خوشبینی مفرط و سادهاندیشی برخی زوجین ، این تصور را پیش میآورد که با گذشت چندسالی از زندگی و آشنایی اجمالی هریک با روحیات همسر ، در ارکان زندگی هیچگونه خللی وارد نمیشود و روابط متقابل آنها و میزان تفاهم ، خودبه خود در همان سطح مطلوب اولیه باقی میماند و در نتیجه یک نوع آرامش که توأم با نگرش سطحی نسبت به مسایل خانواده میباشد ، به وجود میآید . چنین موقعیتی خواه ناخواه یک نوع رکود و فقر ارتباطی و اخلاقی را فراهم میآورد و در نتیجه روحهای آنها از هم بیگانهتر و دورتر میشود و رفته رفته اولین نشانههای بحران در زندگی خانوادگی به چشم میخورد .
زن و مرد در این موقعیت با اولین ضربهها بیدار شده و مضطربانه به اندیشه فرو میروند که اینک چه باید کرد ؟ آیا برای نجات زندگی ، کاری میتوان کرد ؟ آیا پایان روزهای خوش زندگی فرا رسیده است ؟ و بالاخره برای نجات از این بحران ، از کجا باید شروع کرد ؟
توصیههای تربیتی برای بحرانزدایی
۱) شخصیت همسرتان هرچه باشد شما هم نیاز به دوبارهسنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید . این باور که شما هم بیعیب و نقص نیستید ، یک نوع آمادگی و انعطاف روحی ایجاد میکند که برای دستیابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد .
۲) مشکلات زندگی همه یک جور نیستندو از لحاظ موضوع ، عمق و پیچیدگی با هم فرق دارند. از این رو زمانی متناسب با هر کدام برای بحرانزدایی مورد نیاز است هرگز عجولانه و شتابزده با مشکلات ژرف برخورد نکنید ، بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان ، شکل میگیرند و بر همین اساس ، به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.
۳) بحرانها و مشکلات زندگی ، محک لیاقت و شایستگی شما به شمار میروند . سعی کنید با عبور از این بحران ، لیافت ، جدیت و توان خود را به اثبات رسانید .
۴) اجازه ندهید حوادث و افراد ، شما را نابود کنند . روحیه خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید .
۵) دوبارهسنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان ، در برخی موارد سبب کاهش بحران میشود ، مثلاً میتوانید از خود بپرسید این که من معتقدم « همسرم باید چنین و چنان میکرد » این « بایدها » از کجا نشأت گرفتهاند ؟ وچگونه بایدهابه قوانین و مقررات زندگی تبدیل شدهاند ؟ این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواستههای شما سودمند است .
۶) برای تغییر در روحیه همسرتان و در نتیجه مشکلزدایی از زندگی ، برخی شرایط حاکم برخانواده را تغییر دهید ، مثلاً پیشنهاد یک مسافرت شرکت در مجالس بحث و گفتگوی مذهبی ، تشکیل جلسات خانوادگی ، افزودن برخی برنامههای متنوع به زندگی ، و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییرالگوهای ارتباطی باهمسر ، از این قبیل موارد محسوب میشود .
۷) قوای حیاتی خودتان را درست مثل پولتان صرفهجویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قائل باشید که او هم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده ، دچار افسردگی و پیری زودرس نشود .
۸) یک فلسفه زندگی را که مبتنی بر خوشبینی باشد ، اتخاذ کنید ، چنین امری به مهارکردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما ، کمک خواهد کرد .
۹) سازمان عاطفی خود را به گونهای مرتب و منظم کنید که مانع از انتقال کلیه نگرانیها و افکارمنفی مربوط به کارتان ، به محیط منزل و بالعکس شود .
۱۰) هروقت در اثنای گفتوگو با همسرتان احساس کردید که به حالت عصبی نزدیک میشوید، از ادامه بحث خودداری کنید و در زمان مناسب به بیان بقیه مطالب خود بپردازید .
۱۱) برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد ، خودتان و همسرتان را آزار ندهید .
۱۲) از کاه ، کوه نسازید و مسایل را بزرگ نکنید ، بدانید که در زندگی افراد خوشبین ، کاه و کوه ، هر دو وجود دارد ولی در زندگی افراد بدبین ، فقط کوه وجود دارد . زیرا آنها از هرکاهی ، کوهی میسازند و در برابر آن اظهار عجز می کنند .
۱۳) همسرتان از شخصیتی برخوردار است که نه آن چنان پیچیده است که شناخت او غیرممکن باشد و نه آن چنان ساده است که نیازمند تلاشی از جانب شما نباشد ، شناخت همسرتان امری ممکن و ضروری است . با مطالعه مستمر در حالات و روحیاتش ، او را بیشتر و بهتر خواهید شناخت و در نتیجه زندگی شما هرگز به لبه پرتگاه نزدیک نخواهدشد.
۱۴) در برخی از بحرانهای زناشویی ، هریک از زوجین با مطرح ساختن خاطرات دردناک گذشته و بیان تألمات روحی خود ، مشکل را پیچیدهتر میکنند . در حالی که ظاهراً قضایای گذشته ربطی به مشکل امروز آنها ندارد . این کیفیت که نوعی « واپسگرایی» در زندگی مشترک است ، احتمال موفقیت را در گفتگوهای زوجین ،از بین میبرد . بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هریک از دیگری صادقانه بپرسد ، « برای از این به بعد ، ازمن چه انتظاراتی داری که من انجام دهم ؟ » این پرسش ، پیوند مشکل امروز را با گذشتههای دور به کنار مینهد و با طرح یک پرسش مشخص ، در پی پاسخ مشخصی برمیآید و در نهایت مشکل به شیوه معقولی حل خواهد شد .
۱۵) تعدادی از زوجهای جوان به دلیل آسیبی که در الگوهای ارتباطیشان وجود دارد ، نمیتوانند به تفاهم برسند ،ممکن است این آسیب در نحوه گفتوگو ، همکاری ، برخورد با اطرافیان و یا نظایر آن به وجود آمده باشد ، به هرحال در روابط آنها خللی ایجاد میکند . در این گونه موارد حضور فرد سومی به عنوان مشاور میتواند در رفع مشکلات ارتباطی آنها مؤثر باشد .
منبع:www.aftab.ir