خداوند درباره لقمان می فرماید: لقد اتینا لقمان الحکمه «به تحقیق به لقمان حکمت عطا کردیم» منظور از حکمت فهم و عقل بوده است که بزرگترین نعمت الهی است. از روایات استفاده می شود که لقمان پیغمبر نبود ولی او بنده ای صالح بوده است که اندیشه خود را زیاد به کار می بسته و از یقین برخوردار بوده است. روزی در وسط در حال خواب بود که ناگهان ندائی شنید : ای لقمان آیا می خواهی خدا تو را خلیفه خود در زمین قرار دهد یا بین مردم به حق حکم کنی؟ لقمان پاسخ داد: اگر پروردگارم مرا مخیر کند عافیت را می خواهم و بلا را نمی پذیرم. ولی اگر او اراده فرموده که مرا خلیفه و پیغمبر کند ازجان و دل می پذیرم. زیرا می دانم در آن صورت خودش یاری ام نموده، از خطا نگه می دارد. ملائکه پرسیدند: ای لقمان چرا ؟ گفت: برای اینکه هیچ تکلیفی دشوارتر از قضاوت و داوری نیست و ظلم آن را از هر سو احاطه می کند. و در آخرت شریف و آبرومند بهتر است از این که در دنیا شریف و صاحب مقام باشد ولی در آخرت ذلیل بی مقدار. لقمان به خواب رفت و در خواب حکمت را به او عطا کردند. او چون برخاست سخنان حکمت آمیز از زبانش می جوشید و با حکمت خود برای حضرت داود علیه السلام وزارت نمود. (المیزان ج 32 ص 38)
کلام امام صادق علیه السلام درباره لقمان:
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: لقمان چه کسی بود و حکمتی که خداوند به او ارزانی داشت چگونه بود؟ فرمود: به خدا قسم حکمت را به لقمان به خاطر حسب و نسب، دودمان ، مال و فرزندان به او ندادند، بلکه او مردی مطیع پروردگار بود و در این امر نیرومندی به خرج می داد و به خاطر خداوند از آنچه برخلاف رضای او بود دوری می کرد. او مردی ساکت، صامت و فروتن بود، لیکن نظری عمیق و فکری تیز داشت. همواره از عبرت ها غنی و مراقب احوال خویش بود. هرگز کسی او را در حال غیرمناسب ندید، از غضب، و مزاح حتی الامکان پرهیز داشت. و چنان چه خیری از منافع دنیا به او روی می آورد اظهار شادمانی نمی کرد و اگر چیزی از دستش می رفت، اظهار اندوه نمی نمود. خداوند فرزندی به او عنایت فرمود که وی بعضی از آنها را از دست داد و بر مرگ آنان صبر جمیل پیشه کرد، از میان دو نفر که درحال نزاع بودند نمی گذشت مگر اینکه میان آنان صلح و آشتی می داد. لقمان با دانشمندان بسیار نشست و برخاست می کرد، وقتی به قاضیان و زعمای قوم می رسید بر قاضیانی که سمت خطرناکی داشتند تسلیت می گفت و بر سلاطین و حکمرانان دلسوزی می کرد . که چگونه به ملک و سلطنت دل بسته اند و از خدا و روز قیامت بی خبر مانده اند.
لقمان همواره دنبال عبرت بود، طریقه غلبه بر هوای نفس را از دیگران می پرسید، و به علم خود اضافه می کرد همواره با هوای نفس در جنگ و ستیز بود و از شیطان دوری می کرد.
نصایح و مواعظ او به فرزندش (باثار):
ای پسرم! تو از وقتی که به دنیا آمدی، پشت به دنیا و رو به آخرت نهادی و به سوی خانه ای که در آن جای داری، در حرکت هستی.
پسرم! بکوش با دانشمندان افت و خیز کنی و با دو زانوی خود مزاحم آنان شوی؛ لیکن هرگز با آنها مجادله نکن؛ زیرا زیان خواهی دید و از تعلیم تو دریغ می ورزند. و از دنیا به قدر نیاز و کفایت استفاده کن و ترک آن نیز نکن و گرنه سربار دیگران خواهی بود. در دنیا آن قدر داخل نشو که به آخرتت ضرر رساند. آن قدر روزه بگیر که از شهوتت جلوگیری کند؛ ولی زیاد هم روزه نگیر که از نمازت بازبدارد؛ زیرا در پیشگاه خدا نماز محبوبتر از روزه است.
پسرم! دنیا دریایی عمیق است که دانشمندان بسیار در آن هلاک شده اند. پس چون چنین است ، تو کشتی خود را در این دریا از ایمان محکم بساز و بادبان آن را از توکل قرار بده و آذوقه ای که باید ذخیره کنی از مهلکه ی تقوای الهی تهیه کن که اگر نجات یافتی به رحمت خدا نجات یافته ای و اگر هلاک شدی در حال توبه از دنیا رفته ای .
پسرم! اگر کودکی را درخردی خوب تربیت کنی در بزرگی تو را سود می رساند، و ارزش آن را می فهمد؛ هم چنین راه به کار بستن ادب را می آموزد؛ تلاش و کوشش نیز بسیار می شود و رفتار خوب برای او عادت ثانوی می گردد. در آن صورت از جانشین خود سود و بهره خواهی بود.
مواظب باش از علم و ادب غافل نباشی و اگر خدای نخواسته در امر دنیا شکست خوردی، زنهار در امر آخرت که باقی خواهد بود شکست نخوری و بدان که اگر در طلب علم و دانش کوتاهی کنی، در امر آخرتت شکست خورده ای . پس در شبانه روز ساعتی را برای پیش برد علم و دانش خالی بگذار؛ زیرا عمر گران مایه را هیچ چیز چون ترک علم و دانش تباه نمی کند.
پسرم! وظیفه ای نسبت به پروردگارت داری و وظیفه ای نسبت به مردم و همنوعانت . و اما وظیفه ی تو نسبت به خداوند: محکم داشتن دستورهای دینی، و تلاش در به دست آوردن خشنودی خداست. و در مورد مردم، عبارت است از حسن رفتار با آنان و سعی در این که از دست و زبان تو در امان باشند؛ پس مواظب باش خلقت را مبغوض و منفور مردم نسازی و محاسن اخلاق را به کار ببندی.
امانت را به اهلش بپرداز تا دنیا و آخرتت سالم بماند. امین باش که خدا خائنین را دوست ندارد.
فرزندم! ظاهر و باطنت یکی باشد. این گونه نباش که به مردم نشان دهی که از خدا می ترسی و در قلب، بی پروا از او باشی که در این صورت دنیا و آخرتت بر باد می رود.
دنیا را همچون پلی بگیر، که بر روی نهری زده باشند که تو از آن به آسانی بگذری و رهایش کنی. و آگاه باش که تو به زودی و در فردایی نزدیک وقتی در پیشگاه عدل الهی قرار گرفتی، از چهار چیز سؤال خواهی شد:
1- از جوانی ات که در چه راهی تباه کردی.
2- از عمرت که در چه فانی اش نمودی.
3- از اموالت که از کجا آوردی.
4- و در کجا مصرف کردی.
پس خود را آماده کن و جوابی مهیا ساز و از آن چه از مال دنیا از دستت می رود، غم مخور چون دنیا در مقابل آخرت اندک است و چندان از گزند بلا ایمن نیست.
زنهار حواست را جمع کن و متعرض رحمت پروردگارت شو، و در قلبت همواره توبه را تجدید کن. قبل از آن که دیگر تصمیمت کار نکند و پیش از این که ایامت به سر آید، و مرگ، بین تو و خواسته هایت حائل شود.
پسرم! صد دوست بگیر ولی یک دشمن برای خود درست مکن.
پسرم! همان گونه که بین گرگ و میش هرگز دوستی برقرار نمی شود، هم چنین بین نیکوکار و فاجر دوستی امکان پذیر نیست.
پسرم! هرکس با قیر سر و کار داشته باشد، سرانجام جامه و یا تنش قیرآلوده می شود. آمیزش با فاجران نیز چنین است، عاقبت، دامن شخص، آلوده می گردد.
فرزندم! زنهار با اشخاص لجوج و احمق نزدیک نشوی و اگر با آن ها اختلاف پیدا کردی، مواظب باش درنیفتی که زیانش جبران ناپذیر است.
با افراد دانشمند و فقیه جدل مکن ، و با صاحب مقام دشمنی مورز و پرهیز از سازگاری با ستمگران و دوستی هر چند ظاهری با آنان. و به ظالمان تکیه و دوستی نکنید که آتش آنها شما را فرامی گیرد.) و با هیچ فاسقی برادری نکن و با هیچ متهمی رفاقت نکن. علم خود را همانند پولت گنجینه کن و بر هر کس و ناکس عرضه مکن و از اهلش هم مضایقه ننما.
پسرم! از هیبت خداوند بزرگ آن چنان بترس که اگر نیکی های همه ی نیکان را اعم از جن و انس داشته باشی، باز ترس آن را داشته باشی که خداوند از روی عدالت پس از سنجش نتیجه ی اعمال، عذابت کند. و هم چنین از خدا آن چنان امید رحمت داشته باش که اگر با گناهان جن وانس خدا را ملاقات کنی، امید این را داشته باشی که از روی رحمت، تو را بیامرزد.