حکومت جهانی اسلام و جهانی شدن

حکومت جهانی اسلام و جهانی شدن

نویسنده: دکتر عبدالقیوم سجادی

 

از دیر زمان، الگوی حکومت مطلوب بخشی از دل مشغولی های اندیشمندان و فلاسفه ی اسلامی بوده است؛ زیرا هر نوع اصلاح طلبی در روابط اجتماعی و الگوی سیاسی، نیازمند ترسیم ایده ال یا الگوی مطلوب است که باید جامعه را بدان سو رهنمون شوند. اما در این میان، بین الگوی حکومت مطلوب ادیان الهی؛ به خصوص اسلام و الگوی ناشی از اندیشه ی بشری تفاوت های جدی وجود دارد. آرا و اندیشه های بشری، هر چند قوی و متقن، به دلیل محدودیت های انسان و محور بودن شعاع اندیشه ی او، در تار و پود حیات مادی و امور عینی در عرصه ی پیش بینی و ارائه ی الگوی سیاسی کارآمد برای آیندگان، با کاستی های جدی ای رو به رو است. مهندسی الگوی مطلوب حکومت و نظام سیاسی، نیازمند آگاهی وسیع و آشنایی با زوایای مختلف حیات بشری و نیازمندی های مادی و روحی او است که اندیشمندان سیاسی فاقد چنین آگاهی ای هستند. اما در این میان، الگوی برگرفته از وحی که شعاع نامحدود نیازمندی های بشر را مورد توجه داشته و به زوایای مختلف امیال و خواسته های او توجه نموده، از استحکام، سازگاری و جامعیت بیشتری برخوردار است.
اندیشه ی حکومت جهانی اسلام، در پی ارائه ی الگوی مطلوب و کارآمد برای نظام سیاسی آینده ی بشری است و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار داشته است. اسلام، دارای ماهیت جهان شمول و عالم گیری است که برخلاف ادیان پیشین، مخاطبان خود را فراتر از مرزهای خونی و خاکی، در میان ابنای بشر و همه ی جوامع انسانی جست و جو می کند. هر چند دین اسلام با استناد به آموزه های وحیانی بیشتر و پیش تر از دیگران بر این مفهوم تأکید داشته، اما تنها مدعی این مقوله نبوده است. در کنار اسلام برخی مکاتب و اندیشه های بشری نیز داعیه ی جهان شمولی و جهانی داشته اند. مارکسیسم، داعیه دار حکومت جهانی پرولتاریا بود که در نهایت به دلایل خاص؛ از جمله تعارضات درونی و نارسایی منطق درونی به موزه ی تاریخ فرستاده شد.
لیبرالیسم غربی که امروزه در قالب دموکراسی لیبرال به آزادی اقتصادی و حقوق شهروندی تأکید دارد، داعیه دار دیگری در قبال اسلام محسوب می گردد. هر چند ادعای جهان شمولی تا اندازه ای خصلت ذاتی آیین ها و مکاتب بشری است، اما در این میان، داعیه ی جهان شمولی لیبرالیسم غرب، بیش از دیگر مکاتب جلوه گر است. فروپاشی کمونیسم، مدعیان جهان شمولی لیبرالیسم را بی باکانه به طرح اندیشه ی «پایان تاریخ» و جهانی شدن مفهوم و عالم گیر شدن آموزه های لیبرالیسم واداشت. به گونه ای که امروزه مقوله ی «جهانی شدن» رایج ترین گفتمان سیاست جهانی است. در چنین وضع و احوالی، گفتمان حکومت جهانی اسلام که قرار بود از موضع فعّال، به ترسیم آینده ی جهان مبادرت نماید، در یک موضع انفعالی جا داده شد. این موضع اندیشمندان مسلمان و دول اسلامی را در مواجهه با جهانی شدن به خوبی می توان مشاهده کرد. امروزه، مسئله ی اصلی جهان اسلام دیگر همانند گذشته، گسترش و بسط اسلام و فرهنگ اسلامی نیست، بلکه پرسش از نحوه ی گسترش اسلام به سؤال از چگونه مسلمان ماندن تغییر جهت داده است. استراتژی بسط محور فرهنگ اسلامی اینک به جهت گیری جهت محور تقلیل یافته است.
پرسش نوشتار حاضر این است: اندیشه ی حکومت جهانی اسلام با پدیده ی جهانی شدن چه نسبتی دارد؟ آیا جهانی شدن با حکومت جهانی اسلام تناقض دارد؟ در این حالت، کدام یک در برابر دیگری مغلوب می گردد؟ یا این که جهانی شدن فرآیندی است که بر بنیان انقلاب ارتباطات و تکنولوژی جدید شکل گرفته و صرفاً بیانگر فشرده شدن فضاها و مکان هاست؛ بدون آن که محتوای خاصی را به خود حمل کند؟ آیا در این حالت می توان از جهانی شدن به عنوان یک فرآیند خالی از محتوای ایدئولوژیکی به نفع اندیشه ی حکومت جهانی اسلام بهره برد؟ و چگونه؟
بنابراین، امروزه مجموع این نوع پرسش ها فراروی اندیشمندان مسلمان قرار گرفته و آنان را به غور و تعمق فرا می خواند. هر چند بررسی تفصیلی یکایک سؤال های مزبور نیازمند فرصت وافی است، اما در این جا، در حد بستر سازی و طرح مبحث، رابطه و نسبت جهانی شدن، به عنوان مسئله ی غیرقابل انکار زمانه با اندیشه ی حکومت جهانی اسلام، به عنوان آموزه ی غیر قابل تردید وحیاتی، اشاره می شود.
بدین منظور مطالب این نوشتار در محورهای زیر ارائه می گردد:
1. ماهیت و ویژگی های جهانی شدن؛
2. ماهیت و ویژگی های حکومت جهانی اسلامی؛
3. مقایسه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام.
در سراسر این نوشتار، ما در پی تأیید این گمان هستیم که جهانی شدن دارای دو رویه ی ایدئولوژیک و تکنولوژیک است. از نظر ایدئولوژیک نسبت جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام، رابطه تعارضی و از نظر تکنولوژیک، عدم تعارض است. البته بر اساس دو دیدگاه دیگر (ایدئولوژیک و تکنولوژیک نگر تنها) رابطه ی مزبور از تعارض کامل تا انطباق و همراهی کامل در نوسان است. نویسنده با تفکیک این دو، استدلال می کند که جهانی شدن به ذاته و از نظر ماهوی، فرآیندی تاریخی است که بر بنیان توسعه و پیشرفت خیره کننده تکنولوژی ارتباطی شکل گرفته است. بنابراین، جهانی شدن، ظرف بی مظروفی است که هر جماعتی می تواند مظروف خود را درون آن بدین گونه عرضه نماید؛ هر چند امروزه حجم بیشتر این ظرف را آموزه های لیبرال غربی به خود اختصاص داده است. البته جوامع اسلامی نیز این فرصت را دارند تا با استفاده از منطق و توانمندی های تعالیم و فرهنگ اسلامی جوامع تشنه و سرخورده ی بشری را سیراب سازند، اما ظرف انتقال دهنده ی آن «جهانی شدن» است.

