مردان نفرین شده (4)

مردان نفرین شده (4)

سبیل بلند داشتن
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: نگذارید موی سبیل شما بلند گردد. در احادیث بسیاری از بلند گذاشتن موی سبیل و موی زیر بغل و موی عورت نهی شده است. زیرا وجود موی بلند در این مواضع باعث آلودگی و کثیفی می گردد. زیرا در این صورت شیطان (آلودگی و میکروب) خود را زیر آن مخفی می کند.(1)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که موی سبیل خود را کوتاه نکند از ما نیست.(2)

شراب خواری
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر مردی که شرابخوار است برای ازدواج به خواستگاری آمد، او شایستگی ازدواج را ندارد.(3)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: شخصی که دختر خویش را به ازدواج مردی که شرابخوار است درآورد به درستیکه او دخترش را به گناه و معصیت کشانده است.(4)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: با شرابخواران همنشین نشوید، زیرا هنگامی که لعنت و نفرین بر آنها نازل می شود، همنشینان آنان را نیز در بر می گیرد.(5)

ظلم نمودن به زن
در حدیث آمده است: خدای تعالی خشم می گیرد بر شخصی که بر زنی ظلم می کند. همانگونه که خشم می گیرد بر شخصی که بر یتیمی ستم روا می دارد.(6)
در حدیث آمده است: خداوند عزّ و جلّ خشم و غضب می کند بر کسانی که به زنان و کودکان ظلم و ستم روا می دارند.(7)
امام سجّاد (علیه السلام) فرمود: ظلم نمودن به یتیم و زن بیوه از جمله گناهانی است که مانع نزول باران می گردد.(8)

عقیم کردن
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدای متعال لعن و نفرن نمود و ملائکه بر این نفرین آمین گفتند مردی که خود را عقیم بنماید.(9)
امام هادی (علیه السلام) فرمود: لعنت خدا باد بر کسانی که خود را عقیم می سازند.(10)

غیرت نداشتن
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: خدا لعنت کند مردی را که غیرت ندارد.(11)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدای متعال بینی شخص بی غیرت را به خاک می مالد.(12)
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: قلب مردی که غیرتمندی از خود نشان نمی دهد وارونه است ] یعنی از فطرت خود دور شده و حقایق را آنچنان که هست درک نمی کند[. (13)

قبول نمودن دعوت زن نامحرم برای انجام گناه
خدای متعال به حضرت داود (علیه السلام) وحی فرمود: چه بسیار نمازگزاری که نماز خود را طول می دهد و در آن نماز بسیار گریه می کند. امّا آن نماز در نزد من پشیزی ارزش ندارد.
زیرا هنگامی که به دل آن بنده نگاه می کنم می بینیم که اگر او از نماز فارغ گشت و زن نامحرمی خود را به او عرضه نمود او خواسته ی آن زن را اجابت می کند و مرتکب حرام می گردد و چنانچه انسان مؤمنی با او معامله ای کند او در آن معامله آن شخص مؤمن را فریب می دهد.(14)

کتک زدن
شخصی بنام معتّب که در خانه ی امام صادق (علیه السلام) خدمت می کرد می گوید: روزی یکی از فرزندان حضرت امام صادق (علیه السلام) که اسماعیل نام داشت، تب شدیدی گرفته و بیمار گشت.
هنگامی که امام صادق (علیه السلام) از تب و بیماری اسماعیل خبردار شد به من فرمود: به نزد اسماعیل برو و از وی پرسش نموده و به او بگو: امروز چه عمل ناپسندی از توسر زده است که خداوند متعال اینگونه در مجازات تو تعجیل کرده است؟
معتّب می گوید: به نزد اسماعیل رفتم در حالی که او از شدّت تب و بیماری می پیچید از او درباره ی این موضوع سؤال کردم.
او در جواب سکوت کرده و پاسخی به سؤال من نداد.
من در این باره از اهل خانه سؤال کردم؟
آنها به من گفتند: اسماعیل امروز دختر زلفا را با دست خود کتک زد و آن دختر بر اثر ضربه به چارچوب درب برخورد نموده و صورتش خراش برداشت.
معتّب می گوید: پس از آگاهی از این امر به نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم و جریان را برای حضرت بازگو نمودم.
در این هنگام امام صادق (علیه السلام) فرمود: الحمدلله که خدای متعال در مجازات فرزندان ما تعجیل می نماید و آن را در همین دنیا قرار می دهد.
سپس امام صادق (علیه السلام) آن دختر را به نزد خود طلبید و به او فرمود: اسماعیل را بخاطر اینکه تو را کتک زده است ببخش و از او درگذر.
آن دختر در جواب به امام صادق (علیه السلام) گفت: من او را حلال کرده و او را بخشیدم.
در این هنگام امام صادق (علیه السلام) هدیه ای به آن دختر عطا فرمود.
سپس امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: به نزد اسماعیل برو و از حال او جویا شو.
معتّب می گوید: در این هنگام به نزد اسماعیل رفته و مشاهده نمودم که او بهبود یافته و تب او قطع گشته است.(15)

لمس نمودن زن نامحرم
دست زنی که در مسجد الحرام مشغول طواف بود از آستین بیرون آمده بود، مردی به سوی او دست دراز کرده و دست خود را روی بازوی آن زن قرار داد.
پس از آنکه این مرد در مسجد الحرام مرتکب این گناه شد. دست او به بازوی آن زن چسبید، بگونه ای که توانایی جدا کردن آن را نداشت و به همین خاطر از ادامه ی طواف بازمانده و طواف خود را قطع نمود.
در این هنگام مردم دور او جمع شدند و فرماندار شهر را از این امر با خبر نمودند.
آنگاه فرماندار به علماء شهر پیام داده و از آنها چاره جوئی کرد.
آنها در جواب گفتند: باید دست آن مرد بریده شود، زیرا او مرتکب جنایت شده است.
در این هنگام فرماندار شهر از مردم سؤال کرد: آیا فرزندی از فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این شهر سکونت دارد؟
آنها گفتند: بله. حضرت حسین بن علی (علیه السلام) وارد شهر مکّه شده است.
آنگاه فرماندار شهر به امام حسین (علیه السلام) پیام داده و از ایشان برای این مشکل چاره جوئی کرد.
پس از این امر حضرت امام حسین (علیه السلام) به مسجدالحرام آمده و روبروی کعبه ایستاده و دست به دعا بلند کرد.
سپس آن حضرت (علیه السلام) به طرف آن زن و مرد رفته و با دست مبارک خود دست آن مرد را از بازوی آن زن جدا کرد.
در این هنگام فرماندار به امام حسین (علیه السلام) گفت: آیا این مرد را مجازات کنیم؟
امام حسین (علیه السلام) فرمود: خیر.(16)

موی سر ژولیده و نامرتّب
در حدیث آمده است: لازم است بر فردی که موهای سر خود را بلند نگه می دارد به موی خود رسیدگی کند و آن را مرتّب نماید. و به نظافت آن بپردازد و گرنه آن را کوتاه سازد و اگر او چنین نکند در روز قیامت برای موهای سر او با ارّه ای از آتش ــ فرق باز می کنند.(17)
ــ در حدیث آمده است: هنگامی که بوی بدن مردی بیش از حد بلند می شود. بینائی او ضعیف و نور دیده اش کم می گردد. و شهوت او تقلیل می یابد.(18)

وارد شدن بدون اجازه بر مادر یا خواهر
یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدخُلوا بُیُوتاً غَیرَ بیُوتِکُم حَتَّی تَستَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَی أهلِهَا ذَلِکُم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ «27».
فَإن لَم تَجِدُوا فیهَا أحداً فَلاَتَدخُلُوها حَتَّی یُؤذَنَ لَکُم وَ إن قِیلَ لَکُمُ اَرجِعُوا فَارجِعُوا هُوَ أزکِی لَکُم وَ اللهُ بِمَا تَعمَلُونَ عَلیمٌ «28»(النور).
در این آیه ی مبارکه به اهل ایمان دستور داده شده است که نباید قبل از اجازه گرفتن و رخصت طلبیدن و خبر دادن وارد خانه و حریم دیگران گردید.
ابو ایّوب انصاری به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: چگونه خبر وارد شدن خود را به اهل خانه بدهیم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این مضمون فرمود: لازم است در آن هنگام با ذکر تسبیح و تحمید و تکبیر الهی و سرفه نمودن اهل منزل را از قصد وارد شدن به خانه آگاه ساخت.(19)
در حدث آمده است: هنگامی که شخصی از شما بخواهد وارد بر خانه و حریم شخص دیگری گردد، بر او لازم است که بوسیله ی: سلام کردن با صدای رسا و کشیدن کفشهای خود بر زمین و سرفه نمود، ساکنین آن محل را از قصد ورود خود باخبر ساخته و از آنها اجازه بگیرد. تا نگاه او به چیز ناخوشایندی نیفتد.(20)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اذن و اجازه خواستن از دیگران برای وارد شدن بر آنها سه مرحله دارد:
مرحله ی اوّل: شنیده شدن اذن و اجازه،
مرحله ی دوّم: آمادگی پیدا کردن،
مرحله ی سوّم: اگر خواستند اجازه می دهند و اگر نخواستند اجازه نمی دهند.
و چنانچه به او اجازه ی وارد شدن داده نشد بر او لازم است که برگردد و از وارد شدن منصرف شود.(21)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پسر نوجوانی که به حدّ بلوغ می رسد نباید بدون اجازه بر مادر یا خواهر یا خاله و امثال آنها وارد شود.(22)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بر یک مرد لازم است که هنگام وارد شدن بر دختر یا خواهر خود اگر آنها ازدواج کرده باشند از آنها اجازه بگیرد واذن بطلبد.(23)
مردی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: آیا هنگامی که می خواهم بر مادرم وارد گردم لازم است که از او اجازه بگیرم و رخصت طلب کنم؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: بله.
آیا دوست داری او را برهنه و عریان ببینی؟
آن مرد گفت: خیر.
در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: بنابراین لازم است که هنگام وارد شدن بر او اجازه بگیری.(24)
در حدیثی آمده است:
نباید خواهری در برابر برادرش زینت خود را نمایان سازد و با قیافه و حالتی تهییج کننده در برابر او ظاهر شود.
زیرا جه بسا این عمل موج تهییج او گشته و با وسوسه ی شیطان مرتکب فعل حرام گردد و به گناه آلوده شود.(25)

وسواس داشتن
عبدالله بن سنان می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: مردی را می شناسم که او نسبت به وضو و نماز وسواس دارد و به آن حضرت (علیه السلام) گفتم: او مرد عاقلی است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: چگونه او عاقل است؟ در حالی که او از شیطان اطاعت می کند!
سپس به امام صادق (علیه السلام) گفتم: چگونه او از شیطان اطاعت می کند؟!
امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: از آن شخص سؤال کن و به او بگو: این وسوسه ای که در تو بوجود می آید از جانب کیست؟ او در جواب خواهد گفت: این وسوسه از شیطان است.(26)
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر در هنگام نماز ـ سهو کردن شما زیاد باشد، به نماز خود ادامه دهید و به آن شک اعتناء نکنید؛ در این صورت آن شک شما را رها می کند زیرا آن شک از شیطان است.(27)
مردی به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده و از زیادی وسوسه و شک در نماز شکایت نمود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: هنگامی که می خواهی به نماز مشغول گردی ران پای چپ را با انگشت اشاره ی ]یعنی: انگشتی که در کنار انگشت شصت قرار دارد[ دست راست فشار بده و بگو:
“بسم الله و بالله، توکّلت علی الله، أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم”
تو با این کار شیطان را مغلوب ساخته و از خود دور خواهی نمود.(28)

پی‌نوشت‌ها:

1- عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): لایطولنّ أحدکم شاربه. فإنّ الشیطان یتّخذه مخبئاً یستتر به (الکافی ج 6 ص 488 و من لایحضره الفقیه ج 1 ص 73 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 156).
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): لایطولنّ أحدکم شاربه و لاعانته و لاشعر جناحه. فإنّ الشیطان یتّخذها مخابی ء یستتر بها (النوادر للسیّد فضل الله الراوندی ــ علیه الرحمه ــ ص 149 و الجعفریّات ص 53).
2ــ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من لم یأخذ شاربه فلیس منّا (مکارم الأخلاق ج 1 ص 156 و بحارالأنوار ج 73 ص 112).
3- قال الإمام الصادق (علیه السلام): قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من شرب الخمر بعد ما حرّمها الله (علی لسانی) فلیس بأهل أن یزوّج إذا خطب … (الکافی ج 5 ص 348 و الکافی ج 6 ص 397 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 447).
4- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من زوّج کریمته من شارب الخمر فکأنّهما ساقها إلی الزنا (عوالی اللئالی ج 1 ص 272).
5- قال الإمام الصادق (علیه السلام): لاتجالسوا شرّاب الخمر. فإنّ اللعنه ــ إذا نزلت ــ عمّت من فی المجلس (من لایحضره الفقیه ج 4 ص 41).
6- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): إنّ الله تعالی یغضب للمرأه کما یغضب للیتیم (عقاب الأعمال ص 336).
7- قال الإمام الکاظم (علیه السلام): إنّ الله عزّ و جلّ لیس یغضب لشیء کغضبه للنساء و الصبیان (الکافی ج 6 ص 50).
8- قال الإمام السجّاد (علیه السلام): و الذنوب الّتی تحبس غیث السماء … ظلم الیتیم و الأرمله (معانی الأخبار ص 270 و عدّه الداعی ص 214).
9ــ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): لعن الله و امنت الملائکه علی… رجل متحصّر.
و لاحصور بعد یحیی (مستدرک الوسائل ج 14 ص 156).
10- قال الإمام الهادی (علیه السلام): علی الخصیان لعنه الله. فإنّهم شرّ ما یکونون (مشکاه الأنوار ج 2 ص 305).
11- قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): لعن الله من لایغار (المحاسن ج 1 ص 205).
12- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): أرغم الله أنف من لایغار (من لایحضره الفقیه ج 3 ص 281 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 509).
13- قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): من لایغار. فإنّه منکوس القلب (المحاسن ج 1 ص 204 و مشکاه الأنوار ج 2 ص 128).
14- فیما أوحی الله تعالی إلی داود (علیه السلام): … کم رکعه طویله فیها بکاءٌ بخشیهٍ ــ قد صلاّها صاحبها ــ لاتساوی عندی فتیلاً.
حین نظرت فی قلبه فوجدته إن سلّم من الصلاه.
و برزت له امرأه.
و عرضت علیه نفسها.
أجابها.
و إن عامله مؤمنٌ. خاتله (خدعه)(عدّه الداعی ص 49 تحقیق و نشر مؤسّسه المعارف الإسلامیه).
15- عن عبدالله بن سنان قال: سمعت معتّباً یحدّث: إنّ إسماعیل ابن أبی عبدالله (علیه السلام) حمّ حمّی شدیده.
فأعلموا أباعبدالله (علیه السلام) بحمّاه.
فقال (علیه السلام) لی: ائته. فإسأله: أی شیء عملت الیوم ــ من سوء ــ فعجّل الله علیک العقوبه؟
قال: فأتیته. فإذاً هو موعوک.
فسألته عمّا عمل؟
فسکت.
و قیل لی: إنّه ضرب بنت زلفی الیوم بیده. فوقعت علی درّاعه الباب. فعقر وجهها.
فأتیت أباعبدالله (علیه السلام). فأخبرته بما قالوا.
فقال (علیه السلام): الحمدلله. إنّا أهل بیت یعجّل الله لأولادنا العقوبه فی الدنیا.
ثمّ دعا (علیه السلام) بالجاریه. فقال (علیه السلام): اجعلی إسماعیل فی حلّ ممّا ضربک.
فقالت: هو فی حلّ.
فوهب لها أبوعبدالله (علیه السلام) شیئاً.
ثمّ قال (علیه السلام) لی: إذهب فاُنظُر ما حاله؟
قال: فأتیته. و قد ترکته الحمیّ (التمحیص ص 37).
16- قال الإمام الصادق (علیه السلام): إنّ إمرأه کانت تطوف ــ و خلفها رجل ــ فأخرجت ذراعها.
فبادر بیده حتّی وضعها علی ذراعها. فأثبت الله یده فی ذراعها حتّی قطع الطواف.
و اُرسل إلی الأمیر. و اجتمع الناس. و أرسل إلی الفقهاء.
فجعلوا یقولون: اقطع یده. فهو الّذی جنی الجنایه.
فقال: ههنا أحد من ولد محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله)؟
فقالوا: نعم. الحسین بن علیّ ــ قدم اللیله ــ.
فأرسل إلیه. فدعاه. فقال: انظر ما لقیا ذان. فإستقبل (علیه السلام) القبله و رفع یدیه فمکث طویلاً یدعو.
ثمّ جاء (علیه السلام) إلیهما حتّی خلّص یده من یدها.
فقال الأمیر: ألاّ نعاقبه بما صنع؟
فقال (علیه السلام): لا (تهذیب الأحکام ج 5 ص 520 و المناقب ج 4 ص 58).
17- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من اتّخذ شعراً. فلیحسن ولایته. أو لیجزّه (الکافی ج 6 ص 485 و من لایحضره الفقیه ج 1 ص 75 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 164).
18ــ قال الإمام الکاظم (علیه السلام): إنّ شعر الرأس إذا طال ضعف البصر.
و ذهب بضوء نوره (مستطرفات السرائر ص 57).
قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): ما کثر شعر رجل ــ قط ــ إلاّ قلّت شهوته (من لایحضره الفقیه ج 3 ص 303 و مکارم الأخلاق ج 1 ص 504).
19- عن أبی أیّوب الأنصاری قال: قلنا ــ یا رسول الله ــ ما الإستیناس؟
قال (صلی الله علیه و آله): یتکلّم الرجل بالتسبیحه و التحمیده و التکبیره.
و یتنحنح علی أهل البیت (مجمع البیان ج 7 ص 213).
20- قال (علیه السلام): یسلّم الرجل ــ إذا دخل علی أهله ــ و إذا دخل یضرب بنعلیه. و یتنحنح.
یصنع ذلک حتّی یؤذنهم. أنّه قد جاء. حتی لایری شیئاً یکرهه (مشکاه الأنوار ج 2ص 23 و جامع الأخبار ص 231).
21ــ قال الإمام الصادق (علیه السلام): الإستیذان ثلاثه. أوّلهن: یسمعون. و الثانیه: یحذرون.
و الثالثه: إن شاؤوا أذنوا. و إن شاؤوا لم یفعلوا. فلیرجع المستأذن (الخصال ص 91).
22- قال (علیه السلام): من بلغ الحلم. منکم فلا یلج علی امّه و لا علی اُخته و لا علی ابنه ــ و لا علی سوی ذلک ــ إلاّ بإذن (الکافی ج 5 ص 529).
قال الإمام الصادق (علیه السلام): من بلغ الحلم. فلا یلج علی امّه و لا علی اُخته و لا علی خالته ــ و لا علی سوی ذلک ــ إلاّ بإذن (مشکاه الأنوار ج 2 ص 24).
23- قال الإمام الصادق (علیه السلام): لیستأذن الرجل علی بنته و اُخته إذا کانتا متزوّجین (مشکاه الأنوار ج 2 ص 27).
24- روی: إنّ رجلاً قال للنبیّ (صلی الله علیه و آله): أستأذن علی اُمّی؟
فقال (صلی الله علیه و آله): نعم.
قال: إنّها لیس لها خادم غیری ــ أفأستأذن علیها ــ کلّما دخلت؟
قال (صلی الله علیه و آله): أتحبّ أن تراها عریانهً؟
قال الرجل: لا.
قال (صلی الله علیه و آله): فأستأذن علیها (مجمع البیان ج 7 ص 213).
25- قال رجل لرسول الله (صلی الله علیه و آله): … اُختی ــ یا رسول الله ــ تکشف شعرها بین یدیّ؟
قال (صلی الله علیه و آله): لا.
قال: لِمَ.
قال (صلی الله علیه و آله): أخاف علیک ــ إذا ابدت شیئاً من محاسنها الیک- ان یستفزّک الشیطان (دعائم السلام ج 2 ص 202).
26- عن عبدالله بن سنان قال: ذکرت لأبی عبدالله (علیه السلام) رجلاً مبتلا بالوضوء و الصلاه.
و قلت: هو رجل عاقل.
فقال أبوعبدالله (علیه السلام): و أیّ عقل له! و هو یطیع الشیطان.
فقلت له: و کیف یطیع الشیطان.
فقال (علیه السلام): سله: هذا الّذی یأتیه من أیّ شیء هو؟
فإنّه یقول لک: من عمل الشیطان (الکافی ج 1 ص 12).
27- عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: إذا کثر علیک السهو. فأمض فی صلاتک.
فإنّه یوشک أن یدعک. إنّما هو من الشیطان (الکافی ج 3 ص 359).
28 عن السکونی عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: أتی رجل النبیّ (صلی الله علیه و آله) فقال: ــ یا رسول الله ــ أشکو إلیک ما ألقی من الوسوسه فی صلاتی. حتّی لا أدری ما صلّیت ــ من زیاده أو نقصان ــ.
فقال (صلی الله علیه و آله): إذا دخلت ــ فی صلاتک ــ فأطعن فخذک الأیسر. بأصبعک الیمنی المسبّحه.
ثم قل: بسم الله. و بالله. توکلت علی الله. أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم.
فإنّک تنحره. و تطرده (الکافی ج 3 ص 358).
منبع مقاله: ناجی موسوی جزایری، سید هاشم، (1389)، مردان رحمت شده و مردان نفرین شده، قم: ناجی جزایری، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهها بسته شده.