نویسنده: محمود فتحعلی خانی
روابط انسانى در مدرسه و محیط آموزشى، بر اساس اهداف تعلیم و تربیت شکل مىگیرد. اهداف تعلیم و تربیت، در پیوند با اهداف خانواده و جامعه است و همراه با دیگر نهادهاى اجتماعى مقصدى جز پرورش انسان براى رسیدن به قرب خدا ندارد.
مراکزى که تحت عنوان مراکز آموزشى شناخته مىشوند مانند: دبستان و دبیرستان و دانشگاه، در اندیشه تربیتى اسلام، عهدهدار تعلیم و تربیت همزمان هستند. رسالت این گونه مراکز رسالت انسان سازى است و انسان سازى شغل انبیاء و اولیا بوده است. آموزشگاه اسلامى خود را موظف به پرورش انسانهاى الهى مىداند و اهداف خود را به مقاصد آموزشى صرف محدود نمىسازد؛ چرا که تکلیف خود را تلاش براى تحقق اهداف دین مىداند:
هوالذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه؛
(1)
اوست آن کس که در میان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.
هدف پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه وآله) تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت بوده است. بنابراین مراکز آموزش اسلامى نیز نمىتوانند از تزکیه و پرورش انسانها چشم پوشى کنند و به آموزش مفاهیم و اصطلاحات بسنده کنند.
اگر معلمان و متعلمان، اهداف آموزش و پرورش اسلامى را بشناسند و تحقق آن اهداف را در ساخت فرد و جامعه اسلامى ضرورى بدانند، تلاش براى تحقق آن اهداف را وظیفه شرع و اخلاقى خود خواهند شمرد. بنابراین، شناخت اجمالى اهداف تعلیم و تربیت اسلامى مىتواند ما را به اخلاق آموزشى در اسلام نزدیک سازد.
اهداف تعلیم و تربیت اسلامى عبارت است از:
1 – آموزش مفاهیم و معارفى که براى سلوک الى الله و تحقق اهداف انسان سازى اسلامى ضرورى است؛
2 – ایجاد زمینه کسب مهارتها و عادات اخلاقى مناسب با هدف غایى انسان
3 – آموزش اطلاعات لازم براى زندگى در جامعه اسلامى
4 – آموزش علوم و معارفى که جامعه اسلامى به آن نیاز دارد
5 – ایجاد مهارتهاى لازم در کاربرد آموزههاى علمى
6 – ایجاد انگیزه و توانایى کشف نادانستهها در عرصههاى مختلف معرفت بشرى.
با توجه به این اهداف مىتوان قلمرو فعالیت مراکز آموزشى را به دو حوزه مرتبط با هم تقسیم کرد: آموزش و پرورش عام و آموزش و پرورش خاص.
آموزش و پرورش عام، شامل همه فعالیتهاى آموزشى و پرورشى مىشود که براى پرورش انسان مؤمن، متخلق به اخلاق الهى و سالک الى الله لازم است. این فعالیتها درباره همه فراگیران دانشآموزان و دانشجویان اجرا مىشود.
آموزش و پرورش خاص، فعالیتهاى آموزشى و پرورشى مربوط به علوم و صنایع را شامل مىشود.
براى بررسى ارزش اخلاقى فعالیتهاى معلمان و متعلمان، باید تأثیر علم مورد آموزش در تحقق هدف غایى انسان معلوم باشد. پس باید به دو نکته توجه کرد:
الف. وقتى از تأثیر یک علم در تحقق هدف غایى سخن مىگوییم در واقع این فرض را داریم که آن علم به عمل در مىآید. به عبارت دیگر تأثیر هر علم در قرب انسان به خداوند تأثیرى عملى است و با به کار گرفتن آن علم آثار آن ظاهر مىشود.
ب. تأثیر علوم در تحقق اهداف غایى انسان یکسان نیست. علوم آخرت و مواد درسى مشترک که در آموزش و پرورش عام تعلیم مىشود، تاثیر مستقیمى در این هدف دارد و شرط لازم تقرب به خداوند محسوب مىشود اما علوم مربوط به آموزش و پروش خاص در این زمینه تأثیر غیر مستقیم دارند؛ تأثیر این نوع علوم، به نیاز اجتماع و کاربرد آن با نیت صحیح وابسته است.
با توجه به دو نکته فوق باید یادآور شد که کاربرد علوم مربوط به آموزش و پرورش خاص در قلمرو حاجات دنیاى است و تعلیم و تعلم مواد درسى آن میان همه معلمان و متعلمان جهان رواج دارد. نیکوکار و فاجر، مؤمن و کافر، و خوب و بد همه این علوم را تحصیل مىکنند و در آبادانى زندگى دنیا به کار مىگیرند. تبادل مفاهیم مربوط به این علوم مشروط بر تصفیه باطن و اخلاص نیت نیست یعنى بدون اخلاص نیز مىتوان این علوم را کسب کرد و به کار اصلاح امور دنیایى بست.
ولى کاربرد علوم آموزش و پرورش عام در امور دنیایى نیست و مربوط به آخرت است اعمال آخرتى همه نیازمند قصد تقرب هستند و این قصد بدون باور امکانپذیر نیست باور قلبى به مضامین علوم آخرت وقتى حاصل مىشود که با نیت خالص به کسب علم روى آوریم چرا که علم مجموعهاى از اصطلاحات نیست، حقیقتى است که انسان را به لحاظ وجودى رشد مىدهد و به لطف خداوند در دل جاى مىگیرد.
نور علم
علمى که صلاح آخرت در هر عصرى وابسته به آن است، علم آخرت است. حقایق این علم ازلى و تغییر ناپذیرند. زمانى مىتوان گفت کسى این علم را آموخته است که آثار عملى آن مشاهده شود. بسیار دیده مىشود که کسانى با اصطلاحات علوم معنوى و آخرتى آشنایند ولى آثار آن علوم در آنها دیده نمىشود. بهترین دلیل بر این که چنین افرادى وجود دارند، روایاتى است که عالمان سوء را معرفى مىکنند و آنان را وعده عذاب و آتش مىدهد. از این روایات مىتوان فهمید که اطلاق عنوان عالم به این افراد مجازى است زیرا در روایات دیگرى آثار علم و نجات و رستگارى معرفى شده است. اگر اثر علم رستگارى و حسن آخرت باشد، کسى که در عالم است نمىتواند جهنمى و بدعاقبت باشد. پس اگر به کسى که آخرت سوء دارد عالم گفته مىشود از سر مجاز است.
همین مقدار کافى است تا بپذیریم علم همین اصطلاحات و مفاهیم نیست بلکه حقیقتى است که با مذاکرات علمى به دست نمىآید. مذاکرات علمى و تعلم فقط زمینه را براى دریافت آن حقیقت آماده مىسازد، ولى علم نورى است که خداوند به قلوب مؤمنان خالص هدیه مىکند.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
لیس العلم بالتعلم و انما هو نور یقع فى قلب من یرید اللَّه تبارک و تعالى ان یهدیه؛ (2)
علم به زیادى دانش اموختن نیست بلکه نورى است که خداوند در قلب آن که هدایش را اراده فرموده وارد مىکند.
این دیدگاه که علم به افاضه پروردگار تحقق مىیابد. نقشى کلیدى در اخلاق آموزشى دارد.
وظایف طالب علم
دانشجویى که در پى این علم است، به هر سخنى گوش و دل نمىسپارد و از هر منبعى علم نمىآموزد و چون جان خود را آماده پذیرایى از غذایى پاک مىکند به تصفیه باطن مىپردازد. براى ان که نور علم در قلبى بتابد، باید آن قلب صیقل داده شود پس مجاهده با نفس مقدمه ضرورى کار دانشجوى علم آخرت است.
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که درباره این آیه قرآن: فلینظر الانسان الى طعامه فرمودند:
یعنى علمه الذى یأخذ ممن یأخذه؛ (3)
مقصود از طعام علم است که بایدانسان ببیند از کجا دریافت مىکند.
اهمیت منبع و منشأ علم بسیار زیاد است، زیرا هدف از علم آموزى، کمال نفس است و کمال نفس فقط با علم حقیقى مطابق با واقع محقق مىشود. پس اتکا به منابع نامطمئن، علم نافع را به بار نمىآورد:
من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان الناطق یؤدى عن اللَّه فقد عبد اللَّه و ان کان الناطق یؤدى عن الشیطان فقد عبد الشیطان؛ (4)
کسى که به گویندهاى گوش مىسپارد او را بندگى کرده است پس اگر گوینده از خدا بگوید شنونده خدا را بندگى کرده و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، شنونده شیطان را بندگى نموده است.
متعلم راه رستگارى علم را از خداوند مىخواهد: «قل رب زدنى علما (5)» و علم را براى رشد و تعالى مىجوید نه براى اغراض نفسانى و دنیایى «هل اتبعک على ان تعلمن مما علمت رشداً (6)» با توجه به دو نکته فوق روش صحیح دانشجویى این است که در انتخاب مدرسه و استاد نهایت دقت صورت گیرد و پس از آن از خداوند درخواست علم حقیقى شود و از او نجات از گمراهى طلب شود:
اللهم انى اعوذ بک من… ان اضل او اضل او اظلم او اظلم… (7)
خداوندا به تو پناه مىبرم از این که گمراه شوم یا گمراه کنم، ستم کنم و یا ستم دیده شوم…
این استعاذهها ضرورى است، زیرا راهزنان مسیر دانشآموزى بسیارند.
جایگاه علم و عالمان در جامعه به صورت طبیعى براى عالم موقعیتى فراهم مىکند. توجه مردم به عالم و منافع مادى قابل تحصیل براى عالم، خلوص نیت او را تهدید مىکند و نیز خلوص نیت کسى را که آروزى عالم شدن دارد.
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است:
من طلب العلم لیباهى به العلماء او یمارى به السفهاء او یصرف به وجوه الناس الیه فلیتبوأ مقعده من النار؛ (8)
کسى که دانش طلبد تا با آن در برابر عالمان فخر کند و یا با کم خردان درآویزد و یا مردم را به خود متوجه سازد، پس جایگاه او آتش است.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:
من اراد الحدیث لمنفعه الدنیا لم یکن له فى الاخره نصیب، و من اراد به خیر الاخره اعطاه اللَّه خیر الدنیا و الاخره؛ (9)
کسى که خواهان حدیث باشد براى سود دنیا در آخرت بهرهاى ندارد و کسى که از حدیث خیر آخرت را بجوید خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا مىکند.
سخنانى از این قبیل، هشدار به طالبان علم است تا مبادا نیات خود را به اغراض دنیایى آلوده سازند؛ زیرا کاربرد علم آخرت در اصلاح آخرت است و صلاح آخرت جز به خلوص نیت محقق نمىشود.
احادیثى که نیات دنیایى را نکوهش مىکنند همه درباره علم آخرت هستند ولى درباره علوم و صنایع دنیایى نیز اگر کسى بخواهد تحصیل آنها براى سلوک معنوى او سودمند باشد باید نیت خود را خالص سازد و علم را براى به کارگیرى در مصلحت مسلمین و نیکى به آنان بیاموزد و شناخت بیشتر طبیعت و قوانین آن را به عنوان شناخت آیات الهى و رهبرى شدن به سوى او اراده کند.
روایاتى که به اخلاص دعوت مىکند، در عین حال راهنمایى براى انتخاب استاد است. طالب علم اگر استادى را خواهان دنیا یافت، نباید او را برگزیند زیرا تأثیر استاد بر دانشجو بسیار است؛ چنان که گویى دانشجویانى که گوش به استادى مىسپارند او را بندگى کردهاند از امام صادق(علیه السلام) درباره عالم دوستدار دنیا به احتیاط سفارش شده است. ایشان فرمودهاند:
اذا رأیتم العالم محبا للدنیا فاتهموه على دینکم، فان کل محب لشى یحوط ما احب؛ (10)
چون عالم را دوستدار دنیا یافتید او را بر دین خود متهم سازید زیرا دوستار هر چیز آن را نگاه مىدارد.
طالب علم پس از آن که درون خود را از نیات دنیایى تصفیه کرد از خداوند درخواست علم نمود استاد مناسب اختیار کرد و از خطر گمراهى استعاذه نمود در روابط خود با استاد باید به نکات زیر توجه کند:
1 – در بهرهگیرى از دانش استاد دو اصل را به طور همزمان رعایت کند:
الف) همیشه درستى راى استاد را محتملتر از درستى راى خود بداند، زیرا استاد از علم و تجربه بیشترى بهره دارد. پس به استاد خود اعتماد کند.
ب) درباره درستى سخن استاد اندیشه کند و در ارزیابى آن عقل خود را میزان قرار دهد. به عبارت دیگر تحصیل را به شیوهاى محققانه انجام دهد و صرف گفتار استاد را بدون سنجش عقلى، دلیل بر درستى سخن نپندارد. براى محصل ابتدایى، سلوک راه تحقیق دشوار است، پس باید از شتاب در اظهار رأى بپرهیزد و پرسشها و نقدهاى خود را براى رسیدن به حق با استاد در میان گذارد. از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:
ان هذا العلم علیه قفل و مفتاحه المسأله. (11)
2 – در برابر استاد فروتنى کند. استادى که انسان را به معارف سودمند براى کمال آشنا مىکند، مقدمات نجات او را فراهم مىکند و حقى بزرگ بر او دارد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است:
تو اصغوا لمن طلبتم من العلم (12)
در برابر کسى که از او علم مىآموزید فروتنى کنید.
3 – در جلب رضایت او کوشا باشد. معلم از شاگردان خود دو چیز مىخواهد: نخست آن که رعایت ادب کنند و دیگر آن که در یادگیرى آن چه استاد مىگوید کوشا باشند. دانشجویى که خواستار رضایت استاد است باید از این دو فروگذار نکند.
در پایان بحث از وظایف متعلم باید یادآورى نمود که دانشآموزى پاسخگویى گرایش حقیقت جویى انسان است و رفتن به سوى کسب دانش، امرى طبیعى است. حال سؤال این است که تعلیم پاسخگوى کدام گرایش ماست و انگیزه معلمى چیست؟
تعلیم
انسان به طور طبیعى و فطرى مایل به خلق و ایجاد است. او از اختراع ابزار و آلات جدید خشنود مىشود و از پرورش گل و گیاه نشاط مىیابد و از دیر زمان با تربیت حیوانات عطش خود را به ساختن فرو نشانده است. فعالیت آموزشى معلم از سویى پاسخگویى به این گرایش طبیعى و از سوى دیگر پاسخى به گرایش حقیقت جویى است؛ زیرا در مجلس درس، تنها متعلم نیست که مىآموزد، معلم نیز در هنگام گفتگوى علمى زوایاى جدیدى از مسائل را درک مىکند و قدرت طرح و پاسخگویى به سؤالات جدید را در خود مىیابد. این دو گرایش طبیعى را مىتوان منشأ روى آوردن به تعلیم شمرد.
عوامل دیگرى نیز انگیزه تعلیم هستند که به اهمیت دو عامل فوق نیستند؛ مانند: تعلیم براى پیشرفت مادى و فنى جامعه و بسط امکانات زندگى مرفه و سالم، تعلیم براى ارضاء گرایش به تفوق بر دیگران و…
عامل مهم دیگرى نیز وجود دارد و آن دعوتى است که از جانب خداوند و اولیاء او شده است و عالمان را به تعلیم دیگران فرا خوانده است:
ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم اللَّه و یلعنهم اللاعنون؛ (13)
کسانى که نشانههاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستادیم، بعد از آن که آن را براى مردم در کتاب توضیح دادیم، مىپوشانند، آنان را خدا لعنت مىکند، لعنت کنندگان لعنتشان مىکنند.
وظایف اخلاقى معلم
معلم چنان که از نامش پیداست بیش از هر چیز باید خود عالم باشد و به خصال عالمان مزین و بر آن چه تدریس و تعلیم مىکند خبره باشد. نیز آن چه را مىآموزد، خود باید عمل کند تا گفته او مؤثر افتد.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا؛ (14)
چون عالم به علم خویش عمل نکند موعظه او از دلها مىلغزد چنان که باران از سنگ سخت و صاف.
او باید شرایط متعلمین را در نظر گیرد و هر کس را مطابق ظرفیت و استعدادش علم آموزد. روایت شده است که عیسى فرمود:
لا تحدثوا الجهال بالحکمه فتظلموها، و لا تمنعوها اهلها فتظلموهم؛ (15)
حکمت را به جاهلان مگویید که به آن ظلم مىکنید و از اهلش باز ندارید که به آنان ستم مىکنید.
و اگر کسى را شایسته یافت از آموختن به او کوتاهى نورزد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ان اللَّه لم یأخذ على الجهال عهداً بطلب العلم حتى اخذ على العلماء عهدا ببذل العلم للجهال لان العلم کان قبل الجهل؛ (16)
خداوند از جاهلان به علم آموزى پیمان مگرفت تا آن که نخست از عالمان پیمان گرفت که جاهلان را دانش آموزند زیرا علم پیش از جهل بود.
و نیز فرمود:
زکاه العلم ان تعلمه عباداللَّه؛ (17)
زکات علم آن است که به بندگان خدا بیاموزى.
معلم خواهان یادگیرى و به کارگیرى علم از سوى دانشجویان خود است و از توفیق خود در این امر خشنود مىشود. پس علاوه بر آن که به سبب رابطه ایمانى با طالبان علم، باید با آنان مهربانى کند، براى دریافت نتیجه بهتر نیز باید به آنان مهربانى باشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود:
لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه؛ (18)
در برابر کسى که به او دانش مىآموزید و یا از او دانش فرا مىگیرید نرمى کنید.
معلم براى توفیق در کار، باید روشهاى خود را فقط به اراده الهى مؤثر بداند؛ چرا که هیچ وسیلهاى نتیجه مطلوب نمىدهد مگر اراده خدا به آن تعلق گیرد. پس براى توفیق خود دعا کند و به خداوند توسل جوید و از گمراهى خود و طالبانش به خداوند پناه برد.
یکى از تعهدات اخلاقى معلم این است که از گفتن آن چه مىداند به کسى که شایسته است دریغ نورزد و از گفتن آن چه نمىداند بپرهیزد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
ان اللَّه خص عباده بآیتین من کتابه: ان لا یقولوا حتى یعلموا و لا یردوا ما لم یعلموا، قال اللَّه عزوجل: «الم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لا یقولوا على اللَّه الا الحق »و قال: «بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یأتهم تأویله (19)»
خداوند بندگانش را به دو آیه کتابش سرزنش کرد که نگویند تا آن که بدانند و انکار نکنند آن چه را نمىشناسند. خداوند عزوجل فرمود: ایا از آنان پیمان کتاب آسمانى گرفته نشده که جز به حق نسبت به خدا سخن نگویند و فرمود: بلکه چیزى را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأویل آن برایشان نیامده است.
همچنین معلمى که به دید الهى به کار خود مىنگرد، از پذیرش خطاى خود و ابلاغ آن به دانشجویان نمىهراسد و عزت را از آن خدا و به دست خدا مىداند.
در پایان عباراتى از رساله الحقوق امام سجاد(علیه السلام) درباره وظیفه اخلاقى معلم مىآوریم:
و اما حق رعیتک بالعلم فان تعلم ان اللَّه عزوجل انما جعلک قیماً لهم فیما آتاک من العلم و فتح لک من خزائنه، فان احسنت فى تعلیم الناس و لم تخرق بهم و لم تضجر علیهم زادک الله من فضله و ان انت منعت الناس علمت او خرقت بهم عند طلبهم العلم منک کان حقا على اللَّه عزو جل ان سلبک العلم و بهائه و یسقط من القلوب محلک؛ (20)
و اما حق پیروان تو در علم و دانشجویانت آن است که بدانى خداوند عزوجل به وسیله علمى که عطایت فرموده و خزائن آن را بر تو گشوده تو را سرپرست آنان نهاده است. پس اگر در آموختن به مردم به نیکى عمل کنى و آنان را سرگشته نسازى و میازارى، خداوند فضلش را بر تو افزون خواهد کرد و اگر علمت را از مردم باز دارى یا چون از تو علم طلب کنند حیرانش سازى بر خداوند است که علم و درخشش آن را از تو گیرد و تو را از دلهاى مردم بیاندازد.
پرسشها
1 – برخى از اهداف تعلیم و تربیت اسلامى را بیان نمایید؟
2 – چه نکاتى در بررسى ارزش اخلاقى فعالیتهاى معلمان و متعلمان مورد توجه قرار مىگیرد؟
3 – حقیقت علم چیست و عالم واقعى کیست؟
4 – دستیابى به نور علم چه مقدماتى را مىطلبد؟
5 – علل استعاذه به خدا هنگام فراگیرى علم چیست؟
6 – تعلیم پاسخگوى کدام گرایش انسان است؟
7 – با الهام از آیات و روایات برخى از تعهدات اخلاقى معلم را بیان نمایید.
پی نوشت :
(1) – جمعه، 2.
(2) – بحارالانوار، ج 1، ص 225.
(3) – همان، ج 2، ص 96.
(4) – اصول کافى، ج 6، باب الغناء، حدیث 24.
(5) – طه، 19.
(6) – کهف، 66.
(7) – من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 337، حدیث 928.
(8) – اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، باب المستأکل بعلمه و المباهى به.
(9) – همان.
(10) – همان.
(11) – همان، باب سؤال العالم و تذکاره، حدیث 3.
(12) – همان، باب صفه العلماء، حدیث 1.
(13) – بقره، 159.
(14) – اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، حدیث 3.
(15) – همان، باب بذل العلم، حدیث 4.
(16) – همان، حدیث 1.
(17) – همان، حدیث 3.
(18) – بحارالانوار، ج 2، ص 62، حدیث 7.
(19) – اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، باب النهى عن القول بغیر علم، حدیث 8.
(20) – المحجه البیضاء، ج 3، ص 450.
منبع: آموزه های بنیادین علم ا خلاق ج 2 -ص173