الف) ماهیت و ویژگی های جهانی شدن
درباره ی ماهیت و ویژگی های جهانی شدن تاکنون اتفاق نظری وجود نداشته است. احتمالاً این امر تا حدی طبیعی است؛ زیرا این پدیده، در حال شکل گیری و «شدن» است و هنوز به «بودن» نرسیده است تا توصیف و شرح جامعی از آن ارائه نماییم. عمدتاً سه ره یافت فکری از سه زاویه مختلف به بررسی این مقوله پرداخته اند: نگاه رئالیستی، لیبرالیستی و رادیکال. نگاه اول و سوم، جهانی شدن را پدیده ای دیرینه و مقوله ای مدعی می دانند، در حالی که نگاه لیبرالیستی آن را مقوله ای جدید می خواند. واقع گرایانی چون گیپلین (1987) و هانتینگتون (1993) دوره ی جدید را ادامه ی دوره ی جنگ سرد ارزیابی نموده اند و تنها تفاوت هر دو مقطع را در دگرگونی چهره ی قدرت عنوان می کنند. اینان معتقدند که سیاست جهانی بعد از جنگ سرد با قبل از آن تفاوت جدی ندارد و تنها حوزه ی رقابت و چهره ی قدرت تغییر نموده است.
گیپلین معتقد است: آن چه تغییر کرده یک بازی در قلمرو اقتصادی است، ولی هانتینگتون بر این باور است که سیاست و قدرت هم چنان ادامه دارد؛ با این تفاوت که جای بازیگران دگرگون گردیده و تمدّن ها به جای دولت، ملت ها بازی گران اصلی سیاست جهانی اند.(1)
ره یافت رادیکال و انقلابی که عمدتاً مارکسیست های تجدید نظر طلب هستند نیز بسان واقع گرایان می اندیشند و معتقدند که صحنه ی جدید صرفاً مرحله ی جدیدی در ابراز بلند پروازی های امپریالیستی است و جهانی شدن شکل جدیدی از استعمار است.(2) اما در این میان، لیبرال ها و فردگرایان، پایان جنگ سرد را پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی غرب اعلام نموده و آن را مقطع کاملاً جدید در تاریخ بشری می خوانند. در این تلقی، جنگ سرد نه دوره ی خاصی از تاریخ، بلکه پایان تاریخ و نقطه ی پایانی سیر تکاملی ایدئولوژی بشری و عالم گیر شدن دموکراسی لیبرال غربی، به عنوان شکل نهایی حکومت بشری است.(3)
نویسندگان مزبور، تنها کشورهای غربی را حوزه ی حاکمیت الگوی دموکراسی لیبرال نمی دانند، بلکه با قاطعیت تمام، از جهان گیر شدن آن یاد می کنند. «این ترکیب به این معناست که فرآیندی بینادی در کار است تا الگوی تکاملی مشترکی را برای کل جوامع انسانی دیکته کند. به طور خلاصه چیزی شیبه تاریخ جهانی بشر در راستای نیل به دموکراسی لیبرال».(4) بنابراین هر چند فوکویاما از جهانی شدن نمی گوید، اما نظریه ی پایان تاریخ او محتوای جهانی شدن محسوب می شود.
صرف نظر از تفاوت های لفظی و بعضاً ماهوی در تعریف جهانی شدن، از میان تعریف های مختلف می توان این نکته را به عنوان مخرج مشترک همه ی آن ها برگزید که جهانی شدن به عنوان پروسه یا پروژه، بیان گر وضعیتی است که در درون آن ارتباطات متقابل، وابستگی متقابل و تأثیرگذاری متقابل به شکل فرآیندهای رشد یافته مطرح است؛ به گونه ای که شعاع اثرگذاری رفتار واحدهای سیاسی از مرزهای ملی عبور نموده و دورترین واحدها را تحت تأثیر قرار می دهد.
آنتونی مک گرو، ضمن تأکید بر بعد ارتباطی «جهانی شدن» ویژگی های زیر را برای آن مطرح می کند:
1. فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر ماورای مرزهای ملی تأثیر نموده و از آن ها تأثیر می پذیرد؛
2. حجم کنش متقابل افزایش یافته و سیستم جدید جهانی ایجاد می گردد؛
3. افزایش شدت و وسعت ارتباطات، فشرده شدن زمان و مکان؛
4. ارتباطات در حال رشد، مسائل جدیدی را در سطح فراملی ایجاد می کند که دغدغه ی عموم بشر است و حل و فصل آن نیازمند همکاری جهانی است؛
5. شکل گیری شبکه های به هم فشرده که بازی گران ملی را محدود نموده و حاکمیت و خودمختاری آنان را کاهش می دهد.
اما آیا جهانی شدن با این ویژگی ها تا چه اندازه شانس توفیق دارد؟
این پرسش از نگاه لیبرالیسم پاسخ مثبت دارد؛ زیرا جهانی شدن جریانی طبیعی است که دیر یا زود شعاع خود را بر سراسر جهان گسترش خواهد داد. در این تلقی، همراه با جهانی شدن، شاهد عالم گیر شدن دموکراسی لیبرال، تجارت آزاد و اصول اقتصادی لیبرال خواهیم بود و دیگر فرهنگ ها در برابر موج طوفنده این جریان رنگ خواهند باخت. اما در مقابل، نگرش چپ و دیدگاه انتقادی ای که جهانی شدن را چهره ی جدیدی از قدرت امپریالیستی می خوانند و عمدتاً جنبه ی پروژه بودن آن را مورد تأکید قرار می دهند، معتقدند که جهانی شدن با مقاومت هایی مخالف در قالب جنبش های کارگری، ائتلاف های منطقه ای و عمدتاً منطقه گرایی رو به رو خواهد گشت.
از منظر اسلامی، آرا و اندیشه های بشری هر چند دارای جذبه های صوری و گذرا است، اما در نهایت از پایداری و ماندگاری برخوردار نبوده و در برابر اندیشه های دینی شکست خواهد خورد؛ زیرا منطق اسلامی با توجه بر ظرفیت و توانمندی ذاتی و انطباق با فطرت انسانی به مراتب از جذبه هایی بیشتر از ایده های بشری برخوردار خواهد بود. اما تحقق این امر نیازمند ارائه ی منطق دینی قابل قبول و ترسیم چهره ی واقعی اسلام نزد افکار جهانی است. در صورت تحقق این مسئله، جهان در آینده شاهد جهانی شدن اسلام به جای لیبرالیسم غرب خواهد بود.

