انسان در عالم ذرّ

انسان در عالم ذرّ

نویسنده: محمد بیابانی اسکویی (1)

 

آراء و اقوال دانشمندان قرن 14
چکیده:
معرفت خدا در عالم ذرّ و اقرار بر معرفت، در آیات و روایات مطرح شده و اندیشمندان بزرگ در این مورد سخن گفته اند. در این نوشتار، نظریه های پنج تن از دانشمندان قرن 14 با دیدگاههای مختلف، نقل و بررسی شده است: سید حبیب الله خویی، میرزا مهدی اصفهانی، سید عبدالحسین شرف الدین، شیخ مجتبی قزوینی، علامه عبدالحسین امینی.
کلید واژه ها: عالم ذر / معرفت خدا / میثاق بر ولایت / عالم ارواح / عالم ذرّ – شبهه ها و پاسخها / تقدّم خلقت روح بر بدن / دانشمندان شیعه – قرن 14.

اشاره

پیش از این، بحث عالم ذرّ بر اساس آیات و روایات (سفینه، شماره های 19-21) مطرح شد و آراء و اقوال دانشمندان قرون چهارم تا سیزدهم، نقل و نقد و بررسی شد. (سفینه، ش 22) در این گفتار، نظریّات پنج تن از دانشمندان قرن چهاردهم در این زمینه مورد بررسی قرار می گیرد. (مجله سفینه)

1. میر حبیب الله خویی (م 1324 هـ ق)

ایشان اقوال مختلفی در معنای معرفت آورده و آخرین معنا را «ادراک دوم بعد از فراموشی» دانسته و نقل کرده است که گفته شده این قول مشهورترین قولها در معنای معرفت است. پس از آن می گوید:
أقول: و علی هذا فاستعمال المعرفه فی المقام، نظراً إلی سبق أدراک ذاته سبحانه فی عالم الذّر، أو عند أخذ المیثاق من العقول المجرّده. (3: ج 1، ص 318)
می گویم: بر این اساس، به کارگیری معرفت در اینجا، به پیشینه ادراک ذات خدای سبحانه در عامل ذرّ، یا به هنگام اخذ میثاق از عقول مجرّده نظر دارد.
ایشان در جای دیگر به تفصیل، به بحث از عالم ذرّ پرداخته و ابتدا تفسیر مشهور را آورده که مطابق احادیث عالم ذرّ است. وی این تفسیر را به اکثر مفسران اهل اثر نسبت داده و متذکر شده است که محققان این تفسیر را به سبب اشکالات متعددی رد کرده اند. سپس اشکالات سید مرتضی را بر آن یادآور شده و نظریه وی را در این باره مطرح کرده است.
به اعتقاد وی، تفسیر مشهور و نظریه سید مرتضی، هیچ یک با آیه مطابقت کامل ندارد و تصریح می کند که مخالفت نظریه سید مرتضی با ظاهر آیه، بیشتر از تفسیر مشهور است. پس از آن می گوید:
أما إنکار أصل هذه القضیه و الحکم باستحالته بما ذکره من دلیل العقل، فلا وجه له. و لا یعبأ بالدلیل المذکور- قبال الأخبار الکثیره- تفسیر الآیه به أیضاً… . (3: ج 2، ص 147)
اما انکار اصل وجود عالم ذرّ و حکم به محال بودنِ آن، به سبب دلیل عقلی که ذکر کرده است، هیچ وجهی ندارد. و آن دلیل – در مقابل روایات متواتر که وجود آن را می رساند- قابل اعتنا نیست؛ بلکه در روایات فراوانی آیه به عالم ذرّ نیز تفسیر شده است.
ایشان روایات عالم ذرّ را متواتر و غیر قابل ردّ دانسته و تصریح می کند که روایات زیادی نیز آیه را عالم ذرّ تفسیر کرده اند. از این بیان، استفاده می شود که هر چند ایشان در ابتدا بحث، تفسیر مشهور را با ظاهر آیه در اختلاف می دید، اما در نهایت به این نکته می رسد که بر اساس روایات، معنای آیه همان است.

2. میرزا مهدی اصفهانی (1365 هـ ق)

میرزای اصفهانی معتقد است که انسان، از روح و بدن ترکیب یافته است. روح و بدن هر دو مادّی اند. علم، قدرت، حیات و سایر کمالات نوری از ناحیه خدای تعالی به روح و بدن افاضه می شود. پس روح انسان، عین علم و قدرت و حیات نیست تا مجرد به معنای اصطلاحی باشد. مادّی بودن روح، بدان معنا نیست که روح هم مانند بدن با حواسّ ظاهری قابل درک باشد؛ زیرا مادی بودن با قابل درک بودن به حواسّ بدنی مساوی نیست.
ایشان تصریح می کند که بر اساس روایات، روح پیش از بدن خلق شده و بعد از خلق، بدن به آن تعلق گرفته است. بدن نیز در عالم ذرّ به صورت ذرّی موجود شده، روح در عالم ذرّ به آن تعلق گرفته و بعد از تعلق، از او جدا نشده و همواره با بدن است. انسان مرکب از روح و بدن در اصلاب و ارحام جاری می شود تا اینکه به صورت نطفه، از صلب آخرین پدر رحم آخرین مادر وارد می شود و بعد از چهار ماه، روح العقل و الحیاه به او افاضه می شود و بعد از سپری کردن دوران جنینی، از رحم به دنیا می آید.
انسان در تمام این مدت، میثاقی را که در عالم ارواح و ذرّ، بر استوار ماندن بر آن، با خدای تعالی بسته بود، به یاد دارد و از آن غافل نیست. این میثاق شامل اعتقاد و تسلیم در مقابل دستورهای خدا، اطاعت از اولیای الاهی و اعتقاد به ربوبّیت و توحید خداوند متعال، نبوت پیامبران، ولایت و وصایت اوصیای الاهی است. اما به هنگام ورود انسان به دنیا، خدای تعالی به عمد، میثاق مذکور را از یاد او می برد و پیامبران و اوصیای ایشان را جهت یادآوری آن عهد و پیمان ملزم ساختن بندگان به آن، به سوی آنان می فرستد. اما برخورد انسانها با دعوت پیامبران، مختلف است. از آنجا که این دنیا محل امتحان و تکلیف است، خدای تعالی نیز به آنها مهلت می دهد و در مقابل اعمال و کردار ناشایست شان، بلافاصله، اخذشان نمی کند. این همه برای آن است که حجت بر آنها به صورت کامل تر و روشن تر تمام گردد و شبهه ای در آنچه خدای تعالی در حق بندگان انجام داده و خواهد داد، برای احدی باقی نماند. ایشان در این زمینه می نویسد:
لا یخفی ما فی الآیه الشریفه(2) من التصریح علی أخذ ذرّیه جمیع بنی آدم حیث قال: «و إذا أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذرّیتهم» و لم یقل: «من آدم من ظهره ذرّیته»، حتی یکون موهماً باختصاصه بأولاد خصوص آدم… و عمده الشبهه –کما نصّ علیه الشیخ- شبهه التناسخ، و هو مبنیّ علی توهّم أنّ الأبدان الذریه غیر تلک الأبدان، فإنّ التناسخ هو تعلق الأرواح ببدن آخر. و الأخبار ناصه ببطلان هذا الاحتمال و أنّ هذه الأبدان عین تلک الأبدان، و أنّ الإنسان خلق من قبل فی مرتبه الذریه و له روح قدیمه، و بهذا الروح ینتقل فی الأصلاب و الأرحام. غایه الأمرانه فی المرتبه التی قدّرالله خروجه عن رحم، ینمو بالتغذیه. و ما یتغذّی و ینمو به، خارج عن حقیقته. (1: ص 159)
آیه شریفه به روشنی، صراحت دارد که خداوند متعال، ذریه همه فرزندان آدم علیه السلام را اخذ کرده است؛ زیرا فرمود: «و یادآور آن گاه را که خداوندگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را گرفت.» خداوند نفرمود: «از پشت آدم ذریه او را گرفت»، تا توهم نشود که اخذ به خصوص اولاد آدم علیه السلام اختصاص دارد…
شبهه اساسی درباره عالم ذرّ – همان طور که مرحوم شیخ (مفید) به صراحت گفته – شبهه تناسخ است و اساس آن بر این توهم استوار شده که بدنهای ذرّی، غیر از این ابدانِ دنیوی هستند؛ زیرا تناسخ عبارت از تعلق ارواح به بدن دیگر است که روایات به صراحت، این احتمال را ردّ می کند و می رساند که این بدنها عین همان بدنهای ذرّی هستند. این روایات، همچنین، دلالت دارد که انسان پیش از این در مرتبه ذرّی خلق شده است و روح قدیم دارد و با همان روح قدیم در صلبها و رحمها جریان پیدا می کند.
البته بدن دنیوی در مرتبه ای صورت می گیرد که خدای تعالی می خواهد او را به دنیا بیاورد که با تغذیه، رشد می کند. و آنچه تغذیه می کند و مقداری که رشد می کند، از اصل بدن حقیقی او خارج است. بدن دنیوی از این دیدگاه با بدن ذرّی تفاوت دارد.

3. سید عبدالحسین شرف الدین (م 1377هـ ق)

مرحوم شرف الدین، آیه ذرّ را از قبیل تمثیل گرفته و برای معنای ظاهری آن واقعیتی قائل نیست؛ یعنی وجود عالمی به عنوان عالم ذرّ، بیرون کشیدن فرزندان آدم از پشت او و گرفتن عهد و پیمان از آنها را – به صورت واقعی و خارجیِ آن- قبول ندارد. او در معنای آیه می گوید:
«و» اذکر، یا محمد! للناس ما قد واثقوا الله علیه بلسان حالهم التکوینی من الإیمان و الشهاده له بالربوبیه؛ و ذلک «إذ أخذ ربک» أی: حیث أخذ ربک جلّ سلطانه «من بنی آدم» أی «من ظهورهم ذریتهم» فأخرجها من أصلاب آبائهم نطفاً، فجعلها فی قرار مکین من أرحام أمهاتهم. ثم جعل النطف علقاً، ثم مضغاً، ثم عظاماً ثم کسا العظام لحماً، ثم أنشا کلّاً منهم خلقاً سویّا قویّاً فی أحسن تقویم، سمیعاً بصیراً ناطقاً عاقلاً مفکّراً… فیدرک بها آلاءالله فی ملکوته و آیات صنعه جلّ و علا… و بذلک وجب أن یکونوا علی بینه قاطعه بربوبیته، مانعه عن الجحود بوحدانیّته. فکانّه تبارک و تعالی إذ خلقهم علی هذه الکیفیه، قرّرهم «و أشهدهم علی أنفسهم»، فقال لهم: «ألست بربکم» و کأنهم «قالو بلی شهدنا» علی أنفسنا لک بالربوبیه… هذا کله من مرامی الآیه الکریمه و أنما جاءت علی سبیل التمثیل و التصویر، تقریباً للأذهان إلی الإیمان و تفنناً فی البیان و البرهان. (4: ص 3 و 4)
و یاد کن، ای پیامبر! برای مردم که آنان با زبان حال تکوینی خود، با خدا پیمان بستند که ایمان آورند و به ربوبیت او شهادت دهند. و آن «زمان که خداوندگارت اخذ کرد» یعنی آن گاه که اخذ کرد خداوندگارت «از بنی آدم» یعنی «از پشت بنی آدم ذریه آنها را»؛ بدین سان که آنان را از اصلاب پدرانشان به صورت نطفه بیرون آورد و در قرارگاهی مکین –که ارحام مادرانشان باشد- قرار داد. سپس نطفه ها را به علقه و علقه را به مضغه و بعد به استخوان تبدیل کرد. آن گاه آنها را گوشت پوشاند و بعد هر یک از آنها را خلقی کامل، قوی و در بهترین تنظیم قرار داد. آنها را شنوا، بینا، ناطق، عاقل و متفکر… کرد. و به واسطه قوای ادراکی که به آنها داد، نعمتهای ملکوتی و آیات صنع الاهی را در اطراف خود درک می کنند… و به سبب این ادراک، باید با دلیل، به ربوبیت خداوند، قاطع باشند و از انکار توحیدش امتناع ورزند.
پس گویی خداوند متعال، آن گاه که آنان را به این کیفیت آفرید، برای آنان تقریر و تثبیت کرد «و آنان را بر خودشان گواه گرفت» و گفت: «آیا من خداوندگارتان نیستم» و گویا آنها گفتند: «آری، ما گواهی می دهیم» بر نفس خویش برایت به ربوبیت… مقصود آیه کریمه، همین است که ذکر شد. آیه بر سبیل تمثیل و تصویر برای تقریب به ذهنها برای ایمان، آمده است و نحوه ای از بیان و برهان است.
از نظر مرحوم شرف الدین، آیه شریفه هیچ گونه دلالتی بر عهد و میثاق نبوت پیامبرصلی الله علیه و آله و ولایت و امامت امامان معصوم علیهم السلام ندارد. البته بدون در نظر گرفتن روایات مربوط به این آیه، نظریه وی صحیح است؛ زیرا آیه شریفه در مورد میثاق بر نبوت پیامبرصلی الله علیه و آله و ولایت و امامت امامان معصوم علیهم السلام ساکت است؛ ولی در روایات، این دو میثاق نیز به دنبال میثاق ربوبیت و توحید، در تفسیر آیه شریفه ذکر شده و امامان معصوم علیهم السلام تأکید کرده اند که در عالم ذرّ، بر نبوت پیامبرصلی الله علیه و آله و امامت امامان اهل بیت علیهم السلام نیز عهد و پیمان گرفته شده است. مرحوم شرف الدین ضمن رعایت کمال احترام و ادب نسبت به این روایات و قول به صحت و مطابقت مضمونشان با حق، آنها را توجیه می کند. توجیه این روایات نیز عیناً همان تأویل و توجیهی است که نسبت به میثاق ربوبیت و توحید در آیه شریفه ارائه کرده بود.
ایشان می نویسد:
أما أخذ المیثاق هنا لرسول الله بالنبوه و لأوصیائه الاثنا عشر بالإمامه، فإنما هو علی حدّ ما ذکرناه من أخذ المیثاق لله عزوجل بالربوبیه، فانّه – و له الحمد و المجد- أقام علی نبوه نبینا و أمامه أئمتنا من الأدله القاطعه و البراهین الساطعه و الآیات و البینات و الحجج البالغه المتظاهره ما لا یتسنّی جحوده، و لا تتأتی المکابره فیه.
اخذ میثاق در عالم ذرّ بر نبوت رسول خداصلی الله علیه و آله و امامت اوصیای دوازده گانه اش علیهم السلام به همان معناست که درباره اخذ میثاق بر ربوبیت خداوند متعال گفتیم. زیرا خداوند متعال -که حمد و عظمت مخصوص اوست- بر نبوت پیامبرصلی الله علیه و آله و امامت امامان ماعلیهم السلام ادله ای قاطع، براهینی آشکار، آیات، شواهد و حجتهای کامل و ظاهر اقامه کرده است که انکار آنها به هیچ وجه، ممکن نیست و معارضه با آنها از هیچ کسی بر نمی آید.
ایشان خضوع انسانها در مقابل پیامبر و امامان علیهم السلام و بیان مناقب و فضایل ایشان را دلیل و شاهدی بر این مطلب آورده است. (4: ص9)
درباره این سخن باید گفت که در وجود حجت قعطی بر ربوبیت خداوند سبحانه و نبوت و ولایت پیامبر خاتم و اوصیای آن بزرگوار، هیچ شک و شبهه ای نیست؛ ولی بحث در این است که آیا آیه مبارکه و روایات معصوم علیهم السلام درباره عالم عهد و میثاق نیز تنها به همین مطلب اشاره دارند و با زبان تمثیل و رمز صحبت گفته اند یا اینکه به بیان واقعیت دیگری نیز پرداخته اند.
دلالت روشن آیه و روایات عالم ذرّ، پیش از این تبیین گردید و معلوم شد که عالم ذرّ، عالمی حقیقی و واقعی است. انسانها در آنجا به صورت کامل – با تمام جهات لازم برای دریافت معرفت- موجود بوده اند و پس از دریافت معرفت، مورد امتحان و تکلیف قرار گرفته اند.

4. شیخ مجتبی قزوینی (م 1379 هـ ق)

ایشان نیز همچون استاد خویش (مرحوم میراز مهدی اصفهانی) عقیده دارد که انسان پیش از این دنیا دو عالم «ارواح» و «ذرّ» را پشت سر گذاشته است. او می نویسد:
اصل دومی که از آیات شریفه قرآن و روایات، مستفاد می شود و معاد قرآن مجید بر آن استوار می گردد، این است که انسانِ موجود در این عالم -که ابتدای آن نطفه است و بعد علقه و مضغه و طفل و جوان و پیر می شود و می میرد – در عالمی قبل از این عالم خلق شده. خداوند متعال، قبل از این عالم، هر انسانی را به وجود ذرّی خلق فرموده و روح و عقل به او کرامت فرموده و او را مکلّف ساخته است. و همان طوری که در این عالم دارای بدن و روح و عقل می باشد، در عالم قبل نیز دارا بوده… نام عالم قبلی عالم ذرّ است؛ زیرا که مردم به وجودهای ذرّی خلق شدند. چون خداوند متعال حضرت آدم را آفرید، بعضی از این ذرّات را در صلب وی قرار داد،و بعضی را در هوا نگاه داشت تا زمانی که مقدّر فرموده که در این جهان بیاید ]و[ به ضمیمه غذا یا هوا داخل صلب پدرش و به صورت نطفه داخل رحم مادر گردد… وجود عالم ذرّ، از آیات و روایات زیادی استفاده شده… و به اندازه ای اخبار در این باب زیاد است که نتوان صدور روایات را انکار کرد. (5: ص 503-504)
سپس در باب عالم ذرّ روایاتی می آورد و یادآوری می کند که بر اساس روایات، انسان مخلوق در عالم ذرّ، دارای سه جهت بوده است: اول: جهت نور که از آن به عقل و نور تعبیر شده است. دوم: جهت روح. سوم: جهت طینت و ابدان ذرّیّه.
وی تأکید می کند که روح انسان، به هیچ وجه – به معنایی که فلاسفه گفته اند- مجرد نیست؛ بلکه روح مؤمن از طینت علیین یا اعلا علیین خلق شده است. تنها تفاوت بین نظر ایشان و نظریه میرزای اصفهانی این است که از نظر ایشان، برخی از ذرّات به صلب آدم نیامدند، بلکه در هوا ماندند؛ در حالی که از دیدگاه میرزای اصفهانی، همه انسانهای ذرّی در اصلاب و ارحام جاری می شوند. ایشان پس از این می نویسد:
و نیز معلوم شد مخلوق سابق، در عالم ذرّ منحصر به طینت و بدن نبوده، بلکه انسان در عالم ذرّ مرکباً از روح و بدن و عقل خلق شده، به صورت ذرّی. بالجمله موجود در این عالم، همان انسان است که به صورت ذرّی مرکب از روح و عقل و طینت در عالم ذرّ و قبل از عالم رَحِم و نطفه، به هزاران سال خلق شده است. (همان: ص 509-510)
او در جای دیگر، به طرح و بررسی شبهات عالم ذرّ و پاسخگویی به آنها می پردازد و در پاسخ به شبهه تناسخ می نویسد:
تناسخ در صورتی لازم آید که ما روح را مجرد و ابدان دنیویه را غیر از ابدان ذریه بدانیم؛ ولی ما در مقام خود ثابت کرده ایم که روح انسان، مجرد به معنای اصطلاحی حکما نیست و ابدان دنیویه عین همان ابدان ذریه می باشد که به وسیله غذا یا امور دیگر، داخل نطفه پدر یا رحم مادر شده و به توسط اغذیه دنیا نموّ و طیّ مراحل می کنند. (همان: ص 513-514)
مرحوم قزوینی در ادامه بحث، روایات مربوط به خلقت حضرت آدم علیه السلام را طرح می کند و سپس به مناسبت، به بحث در باب ذریه آن حضرت می پردازد و احتمال خلقت ابتدایی برخی از ذریه را منتفی نمی داند. ایشان در این باره می نویسد:
در این روایات، به نکات دقیقی اشاره شده ]که[ به بعضی از آن اشاره می کنیم: اول آن که موجودات ذرّی، یک قسمت ذرّاتی باشند که از صلب آدم منتقل به اصلاب و ارحام گردند و قسمتی هم در هوا منتشر بودند ]که[ به توسط اغذیه، وارد در اصلاب و ارحام گردند و قسمتی هم ممکن است که ابتدائاً خدا خلق نماید…
چهارم آنکه موجودات قدیمه داری روح قدیم می باشند؛ به توسط آن روح از عالمی به عالم دیگر و از صلبی به صلب دیگر منتقل گردند. و روحی که در رحم پس از چهارماه دمیده شود، روح الحیات و روح العقل است. معلوم می شود که وجودات ذرّی، دارای روح بودند و در عالم ذرّ، به آنها عقل و امری که شایسته تکلیف باشد، عنایت شده، سپس علم و عقل را از آنان گرفته… و در این عالم مجدداً به انسان اعطای عقل و شعور فرموده. این مطلب با اینکه عقل مصحّح تکلیف در پانزده سالگی داده شود و قبل از تکمیل عقل، در جهل باشند، تنافی ندارد؛ زیرا که مراتب عقل و ادراک و شعور، مختلف است و اول مرتبه آن روح الحیاه است که در رحم عنایت گردد. (همان: ص 523-524)

5. علامه عبدالحسین امینی (م 1390 هـ ش)

بنابر قول مرحوم شیخ آقا بزرگ، علامه امینی رساله ای در تفسیر آیه ذرّ دارد. این رساله با مقدمه ای علمی شروع می شود. ایشان با 19 آیه و 130 حدیث – که 40 حدیث صحیح اصطلاحی است- عالم ذرّ را اثبات کرده و در نهایت، اقوال عالمان کامل و اشعار عارفان ادیب را در این مورد آورده است. (2: ج 4، ص 323)
ایشان کتاب دیگری به نام «المقاصد العلیّه فی المطالب السنیّه» دارد که در مطلب سوم از جلد اول آن به اثبات عالم ذرّ پرداخته است. در این کتاب نیز 19 آیه ذکر می کند که همه آنها در الذریعه، آمده است. سپس صاحب الذریعه می گوید: 60 حدیث در ذیل این آیات وارد شده است؛ در حالی که شیخ حرّ عاملی احادیث مربوط به عالم ذرّ را متجاوز از هزار حدیث می داند. علامه امینی در این کتاب 150 حدیث ذکر کرده که سند 40 حدیث از میان آنها – به اصطلاح متأخران- صحیح است. ایشان در این کتاب نیز پس از نقل آیات و روایات به نقل اقوال و اشعار پرداخته است. (2: ج 21، ص 382-383)
فهرست منابع
1. اصفهانی، میرزامهدی. معارف القرآن. نسخه خطی کتابخانه شخصی مرحوم شیخ علی اکبر صدرزاده.
2. تهرانی، آقابزرگ. الذریعه الی تصانیف الشیعه. قم: اسماعیلیان، 1332 ش.
3. خویی، حبیب الله. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه. تهران: اسلامیه، 1386 ق.
4. شرف الدین، سید عبدالحسین. فلسفه المیثاق و الولایه. قم، دارالکتاب.
5. قزوینی، مجتبی. بیان الفراقان. تهران: 1370 ق.

پی نوشت ها :

1. محقق و مدرس، حوزه علمیه قم.
2. منظور آیه ذرّ است.

منبع: نشریه سفینه شماره 24

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید