حضرت علی(ع) در فرمان تاریخی خود به مالک اشتر که او را به فرمانروایی مصر برگزیده بود، دستور میدهد: «وَ لا یکونَنَّ الُمحْسِنُ وَالمُسیءُ عَندِکَ بمَنزِلهٍ سَوَاءٍ فَاِنَ فی ذلِکَ تَزْهیداً لاِاهل الاحْسانِ فی الاءِحسانِ، و تدْریباً لاهلِ الاساءَهِ عَلَی الاُْساءَهِ؛ مبادا نیکوکار و بدکردار پیش تو یکسان باشند، زیرا چنین روشی نیکوکار را از کردار نیک دور ساخته و بد کردار را به کار بد سوق میدهد.»(2)
تعریف تنبیه
تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است.(3)
و در اصطلاح به عملی گفته میشود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:
1 حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفی به آن. تنبیه، زمانی رخ میدهد، که پاسخ مثبتی را از موقعیت حذف و یا چیزی منفی به آن بیافزاییم. به زبان متداول میتوان گفت تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم است که خواستار آن است، یا دادن چیزی است به او که طالب ان نیست.
به عبارت دیگر تنبیه عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام میگوییم.
2 ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم. در این تعریف: تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیهکننده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار. برای مثال اگر بعد از انجام رفتاری نا مطلوب از سوی کودک مثلا گفتن یک حرف تند با عصبانیت و با ارائه یک محرک آزارنده مثل زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم او را تنبیه کردهایم. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای خاص میگوییم.
3 تنبیه بدنی یا کتک زدن. گاهی مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص میگوییم.
روشن است که بر طبق معنای اول – معنای عام – تنبیه، طیف وسیعی را در بر میگیرد که عبارتست از تغافل، بیاعتنایی، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر، محرومسازی، جریمه، جبران، تغییر چهره، روی برگرداندن و تنبیه بدنی. برخلاف معانی دوم و سوم که محدودتر هستند.
آنچه از میان این معانی سهگانه تنبیه، مورد تردید و بحث واقع شده است قسم سوم یا تنبیه به معنای اخص است، گرچه برخی از مصادیق تنبیه نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش، و تمسخر نیز کم و بیش مورد رد و انکار واقع شده است.
فرق بین تنبیه و تقویت منفی
تقویت یعنی افزایش رفتار، و به منظور افزایش رفتار بکار میرود. ولی تنبیه عامل ناخوشایندی است که برای کاهش رفتار مورد استفاده قرار میگیرد. به عبارت دیگر تنبیه یعنی اضافه کردن عامل ناخوشایندی به دنباله رفتار، در صورتی که تقویت منفی؛ برداشتن عامل ناخوشایند قبل از رفتار میباشد.
اکنون باید دید آیا تنبیه به چه میزان اثر تربیتی دارد؟ استفاده از تنبیه در امر تربیت همواره مخالفان و موافقانی را برانگیخته است، با این تفاوت که در گذشته موافقان بیشتری داشته ولی اکنون مخالفان بیشتری دارد. معروف است که روانشناسان تنبیه را «دست کم تنبیه بدنی را» جایز نمیدانند و عدم کارایی و یا اثرات و مضّرات جانبی آن را دلیل بر این امور میدانند. ولی باید گفت، اولاً چنین نیست که تنبیه، کارایی نداشته باشد بلکه در بسیاری از موارد، تنبیه اصلاحگر خوبی است به طوری که عموم کسانی که در اصلاح رفتار، کتابی نوشنهاند تنبیه را به عنوان یکی از روشهای اصلاح و تغییر رفتار، ذکر کردهاند و ثانیاً در مواردی که تنبیه اصلاحگر نباشد دست کم اثر بازدارندگی و عبرتآموزی برای دیگران را دارد که این خود اثر کمی نیست، چه اینکه مواردی وجود دارد که رفتار نامطلوب باید فوراً متوقف شود، به طوری که اگر متوقف نشود اثرات جبرانناپذیری را به بار خواهد آورد. در این صورت است که تنبیه، خصوصا تنبیه بدنی تنها راه ممکن است زیرا سایر روشها زمان زیادی را برای اصلاح و یا توقف رفتار نامطلوب لازم دارند، و از این روست که یکی از مزیتهای روش تنبیه بر سایر روشها را فوریت تأثیر آن میدانند، بدین جهت معمولاً روانشناسان، حتی کسانی که به شدت با تنبیه مخالف هستند، در مواردی تنبیه را و حتی تنبیه بدنی را، جایز میدانند.
از آموزههای دینی استفاده میشود که اگر تنبیه بجا، و به موقع، و در حد مطلوب، با شرایط لازم اجرا شود، میتواند رفتار نامطلوب را از بین ببرد. ما در اینجا دو روایت را نقل میکنیم که میتوان از آنها استفاده کرد که تنبیه اثر اصلاحی دارد. حضرت علی(ع) میفرماید: «مَنْ لَمْ یٌصْلِحْهُ حُسْنُ المُداراهِ یٌصلِحهُ حُسْنُ المُکافاهِ؛(4) کسی که خوشرفتاری او را اصلاح نکند خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.»
و نیز آن حضرت میفرماید: «اِسْتِصْلاحُ الاَخیارِ بِاکرامِهِمْ وَ الاَشرار بِتادیبِهِم؛ تأدیب و روش اصلاح خوبان به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقاب آنهاست.»(5)
باتوجه به این دو روایت روشن است که تنبیه، اثر اصلاحی دارد و در مواردی که احیاناً اثر اصلاحی هم نداشته باشد دست کم اثر بازدارندگی خواهد داشت.
بنابراین اصل تنبیه کودک برای تأدیب و تربیت او جایز است، و از این روست که فقهای شیعه و حتی اهل سنت، به جواز تنبیه کودک فتوا دادهاند، به طوری که مرحوم محقق کرکی، در جامع المقاصد در شرح قول علاّمه میگوید: «اَمّا اَنَّ لَهُ الضَرْبُ المُعتادُ فَلا بَحْثَ فیه …؛ در اینکه زدن کودک به نحو معمولی و متعارف برای ادب کردن جایز است هیچ بحثی نیست.»(6) و نیز مرحوم عاملی در کتاب مفتاح الکرامه میگوید: «اَمّا اَنَّ لَهُ الضَّرْبُ الْمُعْتادُ فَلا بَحْثَ فیه کَما فی جامِعِ المَقاصِدِ وَ هُو کَذلِک اِذا کَانَ الصَبّیُ ذا عَقْلٍ وَ تمییزٍ کَما نَبَهَ عَلَیْهِ فی التَذْکَره وَالتَحریرِ وَالحَواشی لانَّه یَاخُذُْنَهُ مُسَلَّمَاً؛ اما در اینکه برای وی زدن کودک برای ادب کردن به نحو معمولی و متعارف جایز است هیچ بحثی نیست چنانکه در کتاب جامع المقاصد در صورتی که کودک عاقل و متمیز باشد، همین را گفته است و مرحوم علاّمه در کتابهای تذکره و تحریر و نیز حواشی آن را مسّلم گرفته است.»(7)
چه کسانی اجازه تنبیه کودک را دارند؟ فقها این اجازه را برای پدر، پدر بزرگ و حاکم شرع اثبات کردهاند، اما در مورد معلم و مؤدب کودک برخی این اجازه را مطلق دانسته و برخی دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانستهاند.
اصول و شرایط تنبیه
اگر شرایط و اصول تنبیه رعایت شود تا حدودی میتوان گفت تنبیه مؤثر واقع خواهد شد برخی از مهمترین شرایط و اصول تنبیه مؤثر عبارتنداز:
1 مستحق تنبیه بودن:
باید دید آیا کودک استحقاق تنبیه را دارد یا نه؟ اگر دارد، استحقاق چه تنبیهی را؟ کتک زدن؟ محروم شدن؟ سرزنش و ملامت شنیدن؟ و لذا در مواردی که معلوم شده باشد که کودک مستحق تنبیه نیست نباید تنبیه کرد مثلا اگر کودک براثر بیتوجهی ظرفی را شکسته است مستحق تنبیه نیست و اگر تنبیه شود مؤثر نیست و گاهی اثر عکس دارد.
2 به اندازه بودن تنبیه:
تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد بلکه باید ملاحظه شود که مقدار جرم و خطا در چه حدی است و تنبیهی متناسب و به اندازه آن برای مجازات در نظر گرفته شود، حضرت رسول(ص) در روایت اسد بنوداعه پس از آنکه سه مرتبه از تنبیه نهی کرد فرمود: اگر تنبیه کردی به اندازه گناه تنبیه کن.(8)
3 متناسب سن کودک باشد:
اصل دیگر رعایت سن است. مثلا کودک خردسال برابر تنبیه احساس بیپناهی میکند و این موجب وارد آمدن صدمه روانی بر کودک است. لذا در تنبیه باید قوت بدنی، سن و شخصیت افراد را در نظر داشت در روایت حماد بنعثمان امام صادق(ع) فرمود: «هر مقدار که حاکم مصلحت بداند برحسب مقدار گناه و یا قدرت بدنی شخص تعزیر کند.»(9) نیز از حضرت علی(ع) نقل شده است که گاهی نصف یا ثلث شلاق را میگرفت و برحسب سن کودکان آنها را حد میزد.
4 وضعیت رشد کودک:
رعایت رشد نیز مهم است کودکی که شدیداً وابسته و نازپرورده است در تنبیه، درد شدیدی را متحمل میشود. و شرایط جسمی، روحی، فکری، خانوادگی هر کدام اقتضائاتی دارد که باید کاملاً رعایت شود و حساب شده تصمیمگیری شود. کودکان باهوش اگر تنبیه شوند بیشتر از کودکان کمهوش صدمه میبینند.
5 تناسب جرم و تنبیه:
شرط تناسب یعنی تناسب و میزان جرم با تنبیه هم باید رعایت شود به خاطر مسئله ناچیزی، کودک را نباید تنبیه کرد و باید نوع جرم و تنبیهی که در نظر گرفته میشود ملاحظه شود و هماهنگی و تناسب بین آنها حفظ شود.
6 رعایت عدالت:
یکی از شرایط مهم رعایت عدالت، در تنبیه کردن است. هیچ گاه نباید کودک را بخاطر تشّفی خاطر خود یا برای انتقامجویی تنبیه کرد. بلکه همواره باید صلاح کودک مدنظر باشد. نه تشّفی خاطر، یا فرو نشاندن غضب و یا
انتقامگیری از وی زیرا چه بسا آثار زیانبار و ناگواری را به دنبال داشته باشد.
7 رعایت تنوع تنبیه:
شرط رعایت تنّوع نیز لازم است، چه بسا یک شیوه کارساز نباشد. باید بدانیم کدام نوع از تنبیه را بکار ببریم، و اصرار نداشته باشیم همیشه مثلا از شیوه ملامت کردن استفاده کنیم. اسلام میگوید در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد و باید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجرای مرحلهای ضعیف از تنبیه، مثل یک تغییر چهره، کودک به اشتباه خود پی ببرد و اصلاح شود که در این صورت دیگر نیازی به تنبیه بدنی نخواهد بود.
8 اکتفا به حداقل:
آخرین اصل و شرط مهم شرط حداقل است. زیرا هدف از تنبیه آگاهی و اصلاح کودک است و وقتی هدف حاصل شد دیگر تنبیه معنی ندارد. همین طور اگر پس از تنبیه کودک رفتار او اصلاح شد دیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانهای برای تنبیه و سرزنش او
قرار دهیم. و همچنین تنبیه را نباید با خشونت و با ظرفیت حداکثر توان اعمال کرد مخصوصاً اگر اعمال آن برای اولین بار و آن هم برای کودک باشد. زیرا این گونه تنبیهات زمینه را برای احساس بیپناهی کودک و در نتیجه فساد و گاهی تعدد شخصیت فراهم میکند و پیش از آنکه سبب هدایت و اصلاح شود عامل بدبختی کودک خواهد شد.
فوائد تنبیه بجا و متناسب
الف اصلاح رفتار
تنبیه این فایده را به همراه دارد که کودک را سر عقل میآورد و او در مییابد که عمل خطایی را مرتکب شده و از تکرار آن باید خودداری کند. براساس اصل شرطی شدن، کودک رابطهای بین عمل و کیفر مییابد، میفهمد هر باری که عمل ناروایی را انجام دهد، باید زجر و رنج آن را هم تحمل کند، و به این نتیجه میرسد که سودش در ترک آن عمل است.
ب یافتن راه صواب
گاهی تنبیه میتواند وسیلهای باشد برای یافتن راه صواب. یعنی کودک به این نتیجه میرسد که این راه قابل تکرار نیست و باید شیوه دیگری را در پیش گرفت، راه دیگری که از تنبیه مصون باشد.
ج اثربخشی فوری
از فواید دیگر تنبیه اثر بخشی فوری آن بر روی فرد است. کودکی را در نظر بگیرید که در خانه یا مدرسه شرارت میکند، مزاحم دیگران است، سر و صدا به راه انداخته، و برای دیگران صدمه آفریده است، با لجبازیهای خود در خانه آتش افروخته و برای دیگران رنج میآفریند. شاید شور و آشوب که او به پا کرده اجازه نمیدهد که کودک به خود آید و دست از عمل ناروایش بردارد. در چنین صورتی یک تنبیه حساب شده، میتواند محیطی را ساکت و آرام کند. جلوی آشوب و آتشافروزیهای او را بگیرد. و مجالی برای مربی پدید آورد، که بتواند اوضاع را سر و سامان دهد و یا حرف خود را بزند.
د تضعیف رفتار
تنبیه در مواردی میتواند نقش ضعیفکنندهای را برای رفتار کودک ایفا کند، و کودک تدریجا نسبت به آن رفتار بیاعتنا شده و از بدی رفتار خود بکاهد.
ه ایجاد بیداری
تنبیه، گاهی آدمی را به خود آورده و بیدار میکند، به عبارت دیگر عامل هشداردهنده و بیداری آفرین است. عواقب سوء و نامیمون عمل و تداوم ارتکاب، و عوارض سوئی که در انتظارش است او را بیدار و متنبه میکند.
مضرات تنبیه کردن
باید توجه داشت که استفاده از تنبیه جهت تغییر رفتار کودک گاه آثار ناخوشایند و زیانباری را به دنبال دارد که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 یکی از اثرات منفی تنبیه این است که تنبیه در شخص تنبیه شده نسبت به عامل تنبیهکننده و دیگران پرخاشگری ایجاد میکند. افرادی که تنبیه میشوند در برابر آن واکنش متقابل نشان میدهند و باعث پرخاشگری نسبت به شخص تنبیه کننده و دیگران میشوند، و حتی ممکن است به دلیل مقاومت کردن علاوه بر پرخاشگری، فرار از خانه، انحراف اجتماعی و اخلاقی را به دنبال خود بیاورد.
2 اثر دوم این است که تنبیه گاه آثار جانبی نامطلوب به بار میآورد. ممکن است تنبیه در افرادی مخصوصاً کودکان سبب ترس، وحشت و اضطراب گردد و تا مدتهای زیادی دوام یابد، و این ترس به محرکهای مختلفی که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند تعمیم مییابد. مثلاً کودک که توسط معلم تنبیه شده بعدا بر اثر تعمیم از مدرسه و مربی و مدیر و تمام محیط آموزشی زده میشود.
3 همچنین در برخی از موارد ممکن است، تنبیه باعث افزایش رفتار نامطلوب شود و شخص تنبیهشونده آن را وسیلهای برای ابراز وجود بداند، مثلاً دانشآموزی که بخاطر رفتار نامطلوبش از بلندگوی مدرسه نامش خوانده میشود و یا در تابلوی مدرسه و یا روی تخته سیاه نوشته میشود، احساس خود بزرگبینی کند و به دوستان خود هم بگوید ببین اسم من را میخوانند!! و یا ممکن است معلم دانشآموز را بخاطر رفتار ناپسندش از کلاس بیرون کند، او هم به حیاط مدرسه
برود و بازی کند پس او تقویت میشود و این نگرش در او به وجود میآید که برای بازی کردن باید رفتار ناپسند از خود نشان دهد.
4 در غیاب عوامل تنبیهکننده، و وقتی که عامل تنبیهکننده نباشد، ممکن است رفتارهای نامطلوب دوباره بروز کند. مثلاً به محض اینکه معلم از کلاس بیرون میرود، دانش آموز دیگری را کتک بزند، هنگامی که پلیس نباشد راننده خاطی از چراغ قرمز رد شود و غیره. این افراد آموختهاند که در حضور عوامل تنبیهکننده این رفتارها را واپس بزنند. بنابراین اثر تنبیه دائمی نیست.
5 و نیز گفته شده که تنبیه به ارگانیسم نشان میدهد که چه کار نکند، نه اینکه چه کار بکند. یعنی وقتی که فردی را تنبیه میکنیم به او میگوییم، چه کاری را انجام ندهد، برعکس تقویت، که با تشویق کردن به او میفهمانیم که کارش را ادامه دهد ولی تنبیه به او نمیآموزد که چه کاری را انجام دهد، فقط
او را از کارش باز داشتهایم. پس نقش تعلیمی و تربیتی تشویق را ندارد. و مانند تشویق منجر به یادگیری نمیشود.
6 وقتی از تنبیه استفاده میشود، خاطره ناخوشایندی را در ذهن ایجاد میکند و ممکن است در موقع دیگر انتقام بگیرد. یا لااقل کودک میآموزد که در بعضی موقعیتها صدمه زدن به دیگران جایز است.
7 تنبیه بدنی ممکن است باعث صدمه جسمانی گردد، مثلاً در برخی موارد معلمی که دانشآموزی را کتک زده باعث ناشنوایی او شده است و عوارض نامطلوب دیگری ممکن است به وجود بیاید.
8 شخصی که مرتب تنبیه میشود احساس حقارت و خود کمبینی در او شکل میگیرد و این نگرش را کسب میکند که من به درد هیچ کاری نمیخورم، برای نمونه کودکی که به سبب ریخت و پاش چیزها تنبیه میشود، یک بچه گریهکن از آب در میآید. اگر این تفکر به جود آید، شخص حتی از استعدادی هم که دارد، نمیتواند به نحو مطلوب به دلیل احساس حقارتی که بوجود آمده است. استفاده نماید.
تحلیل نتایج
با همه این وجود گاهی تنبیه هم از نظر اسلام و هم از دیدگاه تربیتی و روانشناختی، ضرورت پیدا میکند که برای آخرین راه اصلاح و راه چاره از آن استفاده کنیم.
البته اجرای تنبیه، تابع اصول و شرایط تنبیه باید باشد از جمله:
1 تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد.
2 در تنبیه باید قوت بدنی، سن و شخصیت افراد را در نظر داشت.
3 از تنبیه در حال غضب، باید اجتناب کرد.
4 اگر کودک قبل از اینکه تنبیه شود، متنبه شد نباید او را تنبیه کرد. زیرا هدف از تنبیه آگاهی و اصلاح کودک است و وقتی هدف حاصل شد دیگر تنبیه، معنی ندارد.
5 در صورتی میتوان کودک را تنبیه کرد که علم به خلاف و بد بودن عمل و کیفر داشتن آن را داشته باشیم.
6 نباید کودک را بخاطر تشفی خاطر خود تنبیه کرد بلکه همواره باید صلاح کودک مدنظر باشد.
7 در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد، و باید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجرای مرحلهای ضعیف از تنبیه مثلاً یک تغییر چهره کودک به اشتباه خود پی ببرد، و اصلاح شود که در این صورت دیگر نیازی به تنبیه بدنی نخواهد بود.
8 هنگامی که هیچ کدام از تکنیک های تغییر رفتار نامطلوب (خاموشی، اشباع و تقویت رفتار مغایر) اثری نداشت، بعنوان آخرین راه چاره باشد.
9 به هدف یاد دادن چیزی به کودک جهت اطلاع و اخطار که آن عامل خطرناک است، باید از تنبیه استفاده کنیم. مثلاً کودکی که شناختی نسبت به خطرناک بودن وسایل برقی ندارد وقتی به آن نزدیک میشود با صدای بلند و ژست ناخوشایندی به او میفهمانیم که به او دست نزند.
10 هنگامی که شخص رفتاری خلاف مقررات انجام داده و باید مورد تنبیه قرار گیرد تا رفتارهای نامطلوبش از بین برود، مانند بزهکاران اجتماعی یا بعضی مواقع برای عبرت گرفتن دیگران راهی جز تنبیه نداریم.
11 باید برای استفاده کردن از تنبیه برنامه داشته باشیم، تا برای تغییر رفتار مؤثر واقع شود، والا اثر تنبیه ناچیز خواهد بود.
پینوشتها:
1 سوره بقره آیه 25.
2 نهج البلاغه، نامه 53.
3(دهخدا، لغتنامه)
4 (غرر الحکم، ج2، ص640، ش457)
5 بحارالانوار، ج78، ص82، روایت81.
6 المقاصد؛ ج 7، ص 280
7 آراء الفقها و المراجع فی حکم تادیب الصبیان و ضربهم؛ ص 15؛ نقل از مفتاح الکرامه، ج4، ص 237.
8 المیثمی، حافظ نورالدین؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ بیروت(1408)؛ ج 8، ص106
9 وسائل الشیعه، ج18، ص584، روایت3