ب) حکومت جهانی اسلام
حکومت جهانی اسلام بر مبنای نگرش جهان شمولی تعالیم اسلامی استوار است. این نکته بدان معنا است که اسلام، دینی جهان شمول و عالم گیر است که در راستای رفاه دنیوی و سعادت عموم بشر برنامه های خود را مطرح می نماید. در واقع هدف اسلام همان هدف بعثت نبی خاتم و فلسفه ی نبوت است که در نهایت به کمال و سعادت بشری ختم می شود. اما برای رسیدن به این هدف نهایی، اسلام از بسط ارزش های دینی، به ویژه عدالت اجتماعی، از حوزه ی خاص آغاز می کند و تا مرز عدالت گستری در سطح جهان ادامه می دهد. بنابراین، توسعه ی مکارم اخلاقی و بسط عدالت اجتماعی از مهم ترین اهداف رسالت نبی خاتم می باشد. در این راستا اسلام، مکانیزم اجرایی نیل به اهداف مزبور را تحت عنوان تشکیل حکومت دینی- که گستره ی حاکمیت خود را در ورای مرزهای ملی و در سطح جهان جست و جو می کند- مطرح می نماید. مهم ترین ویژگی های حکومت جهانی اسلام را در محورهای زیر می توان مطرح کرد:

1. پیشرفت سریع علوم
روایات دینی اسلام، جامعه ی عصر ظهور و تحت حاکمیت حکومت جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را این گونه توصیف نموده است که فهم این تحولات جز در پرتو گسترش عینی تکنولوژی علم و اطلاعات که از آن به جهانی شدن یاد می شود، دشوار می نماید. بنابراین، تفاسیر اسلامی و اندیشمندان گذشته، چنین دگرگونی عظیم و بنیادین در زمینه علوم و تکنولوژی را از منظر قدرت ماورای طبیعی و با عنوان معجزه ی الهی مطرح نموده اند.
امام صادق (علیه السّلام) در این زمینه فرمودند:
«دانش، بیست و هفت حرف (شعبه و شاخ) است، آن چه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز (عصرظهور) بیش از آن دو ندانند و چون قائم قیام کند بیست و پنج حرف بقیه را بیرون آورده و در میان مردم منتشر می سازد. بدین سان مجموع بیست و هفت را نشر می دهد.»(5)
بنابراین، طبق مفاد روایت مزبور، نشر و گسترش علوم، اعم از علوم عقلی و طبیعی در عصر ظهور، در مقایسه با سایر مقاطع تاریخی از نسبت 2 و 25 برخوردار است. در پرتو پیشرفت علم و تکنولوژی است که امکان اعمال حاکمیت حکومت جهانی در اکناف عالم فراهم آمده و شهروندان حکومت جهانی با هم دیگر مرتبط می شوند. امام صادق (علیه السّلام) درباره ی این مسئله می فرمایند:
«در زمان قائم، شخص مؤمن در حالی که در مشرق به سر می برد، برادر خود را که در مغرب است دیده و نیز آن که در مغرب است، برادر خویش را در شرق خواهد دید».(6)
پیشرفت تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات که از آن به مهم ترین عامل جهانی شدن به مفهوم فشرده شدن فضا و زمان یاد می کنند، در عصر ظهور به مرحله ی کامل می رسد؛ به گونه ای که همگان در آنِ واحد از طریق امواج صوتی پیام را دریافت می نمایند. در روایتی در این زمینه آمده است:
«چون قائم ما قیام نماید، گوش و چشم شیعیان را چنان تقویت می کند که بین آن ها و امام پیکی وجود نداشته باشد؛ به گونه ای که وقتی امام با آن ها سخن می گوید، آنان می شوند و او را می بینند و امام در جایگاه خود قرار دارند».(7)
در این جا، جنبه ی تکنولوژیک جهانی شدن مطرح است که نه تنها با اندیشه ی حکومت جهانی اسلام تعارض ندارد، بلکه فهم معقول و قابل قبولی از آن را مطرح می کند. اگر در گذشته درک مضمون حدیث فوق با شک و تردیدهای علمی روبه رو بود، امروزه توسعه و پیشرفت خیره کننده ی تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی این مضامین را مورد تأیید قرار می دهد و کمترین تردید برای آن باقی نمی گذارد. در پرتو چنین جامعه ای مردمانی با افکار و اندیشه های بلند و بینش وسیع تربیت می شوند که بیش از پیش استقرار حاکمیت جهانی اسلام و برخورداری از یک جامعه ای همراه با ثبات و عدالت را فراهم می آورند؛ زیرا شهروندان این جامعه، در پرتو عقلانیت ناشی از تعالیم عصر ظهور و با پشتوانه ی توسعه ی علمی به تعامل و برقراری روابط اجتماعی در سایه ی حکومت مهدوی همت می گمارند.

2. توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی
توسعه ی اقتصادی به مفهوم برخورداری از موهبت های مادی و بهبودی کمی و کیفی زندگی، از دیرباز یکی از دغدغه های بشر بوده و امروز نیز جایگاه مهمی را در مباحث اجتماعی- سیاسی به خود اختصاص داده است، اما از طرف دیگر، عدالت اجتماعی نیز مقوله ای است که در کنار توسعه ی اقتصادی به عنوان گمشده، جوامع بشری از دیر زمان مطرح بوده است. اگر توسعه ی اقتصادی را از کار ویژه های مهم دولت بدانیم، یقیناً برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت های برابر برای همه ی شهروندان از مهم ترین وظایف دولت محسوب می گردد. در میان دو مقوله توسعه و عدالت، دومی از اهمیت بیشتر برخوردار بوده در عین حال کمتر مورد توجه قرار داشته است. قدرت مندان، همواره منابع اقتصادی را در انحصار خود داشته و روند رو به ازدیاد و انباشت ثروت شان را با تشدید فقر در جوامع ضعیف و فقیر دنبال می نمایند. امروزه، علی رغم جلوه های صوری توسعه ی اقتصادی، عدالت در ورای امیال و منافع صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی کنار زده شده و کمترین نمودی از آن به چشم نمی خورد. در جهانی که 80 درصد از موهبت های مادی تنها در اختیار 20 درصد از انسان ها قرار دارد صحبت از عدالت، گفتمانی را می سازد که در سطح خواست درونی جوامع بشری باقی می ماند.
در پرتو حکومت جهانی اسلام، عدالت اجتماعی در شکل کامل آن عینیت می یابد و رفاه مادی و توسعه ی اقتصادی شکوفا می گردد و همگان بهره مند می شوند. توسعه ی اقتصادی در حکومت جهانی اسلام، شکاف فقیر و غنی را از میان برداشته و مرزبندی شمال – جنوب را کنار می گذارد. روایات اسلامی، توسعه ی مزبور را این گونه توصیف می کنند:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): «زمین گنجینه هایش را برای او خارج می سازد و وی مال و سرمایه ی بی شمار بین مردم پخش می کند.»(8)
از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین روایت شده است:
«رفاه و برخورداری اقتصادی در جامعه ی عصر ظهور بی سابقه است و امت من در زمان مهدی از چنان نعمتی برخوردار شوند که مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند؛ آسمان باران بر سر آنان فرو ریزد در زمین هیچ گیاهی را نگاه نداشته، مگر این که آن را می رویاند».(9)
اما این توسعه ی بی سابقه ی ثروت چگونه توزیع می گردد؟ احتمالاً، این جا مهم ترین نقطه ی امتیاز حکومت جهانی اسلام باشد؛ زیرا با جهانی شدن، توسعه ی علم، تکنولوژی بازار آزاد اقتصادی و…تنها به نفع صاحبان ثروت است و همگان از آن منتفع نمی گردند. اما در سایه ی حکومت جهانی اسلام دست آوردهای بشری و موهبت های اقتصادی به گونه ای توزیع می گردد که کم ترین اجحاف و تعدی ای نسبت به حقوق افراد صورت نگیرد:
«امت او نزدش پناه جویند؛ همانند زنبورهای عسل که نزد ملکه ی خود جمع می شوند، زمین را پر از عدل و داد کند؛ همان گونه که از جور و ستم مالامال شده است، به طوری که مردم هم چون جامعه ی نخستین خود گردند، وی خفته ای را بیدار نمی کند و خونی را نمی ریزد».(10)
احتمالاً مقصود از «جامعه ی نخستین» درحدیث فوق، اشاره به این نکته باشد که جامعه عصر ظهور همانند جوامع اولیه بر اساس صلح و صفای برخاسته از نظرات انسانی و به دور از هر نوع زیان خواهی و امتیاز طلبی است و همگان همانند دانه های تسبیح یک رنگ و یک صدا، جامعه ی واحدی را شکل می دهند که قرآن از آن به امت واحده یاد می کند.(11)
گستره ی عدالت حکومت جهانی اسلام بر رسالت جهان شمولی آن انطباق داشته و از مرزهای تصنّعی عبور می کند. عدالت گستری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از موهبت های الهی است که مانند اصل اسلام و پیام آور وحی همه ی جوامع بشری را منتفع می سازد.
از رسول گرامی اسلام (صلی ا لله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند:
«شما را به مهدی بشارت می دهم که او هنگام اختلاف و تزلزل مردم در امت من مبعوث شود و زمین را از عدل و داد پر کند؛ چنان که از ظلم و ستم پر شده و اهل آسمان و زمین از وی خشنود و راضی شوند.»(12)

3. حاکمیت جهانی
از دیگر ویژگی های حکومت جهان اسلام، حاکمیت جهانی است. حاکمیت به مفهوم اعمال نظریه ی حکومت جهانی و تحقق عینی آن در مدیریت و ساماندهی جوامع بشری. حکومت جهانی اسلام، صرفاً یک ایده ی نظری نیست، بلکه در فرآیند تاریخی خود از طریق حاکمیت تعالیم و آموزه های دینی بر همه ی جوامع تسلط می یابد و حاکمیت های ملی رنگ می بازد و مرزهای تصنعی از میان برداشته می شود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه فرموده:
«انَّ خُلَفائی وَ اَوصیائی وَ حُجَجَ اللهِ عَلَی الخَلقِ بَعدی الاِثنا عَشَرَ اَوَّلُهُم عَلَیُّ وِاخُرُهُم وَلَدِیَ المَهدِیُّ … وَ تُشرِقُ الاَرضُ بِنُورِ رَبَّها وَ یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ؛
خلفا و جانشینان بعد از من دوازده نفرند که اولش علی و آخرش مهدی است… وی (مهدی) زمین را با نور الهی روشن خواهد کرد و حکومت او در همه ی کره ی زمین در شرق و غرب گسترش خواهد یافت.»(13)
در واقع حاکمیت جهانی اسلام که در آیات قرآن کریم و روایات رهبران دینی با عنوان برتری اسلام نسبت به سایر ادیان و عالم گیر شدن آن، با مفاهیم و عبارات مختلف بیان شده، در پرتو حکومت جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق می یابد. جمعی از مفسران در تفسیر آیاتی نظیر آیه ی (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ ی وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌)؛(14)
گفته اند: تحقق این امر با استقرار حکومت جهانی اسلام در عصر ظهور صورت می گیرد. بنابراین حکومت جهانی اسلام با حاکمیت تعالیم اسلام در سراسر جهان همراه است. از امام باقر (علیه السّلام) نقل شده که فرمودند:
«قائم به سبب ترس و رُعبی که در دل دشمنان به وجود آمده پیروز می گردد و با یاری خداوند تأیید می گردد، گنج های زمینی برایش آشکار می گردد و حکومت وی شرق و غرب جهان را فرا می گیرد و خداوند دین خود را به وسیله او بر تمام مکاتب جهان پیروز می گرداند، هر چند مشرکان ناخشنود و مخالف باشند. ویرانی های زمین آباد می گردد و عیسی روح الله (علیه السّلام) به زمین فرود آمده و پشت سر آن حضرت نماز می گذارد.»(15)

ج) حکومت جهانی اسلام و جهانی شدن
محورهای یاد شده به عنوان ویژگی حکومت جهانی اسلام به نحوی در فرآیند جهانی شدن نیز به چشم می خورد، اما در این میان، چند وجه تمایز جدی وجود دارد. این وجوه از جهاتی بیانگر ناتوانی «جهانی شدن» در عالم گیر نمودن فرهنگ لیبرالیسم غرب نیز می باشد. مقایسه ی اجمالی محورهای مزبور از دیدگاه دو رویکرد اسلام و جهانی شدن می تواند بازگو کننده ی توانمندی و پویایی اندیشه ی حکومت جهانی اسلام و کاستی های جهانی شدن نیز باشد.

1. توسعه ی علم و تکنولوژی
آن چه در فرآیند جهانی شدن در حال شکل گیری است، رشد چشم گیر علوم تجربی و تکنولوژی بشری است، اما آیا در پرتو چنین ترقی و توسعه ای، عقلانیت و اخلاق نیز توسعه یافته است؟ این پرسش احتمالاً مهم ترین وجه تمایز عصر جهانی شدن با عصر ظهور خواهد بود؛ زیرا موفقیت عصر ظهور توسعه ی علم و تکنولوژی، اعم از علوم طبیعی و عقلی است و در واقع در این عصر عقول و اخلاق بشر نیز به توسعه و کمال می رسد و همین نکته، خود زمینه ساز پذیرش حاکمیت جهانی اسلام عنوان گردیده است. روایات نیز به وضوح این نکته را یادآور می شوند که در عصر ظهور، عقول بشری به کمال می رسد و روابط سالم، عادلانه و انسانی در پرتو چنین عقلانیتی شکل می گیرد:
امام باقر (علیه السّلام): «…وَضَعَ اللهُ یَدَهُ عَلی رُؤُوسِ العِبادِ فَجَمعَ بِها عُقُولَهُم وَکَمُلَت بِهِ أَحلامُهُم».
«خداوند دست لطف و رحمت بر سر بندگان نهد که خردهای شان جمع و به بلوغ فکری و عقلی نایل گردند.»(16)
در جامعه ی عصر ظهور، عقول آدمیان تمرکز می یابد و اخلاق به کمال می رسد. نتیجه ی این امر در روابط اجتماعی دوستانه و به دور از کینه ورزی و حسادت که از ریشه های اساسی تعارض محسوب می شود، بازتاب می یابد.

2. توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی
یکی از مهم ترین چالش های جهانی شدن، تشدید شکاف فقیر و غنی است؛ به گونه ای که برخی از صاحب نظران معتقدند: «جهانی شدن» روندی است که به نفع نظام سرمایه داری و در راستای خواست ها و منافع ثروتمندان حرکت می کند. همین مسئله باعث شده است که عده ای از نویسندگان نظیر سمیر امین و پل سویزی از آن به عنوان چهره ی جدید امپریالیسم سرمایه داری یاد نمایند. در فرآیند جهانی شدن، هر چند بشر دوره درخشان توسعه و رفاه اقتصادی و اوج پیشرفت اقتصادی را نظاره گر خواهد بود، اما همه ی این دست آوردها در اختیار اقشار محدودی از جوامع خواهد بود. بنابراین، عصر جهانی شدن دوره ی شکوفایی اقتصادی و تجارت همراه با تشدید فقر و محرومیت در جوامع حاشیه ای خواهد بود. نابرابری شگفت انگیز اقتصادی در عصر جهانی شدن، همه ی مواهب اقتصادی و رفاهی را در اختیار 20 درصد افراد جامعه می گذارد و برخورداری چشم گیر اینان را به بهای محرومیت انبوه بی شماری از انسان ها جست و جو می کند.
اما در عصر حکومت جهانی اسلام، این گونه که روایات دینی توصیف می کنند، جوامع علاوه بر برخورداری های مادی، از عدالت و برابری بی سابقه ای نیز برخوردار خواهند بود. در این جامعه، نه تنها حقی از کسی ضایع نمی گردد، بلکه همه ی امکانات و موهبت های معنوی و مادی به صورت برابر در اختیار همگان قرار می گیرد. منطق استدلالی این گزاره نیز با عقلانیت و کمال بشر و امتیازهای مادی به انجام می رسد. اگر همه ی انسان ها در جامعه ای برخوردار از مواهب مادی اقتصادی زندگی کنند و بر اساس عقلانیت کامل به تعامل بپردازند، دیگر انگیزه ای برای تعدی به حقوق دیگران وجود نخواهد داشت.

3. حاکمیت جهانی
یکی از محورهای تشابه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام، مفهوم حاکمیت جهانی است. اگر اسلام از نخستین روزهای طلوع در شامگاه جاهلیت و عصبیت عربی، مقوله ای موسوم به حاکمیت جهانی و حکومت جهان وطنی را مطرح نمود و حصارهای تنگ قومی، نژادی و سرزمینی را در نوردید، امروزه «جهانی شدن» پس از فروپاشی رقیب دیرینه اش، کمونیسم، داعیه دار جهان گیر شدن گردیده و از گسترش حاکمیت جهانی لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال غربی سخن می گوید.
اما در این میان یک وجه تمایز جدی وجود دارد و آن این که جهانی شدن با تحمیل آموزه های فرهنگی لیبرالیسم بر دیگر جوامع، نوعی هژمونی فرهنگی را با خود حمل می کند که به صورت طبیعی در برابر خود مقاومت و واکنش ایجاد می نماید. جنبش های اجتماعی موسوم به فمنیسم، جنبش کارگری و سبزه ها و بالاخره جنبش های اسلامی از نمودهای مقاومت در برابر جهانی شدن می باشند.
منطقه گرایی به مفهوم هم سویی و اتحاد کشورهای منطقه ای خاص و یا حوزه تمدنی و فرهنگی خاص امروزه مهم ترین گزینه ی قابل توجه در برابر جهانی شدن است که به عنوان نقطه ی مقاومت مورد توجه قرار گرفته است.
حاکمیت جهانی اسلام، با توجه به ماهیت انسانی و فطری خود، از زمینه های ذهنی و عینی قوی برای پذیرش برخوردار است. پذیرش حاکمیت جهانی اسلام از یک سو، ریشه در سازگاری تعالیم اسلامی با خواست های درونی و فطری بشر دارد و از سوی دیگر در یأس و سرخوردگی جوامع بشری از مکاتب و نظام های موجود است. این سرخوردگی ناشی از تعارض فرهنگی- سیاسی و اقتصادی در جامعه ی لیبرالیسم؛ زمینه های پذیرش آموزه های اسلامی را بیش از پیش مهیا می سازد. به همین دلیل است که روایات دینی، بر این نکته اذعان می کنند که در عصر ظهور همه ی جوامع بشری به اسلام می گروند و صدای اسلام در اکناف عالم می پیچد. در برخی از روایات اسلامی چنین آمده است:
«هیچ چیزی در روی کره ی زمین نیست؛ مگر مطیع حکومت حضرت باشد.»(17)
این بیان نه تنها گستره ی، جغرافیایی حاکمیت جهانی اسلام را می رساند، بلکه استیلای قوانین اسلامی را بر سراسر نظام هستی مطرح می کند.
اگر چه جهانی شدن به مفهوم یکسان سازی فرهنگی و تحمیل ایده ی لیبرالیسم با مقاومت ها و نارضایتی بیشتر جوامع دیگر به ویژه جوامع شرقی و مسلمان رو به رو است؛ ولی حاکمیت جهانی اسلام با اقبال و رضایت عموم بشر رو به رو خواهد بود. در واقع از این منظر یکی از ویژگی های آن حاکمیت فراگیر و جهانی است که «یرضی بها السموات و الارض؛ (18) همه ی ساکنان زمین نسبت به آن اعلام رضایت و پذیرش می نمایند».
حکومتی است که همه ی جوامع بشری آن را دوست می دارند و از سر رضایت آن را می پذیرند.
در یک جمع بندی مقدماتی از این قسمت، می توان به این نتیجه رسید که اگر در روایات و منابع دینی از دولت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان دولت کریمه یاد شده، اشاره به حاکمیت قوانین اسلام و شریعت وحیانی دارد که از مصادیق بارز کریمه است. عدالت گستری این دولت و رفع تعدی ها و نابرابری های تبعیض آلود از دیگر جنبه های ماهیت کریمانه ی این دولت است. بالاخره وفور اقتصادی و بهره مندی های چشم گیر بشر از موهبت های الهی و ذخایر طبیعی بیان گر بُعد دیگری از کریمانه بودن دولت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که با حاکمیت جهانی اسلام تحقق می یابد.
بنابراین، با توجه به ویژگی های حکومت جهانی اسلام و عناصر شکل دهنده ی جهانی شدن، چند نکته را می توان به عنوان نتیجه ی نهایی از این نوشتار استنباط نمود:
1. حکومت جهانی اسلام با ویژگی هایی چون: رشد و ترقی علوم و فنون بشری و شکوفای عقلانیت، بسط و گسترش عدالت اجتماعی همراه با رفاه و توسعه ی اقتصادی و بالاخره حاکمیت فراگیر و جهان شمول تعالیم و قوانین اسلامی بر سراسر جهان توصیف می گردد؛
2. جهانی شدن، چه به عنوان یک پروژه ی غربی و یا یک پروسه ی طبیعی و مرحله ی تاریخی، دارای ویژگی ها و آثار متعددی است که مهم ترین آن را در محورهایی چون: رشد علم و تکنولوژی ارتباطی، فشرده شدن فضا و زمان، گسترش روابط فرا ملی و شکل گیری نهادها و شبکه های بین المللی و… می توان مطرح کرد؛
3. از مقایسه ویژگی های یاد شده در دو محور فوق نکات زیر قابل استخراج است:
الف) آن چه در فرآیند جهانی شدن به عنوان رشد علوم و ترقی بشری، توسعه ی اقتصادی و گسترش روابط فراملی با آن روبه رو هستیم، تنها نمود ضعیفی از جامعه ی جهانی است که شهروندان آن با آرامش روانی و فیزیکی در یک اجتماع آرام به تعامل و همزیستی می پردازند. هنوز در عصر جهانی شدن حساسیت های ملی، قومی و حتی نژادی در سطح جوامع بشری کاملاً محسوس است و گاهی در قالب جهت گیری های محلی و منطقه ای در قبال جهانی شدن بروز می یابد؛
ب) جهانی شدن هر چند فرصت های جدیدی را برای جوامع بشری ایجاد می کند، اما هم چنان که آمد، این فرصت ها به صورت برابر توزیع نگردیده و در نهایت به تشدید فقر و محرومیت در برخی جوامع به نفع تراکم ثروت در دست ثروتمندان می انجامد. این شکاف طبقاتی از یک سو و مقاومت بر سر ارزش های بومی و فرهنگی از سوی دیگر، مجال لازم برای پذیرش جهانی شدن را از میان بر می دارد. بنابراین، جوامعی که عمدتاً جهانی شدن، آنان را در حاشیه و محرومیت می کشاند و موجب استحاله ی فرهنگی آنان می گردد، هم چنان در آینده به عنوان نیروهای معارض و چالش آور در برابر جهانی شدن ایفای نقش خواهند کرد؛
ج) از برخی جنبه های جهانی شدن، به خصوص رویه ی تکنولوژیک آن می توان برای فهم و تحلیل عالمانه ی حکومت جهانی اسلام بهره جست. با استفاده از تکنولوژی ارتباطی جهانی شدن، می توان در راستای جهانی نمودن فرهنگ و تعالیم اسلامی بهره گرفت و منطق قدرت مند و سازگار با فطرت اسلام را در اکناف عالم انتقال داد. بنابراین، هر چند رویه ی ایدئولوژیک جهانی شدن به نفی حکومت جهانی اسلام می اندیشد و تعارض جدی با آن دارد، اما از رویه تکنولوژیک آن می توان ابزار کارآمدی جهت بسط تعالیم و اندیشه های دینی ساخت و زمینه های فراگیری و جهان شمولی ایده ی اسلامی را فراهم نمود.

پی نوشت ها :

1- به نقل از: محمد کاظم سجادپور، جهانی شدن، ص 6.
2- پل سویزی و سمیرامین، جهانی شدن با کدام هدف؟ ترجمه ی ناصر زرافشان، ص 7.
3- Fu Kuyamma Froncis, The End Of History And The Last Man, New York, Free Press, 1992, p.4.
4- Ibid, p.48.
5- بحار الأنوار، ج 52، ص 336.
6- همان، ص 291.
7- همان، ص 236.
8- بحار الأنوار، ج 51، ص 68.
9- علی کورانی، عصر ظهور، ص 364.
10- همان.
11- (کانَ النّاسُ اُمّهً واحِدهً)، بقره (2) آیه ی 213.
12- مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37. عن ابی سعید الحذوری قال: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ابشّرکم بالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس و زلازل، یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً، یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض».
13- سلیمان قندوزی حنفی، ینابع الموده، ص 447. به نقل از: محمود شریعت زاده خراسانی، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگاه قرآن و عترت، ص 161.
14. صف (61) آیه ی 9.
15- بحار الانوار، ج 52، ص191.
16- الکافی، ج 1، ص 25، کتاب العقل والجهل.
17- بحار الانوار، ج 52، ص 307.
18- محمدمحمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 187، ح 1240.
منبع مقاله :
معرفت، محمد هادی (رحمه الله) و دیگران،(1385)، گفتمان مهدویّت، سخنرانی و مقاله های گفتمان پنجم، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ی قم)، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید