین، از هر نوع خیانت و نادرستی پاک می گردد؛
4. گردنکشان و مستکبران در هم کوبیده می شوند و محرومان و مستضعفان در باز پس گیری حق خویش کامیاب می شوند؛
5. ناله ی هیچ مظلومی در گلو خفه نمی گردد، اشک و آه هیچ دلسوخته ای بلند نمی گردد، هیچ انسانی گرسنه سر بر بالین نمی گذارد و هیچ محرومی با کینه و دغدغه روزگار سپری نمی کند.

ب) آرمان شهر رفاه و آسایش:
انسانیت انسان تکامل می یابد.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به این نکته اشاره می فرمایند: در امّت من، مهدی قیام کند… و زمان او، مردم به چنان نعمت و رفاهی دست یابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند(و این رفاه شامل همه ی انسان ها خواهد بود) نیکوکار و بدکار. آسمان مکررّ بر آنان ببارد و زمین چیزی از روییدنی های خود را پنهان نسازد.(2)
طبق روایات معصومین (علیه السّلام) در زمان حکومت مهدوی مردم به مراد اصلی خود می رسند که عبارتند از:
کثرت مالی، رهایی از بارهای سنگین زندگی، آسودگی از رنج طلب نافرجام، پرداخت قرض، بذل و بخشش امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر همگان به گونه ای که از طلب مال و بخشش دیگران بی نیاز گردند، عمران و آبادانی خرابی ها، سر سبزی همه ی سطح زمین و برون شدن گنج های درون زمین.

ج) آرمان شهر امنیت و آرامش:
در دیدگاه اندیشمندان و صاحب نظران علوم اجتماعی، از جمله نیازهای اساسی و بنیادین انسان و جامعه ی انسانی که در هرم نیازها، جایگاهی ویژه و در خور توجه دارد، نیاز به ایجاد امنیّت و آرامش است. این نیاز، که در ابعاد گونه گون و متفاوتی چون امنیت اخلاقی، امنیت اقتصادی، امنیت حقوقی، امنیت اجتماعی و امنیت خانوادگی جلوه گر است، آن چنان است که اندکی غفلت و بی توجهی به آن می تواند پیامدهای تلخ و جبران ناپذیری در پی داشته باشد.
در آرمان شهر مهدوی به مثابه ی الگویی کامل از اندیشه ی جهانی مهدویّت به این نیاز اساسی و بنیادین، توجه شده است؛ حتی در بسیاری از آیات و روایات، به صراحت و روشنی سخن گفته شده، آن چنان که با تشبیه آن به شهر امن و آرام نگاه کلی به معنای واقعی امنیت، آشکار ساخته است؛ نگاهی که امام جعفر صادق(علیه السلام) از آن یاد می کند: وعده ی خداوند که “وحشت و خوفِ مؤمنان را به امنیت و سلام تبدیل می کند”، تنها در چنین روزگاری به طور کامل تحقق می یابد.(3)
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان رهبر جامعه ی جهانی اسلامی، آن چنان در پی ایجاد جهانی سرشار از امنیت و آرامش همه جانبه است که گاه در برابر انسان ها و گروه هایی که در صدد سست کردن و بر هم زدن امنیت اند، به شدت مقابله می کند. البته، آن چه در این میان یادآوری آن ضروری به نظر می رسد، آن است که در بینش و نگرش مهدوی هم چون بینش نبوی، رحمت و محبّت اصلی اساسی است و مقابله ی آن حضرت با مخالفان، در حقیقت، تلاشی برای کنار زدن موانع کمال انسانی است.

د) آرمان شهر تربیت و پرورش:
هر حرکت و گامی در راستای تعالی بینش و تکامل گرایش ها می تواند بر «انسانیت» انسان و جدایی او از «حیوانیت»، ارزشی افزون تر و جایگاهی رفیع تر بخشد.
از این روست که «تربیت» به مثابه ی گذر انسان از «حیوانیت» به «انسانیت» از اهمیت و جایگاهی والا برخوردار است، تا آن جا که دعوت پیامبران در کنار تعلیم بر عاملی دیگر چون تزکیه و تربیت تمرکز می یابد.
اندیشه ی «مهدویّت»، همواره به اندیشه های والای «صدر اسلام» معطوف است؛ یعنی انسان نه تنها تن و جسم نیست، بلکه موجودی است چند وجهی که رشد و تکامل او در گرو رشد همه جانبه و متوازن، در همه ی ابعاد است. بنابراین، تربیت چنین انسانی، در عرصه ی مادی و معنوی همراه با تربیت و پرورش روحانی و توجه به اخلاق و فضایل روحی او تحقق می یابد.

هـ) آرمان شهر علم و دانش:
دوران حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوران بسط و گسترش علم و دانایی می خوانند و معتقدند: همان گونه که در این دوران، ظلم و بیداد جایگاه خود را به عدل و دادگری می دهد، دانایی و فرزانگی جایگزین جهل و نادانی می گردد و جهان از نور عقل و دانش آکنده می شود.
در جامعه ی مهدوی و در راه دست یابی به «آرمان شهر» آن، دریافت های آنان به کمال خویش می رسد و دانش هایی که در گستره ی قرون متمادی پوشیده و مکتوم بوده اند، پراکنده شده تا سراپرده ی منازل و اعماق وجود انسان ها گسترش می یابند.

و) آرمان شهر مستضعفان و محرومان:
از دیگر پیامدهای ظهور، بروز و پیدایی آرمان شهر مهدوی، تغییر ساختار قدرت و جابه جایی در آن است.
حکومت در اختیار توده های مستضعف و محروم جامعه قرار می گیرد؛ آنان که در گستره ی تاریخ، در زیر فشارهای شدید و گاه خرد کننده ی مستکبران و مترفین، بار سنگین نامردمی ها و بیچارگی ها را تحمل کرده، اینک به عدالت ایزدی و نوید دیر پای الهی، باید به حق مسلّم و وراثت و پیشوایی زمین دست یابند.

جهانی شدن؛ نگاهی دیگر!
در گستره ی فرهنگ واژگان، «جهانی شدن» از جمله واژگانی است که این روزها از سوی نویسندگان، صاحب نظران و گویندگان، بسیار از آن یاد می شود.
این واژه که فراروی خود، جبهه گیری های گوناگون موافقان و مخالفان را می بیند، در عرصه های متنوع زندگی انسان و جامعه ی انسانی؛ چون عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی امنیتی جهانِ امروز، سبب ساز پیدایی چالش های گوناگون فکری و اندیشه ای شده است.
به راستی «جهانی شدن» چیست و چه تعریف کامل و جامعی از آن وجود دارد؟ آیا جهانی شدن، پدیده ای مبارک و خوش یُمن است یا فاجعه بار و بد شگون؟ آیا جهانی شدن، همان آمریکایی شدن است؟ و…
اینها از جمله پرسش هایی هستند که در مواجهه با این واژه، به ذهن می رسد در ذیل به توضیح این مسئله می پردازیم:

الف) جهانی شدن؛ تعریف و ویژگی
طرح جهانی شدن، به سال های آغازین دهه ی 1970 میلادی باز می گردد. در این سال ها، مارشال مک لوهان، اندیشمند کانادایی، با نگارش کتابی با عنوانِ «جنگ و صلح در دهکده ی جهانی»، برای نخستین بار، درباره ی پدیده ای با نام «جهانی شدن» دادِ سخن داد.
این اندیشمند در کتاب خود، با تقسیم بندی سیر تاریخی و تکاملی زندگی انسان و جامعه ی انسانی به سه مرحله ی:
فرهنگ شفاهی، تمدن چاپی و تمدن الکترونیک ارتباطات را به عنوان عامل تغییر بخش و جهت دهنده ی زندگی انسانی، معرفی کرد.
مک لوهان معتقد بود که با گذر از مراحل فرهنگ شفاهی و تمدن چاپی، در دوره ی تمدن الکترونیک، قدرت واقعی در دستانِ مالکان و صاحبان شبکه های مختلف رادیویی، تلویزیونی و ماهواره ای است. او هم چنین به این نکته ایمان داشت که در دوره ی سوم و تمدن الکترونیک، دیگر امکان سانسور کتاب و مطبوعات وجود ندارد.
از دیدگاه این اندیشمند کانادایی، بزرگ ترین شاخصه ی دوره ی تمدن الکترونیک، آن است که در آن، رسانه های الکترونیکی امتداد حواسّ انسان هستند و در حقیقت ما در این دوران شاهد نوعی بازگشت پیشروانه به دوره ی اول که دوره ی فرهنگ شفاهی و چهره به چهره است می باشیم. از این رو، او اصطلاح «دهکده ی جهانی» را در سخنان خویش به کار برد و عقیده داشت که «تمامی جهان از طریق وسایل الکترونیک به هم مرتبط شده و عامل این ارتباط، ماهواره ها هستند.»
پس از مک لوهان، اندیشمندانی دیگر به تفصیل درباره ی «دهکده ی جهانی»، «جهانی شدن» و ابعاد گوناگون آن به بحث و بررسی پرداختند.
پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام سوسیالیستی در شوروی سابق، در روند جهانی شدن، نقش اساسی ایفا کرد. این رویداد تاریخی موجب شد تا زمینه های بسط و گسترش پیروان این نظریه همراه با ابعاد مختلف آن، بیش از پیش، فراهم آید.
از این رو، نظریه ی «جهانی شدن» در کنار آرا و اندیشه های دیگری چون: «جهان شمولی لیبرالیسم»، «دیدگاه محافظه کارانه» و «فرامدرنیسم» از جایگاه ویژه ای برخوردار شد و توانست کار را به جایی رساند که دگرگونی ها و تحولات جهانی از این دیدگاه و چشم انداز مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
گرچه درباره ی جهانی شدن، دیدگاه های متفاوتی از سوی اندیشمندان بیان می شود، اما اگر بخواهیم تا اندازه ای به تعریف جامع و کامل از آن دست یابیم، می توانیم بگوییم: «جهانی شدن، به مفهوم شرایط و موقعیتی است که در آن، همه ی ابعاد زندگی انسانی در جوامع مختلف بشری، به سرعت از یک دیگر تأثیر می گیرند. امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، روحی و روانی با شتابی روز افزون در حال اثرگذاری و اثرپذیری هم زمان از جریان های امروز دنیا قرار دارند.»

ب) آثار جهانی شدن
1. بارزترین و آشکارترین نمود جهانی شدن، در تضعیف حاکمیت ملی و تقویت هم گرایی جهانی، نمودار می شود. از آن جا که حاکمیت ملی از جمله موانع مهم هم گرایی جهانی است، از دیدگاه موافقان این پدیده، جهانی شدن سبب می شود که بستری اساسی و زمینه ای بنیادین برای هم گرایی جهانی همراه با محدود شدن دامنه ی اقتدار ملی حکومت فراهم شود؛
2. کاهش موانع تعرفه ای و غیر تعرفه ای تجارت؛ البته در این میان، کشورهای پیشرفته ی صنعتی همواره برندگان واقعی هستند. بر اساس یافته های پژوهشی، کاهش نسبی موانع تعرفه ای تجارت در سال های اخیر، موجب شده است تا نسبت تجارت خارجی کشورهای پیشرفته به تولید ناخالص داخلی از 27 درصد در سال 1987 میلادی به 39 درصد در سال 1997 میلادی برسد، حال آن که این نسبت در کشورهای در حال توسعه از 10 درصد به 17 درصد رسیده است؛
3. ایجاد تغییر و تحوّل در محیط بین المللی که ثمره ی پیشرفت های شگفت در فن آوری ارتباطات است و پیامدهایی چون: تغییرات وسیع محیطی، حرکت آزاد سرمایه، کالا، خدمات و اطلاعات را در پی دارد. این پیامدها با آن که خود از آثار جهانی شدن هستند، ولی موجب بسط و گسترش جهانی شدن نیز می شوند؛
4. تشدید فاصله و ایجاد شکافی افزون تر از پیش در میان «فقیر» و «غنی» که خود ناشی از تضادهای درونی جهانی شدن است.
اینها از جمله آثاری است که به منزله ی پیامد جهانی شدن به شمار می آید.

ج) جهانی شدن؛ موافقان و مخالفان
جهانی شدن در عرصه ی نظر و عمل، به سبب ایجاد تحولات اساسی باعث شده است تا دو گروه موافق و مخالف، هر یک با استدلال های خاص خود، در برابر یکدیگر صف آرایی کرده و به تبیین و تشریح دلایل خویش دست زنند.
گروه موافقان، که عمده ی آنان از اندیشمندان غربی به ویژه آمریکایی هستند، در موافقت با پدیده ی جهانی شدن به دلایل زیر متوسل می شوند:
1. دولت ها، دیگر مانند گذشته در یک محیط سر بسته به سر نمی برند. سرعت دگرگونی های اقتصادی آن چنان افزایش یافته است که دولت ها، دیگر توان کنترل اقتصاد خویش را ندارند؛ زیرا اقتصاد امروز وابسته و متکی به اقتصاد دیگر کشورها و جوامع است و این وابستگی با گسترش لحظه به لحظه ی مسایل مالی و تجاری، در حال افزایش است؛
2. بسط و گسترش ابزار ارتباطی، درک ما را از جهان پیرامون خود، دگرگون کرده است. ما امروز در جهانی به سر می بریم که یک اتفاق کوچک در گوشه ای از آن، به سرعت به سمع و نظر دیگران می رسد؛
3. امروزه، بیش از هر زمان، وجود نامریی یک فرهنگ جهانی حس می شود. با نگاهی کوتاه به الگوهای رفتاری در سراسر جهان، نظاره گر فرهنگ مشترکی خواهید بود که از «هالیوود» سرچشمه می گیرد؛
4. الگوهای متحد و یکسانِ رفتاری که از سلطه ی رسانه ای غرب به وجود آمده، در حال محو نقاط اختلاف و همسانی رفتاری بین افراد است؛
5. گسترش فناوری های ارتباطی، موجب درهم نوردیدن زمان و مکان و کم رنگ شدن مکان جغرافیایی و زمانِ تاریخی شده است؛
6. توسعه و پیشرفت جهانی، موجب ظهور جنبش های اجتماعی و سیاسیِ فراملی شده و وفاداری از دولت ها به نهادهای فرعی دولتی و بین المللی منتقل شده است؛
7. ارتباطات و پیشرفت های آن، کار را به جایی رسانده است که انسان ها «جهان وطنی» شده اند؛ یعنی جهانی می اندیشند و محلی عمل می کنند؛
8. مردم جهان به این سخن ایمان آورده اند که دولت های «ملی» آنان، در دفع خطرهایی مثل ایدز و آلودگی به تنهایی، توانا نیستند.
اما، در مقابل در مخالفت با پدیده ی جهانی شدن نیز دلایلی دیگر را بیان کرده و به آن توسل می جویند:
1. جهانی شدن، یک واژه ی مبهم، نامشخص و سرپوشی برای «سرمایه داری پسامدرن» است. موافقان، با اشاره به این عنوان کلی، در پی آنند تا «جهانی شدن» را به منزله ی راهی بی بازگشت و سرنوشتی تغییر ناپذیر، نشان دهند، در حالی که در دنیای واقعی، حقیقت غیر از این است؛
2. جهانی شدن، الگویی برای زندگی غربی است، از این رو، تنها، قادر به برآوردن نیازهای واقعی اقلیتی در مغرب زمین است؛
3. جهانی شدن، لباسی نو و فریبنده بر تنِ «امپریالیسم غربی» است؛ زیرا، در حقیقت با بهره گیری از کلماتی مبهم و سخنانی جذاب به بیان نظریه ی نوسازی غربی که منجر به طرد ارزش های غیر غربی و ترویج ارزش های مکتب لیبرال می شود، دست می زند؛
4. سمت و سوی فرآیند جهانی شدن، به ترجیح اقتصاد غنی بر اقتصاد در حال توسعه ی ملی نظر دارد، بنابراین، همواره اقتصاد کشورهای در حال توسعه که تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان را در بر می گیرد، به عنوان بازندگان همیشگی آن مطرح می شوند،
5. جهانی شدن، سبب شده است تا اقدام های تبهکارانه ی تروریست های بین المللی، فروشندگان و تولید کنندگان مواد مخدر، به سهولت و آسانی صورت پذیرد؛
6. تجارت جهانی، موجب شده است تا سرمایه داران و امپراتوری های اقتصادی و رسانه ای به وجود آیند که در برابر هیچ فرد، نهاد یا سازمان ملی و فراملی، پاسخ گو نباشند؛
7. جهانی شدن از دیدگاه موافقان، تنها در سایه ی پیروی بی چون و چرا از ارزش ها و الگوهای غربی امکان پذیر است و این در حالی است که رشد اقتصادی برخاسته از الگوی بومی در کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا چون کره، تایوان، مالزی، و سنگاپور، خود دلیلی بر بطلانِ این نظر است.

د) جهانی شدن و سیاست
جهانی شدن، دارای ابعاد گوناگونی است. بی تردید، سیاست از اصلی ترین و اساسی ترین ابعاد آن است.
توسعه و گسترش فناوری های ارتباطی و اطلاع رسانی بدون مرز، موجب شده است تا حکومت ها بیش از هر روز، نیازمند مشارکت مردم در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها باشند. امروزه، افکار عمومی از گذار سال های استبداد زدگی و تجربه ی تلخ حکومت های مستبد، به خوبی دریافته اند که حضور در عرصه های سیاسی و تصمیم سازی، وظیفه ی آنان و بسط و گسترش فرهنگ حاکمیت مردم بر مردم، تحمل صدای مخالفان و احترام به رأی مردم، تکلیف حاکمان و دولت مردان است.
گرچه همگان بر نکات مذکور، تقریباً، اتفاق نظر دارند، اما به سبب آن که مالکیت بخش عمده ای از شبکه های رادیویی، تلویزیونی و ماهواره ای بر عهده ی دولت ها و سرمایه داران غربی؛ به ویژه ایالات متحده آمریکا است، مفاهیم مورد قبول و پذیرش همگان بدون توجه به شرایط خاص و ویژه ی هر جامعه، مورد نظر قرار گرفته و تنها از دریچه ی ساختار فکری حاکم؛ یعنی «لیبرالیسم»، نگریسته می شود.
لیبرال ها که اندیشه ی خویش را در عرصه ی سیاست، بر فرض بنیادینِ «خود کفایی عقلِ جزیی نگر انسان از هدایت هر عامل خارجی»، قرار داده اند، الگوی سیاسی خود را بر مبنای نظریه ی حقوق طبیعی، قرارداد خارجی و پارلمانتاریسم بنا کرده و آن را تنها الگوی مطلوب در اداره ی جوامع مختلف با فرهنگ های گوناگون می دانند.

هـ) جهانی شدن و فرهنگ
در سه دهه ی گذشته ی میلادی، دهه ی اخیر، همراه با افزایش آگاهی عمومی جوامع استقلال طلب در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی، سرمایه داری و نظام سرمایه سالارانه ی غرب در رویارویی با این موج بنیان کن، از شیوه های جدید مستقیم و غیر مستقیم ارتباطی بهره گرفت. رسانه های همگانی، در پوششی از لایه های ظاهری تازگی و جذابیت، به مقابله ای حساب شده، پیوسته گام به گام با این پدیده ی نو خواهی دست زدند، تا از این رهگذر، همراه با فرونشاندن این موج و تخدیر افکار عمومی، به تأمین منافعِ بلند خود دست یابند.
امپریالیسم فرهنگی و امپریالیسم ارتباطی، به منزله ی دو نمود آشکار و عیان از چنین راهبردی، از دیرباز تاکنون، در کانون توجه اندیشمندان، صاحب نظران و دولتمردان غربی قرار گرفته است، آن چنان که هربرت شیلر، اندیشمند انتقادگری آمریکایی، در بیان چنین پدیده ای راهبردگونه می نویسد: «…واژه ی امپریالیسم فرهنگی، نشان دهنده ی نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، کشوری، اساس تصورها، ارزش ها، معلومات، هنجارهای رفتاری و هم چنین روش زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می کند. موقعی که کشوری می کوشد تا نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در کشورهای دیگر گسترش بخشد، طبیعتاً باید انتظار داشت که نفوذ فرهنگی خویش را هم در آن ها رواج دهد. در صورتی که این نفوذ به طور متقابل بین کشورها صورت گیرد، یک مبادله ی فرهنگی متعادل، مشروع و دلخواه به وجود می آید، اما هنگامی که فرهنگ یک کشور مرکزی و تسلط جو، به طور یک جانبه به کشورهای تحت استیلای او و به ضرر تمامیت فرهنگی آن ها تحمیل می شود، امپریالیسم فرهنگی مصداق می یابد و بدیهی است که مورد اخیر از مورد پیش رایج تر است. امپریالیسم فرهنگی از طریقِ ارتباطات، یک پدیده ی اتفاقی و اضطراری نیست، بلکه برای کشورهای امپریالیستی که تلاش می کنند به این وسیله تسلط اقتصادی و برتری سیاسی خود را بر ممالک دیگر برقرار و حفظ نمایند، یک امر حیاتی است…».(4)
این پژوهش گر انتقادگرا، در ادامه ی سخن خویش با اشاره به سلطه ی فرهنگی، درباره ی مفهوم امپریالیسم فرهنگی و نقش وسایل ارتباط جمعی در فرآیند عمل کرد آن، می گوید: «امروزه، مفهوم امپریالیسم فرهنگی، مجموعه ی فرآیندهایی را که از طریق آن، جامعه ای به داخل (نظام- جهانِ مدرن) کشانده می شود، به خوبی توصیف می کند و نشان می دهد که چگونه قشر سلطه جوی آن، جذب می گردد، تحت فشار و اجبار واقع می شود و بعضی اوقات در درون نهادهای اجتماعی در حال شکل گیری، آلودگی پیدا می کند تا با ارزش ها و ساختارهای مرکز سلطه جوی نظام، انطباق یابد یا حتی باعث پیشبرد آن ها گردد. وسایل ارتباط عمومی، بهترین نمونه ی بنگاه های عامل اند که در فرآیند رسوخ به کار گرفته می شوند. برای رسوخ کردن در سطح فراگیر، وسایل ارتباطی، خود نیز بایستی به وسیله ی قدرت سلطه گر رسوخ گر، قبضه گردند. این امر به طور گسترده از طریق تجارتی شدن رادیو و تلویزیون (مطبوعات به گونه ی نامتغیّر، از همان آغاز تجارتی است) صورت می پذیرد.»(5)

و) جهانی شدن و اقتصاد
شاید، نمایان ترین و محسوس ترین نمود پدیده ی جهانی شدن، در عرصه ی اقتصاد پدیدار و در قالب سازمان تجارت جهانی (WTO) مشخص شود. گسترش و تعمیق وابستگی متقابل بین کشورها و اقتصاد ملی آنان، یک پارچگی بازارهای ملی و گسترده شدن مبادلات تجاری، از میان برداشته شدن ضوابط حمایت گرانه ی بازرگانی، از جمله کارکردهای جهانی شدن اقتصاد است که به وسیله ی اتحادیه های اقتصاد جهانی، فعالیت شرکت های فراملی و مؤسسه های اقتصادی بین المللی، هم چون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و از همه بالاتر سازمان تجارت جهانی صورت می پذیرد و در کشورهای عضو به مرحله ی اجرا در می آید.
این کارکردها که بر اساس اندیشه های «آدام اسمیت»، طراح اصلی نظریه ی اقتصادی لیبرال، شکل و تکامل یافته، از دیرباز مورد نقد و بررسی انتقادی صاحب نظران علوم اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است؛ به گونه ای که هر ساله، هنگام تشکیل مجمع جهانی تجارت، این انتقادها، روند فزاینده ای به خود می گیرد و گاه به درگیری های خشونت بار از سوی مخالفان با نیروهای امنیتی می انجامد. منتقدان این سازمان که نمود بارز پدیده ی جهانی شدن اقتصاد است، بر این اعتقادند که:
1. سازمان تجارت جهانی (WTO)، تنها در خدمت منافع شرکت های چند ملیتی است که به جای «دولت ملی» به ایفای نقش می پردازند؛
2. سازمان تجارت جهانی، حقوق بشر و حقوق کارگران را پایمال می کند؛
3. سازمان تجارت جهانی، تخریب کننده ی محیط زیست است؛
4. سازمان تجارت جهانی، توسعه ی منطقه ای را «تضعیف» و کشورهای «فقیر» را جریمه می کند؛
5. سازمان تجارت جهانی، اقتدار ملی را «تضعیف» می کند؛
6. سازمان تجارت جهانی، سلطه ی فرهنگ غرب را بر فرهنگ های دیگر در پی می آورد؛
7. سازمان تجارت جهانی، عاملی در راستای افزایش نابرابری هاست.
از این روست که بر ضد سیاست های اعمال شده از سوی سازمان تجارت جهانی، نهضتی جهانی شکل گرفته است که با هرگونه گسترش و توسعه ی فعالیت های شرکت های چند ملیتی در کشورهای عضو این سازمان، به مخالفت برخاسته و آن را به منزله ی زنگ خطر برای ملت ها معرفی می کند.

ز) جهانی شدن و امنیت
بی تردید، امنیت و ضرورت وجود آن در راستای ایجاد شرایط مطلوب و دلخواه در جامعه، آن چنان واضح و آشکار است که هیچ کس در هستی آن نمی تواند، تردید کند. اما، نکته ی اساسی این است که همین ضرورتِ سهل و ممتنع، در مقام تبیین و تشریح، آن چنان مبهم و پیچیده می شود که دو اندیشمند را نمی توان یافت که به تعریفی جامع و مشترک از این واژه، دست یافته باشند:
والتر لیپمن می نویسد: «هر ملتی تا جایی دارای امنیت است که در صورت عدم توسل به جنگ، مجبور به رها نمودن ارزش های محوری خود نباشند و چنان چه در معرض چالش و بحران قرار گیرد، بتواند با پیروزی در جنگ، آن ها را حفظ کند.»(6)
جیاکومولوچیانی می گوید: «امنیت، عبارت است از توانایی رویارویی با تجاوز خارجی.»(7)
لورنس مارتین، امنیت را «تضمین رفاه مالی آتی» می داند.
جان مورز، امنیت را به معنای «رهایی نسبی» از «تهدیدات زیان بخش» می گیرد.
آرنولد ولفرز، معتقد است: «امنیت در بعد عینی آن به معنای نبود تهدید برای ارزش های کسب شده است و در بعد ذهنی مشتمل است بر فقدان هراس از این که ارزش های مزبور، مورد حمله قرار گیرند.»(8)
از این روست که اگر بخواهیم، به طور نسبی به تعریف امنیت بپردازیم، با توجه به آن چه بیان شد، می توان گفت: «امنیت، رهایی از تهدیدها همراه با استفاده ی بهینه از فرصت هاست.»
جهانی شدن و توسعه ی فناوری های ارتباطی، سبب شده است تا مفهوم امنیت ملی که در ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم امنیت قرار دارد، دگرگون شود. اگر تا دیروز، امنیت ملی در چارچوب مرزهای جغرافیایی ملی به دست می آمد، امروز، در هم نوردیده شدن زمان و مکان که حاصل انقلاب ارتباطی است، سبب شده است تا این امنیت که در برگیرنده ی رفع تهدیدها و بهره گیری از «فرصت» هاست، گاه در مرزهایی با فاصله ی هزاران فرسنگ از مرزهای جغرافیایی، به دست آید. دخالت ها و دست اندازی های ایالات متحده ی آمریکا در امور داخلی کشورهایی چون افغانستان و عراق، به ویژه پس از حادثه ی یازدهم سپتامبر، برخاسته از همین دید امنیتی دولت مردان، به مفهومِ نوین امنیت است.

شباهت ها و تفاوت ها
برشمردن خصوصیات جامعه ی جهانی به رهبری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، که با عنوان آرمان شهر مهدوی از آن یاد کردیم و گذری بر آن چه امروزه از آن به جهانی شدن تعبیر می کنند، ما را بر آن می دارد که اینک به این پرسش اساسی و بنیادین پاسخ گوییم که چه شباهت ها یا تفاوت هایی میان مبانی فکری جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد؟
پاسخ به این پرسش، گر چه می تواند از دیدگاه های متفاوت و متنوعی مورد توجه و بررسی قرار گیرد، اما چهار مسئله ی فرهنگ، سیاست، اقتصاد و امنیت می تواند بهترین گزینه در بیان گزاره های مقایسه ای زیر باشد:
الف) از آن جا که گفتمان مسلط بر آن چه امروز به «جهانی شدن» تعبیر می کنند، به سبب پشتوانه ی قوی رسانه ای، از آنِ گفتمان لیبرالیسم است، پس می توان نتیجه گرفت که در مقام مقایسه در عرصه ی سیاست، «لیبرالیسم سیاسی» از نمود بالاتر و والاتری برخوردار است.
لیبرالیسم سیاسی که بر مبنای این گزاره بنا شده است «عقل جزیی نگرِ انسانی، بی نیاز از هدایت وحی، توان طراحی یک ساختار اجتماعی سعادتمند را دارد»، الگوی سیاسی مورد نظر خود را بر مبنای آرا و اندیشه هایی چون:
نظریه ی حقوق طبیعی، نظریه ی قرارداد اجتماعی و پارلمانتاریسم قرار داده، معتقد است که پارلمان جلوه گاه عقل انسانی و نهاد قانون گذاری بشری، در برابر نفی «قانون الهی» است.
این سخن در حالی طرح می شود که در اندیشه ی اسلامی، که «آرمان شهر مهدوی» بر آمده از آن است، یگانه قانون گذار آن، خداوند متعال است که با شریعت و احکام خود، به راهنمایی نوع بشر می پردازد.
در این دیدگاه، پارلمان یا مجلس، همانند نگرش سیاسی لیبرال، توانایی وضع قوانین کلی و بدون قید و شرط الهی را ندارد و باید در چارچوب احکام و قوانین کلی نظام آفرینش و شریعت به وضع احکام و قوانین جزیی نگر در راستای اجرای بهینه ی آن قوانین و دستورهای کلی الهی دست زند.
در این نگرش مبنای مشروعیت نیز با نگرش سیاسی لیبرال تفاوت بسیار دارد. اگر در نگرش لیبرالیستی، مبنای مشروعیت ساختار سیاسی، تنها به رأی و نظر مردم و پارلمان بستگی دارد، در اندیشه ی سیاسی اسلام، این مشروعیت بر پایه ی عنصری شاخص چون قانون الهی همراه با اقبال مردم که به تشکیل ساختار سیاسی می انجامد، تعریف می شود.
ب) در عرصه ی فرهنگ، آن چه به عنوان جهانی شدن از آن تعبیر می شود، به سبب بهره گیری از قدرت رسانه ای، در نمودی چون شاخص های اخلاقی لیبرالیسم، بیش از هر زمان، از ارزش افزون تری برخوردار است.
لیبرالیسم که به نسبی بودن ارزش های اخلاقی در چارچوب صدور ارزش ها از منبعی چون وجود تغییرپذیر و جزیی انسان، معتقد است، چنین حکم می کند که «انگیزه ها و علایق سودجویانه ی آدمی معیار جداسازی خوب از بد است».
این اندیشه، که خویشتن را در ساختاری چون مکتب اخلاقی نفع گرایی (پیروی از اصالت منفعت) به منصه ی ظهور رسانیده، از جمله ساختارهایی است که «معیار» خوبی و بدی هر عملی را میزان منفعت رسانی مادی و عملی آن در نظر می گیرد. این در حالی است که در اندیشه ی اسلامی، ارزش ها و معیارهای اخلاقی سرچشمه ای غیبی و آسمانی دارند که نیکی و بدی آنان، برگرفته از چارچوب های حکمت الهی است که در دیدگاه شریعت محقق گردیده است.
ج) اگر نمود بارز پدیده ی جهانی شدن را در عرصه ی اقتصاد و نماد بارز آن را، سازمان تجارت جهانی در نظر بگیریم، آن گاه در مقام مقایسه باید به این نکته ی اساسی توجه کنیم که «گفتمان مسلط لیبرال» به منزله ی «گفتمانی مسلط» در عرصه ی اقتصاد، بر پایه ی اندیشه های آدام اسمیت (طراح اصلی نظریه ی اقتصادی لیبرالیسم) بنا شده است؛ اندیشه هایی که بر مبنای دو گزاره ی «انسان ها موجوداتی خود خواه اند که به دنبال برآوردن منفعت خود هستند» و «انسان ها باید در جهت برآوردن خودخواهی ها و سودطلبی های شخصی خود آزاد باشند». معتقد به حداقل شدن هرگونه دخالت اخلاقی، فردی و یا اجتماعی بر فرآیند «گردش سرمایه» در جامعه با عناوینی چون اقتصاد بازار، بازار آزاد و رقابت آزاد هستند.
در حالی که در اندیشه ی اقتصادی اسلام، گر چه حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله و دیگر حقوق اقتصادی، به رسمیت شناخته شده است، اما چارچوب هایی نیز برای آن در نظر گرفته شده، از جمله: اصالت خیر در مبادلات؛ یعنی گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن، باید از هر نوع بیهودگی مبرا باشد، حرمت ربا؛ یعنی سرمایه به صرف این که از جریان عملی و فعالیت و معرض کاستی و نابودی خارج شد و صورت ذمّه و قرض به خود گرفت عقیم و سترون می گردد و هیچ سودی به آن تعلّق نمی گیرد. هر چه از این راه گرفته شود، ربا و حرام است و اصالت فایده؛ یعنی در هر کار چه فردی و چه اجتماعی باید در درجه ی اول فایده و نتیجه ی مفید آن در نظر گرفته شود.
د) اگر اندیشه ی لیبرال به منزله ی گفتمان مسلط جهانی شدن در عرصه ی امنیت، با نگرشی یک سویه و یک جانبه، تنها به تأمین امنیت کشورهای صنعتی و ثروتمند، آن هم در فراسوی مرزها، می اندیشد، اندیشه ی اسلامی که به آرمان شهر مهدوی، به عنوان غایت «فعلیت» خویش می نگرد، بر این اعتقاد است که امنیت پدیده ای چند سویه و همه جانبه است که خویشتن را در ابعاد گوناگونی مانند: امنیت اخلاقی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و خانوادگی جلوه گر می سازد.
مقابله و ستیز در چنین اندیشه ای، نه تنها به هیچ عنوان اصالت ندارد، که با اصل قرار دادن صلح و رحمت، هرگونه پنداری را در این باره، مردود اعلام می کند. در این دیدگاه، حتی مقابله ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با امنیت ستیزان، به تلاشی در مسیر برداشتن موانع از منزلگاه های مختلف کمال انسانی تعبیر می شود تا از این رهگذر، رحمت بر سر آنانی که در تاریکی های ستم گری به سر می برند، فرود آید و ظلمات و تاریکی را به نور و روشنایی تبدیل کند.

نتیجه نهایی
آن چه در این مقاله ی پژوهشی در پی بیان آن بودیم، نگاهی مقایسه ای به مبانی فکری «جهانی شدن» و حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود.
نگاهی به شاخصه های هویت سازِ آن چه از آن به «آرمان شهر مهدوی» تعبیر کردیم، گذری بر مفهوم «جهانی شدن» و زیر مجموعه ها و ابعاد گوناگون و متنوع آن و بیان مقایسه ای در چهار زیر شاخه ی سیاست، فرهنگ، اقتصاد و امنیت، نشانه هایی از تلاش، کوشش و جست وجوگری ما در بیان مقصود از راهی مطلوب بود.
در پایان سخن، یادآوری این نکته ضروری است که «جهانی شدن» برای کشورها و جوامع اسلامی، هم یک «فرصت» و هم یک «تهدید» است!
تهدید است؛ زیرا مبانی فکری آن در بسیاری از موارد، هیچ گونه تناسبی با مبانی فکری حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندارد و از این رهگذر می تواند در صورت برخورد ناصواب و منطق گریز، پیامدهای ناگواری در پی داشته باشد.
فرصت است؛ زیرا این مبانی اندیشه ای و ساز و کار برآمده از آن، می تواند فرصت های بسیار گرانقدری برای ترویج و بسط ارزش های انسانی، اخلاقی و معنوی که دور نمای فکری «آرمان شهر مهدوی» هستند، فراهم آورد.
از این رو، در رویارویی و برخورد با پدیده ی «جهانی شدن»؛ به ویژه عرصه ی اقتصادی آن، یکی از راه کارهای راهبردی اثرگذار و مؤثر، مشارکت فعالانه در این پدیده است، به این معنا که با این مشارکت می توان با بهره مندی از فن آوری روز دنیا، همراه با بومی سازی آن، زیر ساخت هایی مستحکم و استوار در شکل گیری چنین جامعه ی آرمانی ای به وجود آورد که در آن عدل و داد، رفاه و آسایش، امنیت و آرامش، تربیت و پرورش و علم و دانش به منزله ی مؤلفه هایی اساسی، راه را بر رهبری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ایجاد حکومتی «جهانی» بیش از پیش، گشوده تر می سازد.

پی نوشت ها :

1-مفاتیح الجنان، فرازی از دعای افتتاح.
2. طبری، دلائل الامامه، ص 255.
3. نعمانی، الغیبه، ص 240.
4. شیلر، سلطه ی فرهنگی، سرچشمه ها، زمینه ها و شیوه ی کنونی، ص 72.
5. همان.
6. حسین قریب، جهانی شدن و چالش های امنیتی (روزنامه ی اطلاعات / اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال پانزدهم، شماره ی 11، مرداد و شهریور 81)، ص 82- 56.
7. همان.
8. همان.
منابع :
1. اکبریان، رضا، سازمان جهانی بازرگانی و نقش آن در جهانی شدن اقتصاد، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال شانزدهم، شماره ی نهم و دهم، خرداد و تیر 1381، ص 184- 174.
2. جدلی، مریم، جهانی شدن، پژوهش درس ارتباطات بین الملل، پاییز 1381.
3. زرشناس، شهریار، اشاراتی درباره ی لیبرالیسم در ایران، سازمان انتشارات کیهان، چاپ دوم، آذر ماه 1378.
4. سیم بر، رضا، جهانی شدن اقتصاد و تأثیر آن بر حاکمیت ملی کشورها، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال شانزدهم، شماره ی هفتم و هشتم، فروردین و اردیبهشت 1381 ، ص 78- 72.
5. شیلر، هربرت، سلطه ی فرهنگی، سرچشمه ها ، زمینه ها و شیوه ی کنونی، به نقل از جزوه آموزشی درس «ارتباطات بین الملل».
6. علوی، پرویز، ارتباطات سیاسی، مؤسسه ی نشر علوم نوین، چاپ اول، 1375.
7. قراگوزلو، محمد، جهانی شدن، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال شانزدهم، شماره ی نهم و دهم، خرداد و تیر 1381، ص 100- 80.
8. قریب، حسین، جهانی شدن و چالش های امنیتی ایران، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال پانزدهم، شماره ی یازدهم و دوازدهم، مرداد و شهریور 1381، ص 82- 56.
9. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، انتشارات صدرا، چاپ بیست و ششم، بهمن 1380.
10. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1361.
11. www.balagh. net.
/pro-ahl/16/iman- mahdi/ madine-f
/ motahhar / pro – ahl / 12/ 01. htm.
12. http: //news . gooya. com / 2003 / at / 16/ 1604 -h – 14. php
منبع مقاله :
معرفت، محمد هادی (رحمه الله) و دیگران،(1385)، گفتمان مهدویّت، سخنرانی و مقاله های گفتمان پنجم، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ی قم)، چاپ دوم

 

 

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید