عجب و خود پسندی ابتلای الهی

عجب و خود پسندی ابتلای الهی

نویسنده:حمید راسخچی زاده

 

حضرت امام سجاد (ع) در کتاب شریف صحیفه ی سجادیه در ضمن دعای مکارم الاخلاق در مورد صفت ناپسند کبر این گونه مناجات می فرماید: و لا تبتلین بالکبر و عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب؛ خدایا، ضمن این که مرا به انجام عبادت خود موفق می داری، به وسیله ی صفت ناپسند تکبر و خود پسندی امتحانم نکن و نتیجه ی عملم را فاسد و تباه نگردان. مرحوم مجلسی در جلد پانزدهم بحارالانوار می فرماید: عجب، بزرگ دانستن عمل نیکو، و شاد شدن و نازیدن به آن است؛ اما چنان چه انسان، خوش حال به عمل نیک توأم با تواضع برای خدا و سپاس گزاری از موفق شدن به عمل باشد و آن توفیق را از ناحیه ی عنایت الهی بداند، نه این که تنها به زبان جاری شود بلکه قلبا به آن اعتقاد داشته باشد، در آن صورت ستوده و پسندیده است؛ چرا که توفیقی برای خدمت به خلق حاصل شده و لطفی است از طرف خدا که به دست او جاری شده است و لذا شایسته است همواره از خداوند منان این توفیق خدمت گزاری را درخواست کند.

ابیاتی نغز در دوری از خودبینی و فخر فروشی:
در محفلی که خورشید، اندر حساب، ذره است
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
بزرگی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
تو آن گه شوی پیش مردم عزیز
که مر خویشتن را نگیری به چیز
بزرگی که خود را به خردی شمرد
به دنیا و عقبی بزرگی ببرد
از این خاندان بنده ای پاک شد
که در پیش کم تر کسی، خاک شد
حضرت رسول (ص) در بازگشت از جنگ و جهاد، فرمودند: در زیر آسمان، بتی بزرگ تر از نفس انسانی نیست، و مردم آن را می پرستند.

عجب در حالت معنوی خود فراموشی است:
عجب در حالت معنوی، آدمی را به ورطه ی هلاکت می رساند.
افرادی که با ممارست توفیقی بر ایشان فراهم شده است، چنان چه از منبع فیض غافل شوند و لحظه ای قطع فیض شود، اعمالشان حبوط و زحماتشان بی حاصل خواهد شد. باید درباره ی این آیه بیندیشیم که: و لا تکونوا کالذین نسو الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ (1) از آن کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد که آن ها خود را فراموش کردند؛ ایشان نافرمان و فاسق اند.

کبر و نخوت:
یکی دیگر از آثار منحوس غلبه ی خودخواهی این است که همین که انسان امتیازی هر چند کوچک به دست می آورد، دست خوش غرور و نخوت شده و خود را برتر از دیگران به حساب می آورد. شاید کم تر کسی را در جامعه می توان پیدا کرد که تغییر شرایط مادی و به دست آوردن ثروت، مقام و وابستگی به مقام، تغییری در حال او به وجود نیاورد.
کبر و نخوت فقط مربوط به مسائل مادی نیست. گاهی فردی مدت ها کوشیده است تا با سعی در مجاهدات نفسانی، فضیلتی همانند فروتنی و تقوا را به دست آورد. در این صورت اگر مراقب نفس خود نباشد، گاهی خودخواهی از این وادی هم می تواند بروز کند و حالت معنوی خود را بزرگ و مربوط به خود ببیند و نه توفیق الهی.

غرور در مقابل مقابل خداوند نتیجه جهل است:
خداوند مهربان انسان را با این همه امتیازات خلق کرده و کرامت و فضل خود را همواره شامل حال او کرده است. حتی خطاهای او را پوشانده و با باز کردن در توبه و فراهم نمودن راه بازگشت، به او وعده ی بخشش و گذشت داده است. در این راستاست که خداوند با یک سؤال توبیخی همراه با نوعی لطف و محبت که فقط شایسته ی آن مقام عالی است، می فرماید: یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؟ (2) چه باعث شده که به خدای کریم خود مغرور شوی؟ و از دستورهای او که همه به خیر و صلاح توست سرپیچی کنی؟ در حدیثی آمده است که پیغمبر گرامی (ص) هنگام تلاوت این آیه فرموده اند: غره جهله؛ جهل و نادانی اش او را غافل و مغرور ساخته است. (3)

پیشگیری از غرور در عبادت:
حقیقت بندگی و عبادت خدا، همانا خضوع در برابر او و اظهار تذلل و مسکنت در پیشگاه اوست و کسی که به هر علت مانند پاره ای اعمال شایسته و آراستگی به بعضی فضایل و کمالات معنوی، دست خوش کبر، عجب و نخوت شود، از بندگی خدا دور می گردد و در بندگی نفس گرفتار می شود. حضرت سجاد (ع) در ضمن مناجات های خود عرض می کند: و عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب؛ بعد عرض می کند و اجر للناس علی یدی الخیر و لا تمحقه بالمن؛ خدایا مرا بر بندگی خودت رام کن و عبادتم را به سبب خود پسندی تباه مساز. و خیر و نیکی برای مردم را به دست من جاری ساز و آن را به منت نهادن، باطل و تباه مفرما. حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید: خداوند متعال به داود (ع) فرمود: ای داود! گنه کاران را مژده بده و صدیقان را بترسان. عرض کرد: چگونه گنه کاران را مژده دهم و صدیقان را بترسانم؟ فرمود: ای داود! به گنه کاران مژده بده که من توبه را می پذیرم و از گناه در می گذرم، و به صدیقان و صالحان بیم بده که مبادا به کردار نیک خود ببالند و عجب کنند و خود بین شوند؛ زیرا هیچ بنده ای نیست که من او را پای حساب نکشم.

پی نوشت ها :

1. سوره ی حشر؛ آیه ی 19.
2. سوره ی انفطار؛ آیه ی 6.
3. مجمع البیان؛ ج 10؛ ص 449.
منبع: یادداشتهایی از اخلاق و ارزشهای انسانی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید