اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

 

 

8. با همسایگان
آیا تا به حال، از دست همسایه ناراحت شده‏اید؟
یا به عکس، آیا همسایه از شما رنجیده و دلخور شده است؟
علت چیست؟ و… چگونه مى‏توان از آن پیشگیرى کرد و راه همزیستى و حسن معاشرت با همسایگان چیست؟
این مسأله گاهى به نشناختن «حقوق» همسایه مربوط مى‏شود، گاهى هم ریشه در رعایت نکردن و بى‏مبالاتى نسبت به آن دارد. ببینیم در دستورالعملهاى مکتب، چه نکاتى وجود دارد؟

سایه‏ى همسایه
آیا دو همسایه، تنها در «سایه» شریکند و نزدیک به هم؟ یا حق و حقوق و حد و حدودى هم وجود دارد؟
بعضى مى‏گویند: «چهار دیوارى: اختیارى». اما این سخن نه معقول است، نه مشروع. نه با عرف سازگار است، نه با شرع و عقل. گر چه انسانها را دیوارهاى خانه‏ها از هم جدا مى‏کند و هر کس وارد محدوده‏ى خانه و زندگى خویش مى‏شود، اما زندگى اجتماعى، افراد جامعه را به صورت اعضاى یک «خانواده» درمى‏آورد، که پیوسته باهم در ارتباط، رفت و آمد، برخورد و تعاون‏اند و نیازهاى متقابل به یکدیگر دارند. از این رو، سایه‏ى هر کدام از دو همسایه، باید آرام‏بخش دیگرى باشد و هر یک زیر سایه‏ى همسایه‏ى خود، احساس «امنیت»، «آسودگى» و «اعتماد» کنند. این چیزى است که دستورهاى معاشرتى و اخلاقى اسلام بر آن تأکید اکید دارد.
در متون دینى چیزى به نام «حسن الجوار» یا «تعهد الجیران» و… دیده مى‏شود، یعنى رسیدگى و سرکشى به همسایگان و داشتن رفتارى نیک با آنان و هم آزار نرساندن به همسایه و صبورى و تحمل نسبت به آنچه از ناملایمات، از آن ناحیه سر مى‏زند. همچنان که خود شما نیز از همسایه‏تان توقع دارید سازگارى نشان دهند و با اندک چیزى عصبانى نشوند و پرخاش نکنند، خودتان نیز در معرض همین خواسته و انتظار از سوى همسایگانید.
هر چه روحیه دینى و اخوت اسلامى میان افراد جامعه حاکم باشد، به همان اندازه رابطه‏ها نزدیکتر و صمیمى‏تر و فاصله‏ها کمتر و کمتر مى‏شود و دو همسایه، بازوى یکدیگر مى‏شوند و در غم و شادى و راحت و رنج، شریک هم مى‏گردند. برعکس آن در جوامع غربى و اروپایى و غرب‏زده است، که هر چه علایق مذهبى کمرنگ‏تر و ضعیف‏تر باشد، زندگیها حالت سردى و کسالت‏بار مى‏یابد و به زندگى غربیها شبیه مى‏شود، که نه تنها یک دیوار، بلکه دیوارهاى متعددى میان دو همسایه و دو هم‏محل، یا کسانى که در یک خیابان یا یک مجتمع مسکونى به سر مى‏برند، پدید مى‏آید و همسایه از حال و روزگار همسایه‏ى بغلى یا طبقه‏ى بالا یا پایین یا خانه‏ى روبه‏رویى بى‏خبر است.
راستى… این گونه زیستن، انسانى و اسلامى است؟ پس جایگاه عواطف اجتماعى کجاست؟
همسایه کیست؟ وظیفه‏ى ما نسبت به او چیست؟ و حد و حریم همسایگى تا کجاست؟…

همسایگى و حسن همجوارى
«حسن همجوارى» تنها یک اصطلاح سیاسى در ارتباط میان کشورها نیست، و تنها کاربرد بین‏المللى ندارد. میان اهل یک محل، یا در روابط دو همسایه نیز مطرح است. داشتن بهترین خانه، اما با همسایه‏اى بد و ناهنجار و مردم‏آزار، مفت هم گران است! افراد عاقل و هوشیار، در جایى خانه مى‏خرند که محلش خوب و همسایگانش سالم و بافرهنگ باشند. وگرنه، یا باید خانه را عوض کنند، یا عمرى در رنج و عذاب به سر برند. توجه به همسایه در خریدن و ساختن خانه، مغازه و محل کار، نشانه‏ى خردمندى است.
پیشواى نخستین ما، امام على علیه‏السلام در نامه‏اى که به فرزندش امام حسن مجتبى علیه‏السلام به عنوان توصیه‏هایى از پدرى دنیا دیده و باتجربه مى‏نویسد، از جمله مى‏فرماید:
«سل عن الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار»؛ (1).
پیش از سفر، از همسفر بپرس و پیش از خانه، از همسایه!
آرى… «بسا کس‏اند، از این همرهان «آرى» گوى،
که دل به وسوسه‏ى راه دیگرى دارند.
بسا کس‏اند، که جایى موافقان رهند،
که خود، نه جاى هماهنگى است و همراهى است.
بدین سبب،
نخست باید آیین همرهى دانست!»
همسایه‏ى خوب داشتن، نعمتى ارزشمند است و همسایه‏ى خوب بودن، محبت‏آور و رفیق‏ساز است. همیشه دلها متوجه جایى مى‏شود که دوستى و نیکى از آنجا بجوشد و بتراود. هر جا که شهد خیر باشد، افراد هم گرد مى‏آیند و افراد و جامعه، دلگرم شده، محیط هم آباد مى‏گردد. نقش رفتار نیک در همسایگى و در ایجاد تجمعهاى پرشکوه و الفتهاى اجتماعى فراوان است. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: آنکه همسایگى‏اش نیکو باشد، همسایگانش روزافزون مى‏شوند: «من حسن جواره کثر جیرانه». (2).
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه‏السلام آمده است:
«حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فى الأعمار»؛ (3).
«خوش همسایگى»، هم آبادى‏ها را آبادان مى‏سازد و هم عمرها را مى‏افزاید!
در این دو حدیث، هم به بازده عمرانى و اجتماعى سلوک شایسته در همسایگى اشاره شده، هم به منافع شخصى و بهداشت روانى. البته در پاداشهاى اخروى آن احادیث فراوانى نقل شده است. (4).

توصیه به حسن جوار
حضرت امیر علیه‏السلام، پس از آنکه از دست شقى‏ترین افراد کوردل و کج‏فهم، ضربت خورد و در بستر افتاد، در آستانه‏ى شهادت، وصایاى ارزشمندى خطاب به فرزندان و پیروانش فرمود که بخشى از آنها هم به حقوق همسایه مربوط مى‏شود؛
«الله الله فى جیرانکم، فانها وصیه نبیکم، ما زال یوصى بهم حتى ظننا انه سیورثهم»؛ (5).
این سفارش على علیه‏السلام در واپسین لحظات عمر است که فرمود:
خداى را، خداى را، درباره‏ى همسایگانتان، که این وصیت پیامبر شماست. پیامبر خدا همواره نسبت به همسایگان سفارش مى‏فرمود، تا حدى که گمان کردیم آنان را از ارث برندگان قرار خواهد داد!
امام صادق علیه‏السلام نیز در سخنى فرموده است: «بر شما باد نماز خواندن در مسجدها و همسایگى خوب با مردم». (6) اگر به دستور مکتب، رفتار بزرگوارانه و شایسته با همسایگان داشته باشیم، دوستیها را جلب مى‏کند و افراد در مشکلات و گرفتاریها و نیازهاى متقابل، با بهره‏گیرى از این تکیه‏گاه، مى‏توانند از قوت روح برخوردار باشند.
گاهى هم باید جور همسایه را کشید. این شرط همسایگى خوب است. «حسن جوار» تنها به این نیست که اذیت و رنجى به همسایه نرسانیم. گاهى تحمل سختیها و ناملایماتى که از سوى او برایمان پیش مى‏آید، مصداق این «حسن همجوارى» است. اگر بخواهیم روابط از هم نگسلد، باید صبور بود و باتحمل، وگرنه، پاسخ بدى را با بدى دادن و در زشتیها مقابله به مثل کردن، نشان حقارت روح و دون‏همتى است. به علاوه این کار از همه برمى‏آید. گذشت و تحمل است که اراده و ایمان و بزرگوارى مى‏طلبد.
در عالم رفاقت، شراکت، دوستى، ازدواج و همسرى، همسفرى، محیط کار و… نیز باید گاهى «سنگ زیرین آسیا» بود، نه کم‏ظرفیت و بى‏طاقت.
امام کاظم علیه‏السلام فرمود: حسن جوار و همسایه‏ى خوب بودن، تنها آزار نرساندن نیست، بلکه آن است که بر اذیت همسایه صبور و بردبار باشى: «لیس حسن الجوار کف الأذى و لکن حسن الجوار صبرک على الأذى.» (7).
روشن است که این گونه حدیثها هرگز مجوز «همسایه آزارى» نیست. اگر توصیه به بردبارى نسبت به آزار همسایه شده، بیش از آن و اکیدتر و شدیدتر، سفارش به خوش‏رفتارى و نرساندن آسیب و آزار به همسایگان شده است. مزاحمت براى همسایه، از بدترین رفتارهاى اجتماعى است.

آخرین مرز
در هر چیزى حد و مرز و حریمى وجود دارد. وقتى از اندازه گذشت، صفحه برمى‏گردد و اوضاع، به گونه‏اى دیگر مى‏شود. تحمل نسبت به آزار و زحمت آفرینى همسایه نیز این گونه است. گاهى مزاحمت به حدى مى‏رسد که پایان خط است و حریمها و حرمتها دیگر فرومى‏ریزند، چون خود همسایه‏ى مردم آزار، حریم نگه نداشته است.
در تاریخ است که مردى خدمت پیامبر رسید و از آزار همسایه‏اش شکایت کرد. حضرت فرمود: برو و تحمل کن. بار دوم که به شکوه آمد و نالید، پیامبر باز هم دستور صبر و تحمل داد. آزار همسایه به اوج رسید و خارج از مرز تحمل. وقتى براى سومین بار، شکایت از همسایه کرد، حضرت رسول چنین راهنمایى و سفارش کرد: «روز جمعه، وقتى مردم به سوى نماز جمعه مى‏روند، تو وسایل و اسباب و اثاث خویش را بیرون بریز و در رهگذار مردم قرار بده، تا همه‏ى آنان که به نماز مى‏روند، این صحنه را ببینند. وقتى علت را مى‏پرسند، ماجرا را به آنان بگو.» آن مرد نیز چنان کرد. همسایه‏ى مردم آزار(که آبروى خود را در خطر دید) بى‏درنگ به سوى او شتافت و ملتمسانه از او خواست که وسایلش را به خانه برگرداند و قول داد و عهد و پیمان بست که دیگر آن گونه رفتار نکند. (8).
این نتیجه‏ى بى‏پروایى و قدرنشناسى نسبت به لطفها و مداراهاست. لطف خدا هم با انسان خطاکار مدارا مى‏کند، ولى… «چون که از حد بگذرى، رسوا کند». از حلم و بردبارى دیگران نباید سوء استفاده کرد و نجابت و بزرگوارى دیگران را نباید به حساب ضعف یا بى‏عرضگى آنان گذاشت.

حد و حق همسایه
محدوده‏ى رعایت حقوق همسایگان و داشتن رفتار شایسته، تنها به همسایه‏ى دست راست و چپ خانه منحصر نمى‏شود و تنها به پرهیز از آزار هم خلاصه نمى‏گردد.
سرکشى، رسیدگى، احوالپرسى، رفت و آمد، مساعدت و یارى، عیادت، انفاق و صدقه، رفع نیاز، همدردى و… از جمله امورى است که بر عهده‏ى هر همسایه است و اینها نشانه‏ى فتوت و جوانمردى است. پیشواى جوانمردان، على بن ابى‏طالب علیه‏السلام فرمود: «من المروه تعهد الجیران»؛ (9) رسیدگى به همسایگان از مروت و جوانمردى است. حضرت امام باقر علیه‏السلام نیز در بیان صفات و خصال شیعه و پیروان و رهروان خط اهل‏بیت، یکى هم همین را دانسته و فرموده است:
«و التعاهد للجیران من الفقراء و اهل المسکنه و الغارمین و الأیتام…»؛ (10).
از نشانه‏هاى پیروان ما، رسیدگى به همسایگان نیازمند و تهیدست و بدهکاران و یتیمان است. چگونه انسان شرافتمند و باوجدان مى‏تواند آسوده و با شکم سیر بخوابد و مرفه و برخوردار باشد، در حالى که در همسایگانش محرومان تهیدست، یتیمان بى‏سرپرست، گرسنگان بینوا و بدهکاران درمانده باشند و او بتواند گرهى بگشاید، اما بى‏تفاوت باشد؟ اینجاست که کلام نورانى پیامبر خدا، بر تارک تاریخ مى‏درخشد که فرمود: هر کس سیر بخوابد، در حالى که همسایه‏ى مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است: «ما آمن بى من بات شبعانا و جاره المسلم جائع» (11) آرى، مسلمانى به عمل است، نه به ادعا و شعار!
این حقوق و رعایتها به تعبیر احادیث، تا مرز چهل همسایه از هر طرف است. امام صادق علیه‏السلام از رسول اکرم صلى الله علیه و آله از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: هر چهل خانه از هر چهار طرف، همسایه محسوب مى‏شود. (12).
امام باقر علیه‏السلام نیز فرمود:
«حد الجوار اربعون دارا من کل جانب من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله». (13) که مضمونش همان حد و حریم همسایگى تا چهل خانه از چهار طرف است.
اگر این حق و حد و حریم که اسلام بیان کرده است، مسؤولانه شناخته و رعایت شود، در جامعه‏ى اسلامى نیازمند و گرفتار و بینوایان بى‏سرپرست و رنجدیدگان دست از همه جا کوتاه و آبرومندانى که صورت خود را با سیلى سرخ نگه مى‏دارند یافت نخواهد شد. سخن را در این بخش، با کلامى از محدث بزرگوار، مرحوم «شیخ عباس قمى» به پایان مى‏بریم، که چنین نوشته است:
«… در زمینه‏ى معاشرت نیکو با همسایه، حدیث بسیار است و «حسن جوار» هم تنها پرهیز از همسایه آزارى نیست. بلکه تحمل جفا و ناملایمات همسایه هم از آن جمله است. همچنین از امور مربوط به «خوش همسایگى»، ابتدا کردن به سلام، عیادت در هنگام بیمارى، تسلیت و تعزیت گفتن در سوگها و مصیبتها، تبریک و تهنیت گفتن در شادیها و اعیاد، چشم‏پوشى از لغزشها، سرک نکشیدن به رازها و امور پنهانى همسایه، مضایقه نکردن از کمکهایى که مورد نیاز او است، حتى اگر مى‏خواهد چوبى(و تیرآهنى) بر دیوارت بگذارد، یا ناودانى را بر خانه‏ى تو بگذارد و از این گونه امور… مضایقه نکنى و سخت نگیرى….» (14).

9. سوغات و عیادت
چه خوب است که دیدارها، همراه با تحفه و هدیه‏اى باشد، تا لذت‏بخش‏تر و مودت‏آمیزتر گردد.
اصل هدیه، جلب محبت و مودت مى‏کند، اگر در دیدارهاى پس از مسافرت و زیارت باشد، چه بهتر و بیشتر!
از مولایمان على علیه‏السلام است:
«الهدیه تجلب المحبه»؛ (15).

هدیه، دوستى مى‏آورد.
این کار، هم بازگشت از سفرها را شیرین مى‏سازد، هم در یادها زنده نگه مى‏دارد و خاطره‏انگیز مى‏شود. چه بسیار کسانى که خاطره‏ى شیرین یک سفر را تنها از رهگذر هدیه و سوغاتش در یاد خود نگه داشته‏اند. عیدى گرفتنهاى دوران کودکى و جوایزى که دانش‏آموزان دریافت مى‏کنند، اغلب جزء شیرین‏ترین و فراموش نشدنى‏ترین خاطرات زندگى آنهاست.
وقتى افراد یک خانواده، چشم به راه بازگشت مسافرشان از «حج»، «مشهد»، شهرهاى داخلى یا سفرهاى خارجى باشند، هنگام آمدنش کلمه‏ى «سوغات»، شیرین‏ترین وردى است که بر زبانهایشان جارى مى‏شود و بر خاطرشان مى‏گذرد. از این طریق، خانواده نیز خوشحال مى‏شوند.
سوغات آوردن(اگر در حد و حدود مناسب و در شأن انسان باشد) سنتى اسلامى است و نشانه‏ى آن است که «مسافر»، در سفر هم به یاد آنها بوده است.
مهم، اصل هدیه و سوغات است، قیمت آن چندان مهم نیست. یعنى ارزش معنوى و عاطفى هدیه جاى توجه است، نه ارزش مادى و ریالى آن.
گاهى یک شیشه عطر، یک تسبیح و سجاده، یک کتاب و مجله، یک دست کفش و لباس، یک کیف و جوراب، یک شیرینى و میوه‏ى محلى از محل سفر و… حلاوتى فراموش نشدنى پدید مى‏آورد.

هدیه، هر چه باشد
لازم نیست سفر، حتما طولانى یا به جاهاى دور باشد، تا «هدیه» بطلبد!
و ضرورت هم ندارد که سوغات، گرانبها و داراى ارزش مادى بالا باشد! گفتیم که خود سوغات و هدیه‏ى سفر، ارزشى معنوى و اخلاقى دارد، هر چند قیمتش نازل و مقدارش اندک باشد.
بشنویم از اسوه‏ى اخلاق، حضرت رسول صلى الله علیه و آله که فرمود:
«اذا خرج احدکم الى سفر ثم قدم على اهله فلیهدهم ولیطرفهم ولو بحجاره»؛ (16).
هر گاه یکى از شما به سفر رفت، هنگامى که به سوى خانه و خانواده‏اش برمى‏گردد، حتما برایشان هدیه و سوغات آورد، حتى اگر شده، سنگى باشد!…
روشن است که هدف آن حضرت، آوردن سنگ نیست، بلکه مى‏خواهد بفرماید، هدیه، هر چند ارزان و ناچیز هم باشد، «موضوعیت» دارد و خوب است که مرد خانه و بزرگ خانواده، دست خالى و بى‏سوغات به خانواده‏اش برنگردد.
البته اگر سفر، سفر معنوى باشد(مانند حج، عمره، سوریه، مشهد و…) از مسافر آگاه و مکتبى انتظار مى‏رود که رهاوردهاى معنوى از این سفر براى خانواده و دوستان بیاورد و دریافتها، معرفتها، آموختنیهاى سفر را به عنوان یک «ارمغان» براى دیدار کنندگانش بازگو کند و آنان را در فضاى معنوى و روحانى مسافرت خویش قرار دهد.
متأسفانه این گونه تحفه‏ها بسیار اندک است و زائران ما، کیف و چمدان خویش را از هر چیز پر مى‏کنند، جز خاطرات معنوى و رهاوردهاى روحى و تربیتى؛ مگر کسانى انگشت شمار، که خداوند بر شمارشان بیفزاید.

عیادت بیمار
از نمونه‏هاى بارز اخلاق معاشرت، رفتن به عیادت بیماران است. چه در شهرى که هستیم، چه با سفر به شهرى دیگر، چه بیمارانى که از خویشاوندان و فامیل‏اند، چه آنان که دوست و آشنایند، و چه حتى عیادت بیماران غریب و بى‏دوست و آشنا!
به قول سعدى: «قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.» (17).
تندرستى از نعمتهاى ناشناخته‏ى الهى است. آنکه بیمار مى‏شود، چشم به راه دیدار و سرکشى و احوالپرسى دوستان و بستگان است و از تفقد آنان خرسند مى‏شود.
از بهترین کارها که پاداش بسیار نیز دارد و موجب رضاى خالق و مخلوق است، «عیادت بیمار» است.
این عمل در اسلام، آداب خاصى دارد. نیکو است که انسان به عنوان سرکشى و احوالپرسى از مریض، به سراغ او برود، کم بنشیند(مگر آنکه خود بیمار، طالب و مشتاق باشد بیشتر بنشینید) دست و نبض بیمار را بگیرد، دست بر پیشانى‏اش بگذارد، به مریض دعا کند، از او دعا بخواهد، ولى به گونه‏اى باشد که اسباب زحمت بیمار و خانواده‏اش را فراهم نسازد. (18).
حتى چیزى با خود بردن هنگام رفتن به عیادت بیمار(همان گونه که رایج و مرسوم است) بسیار پسندیده است.
یکى از غلامان امام صادق علیه‏السلام مى‏گوید: یکى از آشنایان بیمار شد. جمعى از دوستان به ملاقات او مى‏رفتیم که در راه، به امام صادق علیه‏السلام برخوردیم. امام پرسید: کجا؟ گفتیم: به عیادت فلانى مى‏رویم. فرمود: بایستید. ما نیز ایستادیم. پرسید: آیا میوه‏اى، سیبى، گلابى، عطر و… چیزى همراه دارید؟ گفتیم: نه، هیچ یک از اینها را نداریم. فرمود: آیا نمى‏دانید هر چه که نزد بیمار برده شود، با همان خوشحال مى‏شود و مایه‏ى راحت و استراحت او است؟ (19).
این، حتى نشانه‏ى کاهش دردهاى جسمى در سایه‏ى خرسندیهاى روحى است، چیزى که در روانشناسى و درمان جدید، به عنوان یک دستور درمانى مورد توجه است. اهمیت نقش پرستاران در روحیه دادن به بیماران و تحمل دوران درمان از همین جا روشن مى‏شود.

اخلاق پیامبرانه
رفت و آمد به خانه‏ى بیماران و عیادتشان و تفقد از حالشان، از اخلاق انبیایى است و سبب تحکیم رابطه‏ها و تقویت دوستیها و الفت خانواده‏هاست.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز به عیادت بیماران مى‏رفت. حتى یک بار از یک یهودى نیز عیادت فرمود که همسایه‏ى او بود. (20).
آنچه به عیادت، ارزش مى‏بخشد، خدایى بودن آن و اخلاص در عیادت است، حتى خارج از مرز دوستى و رفاقت و آشنایى و شغل و موقعیت طرف به عیادت رفتن مهم است. این در آنجا جلوه مى‏کند که مریض، گمنام و بى‏کس و ناشناخته و غریب باشد که بیش از دیگران چشم به راه دیدار کنندگان است. تعبیر «فى الله» که در روایات عیادت بیماران به چشم مى‏خورد، به همین نکته‏ى حساس اشاره مى‏کند.
چگونه مى‏توان به این گوهر دست یافت و از کجا مى‏توان «نیت خدایى» را در عیادتها تشخیص داد؟

عیادت بى‏ریا
وقتى به عیادت بیمارى مى‏روید، روى چه انگیزه‏اى است؟ آیا از ترس گلایه‏هاى بعدى او و خانواده‏ى او است؟ یا اینکه چون همسایه و آشناست و فردا چشم در چشم هم خواهید انداخت؟ یا چون رئیس و مسؤول است؟ یا براى خدا؟
البته دلجویى از یک بیمار و خانواده‏اش یا رعایت حق همسایگى و حق رئیس، جاى خود دارد، ولى آیا شده که جعبه‏ى شیرینى یا پاکت میوه‏اى بگیرید و به عیادت بیمارانى در بیمارستانها بروید که کسى را ندارند و شما را هم نمى‏شناسند؟ در ایام جنگ، بعضیها به دیدار و عیادت رزمندگان مجروح مى‏رفتند که در شهرستانهایى دور از بستگان خود تحت درمان بودند، بى‏آنکه سابقه‏ى آشنایى با مجروحان جنگى داشته باشند، تنها به خاطر خدا و انجام وظیفه‏ى دینى و انسانى.
این کار، بس عظیم است و الهى! و مایه‏ى آسانى حساب خداوند در قیامت مى‏گردد. در حدیث قدسى آمده است:
«من عاد مؤمنا فى فقد عادنى»؛ (21).
هر کس در راه من(به خاطر خدا) مؤمنى را عیادت کند، مرا عیادت کرده است.
در حدیث است که روز قیامت، پروردگار به بنى‏آدم خطاب مى‏کند: مریض شدم چرا به عیادتم نیامدى؟ مى‏گوید: خدایا! تو پروردگار جهانیانى، چگونه به عیادت تو مى‏آمدم؟ پاسخ مى‏شنود: فلان بنده‏ام بیمار شد و از او عیادت نکردى! مگر نمى‏دانستى که اگر به عیادتش مى‏رفتى، مرا نزد او مى‏یافتى؟ (22).
به علاوه، عیادت بیمار، انسان را به یاد قیامت مى‏اندازد و او را متوجه نعمت تندرستى مى‏سازد و زمینه‏ساز شکر به خاطر سلامتى مى‏گردد. از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت است که: به عیادت بیمار و تشییع جنازه بروید، که شما را به یاد آخرت مى‏اندازد. (23).

عیادت و سوغات بى‏توقع
دانستیم که اگر به عیادت بیمار، یا هدیه و سوغات، جنبه‏ى الهى بدهیم و آن را به حساب خدا بگذاریم، هم پاداش بیشترى مى‏بریم، هم به ترویج این گونه سنتهاى اسلامى در اخلاق معاشرت، کمک کرده‏ایم.
با این حساب، نباید در دادن هدیه و بردن سوغات یا رفتن به عیادت بیمار، حساب عوض و جایگزین آن را کرد. گلایه از اینکه چرا ما که به عیادتش رفتیم، او به عیادت ما نیامد، کم‏ظرفیتى است، یا اگر کسى هنگام بیمارى‏تان از شما عیادت نکرد، شما «مقابله به مثل» نکنید و کریم و بزرگوار باشید.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است:
«عد من لا یعودک و اهد من لا یهدى لک»؛ (24).
به عیادت کسى برو که از تو عیادت نکرده است و براى کسى هدیه ببر که براى تو هدیه و سوغات نیاورده است.
و… اخلاص و وسعت نظر و بزرگ‏منشى، از همین جاها شناخته مى‏شود!…

پی نوشت :

(1). نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه‏ى 31
(2). غررالحکم، ج 7، ص 49
(3). کافى، ج 1، ص 667، احادیث 10،8 و 7
(4). در اصول کافى، ج 2) عربى) باب «حق الجوار»، همچنین در سفینه البحار، واژه‏ى «جور» ملاحظه شود
(5). نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه‏ى 47، خطاب به امام حسن و امام حسین علیه‏السلام
(6). کافى، ج 2، ص 635
(7). همان، ص 667
(8). سفینه البحار، ج 1، ص 191) واژه جار)؛ کافى، ج 2، ص 668
(9). غررالحکم، ج 7، ص 49
(10). کافى، ج 2، ص 74
(11). سفینه البحار، ج 1، ص 192
(12). کافى، ج 2، ص 669، باب «حد الجوار»
(13). همان
(14). سفینه البحار، ج 1، ص 192 «حسن الجوار»
(15). غررالحکم، ج 7، ص 421
(16). مکارم الاخلاق، طبرسى، ص 266؛ بحارالانوار، ج 79، ص 283
(17). گلستان سعدى، باب هشتم
(18). روایات بیمارى و عیادت و… را در مکارم الاخلاق، باب 11 مطالعه فرمایید
(19). مکارم الاخلاق، ص 361
(20). همان، ص 359
(21). همان، ص 360
(22). میزان الحکمه، ج 9، ص 128
(23). همان، ص 130
(24). کنز العمال، متقى هندى، حدیث شماره‏ى 25150

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید