خانواده، کانون آرامش یا بحران ؟

خانواده، کانون آرامش یا بحران ؟

گفتگوهای زوجین،مشکلات را از بین می برد .
بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هر یک از دیگری صادقانه بپرسد: ” برای ازاین به بعد، از من چه انتظاراتی دارید که من انجام دهم؟ ” این پرسش، پیوند مشکل امروز را با گذشته های دور به کنار می‎نهد و با طرح یک پرسش مشخص، در پی پاسخ مشخصی بر می‎آید و در نهایت مشکل به شیوه‎ی معقولی حل خواهد شدخوش‎بینی مفرط و ساده اندیشی برخی زوجین، این تصور را پیش می‎آورد که با گذشت چند سالی از زندگی و آشنایی اجمالی هر یک با روحیات همسر، در ارکان زندگی هیچ گونه خللی وارد نمی‎شود و روابط متقابل آنها و میزان تفاهم، خود به خود درهمان سطح مطلوب اولیه باقی می‎ماند و در نتیجه یک نوع آرامش که توأم با نگرش سطحی نسبت به مسائل خانواده می‎باشد، به وجود می‎آید. چنین موقعیتی خواه‎ناخواه، یک نوع رکود و فقر ارتباطی و اخلاقی را فراهم می‎آورد و در نتیجه روح‎های آنها از هم بیگانه‎تر و دورتر می‎شود و رفته رفته اولین نشانه‎های بحران در زندگی خانوادگی به چشم می‎خورد.
زن و مرد، در این موقعیت با اولین ضربه‎ها بیدار شده و مضطربانه به اندیشه فرو می‎روند که اینک چه باید کرد؟
آیا برای نجات زندگی، کاری می‎توان کرد؟
آیا پایان روزهای خوش زندگی فرا رسیده است ؟
و بالاخره برای نجات از این بحران، از کجا باید شروع کرد؟
توصیه های تربیتی برای بحران زدایی
1- شخصیت همسرتان هرچه باشد، شما هم نیاز به دوباره سنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید.این باورکه شما هم بی عیب و نقص نیستید، یک نوع آمادگی و انعطاف روحی ایجاد می‎کند که برای دستیابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد.
2- مشکلات زندگی همه یک جور نیستند و از لحاظ موضوع، عمق و پیچیدگی باهم فرق دارند. از این رو زمانی متناسب با هر کدام برای بحران زدایی مورد نیاز است. هرگز عجولانه و شتاب زده با مشکلات ژرف برخورد نکنید، بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان، شکل می‎گیرند و برهمین اساس، به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.
3- بحران ها و مشکلات زندگی ، محک لیاقت و شایستگی شما به شمار می روند. سعی کنید با عبور از این بحران، لیاقت، جدیت و توان خود را به اثبات رسانید.
4- اجازه ندهید حوادث و افراد، شما را نابود کنند. روحیه‎ی خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید.
5- دوباره سنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان، در برخی موارد سبب کاهش بحران می شود؛ مثلاً می‎توانید از خود بپرسید این که من معتقدم ” همسرم باید چنین و چنان می کرد.” این ” بایدها” از کجا نشأت گرفته‎اند؟ و چگونه بایدها به قوانین و مقررات زندگی تبدیل شده‎اند؟این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواسته های شما، سودمند است.
6- برای تغییر درروحیه‎ی همسرتان و در نتیجه مشکل زدایی از زندگی، برخی شرایط حاکم برخانواده را تغییر دهید؛ مثلاً پیشنهاد یک مسافرت شرکت در مجالس بحث و گفتگوی مذهبی، تشکیل جلسات خانوادگی، افزودن برخی برنامه‎های متنوع به زندگی، و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییر الگوهای ارتباطی با همسر، از این قبیل موارد محسوب می شود.
7- قوای حیاتی خودتان را درست مثل پولتان صرفه جویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قائل باشید که اوهم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده، دچارافسردگی و پیری زود رس نشود.
8- یک فلسفه‎ی زندگی را که مبتنی بر خوشبینی باشد، اتخاذ کنید. چنین امری به مهارکردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما، کمک خواهد کرد.
9- سازمان عاطفی خود را به گونه ای مرتب و منظم کنید که مانع از انتقال کلیه ی نگرانی ها و افکار منفی مربوط به کارتان، به محیط منزل و بالعکس گردد.
10- هر وقت در اثنای گفت و گو با همسرتان احساس کردیدکه به حالت عصبی نزدیک می‎شوید، از ادامه‎ی بحث خود داری نموده، در زمان مناسب به بیان بقیه ی مطالب خود بپردازید. پیامبر(ص) فرموده اند: وقتی خشمگین شدی، خاموش باش ( سند احمد، سند بنی هاشم، ح 2425)
11- برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد، خودتان و همسرتان را آزار ندهید.
12- از کاه، کوه نسازید و مسائل را بزرگ نکنید. بدانید که در زندگی افراد خوشبین، کاه و کوه، هر دو وجود دارد ولی در زندگی افراد بدبین، فقط کوه وجود دارد. زیرا آنها از هر کاهی، کوهی می‎سازند و در برابر آن اظهار عجز می‎کنند.
13- همسرتان، از شخصیتی برخوردار است که نه آن چنان پیچیده است که شناخت او غیر ممکن باشد و نه آن چنان ساده است که نیازمند تلاشی از جانب شما نباشد. شناخت همسرتان امری ممکن و ضروری است. با مطالعه‎ی مستمر در حالات و روحیاتش، او را بیشتر و بهتر خواهید شناخت و درنتیجه، زندگی شما هرگز به لبه‎ی پرتگاه نزدیک نخواهد شد.
14- در برخی از بحران های زناشویی، هریک از زوجین با مطرح ساختن خاطرات دردناک گذشته و بیان تألمات روحی خود، مشکل را پیچیده تر می‎کنند. درحالی که ظاهراً قضایای گذشته ربطی به مشکل امروز آنها ندارد. این کیفیت که نوعی ” واپس گرایی” در زندگی مشترک است، احتمال موفقیت را در گفتگوهای زوجین، از بین می برد.بهترین فرمول در این گونه موارد این است که هر یک از دیگری صادقانه بپرسد: ” برای ازاین به بعد، از من چه انتظاراتی دارید که من انجام دهم؟ ” این پرسش، پیوند مشکل امروز را با گذشته های دور به کنار می‎نهد و با طرح یک پرسش مشخص، در پی پاسخ مشخصی بر می‎آید و در نهایت مشکل به شیوه‎ی معقولی حل خواهد شد.
15- تعدادی از زوج های جوان به دلیل آسیبی که در الگوهای ارتباطیشان وجود دارد، نمی‎توانند به تفاهم برسند. ممکن است این آسیب، در نحوه‎ی گفت وگو، همکاری، برخورد با اطرافیان و یا نظایرآن به وجود آمده باشد، به هر حال در روابط آنها خللی ایجاد می‎کند. در این گونه موارد حضور فرد سومی به عنوان مشاور می‎تواند در رفع مشکلات ارتباطی آنها مؤثر باشد.

منبع:www.nioc.org

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید