آفرینش انسان
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مََّسْنُونٍ (حجر/26)
«و ما انسان را “از خاک کوره در گل و لایِ سیاهِ بد بویِ تعفن گرفته” آفریدیم».
************
یکی از مباحث مبحث مجاز در زبان عربی “گفتن نتیجه کار به جای خود کار” است. مانند:
ــ نان می پزم. به جای خمیر می پزم.
ــ جام شفا نوشیدم. به جای جام دوا نوشیدم.
ــ سیب کاشتم. به جای درخت سیب یا تخم آن را کاشتم.
ــ ساعت 12 پرواز می کنم. به جای هواپیما پرواز می کند.
آیه مزبور نیز مانند جملات مزبور در چهار چوب مبحث مجاز گفته شده. یعنی “آفرینش انسان” در آیه به معنی آفرینش خود انسان نیست. بلکه آفرینش چیز دیگری است که قرار بوده نتیجه آن آفرینش انسان بشود. پیش از این نیز در آیه 20 عنکبوت دیدیم که قرآن گفت:
************
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (عنکبوت/20)
«بروید در زمین و ببینید خدا حیات (خلق) را چگونه آغاز کرد.»
************
و در آیه 54 فرقان دیدیم که خدا “موجود بی ریش و پشمی” را در آب آفرید.
************
خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً (فرقان/54)
«و او خدایی است که از آب (نطفه) بشر را آفرید.»
************
و در این آیه، محل آغاز حیات و مواد آن را گفته، که از “خاک کوره (خاک آتشفشانی) و در مرداب و گِل و لای لجن متعفن” بوده است. (یعنی چنین حیاتی تکامل یافته و راه به پیدایش انسان برده است).
و در سوره سجده آیات 7 تا 9 نیز چنین می خوانیم:
************
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَهٍ مِّنْ مََّاءٍ مََّهِینٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ (سجده/9ــ 7)
«آن خدایی که آفرینش هر چیزی را بهتر نمود و آفرینش انسان را در گِل آغاز نمود ــ مدت درازی بعد نسل وی را از چکیده ای از آب بی ارزش قرار داد ــ مدت درازی بعد او را راست (قامت) نمود و از روح خود در او دمید. همین طور شنوایی و بینایی ها و احساسات (اعصاب) برای شما درست کرد. افراد کمی از شما سپاس گزار هستند».
************
در این آیات می بینیم که انسان راست قامت کرده شده (یعنی در آغاز آفرینش خود راست قامت نبوده)، و پیش از راست قامت شدن نیز از طریق نطفه تولید مثل داشته، و راست قامت شدن وی نیز مدت زمان درازی پس از تولید مثل وی از طریق نطفه صورت گرفته، (چنان که حرف ثُمّ که برای بیان فاصله زمانی و زمان بلند مدت است بر آن دلالت دارد). دمیده شدن روح خدایی در وی به معنی: دادن کارکرد و عملکرد خدایی به وی است. یعنی اندیشمند نمودن وی. (واژه روح از جمله به معنی: حرکت و کارکرد و عملکرد است).
پیدایش گیاه وار انسان
************
و الله أَنبَتَکُم مِّن الأَرضِ نَبَاتاً (نوح/17)
«خدا شما را مانند نباتات “گیاه وار” از زمین رویانید»!
************
آیه نقل قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تشبیه رویش انسان از زمین مانند رویش گیاه به این معنی است که انسان در جا آفریده نشده بلکه ضمن مراحلی گیاه وار آفریده شده است:
ــ گیاه (یعنی دانه ای که منجر به پیدایش گیاه می شود) در ابتدای خود عنصری بسیار ساده و در آب و خاک است. بنابراین انسان (یعنی موجودِ زنده ای که منجر به پیدایش انسان شده) نیز در ابتدای خود می بایست عنصری ساده در آب و خاک بوده باشد. بر اساس شناخت امروزی ما از حیات اولیه، چنین نیز بوده است.
ــ گیاه رفته رفته جوانه می زند و شاخ و برگ می دهد. بنابراین آن عنصر حیاتی اولیه نیز رفته رفته پیچیده و پیچیده شده و صاحب شاخ و برگ یعنی دست و بال و غیره شده است.
چیزی که یک پیامبر در چند هزار سال پیش گفته و کسانی که خود را روشنفکر می دانسته اند به آن می خندیده اند امروزه علم عصر ماست.
آفرینش بشر ضمن مراحل بلند مدت
************
مَّا لَکُم لَا تَرجُونَ لِلَّه وَقاراً* وَ قَد خَلَقَکُم أطوَاراً (نوح/13- 14)
«مشکل شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالی که شما را طی دوره های بلند مدت آفرید».
************
آیه نقل قول از گفتار های نوح به قوم خود است. وی چند هزار سال پیش از میلاد به مردم خود گفته بود که انسان ضمن مراحل بلند مدت «انسان» شده، ولی مردم طبق معمول به وی می خندیده اند و از جمله به وی می گفته اند: تو حالت خوب نیست. (اطوار از جمله جمع «طَور» است به معنی: یک گام، یک مرحله، یک حالت از گام ها و مراحل و حالات شیء). (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
منظور آیه از “رو آوردن با وقار و شکوهمندانه به خدا” به خاطر آفرینش انسان در دوره های طولانی، این بوده که از آن جا که انسان در دراز مدت آفریده شده مانند هر چیز دست ساز وقت گیرِ دیگر ارزشمند و نفیس است، و خالق آن نیز ارزشمند تر. بنابراین انسان باید با وقار و شکوه به آفریدگار شکوهمند خود رو بیاورد.
(قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
تنوع یافتن جانوران و هر یک از نژاد های آن ها
************
وَ فِی خَلقِکُم وَ مَا یَبُثُّ مِن دَآبَّه ءَایَتٌ لِّقَومٍ یُوقِنُونَ (جاثیه/4)
«و در خلقت خود شما آدمیان و انواع بی شمار حیوان که در روی زمین پراکنده است هم آیات و براهین قدرت حق برای اهل یقین آشکار است».
************
و در خلقت خود شما و خلقت هر نوع جانور دیگری که به طور غیر منظم گسترش می دهد نشانه هایی برای کسانی که مسائل را عینی و مادی می فهمند وجود دارد!
ــ نکته آیه:
1ــ موجودات بثّ پیدا می کنند. 2ــ فعل «یبثُّ» در وزن مضارع است. 3ــ در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه هایی وجود دارد.
1. موجودات بثّ پیدا می کنند:
واژه بَثّ به معنی: گسترش دادن (یا پخش نمودن) غیر منظم است. (یعنی: گسترش دادن یا پخش نمودن چیزی به شیوه ها و اشکال گوناگون و متنوع). و «بثّ» نمودن هر نوع جانوری به این معنی است که: هر نوع جانوری (یعنی هر نژاد و تیره ای از جانوران) را در اشکال و صورت های متنوع زیاد می کند. که به طور ضمنی و تلویحی به این معنی است که آن ها را از هم دیگر در می آورد.
2.فعل «یبثُّ» در وزن مضارع است:
مضارع بودن فعل«یَبُثُّ» به این معنی است که هنوز نیز نژاد ها و تیره های جدیدی از انواع موجودات آفریده می شوند. چند صد سال پیش انسان انواع موجودات را شمرده بود و عدد حول و حوش هفت هزار را برای آن ها تعیین کرده بود. امروزه انسان در حدود بیش از یک میلیون و هفت صد هزار نوع موجود زنده را می شناسد. و پیوسته انواع جدیدی را پیدا می کند. (برخی نوشته اند که تکامل و تنوع انواع موجودات تمام شده و دیگر موجود جدیدی به وجود نمی آید. ولی این فقط یک نظریه است و هیچ گونه توضیح و مبنای علمی برای آن وجود ندارد).
3.در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه هایی وجود دارد:
تصویر 1 دست انسان، تصویر 2 بال یک پرنده، تصویر 3 بال خفاش و تصویر 4 بال مارمولک پرنده، تصویر 5 فسیل یک جانور دوزیست است. در همه آن ها مچ بازو، مچ های ساعد، مچ های دست و انگشتان مشترک است. تفاوت در شکل و اندازه آن ها است که به نوع کاربرد آن ها مربوط می شود.
آیه خطاب به بت پرستان است که برای هر چیزی خدایی قائل بودند. آیه با استدلال به ساختمان بدن انسان و جانوران یگانگی خدا را استدلال می کند. و منظور آن این است که در موجودات ردی بیش از رد یک آفریننده دیده نمی شود.
تکامل چهره بشر
************
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ (تغابن/3)
«خدا زمین و آسمان ها را به حق آفرید و شما آدمیان را به زیبا ترین صورت بر نگاشت و بازگشت همه ی خلایق به سوی اوست.»
************
و به شما رفته رفته رنگ و رو (رنگ و روی بشری) داد و مدت کوتاهی بعد رنگ و روی شما را بهتر نمود!
ــ نکته آیه: انسان ابتدا رنگ و روی بشری داده شده و بعد ضمن مدت کوتاهی بهتر کرده شده:
انسان در بلند مدت (چنان که مصدر «تصویر» به معنی: رسم نمودن و نقاشی کردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشری به خود گرفته است. (مدت آن 14 میلیون سال بر آورد می شود). و بعد در مدت کوتاهی ظرافت و زیبایی فعلیِ آن را به خود گرفته، (حرفِ «فاء» که بر ترتیب و تعقیب دلالت دارد، آمدن آن بر سرِ فعل اَحسَنَ، بیانگر “بهتر سازی چهره در کوتاه مدت” پس از رنگ و روی انسانی به خود گرفتن چهره است). در بررسی هایی که انجام شده برآورد شده که ظرافت و زیبایی چهره انسان در 10000 سال گذشته صورت گرفته است. و از آن جا که مورد خطاب آیه انسان می باشد، بهتر سازی چهره شامل همه تیره ها می شود. (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
تغییر متناسب با محیط طبیعی
************
قُل هُوَ الَّذی ذَرَأَکُم فِی الأَرضِ وَ إِلَیهِ تُحشَرون (ملک/24)
«ای رسول بازگو اوست خدایی که شما را در زمین برانگیخت و پس از مرگ باز به سوی او محشور می شوید.»
************
به آن ها بگو: خداست که شما ها را بنابر وضعیت سرزمین ها آفرید.
واژه «ذرء» به معنی: درست کردن اختراعی است. «فی» در آیه سببی است. و «ارض» در آیه به معنی «سرزمین و طبیعت» است که از معانی آن است.
آیه روی هم رفته به این معنی است که انسان در ابتدا یک گونه بوده، پس از پخش شدن در سرزمین های مختلف بنابر وضعیت طبیعتی که در آن زندگی می کرده تغییرات فیزیکی داده شده است.
آفرینش همه از یک بشر
************
خَلَقَکُم مِّن نَّفسٍ وَاحِدَهٍ (زمر/6)
«شما نوع بشر را از تن (آدم) آفرید.»
************
نکته آیه: همه انسان ها از یک انسان آفریده شده اند:
آخرین تحقیقات مربوط به مسائل توارثی نشان می دهد که همه انسان ها (چه آن هایی که پیش از این زیسته اند، چه آن هایی که فعلاً زندگی می کنند و چه آیندگان) همه در ذریه اولین انسان بوده اند.
همه نژاد ها از یک پدر و مادر هستند
************
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِّنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات/13)
«ای مردم ما همه ی شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یک دیگر را بشناسید (و به واسطه ی نسبت به یک دیگر فخر نکنید که نسبت مایه ی افتخار نیست بلکه) بزرگوار (و با افتخار) ترین شما نزد خدا با تقوا ترین مردمند و خدا از حال شما کاملاً آگاه است.»
************
مردم! ما همه شما ها را از یک نر و یک ماده آفریدیم، و شما ها را تیره بندی کرده و افراد هم تیره را کمی با هم تفاوت دادیم تا بتوانید هم دیگر را تشخیص بدهید. فرد ارزشمند تر شما پیش خدا کسی از شماست که نیکوکار تر باشد.
ــ نکته آیه: همه تیره ها از یک زن و مرد آفریده شده اند. تیره بندی انسان ها بعد ها صورت گرفته و میان افراد هر تیره تفاوت داده شده تا افراد بتوانند هم دیگر را تمیز و تشخیص بدهند.
در رابطه با پیدایش و تکامل انسان ها امروزه دو تا تئوری وجود دارد. یکی می گوید همه انسان ها از یک پدر و مادر به وجود آمده اند، و دیگری می گوید: تیره های مختلف انسانی از میمون های مختلف ریشه گرفته اند. قرآن نظریه اولی را تأیید می کند. و این نظریه نیز نظریه غالب است.
آیه پاسخ به مشرکین بوده است که برای هر چیزی از جمله نژاد های مختلف انسانی خدایان متعددی را مطرح می کردند.
هم ملیتی انسان، جانوران و پرندگان
************
وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ (انعام/38)
«محققاً بدانید که هر جنبنده در زمین و هر پرنده ای که به دو بال در هوا پرواز می کند همگی طایفه ای مانند شما نوع بشر هستند ما در کتاب آفرینش بیان هیچ چیز را فرو گذار نکردیم آنگاه همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند.»
************
ــ نکته آیه: جانوان و پرندگانی که با دو بال پرواز می کنند امت (یا ملیت هایی) مانند انسان ها هستند:
منظور از همگونی امتی یا ملیتی میان جانوران و پرندگان با انسان می تواند: از جنبه نحوه آفرینش آن ها باشد، و می تواند از جنبه بافت آفرینش آن ها باشد، و می تواند از هر دو جنبه باشد.
اگر منظور از آن جنبه آفرینش آن ها باشد در آن صورت آیه به این معنی است که انواع تیره های حیوانات مزبور و پرندگان از هم دیگر ریشه گرفته اند، چون پیش از این خواندیم که همه تیره های انسانی (یعنی همه امت ها و ملیت ها) از یک پدر و مادر ریشه گرفته اند. بنابراین همگونی امتی یا ملیتی در آن ها و در انسان ها می بایست در “از هم ریشه گرفتن آن ها و تیره بندی شدن آن ها” باشد. (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
و اگر منظور از همگونی امتی و ملیتی آن ها با انسان ها در بافت آفرینش آن ها باشد در آن صورت آیه به این معنی است که آن ها و انسان ها از بافت و ساختار زیر بنایی آفرینشی مشترکی برخوردارند، که پیش از این نمونه ای را در این رابطه در آیه چهارم سوره جاثیه دیدیم.
************
وَ فِی خَلقِکُم وَ مَا یَبُثُّ مِن دَآبَّهً ءَایَتٌ لِّقَومٍ یُوقِنُونَ (جاثیه/4)
«و در خلقت خود شما آدمیان و انواع بی شمار حیوان که در روی زمین پراکنده است هم آیات و براهین قدرت حق برای اهل یقین آشکار است.»
آدم
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِّنَ السَّاجِدِینَ (اعراف/11)
«ما شما را آفریدیم، مدت درازی بعد رفته رفته به شما رنگ و رو (رنگ و روی بشری) دادیم، و مدت درازی بعد به فرشتگان گفتیم: به آدم تن بدهید (تسلیم وی شوید). همه تسلیم شدند به جز ابلیس که با تسلیم شوندگان نبود».
************
ــ نکات آیه:
1.انسان مدت درازی پس از آفریده شدن رفته رفته رنگ و روی انسانی داده شده:
مدت درازی پس از آفریده شدن رفته رفته رنگ و روی انسانی به خود گرفتن، به این معنی است که انسان پیش از این که شکل و شمائل انسانی به خود بگیرد در شکل و شمائل دیگری از حیات و زندگی وجود داشته است. یعنی از انسان موجود دیگری به انسان تبدیل شده است. فعلاً نزدیک ترین حیوان به انسان میمون است که انسان می تواند تکامل یافته آن باشد. (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
2.مدت درازی پس از رنگ و روی انسانی گرفتنِ انسان، ملائکه به آدم تن داده اند:
آدم یعنی چه و آدم مورد نظر آیه کدام است؟
واژه «آدم» در اصل اَءدَم است. وقتی دو تا همزه به ترتیب مفتوح و ساکن کنار هم قرار بگیرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبدیل می شوند. به این ترتیب واپه اَءدَم به آدم تبدیل شده. اَءدَم بر وزن اَفعَل صفت تفضیلی است. به معنی:چیزی که بهتر یا بیش تر می تواند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آن ها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غیره بکند.
برای آشنایی بیش تر با واژه آدم برخی از واژه های هم خانواده آن را می بینیم: «به میانجی اَدمَه هم گفته شده (چون میان دو چیز می رود و مسائل آن ها را حل می کند)ــ به نمک، زردچوبه، فلفل، سرکه و مواردی از این قبیل اُدم هم گفته شده، و به ادویه جات روی هم رفته اَدم و اِدام هم گفته شده (چون میان دو یا چند چیز مختلف و ناهمگون می روند و نوعی هماهنگی یگانگی میان آن ها ایجاد می کنند)ــ به چربی اِدام هم گفته شده (چون اصطکاک و تضاد میان دو چیز را رند می کند)ــ و به واشر چرمی اَدم هم گفته شده (چون هماهنگی و انطباق بیش تر و بهتری را میان دو یا چند چیز نا منطبق ایجاد می کند). (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
با توجه به معنی واژه «آدم» که به معنی: چیزی است که بهتر یا بیش تر می توانند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آن ها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و غیره بکند، وقتی انسان اندیشمند شده و توانسته بهتر و بیش تر از موجودات دیگر مسائل خود را حل بکند، خداوند وی را آدم نامیده است.
(جمع آن اوادِم است. اَوادِم بر وزن اَفاعِل است. این وزن برای جمع بستنِ وزنِ اَفعَل است. در ابتدا گفتیم که آدم در اصل اَءدَم بر وزن اَفعَل است).
آدم درآیه نام نوعی انسان است،(یعنی به معنی «انسان» است نه نام یک نفر). در جاهای دیگر نیز واژه «آدم» به معنی انسان به کار گرفته شده. مثلاً داستان آدم در سوره ص آیه 71 به بعد و در سوره حجر در آیه 26 به بعد تکرار شده و در آن جا به جای واژه «آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان مطرح شده در سوره ص نیز در سوره سجده تکرار شده و در آن جا به جای واژه «بشر» واژه «انسان» آمده است.
************
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّنْ طِینٍ (ص/71)
«(ای رسول) یاد کن هنگامی را که خدا به فرشتگان گفتکه من بشر را از گل می آفرینم.»
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مََّسْنُونٍ (حجر/26)
«و همانا انسانی را از گل و لای سالخورده (متعفن) تغبیر یافته بیافریدیم.»
************
به این ترتیب وقتی حیوان رنگ و روی انسانی به خود می گیرد و اندیشمند می شود و
می تواند میان اشیاء و مسائل برود و آن ها را نسبت به سایر موجودات بهتر و بیش تر حل کند، آدم نامیده شده است. (قابل ذکر است احتمالاً یکی از مصادیق مورد نظر آیه کریمه است.)
ملائکه یعنی چه و چگونه به آدم تن داده اند؟
واژه «مَلائِکِه» جمع مَلَک است (از مصادر مَلک ــ اَلَک و لَئک) به معنی: پیام رساننده، واسط، کسی یا چیزی که به نمایندگی از کسی کاری را انجام می دهد، گماده، و مفاهیمی از این قبیل است. در قرآن از جمله به قوانین طبیعت (مانند نیروی جاذبه) و نیروها و موجوداتی که از طرف خداوند مأموریت می گیرند اطلاق می شود. از آن جا که آن ها اندیشمند و خلاق نیستند و با اراده خود کار نمی کنند، پایین تر از انسانِ اندیشمند، خلاق و با اراده قرار می گیرند و انسان بر آن ها برتری دارد یا برآن ها متسلط می شود. مثلاً انسان بر نیروی جاذبه غلبه می کند و زمین را ترک می کند.
انسان نخستین
************
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یکُنْ شَیئًا مَذْکُورًا (انسان/1)
«روزگاری از زمان بر انسان گذشته که چیز قابل بیانی نبوده است»!
************
واژه انسان نام سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی و اخلاقی انسان است. بنابراین آیه انسان از زمانی که موجودی سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی و اخلاقی شده زمان بسیار زیادی می گذرد. خیلی بیش از آنچه از آثار هنری و فرهنگی پیدا شده تخمین زده می شود.
براساس اسکلت هایی که تاکنون پیدا شده عمر بشر به چند میلیون سال می رسد. بنابر آیه مزبور بشر می بایست خیلی بیش از آنچه تخمین زده می شود انسان شده باشد. هر چند با کمی تفاوت با حیوانات مانند آن ها زندگی طبیعی داشته بوده است، یعنی در غار ها و جنگل ها زندگی می کرده و خوراک وی گیاهان، میوه ها و حیوانات بوده باشد. چیزی که
می توان از آیه فهمید عمر انسان می بایست صدها هزار سال باشد.
تکوین جنین در رحم
تکوین جنین از دید علمی در قرن بیستم کشف شد و دانشمندان نظر دادند که جنین چگونه مراحلی را در رحم طی می کند، ولی قرآن کریم این مراحل را در چهارده قرن قبل با تمام تفاصیلش در این آیات ذیل بیان داشته است:
خداوند در سوره انسان فرموده است:
************
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ (انسان/2)
«هر آیینه ما آفریدیم انسان را از نطفه ی در هم مختلط شده»
************
مراد از نطفه در این جا به معنای مقدار نهایت کم و کوچک از چیزی سیلان کننده می باشد که همان منی است. هر چه کلمه امشاج معنایش چیزی مخلوط با عناصر مختلف است، این امر شهرت دارد که منی از عناصر مختلف از ترشحات بعضی غدد در انسان تشکیل شده است، بعد از تلقیح بیضه در مدت کمی یکی از بیضه های افتیده در رحم باقی ماند و خداوند این مرحله را در سوره ی المؤمنون آیه ی 13 چنین داشته است:
************
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ (المومنون/13)
«پس آنگاه او را نطفه گردانده و در جای استوار (صلب و رحم) قرار دادیم.»
************
در سوره ی قیامت آیه ی 37 ــ 38 فرموده است:
************
أَلَمْ یکُ نُطْفَهً مِنْ مََّنِی یُمْنَى* ثُمَّ کَانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ فَسَوَّى (قیامت/37 ــ 38)
«آیا نبود نطفه ی از منی که ریخته می شد در رحم، باز بود خون بسته پس بیافرید خدا پس اندام درست کرد»
************
بعد از این که بیضه در رحم به علقه (آویزان) مبدل شد یعنی به دیوار رحم چسبید و در آن به زندگی پرداخت بعد از مدت چند ماه این علقه به مجموعه ای از ژن ها بدل می شود که شکل کروی دارند مثل گوشت بسته که قرآن آن را به مضغه (یعنی با دندان جویده شده) تعبیر کرده است ــ اگر تصویر اولی جنین در رحم دیده شود بدون شک مثال ساجقی است که در زیر دندان جویده شده باشد و جای دندان ها در آن فرو رفته باشد ــ بعد از این مرحله آثار و نشانه های از سر و دست و پای ظاهر می گردد و قرآن کریم آن را چنین وصف کرده است:
************
فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا (مومنون/14)
«مضغه را استخوان خلق کردیم و پوشانیدیم استخوان را گوشت»
************
این مراحلی است که جنین خورد تدریجاً بزرگ می شود تا به یک جنین کامل تبدیل می شود. این ترتیب را دانشمندان در قرن بیستم دانستند ولی این امر درقرآن در چهارده قرن قبل نشان می دهد که این قرآن وحی الهی به پیامبر (ص) است ورنه پیامبر این بیان دقیق علمی و تکوین جنین را چنان که دشمنان اسلام ادعای خود ساختگی آن را می کنند از کجا می دانست؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بیولوژی در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389