نویسنده: دکتر احمد (رجبعلی) زمانی
نشانه های ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مباحث پرجاذبه و جنجال برانگیزی است که بیشتر نویسندگان را وادار کرده است تا به این موضوع بپردازند و آن را بررسی و مطالب متنوعی را مطرح کنند، زیرا انتظار، از مباحث فطری است و انسان ها به آن حساسیت خاصی دارند و می خواهند بدانند آیا نشانه ها انجام گرفته است و یا به زودی انجام خواهد گرفت و کدام یک از علائم، حتمی و یا غیر حتمی است و نیازمند شرایط و مقدمات خاصی است. این گونه پرسش ها در نزد امامان معصوم (علیه السلام) و شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح گردیده و در روایات فراوانی از آن ها یاد شده است که در این جا آن ها را طرح می کنیم:
1. علائم حتمی (محتوم) ظهور
علائم حتمی ظهور [محتوم]، نشانه هایی است که پیدایش آن ها بدون هیچ قید و شرطی به صورت قطعی و الزامی در زمان خودش انجام می پذیرد و در آن ها « بداء » (1) راه ندارد؛ به طوری که تا آن ها تحقق نیابد حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نخواهد کرد و آن تحول اساسی جهان به وقوع نخواهد پیوست و مدینه فاضله انبیا و اوصیا به وجود خواهد آمد.
در روایات زیادی سخن از علائم حتمی ظهور به میان آمده است که عدّه ای آن را قطعی و غیر قابل تردید دانسته اند. گاه با واژه « محتوم » آمده و گاه سیاق حدیث طوری است که افاده حتمی بودن را می کند. به طور مثال امام معصوم (علیه السلام) کسانی را که نشانه ای ذکر کرده اند و به وسیله آن خواسته اند زمانی خاصی را تعیین کنند طرد می کند و سپس علائمی را خود ذکر می کند و یا جمله ای را با تأکیدات خاصی مطرح می نماید که حتمی بودن آن را می رساند. این گونه علائم، معدود و قابل توجه است. ما در این بخش به این گونه از علائم می پردازیم؛ از جمله:
1. عن علیّ بن أبی حمزه بن أبی بصیر عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال : قلت له:
جُعِلتُ فِدَاکَ – مَتَی خُرُوجُ القَائِمِ (علیه السلام)؟ فَقَالَ (علیه السلام):
یَا أبَا محمّد إِنّا أَهلَ البَیتِ لا نُوَقِّتُ وَ قَد قَالَ محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) « کَذَبَ الوَقَّاتُونَ »، یَا أَبَا محمد إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الأَمرِ خَمسُ عَلامَاتٍ: أَولاهُنَّ النِّدَاءُ فِی شَهرِ رَمَضَانَ و خُرُوجُ السُّفیَانِیِّ وَ خُرُوجُ الخُرَاسَانیِّ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیِّهِ وَ خسفٌ بِالبَیدَاءِ.
ثُمَّ قَالَ یَا أبَا محمّد إِنَّهُ لا بُدَّ أَن یَکُونَ قُدَّامَ ذَلِکَ الطَّاعُونَانِ؛ الطَّاعُونُ الأَبیَضُ وَ الطّاعُونُ الأَحمَرُ. قُلتُ: جُعِلتُ فِدَاکَ وَ أَیُّ شَیءٍ هُما؟
فَقَالَ (علیه السلام): أَمّا الطَّاعُونُ الأَبیَضُ، فَالمُوتُ الجَارِفُ وَ أمّا الطَّاعُونُ الأَحمَرُ، فَالسَّیفُ وَ لا یَخرُجُ القَائِمُ حَتَّی یُنَادَی بِاسمِهِ مِن جَوفِ السَّمَاءِ فِی لَیلَهِ ثَلاثٍ وَ عِشرِینَ فِی شَهرِ رَمَضَانَ لَیلَهَ جُمُعَهٍ. قُلتُ: بِمَ یُنَادَی؟ قَالَ (علیه السلام): بِاسمِهِ وَاسمِ أَبِیهِ؛ أَلا إِنَّ فُلانَ بنَ فُلانٍ قَائِمُ آلِ محمّد فَاسمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوهُ، فَلا یَبقَی شَیءٌ خَلَقَ اللهُ فِیهِ الرُّوحَ إِلّا یَسمَع الصَّیحَهَ فَتُوقِظُ النَّائِمَ وَ یَخرُجُ إِلَی صَحنِ دَارِهِ وَ تَخرُجُ العَذرَاءُ مِن خِدرِهَا وَ یَخرُجُ القائِمُ مِمَّا یَسمَعُ وَ هِیَ صَیحَهُ جَبرَئِیلَ (علیه السلام) (2)؛ علی بن ابی حمزه [بطائنی] از ابوبصیر نقل کرده است که به امام صادق (علیه السلام) گفتم: فدایت شوم! چه زمانی ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای ابا محمد! ما خاندان اهل بیت برای ظهور بقیه الله زمانی را مشخص و معین نکرده ایم. همانا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « دروغ می گویند آنانی که زمان خاصی را برای ظهور تعیین می کنند ». سپس فرمود: ابا محمد! همانا قبل از ظهور [حضرت مهدی (علیه السلام)] پنج نشانه محقق خواهد شد:
الف. ندای آسمانی در ماه رمضان
ب. خروج سفیانی
ج. خروج مرد خراسانی
د. شهادت نفس زکیّه
هـ. فرو رفتگی در فلات.
آن گاه فرمود: ای ابا محمد! همانا قبل از این نشانه ها، دو طاعون مردم را گرفتار خواهد کرد: طاعون سفید و طاعون سرخ.
ابوبصیر گفت: فدایت گردم! دو طاعون چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود: طاعون سفید، مرگ های عمومی و دسته جمعی است که نابودی زیادی به همراه دارد (3) و اما طاعون سرخ، مرگ هایی است که در اثر کشتار با اسلحه [کشتار جمعی همانند شیمیایی، میکروبی، هسته ای و …] به وجود می آید.
بعد فرمود: قائم ما ظهور نخواهد کرد تا آن که منادی در وسط آسمان او را به نام صدا زند که این امر در شب بیست و سوم ماه رمضان، شب جمعه اتّفاق می افتد.
ابوبصیر گفته است: عرض کردم: با چه نامی اسم [مبارک و زیبای] او در فضا پخش خواهد شد؟
فرمود: به نام او و اسم پدر [بزرگوارش] چنین خواهد بود: « آگاه باشید! همانا فلان بن فلان، قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. او ظهور کرده است. پس کلام او را بشنوید و اوامر او را اطاعت کنید ». پس نیست موجودی که خداوند او را خلق کرده باشد و جان در او دمیده باشد مگر آن که آن فریاد آسمانی را بشنود. پس خوابیده را بیدار می کند و به حیاط خانه اش می آید و دختر باکره از پرده بیرون آید و حضرت مهدی از آن چه می شنود خروج می کند و آن صدای جبرئیل است.
امام صادق (علیه السلام) در پایان فرمود: این پیام آسمانی و این فریاد، توسط جبرئیل (علیه السلام) انجام خواهد شد.
2. عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: خَمسٌ قَبلَ قِیَامِ القَائِمِ (علیه السلام): الیَمَانِیُّ وَ السُّفیَانِیُّ وَ المُنَادِی یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ و خَسفٌ بِالبَیدَاءِ وَ قَتَلُ النَّفسِ الزَّکِیَّهِ (4)؛ پیش از قیام قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پنج حادثه بزرگ تحقق خواهد یافت: نهضت مردی انقلابی از یمن، حرکت ارتجاعی سفیانی، فریاد آسمانی که در همه جا شنیده خواهد شد، فرو رفتن زمین در بیداء، کشته شدن انسانی پاک دامن [نفس زکیّه].
3. عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنّه قال: النِّدَاءُ مِنَ المَحتُومِ وَ السُّفیَانِیُّ مِنَ المَحتُومِ وَ الیَمَانِیُّ مِنَ المَحتُومِ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیِّهِ مِنَ المَحتُومِ وَ کَفٌّ یَطلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ المَحتُومِ. قَالَ (علیه السلام): وَ فَزعَهٌ فِی شَهرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفزِعُ الیَقظَانَ وَ تُخرِجُ الفَتَاهَ مِن خِدرِهَا (5)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: شش علامت حتمی، قبل از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق خواهد یافت: فریاد آسمانی، خروج مرد سفیانی، نهضت بزرگ مرد یمنی، کشته شدن نفس زکیّه، ظاهر شدن کف دستی از آسمان و نیز فرمود در ماه رمضان وحشت و ترس عجیبی ایجاد می شود که خوابیده را بیدار می کند و هر بیداری را می هراساند و دختران جوان را از پس پرده ها بیرون می کند.
4. عمربن حنظله عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنّه قال: لِلقَائِمِ خَمسُ عَلامَاتٍ: ظُهُورُ السُّفیَانِیّ وَ الیَمَانِیّ وَ الصَّیحَهُ مِنَ السَّمَاءَ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّهِ وَ الخَسفُ بِالبَیدَاءِ؛ (6) امام صادق (علیه السلام) فرمود: خروج سفیانی، نهضت مرد یمنی، فریاد و صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین [بیابان].
5. محمّد بن أبی عمیر عن عمر بن حنظله عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: قَبلَ قِیَامِ القَائِمِ خَمسُ عَلامَاتٍ مَحتُوماتٍ: الیَمَانِیُّ وَ السُّفیَانِیُّ وَ الصَّیحَهُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّهِ وَ الخَسفُ بِالبَیدَاءِ؛ (7) پیش از ظهور قائم، پنج علامت حتمی تحقّق پیدا خواهد کرد: نهضت یمنی، حرکت و خروج سفیانی، فریاد و صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن زمین در بیداء (فلات).
با نگاهی کوتاه به برخی روایات، پنج علامت مشترک ذیل دیده می شود:
1. حرکت اصلاح طلبانه و ترقّی خواه مرد یمنی؛
2. جنبش ارتجاعی سفیانی؛
3. فریاد روح بخش آسمانی؛
4. فرو رفتن نیروهای نظامی سفیانی در سرزمین بیداء؛
5. کشته شدن نفس زکیّه.
حال با توجه به آمدن پنج علامت فوق در میان ده ها و صدها روایت به صورت جداگانه و یا تنها، به توضیحی کوتاه درباره ی آنان می پردازیم؛ گرچه بعضی از علامات دیگر هم چون وحشت بزرگ در ماه رمضان و طلوع خورشید از مغرب و … در روایت آمده و از علایم حتمی هم شمرده شده است.
الف) حرکت اصلاح طلبانه یمانی
یکی از علائم حتمی که قبل از ظهور حضرت بقیّه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد و در بعضی از روایات، جزء اولین علائم ذکر شده، « الیمانی » است. مردی از تبار پاکان از سرزمین یمن بر می خیزد و نهضتی انسانی و الهی راه می اندازد. او به همراه یاران خویش بر ضد استکبار و استبداد می خروشد. گرچه نام و نشان او به صورت شفاف و روش نیامده، لکن حرکت خداپسندانه او مورد تأیید اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: خُرُوجُ السُّفیَانِیِّ وَ الیَمَانِیِّ وَ الخُرَاسَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَهِ وَ فِی شَهرٍ وَاحِدٍ فِی یَومٍ وَاحِدٍ وَ نِظَامٍ کَنِظَامِ الخَرَزِ یَتبَعُ بَعضَهُ بَعضاً فَیَکُونُ البَأسُ مِن کُلِّ وَجهٍ وَیلٌ لِمَن نَاوَاهُم وَ لَیسَ فِی الرِّایَاتِ رَایَهٌ أَهدَی مِن رَایَهِ الیَمَانِیِّ؛ خروج سفیانی [حرکت ارتجاعی از شام] و یمانی [حرکت ترقی خواهانه از یمن] و خراسانی، هر سه در یک سال و یک ماه و یک روز اتّفاق می افتد و همانند دانه های تسبیح، یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندد و در هر سو خوف و وحشت خواهد بود. وای بر کسی که با آنان دشمنی کند. سپس فرمود: در میان همه این پرچم ها، پرچمی هدایت گرتر از پرچم یمانی نیست.
هِیَ رَایَهُ هُدًی لِأَنَّهُ یَدعُو إِلَی صَاحِبِکُم فَإِذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ حَرُمَ بَیعُ السِّلاحِ عَلَی النَّاسِ وَ کُلِّ مُسلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الیَمَانِیُّ فَانهَض إِلَیهِ فَإِنَّ رَایَتَهُ رَایَهُ هُدًی وَلا یَحِلُّ لِمُسلِمٍ أَن یَلتَوِیَ عَلَیهِ فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَهُوَ مِن أَهلِ النَّارِ لأَنَّهُ یَدعُو إِلَی الحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُستَقِیمٍ (8)؛ پرچم یمانی، پرچم هدایت و سعادت است، زیرا او شما را به سوی صاحبتان [بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)] می خواند. پس هر وقت یمانی خروج کرد، فروختن اسلحه بر مردم و بر هر مسلمانی حرام است. پس آن گاه که او به پا خواست، با قیام او حرکت کنید و در نهضتش شریک شوید، زیرا او پرچم دار هدایت است. روی گرداندن از آن برای مسلمانان جایز نخواهد بود و هر کس چنین کند و از پیوستن به او سرباز زند، اهل آتش خواهد شد؛ چون آن مرد یمانی مردم را به حق دعوت می کند و به راه راست می خواند.
ب) جنبش ارتجاعی سفیانی (عثمان بن عنبسه)
حرکت ارتجاعی و غیر انسانی سفیانی از جمله علائمی است که در بسیاری از احادیث عامه و خاصه مطرح شده است و همه او را چهره ای سفاک و خون آشام و مستبد معرفی کرده اند و مردم آن روز را از وضعیت حکومتی او برحذر داشته و از آن چه بر آن مردمان می گذرد، تأسف خویش را ابراز داشته اند.
امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه السلام) سفیانی را چنین معرفی کرده است:
یَخرُجُ ابنُ آکِلَهِ الأَکبَادِ مِنَ الوَادِی الیَابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رَبعَهٌ وَحشُ الوَجهِ ضَخمُ الهَامَهِ بِوَجهِهِ أَثَرٌ جُدَرِیٌّ، إِذَا رَأَیتَهُ حَسِبتَهُ أَعوَرَ، اسمُهُ عُثمَانُ وَ أّبُوهُ عَنبَسَهُ وَ هُوَ مِن وُلدِ أَبِیِ سُفیَانَ حَتِّی یَأتِیَ أَرضاً ذاتَ قَرَارٍ وَ مَعِینٍ فَیَستَوِیَ عَلَی مِنبَرِهَا (9)؛ فرزند زن جگرخوار از صحرای خشک و سوزان خروج می کند [وادی یابس]. او مردی چهار شانه است. دارای چهره ای وحشتناک و سری بزرگ و صورتی پرآبله می باشد. وقتی که به قیافه و چهره او نگاه می کنی، او را یک چشم می بینی. نامش « عثمان بن عنبسه » است. او از دودمان ابوسفیان است. خروجش ادامه دارد تا مسجد کوفه و کنار دجله را به تصرف خویش درمی آورد. [بعضی جمله ی « ذات قرار و معین » را، زمین سوریه، نزدیکی دمشق دانسته اند.] سپس در آن جا بر تخت سلطنت می نشیند.
امیر بیان در جای دیگر درباره « سفیانی » گفته است:
ألا وإنّ السفیانیّ یَدخلُ البصرهَ ثَلاثَ دَخلات یُذِلُّ فیها العزیزَ و یُسبِی فیها الحریم …؛ آگاه باشید که سفیانی سه بار به بصره یورش می برد و داخل آن می گردد. عزیزان آن سرزمین را به خواری می کشاند و زنانش را به اسارت می گیرد. نشانه خروج سفیانی، اختلاف سه پرچم و علامت است که بین آنان اختلاف خواهد شد. پرچمی از مغرب که وارد مصر می گردد و جنایات زیادی را مرتکب می گردد و پرچمی از « بحرین »، از جزیره « أوال » از سرزمین فارس به اهتزاز در می آید و پرچمی از شام بر خواهد خاست.
این فتنه و آشوب یک سال ادامه می یابد و پس از آن مردی از فرزندان عباس خروج می کند. اهل عراق می گویند: گروه پابرهنگان و اصحاب آرای گوناگون آمدند. در آن هنگام اهل شام و فلسطین دچار دلهره می گردند و به سوی سردمداران شام و مصر رو می آورند. آنان می گویند بروید « سفیانی » را بیاورید. آنان هم سفیانی را می آورند و او با خواسته آنان موافقت می کند و در نقطه ای از دمشق در « حرستا » فرود می آید و همه خویشاوندان خود [دایی ها و پسرعموها و …] را می خواند و در بیابانی خشک در منطقه دمشق، گروه های طرف دار او جمع می شوند و به او می پیوندند. سپس در روز جمعه به همراهی همه آنان وارد مسجد جامع دمشق می گردد و برای نخستین بار بر بالای منبر آنان را به جهاد دعوت می نماید. شامیان و گروه های موجود دست بیعت می دهند تا دستورهای او را اجرا کنند؛ چه مطابق میل آنان باشد یا نباشد. از آن جا به نقطه ای به نام « غوطه » می رود و در اجتماع مردم، حرکت خود را آغاز می کند و در آن جا سه پرچم با اختلاف شدید به پیکار با یک دیگر می پردازند:
1. پرچم سیاه رنگ که عجم و ترک آن را پشتیبانی می کنند؛
2. پرچم زرد رنگ که مربوط به فرزند عباس است؛
3. پرچم دیگر مربوط به سفیانی و سپاه اوست.
اوج درگیری در نقطه ای به نام « ازرق » خواهد بود. شصت هزار نفر کشته می شوند. سفیانی پیروز می گردد. آن گاه افراد زیادی را قتل عام می کند. بعد هم سرزمین های زیادی را تصرّف می کند و بعد از آن به علامت ظاهری می پردازد تا جایی که مردم همه ی جنایات او را به فراموشی می سپارند و می گویند آن چه را گفته اند بی اساس و دروغ است.
سخن امیرمؤمنان (علیه السلام) وقتی بدین جا رسید، با ناراحتی تمام فرمود:
به خدا سوگند! آنان دروغ می گویند. نمی دانند بر امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از ناحیه سفیانی چه سیاه بختی ها و گرفتاری ها سراغ آن ها خواهد رفت. چنان چه بدانند، آن گونه سخن نمی گویند.
سفیانی با گروه های همراهش به راه خویش ادامه می دهد تا به اولین شهر یعنی حُمص (10) می رسد و بدترین برخورد را با آنان خواهد نمود. سپس از فرات عبور می کند و به دروازه های مصر می رسد و در قریه « سبأ »، درگیری بزرگی رخ می دهد. خشونت و شقاوت سفیانی و یارانش در آن جا وحشتی را ایجاد می کند که شهرها یکی پس از دیگری سقوط می کند. او با غرور و تکبّر فراوان به دمشق باز می گردد. مردم را گرد خود جمع می کند و سپاهی سنگین جهت هجوم به مدینه [منورّه] تدارک می بیند و آن ها را گسیل می دهد و سپاهی جهت حمله به بغداد آماده می نماید.
سفیانی در بغداد هفتاد هزار نفر را قتل عام می کند و شکم سیصد زن باردار را پاره می کند. بعد هم کوفه را مورد هجوم خویش قرار می دهند که چشم ها گریان می شود و دل ها را هراس بسیار زیاد بر می دارد. (11)
هجوم سفیانیان به طرف حرمین شریفین [مکّه، مدینه] ادامه می یابد.
اصبغ بن نباته گفته است در محضر مولایم، امیر مؤمنان (علیه السلام) بودم. ایشان نشانه های ظهور را بر می شمرد. آن گاه که به خروج سفیانی و هجوم آنان به حرمین شرفین رسید، فرمود:
لِذَلِکَ آیَاتٌ وَ عَلامَات … خُرُوجُ السُّفیَانِیِّ بِرَایَهٍ حَمرَاءَ، أَمِیرُهَا رَجُلٌ مِن بَنِی کَلبٍ وَاثنَی عَشَرَ أَلفَ عَنَانٍ مِن خَیلِ السُّفیَانِیِّ یَتَوَجَّهُ إِلَی مَکَّهَ وَ المَدِینَهِ أَمِیرُهَا رَجُلٌ مِن بَنِی أُمَیَّهَ یُقَالُ لَهُ خُزَیمَهُ أَطمَسُ العَینِ الشِّمَالِ عَلَی عَینِهِ ظَفَرَهٌ غَلِیظَهٌ یَتَمَثَّلُ بِالرِّجَالِ لا تُرَدُّ لَهُ رَایَهٌ حَتِّی یَنزِلَ المَدِینَهَ فِی دَارٍ یُقَالُ لَهَا دَارُ أَبِی الحَسَنِ الأُمَوِیِّ یَ یَبعَثُ خَیلاً فِی طَلَبِ رَجُلٍ مِن آلِ محمد وَ قَدِ اجتَمَعَ إِلَیهِ نَاسٌ مِنَ الشِّیعَهِ یَعُودُ إِلَی مَکَّهَ أَمیِرُهَا رَجُلٌ مِن عَطَفَانَ إِذَا تَوَسَّطَ القَاعَ الأبیَضَ خُسِفَ بِهِم فَلا یَنجُو إِلّا رَجُلٌ یُحَوِّلُ اللهُ وَجهَهُ إِلَی قَفَاهُ لِیِنذِرَهُم وَ یَکُونَ آیَهً لِمَن خَلفَهُم وَ یَومَئِذٍ تَأوِیلُ هَذِهِ الآیَه: (وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ)؛ (12) برای ظهور [بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)] نشانه هاست؛ از جمله: خروج سفیانی با پرچم سرخ است. فرمان دهی بخشی از آن را مردی از قبیله بنی کلب بر دوش دارد. دوازده هزار نفر از نیروهای سفیانی به سوی مکّه و مدینه هجوم می برند. فرمانده این سپاه، مردی از بنی امیّه به نام « خزیمه » می باشد؛ فردی پلید و خشونت طلب که چشم چپ او کور است و پرده سفیدی روی چشمش را فرا گرفته است. خزیمه اجساد مردان زیادی را « مُثله » [اعضا و جوارح را جدا] می کند. در بسیاری از جاها غلبه می کند تا وارد مدینه گردد. در آنجا در « خانه ی ابی الحسن اموی » استقرار می یابد و سپس سپاهی را برای دستگیری مردی از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرستد که جمعی از شیعیان گرد وجودش حلقه زده اند. آن گاه با سپاه خویش روانه مکّه می گردد. فرمان دهی این سپاه را مردی از قبیله عطفان به عهده دارد. هنگامی که اینان به نقطه ای خاص [القاع الابیض؛ صحرای سفید] رسیدند [خداوند منّان دستور می دهد] زمین همه آنان را در دل خود فرو می برد و فقط یک نفر از آنان باقی می ماند. خداوند بزرگ چهره او را دگرگون می کند و به عقب بر می گرداند تا درسی برای متجاوزان باشد و دیگران ببینند و عبرت گیرند. در آن هنگام آیه شریفه ذیل تأویل می گردد: « چنان چه ببینی آنان را که سخت به هراس افتاده اند راهی جهت فرار و رهایی ندارند. آنان از نزدیک ترین جهات، درگیر و گرفتار خواهند بود. » (13)
در روایتی دیگر، حذیفه بن یمان، صحابی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از فتنه ها و درگیری های آخرالزّمان خبر داده است و عاقبت ننگین سُفیانی خون آشام را از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین حکایت نموده است:
وَ یَحُلُّ الجَیشُ النَّانِی بِالمَدِینَهِ فَیَنتَهِبُونَهَا ثَلاثَهَ أَیَّامٍ بِلَیَالِیهَا ثُمَّ یَخرُجُونَ مُتَوَجِّهِینَ إِلَی مَکَّهَ حَتِّی إِذَا کَانُوا بِالبَیدَاءِ بَعَثَ اللهُ جَبرَئیلَ فَیَقُولُ: یَا جَبرَئِیلُ اذهَب فَأَبِدهُم. فَیَضرِبُهَا [َأی یَضرِبُ الأرضَ] بِرِجلِهِ ضَربَهً یَخسِفُ اللهُ بِهِم عِندَهَا وَلا یَفلُتُ مِنهَا إِلّا رَجُلانِ مِن جُهَینَهَ (14)؛ سپاه دیگر « سفیانی » وارد مدینه می گردد و آن جا را سه شبانه روز غارت می کند. پس از آن از شهر مدینه به سوی مکّه روی می آورد. آنان همین که به فلات بین مکه و مدینه رسیدند خداوند، جبرئیل را مأموریت می دهد تا آنان را نابود نماید. جبرئیل بر آن سرزمین فرود می آید و با پای خویش ضربتی وارد می سازد. زمین به فرمان خداوند همه ی آن ها را جز دو نفر از طایفه ی جهینه فرو می برد. [که جهت اخبار به سفیانی و اهل مکّه باقی خواهند ماند که وضعیت هر کدام از آنان، درس عبرتی برای آیندگان خواهد شد].
در پایان باید گفت سفیانی در مدّت حاکمیت نُه ماهه اش (15) پس از خرابی ها و تعدی ها و شکستن مرزهای اعتقادی و تصرّف سرزمین های عراق، حجاز، سوریه، فلسطین، اردن و … با شنیدن آمدن مصلحی بزرگ خود را آماده رزمی دیگر می نماید، اما ایجاد وحشت در دل او و پذیرش حق از سوی برخی از یارانش سبب تسلیم شدن او می گردد، ولی برخی دیگر او را وسوسه می کنند. او پیمان و عهد خویش را می شکند و با جبهه حَقّه ی بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درگیر می شود که در اندک زمان نیروهایش نابود می گردند و حجّت خدا با سازمان دهی زیبای خویش و امدادهای الهی، بر او و امثالش غلبه می یابد و سپاه سفیانی به صورت کامل منهدم و نابود می گردد.
بنابر روایت دیگر، سفیانی پس از نابودی لشکریانش به دست حضرت مهدی (علیه السلام) اسیر می شود. حضرت حجّت او را در جلوی دروازه بیت المقدّس در پیش چشمان مردم رنج کشیده آن منطقه اعدام می نماید تا بر جراحت دل مردم مرهمی گذاشته شود. (16)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. واژه « بداء » در پایان توضیح داده خواهد شد.
2.نعمانی کتاب الغیبه، ب 12، ص 289 – 290، ح 6.
3.الموت الجارِف: مرگ عمومی؛ مرحوم علامه مجلسی آن را « جاذف » خوانده است که شامل مرگ های ناگهانی و سریع همانند سکته های مغزی و قلبی و تصادفات و غیره می گردد.
4.طبرسی، اعلام الوری، ص 455؛ سید علی نیلی نجفی، منتخب الأنوار المضیئه، ص 177؛ منتخب الأثر، ص 544، ح 1و بحارالانوار، ج 52، ص 203.
5.غیبت نعمانی، ص 252، ح 11؛ ص 252، ح 9.
6.همان.
7.کمال الدین و تمام النعمه، ج2،ص 650، باب 57، ما روی فی علامات خروج القائم و بحارالانوار، ج 52، ص 204.
8.بحارالانوار، ج 52، ص 230 و غیبه نعمانی، ص 253، ح 13.
9.کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 57، ص 556، ح 9.
10.شهری که در فاصله 160 کیلومتری شمال شرقی دمشق واقع شده است.
11.الحائری، الزام الناصب، ج 2، ص 180.
12.سبأ، آیه 51.
13.جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأئور، ج 6، ص 114 – 711 و بحارالانوار، ج 52، ص 273.
14.بحارالانوار، ج 52، ص 186. و معجم احادیث المهدی، ج 1، ص 481.
15.الخرائج و الجرائح، ج 3 ص 1159، ب 20.
16.معجم احادیث المهدی، ج 3، ص 313.
منبع مقاله :
زمانی، احمد؛ (1393)، اندیشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگی حکومت جهانی صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم